جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۵۳
index
مصاحبه با پاتريشيا نيلر خبرنگار كانادايي
بايد به خطر فكر كني
همه فرياد كشيدند كه ما ژورناليست هستيم به عبري حرف زديم به انگليسي صحبت كرديم فرياد كشيديم فكر كنم هر كه در اطراف كوهستان بود صداي ما را شنيد به جز سربازان كه نمي خواستند به ما گوش دهند آنها به تيراندازي ادامه دادند و شليك كردند...
007941.jpg
عكس: پيتر ترنلي
007947.jpg
عكس : كاترينه ليوتلد
007956.jpg
نايل شيوخي لحظاتي
پس از مجروح شدن
007959.jpg
پاتريشيا نيلر خبرنگار كانادايي
شهر Hebron واقع در كرانه باختري، مركز درگيري هاي مردم فلسطين با اشغالگران است. شهري كه در  آن ۱۵۰ هزار فلسطيني منزل دارند و حدود ۴۰۰ يهودي كه هنوز به آن طرف ديوار حايل منتقل نشده اند توسط سربازان اسرائيلي محافظت مي شوند. درگيري ميان فلسطيني ها و يهوديان بازمانده، وضعيت Hebron را بي ثبات كرده است.
«پاتريشيا نيلر» (Patricia Naylor) كه تهيه كننده تلويزيون كاناداست، خود نيز به عنوان خبرنگار در آن جا فعاليت مي كند و تعداد زيادي از فيلمبرداران و عكاسان فلسطيني را ملاقات كرده است كه درگيرهاي شهر را پوشش مي دهند. اكثر اين افراد براي خبرگزاري هاي خارجي فعاليت مي كنند.
«ماذن دانا» (Mazen Dana) و «نايل شيوخي» (Nael Shyouki) فيلمبرداران رويتر و همكاران شان به خطر هنگام عكاسي در درگيري ها و تظاهرات خياباني عادت كرده اند، با نشان دادن زخم هايشان مي گويند كه اغلب هدف گلوله و مهمات اسرائيلي ها قرار گرفته اند. فيلمبرداران فلسطيني بين خودشان قراري گذاشته اند، اگر يكي از آنها حين فيلمبرداري زخمي شود، ديگري به فيلمبرداري ادامه مي دهد. اينگونه امكان فيلمبرداري و ثبت تيراندازي ها و خطرات برايشان مهيا مي شود. آنها مجموعه كارشان را به نيلر نشان مي دهند، صحنه هايي كه در آن اسرائيلي ها به فيلمبرداران سنگ پرتاب مي كنند يا صحنه اي كه در آن فيلمبردار خبرگزاري فرانسه AFP تا مرز بيهوشي كتك مي خورد.
نيلر مي گويد: «بين تمام نوار فيلم هايي كه ديدم، ناراحت  كننده ترين شان متعلق به مارس ۱۹۹۸ قبل از اين انتفاضه است. شبي كه شيوخي و همكارانش فيلمبرداري خود را از يك تظاهرات بازماندگان يهودي به اتمام رسانده بودند. آنها كنار ايستاده بودند و تصميم داشتند آن جا را ترك كنند كه ناگهان سربازان از راه مي رسند و شروع به شليك به سمتشان مي كنند. شيوخي مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد. در تصوير ثبت شده، او را مي بينيم كه روي زمين افتاده است و از او خون مي رود. هنگامي  كه براي دومين بار مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد، بالاخره همكارانش او را از صحنه خارج مي كنند و به بيمارستان مي رسانند.
سه سال بعد شيوخي، نيلر را به محل آن حادثه مي برد و مي گويد سربازاني كه شليك كردند ۱۰۰ قدم آن طرف تر بودند. هنگامي كه شروع به تيراندازي كردند همه فرياد كشيدند كه ما ژورناليست هستيم. به عبري حرف زديم. به انگليسي صحبت كرديم. فرياد كشيديم. فكر كنم هر كه در اطراف كوهستان بود صداي ما را شنيد به جز سربازان كه نمي خواستند به ما گوش دهند. آنها به تيراندازي ادامه دادند و شليك كردند و شليك كردند...
شيوخي مي گويد آن شب هشت خبرنگار به اضافه ماذن دانا را نيمه جان يافته اند. هنگامي كه انتفاضه فلسطين شروع شد، شليك به خبرنگاران شدت يافت گروه خبرنگاران فرانسوي بدون مرز از ۴۰ مورد تيراندازي در ماه اول قيام گزارش مي دهند. «برترند آژي ير» خبرنگاري بود كه هنگامي كه در حال تهيه خبر از يك تظاهرات در رام ا... بود، گلوله اي به سينه اش اصابت كرد اما به خاطر جليقه  ضدگلوله اي كه بر تن داشت زنده ماند. اسرائيلي ها در مورد اين تيراندازي تحقيق كردند اما عنوان كردند كه به اندازه كافي شاهد براي ادامه پيگيري قانوني وجود ندارد و قضيه مختومه اعلام شد. در موردي بسيار جالب يك عكاس اسرائيلي هدف گلوله قرار گرفت و از ناحيه شكم مجروح شد. سرباز اسرائيلي كه شليك كرده بود اظهار داشت كه او را با يك فلسطيني اشتباه گرفته است. به هرحال «دني سيمن» مقام رسمي اسرائيل در يك كنفرانس خبري در ژوئيه ۲۰۰۱ هرگونه حمله به خبرنگاران را غيرقابل قبول مي خواند. اما موقعيت خبرنگاران را در كرانه باختري چيز ديگري بيان مي كند. در طي حملات شديد بهار ،۲۰۰۲ سربازان اسرائيلي به روي تيم هاي خبري BBC و NBC آتش گشودند. كميته حمايت از خبرنگاران در نيويورك در مورد افزايش عداوت و خشونت اسرائيلي ها نسبت به رسانه ها هشدار مي دهد. اين كميته در بيستمين سالگرد تاسيس شان، جايزه آزادي خبري را به فيلمبردار فلسطيني، ماذن دانا تقديم مي كند و همانگونه كه قبلاً ذكر شد زماني كه او مشغول عكاسي از بولدوزر اسرائيلي بوده كه در حال تخريب مناطق اشغالي بوده است مورد اصابت گلوله قرار مي گيرد و تا سر حد مرگ مي رود.
مدير رويترز كه دانا براي آنها كار مي كرد به نايلر مي گويد: «كه ما هر هفته يك حادثه داريم كه در آن به كسي شليك شده است. ما به طور مرتب اعتراض مي كنيم اما هيچ پاسخي در قبال اعتراضات خود نمي شنويم. تقاضاي بازرسي مي دهيم اما هيچ اتفاقي نمي افتد. آنها نمي خواهند كه به اطراف سركشي كنيم و كارهايي انجام دهيم. آنها علاقه اي به ما ندارند...»
به هرحال نايل شيوخي در بيت اللحم محصور شده است و هيچگاه بابت تيراندازي كه در سال ۱۹۹۸ به او شد، عذرخواهي اي انجام نگرفت. رويتر تصميم به حفاظت از جان ماذن دانا مي گيرد، فيلمبرداري كه برنده جايزه شده است و مي خواهند او را از خيابان دور كنند.

پاتريشيا در مورد تجربيات خود در درگيري هاي فلسطيني و اشغالگران و خطراتي كه خبرنگاران با آن دست و پنجه نرم مي كنند چنين مي گويد:
چه شد كه به اسرائيل آمديد؟
اين تصميمي بود كه من و شوهرم به اتفاق گرفتيم. او خبرنگار اخبار خارجي تلويزيون كانادا است. به او پيشنهاد شد تا مسئوليت دفتر خاورميانه تلويزيون را بر عهده بگيرد. ما هر دو به آن جا رفتيم. من تهيه كننده او هستم و اغلب گزارش هايش را من فيلمبرداري مي كنم. بعد از  آن شروع به تهيه يك فيلم مستند كردم و در نتيجه سه سال است كه در اسرائيل هستم.
چه زماني وارد شديد؟
من در دسامبر ۱۹۹۹ آمدم. انتفاضه در سپتامبر ۲۰۰۰ شروع شد. در نتيجه از زمان آرامش نيز تجربه اي داشتيم و همزيستي فلسطيني ها و اسرائيلي ها كه پيش از درگيري ها وجود داشت، براي ما غيرباور بود.
در اسرائيل كجا اقامت مي كرديد؟
ما در حوالي اورشليم زندگي مي كرديم تا زماني كه خمپاره اي روي بالكن خانه مان فرود آمد، درست زماني كه انتفاضه آغاز شده بود.
خمپاره به بالكن خانه تان اصابت كرد؟
خمپاره چند بالكن آن طرف تر منفجر شد اما شعله آتش به بالكن ما هم كشيد. ما نمي توانستيم باور كنيم و بعد خوانديم كه به منطقه ما خمپاره هايي اصابت كرده است كه جديداً توسط فلسطينيان استفاده مي شود.
شما زير آتش خمپاره هم قرار گرفتيد در حالي كه خانه تان را هنوز ترك نكرده بوديد؟
برايمان شوك عجيبي بود.  آن شب دراز كشيده بوديم و فكر مي كرديم يك بمب يا خمپاره  ديگر مي تواند درست به خانه مان اصابت كند و شايد بهتر باشد آن جا را ترك كنيم. همان شب از بخش خارجي دفتر با ما تماس گرفتند و گفتند كه بايد اين كار را انجام دهيم. ما به خانه اي در نزديكي شهر قديم اورشليم منتقل شديم كه هم زيباتر بود و هم امن تر.
چه زماني شروع به ساخت داستانتان در مورد خبرنگاران زير شعله هاي آتش كرديد؟
قبل از شروع انتفاضه در مورد فيلمبرداران فلسطيني در Hebron شنيده بودم. آنها به ما گفتند كه گاه هدف شليك گلوله قرار مي گيرند، گفتند كه كتك خورده اند و من باور نمي كردم آنها گفتند كه اين مسئله حقيقت دارد و حتي از آن فيلم تهيه كرده اند.
اينها فيلمبرداران فلسطيني هستند كه در كرانه باختري فعاليت مي كنند و توسط آژانس هاي خبري خارجي استخدام مي شوند. چرا خبرگزاري ها با آنها كار مي كنند؟
آژانس هاي خبري به كساني نياز دارند كه در صحنه هستند. جايي كه حوادث رخ مي دهند. آنها به مردمي احتياج دارند كه بتوانند خود را با سرعت به محل حادثه برسانند و آن را ضبط كنند و زبان آنها را بفهمند، بتوانند در محيط به راحتي حركت كنند و راههاي امن را نيز بشناسند. پس به خبرنگاران فلسطيني اي كه آموزش مي دهند وابسته اند. اغلب اين افراد ۱۲،۱۰ يا ۱۵ سال با يك آژانس همكاري داشته اند. مثل آژانس خبري AP،AFP و رويتر. به طور مثال من به آنها احتياج داشتم چون نمي توانم عربي صحبت كنم. زماني كه به يك منطقه مي روم كه ثبات ندارد و خطرناك است احتياج به كسي داشتم كه مرا از طرق امن به آن جا ببرد و به من نشان دهد كجا بايد بروم و در صورتي  كه دچار مشكل شوم، سريع به كمكم بيايد.
نظر اسرائيلي ها و يا دفتر خبرگزاري در مورد اين توافقات چيست؟
اسرائيل فيلمبرداران فلسطيني را خبرنگار تلقي نمي كند و به همين علت كارت هاي خبرنگاري را از آنها گرفتتند و اين بدين معناست كه نمي توانند وارد دفاتر خبري در اورشليم شوند.  آنها در واقع نمي توانند شهرهايي را كه در آن فعاليت مي كنند ترك كنند و برخي از اين شهرها بسيار كوچكند.
اين محدوديت ها بر اخباري كه به دست ما مي رسد چه تاثيري مي گذارد؟
خب مسلماً خبرها محدود مي شود. مردم در تلاشند تا راههاي ديگري براي پوشش آن پيدا كنند. كار آساني نيست تا با وجود تمام پاسگاه ها، كسي را پيدا كني كه به سرعت از اورشليم به مناطق ديگر از كرانه هاي باختري يا غزه برود.
شما با فيلمبرداران فلسطيني و خبرنگاراني مواجه شده ايد كه مدعي اند هدف شليك اسلحه سربازان اشغالگر قرار گرفته اند كه از گلوله هاي لاستيكي و گاه مواد منفجره استفاده مي كرده اند. فكر مي كنيد كه اين سياستي تعمدي است يا اشخاصي خارج از كنترل، مسئول اين اعمال هستند؟
مهم نيست كه تعمدي باشد يا به خاطر سهل انگاري. مهم اين است كه آيا با آن برخورد مي شود و آيا ادامه مي يابد يا نه؟ پرسش هاي واقعي اينها هستند كه چكاري انجام شده است تا به اين برخوردها پايان دهد؟ و آيا اين موارد به طور جدي دنبال شده اند و آيا اسرائيلي ها به خاطر آن مجازات شده اند يا نه؟ و اين اتفاق نمي افتد.
آيا شما تاكنون سراغ ارتش اسرائيل IDF رفته ايد تا بپرسيد چرا سربازها چنين عملي انجام مي دهند؟
من چندين بار با آنها تماس گرفتم و سه يا چهاربار قرار مصاحبه با آنها گذاشتيم. در هربار آنها قرار مصاحبه را لغو كردند. گاه صبح روز قرار و گاه يك شب قبل.
گزارش هاي شما نشان مي دهد كه فيلمبرداران توسط يهوديان بازمانده در منطقه نيز مورد حمله قرار گرفته اند. آيا با آنها صحبتي داشته ايد؟
آنها از خبرنگارها خوششان نمي آيد و حتي با خبرنگاران خارجي هم دشمنانه رفتار مي كنند. چرا كه معتقدند تصوير آنها در دنياي غرب تصويري مثبت نيست از اين رو رابطه  تلخ طولاني اي با ژورناليست ها دارند.
فيلمبرداراني مثل ماذن دانا و نايل شيوخي، فلسطينياني هستند كه در كرانه  باختري زندگي مي كنند. آنها خشونت و تجاوز را ديده اند و در مورد آن احساساتي دارند. تعجب مي كنم و مي پرسم آيا آنها واقعاً ناظران بي طرفي هستند؟
اين چيزي است كه مي دانم آژانس هاي خبري مثل رويتر تمام مدت در موردش با آنها صحبت مي كنند. به هرحال آنها فيلمبردارند و در طي انتفاضه كار مي كنند.
كاركردن در كرانه باختري براي شما چگونه بود؟
تهيه اين گزارش مسلماً خطرناك ترين كاري بود كه تا به حال انجام داده ام. دو روز از روزهايي كه مشغول انجام مصاحبه بوديم زير شليك خمپاره و گلوله گذشت. روز ديگر در حين انجام مصاحبه هلي كوپترهاي جنگنده سر رسيدند. من از كانادا مي آيم. مسلماً اينها چيزهايي نبود كه فكر مي كردم درگيرشان شوم. در طول انتفاضه انجام مصاحبه ها بسيار دشوار بود. اغلب موارد مجبور مي شدم تا تيم را لغو كنم چون امنيت وجود نداشت. دوبار هم به تيراندازي هاي شديد برخوردم كه مجبورم كرد تا كار را ول كنم و بروم.
كار بعدي شما چيست؟
خاورميانه را ترك كرده ايم و تصميم داريم براي چند سالي به چين برويم.
تغيير بزرگي براي شما خواهد بود كه تحت شرايط دشوار و فشار در سرزمين  اشغالي كار كرده ايد.
از زماني كه از خانه بيرون مي روي تا زماني كه شب به تخت خواب مي روي بايد به خطر فكر كني. اين چيزي است كه مردم اين جا هر روز با آن زندگي مي كنند. مسلماً نفس گير و ناراحت كننده است. اميدوارم كه همه چيز بهتر شود.

عكاسان در انتفاضه
زندگي در سايه ديوار
007950.jpg
007953.jpg
007944.jpg
مازيار فكري ارشاد
اندكي بيش از چهار سال از آغاز انتفاضه دوم ملت فلسطين مي گذرد. از سپتامبر ۲۰۰۰ كه با ورود آريل شارون نخست وزير رژيم صهيونيستي به مسجد الاقصي شعله هاي انتفاضه دوم زبانه كشيد، بيش از ۳۵۰۰ فلسطيني به دست نظاميان صهيونيست به شهادت رسيده و در همين مدت قريب به ۴۰ هزار نفر مجروح شده اند. بنابر آخرين آمار منتشره از سوي مركز اطلاعات ملي فلسطين در مدت حدوداً ۵۰ ماهه اي كه از انتفاضه دوم مي گذرد، بر اثر حملات تانك ها، بالگردها، جنگنده ها و بولدوزرهاي رژيم صهيونيستي نزديك به ۶۰۰ ساختمان دولتي و عمومي در سرزمين هاي قلمرو دولت خودگردان تخريب شده است. بيش از ۶۵ هزار باب منزل مسكوني فلسطينيان نيز به طور كلي يا جزيي تخريب شده اند و ۱۲ مدرسه و دانشگاه به دستور اشغالگران تعطيل شده است. بيش از يك ميليون اصله درخت نيز در حملات نظاميان صهيونيست به طور كامل نابود شد.
پيش از رخداد ۱۱ سپتامبر ،۲۰۰۱ سياست رژيم صهيونيستي در برابر انتفاضه ابعاد مختلفي داشت. چنين سياستي با توجه به جمعيت عمدتاً شهرنشين فلسطين، در برگيرنده مجموعه اي از اقدامات تنبيهي و ايذايي بود. تداوم اين سياست در درازمدت زمينه را براي اشغال دوباره و دايمي برخي از شهرهاي فلسطين و برچيدن نهادهاي حكومت خودگردان فراهم مي ساخت. از سوي ديگر نقشه ترور يا تبعيد ياسر عرفات از گزينه هايي بود كه در لايه هاي زيرين مديريت سياسي و مراجع تصميم سازي رژيم اشغالگر قدس نيز طرفداراني داشت، كه با هدف حل و فصل يك بار براي هميشه مسئله فلسطين مطرح مي شد. پس از ۱۱سپتامبر بهانه تازه اي براي رژيم صهيونيستي در پوشش مبارزه با مظاهر و اشكال تروريسم فراهم شد. پروژه ساخت ديوار حائل بي شك از عوارض غيرمستقيم فاجعه ۱۱ سپتامبر و واردشدن جهان به مرحله نويني از تعاملات سياسي و بين المللي است.
در بهار ۲۰۰۲ و پس از اشغال مجدد بخشي از اراضي تحت اختيار دولت خودگردان فلسطين، دولت صهيونيست تل آويو به  منظور مقابله با عمليات استشهادي مبارزان فلسطيني و قطع ارتباط كامل روستاها، شهرها و شهرك هاي كرانه باختري رود اردن با يكديگر ساخت ديوار حائل را آغاز كرد. گسترش عمليات استشهادي ترس و وحشت را در ميان شهروندان اسرائيلي افزايش داده و بعد رواني سلسله عملياتي از اين دست، تل آويو را با چالشي دشوار رو به رو ساخت. سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي اسرائيل بر آن شدند تا با اتخاذ روش هاي جديد امنيتي به مقابله با موج فزاينده اينگونه عمليات برخيزند. مهم ترين راهكار حاصل از اتخاذ روش هاي جديد امنيتي، ساخته شدن ديوار حائل در چند مرحله بود.
اما ديوار حائل چيست؟ ديواري كه در افواه فلسطينيان ديوار نژادپرستي خوانده مي شود. ديوار حائل در واقع نوعي سيستم كنترل امنيتي با استفاده از ديواره هاي پيش ساخته بتني و سيم خاردار و فنس است. در سراسر طول ديوار نيز تعداد معتنابهي برجك ديده باني، ايست هاي بازرسي، جاده هاي اختصاصي نظامي، محوطه هاي شني براي ثبت ردپاهاي عبوركنندگان احتمالي از ديوار و آلارم هاي حفاظتي در نظر گرفته شده است. اين ديوار عظيم با سرعت فزاينده اي توجه رسانه ها و عكاسان خبري و هنري را به خود جلب كرده و يكي از دلايل اين توجه، طول اين ديوار است. مشهورترين ديوار تاريخ كه شهر برلين پايتخت آلمان را پس از پايان جنگ جهاني دوم به دو بخش شرقي و غربي (با همان معاني مصطلح و عام خود) تقسيم كرد، ۱۵۵ كيلومتر طول داشت. اما ديوار حائلي كه اسرائيليان در دست ساخت دارند، در نهايت و پس از پايان كار به ۶۵۰ كيلومتر خواهد رسيد. متوسط ارتفاع ديوار برلين سه متر و ۶۰ سانتي متر بود و ديوار حائل به طور متوسط هشت متر ارتفاع خواهد داشت.
جالب اين كه خود اشغالگران نيز كليه مراحل اين پروژه را با مراحل ساخت ديوار بد نام برلين مقايسه مي كنند. ظرف مدتي كمتر از يك سال فاز اول پروژه، كه ديواري به  طول ۱۴۵ كيلومتر و از روستاي زبوبه در منطقه جنين تا ازون اوتما در ناحيه قلقيليه را در برمي گرفت به اتمام رسيد. غاصبان قدس مدعي شدند كه ديوار حائل را به قصد مسدودساختن راه نفوذ استشهاديون به داخل اراضي اشغالي و درست بر روي خط مرزي توافق شده ميان كرانه باختري رود اردن و سرزمين هاي اشغالي (موسوم به خط  سبز) احداث مي كنند. اما در بعضي از نواحي ديوار حائل بيش از شش كيلومتر از خط سبز به داخل سرزمين هاي تحت نظارت دولت خودگردان نفوذ كرده است. اشغالگران وقتي بخواهند ميان خود و اطرافيان خود مرزبندي كنند هم به خوي سلطه گر خود وفادار مي مانند.
البته اين تجاوز از مرزهاي توافق شده بي دليل نيز نبوده است. بخش قابل توجهي از نقاط حاصلخيز كرانه باختري و نوار غزه كه زمين هاي كشاورزي و چاه هاي آب فراوان دارد، اكنون پشت خط ديوار حائل و ميان اين ديوار و مرز سرزمين اشغالي قرار گرفته اند.
با اتمام فاز اول پروژه ديوار حائل در شمال كرانه باختري رود اردن اوضاع اقتصادي و اجتماعي ساكنان مناطق جنين، طولكرم و قلقيليه با جمعيتي بالغ بر ۵۰۰ هزار نفر با بحراني تازه مواجه شد. دسترسي ساكنان بخش مرزي به امكانات و تسهيلات پزشكي، آموزشي و اجتماعي آن سوي ديوار به كلي قطع شده و ۴۵ درصد اراضي زيركشت كشاورزان اين سه منطقه از اختيار آنان خارج شده است.
احداث ديوار حائل تنها در مرحله اول ۵۱ روستا را از اراضي زيركشت خود جدا ساخت و بيش از ۱۲۲ هزار نفر را كه از راه زراعت در اين زمين ها ارتزاق مي كردند، از شغل و درآمدشان منفك ساخت. علاوه بر اين ۲۰۰ هزار ساكن مناطق مابين مرزهاي سرزمين اشغالي و ديوار حائل، در اين باريكه محبوس شده اند. اين افراد تنها با كسب اجازه نامه هاي كتبي از سوي دولت صهيونيست (كه هر ماه بايد تجديد و تمديد شود) حق خروج از خانه هاي خود را دارند. شهرها و روستاهاي منطقه بيت اللحم نيز كه سابق بر اين درآمد اندكي از توريسم داشتند، با ركود كامل گردشگري در اين منطقه مواجه شده اند. علاوه بر همه اينها احداث ديوار باعث مهاجرت اجباري روستانشينان محدوده ديوار به شهرهاي مجاور شده است. در بيت اللحم و غزه تراكم جمعيت در هر كيلومتر مربع به چهار هزار و ۵۰۰ نفر رسيده كه ركوردي در سطح جهان به شمار مي رود.
هرجا كه ديوار باشد جدايي هست و محدوديت. جدايي ها و محدوديت ها نيز بازتابي بر روح و روان و كردار و عقايد ساكنان دو سوي ديوار دارد. انعكاس اخبار و رويداد هاي به وقوع پيوسته در دوسوي ديوار و حاشيه آن نيز جذابيت ويژه اي براي رسانه هاي خبري چاپي، تصويري و الكترونيكي جهاني دارد. بنابراين طبيعي است كه عكاسان خبري يكباره به اين مناطق سرازير شوند و به ثبت حال و هوا و رخدادهاي اين منطقه و انعكاس آن در رسانه هاي سراسر جهان بپردازند. هرچند محدوديت هاي فراواني از سوي نظاميان و نيروهاي امنيتي رژيم اشغالگر قدس براي عكاسان و خبرنگاران حاضر در منطقه فراهم آمده است. ضبط دوربين ها و وسايل عكاسان و خبرنگاران، دستگيري، ضرب و شتم و در مواقعي كشته يا مجروح شدنشان از عواقب غيرقابل اجتناب حضور و فعاليت در مناطق بحراني جهان است كه محدوده ديوار حائل نيز از اين قاعده مستثنا نيست. اما عكاسان برجسته خبري جهان همچنان به فعاليت در اين منطقه و انعكاس وقايع رخ داده در آن مشغولند كه گوشه اي از تصاوير ثبت شده از اين ديوار و وقايع حادث شده در دو سوي آن را در اين ويژه نامه مشاهده مي كنيد.

يادداشت
دوربين در مقابل اسلحه
استفاني گوتمن*
روز به روز نشانه هاي انكارناپذير قساوت اسرائيلي ها افزايش مي يابد. گزارش نوارهاي ويديويي تهيه شده توسط CNN، BBC و SKY TV كه در سراسر جهان پخش مي شوند، تقريباً يك چيز را نشان مي دهد و آن جمعيتي است از جوانان با پوستي تيره كه فقط سلاح در دستشان سنگ است و رو در روي گروهي از سربازان به هم فشرده بي هويت، ايستاده اند كه با اسلحه هايي آماده شليك هستند. اغلب برنامه هاي خبري در هنگام پخش قطع مي شوند و با گوينده فلسطيني ارتباط برقرار مي گردد كه فرياد مي زند: «شما نمي توانيد فرزندان ما را بكشيد و از آن فرار كنيد.»
به هرحال اسرائيل چگونه مي تواند خواستار صلح باشد، وقتي تمام آنچه من مي بينم نيروي دفاع اسرائيل (IDF) است كه به كودكان شليك مي كند؟ اسرائيلي ها مركزي را با عنوان ۲۴*۷ راه اندازي كرده اند تا با هجوم خبرنگاران مقابله كنند. آنها معتقدند كه در دو جبهه مي جنگند. يكي در خيابان ها و ديگري در مقابل عكاسان؛ عكاساني كه تصاوير و فيلم هاي شگرف خود را به آژانس هاي خبري ارسال مي كنند. تصاوير سريع تر از كپي اخبار قابل فروشند و نيازي به ترجمه و واسطه ها ندارند.
انتفاضه الاقصاء، آنگونه كه ناميده مي شود (زيرا زماني شروع شد كه آريل شارون به منطقه مذهبي به نام الاقصاء تجاوز كرد) با تصاويري مانند عكس پدر و پسر كشته شده اش كه به ديواري چسبيده بودند تا از شليك گلوله در امان باشند، به جهانيان نشان داده شد.
بايد درك كرد كه عكاسان ـ و به ميزان كمتري خبرنگاران جرايد ـ تحت قوانين نانوشته شغلي عمل مي كنند. همه مي دانند كه عكس ها از مطالب مهم تر هستند. مسلماً عكاسي در يك منطقه جنگي كار خطرناكي است به ويژه در مناطق اغتشاش مانند كرانه باختري و نوار غزه فعاليت بسيار سخت است. تيم هاي عكاسي با كلاه ايمني و جليقه محافظ بيرون مي روند. (طي دو ماه ابتداي انتفاضه،۲ دو تن از خبرنگاران كشته و زخمي شدند.) چون امكان دارد مبارزان فلسطيني از روي عكس ها شناسايي شوند گاهي عكاسي از آنها غيرممكن مي شود. عكاسان خبري از طرف اسرائيلي ها نيز مورد حمله قرار گرفته اند. كميته حمايت از خبرنگاران گزارش مي دهد كه بازماندگان اسرائيلي به سمت خودرويي كه دو عكاس عرب، سرنشين آن بودند سنگ پرتاب مي كنند. سنگ شيشه ماشين را مي شكند و به شانه يكي از مردها اصابت مي كند. عكاس ها اظهار مي دارند كه سربازان اسرائيلي IDF كناري ايستاده بودند و مداخله اي نكردند. طبق گزارش ها خبرنگاران فلسطيني و عرب اغلب مورد بازخواست قرار مي گيرند و بازداشت مي شوند.
عكاسان غربي معترض اند كه توسط نيروي دفاع اسرائيل IDF از مناطق خاصي دور نگه داشته شده اند. كميته حمايت از خبرنگاران همچنين گزارش مي دهد كه تعدادي از گزارشگران و عكاس ها كه زخمي شده اند، ادعا كرده اند كه به قصد مورد هدف گلوله قرار گرفته اند.
در اواسط نوامبر يك عكاس آمريكايي به شدت توسط گلوله اي كه توسط IDF به سمت او شليك شده بود، زخمي شد. «يولا موناخف» در بيت اللحم مشغول عكاسي بود. جوخه اي از سربازان IDF نيز به علت درگيري ها صبح آن روز در منطقه حضور داشتند. موناخف همراه با گروهي از پسران فلسطيني بود كه مشغول خردكردن قطعه اي بتن بودند تا بتوانند با تكه هاي كوچكش با اشغالگران مبارزه كنند. در همين حين سربازان اسرائيلي سر رسيدند. يكي از پسرها داد زد: «بدويد» و موناخف هم ناخودآگاه به سمتي كه ديگران مي دويدند، فرار كرد. يكي از سربازها شليك مي كند و گلوله به پشت عكاس اصابت مي كند. سربازان IDF حق شليك به سمت اشخاص را ندارند. به همين دليل فرمانده و سرباز خاطي محاكمه نظامي شدند و اسرائيلي ها مجبور شدند مخارج بيمارستان موناخف را بپردازند.
اسرائيلي ها از تصاوير و عكس ها به نفع خود سوءاستفاده مي كنند و مي خواهند عكاسان و فيلمبرداران را وابسته هاي صهيونيستي نشان دهند به همين دليل فعاليت در سرزمين هاي اشغالي بسيار سخت و هولناك است. مدير يكي از اين دفاتر كه مي خواست نامش فاش نشود به من گفت: «ما مي ترسيم از اين كه تبديل به ابزار تبليغات اسرائيلي ها شويم آنها سعي مي كنند وانمود كنند كه ما وابسته به دولت اسرائيل هستيم.»
بعضي از عكاس ها آنقدر مودب هستند كه ناخواسته به جايي برده مي شوند كه بر پوشش خبري تاثير مي گذارند. يكي از خبرنگاران آزاد به من گفت كه هيچگاه در سرزمين هاي اشغالي مشكلي نداشته است و به راحتي در مراسم تشييع جنازه شهيدي مشغول به عكاسي بوده است. او ادامه داد كه شب ها متفاوت است و هرگز از مردي با اسلحه اي خودكار عكس نمي گيرد. چون آن مرد نمي خواهد و او هم هيچ وقت از كسي كه نخواهد از او عكاسي شود، عكس نمي گيرد.
آيا بسياري از ژورناليست ها در خاورميانه شروع به تمرين خودسانسوري كرده اند؟ آيا دسترسي به موضوع خبري به اين دليل كه كتك مي خورند، مشكل شده است؟
عكاس ها زماني كه مي خواهند از پاسگاه مرزي عبور كنند با سربازان اشغالگر درگير مي شوند. طبق قانون افسران اسرائيلي بايد امكانات دسترسي كامل را به خبرنگاران بدهند مگر در مواردي كه امنيتشان را به خطر بيندازد. كافي است زماني كه مشغول تيراندازي هستند از آنها عكاسي شود تا درگيري شروع شود. يك عكاس ۳۰ ساله سنگاپوري به نام «رينگا سوبيا» مي گويد: «من عكسي از يكي از سربازان IDF دارم كه اسلحه خودش را درست وسط لنز دوربينم گرفته است.»
* Stephanie Gutmann
نويسنده كتاب The Kinder,Gentler Military

قدس روز يادآوري
روز قدس روز يادآوري است. روز به خاطر  آوردن فجايع غيرانساني كه هر روز در سرزمين هاي اشغالي تكرار مي شود. اتفاقاتي كه از فرط تكرار آرام آرام در چشم دنيا به حادثه اي هميشگي و حتي لازم براي توازن هاي كثيف قدرت و معادلات ناعادلانه جهان به نظر مي رسد. كافي است شبكه هاي خبري را دنبال كنيم. تعدي و تجاوزي كه در سرزمين هاي اشغالي به مردم مسلمان فلسطين مي شود به تصوير ثابتي از جهان هر روزه تبديل شده. تصويرهايي كه شبكه هاي خبري از سرزمين هاي اشغالي مخابره مي كنند حاكي از يك نبرد دايم و بدون نواسان از مردمي است كه براي به دست آوردن سرزمين هاي خود با يك نيروي تقويت  شده بي توجه به همه مناسبات بشري در حال كشاكشي نابرابر هستند. اگر جهان امروز به پيشرفت هاي خود در روابط انساني در جوامع پيشرفته مي بالد تصاوير سرزمين هاي اشغالي همچون پتكي بر اين انگاره فرود مي آيد كه هنوز بلوغ بشري براي صلح دستخوش عميق ترين چالش هاست جايي كه مهم ترين حقوق بشر له مي شود.
فلسطين به عنوان يكي از ملتهب ترين نقاط جهان، مورد توجه رسانه هاي خبري است. اين توجه در سمت و سوي نگاه رسانه  ها و اهداف پنهان آنها گاه آنچنان از واقعيت دور مي شود كه مخاطب ناخودآگاه به پيام ديگري مي رسد. پيامي كه سرانجامش تسليم مظلوم در برابر ظالم است.
اما اين همه ماجرا نيست. چرا كه هنوز مي توان در لا به لاي اين همه خبر و عكس و تصوير، اين همه تحليل و تاريخ، پيدا كرد رشته هايي از وجدان پاك انساني را كه نمي خواهد دروغ را منتشر كند. نمي خواهد به يك پروسه جهاني بپيوندد كه در آن يك دولت سر تا پا ناموجه را موجه و غيرقابل بپندارد. اين وجدان را مي توان در ميان فعاليت عكاسان و تصويرسازان مستقل جهان ديد كه در سرزمين هاي اشغالي در ميان آتش و گلوله، سنگ و آهن و نيروهاي متخاصم سعي مي كنند تا سندي براي ارايه به وجدان جهان خلق كنند. اين گروه اندك در تلاشند كه ارتباط نازكي بين وجدان انسان ها و اتفاقات هولناك كه هر روز در اردوگاه هاي فلسطينيان رخ مي دهد، برقرار كنند. اين تصاوير را بگذاريد در كنار تصاويري كه از نشست ها و ديدارهاي ديپلماتيك، بين سران كشورهاي عربي، نمايندگان سياسي عرب و نمايندگان يهوديان و صهيونيست  ها و كشورهاي ميانجي به ويژه آمريكايي ها به جهان مخابره مي شود. سرآمد اين تصاوير همان تصوير معروف كمپ ديويد است كه در آن مناخيم بگين، انورسادات و جيمي كارتر با هم دست مي دهند و به هم لبخند مي زنند اين تصاوير كه در سال هاي اخير شكل و شمايل ديگري يافته اند در تناقض عظيمي با تصاويري هستند كه از انتفاضه مخابره مي شود. تصاوير واقعي انتفاضه تصاويري هستند خشن، تلخ و تاثيرگذار كه مي خواهند نمايش دهند اين دو خط موازي هرگز به هم نخواهد رسيد. نه آن جوان فلسطيني سرزمينش را فراموش خواهد كرد نه آن سرباز تا بن دندان مسلح نماد مناسبي از گفت و گو و سازش است. و در اين ميان تصاوير جوانان بي سلاحي كه سنگ را به هوا پرتاب مي كنند يادآور همان صحنه اسطوره اي است كه حضرت داوود جوان در برابر طاقوت ايستاد و از خدا صبر و پيروزي بر دشمنان خواست. تصوير فلسطين، تصوير ارايه رويارويي خير و شر مطلق است و در اين ميان عكاسان مستقل جهان بخش عمده اي از وجدان بشري را در برابر اين رويارويي شكل مي دهند.
در اين پرونده كوچك قرار است كه نگاهي بيندازيم به تصاوير انتفاضه و عكاساني كه از انتفاضه عكاسي كرده اند و تصاويرشان بخشي از تاريخ اين رويارويي نابرابر را در جهان به نمايش گذاشته است .چه روزي براي اين كار از روز قدس مناسب تر. گفتيم:
روز قدس روز يادآوري است.

عكاسان جنگ فرار نمي كنند
شرح حالي از عكاسان خبري كه در انتفاضه عكاسي كرده اند
007935.jpg
جيمز نچوي
هر لحظه در ميان درگيري ها مي خواستم فرار كنم. نمي خواستم ببينم. نمي دانستم كه بايد كارم را نيمه كاره رها كنم و فرار كنم يا بايد مي ماندم و به عكاسي ادامه مي دادم و با اين مسئوليت كه با يك دوربين آن جا حضور داشتم سر و كله مي زدم؟
جيمز نچوي
در مناطق بي شمار بحران، در ميان زخمي ها و كشته شدگان درگيري ها، نچوي به جست و جوي عكس هايي مي پردازد كه فكر مي كند قابل چاپ هستند. او مردي خجل است كه به عنوان يكي از شجاع ترين و مهم ترين عكاسان جنگ اين عصر به شمار مي آيد. او مردي با موهايي خاكستري است كه از هر نوع خودنمايي مي گريزد و متانت يك مدرس فلسفه را داراست.
نچوي برخلاف خبرنگاران جنجال برانگيز، عكس هايش را به عنوان سهمي از تاريخ زمانه مي بيند. او مي گويد: «مهم اين است كه در خودت تمركز داشته باشي» و اين نظر عكاس متولد ۱۹۴۸ در ماساچوست است كه در كثافت و گرما هميشه تميز و مرتب لباس مي پوشد.
عكس هاي نچوي كه اغلب سياه و سفيد هستند، سريع قابل شناختند و چيزي كمتر از موشكافي هنري واضح و آشكاركننده ندارند. وضوحي كه با قطعيتي روشن در مورد سوژه هايش تركيب شده است و اغلب در لحظه هاي شخصي و احساس درماندگي و رنج، عكاسي شده اند.
نچوي پنج بار موفق به كسب مدال طلاي «رابرت كاپا» شده است و جوايز متعدد ديگري مانند؛ دوبار جايزه عكس خبري جهاني، هفت بار عكاس سال Magazine، سه مرتبه جايزه مركز بين المللي عكاسي و دوبار جايزه خبرنگار جنگي Bayeaux را به خودش اختصاص داده است. همان گونه كه از فهرست بلندبالاي جايزه هايش برمي آيد، عكاس خبره ايست كه در مورد سوژه هايش و تلاش  براي محترم شمردن كارش، انضباطي خاص دارد و همان طور كه خود مي گويد به حدود نهادي  فريم يك حلقه فيلم منضبط است.
نچوي حرفه خود را به عنوان عكاس براي روزنامه نيومكزيكو در سال ۱۹۷۶ آغاز كرد. تجربه جنگ ويتنام باعث شد كه عكاسي را به عنوان حرفه ابدي خود انتخاب كند. مي دانست كه فتوژورناليسم بر افكارعمومي تاثير مي گذارد و او هم تحت تاثير همين عملكرد بود.
بعده ها حركت هاي ضدجنگش مي خواست شاهد و گواه تاريخ باشد. او مي خواست تا حسي عميق از يك ماموريت فردي را با هوشياري برنده و ظريف اجتماعي اش تركيب كند.
فيلم «عكاس جنگ» ساخته «كريستين فري» شرح حال نچوي در ميدان جنگ است. اين فيلم به عنوان بهترين فيلم مستند براي اسكار منتخب شد. فيلم عكاس جنگ نچوي را در دو منطقه حساس ديگر، طي شورش هاي خشونت بار در جاكارتاي اندونزي كه سبب استعفاي سوهارتو شد و رام ا... فلسطين در سال ۲۰۰۰ هنگام انتفاضه دوم همراهي مي كند.
نچوي در هر دوي موارد، براي گرفتن عكس هايش جان خود را به خطر مي اندازد. او برخلاف ديگر عكاسان جنگي، از نزديك و به طور شخصي با سوژه هايش درگير مي شود. نچوي در رام ا... در كنار گروهي از فلسطينيان جوان ايستاده است، مرداني كه فقط با سنگ با ارتش اسرائيل مبارزه مي كنند. نچوي به دليل نزديك بودنش به فلسطيني ها دچار خفگي ناشي از گاز اشك آور مي شود. در عراق هم نچوي مرگ را حس كرد زماني كه نارنجكي به داخل ماشيني كه در آن بودند، پرتاب شد.
يكي از سردبيراني كه نچوي براي مجله اش كار مي كند معتقد است براي اين كه قادر باشند به خواننده بزرگترين ضربه دروني را بزنند تنها كافي است كه از عكس هاي زنده و گيرايي كه نچوي ارسال مي كند، استفاده كنند. عكس هايي كه شامل ريختن جنازه ها در قبرهاي دسته جمعي، رديف جسدهاي چيده شده روي هم بي آن كه دفن شوند، سوگواري دو مرد بر سر قبري و يك عمل جراحي در ميدان جنگ در حالي كه بي هوشي يا بي حسي انجام نمي گيرد. سردبيران مي خواهند با عكس هاي نچوي بيننده را شوكه و تحريك كنند و آنها را وادار به نشان دادن عكس العمل كنند.
اما در اين جا مشكل عميق تر و ناشناخته اي در كار است: بينندگان مدتهاست در معرض چنين عكس هايي قرار گرفته اند و واداركردن آنها به نشان دادن عكس العمل كاري سخت به نظر مي رسد. در نتيجه آنچه لازم است يا نوعي ديگر از نزديك شدن به سوژه است يا تغيير مقياس نمايش اجسام يا اشخاص.
نچوي از اين معما آگاه است اما با وجود مسايل زياد، او دست از كار نمي كشد و به كار ادامه مي دهد؛ ادامه به بيان كردن براي آنان كه حق بيان ندارند. او مي گويد با جنگ ها و درگيري هاي جديد، قربانيان جديدي پا به عرصه وجود مي گذارند كه تجربياتشان بايد با افرادي كه در غرب زندگي مي كنند به اشتراك گذاشته شود و در اين درگيري ها قتل عام و نسل كشي توسط بمبي كه از هواپيما رها مي شود، انجام نمي شود بلكه خيلي نزديك تر و شخصي تر است. رو در رو با اسلحه، كارد و قمه . همچنان كه او اين تجربه را به چشم خويش در اندونزي ديد يا اسحله هايي كه به سوي جوانان و نوجوانان فلسطيني نشانه رفته است. تمامي اين فجايع توسط دوربين  نچوي ثبت مي شود و در لحظه اي از ترديد نمي تواند درك كند كه چگونه چنين وحشت و نفرتي تبديل به جنگ مي شود. او از طريق تجربياتش چنين امكاني را مي  دهد تا به اين بينش دست يابيم كه جنگ انسانيت را نفي نمي كند. او خود بيش از اندازه تحت تاثير است به جاي اين كه به راحتي بپذيرد. گرچه عكس هايش قصد در بازگرداندن انسانيت گم شده يا به يغما رفته به قربانيان جنگ دارند.
عباس عطار
عباس عطار ۶۰ ساله مقيم پاريس، عكاس ايراني كه در فهرست آژانس مگنوم با نام عباس شناخته مي شود. از سال ۱۹۷۰ عكس هاي خبري وي در مجلات بين المللي چاپ و منتشر شده است. تخصص عطار عكاسي از مناطق جنگي و بحراني جهان است. او تاكنون در مناطق بيافرا، بنگلادش، ايرلند شمالي، ويتنام، خاورميانه، شيلي، كوبا و آفريقاي جنوبي حاضر شده و به عكاسي پرداخته است. حدفاصل سال هاي ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰ به سرزمين مادري اش ايران بازگشت تا از حوادث و وقايع انقلاب اسلامي عكس بگيرد. پس از آن  سري به اغلب كشورهاي اسلامي زد تا زندگي، آداب و رسوم و جامعه مسلمانان سراسر جهان را به تصوير بكشد. از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ عطار متوجه كشورهاي مسيحي شد و به عكاسي از مردم اين كشورها پرداخت. عطار هم اكنون كار خود را متوجه اختلاف ميان مذاهب مختلف جهاني كرده است.
برونو باربي
متولد ۱۹۴۱ مراكش. فارغ التحصيل عكاسي و گرافيك از مدرسه هنر سوئيس. از سال ۱۹۶۱ به مدت سه سال در ايتاليا با هدف رسيدن به روح واقعي يك ملت به عكاسي پرداخت. پس از اين پروژه به استخدام مجله مشهور ووگ درآمد و به عكاسي مستند از كشورهاي اروپايي و آفريقايي مشغول شد. در سال ۱۹۶۴ عضو آژانس عكاسي مگنوم شد. در سال ۱۹۶۸ باربي مجموعه اي فوق العاده از تصاوير جنبش دانشجويي در پاريس تهيه كرد كه نام او را در محافل عكاسي و خبري جهان بر سر زبان ها انداخت. از سال ۱۹۷۹ به لهستان رفت و مدت دو سال در آن كشور از فعاليت هاي جنبش همبستگي لهستان عكس گرفت. ظرف مدت چهار دهه باربي پنج قاره را در نورديد و از بسياري از بحران ها و جنگ هاي قرن ۲۰ عكاسي كرد، هرچند خودش را عكاس جنگ نمي داند. اما در درگيري هاي نيجريه، ويتنام، خاورميانه، بنگلادش، كامبوج، ايرلند، عراق و كويت حاضر شد و به ثبت وقايع و تصاوير پرداخت. شهرت باربي در عكاسي به تركيب ها و هارموني  رنگي است كه در تمامي عكس هايش به خوبي مشهودند. در سال ۱۹۹۹ موزه هنرهاي زيباي پاريس نمايشگاهي از عكس هاي ۳۰ سال گذشته باربي از زادگاهش مراكش برگزار كرد. باربي تاكنون برنده جوايز متعددي از جمله جايزه عكاسي ملي فرانسه، جايزه باشگاه خبرنگاران بدون مرز و جايزه عكاسي خبري دانشگاه ميسوري شده است.
لوك دولاهاي
متولد ۱۹۶۲ فرانسه. بيش از دو دهه است كه به عكاسي مستند با محور تاريخ معاصر مي پردازد. در كنار اين او به عكاسي پرتره نيز علاقه فراواني دارد. آخرين پروژه او كار در روسيه و انعكاس فرهنگ معاصر اين سرزمين و فشارهاي اقتصادي و اجتماعي رايج بر اين كشور پهناور است. دولاهاي در سال ۱۹۹۴ به عضويت آژانس مگنوم درآمد. او در سال هاي ۱۹۹۳ و ۲۰۰۲ برنده جايزه معتبر مدال طلاي رابرت كاپا شده و در سال ۲۰۰۲ جايزه عكاسي ني يپس را به دست آورده است. دولاهاي در سال هاي ،۱۹۹۳ ۱۹۹۴ و ۲۰۰۲ سه بار برنده جايزه World Press Photo شده و در سال ۲۰۰۲ جايزه گزارشگري جنگ را نيز به خود اختصاص داده است.
خالد صالح زيقاري
عكاس ۳۳ ساله متولد اورشليم. عكاس خبري و تهيه كننده تلويزيون. فارغ التحصيل رشته هاي عكاسي و تدوين در موسسه رسانه هاي بيرزيت فلسطين. عكاسي را از سال ۱۹۹۰ و در مطبوعات محلي فلسطين آغاز كرد. در سال ۱۹۹۳ به استخدام روزنامه القدس العربي درآمد و با خبرگزاري رويتر نيز همكاري كرد. در سال ۹۵ به عضويت آسوشيتدپرس درآمد و همزمان با نشريات عربي همچون الراي، الاهرام و الرايه و سپس نشريات بين المللي چون نيويورك تايمز و گلف  نيوزپيپر مشغول شد. زيقاري علاوه بر عكاسي به مستندسازي و تهيه  برنامه هاي تلويزيوني (از جمله براي شبكه CBS آمريكا) مي پردازد. در سال ۱۹۹۴ بر اثر تيراندازي نظاميان اسرائيلي مجروح شده است.
جيم هولندر
بيش از ربع قرن است كه به عكاسي خبري و هنري مي پردازد. در نوجواني زادگاهش نيويورك را به مقصد اسپانيا ترك كرد و كار عكاسي خبري را در يك مجله محلي اسپانيايي آغاز كرد. پيش از اين سوژه عكس هايش پدر و برادر بزرگترش مارك بودند. پدرش فيلمساز و نقاش متوسطي بود و برادرش مارك او را با عكاسي آشنا كرد. پيش از مهاجرت به اسپانيا تمامي سال هاي كودكي و نوجواني را در انگلستان و آمريكا گذراند؛ عكاسي را بيشتر به صورت خودآموخته ياد گرفت و با عكاسي صنعتي براي كاتالوگ هاي تجاري در نيويورك كار خود را شروع كرد. در اسپانيا عكس هاي ابتدايي اش روستاييان اسپانيايي و ديسكوتك هاي مادريد را به تصوير كشيد در اوايل دهه ۸۰ به عضويت يونايتدپرس درآمد. در ۱۹۸۲ به لبنان رفت و از جنگ داخلي اين سرزمين عكس گرفت و در سال ۱۹۸۳ با سمت سرپرست واحد عكاسي يونايتدپرس در اسرائيل مشغول به كار شد. در سال ۱۹۸۵ به رويتر پيوست و تا سال ۲۰۰۱ به همكاري با اين خبرگزاري ادامه داد. در دو دهه گذشته به جز دوران كوتاهي كه به كشورهاي سومالي، سودان، افغانستان و عراق رفت، اغلب اوقات خود را در سرزمين هاي اشغالي گذراند و به ثبت تصاوير قيام مبارزان فلسطيني دست زده است. هولندر بيش از ۱۰ جايزه بين المللي عكاسي دارد.
لري تاول
عكاس ۵۱ ساله كانادايي. فارغ التحصيل رشته هنرهاي تجسمي از دانشگاه يورك در تورنتو كانادا. فعاليت هنري و حرفه اي را با ساخت فيلم هاي كوتاه سياه و سفيد آغاز كرد. در سال ۱۹۷۶ به كلكته رفت و عكاسي خبري را از آن جا آغاز كرد. در سال ۱۹۸۴ به عنوان عكاس و نويسنده آزاد به نيكاراگوئه رفت و از نيروهاي ضدانقلاب اين كشور و درگيري هاي آنان با نيروهاي دولتي انقلاب عكاسي كرد. پروژه عكس هايش از كهنه سربازان بازگشته از ويتنام سر و صدايي به پا كرد. در گواتمالا و آلاسكا به عكاسي خبري مشغول شد. در سال ۱۹۹۷ مجموعه عكسي از فلسطين تهيه كرد در حالي كه يك سال پيش از آن پروژه اي ۱۰ ساله درباره جنگ  داخلي در السالوادور را به پايان رسانده بود. تاول با مجلاتي چون نيويورك تايمز، لايف، جيو و اشتون همكاري كرده و برنده جوايز متعدد عكاسي شده است.
پيتر ترنلي
متولد ۱۹۵۶ ايندياناي آمريكا. در ۱۷ سالگي با عكاسي آشنا شد و در ۱۹ سالگي به پاريس رفت. آشنايي اش با آنري  كارتيه برسون ديدگاه او را در مورد عكس و عكاسي شكل داد و پس از آن تصميم گرفت حرفه عكاسي را برگزيند. همزمان از موسسه مطالعات سياسي فرانسه فارغ التحصيل شد ترنلي ظرف ۲۵ سال به مناطق جنگي در ۸۵ كشور جهان سفر كرد و عكس هايش در نشرياتي چون نيوزويك، تايم و نيويورك تايمز به چاپ رسيد. در اولين كارش با نيوزويك  در سال ۱۹۸۴ به هندوستان رفت تا از مراسم تدفين اينديرا گاندي گزارش تصويري تهيه كند. عكس هايش از جنگ خليج فارس و فلسطين تصاويري به يادماندني از كار درآمده اند.
كاي وايدن هوفر
متولد ۱۹۶۶ در آلمان. فارغ التحصيل عكاسي خبري از مدرسه هنر شهر اسن. از سال ۱۹۸۹ فعاليت حرفه اي را در خاورميانه آغاز كرد. او كه به زبان عربي نيز آشناست از سال ۱۹۹۰ به مدت ۱۱ سال فقط در سرزمين هاي اشغالي به عكاسي پرداخت. عكس هاي وايدن هوفر بيشتر به زندگي روزمره مردم عادي در سرزمين فلسطين توجه دارند. او برنده جوايز متعدد عكاسي از جمله World Press Photo و مدال عالي عكاسي لايكا شده است. وايدن هوفر به سبب تسلط به زبان عربي محبوبيت زيادي در ميان مردم فلسطين دارد.

ابوعمار به روايت عكاسان مگنوم
پادشاه بي سرزمين
007962.jpg
در تاريخ تصويري جهان، بعضي از انسان ها به نشانه و سمبل هايي تبديل مي شوند كه خواه ناخواه در چشم  انسان ها مترادف برخي جريان هاي فكري قلمداد مي شوند. براي مثال «ماندلا» به سمبول مقاومت در برابر آپارتايد تبديل مي شود يا «چه گوارا» به سمبل مبارزه با امپرياليسم جهاني بدل مي شود يا «صدام» نشانه  ديكتاتوريسم قرن ۲۰ تلقي مي شود. مبارزه مردم فلسطين دستكم تا ۴-۳ سال پيش در چهره عرفات ديده مي شد و مي شود. البته منظور ديدگاه سياسي و ايدئولوژيك نيست، بلكه منظور نگاه دوربين و تصوير به اوست. همانگونه كه كبوتري با شاخه اي از زيتون نماد صلح است، چهره عرفات نمادي از مقاومت(موفق يا غير آن) است. قصد ندارم به شخص عرفات چهره اي موجه ببخشم يا بگويم كه تمامي مبارزات مردم آزاديخواه فلسطين تحت لواي عرفات صورت گرفته است، چنين نيست.
به هرحال عرفات تمام زندگيش را در جنگ براي تشكيل يك حكومت فلسطيني گذراند. او نيز در جواني با پرتاب سنگ و بعدها با مهارت در درست كردن مواد منفجره، عليه انگليسي ها و فرانسوي ها جنگيد. او به عنوان رهبر ساف (PLO) مسئول حملات تروريستي بر ضد اسرائيل بود و در نهايت راه خود را از پايين به بالا گشود و در راس ملتي بدون دولت و بدون سرزمين قرار گرفت.
007938.jpg

عرفات با پرتاب سنگ شروع مي كند
او پنجمين فرزند يك تاجر فلسطيني است كه در ۲۷ اوت ۱۹۲۹ در قاهره به دنيا آمد. در جواني عليه انگليسي ها مي جنگد تا دولتي فلسطيني را بنا نهد. مادرش در ۱۹۳۳ مي ميرد و عرفات نزد عمويش در اورشليم فرستاده مي شود. در ۱۹۴۹ به قاهره باز مي گردد و اتحاديه دانشجويان فلسطيني را تاسيس مي كند دو سال بعد در رشته الكترونيك در دانشگاه قاهره بر سر كلاس حاضر مي شود و به مبارزات زيرزميني عليه انگليسي ها و فرانسوي ها ادامه مي دهد. سال ۱۹۵۶ اولين باري است كه عرفات با چفيه در كنگره بين المللي دانشجويان در پراگ حضور مي يابد. جنبش الفتح را در سال ۱۹۵۹ پايه گذاري مي كند. در ۲۱ مارس ۱۹۶۸ رژيم غاصب اسرائيل به مقرساف حمله مي كند و بعد از آن سازمان هاي آزاديبخش فلسطين با يكديگر متحد مي شوند و در نهايت در چهارم فوريه ۱۹۶۹ عرفات رياست ساف را برعهده مي گيرد.
مجمع عمومي سازمان ملل
وجهه سياسي عرفات بيشتر و بيشتر مي شود و در ۱۳ نوامبر ۱۹۷۴ به نشست عمومي سازمان ملل دعوت مي شود تا آغازگر بحث درباره سرنوشت فلسطين باشد. در سال هاي بعد ساف روند رو به رشدي را طي مي كند. فرستادگان فلسطيني وارد كميسيون هاي فوق العاده سازمان ملل مي شوند. دولت هاي متعددي، ساف را به رسميت مي شناسند و در سراسر دنيا دفاتر سازمان آزاديبخش فلسطين تاسيس مي گردد.
حمله اسرائيل به لبنان
پس از كودتاي نافرجام سال ۷۱ـ۱۹۷۰ ساف مقر اصلي خود را به لبنان منتقل مي كند كه در حمله اسرائيلي ها از بين مي رود و عرفات مجبور به ترك بيروت مي شود. صهيونيست ها در سال ۱۹۸۵ به مقرساف در تونس حمله مي كنند ولي عرفات زنده مي ماند.
انتفاضه
در دسامبر ۱۹۸۷ انتفاضه آغاز مي شود و جوانان با سنگ هايي كه در دست دارند به مقابله با سربازان متجاوز گر اسرائيلي مي پردازند.
حالا او رئيس جمهور است
۱۹۸۸ عرفات به اين مقام دست مي يابد. اما به دليل حمايت از صدام در اشغال كويت به سال ۱۹۹۰ از وجهه سياسي اش كاسته مي شود كه در نهايت منجر به كناره گيري مجامع بين المللي از ساف شد. ۱۹۹۱ با منشي ۲۸ ساله اش «سها طويل» ازدواج كرد و صاحب دختري شد و در سال ۱۹۹۲ براي دومين بار از مرگ حتمي جان سالم به در برد زماني كه هواپيمايش بر اثر توفان شن در سواحل لبنان سقوط كرد.
جايزه صلح براي عرفات
۱۹۹۳ عرفات در اسلو پيماني با اسرائيل امضا مي كند. سال بعد از تبعيد خارج مي شود و پس از ۲۶ سال به سرزمين فلسطين پا مي گذارد و همان سال جايزه صلح نوبل را دريافت مي كند. گرچه عرفات متهم است در تشكيل دولت فلسطين اختلال ايجاد كرده است.
زنداني در رام ا...
پس از كشته شدن رابين توسط يك ملي گراي مذهبي اسرائيلي، عرفات براي اولين بار به اسرائيل سفر مي كند. تانك هاي صهيونيست ها وارد رام ا... مي شوند و مقر عرفات را محاصره مي كنند اما عرفات پس از آزادي، شارون را تروريست، نژادپرست و نازي مي نامد.
رژيم صهيونيستي عرفات را دشمن اصلي خود اعلام مي كند. مجدداً نيروهاي اشغالگر در رام ا... پيشروي مي كنند و در دوم آوريل ۲۰۰۲ عرفات اعلام مي كند ترجيح مي دهد بميرد، اما كرانه غربي رود اردن را ترك نكند. در ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۲ سازمان ملل متحد به همراه اتحاد اروپا، آمريكا و روسيه برنامه اي سه مرحله اي براي برقراي صلح ارايه مي دهند كه طبق آن تا سال ۲۰۰۵ دولت آزاد فلسطين تشكيل خواهد شد و در ماه مارس ۲۰۰۳ ياسر عرفات بايد بپذيرد كه بخشي از قدرت را واگذار كند.
«محمود عباس» زير فشار آمريكا در ۲۹ آوريل ۲۰۰۳ به عنوان اولين نخست وزير فلسطين برگزيده اما در جنگ قدرت مغلوب عرفات مي شود.
آخر داستان
۲۷ اكتبر ۲۰۰۴ عرفات دچار حمله مغزي مي شود و پس از اعزام به بيمارستاني نظامي در فرانسه به حال اغما فرو مي رود.
آنچه ذكر شد شرح حالي از زندگي يك رهبر سياسي ـ انقلابي عصر حاضر بود. اما آنچه مدنظر ما است بيش از هر چيز تلاش هاي كساني است كه در تمامي سال هاي مبارزه و فعاليت عرفات، سايه وار تعقيب اش كردند و فرازهايي از زندگي سياسي و شخصي اش را به تصوير كشيدند. زندگي پادشاهي كه سرزمين نداشت.

تاريخ ايران
آمار خبرنگاران كشته شده
عكاسي روي خط مرگ
نابلوس؛ شهري كه در آن درگيري و مقاومت در برابر اشغالگران به اوج خود مي رسد. در اين بين نيروهاي اسرائيلي عكاسان AFP و AP را به شدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهند. براي مثال در سال گذشته، پليس مرزي اسرائيل دو تن از عكاسان فلسطيني را كه براي آژانس هاي خبري بين المللي عكاسي مي كردند به بدترين وجه كتك زدند. ماجرا از آن جا شروع شد كه عكاسان سعي كردند از جيپي اسرائيلي كه دو جوان فلسطيني را جلوي ماشين گذاشته بودند و با سرعت در حركت بودند، عكس بگيرند. «جعفر آشيته» از آژانس خبري فرانسه و «ناصر آشيته» از آسوشيتدپرس زير ضربات مشت پليس گرفته و حتي تهديد به مرگ شده بودند.
ناصر آشيته به طور جدي مجروح نشده بود اما يك سمت صورتش و گوشش به شدت زخمي بود و تحت مداوا در يك كلينيك محلي قرار گرفت. AP رسماً به ارتش اشغالگر اسرائيل اعتراض كرد.
اين دو عكاس كه نسبت فاميلي دوري با هم دارند براي تهيه گزارشي از مقاومت جوانان فلسطيني در مقابل نيروهاي اسرائيلي در ساعت منع عبور و مرور، بيرون رفته بودند. در فاصله اي نه چندان دور از صحنه  درگيري، اين دو عكاس جيپي را مي بينند كه توسط چهار پليس شبه نظامي مرزي با سرعت در جاده رانده مي شود. دو پسر نوجوان فلسطيني از كاپوت ماشين آويزان هستند در حالي كه ميله محافظ شيشه جلوي ماشين را گرفته اند تا نيفتند و به هيچ وجه به جيپ بسته نشده بودند. در واقع نيروهاي اشغالگر در حركتي غيرانساني از آن دو پسر فلسطيني به عنوان سپر انساني استفاده كرده بودند تا در مقابل ۲۰ جوان مبارز كه ۵۰۰ متر پايين تر آماده دفاع بودند مقابله به مثل كند.
يكي از پليس ها بند دوربين را به دور گردن آشيته مي اندازد و مي كشد. طبق گفته او پليس به آنها مي گويد: «ما اين جا در نابلوس هستيم و شما را تمام مدت زيرنظر داريم. اگر عكسي از خودمان ببينيم كه جايي به چاپ رسيده باشد، شما را اينطوري مي كشيم.» و سپس دست خود را به نشانه كاردي روي گردنش مي كشد.
«آنه جوينه» زن ۶۵ ساله انگليسي كه سه ماه را در نوار غربي با گروه هاي فعال طرفدار فلسطينيان گذرانده در اين باره مي گويد: «من سربازها را ديدم كه با لگد به عكاسان مي زدند، كتكشان مي زدند و بر سرشان فرياد مي كشيدند، سعي كردم متوقفشان كنم يكي از سربازها لگدي به من زد و با تفنگش بر پشتم كوبيد. او فرياد مي زد و ناسزا مي گفت.»
جعفر آشيته مي گويد كه قبل از اين جريان توسط يك پليس كتك خورده و تهديد به مرگ شده است. خبرگزاري فرانسه از حمله هاي متعددي كه متوجه كارمندانش  در سرزمين اشغالي فلسطين بوده است گزارش مي دهد. سال گذشته يك عكاس AFP به نام «حسام ابوالان» در جنوب نوار غربي شهر هبرون، به مدت شش ماه در يك زندان اسرائيلي نگهداري مي شد و سرانجام بدون هيچ توضيحي يا دادگاهي آزاد مي شود.
يا مثال ديگري كه مي توان ذكر كرد، در شهر جنين اتفاق مي افتد زماني كه سربازان اسرائيلي خانه عكاسي را بازرسي مي كردند و جواهراتي به ارزش ۲۰۰۰ دلار و سه دستگاه موبايل مفقود شد و زماني كه عكاس اعتراض كرد، به او توصيه شد تا شغل خود را تغيير دهد چرا كه ممكن بود مانند «عماد ابوزهرا» يك عكاس فلسطيني كه در جنين در ژوئن ۲۰۰۲ كشته شد، جانش  را از دست بدهد. اين حوادث به حوادث ديگري اضافه مي شود كه طي آنها خبرنگاران و عكاساني كه براي خبرگزاري هاي داخلي و خارجي فعاليت مي كنند، زخمي شده يا جان باخته اند. شمار اين تهاجم ها طي اين چهار سال اخير و با قيام مردم فلسطين عليه اشغال ستمگرانه اسرائيل افزايش يافته است. به هرحال اينها نمونه هاي كوچك و اندكي از رفتارهاي ضدانساني اسرائيلي ها را نشان مي دهد.موسسه بين المللي خبر International Press Institute IPI)) طبق آخرين گزارشي كه در ماه ميلادي گذشته ارايه داد تعداد عكاسان و خبرنگاران كشته شده از ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ تاكنون را ۱۲ مورد ذكر كرد و در واقع خبرنگاران و عكاسان قرباني اصلي تهاجم اسرائيل هستند.
اين گزارش حاوي ۵۶۲ مورد نقض قانون، تجاوز و خشونت طي چهار سال نخست قيام فلسطيني هاست. ۴۹۷ مورد توسط اسرائيلي ها دولتشان، قوه قضاييه و حتي قانونگذاران و مهاجران اسرائيلي صورت گرفته است كه در واقع ۴/۸۸ درصد از كل آمار را به خود اختصاص مي دهد. در اين ميان مقامات فلسطيني هم ۳/۹ درصد از تخلفات را برعهده دارند و ۳/۲ درصد هم مرتكبين حوادث مشخص نبوده اند.
بنابراين گزارش اكثر قربانيان از خبرنگاران و عكاسان فلسطيني بوده اند. در ۹۱ حادثه غيرفلسطيني ها و در ۱۶ مورد هم فلسطيني ها و هم غيرفلسطيني ها مورد هدف قرار گرفته اند. در ۲۱۳ مورد از خشونت ها كه شامل شليك گلوله، خمپاره، انفجار بمب و پرتاب موشك بوده ۲۰۴ مورد توسط اشغالگران و بقيه موارد ناشناس بوده است.
بسياري از خبرگزاري هاي فلسطيني تحت سانسور شديد قرار دارند و دليلش هم به سبب دستور مقامات اسرائيلي در كنترل خبر يا حمله اسرائيلي ها به دفاتر خبري است. تعدادي از خبرنگاران بدون علت يا محاكمه و زنداني مي شوند يا اداره مطبوعات رژيم اشغالگر از دادن كارت مطبوعاتي به آنها سرباز مي زند و بدين ترتيب آنها از فعاليت منع مي شوند.
در اغلب موارد مرتكبين اين جرم ها بدون مجازات آزاد مي شوند و هيچ فردي تا به حال براي كشتن خبرنگاري مجازات نشده است. اين مسئله باعث شده كه بسياري از سربازان اسرائيلي يا پليس اسرائيل و... به راحتي آزادي مطبوعات را نقض كنند.
بسياري از نوارهاي ويديويي ضبط و مصادره مي شوند يا نابود مي گردند. در اين گزارش ۳۷ مورد از اين اتفاقات به نام اسرائيلي ها ثبت شده است به هرحال مدير IPI در انتفاضه مي گويد: «تمركز بر گزارشگري در خاورميانه به سمت شرق جا به جا شده و نظرها به عراق دوخته شده است. در نتيجه بسياري از موارد نقض آزادي مطبوعات گزارش نشده باقي مي ماند. اين موضوع فقط به نفع كساني است كه آزادي بيان و مطبوعات را زير پا مي گذارند. وقت آن رسيده تا بار ديگر از جامعه بين الملل درخواست كرد تا نسبت به اين مسئله حساسيت نشان دهند. در غير اين صورت شرايط مطبوعات در فلسطين اشغالي رو به وخامت خواهد بود.»

جنگ و لنز
سربازاني بدون اسلحه
محمدرضا شاهرخي نژاد
رابرت كاپا در جمله اي معروف مي گويد: «اگر به اين نتيجه رسيدي كه عكسي كه گرفته اي خوب نيست، به اين دليل است كه به سوژه ات به قدر كافي نزديك نشده اي.» او خود به اين جمله به خوبي عمل كرد و سرانجام انفجار ميني به زندگي اش خاتمه داد اما در عالم عكاسي جاودانه اش كرد. به هرحال «نزديك » شدن به سوژه فقط به معناي فيزيكي اش نيست و در واقع درك مكان و زمان در عكاسي بسيار مهم است و تاثير غيرقابل انكاري بر نتيجه كار خواهد داشت. عكاس بايد شناخت كافي از سوژه اش داشته باشد و بي شك يكي از راههاي شناخت، نزديكي موقعيتي و مكاني است.
در عكاسي خبري، به ويژه در صحنه هاي درگيري، نزديكي مكاني بيشترين سهم را به خود اختصاص مي دهد اگر چه شناخت محيط و سوژه در پس آن پنهان شده است. عكاس پشت زره اي به نام دوربين، خودش را از محيط منتزع مي داند و گاهي چنان در ثبت لحظات غوطه ور مي شود كه انگار رويين تن است و امكان دارد كنار دستي اش مورد اصابت تركشي قرار گيرد و كشته شود اما براي او هرگز حادثه اي اتفاق نخواهد افتاد. يادم مي آيد شبي از تلويزيون نظاره گر صحنه هاي مقاومت فلسطينيان در مقابل سربازان اشغالگر سرزمين مقدس بودم. در فيلم جوانان فلسطيني از روي پشت بام خانه ها به سمت سربازان سنگ پرتاب مي كردند. سربازاني كه مسلح به اسلحه هاي خودكار بودند و هركدام آلات و ادوات نظامي بسياري با خود حمل مي كردند. با اين حال مقاومت جوانان فلسطيني به حدي بود كه صهيونيست ها مجبور شده بودند از كنار ديوار و در پناه آن حركت كنند و حتي جرات نمي كردند از آن فاصله بگيرند. در همين حين مردي را ديدم كه با كلاه ايمني سفيد و دوربيني بر دست از عرض خيابان رد شد. در حالي كه پشت جليقه اش نوشته شده بود Press .تمركز دوربين فيلمبرداري بر روي صحنه درگيري و شليك پياپي اسلحه اشغالگران بود و شايد كمتر بيننده اي متوجه وجود عكاس شد. در آن لحظه با خودم فكر كردم مگر مي شود از اين هم به سوژه نزديكتر شد؟
ديدن عكس هايي از جنگ براي من، به غير از ثبت لحظه هميشه سؤالي را مطرح مي كند و آن هم اين است: به راستي عكاس در آن لحظه در آن جا حضور داشته است؟ شايد كمي مضحك به نظر برسد اما وقتي عكسي از يك صحنه خشونت بار مثل حمله پليس به دانشجويان معترض كره اي، گروگان گيري در روسيه، خشونت سربازان آمريكايي در عراق، جنگ هاي داخلي سودان و... را مي بينم به غير از فكركردن به موضوعات دهشتناك ثبت شده، به حضور عكاس در آن لحظه و در آن مكان فكر مي كنم.
براي خيلي ها شايد چندان مهم نباشد و با جملاتي مانند: «كاري ندارد... اگر من هم آن جا بودم همين صحنه را مي گرفتم... دكمه شاتر را فشار مي دهي و تق! همه چيز خودكار ثبت مي شود. به همين سادگي...».
اما يك چيز در همين جملات وجود دارد كه ناديده گرفته مي شود «اگر من هم آن جا بودم...» اين جمله كليد موفقيت بسياري از عكاسان است. چه كسي «جرات» مي كند در ميان صفير گلوله ها و انفجار خمپاره ها كه تن را سوراخ مي كند و خانه ها را ويران مي سازد دوربيني به دست گيرد و شاتر آن را فشار دهد؟ خيلي ها جرات نخواهند كرد حتي سرشان را بالا بياورند.
عكاسي خبري يكي از عجيب ترين شاخه هاي عكاسي است. تقريباً تمامي روزنامه ها، سايت هاي خبري و خبرگزاري ها به دنبال عكس هايي منحصر به فرد از حوادث رخ داده در جهان مي گردند. هركدام مي خواهند بهترين عكس را از جنگ ها، بمباران ها، ترورها و... داشته باشند. بدون آن كه لحظه اي به عكاس فكر كنند. چون نمي شود عكس را تكذيب كرد، عكاسان خبري هميشه مورد ضرب و شتم قرار مي گيرند، دوربين شان خرد مي شود و فيلم هايشان را از بين مي برند. عكس هاي خبري بسياري بودند كه حقايق را بيان و اذهان عمومي را روشن كرده اند. عكس هايي از ويتنام نشان داد كه سربازان آمريكايي چگونه در باتلاق ها جان مي دهند و موجي از اعتراضات ضدجنگ در آمريكا به راه انداخت. عكس هايي از كوزوو، پرده از جنايات صرب ها در نسل كشي مسلمانان بوسنيايي برداشت و عكس ها در سراسر جهان منتشر شد و جامعه بين الملل را به واكنش وادار كرد.
تمامي جنگ هايي كه در اين چند دهه اخير صورت گرفته است، اگر نگويم در تمام موارد، در اكثر موارد جنگ هايي بودند كه دو طرف درگيري از امكانات نظامي متشابهي استفاده مي كردند. اما در فلسطين ماجرا فرق مي كند؛ سنگ در مقابله اسلحه. گرچه صهيونيست ها هم كشته مي شوند اما فرزندان سرزمين ابراهيم ناجوانمردانه شهيد مي شوند. براي اثباتش نيازي به هيچ دليل و برهاني نيست. عكس ها بهترين گواه اين مدعاست. بي شك عكاسان زيادي بودند كه براي نشان دادن پايمال شدن انسانيت به سرزمين هاي اشغال شده توسط صهيونيست ها رفتند و سرمايه  زندگيشان را خرج كردند. بوده اند عكاساني كه به دليل ديدن صحنه هاي جنايات صهيونيست ها، عكاسي را براي هميشه رها كردند.
عكاسي خبري، فقط ثبت لحظات نيست. عكاسي خبري با موجودات زنده اي ارتباط مستقيمي دارد كه اكثراً انسان ها هستند. عكاسان خبري سربازان وجدان خوابيده بشريت هستند. سربازاني كه در خط مقدم به دنبال حقيقت هستند البته سربازاني بدون اسلحه.

پرونده
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |