هنوز ديوانش انتشار نيافته بود كه شعرش به حريم دل ها ره گشود و نامش در ميان همه دوستداران شعر پارسي شهره گشت. هر جا خاطره اي پيش آمد از او به عنوان يكي از بهترين غزل سرايان معاصر ياد شد. اما خود او در طول سال ها و به رغم اصرار دوستان و دوستداران از انتشار مجموعه اشعارش سرباز زد و سرانجام در سال ۱۳۴۳ بود كه رضايت به انتشار ديوانش داد و بر آن «سايه عمر» نام نهاد نامي كه سرنوشت نيز بر آن صحه گذاشت. ديري نپاييد كه طومار عمر او در هم پيچيده شد و از تمامي هستي اش تنها ديوان شعري چون سايه اي بازماند. سايه اي كه نقش حسرت ها و آرزوها و رنج ها و شادي هايش بود.
محمد حسين رهي معيري كه بعدها به نام رهي تخلص كرد به سال ۱۲۸۸ شمسي در تهران چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم محمد حسن مويد خلوت، نوه معيرالممالك نظام الدوله از رجال معروف دوره ناصرالدين شاه قاجار بود. رهي در خانداني بزرگ پرورش يافت. پيش از او «فروغي بسطامي» غزلسراي نامي نيز از همين دودمان برخاسته بود. ذوق نقاشي و خوشنويسي در خانواده رهي موروثي بود. نزديكانش به ادب عشق مي ورزيدند و از كودكي در استعدادهاي او به چشم تحسين مي نگريستند. نخستين شعر را در ۱۳ سالگي سرود.
هنوز سنين نوجواني را پشت سر نگذاشته بود كه اشعارش در جرايد انتشار يافت و طبع روان و كلام شيوايش توجه دوستداران شعر را برانگيخت.
رهي پس از پايان دوره تحصيل به خدمت دولت درآمد اما هرگز از كار شاعري روي برنتافت. جاه و منصب در زندگي اش جايي نداشت حتي قيد زن و فرزند را بر خود نپذيرفت. چشمان درياگونه اش، دريايي از مهر در خود پنهان داشت و ادب و متانتي بيش از حد از رفتارش مي تراويد. از خودستايي بيزار بود. هرگز در تمام طول زندگيش مصاحبه اي از او در هيچ يك از نشريات چاپ نشد. حتي نسبت به چاپ عكسش نيز رغبتي نشان نمي داد. ميانه اش با شغل اداري چندان خوب نبود. چند سالي بيشتر در مقام كارمندي اداره ثبت و نيز رياست اداره انتشارات وزارت اقتصاد، دوام نياورد و هميشه مي گفت: قناري هاي شعر ناب تحمل قفس ميز رياست را ندارند.
خود را در برابر همه مسئول مي دانست ولي براي هيچ كس در قبال خود تعهدي قايل نبود. گشاده روي، فروتن و مهربان بود. خطي خوش داشت و اوقات فراغت را به نقاشي مي پرداخت. بسياري از اديبان و هنرمندان در حلقه دوستانش بودند. رهي آزاده اي بود كه به دور از هرگونه تعهد در بحر بيكران ادب كهن غوطه خورد. روح را جلا و زبان را صيقل داد اما از اين دريا راهي به ساحل نيافت.
از سال ۱۳۲۱ تا سال ۱۳۲۶ با مجله «تهران مصور» و روزنامه «باباشمل» همكاري داشت و طنزهاي انتقادي و سياسي و اجتماعي او با نام هاي مستعار «شاه پريون»، «زاغچه»، «گوشه گير» و «حق گو» در آنها چاپ مي شد. اين مطالب كه پس از درگذشت رهي با اشعار ديگري از او جمع آمده و به همت برادرش در كتابي به نام «آزاده» انتشار يافته نشان مي دهد كه كلام رهي در طنز هم رواني و شيوايي خود را نگه داشته است.در دهه پايان عمر خود، با برنامه گل هاي راديو همكاري داشت و پس از آن نيز تا پايان زندگي آن برنامه را سرپرستي مي كرد.
رهي از مال دنيا اندوخته اي جز كتاب نداشت و اين اندوخته را نيز يك سال پيش از مرگ به مجلس شوراي ملي ايران سپرد.
رياست معظم مجلس شوراي ملي
با كمال احترام به عرض مي رساند ماحصل و اندوخته زندگاني من در دوران حيات مجموعه اي از كتب خطي و چاپي است كه تعداد آنها بيش از ۱۵۰۰ جلد است. اينك بدين وسيله آن مجموعه را بالتمام براي استفاده دانش پژوهان و طالبان علم و تحقيق به كتابخانه مجلس شوراي ملي اهدا و تقديم مي دارم. تمني دارم دستور فرماييد براي صورت برداري و تهيه فهرست كتب مذكور يكي از كاركنان محترم كتابخانه مجلس شوراي ملي به برادرزاده عزيزم دوشيزه گلي معيري مراجعه نموده و ترتيب تحويل و تحول آنها را به كتابخانه مجلس بدهند.
با تقديم احترامات ـ رهي معيري در همان ايام مرضي جانسوز او را به بستر بيماري كشاند. سفرش به لندن سودي نبخشيد و سرانجام در ساعت سه و نيم بامداد جمعه ۲۴ آبان ماه ۱۳۴۷ شمسي چشم از جهان فروبست.
رهي را بايد شاعري غزلسرا دانست اگر چه در ديگر قالب هاي شعري نيز هنر خويش را آزمايش كرده است. او در شعر با استفاده از شيوه قدما و تاثيرپذيري از شاعراني چون «سعدي»، «مولانا» و مي توان گفت «صائب» غزلي را مي سرايد كه متعلق به خود اوست. او سادگي و عاشقانه سرايي را از سعدي، شور و حال عرفاني را از مولانا و مضمون پردازي را از صائب مي گيرد در حالي كه آنها را با زباني نسبتاً تازه و خاص خود مطرح مي كند.
طبع او كه تنها به غزلسرايي شهرتي بسزا داشت، به خلاف مشهور در فنون ديگر سخن از قصيده و مثنوي و قطعه و... نيز چنان فصاحتي ذاتي و اكتسابي داشت كه در هر يك از آنها به حد كمال و به اندازه تمام بود.
مثنويات رهي تا آن حد از كمال فصاحت برخوردار است كه اغلب با ابيات برگزيده ايرج ميرزا مشتبه مي شود و بعضي از آنها از مثنوي بيشتر گويندگان قديم و جديد، به زبان حكيم نظامي نزديكتر مي نمايد. غزلياتش از حيث فصاحت الفاظ از تركيبات فصيح سعدي و حافظ و از جهت بلاغت معاني از دقت و رقت سبك صائب بهره اي تمام داشت. قصايدش در كمال سادگي و شيريني و تقليدي درست از كلام فرخي و استادان غزنوي بود. شيرين تر و لطيف تر از همه اينها اشعار انتقادي و فكاهي و اخوانيات او بود كه همه آنها از صنعت ايهام و توريه برخوردار و در حد كمال شيوايي و رسايي بود در حالي كه كمتر كسي از وجود اين اشعار كه حلاوت و شيريني آنها پهلو به پهلوي قطعات سوزني مي زند اطلاع دارد»(مقاله به ياد رهي، اميري فيروزكوهي).
رهي ترانه سرايي جدي با شيوه اي قابل قبول است به طوري كه ترانه ها و اشعار او را چهره هاي نامدار آهنگسازي و خوانندگاني نام آشنا خوانده اند كه از آن جمله مي توان به علي تجويدي، حبيب ا... بديعي، مرتضي محجوبي، روح ا... خالقي و محمدرضا شجريان اشاره كرد. ترانه هايي مانند «شد خزان گلشن آشنايي»، «نواي ني»، «من از روز ازل ديوانه بودم» نيز از جمله ترانه هاي شناخته شده رهي هستند.