گروه حوادث: مرد ۷۳ ساله اي كه در يك اقدام خونين سر از بدن عروس و نوه ۳ ساله خود جدا كرده و ۶ ماه تمام شاهد حبس و بازجويي پسرش و چند نفر از اقوام نزديك خود در اداره آگاهي بود بعد از گذشت اين مدت با يافتن سرنخ هاي لازم از سوي كارآگاهان دايره ۱۰ اداره آگاهي و بازپرس پرونده مجبور به بيان حقيقت شد.
به گزارش خبرنگار ما، ششم محرم سال گذشته علي مرد جواني كه چندي پيش با شهناز ۲۲ ساله ازدواج كرده و ثمره زندگي مشترك آنها پسر ۳ ساله اي به نام علي رضا بود بعد از پايان كار روزانه به خانه بازگشت. هرچقدر زنگ در منزلشان در خيابان فلاح را به صدا در آورد هيچ كس پاسخگو نبود. تعجب كرد شهناز هيچ وقت بدون او خانه را ترك نمي كرد و غيبت شهناز و علي رضا برايش بسيار غريب بود. در را با كليد خود باز كرد وقتي پا به درون خانه گذاشت صحنه اي را ديد كه نمي خواست باور كند.
همسرش غرق در خون كنار ديوار زير جا رختي افتاده بود و علي رضا نيز خون آلود بر روي سينه مادر قرار داشت. اجساد سر از بدنشان جدا شده بود. علي فريادي از ته دل كشيد همسر و فرزند دلبندش را به قتل رسانده بودند و با شنيده شدن صدا و داد و فرياد و ناله هاي علي همسايه ها به مقابل در منزل آمدند. وقتي آنها نيز آن صحنه دلخراش را ديدند بلافاصله مراتب را به اطلاع ماموران ۱۱۰ رساندند. ماموران كلانتري منطقه فلاح در محل حاضر شدند. دقايقي كوتاه طول كشيد تا ماموران دايره ۱۰ اداره آگاهي و بازپرس اصغرزاده در محل واقعه حاضر شدند. آن شب، شب عاشورا بود و به قتل رسيدن شهناز و علي رضا با آن وضعيت در آن شب دلها را به درد آورد. ماموران آگاهي آلت قتاله را در حالي كه توسط عامل يا عاملان جنايت شسته شده بود از پشت گاز آشپزخانه پيدا كردند. در بررسي هاي بعدي معلوم شد عامل يا عاملان اين دو قتل به حتم از آشنايان مقتولان بودند. زيرا هيچ اثري از ورود به اجبار به داخل منزل وجود نداشت و شهناز قبل از مرگ از مهمانش با خورش قرمه سبزي پذيرايي كرده بود. وسايل خانه بهم ريخته نبود و اين نشانگر اين مطلب بود كه قصد عامل جنايت سرقت نبوده و تنها براي كشتن دو مقتول مذكور به آن خانه آمده بود.
|
|
اجساد به پزشكي قانوني انتقال يافت، مأموران به عنوان اولين مظنون به ارتكاب دو جنايت علي همسر شهناز را كه در غم عزيزانش داغدار بود به دايره ۱۰ اداره آگاهي انتقال دادند. ۶ ماه تمام بازجويي از علي ادامه يافت ولي هيچ اعترافي مبني بر ارتكاب قتل همسر و فرزند از سوي علي بازگو نشد.
وي در تمام مراحل بازجويي تأكيد مي كرد كه از صبح به كارگاه خياطي خود رفته بوده و تا غروب در آن محل بوده است. سپس به فروشگاهش در خيابان نازي آباد رفته و ساعت ۱۰ شب مجدداً به كارگاه بازگشته و پس از اتمام كار به خانه خود رفته و با اجساد همسر و فرزندش روبه رو شده بود.
دومين مظنون ارتكاب اين دو جنايت مرد جواني به نام مجيد از اقوام همسر شهناز بوده و ماموران آگاهي او را نيز مدت ها تحت بازجويي قراردادند تا از طريق اين تحقيقات راز اين دو قتل دلخراش به نتيجه برسد. علت دستگيري مجيد مشاهده يك انگشتر در دستان وي بود كه مشابه انگشتري بود كه شهناز در دست خود داشت و عامل يا عاملان جنايت بعد از ارتكاب قتل آن را به همراه چند تكه طلا ديگر به قصد رد گم كردن براي ماموران از دست و گردن مقتوله خارج كرده بودند كه بعد از مدتي معلوم شد تنها تشابه سليقه در خريد انگشتر بين مجيد و شهناز وجود داشته است و مجيد نيز آزاد شد.
تحقيقات ادامه يافت تا اينكه ماموران دايره ۱۰ اداره آگاهي به پدر علي مظنون شدند. بررسي علتها كارآگاهان را بيشتر به پيرمرد مظنون مي كرد تا اينكه ماموران به قصد يافتن حقيقت تصميم گرفتند يكي از ماموران خود را به جاي همسايه روبه روي محل واقعه به پيرمرد معرفي كنند. يكي از ماموران با اين نقش يك روز به پيرمرد نزديك شده و به او گفت: روز حادثه من در خانه ام كه مقابل محل جنايات بود حضور داشتم تورا ديدم كه عروس و نوه ات را كشتي. اگر مي خواهي تورا به ماموران معرفي نكنم بايد به من مبلغ ۳۰۰هزارتومان بدهي.
پيرمرد در ابتدا منكر شد و به حرفهاي مامور به ظاهر همسايه توجه نكرد، ولي هرچه بيشتر مرد صحبت مي كرد بر وحشت پيرمرد افزوده تر مي شد تا اينكه در نهايت گفت: بگذار فكر كنم تا شرايط را براي پرداخت پول آماده كنم. با بيان اين حرف از سوي مرد شك ماموران به يقين نزديكتر شد. ماموران در ادامه تحقيقات متوجه شدند كه پيرمرد به ذبح حيوانات بسيار وارد است و افسر پرونده در يكي از مجالس خانوادگي كه قصد ذبح يك حيوان را داشتند با چهره اي متفاوت رفته بود و از مقابل ديده بود كه مرد با سن بالايي كه دارد قدرت خوبي براي كشتن يك گوسفند دارد و نحوه قتل شهناز و عليرضا نيز درست مانند ذبح يك گوسفند بود و قاتل درست به نقطه اي ضربه وارد كرده بود كه جان انسان را سريع بگيرد.
بررسي ها ادامه داشت تا اينكه كارآگاهان ۲۰روز پيش متوجه شدند كه پيرمرد در منزل مسكوني اش خودكشي كرده است. ماموران به محل حادثه كه يك كوچه پايين تر از محل دو جنايت بود مراجعه كردند. سر پيرمرد غرق خون بود و هر لحظه به مرگ نزديك تر مي شد ولي نحوه خودكشي او شك ماموران را بيشتر برانگيخت زيرا پيرمرد قصد داشت تظاهر كند كه او را از طبقه بالا به پايين پرتاب كرده اند ولي اين در حالي بود كه او خود ضربه اي محكم با ساطور به فرق سرش زده و اين مسأله منجر به خونريزي شديد وي شده بود . پيرمرد ۷۳ساله به بيمارستان انتقال يافت، شرايط جسمي وي به صورتي نبود كه امكان بازجويي دقيقي وجود داشته باشد ولي كارآگاهان و بازپرس اصغرزاده با روش هاي روانشناسي وارد عمل شده و در نهايت ترفندهاي خاص پليسي به نتيجه رسيد و عج الله لب به اعتراف گشود.
پيرمرد ۷۳ساله به قتل عروس و نوه اش اعتراف كرد و گفت: «فكر مي كردم پسرم با ازدواج با اين زن و تولد نوه ام ديگر مرا دوست ندارد و اين فراموشي از سوي پسرم و تنهايي كه نصيب من شده بود و همسرم نيز ديگر به من اعتنايي نمي كرد آزارم مي داد. فكر كردم با قتل شهناز و علي رضا مي توانم محبت پسرم را به خود بازگردانم.»
اين مرد كه در طول اين مدت هيچ عذاب وجداني از به قتل رساندن عروس و نوه اش نداشت زماني كه پسرش در اداره آگاهي تحت بازجويي بود حاضر نشد لب به اعتراف بگشايد،او ادامه داد: «روز حادثه به قصد كشتن مقتولان به خانه آنها رفتم. شهناز در را به رويم گشود. ظهر بود گرسنه بودم برايم غذا آورد. كمي با علي رضا بازي كردم. نوه ام در بغلم نشسته بود كه از شهناز خواستم چند دقيقه به اتاق خواب بيايد. وقتي چاقو را برداشتم به من گفت:« پدر چرا چاقو مي آوري »گفتم:« همين طور »او به خواسته ام تمكين نكرد. وقتي داشتم او را مي كشتم تنها با صداي آرام كمي التماس كرد، دو ضربه به پهلو و سينه اش زدم، ناله كرد. علي رضا به اتاق آمد در مقابل چشمان علي رضا گردن مادرش را بريدم و سپس علي رضا را نيز كه گريه مي كرد سر از بدنش جدا كردم.»
رسيدگي تكميلي در اين خصوص در دايره ۱۰ آگاهي مركز و دادسراي امور جنايي تهران زير نظر بازپرس اصغرزاده ادامه خواهد يافت.