پرونده ها مي آيند
پس از دو پرونده سينمايي اين بار سراغ يك پرونده موسمي رفته ايم. تابستان وقت سفر رفتن و مسافرت است و بروبچه هاي پرونده ساز هم از اين موضوع غافل نشده اند. بچه ها براي تنوع بيشتر پرونده ها قول هايي داده اند كه ما جوگير نشده و آنها را اعلام نمي كنيم. چونكه اصولاً ياد گرفته ايم تا چشممان چيزي را نبيند آن را باور نكنيم. ولي تا همين حد از ما بشنويد و باور كنيد كه پرونده هاي بهتري در راهند.
جواد قادري
آقاي جواد قادري اين هفته دچار كسالتي شدند و نتوانستند ستون هنري شان را به موقع تحويل بدهند. من لذت مي برم از اين همه تعهد. ايشان اول هفته تماس گرفتند و گفتند كه اين هفته به علت جراحي لثه ما را همراهي نخواهند كرد. همان موقع در تحريريه فرياد زديم اي جوان ها از اين مرد جاافتاده ياد بگيريد.
نتيجه اخلاقي: خوش قولي مهم ترين اصول اخلاقي است.
ما را تشويق كنيد
در روز خبرنگار كسي ما را به هيچ هم حساب نكرد. نه تعريفي نه تشويقي، نه تمجيدي، البته به يمن برخورد روز زن و خبرنگار برخي از خانم هاي همكار مورد لطف برخي مديران قرار گرفتند. ما كه سردبير هستيم در اين روز فهميديم كه چقدر در ميوه پياز اهميت داريم. نه خبرنگاريم و نه زن و نه حتي جوان كه در روز جهاني جوان ما را تحويل بگيرند.
نتيجه ...: ميانسالي بدترين دوران زندگي است.
۵۵ سال تجربه
صفحه داستان همشهري جمعه را دو نفر از همكاران عزيز و باحال درمي آورند، آنها روي هم ۵۵ سال سن دارند. به همين خاطر اعلام مي كنيم كه اين صفحه حاصل ۵۵ سال تجربه است. داستان دنباله داري كه آقاي بيژن مشفق (در مستعار بودن اين نام شك نكنيد) هم اكنون در حال نگارش آن هستند. داستان خوبي است.(قضيه ماست و بقال را فراموش كنيد) وقتي از داستان قبلي ايشان با عنوان «در همين نزديكي» استقبال خوبي شد ماجرا به داستان دوم رسيد. خيلي دوست داريم نظرات شما را در اين باره بدانيم. براي ما نامه نوشتن و زنگ زدن خوانند گان خيلي مهم است. در اين باره باز هم خواهم نوشت.
آنها برنده شدند
مينا اكبري كه در صفحه سينما مي نويسد و عليرضا صلواتي كه ديدارگر صفحه ديدار است در رشته مصاحبه برنده جوايز جشنواره مطبوعات شدند. شوهر خانم اكبري كه بنده باشم شيريني موفقيت هاي همسر را در ميان تحريريه توزيع كردم كه كام همه شيرين شد. آقاي صلواتي اما زيرآبي رفته و شيريني نداده اند. اصلاً چند روزي است ايشان متواري شده اند. آقاي صلواتي جايزه گرفتي بايد شيريني بدهي. ما اصفهاني بودن و اينجور چيزها سرمان نمي شود. خودت مي داني كه دادن شيريني بهتر از قطع نان است.
نتيجه اخلاقي: تيغ تيز گر آيدت به دست روزي
هرچه مي خواهي ببر فقر نبر نان كسان (اين بيت را خودتان تصحيح كنيد)
موضوع مهم
نوشتن درباره علي دايي ـ آخ ـ را ممنوع كرده ايم. هرچيزي حدي دارد. همه دارند انتقاد مي كنند. كساني كه حتي بلد نيستند يك ضربه ساده به توپ پلاستيكي بزنند دم در آورده اند و هي انتقادهاي عجيب و غريب و بدون پشتوانه كارشناسي مي كنند. همين كه گفتيم، تا بازي اردن از تيم ملي و كاپيتان آن ـ آ... ـ فقط حمايت كنيد. ما به حمايت عادت كرده ايم.
خوشحال هفته
بعد از كلي دربه دري نجات از دست يك صاحب خانه بي رحم خيلي خوش شانسي مي خواهد.جناب آقاي خسرو نقيبي پيدا كردن خانه جديد را به شما و خانواده تان تبريك مي گوييم.
توزيع
همشهري جمعه، پنج شنبه ها توزيع مي شود. برخي دوستان و همكاران فروشنده فقط جمعه ها آن را روي پيشخوان مي گذارند. مثلاً سركوچه ما هرهفته موتيف عصر پنج شنبه ها اين است:
ـ سلام
ـ سلام عليكم
ـ يك همشهري جمعه لطفاً
ـ تقويم داري
ـ نه خير
ـ امروز پنج شنبه است
ـ ولي همشهري جمعه پنج شنبه ها توزيع مي شود
ـ پس چرا اسمش جمعه است
ـ نمي دانم
ـ من مي دانم، برو فردا بيا
ـ حالا نمي شود
ـ آقاجان، جمعه، جمعه، شنبه، شنبه
ـ حالا ...
ـ ...
نتيجه گيري حرفه اي: همشهري پنج شنبه و جمعه
تقاضا
اين بخش را هميشه تكرار مي كنيم، مي دانيم جمعه است، مي دانيم حوصله در اين روز كمياب است. مي دانيم همين كه نشريه ما را مي خوانيد بر سر ما منت گذاشته ايد، مي دانيم ... اما چشم انتظار حرف هاي شما هستيم.با ما حرف بزنيد.