جمعه ۲۷ شهريور ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۹۸
index
درباره ضعف فيلمنامه در سينماي ايران ـ ۶
اهميت آموزش
در يادداشت پيشين توضيح داديم كه تشكيل كارگاه هاي فيلمنامه نويسي در يك سينماي صنعتي، معطوف به انجام يك فعاليت اقتصادي است. درواقع اعضاي اين كارگاه ها متشكل از افرادي هستند كه آمده اند تا كار كنند و فعاليتي مالي انجام دهند. در عين حال ملزم به ارايه اثري هنري هستند كه بايد از كيفيتي برخوردار باشد كه بتواند در رقابت با ساير آثار هنري (فيلم هاي سينمايي) موفق باشد. مي توان الگوهاي كلي يك سينماي صنعتي را در مورد مقوله فيلمنامه نويسي هم صادق دانست. چه معمولاً در تمجيد از سينماي صنعتي مي گويند كه اين سينما موفق شده تا هنر و صنعت را درهم بياميزد و به هر دو توجه ويژه كند. بديهي است كه فيلمنامه نويسي هم به عنوان جزء مهمي از يك سينماي صنعتي وظيفه دارد تا چنين الگويي را در پيش بگيرد. در اين شرايط، آموزش و تربيت نيروي انساني هم با جهت گيري اقتصادي صورت مي پذيرد. يعني كارگاه هاي آموزش فيلمنامه نويسي تنها در صورتي تشكيل مي شوند كه بخواهند نيروهاي خلاق را گزينش كنند. چنين نگاهي به مقوله آموزش فيلمنامه نويسي از چند جهت مثمرثمر است. نخست آن كه در هنرجوي فيلمنامه نويسي اين اميد و نيرو را ايجاد مي كند كه مي تواند بعد از پايان دوره آموزش خود (درصورتي كه موفق و مستعد جلوه كند) به كار در حرفه فيلمنامه نويسي مشغول شود و فيلمنامه هاي خود را به تهيه كنندگان بفروشد. ناگفته پيداست كه اين موضوع باعث مي شود تا پشتكار زيادي در هنرجوي فيلمنامه نويسي پديد آيد و از آن جا كه لازمه نوشتن يك فيلمنامه، مطالعه و تحقيق بسيار است، هنرجو را ملزم به رعايت اين موارد مي كند.
دومين نتيجه نگاه اقتصادي و صنعتي به آموزش فيلمنامه نويسي آن است كه تمام نيروها و انرژي هايي كه بر سر نوشتن يك فيلمنامه پديد مي آيد، معطوف به تحقق يك هدف و مقصود مي شود. اين هدف و مقصود، نوشتن يك فيلمنامه استاندارد مطابق با سليقه مخاطب است. در بسياري حوزه هاي فرهنگي، اقتصادي و... شاهد بوده ايم كه تعريف مشخص و دقيقي پيرامون محصول نهايي آن سيستم صورت نگرفته است و اجزا و بخش هاي گوناگون آن حوزه همواره در نوعي بلاتكليفي به سر برده اند. بلاتكليفي از اين كه معيار و سليقه حوزه  كاري خود را دريابند و مطابق با آن هماهنگ شوند. در چنين شرايطي لاجرم مقدار بسيار زيادي از نيروي افرادي كه در آن سيستم مشغول به كار هستند، به هدر مي رود و در نهايت از تاثيرگذاري موردنظر خود باز مي مانند. بديهي است كه اگر اين اوضاع بر يك سيستم سينمايي حاكم شود، ضرر و شكست آن دوچندان خواهد بود. اما وقتي بتوان الگو و هدفي مشخص براي كار تعيين كرد، اجزاي مختلف آن ساختار و سيستم سينمايي هم خود را با آن الگو هماهنگ مي كنند و رشد و توسعه آن را موجب مي شوند. البته مشخص كردن الگو و هدف به معناي جلوگيري از بروز خلاقيت و نوآوري در آن سيستم سينمايي نيست. چه، تجربه هاي صورت گرفته در دهه هاي گذشته همچنين نظري را تاييد مي كنند. كار يك سيستم سينمايي صنعتي مشخص كردن الگو و هدف خود است اين است كه خلاقيت ها و نوآوري هاي اعضا را سازمان يافته و ساختارمند مي كند و در واقع هدف و نهايت مطلوب خود را از خلاقيت ها و نوآوري ها مشخص مي سازد. يعني به اعضاي فعال خود مي گويد كه اگر ايده و فكر جديدي دارند بايد اين ايده را در چارچوب موردنظر آن سيستم قوام دهند تا در نهايت بتوان محصولي با كيفيت به مخاطبان عرضه داشت.
نكته سومي كه مي توان پيرامون ديدگاه يك سينماي صنعتي نسبت به مقوله آموزش بيان داشت اين است كه اين نوع نگاه پويايي و به روز بودن آن سيستم را تضمين مي كند. در برخي از سازمان هايي كه توانسته اند موفقيت خود را در سال هاي متمادي تداوم بخشند، نوعي پويايي و حركت مطابق با نياز روز مشتري ديده شده است. ممكن است اين ويژگي در مراحل اوليه براساس نوعي شانس و اقبال به وجود آمده باشد؛ اما بايد توجه داشت كه زماني مي توان پيرامون موفقيت آن سازمان يا سيستم در تحقق بخشيدن به آن ويژگي صحبت كرد كه نوعي تفكر و برنامه ريزي را در موفقيت هاي چندين و چندساله آن مشاهده كرده باشيم. در چنين شرايطي است كه بايد عمده توجه خود را معطوف به چگونگي مراوده آن سازمان با نيروهاي انساني
تازه كارش كنيم. اگر ساختار و نظامي را در اين مراوده رديابي كرده باشيم آن وقت به اين نتيجه مي رسيم كه همين ساختار بوده كه پويايي و به روز بودن آن سازمان و سيستم را تضمين كرده است. بنابراين وقتي نيروي انساني خود را طوري آموزش مي دهيم كه فعاليتش منجر به تحقق اهداف كلان مي شود به نوعي پويايي آن سيستم را تضمين كرده ايم. مقوله فيلمنامه نويسي در سينما از آن جا كه پايه و اساس محصول نهايي يعني فيلم را شكل مي دهد به شدت احتياج به چنين باور و ديدگاهي دارد؛ باور و ديدگاهي كه اولويت نخست خود را بر ترويج اهدافي قرار داده كه از ساخته شدن يك محصول نهايي در سر مي پروراند.

خبر
همه كاره
بيلي كريستال
006261.jpg
هم اكنون سخت مشغول مراحل آماده سازي پروژه اي سينمايي است كه نويسندگي، كارگرداني، تهيه كنندگي و بازيگري آن را برعهده دارد. اين فيلم كه هنوز نامي برايش انتخاب نشده است در ژانر كمدي ساخته خواهد شد و هم اكنون مدتي است كه كريستال نگارش فيلمنامه آن را به همراه كوئنتين پيپلس به پايان برده است. بنابر اعلام خبرگزاري ها پروژه سينمايي بيلي كريستال در سال ۲۰۰۵ ميلادي آماده پخش خواهد شد. گفتني است كه آخرين تجربه كارگرداني بيلي كريستال به سال ۲۰۰۱ ميلادي مربوط مي شود كه فيلمي تلويزيوني با نام ۶۱/۱ ساخته بود.

آقاي وحشت
006255.jpg
«وس كريون» كه تا پيش از اين فيلم هايي در ژانر دلهره ساخته بود اين بار هم دو فيلم را براي كارگرداني در برنامه دارد كه فيلمنامه هر دوي آنها در ژانر دلهره نوشته شده است. يكي از اين دو فيلم «چشم قرمز» نام دارد و داستانش ماجراي دزديدن زني در يك پرواز عادي را روايت مي كند. فيلمنامه چشم قرمز توسط «كارل السورث» نوشته شده است و از جمله بازيگران آن مي توان به «راشل مك آدامز» و «سيلين مورني» اشاره كرد. اين فيلم در سال ۲۰۰۶ ميلادي در سينماهاي جهان اكران خواهد شد. اما فيلم ديگري كه وس كريون قبل از آن خواهد ساخت «ملعون» نام دارد و هم اكنون آخرين مراحل پيش توليد آن سپري مي شود. فيلمنامه اين فيلم را «كوين ويليامسون» نوشته و قرار است «كريستينا ريچي»، «جاشو آ جكسون» و «جودي كرير» در آن بازي كنند. گويا داستان فيلم ملعون درباره سه جوان است كه مي خواهند هرطور شده سرنوشت شومشان را تغيير دهند. وس كريون گفته كه اين فيلم در اواخر سال ۲۰۰۵ ميلادي در سينماهاي آمريكاي شمالي اكران خواهد شد.

نگهبان شب
006252.jpg
«اسپايك لي» اعلام كرده كه قصد دارد فيلمي با عنوان نگهبان شب را كارگرداني كند كه فيلمنامه آن توسط جيمز الروي نوشته شده است. اين فيلم تريلر، داستان تحقيقات يك مامور در مورد فساد دستگاه پليس آمريكا است كه اين تحقيقات با كار نگهباني كه مي خواهد خودش را بازنشسته كند گره مي خورد. هنوز بازيگري براي اين فيلم انتخاب نشده است. ضمن اين كه زمان اكران آن در سال ۲۰۰۶ ميلادي خواهد بود.اسپايك لي هم اكنون درگير كارگرداني سريالي با عنوان «پسرهاي عجيب» شده است كه از قرار معلوم كارگرداني قسمت هاي يك و شش اين مجموعه برعهده اوست. از بازيگران اين سريال تلويزيوني مي توان به جورج آلوارز، كارول فورمن و پوچ هال اشاره كرد.



نقش نويسنده
006264.jpg
«دمي مور» طي ماههاي آينده در فيلم «نيمه روشنايي» بازي خواهد كرد كه نويسنده و كارگردان آن «كريك روزنبرگ» است و فيلم در ژانر تريلر ساخته خواهد شد. تاكنون تنها بازي هنري يان كيوزيك ودمي مور در اين فيلم قطعي به نظر مي رسد و ساير عوامل فيلم به مرور زمان مشخص خواهد شد. داستان فيلم نيمه روشنايي درباره زني است كه داستان هاي معمايي مي نويسد و در اين ميان با غرق شدن پسر پنج ساله اش در رودخانه، زندگي اش به كلي عوض مي شود. منتظر اكران اين فيلم در سال ۲۰۰۵ باشيد.



نمايشنامه چخوف
006258.jpg
«كريس ادانل» اخيراً بازي در فيلمي با نام خواهرها را به پايان رسانده كه گويا در اوايل سال آينده ميلادي اكران خواهد شد. اين فيلم اقتباسي از نمايشنامه سه خواهر اثر آنتوان چخوف است كه فيلمنامه آن را «ريچارد آلفيري» نوشته و فيلم توسط «آرتور آلن سيدلمن» كارگرداني شده است. داستان فيلم درباره سه خواهر است كه در كالجي تحصيل مي كنند و زندگي شان همزمان با تحصيل در اين كالج دستخوش اتفاقات گوناگون مي شود. به زودي در سينماهاي جهان فيلمي با نام «كينسي» اكران خواهد شد كه ادانل يكي از نقش هاي اصلي آن را برعهده دارد. نويسنده و كارگردان اين فيلم «بيل كوندون» است و داستانش زندگي محققي به  نام «آلفرد كينسي» را بررسي مي كند كه تحقيقاتي پيرامون مسايل جنسيتي داشته است. از ديگر بازيگران اين فيلم مي توان به ليام نيسن لوراليني و تيم كاري اشاره كرد.

تازه ترين ساخته ميرا نائير
رژه آدم هاي خوش تيپ
 
006267.jpg
«بازار نخوت» به اعتقاد بسياري از منتقدان ادبي، يكي از بزرگترين رمان هاي قرن ۱۹ به شمار مي آيد. جورج اليوت، يكي از برجسته ترين رمان نويسان اين دوره، حتي تا آن جا پيش مي رود كه ويليام مك پيس تاكري، خالق بازار نخوت را بزرگترين نويسنده زبان انگليسي قلمداد مي كند. در هر حال، هر وقت صحبت از تاكري پيش مي آيد، مقايسه او با چارلز ديكنز، نويسنده معاصرش، اجتناب ناپذير به نظر مي آيد. حقيقت اين است كه ورود تاكري به حيطه ادبيات تا حد زيادي سبك ديكنز را به چالش فرا خواند. هم ديكنز و هم تاكري، همچون بالزاك و فلوبر، نقاط اوج تكامل رئاليسم اروپايي محسوب مي شوند اما، در عين حال، تفاوت عظيمي ميان اين دو وجود دارد.
ديكنز استاد بلامنازع توصيف فيزيكي آدم ها، محيطشان و اشيايي بود كه آنها را احاطه كرده اند. در «ديويد كاپرفيلد» به عنوان مثال، بوي حاضر در راهروهاي يك هتل را «آغشته در محلولي از سوپ و اصطبل» توصيف مي كند. كافي است ما شرايط رقت بار و پر از كثافت زندگي كارگران را كه در حال خردشدن در زير چرخ دنده هاي انقلاب صنعتي هستند، در «روزگار سخت» به ياد آوريم. نثر ديكنز، همچون تحليل هاي اقتصادي ماركس، ديگر متفكر هم عصرش، به بورژوازي تازه به دوران رسيده حمله مي برد. اما برخلاف ماترياليسم تاريخي ماركس كه به ريشه يابي مي پرداخت و دگرگوني شرايط حاكم را تنها در گرو انقلاب پرولتاريايي مي دانست، احساسگرايي بي شائبه ملودرام هاي ديكنز، رمان هايي همچون «آرزوهاي بزرگ» يا «اوليور تويست» همواره پاياني خوش بينانه را رقم مي زد. ماركس و ديكنز هر دو شاهد همان شرايط رنجبار، مثلاً در كارخانه هاي پارچه بافي منچستر بودند اما ديكنز برخلاف ماركس، بهبود زندگي طبقات محروم را در چارچوب هژموني حاكم ممكن مي دانست.
تاكري نيز، البته قدري احساساتي است. او به دليل تيره انديشي خود در باز شكافي روابط طبقاتي از نگاه نافذتري برخوردار است و خوش بيني ساده انگارانه ديكنز را ندارد. جهان تاكري، جهان زد و بندها، نقشه ها و توطئه هايي است كه آدم ها به كار مي بندند تا به پول و وجهه طبقاتي دست پيدا كنند؛ اين جهاني است كه همه چيز و همه كس در آن حكم ابزار و نردبان ترقي مرا دارد. اين البته ريشه در همان روابطي دارد كه ماركس «بت وارگي كالايي» مي نامد كه نهايتاً به از خود بيگانگي مي انجامد و آدم هاي تاكري عميقاً از خودبيگانه هستند. به عنوان مثال، بكي شارپ، قهرمان بازار نخوت كه در ابتدا يك معلم سرخانه است، به هر دري مي زند و از هر وسيله اي استفاده مي كند تا به آن موقعيت اجتماعي كه
عقده وارانه در جست وجويش است دست يابد. در حقيقت، پول و ارتقاي طبقاتي، كه برانگيزاننده همه كنش هاي قهرمانان تاكري هستند، نهايتاً شكل يك جنون توقف ناپذير را به خود مي گيرند كه هر ذره از شرف و شان انساني را لگدمال مي كند. بدينسان، بر جهان بورژوايي تاكري نوعي قانون جنگل حاكم است كه شناعت و رذالت انسان ها را رقم مي زند.
متاسفانه، ميرا نائير در فيلم خود، رمان تاكري را از هزل تيره و گزنده آن تهي مي كند و عصاره زهرآگين بدبيني بكي شارپ را از او مي گيرد و با سر تسليم فرود آوردن در مقابل هاليوود، پاياني خوش مي آفريند. اين البته از كارگردان «عروسي باراني» (Monsoon Wedding) بعيد نيست، فيلمي كه خام مغزي احساس گرايانه اش به شكل وحشتناكي كودكانه بود. اين جا اين سؤال مطرح مي شود كه آيا سينما حقيقتاً مي تواند يك رمان را در تماميت آن بازآفريني كند؟ جواب مثبت است. استانلي كوبريك نيز «باري ليندون» را براساس رماني از تاكري ساخت، اما برخلاف فيلم نائير كه پوشالي و سطحي باقي مي ماند و به رمان تاكري پشت مي كند باري ليندون كوبريك از لحاظ برندگي انتقادي و پرداخت هنرمندانه چيزي از كار تاكري كم ندارد. البته، كوبريك خود نظرگاه بسيار دژانديشانه و سياهي از جهان داشت كه با نگاه تاكري كاملاً قرابت و همسويي دارد، اما نكته مهم تر اين است كه او روح و جوهر رمان را در فيلم خود دروني مي كند. فيلم نائير، به عنوان مثال در بهترين شكلش به مجموعه اي از اپيزودهاي به هم پيوسته مي ماند كه از يك زاويه ديد بيروني از خلال مشاهدات كوتاهي گزارش مي شوند. به همين دليل، حسي كه بازار نخوت به ما مي دهد، درست مثل اين است كه ما داريم واقعه اي را در يك روزنامه مي خوانيم. فيلم از جنبه روايي در ساختار خطي و بي رمق خود كاملاً
يك بعدي باقي مي ماند و شخصيت ها نيز كاملاً براي ما بيگانه مي مانند. آنچه برجسته مي شود سرهم بندي دست و پا شكسته صحنه ها و عجله بازيگران در اداي جملاتشان است تا مثلاً حسي از تكوين داستاني به ما بدهند.
برعكس، كوبريك به هر صحنه باري ليندون حسي از تأمل و ريتم به دقت اندازه گيري شده خاص رمان را مي دهد كه حتي بيشتر از تاكري، يادآور رمان هاي جين آستين است. جهان آستين، البته در مقايسه با مقياس حماسي تاكري بسيار كوچك است و اغلب محدود به روابط اعضاي ميان يك خانواده، ازدواج و بي نيازي نهايي مالي قهرمانانش است، اما آستين، بيش از هر رمان نويس ديگري، از اين قدرت برخوردار است تا قابل رويت ترين و ظريف ترين احساسات و انديشه هاي قهرمانانش را توصيف كند. به عنوان نمونه، آستين در «پارك مانسفيلد» طي بخش هايي طولاني وارد ذهن فاني پرايس، كاراكتر اصلي خود، مي شود تا ساز و كارهاي ذهن او را كه سعي مي كند جهان پيرامونش را بفهمد، آشكار كند. ريتم آستين گاهي بسيار كند است اما او روان شناسي بسيار دقيقي از كاراكتر خود به دست مي دهد. كوبريك، البته به اين شكل وارد ذهن كاراكتر نمي شود؛ در حقيقت كاراكترها حتي به ندرت حرف مي زنند. در عوض، او مي آيد فضاسازي مي كند و قرينه هاي بصري براي ريتم دروني و سرشار از تامل رمان مي يابد. مثالي مي زنم: صحنه اي در باري ليندون وجود دارد كه باري (رايان اونيل) بر سر ميز قمار براي نخستين بار بانو ليندون (ماريسا برنسون) را مي بيند. مدتي مي گذرد و بعد بانو ليندون از سالن بيرون مي رود و در زير نور ماه رو به افقي دوردست روي ايوان مي ايستد. باري او را تعقيب مي كند و در حالي كه ما موسيقي تغزلي و در عين حال حزن آلود لئونارد روزنمان را در پس زمينه مي شنويم، چند قدمي پشت سر بانو ليندون مي ايستد و به او خيره مي شود.تكنيك كوبريك از آستين متفاوت است، اما تاثير دقيقاً همان است؛ فضاسازي كوبريك به ما اجازه ورود كامل به ذهن و احساسات كاراكترها را داده است.
006375.jpg
006372.jpg
اين صحنه در پلان بلندي رخ مي  دهد كه اگر درست به يادم مانده باشد، هفت يا هشت دقيقه طول مي كشد. آنچه كه به اين صحنه و ديگر صحنه  هاي باري ليندون ساخت رمان گون مي دهد اهميت و زماني است كه كوبريك صرف مي كند تا به هر سايه روشن و چرخش ظريف احساسي كاراكترها بياني نيرومند دهد. چنين چيزي در بازار نخوت وجود ندارد، ميرا نائير حتي قدرت درك چنين رويكردي را ندارد. در نتيجه كاراكترهاي او همگي ناقص و نيم بند از آب در مي آيند و
واكنش  هايشان اغلب خلق الساعه و بدون پرداخت انگيزه است.
مقايسه سير تحول نائير با لوكينو ويسكونتي شايد قدري روشنگرانه باشد. نائير حرفه فيلمسازي خود را با «سلام بمبئي» شروع كرد، فيلمي كه در فوريت و پرداخت صادقانه اش از شرايط اسف بار كودكان يتيم در هند و مقياس بسيار ساده و غير جاه طلبانه  اش وامدار نئورئاليسم ايتاليا بود. حالا او با بازار نخوت قدم به عرصه درام تاريخي مي گذارد. اما اين سيري قهقرايي است، چون حداقل در سلام بمبئي نوعي حس همدلي با انسان هاي لگدمال شده با نگاهي «آنتروپولوژيك» درهم آميخته بود. در بازار نخوت هيچ كدام از اين عناصر وجود ندارد؛ ما فقط شاهد رژه اي از آدم هاي خوش قيافه در لباس هاي شكوهمند هستيم. ويسكونتي نيز كار خود را با درام نئورئاليستي «زمين مي لرزد» از زندگي پرمشقت ماهيگيران سيسيل آغاز كرد و بعد با «احساس»(Seson)، «يوزپلنگ»، «لودويگ» و «معصومين» (The Innocent) پرداخت درام تاريخي را به اوج كمال رساند. اما در كار ويسكونتي نوعي استمرار خلل ناپذير وجود دارد كه زاييده نگاهي عميقاً فلسفي است. فرق ويسكونتي با نائير اين است كه ويسكونتي دركي عميقاً ديالكتيك از تاريخ و نيروهاي جابه جا شونده آن داشت؛ خانم نائير در بهترين شكلش دركي ملودراماتيك از تاريخ دارد.

سينما
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |  ديدار  |
|  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |