جمعه ۱۹ تير ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۳۲
چهره ها
Friday.htm

تجليل از هنرمندان ارمني سينماي ايران در موزه سينما
كاشفان فروتن سينما
004806.jpg
هموطنان ارمني در سرزمين ما مبدعان و پديد آورندگان آن چيزي هستند كه امروز صنعت و هنر و سينماي ايران ناميده مي شود. فقط كافي است نگاهي به فعاليت هاي آنها در اين زمينه بيندازيم. ايرانيان ارمني نخستين  فيلم هاي مستند سياحتي تاريخ سينماي ايران را فيلمبرداري كردند، نخستين سالن سينما به شيوه مدرن را در تبريز راه اندازي كردند، نخستين آموزشگاه  سينمايي را تاسيس كردند، نخستين فيلم داستاني ايراني را ساختند، نخستين بناهاي ويژه نمايش فيلم را طراحي كردند، نخستين طراحان جدي ديواركوب و پلاكاردهاي سينمايي را طراحي كردند، بخشي از نخستين استوديوهاي معظم فيلمسازي را بنيان گذاشتند، با دوام ترين نشريه سينمايي تاريخ مطبوعات كشور را منتشر كردند، پر فروش ترين فيلم هاي چندين  دوره تاريخ سينماي ايران را ساخته اند، رواج و رونق حرفه دوبله فيلم از آنهاست، از بنيانگذاران فيلمخانه ملي ايران بودند، از سازندگان پيشرو ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران بودند و پر افتخارترين فيلم تاريخ جشنواره فجر را عرضه كردند.
چنين نقش گسترده و قابل  توجهي كه هموطنان ارمني در سينماي ايران دارند نشان از علاقه و عشق آنان به ميهن و وطن و توجه عميق اين هموطنان به گسترش دانش و صنعت در ايران است.
004815.jpg
004812.jpg

موزه سينماي ايران در دومين نمايشگاه فصلي خود كه در طول تابستان جاري برگزار مي شود به ارامنه و سينماي ايران خواهد پرداخت. در نمايشگاه فصلي مجموعه اي از تصاوير، اسناد، اشيا، لوازم و تجهيزات سينمايي مربوط به هنرمندان ايراني ارمني در طول بيش از ۱۰۰ سال تاريخ سينماي ايران به عرضه گذاشته شده كه تماشاي هركدام آنها علاوه بر ارجاعات تازه و جالب به تاريخ سينماي ايران، براي بينندگان لذت بخش خواهد بود. اما از امروز به مدت يك هفته، هفته فيلم ارامنه و سينماي ايران در محل موزه سينما واقع در باغ فردوس، خيابان ولي عصر (عج)، سه راه زعفرانيه برگزار خواهد شد. برنامه كامل اين هفته خاطره انگيز و ديدني به اين  شرح است:
۲۰ تيرماه: شب ساموئل خاچيكيان، در اين شب بخش هايي از فيلم گفت وگوي ساموئل خاچيكيان با موزه سينما پخش و سپس بخش هايي از ۱۰ فيلم خاچيكيان به نمايش در مي آيد.
۲۱ تيرماه: شب آوانس اوهانيانس، نمايش كامل فيلم صامت حاجي آقا آكتور سينما (۱۳۱۲) به كارگرداني، تدوين، فيلمنامه نويسي و بازيگري اوهانيانس با تكنوازي پيانو دكتر شاهين فرهت زير نظر لوريس چكناواريان به همراه نمايش بخش هايي از فيلم درباره مزار اوهانيانس.
۲۲ تيرماه: شب موسيقي فيلم، سخنراني لوريس چكناواريان و شاهين فرهت به همراه نمايش بخش هايي از آثار سينمايي ايران، به همراه موسيقي از آندره آرزومانيان، لوريس چكناواريان و واروژان.
۲۳ تيرماه: شب حضور ارامنه در هنرهاي ايران، سخنران آيدين آغداشلو همراه نمايش فيلم هاي مستند.
۲۴ تيرماه: شب فيلم كوتاه، سخنراني روبرت صافاريان، زاون توكاسيان و محمد تهامي نژاد به همراه نمايش مجموعه اي از فيلم هاي كوتاه، داستاني، مستند و انيميشن ساخته شده توسط هنرمندان ايراني ارمني.
۲۵ تيرماه: شب آربي آوانسيان، سخنراني آربي آوانسيان به همراه نمايش بخش هايي از فيلم چشمه (۱۳۵۱) و نمايش كامل فيلم كوتاه مستند لبئوس به نام تادئوس (۱۳۴۶).
۲۶ تيرماه: شب بازيگران ارمني، سخنراني رضا كيانيان به همراه نمايش بخش هايي از فيلم هايي با حضور آرمان، آپيك يوسفيان، واهان آقاماليان، آنوش، ايرن زازيانس، ماهايا پطروسيان، لرتا، گريگوري مارك، لوريك ميناسيان، هايك، ويكتوريا، آنيك شفرازيان و ويگن.
عكس ها:موزه سينما
004818.jpg


درباره ژرار دوپارديو به بهانه پخش مجموعه بينوايان
شايد بهترين ژان والژان تاريخ سينما
خسرو نقيبي
004626.jpg

نسخه هاي تصويري متعددي از رمان بينوايان ويكتور هوگو ساخته شده است. هم نسخه  هاي كلاسيك و هم نسخه هايي به روزتر، سينما، تلويزيون و تئاتر چندان تفاوتي هم نداشته است. مهم ترين نكته در اين ميان تنها بازيگراني بوده اند كه در قالب ژان والژان و بازرس ژاور فرو رفته اند و البته عمده شكست هاي بازسازي  اين رمان بزرگ از همين جا مي آيد.
از هفته گذشته اما پخش مجموعه اي از شبكه اول سيما آغاز شده با همين عنوان بينوايان كه يكي از بهترين اقتباس ها از روي رمان هوگو به شمار مي آيد. مجموعه اي جديد كه در زماني حدوداً ۴۰۰ دقيقه اي اقتباسي كاملاً وفادار به حساب مي آيد. اين نسخه البته آن شرط را هم رعايت كرده و بازيگرانش گزينه هايي كاملاً مناسب براي نقش هاي اصلي به شمار مي آيند.
جان مالكويچ يك ژاور تمام عيار است و
ژان والژان، بازيگري كه بيشترين تناسب را با مخلوق هوگو داشته است: ژرار دوپارديو.

در نخستين نگاه، بازيگري چون ژرار دوپارديو تركيبي ناهمگون را در خود دارد. از يك سو هيكل بزرگ و چهره زمختش او را بازيگري خشن مي نماياند اما از سويي ديگر، در بازي و همان چهره زمخت، معصوميت و حالات بچگانه اي وجود دارد كه آن پيش فرض هاي نخستين را باطل مي كند.
دوپارديو در سال ۱۹۴۸ در شاتوروكس فرانسه در خانواده اي به هم ريخته به دنيا آمد. وقتي كودك بود، به سفارش روانكاو يك زندان كه به دليل دزدي در آن بازداشت شده بود، بازيگري را در نمايش ها و تئاترهاي كوچك تجربه كرد. پس از آزادي در يك نمايش خانه كوچك جاده اي، با ميو-ميو و پاتريك دوواره گروهي سه نفره را تشكيل دادند كه آغاز موفقيت هاي بعدي شان بود و همزمان در تئاتر ملي پاريس، درس نمايش خواند.
در آن سال ها دوپارديو جايي در سينماي فرانسه نداشت. از يك سو سال هاي آغاز براي او سال هاي اوج گيري موج نو و فيلم هاي هنري در فرانسه بود كه قاعدتاً دوپارديو با آن فيزيك خاص، نمي توانست بازيگر اصلي آن قبيل آثار باشد و از سوي ديگر موجي ديگر در سينماي فرانسه در حال شكل گيري بود كه بعدها به نوآرهاي دهه ۷۰ فرانسه معروف شدند. دوپارديو هرگز شانس كار در اين دست آثار را هم به طور مداوم پيدا نكرد. درعوض در ۱۹۶۵ در فيلم كوتاه بيت نيك و بچه گربه، نخستين حضورش مقابل دوربين را تجربه كرد و پس از بازي در چند نقش نه چندان مهم، درGoing places به همراه ديگر اعضاي گروه تئاتري شان ظاهر شد. فيلم برتراند بلير آغاز يك موج تازه در نوع قهرمان پردازي در سينماي روز فرانسه بود و همين سبب شد سه بازيگرش به شهرت برسند.  اين خود يك گونه ديگر و جريان تازه ميان جريان هايي بود كه از آنها سخن به ميان آمد.
در ادامه دهه هفتاد دوپارديو رفته رفته از
مطرح ترين بازيگران فرانسه شد و در دهه هشتاد، بزرگترين ستاره  اين سينما لقب گرفت. در نخستين سال دو دهه هشتاد و نود براي آخرين مترو و سيرانو دوبرژراك جايزه سزار دريافت كرد و براي دومي نامزد دريافت جايزه اسكار هم شد.
در دهه هشتاد تقريباً نامش براي هر فيلم فرانسوي در بازار بين المللي يك اعتبار بود و خيلي ها سينماي فرانسه را نه با موج نو و نه با نوارهاي ژان پير ملويل، كه با فيلم هاي دوپارديو مي شناختند.

نامزدي جايزه اسكار، راه دوپارديو را در هاليوود هموارتر از قبل كرد و  اينگونه شد كه او توانست در دهه ۹۰ به سينماي روز آمريكا راه يابد.
مهم ترين فيلم او در اين مقطع حضور در
عامه پسندترين فيلم پيتر وير، كارت سبز در كنار اندي مك داول است. دوپارديو در  اين جا نقش مهاجري فرانسوي را بازي مي كرد كه براي دريافت كارت سبز اقامت در آمريكا به ازدواج با يك زن آمريكايي رضايت مي دهد.  اين زوج كاملاً ناهمگون قرار است تنها در ظاهر نامشان مقابل يكديگر ثبت شود اما وقتي ماموران اداره مهاجرت به آنها شك مي كنند، همه چيز عوض مي شود.
004482.jpg

كارت سبز اصلي ترين شاخصه اش دوپارديويي است كه در دل يك محصول كاملاً هاليوودي فرانسوي باقي مانده است. در واقع او شايد مطرح ترين بازيگر حال حاضر جهان باشد كه نمي تواند انگليسي را روان صحبت كند و هرگز هم سعي نكرده لهجه فرانسوي اش را پنهان كند. در واقع دوپارديو با همين شكل فعلي به جايگاه كنوني اش رسيده و شايد، به دليل همين مشكل زبان تاكنون نقش نخست فيلمي هاليوودي را به دست نياورده؛ در كارت سبز كه تنها حضورش در يك اثر عامه پسند هاليوودي است، باز همان دوپارديوي هميشگي با خصوصياتي است كه همواره آشنا بوده است.
در همين زمان دوپارديو در تهيه شاخه هاي درخت ساتيا جيت راي كه محصول مشترك هند و فرانسه بود، مشاركت كرد. در شرايطي كه كارنامه اش در دهه هاي هفتاد و هشتاد پر از نام كارگردانان مطرح اروپايي چون كلود ميلر، برناردو برتولوچي، آلن رنه، آندره وايدا و فرانسوا تروفو بود، در سال هاي مياني دهه نود توانست از معدود بازيگران اروپايي باشد كه براي فيلم هايش دستمزدهاي ميليون دلاري دريافت مي كند؛ هرچند در همين زمان در كنار ژان لوك گدار، بازي در افسوس بر من را هم تجربه كرد.

دهه نود و امتداد روند  اين دهه در هزاره جديد، سبب شد او تبديل به يك شمايل فرانسوي تمام عيار شود.
در دهه ۹۰ ديگر به سراغ كارگرداني، كاري كه در ۱۹۸۴ يك بار با تارتوف تجربه اش كرده بود نرفت و در عوض، در مهم ترين محصولات مشترك اروپا و آمريكا و البته فيلم هاي كلاسيك تر به  ايفاي نقش پرداخت. ۱۴۹۲: فتح بهشت، ژرمينال، تشريفاتي ساده، هملت و مردي با نقاب آهنين از جمله اين فيلم ها بودند. بازي اش در تشريفاتي ساده در مقابل رومن پولانسكي از چالش برانگيزترين نقش آفريني هاي همه دوران كاري اش بود و در مردي با نقاب آهنين مقابل ستاره هاي هاليوودي چون لئوناردو دي كاپريو، گابريل برن و جان مالكوويچ قرار گرفت.
پيش از آن در ۱۹۹۶ نشان شواليه، بالاترين نشان هنري فرانسه را دريافت كرد و در دو سال پاياني هزاره، در دو شكست مطلق سرمايه گذاري هاي عظيم سينماي فرانسه در عرصه جهاني، آستريكس و اوبليكس عليه سزار و واتل سهم داشت.
دو فرزندش به نام هاي گيلم و ژولي هردو حالا در سومين دهه از عمرشان بازيگري را هم تجربه كرده اند كه گيلم در اين ميان يك بازيگر حرفه اي شده است.

با تمام اين خصيصه هاست كه در بسياري موارد، نقش ها براي دوپارديو به عنوان تنها ستاره بين المللي سينماي اروپا نوشته مي شوند و او مي تواند شانس بازي در اغلب نقش هاي مهم تاريخي دو دهه پاياني هزاره و دهه نخست هزاره جديد را داشته باشد. حضورش در بينوايان هم يك برگ برنده ديگر است؛ به طوري كه خيلي از نشريات سينمايي در همان زمان نمايش اين نسخه، دوپارديو را بهترين ژان والژان تاريخ سينما ناميدند.
ژرار دوپارديو بازيگري غريزي است؛ او چهره اي است كه در تمام  اين سال ها، در كنار برج  ايفل يا شانزه ليزه، يكي از نمادهاي كشور فرانسه بوده است.

چهره هاي يورو ۲۰۰۴
بخشي از يك خاطره
در تب فوتبال مدرن، يك قهرمان تازه «يورو ۲۰۰۴» را فتح كرد. قهرماني كه هيچ كس حتي چند يورو هم روي بالاآمدنش از گروه مقدماتي شرط بندي نكرده بود. اين فوتبال مدرن چهره هاي خودش را دارد و ما هم چهره هاي خودمان را؛ اين يادداشت هاي كوتاه بيش از تك نگاري، تجديد  خاطره اي است با چهره هايي كه اين بيست و چند روز را شكل دادند...
004485.jpg

اتور هاگل
مرد ژرمن همه معادلات را به هم زد حتي اگر بگويند شانس آورده يا حتي اگر خودش بگويد همه اينها معجزه اي بيشتر نبوده؛ پيرمرد آلماني كه چهره اش بسيار كمتر از ۶۵ سالي مي نمايد كه زندگي كرده يك شنبه شب در ورزشگاه ليسبون براي بار دوم هم ميزبانان پرتغالي را شكست داد تا ثابت كند هيچ چيز اتفاقي نبوده است. اولين خاطره اي كه از يوناني ها در ذهن فوتبال دوستان اين سال ها وجود دارد، بازي آنها مقابل آرژانتين در دور اول مسابقات جام جهاني ۹۴ آمريكا بود. جايي كه همانند يك تيم درجه دو يا حتي سه اروپايي با چهار گل مغلوب ياران مارادونا شدند. حالا ۱۰ سال از آن زمان گذشته و يوناني ها بر سقف فوتبال قاره شان تكيه زدند و همه اين تغيير موقعيت، حاصل تفكرات يك نفر است: اتور هاگل، مربي آلماني الاصلي كه حالا يوناني ها مي خواهند او را يك يوناني به حساب آورند و براي همين پيشنهاد تابعيت يونان را هم به او داده اند.اتورهاگل حالا مرد اول فوتبال قاره اي است كه بايد ايمان بياورد دوران ستارگانش به سر آمده است.
004629.jpg

لوئيز فيليپه اسكولاري
چيزي تا تبديل شدن به بزرگترين مربي جهان فاصله نداشت. تا تبديل شدن به مردي كه مي تواند در دو سال هم بر قله فوتبال جهان و هم بر قله فوتبال اروپا تكيه بزند اما «فيل بزرگ» نتوانست.تيمش تنها اندكي كم آورد و نتوانست به آنچه استحقاقش را داشت دست يابد. كابوس «يك به صفر» يونان، وقتي روي تكنيك پرتغالي ها سايه افكند، اسكولاري دريافت كه همه چيز تمام شده و آنها در خانه براي دومين بار مغلوب يوناني ها شده اند كه هيچ كس در تمام جام قدرتشان را باور نكرد.
004488.jpg

لوئيز فيگو
آخرين بازمانده دوران طلايي فوتبال پرتغال باز هم نتوانست جام را دست بگيرد. فيگو و يارانش در اين سال ها هيچ چيز براي بزرگي كم نداشته اند اما هربار در يك تك لحظه جام را از كف داده اند تا از اين بابت هم چيزي از برادر بزرگشان يعني اسپانيا كم نداشته باشند. فيگو پس از سپري كردن فصلي نا اميد كننده در رئال مادريد، حالا در تيم ملي كشورش هم جامي معتبر را از دست داد تا همگان پاپان عصر ستاره ها را باور كنند.
004491.jpg

پاول ندود
وقتي در مقابل يونان مصدوم شد، زمين را ترك كرد و ناراحتي اش چنان بود كه هيچ كس نتوانست به روي خودش نياورد، مي شد فهميد ندود به عمق فاجعه پيش رو پي  برده است. بعد از آن خيلي از اين كه ندود براي از دست دادن فينال ناراحت بود يا اين كه پيروزي يونان را پيش بيني مي كرد، سخن گفته نشد اما چهره ندود با آن اندوه افسانه اي به تاريخ پيوست؛ نور فلاش عكاسان تا مدت ها روي چهره اين بازيكن بزرگ مي درخشد و همه براي تيمي افسوس مي خورند كه مي توانست با رهبري او جام ملت ها را شرافتمندانه و با قدرت در دست بگيرد.
004653.jpg

رود فان نيستلروي
«جدا از فوتبال، اخلاق را هم باخت.» اين جمله فعلاً كليشه اي ترين جمله درباره مهاجم بزرگ هلندي ماست. بازيكني كه در هر جاي زمين بوي گل مي دهد اما يورو ۲۰۰۴ جاي ستاره ها نبود. هلند باخت و از جام كنار رفت تا ثابت شود حتي گلزن تمام عياري چون نيستلروي هم هميشه چاره ساز نيست. نيستلروي يكي ديگر از نمايندگان فوتبال زيبا بود كه ترسش از شكست، چهره اش را به سمت زشتي سوق داد.

004494.jpg

ميشل پلاتيني
قبول كنيد كه او هم يكي از چهره هاي يورو ۲۰۰۴ بود. وقتي در اواخر بازي فرانسه با يونان دوربين براي لحظه اي روي جايگاه زوم كرد، همه با چهره درهم شكسته مردي مواجه شدند كه زماني همه اعتبار فرانسوي ها بود. پلاتيني غمگين، دست ها را روي ميله هاي مقابلش روي هم گذاشته بود و سر بر دست ها با افسوسي بازي رانگاه مي كرد كه از تمام لحظات بازي مقابلش، تصويري ديدني تر مي نمود.

لانگ شات
دو چهره كاملاً متفاوت
ابوالحسن داوودي
004500.jpg
ابوالحسن داوودي هم كارگردان است و هم رئيس خانه سينما. مردي با دو چهره كاملاً متفاوت كه البته همخواني چهره اش با مسئوليت دوم بيشتر است...
داوودي را از يك سو با فيلم هايش به ياد مي آوريم. فيلم هاي كمدي ابتداي دهه ۷۰ كه هم فروش داشت و هم محبوبيت. تقريباً كسي نيست كه آن دسته از فيلم هاي داوودي را ـ از «جيب برها به بهشت نمي روند» تا «من زمين را دوست دارم» ـ نديده باشد. پس از آن هم او يك رمانس ديدني با نام «مرد باراني» ساخت و باز يك كمدي جذاب به نام «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» ؛ اما حالا حضور او در عرصه فيلمسازي كمرنگ تر از قبل شده است چون او رئيس هيات مديره خانه سينما نيز هست؛ پيش تر هم البته او اين مسئوليت را داشت اما حالا كمي پررنگ تر از قبل در اين سمت ظاهر مي شود.
انتخابات هيات مديره خانه سينما كه دو سه هفته قبل برگزار شد، حكم بر باقي ماندن داوودي در سمت گذشته اش داد. او حالا در شرايطي كه بيشترين موج انتقادات بر خانه سينما و عملكرد هيات مديره حاكم است سعي دارد آرامش را دوباره بر اين خانه حمكمفرما كند و در اين راه از هيچ كوششي هم فروگذار نمي كند. براي همين است كه او بيش از هميشه سعي دارد و سياست هاي اين خانه را در گفت و گوها و موضع گيري هايش تشريح كند. در همين شرايط است كه شنيده مي شود خانه سينما عليه يكي از خبرگزاري ها كه در روزهاي اخير عملكرد آنها را زير سؤال برده، اقامه دعوي كرده است.
همه اينها اما سبب ساز يك مسئله ديگر است سازنده محبوب ترين و پرفروش ترين كمدي سال ۸۰ حالا از عرصه فيلمسازي كنار مانده و با شرايط فعلي به نظر نمي رسد داوودي فعلاً خيال فيلمسازي داشته باشد. كاش او كمي هم به خاطر بياورد حال و هواي ساختن مرد باراني خيلي بهتر از بحث هاي مديريتي و صنفي است.

عكس هفته
تنها حادثه
004503.jpg
فينال جام ملت هاي ۲۰۰۴، يكي از كم افت و خيزترين فينال هاي همه دوران جام ملت ها بود. در اين ميان شايد اگر اين صحنه هم شكل نمي گرفت، فينال بي هيچ حادثه اي به پايان مي رسيد اما «جيمي جامپ» طرفدار متعصب بارسلونا خيلي چيزها را با اين كارش عوض كرد. البته اين اولين ورود جيمي به استاديوم هاي ورزشي هم نبود.
اين پايان ديگري براي جام بدون ستاره بود...

چهره هفته
ديويد بكام
فرقي نمي كند؛ انگليس برنده يا بازنده، رئال پيروز يا مغلوب يا حتي خاطره هاي شياطين سرخ نه چيزي به اعتبار آقاي فوق ستاره مي افزايد و نه چيزي از اين محبوبيت كم مي كند.
او هنوز هم سوژه مطلوب عكاسان است، حتي اگر هنگام عكاسي او براي اشتباهاتش اشك بريزد يا چهره اي افسرده به خود بگيرد. همين عكس در چنين قابي هم براي عكاسان و مجلات جذاب و دوست داشتني است.
بكام آخرين تير تركش هواداران فوتبال پرستاره است.

|  هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |   سينما  |
|  ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |