جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۵۳
index
بررسي قتل هاي سال ۸۲ و ۸۳ در ماه رمضان
تئوري و پژوهش
ماه مبارك رمضان يك عامل بازدارنده در ارتكاب جرم است با نگاهي اجمالي به راهروهاي دادسراي جنايي تهران و مقايسه آن با ماههاي قبل كه افزايش ۶۰ ـ۵۰ درصدي تراكم كاري را شاهد بوده ايم قابل تامل است. جرايم اساسي نظير قتل، سرقت مسلحانه و آدم ربايي در ماه رمضان كاهش چشمگيري دارند و يا اصلاً اتفاق نمي افتند
008025.jpg
بالاخره روزهاي وداع با ايام مباركه رسيد كه همه ما تصورمان بر كاهش جرايم در آن بود. هميشه شروع ماه مبارك رمضان كند ولي پايانش سريع است و براي گرفتن نتيجه اي درباره جغرافياي جرم و تفسير و تحولات آن در اين ماه فرصت كوتاه.
با همين تصور بود كه پرونده قتل هاي تهران را يكي دو هفته قبل ورق نزديم اما از آن جا كه هيچ يك از مسئولان جنايي كشور به فكر بهره برداري درست و علمي از موقعيت جرايم در اين ماه نيفتاد و حتي به اظهارنظرهايي مستند به حدس و گمان هم پرداختند مناسب ديديم مقايسه اي بين قتل هاي روي داده در ماه مبارك رمضان سال گذشته و قتل هاي ماه مبارك رمضان امسال داشته باشيم. ماه مبارك رمضان در سال گذشته از پنجم آبان ۸۲ آغاز شد. امسال نيز از ۲۵ مهرماه اين ماه آغاز شده است و تا ۲۴ آبان ۸۳ نيز ادامه مي يابد.
نگاهي به صفحات مطبوعات به ويژه صفحه حوادث در دوره زماني ياد شده سال گذشته وقوع دست كم ۹ فقره قتل را در ماه مبارك رمضان سال ۱۴۲۴ هـ . ق خبر مي دهد. اما همين بررسي در ماه مبارك رمضان سال ۱۴۲۵ يعني همين روزهايي كه در آن قرار داريم حكايت از آن دارد كه ظرف سه هفته اول اين ايام، دست كم ۱۱ فقره قتل روي داده است.
بنابراين لازم است بررسي شود ببينيم چرا تصور ما بر كاهش خشونت تاكيد دارد ولي واقعيت چيز ديگري را حكايت مي كند.
۱۱ فقره قتل در سه هفته
بر اساس گزارش هاي به چاپ رسيده در مطبوعات و اخبار خبرگزاري هاي مختلفي چون ايسنا و سايت اطلاع رساني پليس مي توان سه هفته اي كه از ۲۵ مهر ۸۳ شروع و تا ۱۵ آبان  ۸۳ ادامه يافته را بررسي كرد و اين ۱۱ فقره قتل را به جزييات مرور كرد.
۲۷ مهر ۸۳ ؛ بازپرس بهروز هنرمند در جريان وقوع يك قتل قرار گرفت. ماموران كلانتري ۱۰۲ پاسداران اطلاع دادند كه در مسيل خيابان شهيد گل نبي جسد مجهول الهويه اي كه آثار ضربات چاقو بر سينه داشته كشف شده است.
۲۸ مهر ۸۳ ؛ بازپرس ولي ا... حسيني از طريق ماموران پليس كلانتري ۱۲۴ قلهك مطلع شد دعوا ميان مستخدم يك ساختمان و يك مراجعه كننده به قتل ختم شده است. ساعت ۹ شب محمدرضا با ضربات چاقو حميد ۳۵ ساله را مجروح كرده بود كه حدود ساعت ۱۰ شب اين فرد در بيمارستان ايرانمهر جان سپرد.
۲ آبان ۸۳؛ بازپرس كشيك ويژه قتل تهران، شاه محمدي، از طريق ماموران كلانتري ۱۴۰ باغ فيض از كشف جسدي در محدوده ايرانپارس مطلع شد. مقتول مردي جوان به نام علي بود كه سن او ۲۳ يا ۲۷ سال ذكر شده است.
۸ آبان ۸۳؛ ماموران كلانتري ۱۲۷ نارمك به بازپرس بهروز هنرمند گزارش دادند در پي اطلاع ماموران شهرداري ميني بوسي را مقابل يك مجتمع دادگستري يافته اند كه درون آن جسدي متعلق به مردي ۶۰ تا ۶۵ ساله وجود داشته است. در تحقيقات بعدي مشخص شد كه اين مرد در آگاهي سابقه ۱۸ فقره سرقت ميني بوس داشته است.
۹ آبان ۸۳؛ ماموران پليس كلانتري ۱۰۹ بهارستان در پي يك درگيري منجر به مرگ در خيابان اميركبير موضوع را به بازپرس ولي ا... حسيني اطلاع دادند. دو موتورسوار پس از يك درگيري مردي به نام روح ا... را با ضربات چاقو مضروب و از محل گريختند. روح ا... قرباني اين دعواي نامشخص شد.
۹ آبان ۸۳؛ در همين روز بازپرس حسيني گزارش ديگري دريافت كرد كه ماموران پليس كلانتري ۱۳۲ نبرد خبر از قتل نوجواني ۱۶ ساله به نام اميرعباس را به وسيله دوست او حسين دادند. گويا علت درگيري آنها رفتن به ورزشگاه بوده است.
008028.jpg
12 آبان ۸۳؛ ماموران كلانتري ۱۵۲ خاني آباد در پي كشف جسدي متعلق به مردي ۳۱ ساله به نام كاظم موضوع را به بازپرس هنرمند اطلاع دادند. در بررسي هاي مقدماتي مشخص شد كاظم به وسيله برادر ۲۵ ساله خود حسن در پي اختلافات مالي به وسيله طنابي خفه شده است. حسن بلافاصله دستگير شد و اين ماجرا مورد بررسي قرار گرفت.
۱۳ آبان ۸۳؛ كشف جسدي در يكي از اتاق هاي هتل اوين معمايي تازه و متفاوت را پيش روي پليس قرار داد. مقتول جواني ۲۷ ساله بود كه دوستانش درباره او مي گويند وي از شاگرد ممتازان كنكور سال ۱۳۷۴ بوده است. گرچه احتمال خودكشي مطرح است اما كشف جسد در هتل اوين موضوع را پيچيده كرده است.
۱۳ آبان ۸۳؛ روزنامه همشهري در شماره ۱۴ آبان ۸۳ خود خبر از مرگ دختري پنج ماهه به نام سميرا داد كه در بيمارستان تهرانپارس تحت معاينه قرار گرفته بود. پزشكان علت مرگ اين دختر پنج ماهه را تعرض و ضربه مغزي اعلام كردند.
۱۳ آبان ۸۳؛ بر اساس گزارش ماموران كلانتري ۱۲۷ نارمك مردي در پي به تعويق افتادن اجاره مستاجرش با او درگير و وي را با ضربات چاقو به قتل رساند. بهرام در پي اطلاع  همسايگان به پليس ۱۱۰ به اتهام قتل ربابه دستگير شد. ربابه و تنها پسرش مستاجران اين مرد بودند.
قتل هاي سال قبل
نخستين قتل سال گذشته در ماه رمضان ثبت يك همسركشي در نياوران تهران بود. ماموران كلانتري ۱۲۳ گزارش قتل زني ۳۵ ساله به وسيله ۲۰ ضربه چاقوي شوهر ۴۵ ساله اش به بازپرس كشيك قتل اطلاع دادند.
كشف جسدي در پارك آرزو به وسيله ماموران آتش نشاني واقع در خيابان شريعتي تهران يك معماي ديگر بود. ماموران كلانتري ۱۳۴ تهران به بازپرس هنرمند گزارش قتل همايون ۴۲ ساله را در ۱۱  آبان ۸۲ دادند. ماجراي ابراهيم دكور كه با يك ضربه چاقو به دوستش قتلي را رقم زده بود در ۲۱ آبان ۸۲ به بازپرس هنرمند گزارش شد. ماموران كلانتري كوي نصر در تاريخ ۲۶ آبان ۸۳ ماجراي يك انتقامگيري در گيشا را گزارش كردند. نسيم ۲۹ ساله به وسيله ۳۰ ضربه چاقو به وسيله دوست ۳۰ ساله اش به قتل رسيده و جسد نيمه سوخته اش در حاشيه خيابان كشف شد. قتل يك تبعه افغاني در شهرك مسعوديه ديگر قتل ماه رمضان سال قبل بود. سرور ۲۷ ساله به دست دو هموطن خود به قتل رسيده بود. ماموران كلانتري ۱۵۲ خاني آباد اين گزارش را به بازپرس شعبه چهارم دادند. كشف يك اسكلت در جنوب تهران ماجراي روز ۲۹ رمضان در سال ۸۲ را رقم زد و در تاريخ ۳۰ رمضان مطابق با چهارم  آذر ماه ۸۲ نيز ماموران كلانتري ۱۱۰ گزارش يك فرزندكشي در ميدان بروجردي را به متين  راسخ بازپرس كشيك قتل دادند. ماموران كلانتري ۱۲۴ قلهك نيز در همين روز گزارش كشف جسدي در يك گوني را به اطلاع بازپرس شعبه دوم دادسراي امورجنايي رساندند. جسد درون گوني متعلق به زني ۳۱ تا ۳۵ ساله به نام الهام بود. همان زني كه در سال ۸۳ مشخص شد به دست يك افغاني به نام «ازبك» كشته شده است.
اظهارنظرهاي مقامات جنايي
مجيد متين راسخ كه سال گذشته بازپرس كشيك قتل تهران بود و از خردادماه سال ۸۳ به سمت معاون رئيس دادسراي امورجنايي انتخاب شد در تاريخ دوم آبان ۸۳ در گفت و گو با ايسنا مي گويد: «در سال گذشته تنها يك مورد قتل در طول ماه مبارك رمضان داشتيم و امسال نيز از آغاز ماه مبارك، پرونده قتل نداشتيم، اميدواريم تا پايان ماه نيز اين وضعيت ادامه داشته باشد.» سبحاني فر داديار شعبه چهارم دادسراي امورجنايي تهران نيز در گفت وگويي با ايسنا در تاريخ پنجم آبان ۸۳ مي گويد: «حرمت ماه مبارك رمضان مانع اصلي ارتكاب جرايم در اين ماه است. اگر كسي حتي فلسفه روزه را هم نداند نتيجه روزه شامل او خواهد شد، همچناني كه نمازخواندن باعث دوري از فحشا و منكرات مي شود. در ماه مبارك رمضان هم با كاهش جرم مواجهيم كه به دليل وجود جنبه  خود نظارتي در افراد است.»
محمد شهرياري داديار شعبه سوم دادسراي امورجنايي ديگر مقام قضايي اظهارنظر كننده در اين باره است. وي مي گويد: «ماه مبارك رمضان يك عامل بازدارنده در ارتكاب جرم است. با نگاهي اجمالي به راهروهاي دادسراي جنايي تهران و مقايسه آن با ماههاي قبل كه افزايش ۶۰ ـ۵۰ درصدي تراكم كاري را شاهد بوده ايم قابل تامل است.»
وي در گفت و گوي خود با ايسنا مي افزايد: «در دهه اول ماه مبارك رمضان جرايمي مانند كيف قاپي، سرقت مسلحانه و آدم ربايي به عنوان جرايم اساسي مشاهده نشده است.»
«خاكي» داديار اظهارنظر دادسراي امورجنايي تهران در گفت و گويي با ايسنا كه در تاريخ هشت آبان ۸۳ بر روي سايت اين خبرگزاري منتشر شده گفته است: «جرايم اساسي نظير قتل، سرقت مسلحانه و آدم ربايي در ماه رمضان كاهش چشمگيري دارند و يا اصلاً اتفاق نمي افتند.»
وي همچنين افزوده است: «جامعه چون با يك زندگي اجتماعي همراه است و افراد با هم در تعامل بوده و زندگي مي كنند و با هم برخورد دارند، اين برخوردها در واقع به صورت هنجارهاي اجتماعي جلوه مي كند و چون انسان، موجودي اجتماعي آفريده شده، پس جرم نيز پديده اي انساني و اجتماعي است و توسط انسان و در اجتماع صورت مي گيرد، پس جرم از اجتماع و انسان قابل تفكيك نيست.»
اما ولي ا... حسيني نيز كه بازپرس شعبه هفتم دادسراي امورجنايي است و به قتل ها رسيدگي مي  كند در اين باره به اظهارنظر پرداخته است. وي در گفت و گويي با ايسنا در تاريخ ۱۱ آبان ۸۳ گفته است: «اعتقاد مذهبي، فشار افكارعمومي و ترس از قانون از جمله عوامل بازدارنده ارتكاب جرم از سوي مجرمان حرفه اي است.»
جرم شناسان و ايام خاص در وقوع جرايم
به عقيده كارشناسان امورجنايي ـ اجتماعي معمولاً در ايامي چون ماه مبارك رمضان و يا ايام ماه محرم كه افراد به طور عمومي محور كارهاي خود را انجام كار براي خدا و يا عزاداري براي امام حسين (ع) مي دانند، كمتر درگيري و خشونت شاهديم.
دكتر علي نجفي توانا جرم شناس و استاد حقوق جزا دانشگاه يكي از اين افراد است كه معتقد به كاهش جرايم جسمي و اقداماتي است كه با زور و درگيري انجام مي گيرند.
اما برخي ديگر از كارشناسان جنايي ـ اجتماعي نيز اعتقاد دارند در اين ايام و يا حتي اعيادي كه مردم مشغول شادي و ديد و بازديدند نوع جرايم تغيير مي يابد.
