هياهوهاي تالار بورس
امير حسين ناصري
دو سال قبل كه تابلوي فرعي بورس تهران فعاليت آغاز كرد گمان مي شد براي ورود باشگاه هاي پرسپوليس و استقلال به بورس شرايط جديدي به وجود آمده است. آرزوي تبديل باشگاه هاي مطرح پايتخت به سهامي عام و مردمي شدن آن به شكل واقعي به واقعيت پيوسته اما هميشه معضلاتي براي تحقق آن وجود داشته است.
اگر چه تابلوي فرعي بورس نه به خاطر پرسپوليس و استقلال راه اندازي شد، اما مسير ورود اين دو باشگاه به بورس را كوتاه تر مي كرد.
در اين شكل از بورس ، شركت هايي كه تا پيش از آن با سه سال سودآوري ـ كه بعدها به دو سال تعليل يافت ـ مجوز حضور در تالار بورس را دريافت مي كردند، پس از آن تنها با يك سال تراز مالي مثبت و سودآور قادر به ورود به بورس بودند. در اين ميان باشگاه ها و موسسات ورزشي با چند تبصره و كمك سازمان بورس اوراق بهادار، قادر به حضور در بورس بودند اما نكته مهم وجهه ديگر حضور در بورس، فعاليت هاي مناسب و پربار اقتصادي باشگاه هاي ورزشي بود. باشگاه هايي كه تراز مالي هر ساله شان با اختلاف زياد منفي بود حالا بايد به فاصله چشم برهم زدني سودآور مي شدند.
بعيد به نظر مي رسد باشگاهي قادر به حضور در بورس ـ البته تا سال هاي متمادي ـ باشد. از ۱۶ تيم حاضر در ليگ برتر تنها يك تيم به طور كامل خصوصي و سه تيم نيز به صورت نيمه خصوصي ـ نيمه دولتي اداره مي شوند. تراز مالي هيچ يك از باشگاه هاي ورزشي سودآوري را نشان نمي دهد. كسري بودجه در ميان تمامي باشگاه ها به وضوح ديده مي شود و اگر كمك هاي مالي بخش صنعتي، نيرو و نظامي نبود شايد فوتبال امروز هيچ تفاوتي با سال هاي دهه ۵۰ و ۶۰ نداشت.
زيان ده بودن باشگاه هاي ورزشي مي تواند دلايل متعددي داشته باشد كه قاعدتاً مديريت دولتي و مصرف گرا مهم ترين آنان است. در هيچ يك از باشگاه هايي كه با درآمد هاي دولتي اداره مي شوند نمي توان ردپاي مدير بخش خصوصي يا درآمدزا را يافت. تمامي آنها بيشتر مدير بخش هاي دولتي بوده اند كه با در اختيار گرفتن مبلغي، سعي در اداره بخشي را داشتند. قاعده بيراه و نامناسبي هم شايد نباشد زيرا در تمام دنيا مديران دولتي وظايف مهم تري جز كسب درآمد براي سازمان هاي متبوعشان دارند اما وقتي ديدگاه دولتي وارد بخش خصوصي شود نتيجه كاملاً مشخص است. مدير بخش خصوصي براي ريال ريال هزينه ها تفكر خلاقي براي كسب درآمد دارد يا بهتر است عنوان شود مجبور است اينگونه باشد تا به حيات سازمانش ادامه دهد.
شايد ديگر معضل بر سرراه سودآورشدن ترازنامه هاي باشگاه هاي ورزشي نگاه دولتي و انحصاري در زمينه هايي باشد كه در خارج از مرزهاي ايران مبناي درآمد محسوب مي شوند. به طور مثال بخش عمده اي از هزينه هاي باشگاه هاي فوتبال در دنيا توسط شبكه هاي تلويزيوني به سبب پخش بازي ها تامين مي شود اما در ايران بخش صدا و سيما خود دولتي و رديف بودجه ساليانه از درآمدهاي دولتي دارد كه قاعدتاً خود بايد چشم انتظار دريافت هاي دولتي باشد. وقتي تا ريال آخر و بودجه سازمان صدا و سيما بحث و بررسي مي شود نمي توان انتظار داشت ميليارد ميليارد پول به فوتبال بدهد.
در ابتداي فصل عنوان شد شركت پارس در توافقي با مسئولان باشگاه پرسپوليس حاضر به پرداخت ۹۵۰ ميليون تومان براي تبليغ يك ساله نام اين شركت بر روي پيراهن تيم پرسپوليس شده اند موج عجيبي در جامعه ايجاد شد كه البته اين بحث هيچگاه عملي نشد اما حتي اگر توافق نهايي صورت مي پذيرفت، رقم يك ساله پيراهن پرسپوليس مساوي قرارداد دو ساله يك بازيكن ايراني با يك باشگاه اماراتي بود.
بر اساس محاسبات يك باشگاه مدعي قهرماني، درآمد حاصل از فروش پيراهن تيم باشگاه در نهايت كفاف عقد قرارداد سه بازيكن را مي دهد. سال گذشته باشگاه پرسپوليس در ازاي قراردادي يك ساله ۷۰۰ ميليون از شركت پارس دريافت كرد اما مبالغ قرارداد دايي ۲۷۰ ميليون، باقري ۱۰۰ ميليون، گل محمدي ۸۰ ميليون، ميناوند ۴۵ ميليون، امامي فر حدوداً ۴۰ ميليون و يك يا دو بازيكن ديگر كل دريافتي يك ساله باشگاه را به صفر مي رساند.
هيچ رابطه حرفه اي و منطقي بين درآمدها و هزينه هاي باشگاه ها وجود ندارد. در حقيقت بنا به اعتقاد يك كارشناس، درآمدها به ريال و هزينه ها به دلار است.
با اين شرايط آيا امكان حضور در تالار بورس وجود دارد؟ حتي اگر بورس وضعيت تراز مالي باشگاه هاي پرسپوليس و استقلال را با ديده اغماض بنگرد آيا هيچ سرمايه گذاري حاضر است سهام شركتي را خريداري كند كه زيان ده است؟ آيا به صرف طرفداربودن و علاقه مندي مي توان از مردم خواست كه پول در چاهي بريزند كه هيچگاه پر نخواهد شد؟ تا اين جاي كار هواداران تيم هاي پرسپوليس و استقلال تماماً هزينه مي پردازند و بس. اگر از آنها بخواهيم ساليانه هزينه جديدي به قبلي ها بيفزايند آيا با توجه به وضعيت اقتصاديشان منطقي است؟
۴۹ به چند
بحث دو باشگاه پرسپوليس و استقلال تا حد زيادي مضحك به نظر مي رسد. اين دو باشگاه دولتي اند مثل بقيه باشگاه ها اما سازمان متولي شان هيچ رديف و بودجه اي برايشان به طور رسمي در نظر نمي گيرد مگر در مواقعي مثل بدهي استقلال به كخ يا پرسپوليس به بگوويچ. مديران اين دو باشگاه هرگز نخواهند فهميد كه دولتي اند يا خصوصي. وقتي بحث بودجه و رديف مالي مي شود آنها خصوصي اند اما وقتي بحث تبليغي دو باشگاه يا انتخاب مديريت و استراتژي مطرح است، باشگاه دولتي است و به مرجع اش بايد پاسخ بگويد. اما شرايطي كه استقلال و پرسپوليس براي ورود به بورس لازم دارند.
۱ـ نخستين شرط پذيرش شركت ها در بورس اوراق بهادار تراز مالي مثبت، سوددهي و تضمين امكان سودآوري آتي است، حال آن كه اين دو باشگاه به اعتراف مداوم مديرانش همواره دخلي كمتر از خرج دارند. استقلال و پرسپوليس امروز در پي تاسيس شركت هايي با همين نام هستند كه اين شركت ها بايد به بورس برسند اما صرف تاسيس شركت اقتصادي تضمين كننده موفقيت نيست كما اين كه پس از حدود سه سال از بحث ورود باشگاه ها به بورس چنين شركت هايي هرگز تاسيس نشده اند چه رسد به سودآوري.
۲ـ شرط بعدي داشتن ساختار سهامي عام و تعلق حداكثر ۴۹ درصد سهام به دولت است. تمام دعواها همين است كه سازمان نمي خواهد كمتر از ۵۱ درصد سهام داشته باشد.
۳ـ شرط پاياني و پيش نياز ورود به بازار سهام، مطابقت حساب هاي بنگاه با استانداردهاي مالي است. آيا اساساً مبادلات بنگاهي با گردش مالي بيش از ۱۰ ميليارد ريال در سال در دفاتري شفاف ثبت مي شود؟ فصل گذشته مديريت باشگاه پرسپوليس اعلام كرد ۴۰۰ ميليون تومان بدهي و كسري بودجه باشگاه است اما در بررسي دفاتر ـ طي ماههاي گذشته ـ عدم صحت اين ادعا از سوي بازرسان سازمان تربيت بدني تاييد شد. شفافيت در باشگاه هاي ورزشي كمي خنده دار به نظر نمي رسد وقتي سقف قراردادهاي يك باشگاه ۴۰ ميليون عنوان مي شود آن وقت بازيكني با چند برابر اين مبلغ جذب مي شود؟
بر اساس آخرين مصوبات براي پذيرش شركت ها در بورس، لازم است شركت متقاضي در درجه اول سهامي عام باشد حداقل سرمايه موردنياز براي اين اقدام پنج ميليارد ريال در نظر گرفته شده ضمن اين كه تعداد سهامداران آن بايد دست كم ۲۰۰ سهامدار باشد.
|
|
نگاه يك منتقد
جعفر كاشاني، عضو هيات مديره باشگاه پرسپوليس: تبديل پرسپوليس به سهامي عام مراحل قانوني و حقوقي بسياري دارد. كسي كه سهام باشگاهي مثل پرسپوليس را مي خواهد كه عاشق نيست سود پول مي خواهد، بحث طرفداري از يك تيم و يك باشگاه يك طرف، بحث پولي كه وارد گردش مالي يك موسسه مي شود يك طرف ديگر. كسي كه سهام مي خرد مي خواهد مديريت مدنظرش را اعمال كند. مي خواهد تصميم گيرنده باشد. سياست در قالب آدم ها و مديران نمايان مي شود. كسي كه سهام مي خرد بايد جايگاه داشته باشد كه بتواند تاثيرگذار باشد. نمي شود كه به يكي بگوييم بيا سهام بخر و برو كنار بگذار ما هركاري كه دلمان مي خواهد انجام بدهيم. اما پيش از تمام اينها بايد مشخص شود كه پرسپوليس يا استقلال دولتي اند يا خير. اگر هستند و قرار است به سهامي عام تبديل شوند چرا بودجه ندارند و اگر خصوصي است چرا زير نظر سازمان تربيت بدني هستند. اگر قرار است پرسپوليس به سهامي عام تبديل شود بايد تمامي راهكارهاي كسب درآمد و سودآوري را مدنظر قرار دارد. ترانسفر بازيكن، ورزشگاه اختصاصي، بليت فروشي مشخص، تبليغات محيطي ورزشگاه و درآمدش، پيش فروش بليت ها، عرضه پيراهن به مردم و فروش آن به ترانسفر، پخش تلويزيوني و ... تنها بخشي از مراحل كسب درآمد براي باشگاه است، آيا قوانين اجازه اجراي تمامي اين راهكارها را مي دهد؟
|
|
استقلال و سهام
با تعيين تكليف باشگاه پرسپوليس و خروج آن از مالكيت خصوصي، سازمان تربيت بدني تا حد زيادي بر استقلال و مديريت آن فائق آمد. تغيير مديرعامل و چند تن از اعضاي هيات مديره نشان دهنده اين امر بود كه سازمان قصد دارد استقلال را نيز زيرنظر خود بگيرد. از همان روزها و به موازات پرسپوليس، در استقلال نيز بحث سهامي عام شدن و راهكارهاي آن به ميان آمد اما هيچگاه به مانند پرسپوليس، جدي نشد.
چند ماه قبل و پيش از آغاز فصل ليگ برتر مديران استقلال كه به معضلات كسب درآمد و نيمه دولتي - نيمه خصوصي بودن باشگاه واقف بودند طرح ورود به بورس و فروش سهام را به صورت جدي پيگيري كردند. طرح تاسيس شركت استقلال ايران كه باشگاه را زير مجموعه خود خواهد داشت تا حدود زيادي پيش رفت اما باز هم معضل از دست ندادن قدرت گريبانگير اين طرح شد.
اخبار، پيشنهاد دو تا دونيم ميلياردي شيخ راشد از امارات براي خريد نيمي از سهام استقلال در همان روزهاي اول را بايكوت و بايگاني كرد. پس از آن اين شفيعي زاده - مديرعامل و مالك باشگاه استقلال اهواز - بود كه وارد ماجرا شد. جاه طلبي هاي مدير جوان استقلال اهواز هرگز او را در حد استان خوزستان محدود نمي كند به همين دليل او پيشنهاد خريد ۵۰ درصد از سهام باشگاه استقلال را مطرح كرد اما نگراني خارج شدن قدرت از حيطه سازمان و اعضاي هيات مديره فعلي اين پيشنهاد را در نطفه خفه كرد. به طور حتم اگر فردي حقيقي يا حقوقي نيمي از سهام باشگاه را بخرد قدرت تغيير مديريت و شيوه هاي مديريتي و كل نظام باشگاه را خواهد داشت كه اين نبايد خوشايند باشد.
|
|
مواضع دبيركل بورس
عبده تبريزي: لازمه ورود به بورس تاسيس شركت سهامي عام و سودآوري آن است. اگر قرار است باشگاه هاي استقلال و پرسپوليس وارد تابلوي فرعي بورس شوند مي بايستي ابتدا به شركت سهامي عام تبديل و از طريق مذاكرات سازمان تربيت بدني و سازمان خصوصي سازي جهت واگذاري سهام به مردم به بورس معرفي شوند كه البته شرط سودآوري آن پابرجاست. منتها براي فراهم آوردن زمينه هاي لازم جهت ورود به تابلوي فرعي تبصره سودآوري را براي آنها تا يك سال تعليق داديم.
البته طي ماههاي گذشته مديران باشگاه هاي پرسپوليس و استقلال مذاكراتي با سازمان بورس داشته اند. مذاكراتي نيز با معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان تربيت بدني داشته ايم كه اميدواريم راهنمايي هاي ما مثمرثمر بوده باشد.
اما براي سودآوري باشگاه هاي پرسپوليس و استقلال بايد مديران حرفه اي داشته باشند. براي اداره موسسه اي حرفه اي كه سودآور است مدير حرفه اي نياز است، كما اين كه باشگاه هاي اروپايي از چنين شرايطي سود مي برند. كدام باشگاه در ايران به جز اين دو باشگاه هستند كه بردشان قيمت داشته باشد. فعاليت اقتصادي زيادي در حيطه اين دو باشگاه وجود دارد.
|
|
مواضع دبيركل سابق بورس
سيداحمد ميرمطهري (سال ۱۳۸۱): فكر مي كنم با پيوستن باشگاه هاي فوتبال به بورس، فرهنگ سهامداري در ايران به سرعت گسترش يابد. با پذيرش اين باشگاه ها گروه هايي از مردم كه هوادار آنها هستند و مايلند در اداره باشگاه هاي فوتبال مشاركت كنند تبديل به سهامداران فعال خواهند شد.
اين اقدام قبل از هرچيز يك منبع مستمر مالي براي باشگاه ها فراهم مي آورد. اين جريان مالي مي تواند حرف گسترش فعاليت هاي زيربنايي در ورزش نظير احداث ورزشگاه ها، استخدام نيروهاي متخصص اعم از مربيان خارجي يا بازيكنان زبده تر شود.
در چنين حالتي يك شخصيت حقوقي معتبر و نافذ با صدها هزار سهامدار، حامي مالي باشگاه خواهند بود در ثاني طبق الزامات بورس تهران فعاليت هاي مالي باشگاه ها نيز خود به خود شفاف مي شود. توجه داشته باشيد باشگاهي كه ميليون ها نفر هوادار دارد بايد به نحو شفافي با هواداران خود ارتباط داشته باشد. پذيرش در بورس الزام بر شفافيت را در اين باشگاه ها فراهم مي كند.
مسلماً باشگاه هاي ديگر مي توانند از تسهيلاتي مشابه تسهيلات در نظر گرفته شده براي پرسپوليس و استقلال استفاده كنند. اين تازه يك آغاز است.
|
|
پرسپوليس و سهام
سال ،۱۳۷۷ هنوز درگيري هاي مديريتي باشگاه پرسپوليس آغاز نشده است. بحث واگذاري پرسپوليس به مردم از سوي مديريت باشگاه، اگرچه تا حدودي غيرواقعي جلوه مي كند اما يك گروه كارشناسي راه حلي را براي سهامي عام شدن باشگاه ارايه مي كنند. اين گروه برنامه اي را تدوين كرده اند كه طي آن شركت سهامي عام پرسپوليس قابل واگذاري به مردم تاسيس شده و در كنار باشگاه فعاليتش را آغاز كند. اين شركت صرفاً اقتصادي بوده و به همين دليل توانايي كسب درآمد و سودآوري را خواهد داشت.
ورود باشگاه به معضلات مالكيتي، بحث سهامي عام شدن پرسپوليس را به انحطاط كشيد. پس از واگذاري قانوني پرسپوليس به سازمان تربيت بدني، بحث عرضه سهام باشگاه پرسپوليس در بورس به مردم از سوي مسئولان ورزش مطرح شد. طرح هاي مقدماتي بررسي و مذاكرات با سازمان بورس و اوراق بهادار آغاز شد.
در سال ۱۳۸۱ با راه اندازي تابلوي فرعي بورس، شرايط ورود باشگاه ها به بورس تا حدي آسان تر شد اما باز هم امكان فعاليت، بدون سابقه قبلي كه حداقل يك ساله عنوان شده بود وجود نداشت. پرسپوليس بايد شركتي تاسيس مي كرد و حداقل يك سال فعاليت سودآوري داشت تا به تابلوي فرعي برسد اما اين اتفاق نيفتاد.
بحث داغ عرضه سهام به مردم به سردي گراييد و هرچند ماه يك بار يك مصاحبه جرقه اي در تاريكي بود كه به سرعت رو به زوال مي گذشت. تا امروز كه چند شركت اقتصادي خواهان خريد سهام باشگاه هستند. مذاكرات آغاز و طرف پيشنهاددهنده قيمت چهار ميلياردي را براي نيمي از سهام پرسپوليس طرح كرد اما...
|
|
يادداشت
همراه بارسا در اوج
امين ساكت
جاخوش كردن در صدر جدول لاليگا آخرين موقعيتي بوده است كه بارسلونا آن را به چنگ آورده است. شروع خوب در فصل و ادامه با تغييرات جزيي همه آنچه بوده است كه آنها را به جايگاه برترين تيم اين ليگ كشانده است. فرانك ريكارد مربي اين تيم كه نام «رهبر زيرك» را از آن خود كرده است به علت جابه جايي هاي به موقع در شرايط متفاوت و خطرناك براي تيم، رهبري ايده آل و زيرك نام گرفته است. او با تسلط كامل به شرايط حساس بارسا و شناخت كافي همواره تجربه بودن در كنار بازيكنان اين تيم هماهنگي لازم را به تيم محبوب بارسا بخشيده است.
از نيمه هاي فصل شمار بازيكنان مصدوم اين تيم رو به افزايش رفت، آنقدر كه باعث نگراني و اقدامات جدي مقامات تيم شد، همان طور كه در بازي اخير مقابل لاكرونيا، جوليانو بله تي به عنوان آخرين فرد در ليست مصدومان قرار گرفت. گذشتن فصل خريد بازيكنان و در ليگ بودن تيم ها امكان هرگونه خريد ايده آل را براي ريكارد مانع شده بود. او تنها يك گزينه در اختيار داشت و آن هماهنگ شدن با هر آنچه بود كه وجود داشت. به همين دليل در بازي سپري شده تكيه اصلي بر رونالدينيو و اتوئو دو مهاجم قدر تيم قرار گرفت. وجود لارسن، ژولي و اينيستا نيز دلگرمي بارسا به شمار مي رفتند. حتي درصورتي كه بازيكني چون بله تي غايب و مصدوم باشد. اينها را جملگي مي توان هنرمندي ريكارد نام برد كه توانسته است در چنين شرايط بحراني تيم را به جلو آن هم به صدر جدول هدايت كند.
جابه جا كردن بازيكنان كه در اغلب اوقات به موقع و در شرايط حساس بازي به صورت دقيق و حرفه اي انجام شده است نيز گوشه اي از حضور سودمند ريكارد در بارسا است. دربازي اخير زماني كه لارسن جانشين اتوئو و همچنين آندره اينيستا به جايگاه ژولي به بازي رفت همان نبرد مستحكمي پديد آمد كه همه هواداران بارسا براي آن فرياد مي زدند.
با وجود اين شرايط راحت تر مي توان ليست حاوي بازيكنان مصدوم را تماشا كرد و واژه دور بودن براي دو ماه از ميادين ـ براي تعدادي از آنها ـ را مرور كرد. با وجود همه شرايط گفته شده كه جملگي زمينه اي براي تصديق و تاييد برتري ريكارد به شمار مي رود مي توان تاثير حضور او را در اتفاقات اخير باشگاه بررسي كرد. بحران مالي باشگاه در آغاز فصل و مشاجرات طبيعي مابين بازيكنان جزو امور طبيعي باشگاه ها به شمار مي روند اما جريان سريع و شتاب گونه مسابقات و همچنين تصميمات لحظه اي محلي براي جبران باقي نمي گذارد. به عنوان مثال زماني كه پس از بازي مقابل لاكرونيا، لارنس از بارسا با پابلو آمو درگير شد و يا زماني كه ژولي و اينيستا دو هم باشگاهي با يكديگر مشاجره و سپس درگير شدند ريكارد با شيوه هاي حرفه اي مربيگري اش توانست روحيه لازم را به تيم بازگرداند. شايد او با توجه به ليست مصدومان حاضر چنين مسالمت آميز رفتار كرده باشد اما چنين نيست چرا كه پيشينه اخلاقي او گواه اين مدعاست. به هر حال اكنون اين تيم با اختلاف حدود ۹ امتياز با تيم دوم در صدر جدول لاليگا ايستاده است.
بازيكنان موجود كه تاكنون ريكارد توجه و اعتمادي خاص به آنها نشان داده است را مي توان جزو عواملي به شمار آورد كه هوشمندي اين مربي را نمايان مي كند و ما را به راستي، به لقب مربي زيرك مي رساند. ريكارد مرد ماندن و مرد پشتكار براي بارسا است. او سال هاست كه با رد كردن پيشنهادهاي اغواكننده براي ماندن در كاتالونيا زحمت كشيده است و شايد اين را بشود دليلي محكم براي همه شيوه هاي مرموز قلمداد كرد. قطعاً دليل و تاكيد او بر ماندن بي دليل نبوده است و بي شك به راحتي زمام امور از دستش خارج نخواهد شد. او مطابق با لقب داده شده به وي پيش خواهد رفت تا بارسا را به جايگاه شايسته و والايش برساند.
اما ديدگاه هايي از نظريه او كه در حين انتخاب بازيكنان اصلي نمايان مي شود. آنطور كه مشخص است بال هاي اصي بارسا براي به اوج رسيدن شامل دكو، رونالدينيو، ژولي يا اتوئو و به خصوص ژاوي هرناندز هافبك ملي پوش بارسلونا است. نكته مهمي كه همواره در راس توجه ريكارد قرار دارد در نظر داشتن نقطه حمله و مهاجمان آن هم به گونه ويژه است. بارسا تيمي جنگنده است كه تاكنون به خصوص در لحظه هاي عقب ماندن و بحراني بر دفاع تيم تكيه نكرده است. از نظر ريكارد از همان لحظات آغازين بازي بايد جنگنده و توفنده به دل حريف حمله كرد و با ضربات پي درپي روحيه و اعتماد به نفس را از آنها دزديد. بارها شده است كه تيم بارسا با چنين روش ساده و در عين حال هوشمندانه و برپايه علم روان شناسي توانسته است پايه هاي مستحكم تيم حريف را بلرزاند.
به همين دليل از اتوئو به عنوان مهاجم اول تيم ياد و تاكيد خاص مي شود. اما در مسابقات اخير سپري شده ريكارد مجبور شده است تا به دليل افزايش ليست مصدومان از او براي پوشش دهي بيشتر زمين استفاده كند و اين هماني مي شود كه سوت مسابقات با تعداد گل اندك به پايان برسد چرا كه انرژي مهاجمي چون اتوئو بايد تا بيش از نيمه هاي زمين پخش شود.
حضور بازيكنان پيشكسوت در بارسا هماهنگ با حضور مربي با قدمتي است كه جدا از رفاقت با بازيكنان استعدادهاي آنها را مي شناسد. نام بردن از ژاوي نمونه بارز اين مدعاست. او يكي از بازيكناني است كه از سن يازده سالگي به بارساي جوانان پيوست و سپس به تيم ريكارد پا گذاشت. حالا مربي زيرك بارسلونا با زيروبم اين بازيكن به خوبي آشناست و مي داند كه پست هافبك براي او ايده آل و سودمند خواهد بود. ظاهر آرام و شخصيت منحصر به فردش خوگرفته با شرايط ديپلماتيك بارسلونا است و حيات ورزشي بي دغدغه و بي جنجال او سبب افزايش عمق نگاه ها به بطن دنياي ورزشي اش شده است.
اينها توشه اي از بودن و ماندن حرفه اي رهبري هنرمند است، شخصي به نام ريكارد كه مي خواهد با بارسلونا به نهايت پرواز كند.
منبع: www.wldcup.com
برلوسكونيسم
شيرين نجوان
مرد سياست و ثروت ايتاليا ـ برلوسكوني ـ كمي آرام گرفته است. حالا شكايت او به آدريانو گالياني ـ نايب رئيس ميلان ـ مورد رسيدگي قرار گرفته و نتيجه هماني شده است كه او مي خواست.
وقتي نتيجه شكست ميلان مقابل بارسا به ثبت رسيد، سيلويو برلوسكوني ـ نخست وزير ايتاليا و مالك باشگاه ميلان ـ از نتيجه حاصل بسيار بيشتر از حتي گالياني معترض بود. دليل اصلي تنها به سرمايه گذاري هاي او در تيم ميلان بازنمي گشت، از نظر او اين اتفاق، حادثه اي تكراري بود كه در فصل گذشته نيز به گونه اي ديگر تكرار شده بود. وقتي ميلان مقابل لاتزيو با شكست سهمگين حاصل از چهار گل در دروازه شان راهي خانه شد، اين اتفاق نيز مانند شكست مقابل بارسا غيرقابل قبول و انتقادپذير بود.
برلوسكوني ثروتمندترين مرد ايتاليا و صاحب باشگاه مورد علاقه اش، ميلان، اغلب اوقات با ايده هايي متفاوت همراه آدريانو گالياني بوده است. قبل از آغاز بازي مقابل بارسا، وقتي تيم در دوره فشرده تمرينات به سر مي برد در جلسه برگزار شده بزرگان ميلان به برلوسكوني تاكيد ويژه اي بر سيستم ايده آلش يعني ۲ـ۱ـ۳ـ۴ داشت. از نظر او ميلاني ها با اين شيوه خو گرفته اند و با اين سيستم به پوشش دهي كامل زمين مي رسند. نظر برلوسكوني در اكثر مواقع در باشگاه ميلان از قبل پذيرفته شده است چرا كه اين مرد با نفوذ كامل و همه جانبه اش به ديدي روشن نسبت به مسايل مختلف رسيده است. او در عين حال كه به راحتي مي تواند مقابل ولاديمير پوتين بنشيند و درباره مسايل روز سياست و تصميم هاي جاري صحبت كند، مي تواند به اين كه ميلان با چه تاكتيكي پيش رود نيز بينديشد. داشتن سه شبكه تلويزيوني اختصاصي، آژانس تبليغاتي، چاپ چند روزنامه هماهنگ با سياست هاي او و هدايت تيمي چون ميلان گوشه هايي از فعاليت هاي اوست. هرچند برلوسكوني هنوز به آنچه هست قانع نيست اما در نظر جمعيت ميليوني ايتاليايي تك ستاره محبوب است.
چندي پيش وقتي صاحب باشگاه ميلان مقابل دوربين هاي خبري ايستاد و درباره جمع راي هاي آورده و ميزان مقبوليت اش از او سؤال شد، وي گفت: «من تاكنون مي انديشيدم كه به تمام ايتاليا تسلط كامل دارم اما وقتي مقابل خواسته ها و نظرات واقعي مردم ايستادم، متوجه شدم كه تا امروز مانند راننده اي بودم كه تنها توانسته ام دور تا دور ايتاليا را طي كنم.» زمان انتخابات ايتاليا وقتي تنها ۱۲ ميليون برگه تبليغاتي به قيمت كل ۲۰ ميليون دلار صرف به دست آوردن مقام كنوني او شد، گوشه اي از حساب بانكي نجومي اش به رخ كشيده و وقتي براي خيره شدن چشم ها به سوي او باشگاه ميلان خريداري شد همه چيز شد هماني كه براي ستاره شدن و محبوب ايتاليايي ها بودن كافي به نظر مي رسيد. حالا رفتارهاي سياست مدارانه و سنجيده او در همه زمينه ها سبب شده است تا مرد قدرت ۶۴ ساله كمتر از ساير مقامات در ميدان انتقاد قرار بگيرد. شايد صاحب باشگاه ميلان از چهره سال ۱۹۹۳ اش، ۱۰ سال پيرتر شده باشد اما براي همه هوادارانش چه ميلاني ها و چه ساير شهرهاي ايتاليا جوان، محبوب و دوست داشتني است. وقتي پيغام هاي او علاوه بر سايت هاي خبري سياسي در وب سايت هاي ورزشي نيز جاي مي گيرد، وقتي همه هواداران سرتاسر باشگاه نوكمپ نام او را نيز فرياد مي زنند مي شود زمينه ساز ساختار «برلوسكونيسم». اين واژه بين ايتاليايي ها مصطلح است. آنها اصول و شيوه زندگي برلوسكوني به اضافه رفتارهاي ديپلماتيك و ژنرال گونه او را با اين واژه مي شناسند.
«زندگي او «برلوسكونيسم» گونه است!» اين جمله يعني همه اعتبار براي فرد موردنظر. حالا وقتي چنين شخصي رو به روي گالياني مي ايستد و به سيستم تك فورواردي او خرده مي گيرد بايد تا باقي ماجرا را رفت! صاحب باشگاه ميلان معتقد است وقتي حمله اين تيم به گونه اي چيده مي شود كه شوچكو در راس قرار مي گيرد و توسط كاكا و همين طور سر جينهو حمايت مي شود، حفره عظيمي در ميانه زمين به وجود مي آيد كه بهترين فرصت را در اختيار حريف قرار مي دهد.
هر چه بود بازي مقابل بارسا به پايان رسيد و اعتراض برلوسكوني نيز مثل هميشه پذيرفته شد. زماني كه طبق جدول برنامه ريزي بازي ميلان مقابل رم قرار گرفت، سيستم ميلاني ها به ۲ـ۱ـ۳ـ۴ پيشين تغيير يافت و نتيجه به طور تقريبي هماني شد كه برلوسكوني به آن اعتقاد داشت.
نخست وزير ايتاليا، مرد محبوب ثروت و قدرت اين ديار و فوتبال پرست ميلاني از بين باشگاه هاي معتبر ايتاليا، ميلان را برگزيده است و دليل اصلي اين امر اصالت او به ميلان است علاقه اي عميق به اين سرزمين و عشق به فوتبال در هم آميخته است تا او به اين باشگاه توجه داشته باشد و فوتبال را از اين دريچه دنبال كند.
سياست محبوب برلوسكوني دنبال كردن دو خط توام با يكديگر است؛ سياست و فوتبال. قطعاً او همان طور كه تاكنون رشته سياست اين كشور را به خوبي در دست گرفته است با خوي و خصلتي سياست مدارانه رو به دنياي فوتبال داشته است و اين دو در تاثيري متقابل به پيشرفتي عميق مي رسند. موفقيت در دنياي فوتبال به علت محبوب بودن در سياست و در عين حال علاقه به عشق همگاني و موفق در سياست به دليل محبوبيت مردمي، اين است راز ابرمرد فوتبال ايتاليا!
حالا برلوسكوني آرام گرفته است. او از اين كه بداند تيم محبوبش رو به افول است مانند شيري خشمگين آرام و قرار ندارد. براي او درجازدن و افول معنايي ندارد؛ در هيچ زمينه اي چه در دنياي سياست، چه در ورزش و چه در تجارت.
منابع:Sportsillustrated.cnn.comو bbcnews
|