جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۶۵
هفته
Friday.htm

يادداشت
براي آينده اي مبهم
مينا شهني
يك واقعه به وسعت همه آدم هايي كه در اين گربه آسيايي زندگي مي كنند، روزهاي زيادي از سال ما را با خود درگير مي كند. تب كنكور نمي خواهد ما را رها كند بعضي روزها تب مان بالا مي رود بعضي روزها تب مان مخفي مي شود.
اما تب هست كه هست. دو هفته قبل تب اعلام نتايج بود چند سايت از سوي سازمان سنجش براي مراجعه داوطلبان معرفي شد يك شماره تلفن نيز براي آگاهي از نتايج كنكور در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.
به هر حال خبرهاي خوب و بد بين مردم رد و بدل مي شد تا اين كه همه داوطلبان كارنامه هايشان را گرفتند و براي انتخاب رشته آماده شدند.
انتخاب رشته
انتخاب رشته در ميان خانواده ها و براي داوطلبان ورود به دانشگاه سراسري به يك مشكل جدي تبديل مي شود. در ميان بزرگترها بحث ادامه دارد: اين كه كدام رشته بهتر است كدام دانشگاه معتبرتر است و كدام شهر براي سكونت فرزندشان مناسب تر است. مثلاً مادري معتقد است دندانپزشكي تهران بهتر از پزشكي خواندن دريك شهر ديگر است و پدري با تاكيد مي گويد مهندسي عمران بهتر است، هر شهري كه باشد مهم نيست و داوطلب عزيز آرزو دارد برود دانشگاه و مجبور نباشد يك سال ديگر پشت كنكور ماندن را با تمام نگراني هايش تحمل كند در اين ميان چه كسي برنده مي شود معلوم نيست. در اين ميان برخي مراجع دانشگاهي نيز در اين باره اظهار نظر مي كنند.
هفته گذشته معاون آموزشي دانشگاه فردوسي مشهد اظهار داشت كه انتخاب رشته، تخصص ويژه اي نيست. دكتر جمشيد قنبري مي گويد: به دليل فزوني تعداد رشته  محل ها براي ورود به دانشگاه هاي دولتي انتخاب رشته داوطلبان نيازمند تخصص ويژه اي نيست و داوطلبان بايد مراقب باشند تا در دام افراد غير خبره كه تنها نگاه اقتصادي به اين قضيه دارند نيفتند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران دكتر قنبري به داوطلبان توصيه مي كند كه در انتخاب رشته به علاقه مندي خود توجه كنند و سپس محل دانشگاه ها را مورد ارزيابي قرار دهند. اما يكي از اعضاي هيات علمي دانشگاه يزد معتقد است كه انتخاب رشته نامناسب مي تواند باعث بحران در زندگي داوطلبان شود. دكتر كرامت ا.. . زياري در گفت وگو با خبرگزاري دانشجويان ايران مي گويد: «انتخاب رشته نامناسب باعث هرز رفتن پتانسيل جوانان و افت شديد تحصيلي مي شود».
اين استاد دانشگاه با اشاره به نقش مهم خانواده ها به ويژه والدين در هدايت تحصيلي و انتخاب رشته  داوطلبان مي افزايد: «با توجه به محدوديت موجود در جامعه، اكثر خانواده ها مهم ترين ملاك در انتخاب رشته را قبولي در دانشگاه مي دانند و ترجيح مي دهند در وهله اول و به هر طريق ممكن فرزندانشان وارد دانشگاه شوند.»
او درصد بالاي بيكاري را در گروه سني ۱۵تا ۲۹ سال و افزايش ميزان بيكاري فارغ التحصيلان را از عوامل تمايل زياد خانواد  ه ها به تحصيل فرزندانشان مي داند كه سبب مي شود علاقه مندي جوانان در انتخاب رشته به فراموشي سپرده شود.
دكتر زياري تاكيد مي كند: «داوطلبان بايد با تلفيق شرايط و فاكتورهايي همچون توانايي فردي، انگيزه، هدف، نيازهاي شغلي و بحث استخدام به انتخاب رشته بپردازند.» به هر حال با اين همه توصيه و نظرات گوناگوني كه پيرامون انتخاب رشته هر سال صورت مي گيرد هنوز داوطلبان براي انتخاب رشته و شهر تحصيلشان گرفتار گيجي اند. با بيشتر دانشجويان كه حرف مي زنيم از محل يا رشته درسي شان ناراضي اند. هنوز گروه زيادي از فارغ التحصيلان از انتخاب رشته هايشان پشيمانند و فكر مي كنند اگر طراحي مي خواندند بهتر بود يا اگر يك رشته فني را مي گذراندند كار بهتري پيدا مي كردند.

خاصيت ضد افسردگي آب
آژانس محيط زيست اعلام كرد كه در آب هاي نوشيدني داخلي انگليس علايمي از وجود پروزاك ـ داروي ضد افسردگي ـ مشاهده شده است.
به گزارش سرويس بين الملل ايسنا، به نقل از شبكه خبري بي بي سي، اين آژانس در گزارشي در اين رابطه تاكيد كرد كه به اين ترتيب بسياري افراد اين روزها اين دارو را كه در رودخانه ها و آب هاي زيرزميني يافت مي شود مصرف مي كنند.
به گفته ناظران محافظ محيط زيستي دولت انگليس، تاثير اين امر را بر بهداشت و سلامت مردم مورد بحث و بررسي قرار داده اند. يك سخنگوي هيات بازرسي آب آشاميدني در اين خصوص اظهار داشت كه پروزاك يافت شده در اين منابع بسيار رقيق و ضعيف است و در همين راستا از كارشناسان محيط زيست خواسته شده كه تحقيقات فوري خود را در اين زمينه آغاز كنند.
برخي مسئولان متذكر شده اند كه عدم وجود يك سيستم نظارتي برميزان پروزاك و ساير پس مانده هاي دارويي در آب آشاميدني اين كشور يك هشدار و زنگ خطر است. كارشناسان همچنين اعلام كردند كه مقدار دقيق اين دارو هنوز نامشخص است.

ناهنجاري در جوانان روسي
جوانان روسي با نگاه كردن به برنامه هاي تبليغاتي تلويزيون به ناهنجاري  رفتاري روي مي آورند. به گزارش خبرگزاري جامعه جوانان ايراني به نقل از اتياراس تعداد زيادي از جوانان و كودكان روسي پس از تماشاي برنامه هاي تبليغاتي تلويزيون كه در آنها انواع مشروبات به نمايش در مي آيد به مصرف بي رويه نوشيدني هاي الكي روي مي آورند. همين ماجرا سبب شده كه دولت روسيه با نگراني روبه رو شود به طوري كه برنامه هايي براي كنترل تبليغات تلويزيوني در نظر بگيرد.

وقتي جوانان به تنهايي پناه مي برند
لاك تنهايي
ماني خورشيدي
شايد همين چيزهاي ظاهراً
كم اهميت سبب مي شود كه جوانان از تنها زندگي كردن خوششان بيايد و به زندگي در تنهايي خو بگيرند.
نزديك به ۵۷ درصد جوانان ساكن در مراكز استان هاي كشور مي گويند كه صحبت كردن در ميان جمع برايشان مشكل است، فكرش را بكنيد نيمي از جوانان از حرف زدن در ميان جمع ناتوانند و اين كار برايشان سخت يا ناممكن است. اين دمل چركي وقتي سرباز مي كند كه گروه جوانان بخواهند براي درآمدن از لاك تنهايي شان به جمع بپيوندند.
در همه اين اطلاعات به اين نكته توجه داشته باشيد كه اين آمار ۵۷ درصدي متعلق به مراكز استان هاست. در شهرهاي دورتر مشكلات به شكل پيچيده تري رخ مي نمايد.
جوانان ما وقتي مورد سرزنش قرار مي گيرند به شدت مي رنجند و اصلاً انگار تحمل شنيدن سرزنش و ملامت را ندارند يا حق خود مي دانند كه از تحمل اين بار اضافه شانه خالي كنند. حال آن كه سرزنش در زندگي روزانه و معمولي ما به شكل يك مشخصه ثابت درآمده و خانواده ها معمولاً از سرزنش به عنوان يك سلاح براي به راه آوردن جوانان استفاده مي كنند و جوانان نيز براي گريز از اين سرمشق حك شده در ذهن خانواده ها به تنهايي خود پناه مي برند و با آن خو مي گيرند.
چه كسي مرا درك مي كند
ندا معتقد است هيچ كس به درستي دركش نمي كند و همه سعي دارند او را تبديل به يك «آدم معمولي» بكنند، همين ماجرا سبب مي شود كه ندا تصميم بگيرد تنها زندگي كند و در خلوت خودش را پيدا كند. در واقع او مي خواهد در خلوت كسي را پيدا كند كه با ديگران كاملاً متفاوت است تا خودش را از تبديل شدن به يك آدم معمولي نجات دهد.
به نظر ندا آدم معمولي شدن مساوي است با از دست دادن زندگي و هدردادن عمر يا سترون زندگي كردن.
انگار آدم همه عمرش را زندگي نكرده باشد و فقط مثل يك مرده متحرك كار كرده، غذا خورده و خوابيده باشد همين و بس.
اين ماجراها ندا را بر آن داشته تا هرچه بيشتر تنها و تنها باشد و هر چه بيشتر از پذيرفتن سليقه ديگران و يا حتي فكركردن به نظرات آنها طفره برود. با اين كه
۲۳ سال از عمرش مي گذرد هنوز نتوانسته  روابط خوبي با ديگران داشته باشد و هميشه از بودن در بسياري از اجتماعات خوشش نمي آيد.
پدر و مادرش هم انگار به اين ماجرا خو كرده  و به آنچه دخترشان مي خواهد تن داده اند و حالا بعد از چند سال ديگر او را به حال خودش رها مي كنند و فقط هر از چند گاهي مورد سرزنش و مواخذه قرارش مي دهند به قول خودشان كاسه صبرشان سرريز مي شود هر چند نتيجه چنداني در بر ندارد و باز ندا سرش به كار خودش گرم است.
مجيد اما كارش را راحت تر كرده، رفته براي خودش يك اتاق ـ سوئيت ـ اجاره كرده و با دوستش علي زندگي مي كند، خودش مي گويد: «صبح ميرم سر كار ساعت هشت شب بر مي گردم گاهي هم از سركار با دوستام ميرم بيرون آخر شب برمي گردم، مي خوابم و صبح دوباره ميرم سركار و... اين قصه همچنان ادامه دارد.» وقتي مي پرسم «از اين نوع زندگي راضي هستي يا نه؟» لبخند مي زند و وانمود مي كند كه دل خوشي از زندگي دارد هر چند چشمانش برق شادي را گم كرده و به نظر تا حدودي دل مرده و نگران مي آيد.
خودش مي گويد: «به هرحال اين زندگي يك خوبي هايي دارد، حداقل شب كه خسته و كوفته از سر كار برمي گردي كسي بهت غر نمي زنه و اصلاً كسي نيست كه بخواد اعصابت رو داغون كنه.»
مي پرسم: «مگه بقيه اعصاب آدم رو داغون مي كنن؟»
نگاه «عاقل اندر سفيهش» تا پايان ماجرا را روشن مي كند به ويژه وقتي مرا مورد سؤال قرار مي دهد و مي پرسد: «هيچ كس تا حالا به شما نگفته چرا اين قدر شلخته اي؟ چرا مهموني عمه خانوم نيومدي؟ چرا پسردايي رشيد رو تحويل نگرفتي؟ چرا برادر زاده ات رو پارك نمي بري؟ چرا مادرت رو دكتر نمي بري؟ چرا نمي ري نون بخري؟»
مي خواهد همين طور ادامه بدهد كه مانعش مي شوم، نگاه شيطنت باري مي كند و مي گويد: «متوجه شدين من از چي بيزارم، از چي ناراحتم، چرا نمي خوام خونه باشم؟»
مسئوليت پذيري
بيشتر نوجوانان و جوانان معتقدند كه خانواده مسئوليت  زيادي را بر دوش آنها گذاشته است. از حرف زدن با اين گروه به اين نتيجه مي رسيد كه جوانان و نوجوانان ما از مسئوليت پذيري گريزانند. در خانه وقتي از علي مي خواهند كه هفته اي دو بار نان بخرد با غرولند مي گويد: «من وقت ندارم، سركار مي رم وقتي برمي گردم خسته ام، نمي تونم سر راه نون هم بخرم.» و در كشمكش با مادر بالاخره تسليم مي شود و مي گويد: «هر وقت تونستم نون مي خرم.» ولي حاضر نيست معين كند كه چه روزهايي در هفته نان خانه را تهيه مي كند
هدف هاي بزرگ
تصورش را هم نمي كنيد كه تقريباً ۸۰ درصد جوانان آرزوهاي بزرگي در زندگي دارند و تمام سعي شان بر اين است كه به هدف هاي بزرگشان دست پيدا كنند. براي رسيدن به هدف هاي بزرگ رهايي از تمام قيد و بندها از گام هاي اوليه است. قيدوبندهايي كه به نظر جوانان دست وپاگير است و باعث هدر رفتن انرژي مي شود، اما آن سوي ديگر اين سكه بي تفاوتي و بي توجهي به برخي هنجارهاي اجتماعي است. بروز بي مسئوليتي در ميان جوانان سبب شده است تا اغلب صاحب نظران خانواده ها را مقصر بشناسند و ريشه اين عادات را در تربيت خانوادگي بررسي كنند. از سوي ديگر با شيوع ويژگي بي مسئوليتي در ميان نوجوانان و جوانان ما امروز با نسلي روبه رو هستيم كه براي رهايي از مسئوليت از تشكيل زندگي و ازدواج هم طفره مي روند.
هرچند ۸۵ درصد جوانان مدعي اند كه مي توانند رابطه مناسبي با ديگران برقرار كنند اما بروز اختلاف هاي ريز و درشت در ميان خانواده هاي جوان نشان از ناتواني در برقراري يك ارتباط درست است.
يك پژوهشگر مسايل اجتماعي معتقد است كه از نظر جامعه شناختي هر نقشي انتظاراتي را به همراه دارد و با گرفتن نقش هاي جديد، از انسان ها انتظارات جديدي نيز به وجود مي آيد.
فردين عليخواه مي گويد: «شايد فرد مجرد به راحتي بتواند از شركت در مراسم و به جا آوردن آداب و رسوم خانوادگي و روابط فاميلي شانه خالي كند ولي وقتي خانواده شكل گرفت غيبت از مراسم جمعي پذيرفتني نيست.»
اما با تشكيل خانواده انتظارات بيشتري از جوانان مي رود به گونه اي كه در موارد بسياري رفت وآمدها صرفاً به دليل نسبت هاي فاميلي انجام مي شود و ميل و خواسته افراد نقش چنداني در رفت وآمدها و روابط ندارد. از اين رو افراد مجرد وقت و آزادي بيشتري دارند تا به كارها و دلمشغولي هاي فردي شان برسند.
اين جامعه شناس تاكيد مي كند كه انتخاب و آزادي عمل براي فرد مجرد بيشتر است و همين سلب آزادي ها پس از ازدواج سبب مي شود تا جوانان با رويگرداني از ازدواج زندگي تنهايي را برگزينند.
مسئوليت گريزي
«زندگي در لحظه» ويژگي اي است كه حالا ديگر به يك عادت دايمي بين جوانان تبديل شده است.
در سال هاي اخير نوعي خطرناك از مسئوليت گريزي در همه عرصه هاي جامعه ديده مي شود. درواقع اين ايده در جامعه شكل گرفته است كه با شانه خالي كردن از زيربار مسئوليت مي توان راحت تر زندگي كرد.
همين زندگي لحظه اي سبب مي شود كه هيچ كدام از ما برنامه اي براي يك هفته و يك ماه آينده نداشته باشيم و آنقدر به گريز از مسئوليت عادت كرده ايم كه حاضر نيستيم هيچ مسئوليتي را در زندگي مان بپذيريم و به لاك تنهايي مي رويم.

يادداشت هاي كسي كه مي خواست سردبير باشد
ولي كسي تحويلش نمي گرفت
پرونده ها مي آيند
پس از دو پرونده سينمايي اين بار سراغ يك پرونده موسمي رفته ايم. تابستان وقت سفر رفتن و مسافرت است و بروبچه هاي پرونده ساز هم از اين موضوع غافل نشده اند. بچه ها براي تنوع بيشتر پرونده ها قول هايي داده اند كه ما جوگير نشده و آنها را اعلام نمي كنيم. چونكه اصولاً ياد گرفته ايم تا چشممان چيزي را نبيند آن را باور نكنيم. ولي تا همين حد از ما بشنويد و باور كنيد كه پرونده هاي بهتري در راهند.
جواد قادري
آقاي جواد قادري اين هفته دچار كسالتي شدند و نتوانستند ستون هنري شان را به موقع تحويل بدهند. من لذت مي برم از اين همه تعهد. ايشان اول هفته تماس گرفتند و گفتند كه اين هفته به علت جراحي لثه ما را همراهي نخواهند كرد. همان موقع در تحريريه فرياد زديم اي جوان ها از اين مرد جاافتاده ياد بگيريد.
نتيجه اخلاقي: خوش قولي مهم ترين اصول اخلاقي است.
ما را تشويق كنيد
در روز خبرنگار كسي ما را به هيچ هم حساب نكرد. نه تعريفي نه تشويقي، نه تمجيدي، البته به يمن برخورد روز زن و خبرنگار برخي از خانم هاي همكار مورد لطف برخي مديران قرار گرفتند. ما كه سردبير هستيم در اين روز فهميديم كه چقدر در ميوه پياز اهميت داريم. نه خبرنگاريم و نه زن و نه حتي جوان كه در روز جهاني جوان ما را تحويل بگيرند.
نتيجه ...: ميانسالي بدترين دوران زندگي است.
۵۵ سال تجربه
صفحه داستان همشهري جمعه را دو نفر از همكاران عزيز و باحال درمي آورند، آنها روي هم ۵۵ سال سن دارند. به همين خاطر اعلام مي كنيم كه اين صفحه حاصل ۵۵ سال تجربه است. داستان دنباله داري كه آقاي بيژن مشفق (در مستعار بودن اين نام شك نكنيد) هم اكنون در حال نگارش آن هستند. داستان خوبي است.(قضيه ماست و بقال را فراموش كنيد) وقتي از داستان قبلي ايشان با عنوان «در همين نزديكي» استقبال خوبي شد ماجرا به داستان دوم رسيد. خيلي دوست داريم نظرات شما را در اين باره بدانيم. براي ما نامه نوشتن و زنگ زدن خوانند گان خيلي مهم است. در اين باره باز هم خواهم نوشت.
آنها برنده شدند
مينا اكبري كه در صفحه سينما مي نويسد و  عليرضا صلواتي كه ديدارگر صفحه ديدار است در رشته مصاحبه برنده جوايز جشنواره مطبوعات شدند. شوهر خانم اكبري كه بنده باشم شيريني موفقيت هاي همسر را در ميان تحريريه توزيع كردم كه كام همه شيرين شد. آقاي صلواتي اما زيرآبي رفته و شيريني نداده اند. اصلاً چند روزي است ايشان متواري شده اند. آقاي صلواتي جايزه گرفتي بايد شيريني بدهي. ما اصفهاني بودن و اينجور چيزها سرمان نمي شود. خودت مي داني كه دادن شيريني بهتر از قطع نان است.
نتيجه اخلاقي: تيغ تيز گر آيدت به دست روزي
هرچه مي خواهي ببر فقر نبر نان كسان (اين بيت را خودتان تصحيح كنيد)
موضوع مهم
نوشتن درباره علي دايي ـ آخ ـ را ممنوع كرده ايم. هرچيزي حدي دارد. همه دارند انتقاد مي كنند. كساني كه حتي بلد نيستند يك ضربه ساده به توپ پلاستيكي بزنند دم در آورده اند و هي انتقادهاي عجيب و غريب و بدون پشتوانه كارشناسي مي كنند. همين كه گفتيم، تا بازي اردن از تيم ملي و كاپيتان آن ـ آ... ـ فقط حمايت كنيد. ما به حمايت عادت كرده ايم.
خوشحال هفته
005637.jpg

بعد از كلي دربه دري نجات از دست يك صاحب خانه بي رحم خيلي خوش شانسي مي خواهد.جناب آقاي خسرو نقيبي پيدا كردن خانه جديد را به شما و خانواده تان تبريك مي گوييم.
توزيع
همشهري جمعه، پنج شنبه ها توزيع مي شود. برخي دوستان و همكاران فروشنده فقط جمعه ها آن را روي پيشخوان مي گذارند. مثلاً سركوچه ما هرهفته موتيف عصر پنج شنبه ها اين است:
ـ سلام
ـ سلام عليكم
ـ يك همشهري جمعه لطفاً
ـ تقويم داري
ـ نه خير
ـ امروز پنج شنبه است
ـ ولي همشهري جمعه پنج شنبه ها توزيع مي شود
ـ پس چرا اسمش جمعه است
ـ نمي دانم
ـ من مي دانم، برو فردا بيا
ـ حالا نمي شود
ـ آقاجان، جمعه، جمعه، شنبه، شنبه
ـ حالا ...
ـ ...
نتيجه گيري حرفه اي: همشهري پنج شنبه و جمعه
تقاضا
اين بخش را هميشه تكرار مي كنيم، مي دانيم جمعه است، مي دانيم حوصله در اين روز كمياب است. مي دانيم همين كه نشريه ما را مي خوانيد بر سر ما منت گذاشته ايد، مي دانيم ... اما چشم انتظار حرف هاي شما هستيم.با ما حرف بزنيد.

|  هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |   سينما  |
|  ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |