نويسندگان و ناشراني كه به معرفي كتاب خود در ستون خواندني ها تمايل دارند مي توانند يك نسخه از اثر خود را به نشاني خيابان آفريقا، بلوار گلشهر، مركز خريد آي تك، طبقه چهارم،بخش داستان ارسال كنند.
زندگي در آن سوي رودخانه
فراموشان اين زمستان
نويسنده: مهدي رجبي
ناشر: قصه
مجموعه داستان «فراموشان اين زمستان» شامل هشت داستان كوتاه از «مهدي رجبي» نويسنده جوان است. رجبي كه ۲۴ سال دارد، داستان هاي اين مجموعه را از ۱۹ سالگي شروع كرده است. نكته جالبي كه در داستان هاي اين مجموعه ديده مي شود نگاه وسيع نويسنده به جهان پيرامون خود است. به نظر مي رسد يك نويسنده ۱۹ ساله بيشتر از دنياي جوانان و تجربه هاي شخصي خود بنويسد اما تقريباً هيچ كدام از داستان هاي اين مجموعه اين ويژگي را ندارند و رجبي با نگاهي فراخ، ديگر قشرهاي جامعه را نيز به تصوير كشيده است. كارمندي با سابقه و عزب، مردي
شكست خورده در ازدواج، سه زن پا به سن گذاشته، مردي روان پريش، زوجي ميانسال، نوجواني عقب افتاده، پدر و مادري پير و منتظر، مردي ميانسال و فرزندانش، شخصيت هاي مختلف داستان هاي مجموعه داستان «فراموشان اين زمستان» است. ويژگي ديگر اين مجموعه زبان و نثر پالوده رجبي است كه در ميان جوانان اين نسل كمتر ديده مي شود. در قسمتي از داستان «دالان هاي ذرت، پاييز و نظامي ها» مي خوانيم:
«سگ سياه پيرمرد مزرعه دار از سر شب تا حالا يك ريز داشت واق واق مي كرد. زنش گفت: بلند شو برو يك سر به اين سگ بزن، شورشو درآورده ديگه.
پيرمرد سر جايش غلت زد و گفت: تو كه از اون سگ وامونده بيشتر شلوغش مي كني، بذار بخوابم زن.
پيرزن شانه هاي استخواني اش را بالا انداخت و با ناراحتي گفت: فردا كه دار و ندارمونو بردن معلوم ميشه كي شلوغش مي كنه!
سفر پر خطر
روون وزباك ها
نويسنده: اميلي رودا
ترجمه: نسرين وكيلي
ناشر: افق
در جلد چهارم مجموعه رمان هاي روون، خواهر كوچك او توسط هيولايي پرنده دزديده مي شود و او براي نجات خواهرش سفري طولاني و پرخطر را آغاز مي كند. جلد چهارم رمان هاي روون در سال ۱۹۹۹ از سوي شوراي كتاب كودك استراليا به عنوان كتابي با ارزش شناخته شده است.
در بخشي از داستان مي خوانيم:
«حالا ديگر صخره ها را پشت سر مي گذاشتند و روي دريا پرواز مي كردند. ابتدا آب هاي زيرپايشان دور صخره هاي بزرگ غليان داشت و كف مي كرد و با خشم در جهات مختلف جريان پيدا مي كرد. كم كم با پرواز آنها به جلو و جلوتر آب عمق مي يافت و آرام مي شد تا اين كه ديگر خشكي در ديدرس آنها نبود.
از آن پس بود كه درد ناگهاني ترس وجود روون را گرفت. قطعاً به زودي قدرت اگدن بر نيروي باد كم مي شد. اگر باد فروكش مي كرد. اگر بادبادك مي افتاد او و زيل با هم در آب هاي رازآلوده تاريك فرو مي رفتند؛ جايي كه اژدهاها چمبر زده و در كمين شكار بودند. وقتي چنين به يكديگر گره خورده و ابريشم بادبادك به دور آنها تاب مي خورد و مي چرخيد، چطور مي توانستند خود را روي آب نگه دارند؟ در هر حال او شناگر قابلي نبود و با يادآوري اين موضوع معده اش درهم فشرده شد...»
متفكر دوران
موقف
سالنامه فرهنگي هنري
يادنامه دكتر سيداحمد فرديد
شهريور ۱۳۸۳
شماره دوم سالنامه موقف به بررسي آرا و نظريات دكتر احمد فرديد اختصاص دارد كه در آن وجوه مختلف انديشه اين متفكر بررسي شده است. اين شماره سالنامه موقف با مديرمسئولي بهمن خدابخش پيركلاني و سردبيري محمدرضا ضاد در ۱۰۶ صفحه به چاپ رسيده است.
در مقاله اي با عنوان نسبت متفكر و شاعر كه پيرامون رابطه شعر حافظ با انديشه هاي سيداحمد فرديد است، آمده:
«نسبت فرديد و حافظ را همانند هيدگر و هولدرلين بايد نسبت متفكر و شاعر دانست. در چنين مقامي است كه فرديد، حافظ را خودآگاهانه مي فهمد و در هم سخني با حافظ كلمات حافظ را مي گيرد و با سعي در تفكر حكمي،
زند آگاهانه بيان مي كند. سخنراني ها، مصاحبه ها و تقريرات فرديد آكنده از استشهاد به اشعار حافظ و بيان مطالب به مدد اشعار اوست و آنچه به اجمال بعد از تفصيل درباره حافظ و اشعار او بيان نموده، بديع و بي نظير است و آن جا كه گهگاه به شرح و توضيح پرداخته، بهت آور و خيره كننده.
وحدت بخشيدن به آنچه در بيانات فرديد درباره حافظ و اشعار او آمده است خود محتاج فكر حكيمي وراي برهمني است و لذا آنچه از سخنان فرديد درباره حافظ و شعر ذيلاً آورده مي شود در حقيقت چيزي جز انتخاب چند قطعه جواهر از يك صندوقچه گنج و قراردادن آنها در معرض ديد عموم نيست...»