اگر ماجراي درست كردن «قرمه سبزي» يك زن از گوشت شوهرش را شنيده باشيد برايتان تازگي ندارد كه بشنويد يك نفر فردي را قطعه قطعه كرده باشد!
اما شايد برايتان تازگي داشته باشد كه يك نفر پيدا بشود كه فرد ديگري را قطعه قطعه كند و بخورد و فقط به تحمل هشت سال و نيم حبس محكوم شود و مجازات ديگري نداشته باشد!
حالا براي اين كه بهتر با اين دو فرض ما آشنا شويد چشم هايتان را لحظه اي ببنديد و تصور كنيد. تصور كنيد بعدازظهر يك جمعه زمستاني است يا نه چون براي استفاده از تلفن ساعت ۱۰ شب به بعد به صرفه تر است فكر كنيد حدود ساعت ۳۰:۱۰ دقيقه شب از طريق تلفن به اينترنت «كانكت» شده ايد. بلافاصله صندوق پستي خود را باز مي كنيد. يك «اي ـ ميل» برايتان آمده است. پيغام جديد را با كنجكاوي خاصي باز مي كنيد. فرستنده ناشناس است و همين رغبت و علاقه شما به كشف محتويات درون پيغام را دوچندان كرده است. روي پيام كليك كرده ايد و حال باز مي شود... نوشته است:
«سلام دوست من، به دنبال جواني خوش اندام، خوشگل و سالم، حدود ۲۰ تا ۲۵ ساله براي خورده شدن هستم، چنانچه شما تقاضاي مرا با داشتن شرايط پذيرفتيد، برايم پيغام بگذاريد تا حتماً شما را بخورم.»
حكايت آدمخواري ما هم از اين جا آغاز شد كه يك پيغام مشابه آنچه خوانديد به بسياري از صندوق هاي پستي اينترنتي فرستاده شد. خوشبختانه، هنوز كاربران اينترنتي ايران به چت بازي و هك كردن مشغولند تا سفارش جنايت از طريق شبكه جهاني! يا شايد بهتر باشد خوش بينانه بگوييم نوع جنايت هاي تبهكاران ما تا به اين حد فجيع نشده است! يا اين كه لااقل هنوز به همان شيوه سنتي «قرمه سبزي» عمل مي شود!
آنچه اينك و پس از محاكمه يك مرد آلماني و صدور حكم براي او براي شما روايت مي كنيم حكايتي است كه از دو سال قبل توسط يك آلماني به وقوع پيوسته و وي براي خوردن گوشت انسان از چنين روشي بهره برده است.
«آرمين مايوس» آلماني ۴۱ ساله اهل روتنبورگ در حالي در دسامبر سال ۲۰۰۲ ميلادي توسط پليس آلمان دستگير شد كه هيچ اثري از اقدام وي در دست نبود اما طولي نكشيد كه كشف بقاياي جسد انساني در يخچال، تجهيزات قصابي، محلي با قابليت فيلمبرداري، سنگ قبري بي نام و نشان در باغ و محيطي وحشت زده از سكوت و آرامش همه چيز را برملا كرد.
به زودي ماموران پليس با بهره گيري از خبرگان اينترنت توانستند علاوه بر خود مايوس، فيلم هاي وحشتناكي از خوردن و اعمالش را نيز كشف كنند.
مرد ۴۱ ساله اي كه اتهام آدمخواري متوجه او بود وقتي لب گشود تاكيد كرد: «من قاتل نيستم، قرباني، داوطلبانه به آگهي من در اينترنت پاسخ داد و خودش به خواست خود آمد تا من قصابي اش كنم.» وي به دوران كودكي اش اشاره كرد و گفت: «در دوران كودكي دوست داشتم برادري كوچكتر از خودم داشته باشم و با خوردن او با او پيوندي جاودانه بيابم.»
اما تحقق روياي كودكي مايوس در عصر رسانه اي وقتي به سرانجام رسيد كه در مارس سال ۲۰۰۱ ميلادي يك مهندس ۴۳ ساله اتريشي به نام «براند يورگن براندس» با قبول درخواست وي راهي ايستگاه راه آهن «روتنبورگ» شد.
استقبال خورنده از براندس و مشايعت او تا خانه اولين گام اين ماجرا بود تا آنها با خريد داروهاي مسكن و كاهش درد بتوانند نقشه يك آدمخواري عصر ارتباطات را عملي سازند. اما در همين حين براندس لحظه اي ترسيد و مايوس همين مسئله را مانعي براي خورده شدن او دانست، بنابراين وي را دوباره به ايستگاه بازگرداند تا روانه خانه اش شود ولي باز هم براندس آرامش روحي اش را بازيافت و مقدمات يك آدمخواري مهيا شد.
جنايت رضايتمندانه
داستان ما درست از همين جا شكل گرفت حتي اگر امروز آلماني ها با وجود اين رغبت و رضايت خوراك از ماجرا احساس انزجار كنند.
براساس فيلم هاي به دست آمده از مايوس و صحنه هاي سلاخي آدم ها، مايوس با بريدن بخشي از بدن قرباني اش آن را پخته و آماده تناول مي كند. وي و براندس با هم تلاش مي كنند آن را بخورند ولي به دليل سفت بودن نمي توانند خوردن آن را ادامه دهند. در اين فيلم رغبت خوراك به خورده شدن مشهود است زيرا وقتي مايوس خسته مي شود، اين براندس است كه او را وادار به ادامه كار مي كند. تنها تقاضاي خوراك از خورنده اين است كه سر او را تا زنده است نخورد.
«هرالد ارمل» وكيل مدافع آدمخوار آلماني در دفاع از موكلش مي گويد: «بيش از ۲۸۰ مرد و زن از طريق اينترنت با او تماس گرفتند و بيش از ۲۰۰ نفر در آلمان خواستار خورده شدن بودند. ۳۰ تن آماده خورده شدن و ۱۵ تن خواستار تماشاي صحنه هاي آدمخواري.»
مايوس در جلسات دادگاه خود به تاكيد اعتراف كرد: «من هر كسي را كه داوطلب خورده شدن بود، مي خوردم. فقط يك بار در سال ۲۰۰۱ مرد ۴۳ ساله اي را خوردم و از خوردن پنج تن ديگر كه براي خورده شدن داوطلب شده بودند، به دلايل مختلفي چون چاقي و لاغري، سن زياد و يا ترس صرفنظر كردم.» يك آشپز نيز كه داوطلب شده بود خوراك اين آدمخوار باشد در جلسه دادگاه مايوس حاضر شد و شهادت دادكه آخرين داوطلب خوراك مايوس بوده كه به دليل ترس بيش از حد بدحال شدم و وي از خوردنم منصرف شد. در حالي كه بيشتر بحث هاي حقوقي ـ جزايي درباره مايوس حول فقدان قانوني براي جنايتكار دانستن وي مي چرخيد سرانجام پس از برگزاري ۱۶ جلسه دادگاه، راي صادره براي آرمين مايوس فقط تحمل هشت سال و نيم زندان بود. گرچه هرالد ارمل با همين مجازات اندك هم مخالف است.
به هر حال در آلمان عصر ارتباطات آدمخواري جرم محسوب نمي شود و «مرگ خود خواسته» نيز قابل دفاع است.
آدمخواري از آغاز تا به حال
گرچه هنوز هم با وجود عدم تكرار ماجرايي مشابه زبان به زبان روايت هاي مختلفي از قتل يك مرد به دست همسرش و تهيه قرمه سبزي از گوشت تن آن نقل مي شود اما بازخواني يك ماجراي آدمخواري بازهم نامانوس است.
براساس دسته بندي جرم شناسان افرادي كه حاضر به قطعه قطعه كردن انسان ديگري پس از قتل مي شوند، در دسته افراد خطرناك و كينه جو قرار مي گيرند كه نسبت به آن واقعه هيچ احساس شرم و پشيماني ندارند. براساس گزارشي از خبرگزاري «بي بي سي» درباره ريشه آدمخواري؛ «اصطلاح آدمخواري يا كانيباليسم» از نام قبيله سرخپوستي كاريت كه براي نخستين بار توسط كاشف اروپايي، كريستف كلمب، ثبت شد مشتق شده است.
ادعا مي شود كه اعضاي قبيله كاريت ديگران را مي خورند [اما] با اين حال هيچ شاهدي براي اثبات اين ادعا در دست نيست.
در ادامه اين گزارش آمده است: «داستان هايي كه استعمارگران اروپايي درباره آدمخواران نقل مي كردند عمدتاً موضوع ظن و ترديد است، چراكه تصور مي شود اين ادعاها احتمالاً در تلاش براي به كرسي نشاندن لزوم تحميل تمدن به بيگانگان طرح شده است. همچنين آدمخواري اغلب به عنوان وسيله اي براي اهريمني جلوه دادن ديگران مورد استفاده بوده و از جمله فرهنگ مسيحي قرون وسطا مكرراً از يهوديان كه طعم خون كودكان مسيحي را مي پسندند، نام مي برد.» اين در حالي است كه شواهد ديگري در دست است كه نشاندهنده قدمت تاريخي اين ماجراي رقت انگيز به دليل رفع گرسنگي، بقا و برگزاري مراسم آييني در طول تاريخ است.
اجداد آدمخوار انسان
وقتي مايوس محاكمه مي شد سازمان ملل متحد در اوايل سال ۲۰۰۳ ميلادي طي اطلاعيه اي شورشيان جمهوري دموكراتيك كنگو را به خوردن دشمنان و همچنين وادار كردن اقوام قربانيان به خوردن اعضا و جوارح بدن آنها متهم كرد.
سوابق تاريخي نيز حكايت از آن دارد كه مي توان نشانه هايي از «بيگانه خواري» و «مرده خواري» در نقاطي از كره خاكي يافت. نوع دوم در راستاي امكان ادامه حيات يافتن روح متوفي صورت گرفته است اما باز هم شواهدي وجود دارد كه حاكي از خوردن گوشت انسان ها در مواقع قحطي براي نجات آنها از مرگ است.
حتي اگر داستان قبيله «فور» در جزاير پاپوگينونو را بپذيريم و يا آنچه در فيلم «آليو» است را مدنظر داشته باشيم باز هم اين سؤال باقي است كه با وجود قرينه هايي براي قدمت تاريخي آدمخواري، مايوس با چه انگيزه اي دست به اين كار زد و چرا چنين اقدامي برايش دلپذير بود؟
ارضاي روح و جسم
به نظر مي رسد قانونگذاران كشورهاي مختلف آنقدر به متمدن شدن خود واقف بوده اند كه از گنجاندن قانوني در منع و جرم شناختن «آدمخواري» صرفنظر كرده اند. شايد هم در مخيله آنها چنين اقدام نادري نمي گنجيده است؟
اما آنچه امروز برخلاف تلاش وكيل مايوس مدنظر است ارتكاب جرايمي غير از آدمخواري و مرگ خود خواسته است.
براي نمونه مايوس متهم شده بود كه در قتل براندس براي «ارضاي جنسي» خود چنين اقدامي مرتكب شده است. نگاهي به سابقه قتل هايي از اين قبيل حكايت از همراه بودن ميل شديد جنسي دارد.
بي بي سي در گزارشي به چند نمونه آمريكايي آن اشاره كرده است. به عنوان مثال «آلبرت فيش» معروف به «لولوخرخره آمريكا» در دهه ۱۹۲۰ به چندين كودك تجاوز كرد و آنها را به قتل رساند و بلعيد. او معترف است كه اين عمل برايش با لذت فوق العاده جنسي همراه بوده است.
در همين حال «آندره چيكاتيلو» در روسيه بين سال هاي ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۰ دست كم ۵۳ نفر را كشت و اعتراف كرد كه آدمخواري او را ارضا مي كرده است. در بررسي اين جنايتكار تشخيص كارشناسان مبني بر ارتباط آدمخواري او با مسايل و مشكلات جنسي مورد تاييد قرار گرفت. تنها وجه تمايز مايوس و همقطاران آدمخوارش در رضايت قرباني اوست اما منكر ريشه هاي مشترك آن نيست.
در ايران نيز ماجراي «اصغر قاتل» نمونه اي از وقوع ماجراهاي جنايتكارانه برانگيخته شده از مشكلات جنسي است. اما در قانون ما علاوه بر قتل، جنايت بر ميت نيز مجازات دارد. اين در حالي است كه مجازات جنايات جنسي جزو شديدترين مجازات ها، محسوب مي شود و حداقل اعدام را پيش رو دارد. بند «د» ماده ۸۲ قانون مجازات اسلامي در كنار ماده ۱۱۰ آن شديدترين مجازات مرتكبان جنايات جنسي را تعيين كرده است و ماده ۴۹۴ نيز ديه جنايتي كه بر مرده واقع شده باشد را معين كرده است.
جرم شناسان، انگيزه هاي جنسي را مولفه موثري در وقوع جرايم مي دانند تا آن جا كه به عنوان نمونه «هاولوك آليس» در اين باره و در تبيين مسايل جنسي و بررسي انحرافات از منظر روان شناسي بيش از ۱۵ جلد كتاب نوشته است. همين نكته است كه موجب مي شود توجهي به ماجراي روتنبورگ و مايوس داشته باشيم تا گرفتار اين آثار خشن و فجيع نشويم.