به هرحال آنچه مسلم است اين كه صرف وجود يكسري تئوري هاي جرم شناسي و جنايي و داشتن يك پتانسيل قوي چون ايام ماه مبارك رمضان و ماه محرم و يا اعياد نمي توان به اظهارنظر و طرح فرضيه پرداخت بلكه بايد با هدف بهره برداري از خصوصيات ماه مبارك رمضان و ماههاي ديگر به پژوهشي دست زد كه ديگر با اظهارنظر و استنباط شخصي متفاوت است.
وقتي سردي و گرمي هوا در وقوع جرم به ويژه قتل و جرايم جسمي موثر است و يا وقتي بسترهاي مختلفي در ارتكاب آن تاثير دارد نمي توان تنها يك عامل را موثر دانست ولي حال كه ما به اهميت پيشگيري از جرم پي برده ايم و قصد داريم اصل ۱۵۶ قانون اساسي را هم عملي تر و به شكلي از وقوع جرم جلوگيري كنيم بهتر است درباره وقوع كليه جرايم و نه فقط قتل در ماه مبارك رمضان و محرم پژوهش كنيم.

يادداشت
جلوگيري از همسركشي
مهشيد مجلسي
بريده هاي چند خبر از هفته قبل كه اونارو لا به لاي روزنامه ها بريدم خيلي ذهنم رو مشغول كرده بود. بازم خبراي قتل بود. همه مربوط به همين دو ماهه مهر و آبان مي شد. چيزي كه منو وادار كرد از همه خبراي قتل فقط هشت خبرو جدا كنم و راجع بهش فكر كنم يه ماجراي قديمي بود؛ ماجراي همسركشي. اما قبلاً اگه در چند ماه قتلا رو بررسي مي كردن چندتايي به همسركشي مي رسيد، يعني ماجراهاي ديگه اي در قتل دخالت داشت اما حالا مي بينيم كه ستون اصلي خانواده ها يعني زن و شوهرا به جون هم افتادن و از همه بدتر اين كه چقدر خانوما خشن شدن. شايد باورتون نشه ولي با مروري به اون قتلا مي تونم بهتون ثابت كنم.
خبرگزاري دانشجويان ايران در تاريخ سوم مهر ۸۳ اعلام كرده زني به نام «ناردانه» در مقابل ديدگان هووي خود به  وسيله شوهرش به قتل رسيده.
دو روز بعد همين خبرگزاري يعني ايسنا اعلام كرده كه در همدان زني ۳۱ ساله به نام «بهجت» به اتهام قتل شوهرش دستگير شده. منصورعلي ۴۱ ساله با هل دادن همسرش از پله ها سقوط كرده و جان سپرده.
خبر بعدي مربوط به ۲۶ مهر ۸۳ به وسيله ايسنا بود. ماجرا در شيراز اتفاق افتاده بود. پيرمرد زن ۴۱ سالشو با تفنگ شكاري به قتل رسونده و به خونه همسايشون پناه برده!
در همين روز ايسنا از ساري هم گزارشي داده كه يه مرد ديگه با تبر به جون زنش افتاده و بعد از ارتكاب جنايت به كلانتري ۱۲ ساري رفته و خودشو معرفي كرده.
در تاريخ ۲۶ مهر ۸۳ خبري هم از بندرعباس منتشر شده. سايت اطلاع رساني پليس گزارش كرده كه در بندرعباس مردي پس از آن كه به خونشون رفته و ديده كه همسرش و خواهرزنش با دو مرد غريبه در خانه هستند اول زنشو كشته و بعد بقيه رو مجروح كرده.
خبر بعدي مربوط به كرج بود. سايت اطلاع رساني پليس در تاريخ سوم آبان ۸۳ گزارش كرده كه جواني ۲۳ ساله كه با زني در ارتباط بوده به وسيله شوهر اون زن به قتل رسيده علتش هم رابطه جوون با زن قاتل عنوان شده.
سايت اطلاع رساني پليس همچنين يه خبر ديگه اي رو در تاريخ ۱۳ آبان ۸۳ گزارش كرده زن ۳۵ ساله روح انگيز نام داشته و شوهر ۴۰ سالشو با بلوك سيماني به قتل رسونده. اين اتفاق ۱۰ مهر ۸۳ افتاده و پليس آگاهي بعد از مراجعه روح انگيز شروع به تحقيق در اين باره كرده.
اما در تاريخ ۱۸ مهر ۸۳ هم يه اتفاق عجيبي رخ داده. در خيابان نارمك زني از درون يه خودرو پيكان مردي رو در پياده رو به گلوله مي بنده و به سرعت به وسيله ماموران پليس گشت انتظامي دستگير مي شه. اينا همون خبرايي بود كه همه مربوط به همين دو ماه گذشته بود و خيلي هم ذهن منو مشغول خودش كرده بود.
نكته مشترك همه اين ماجراها ارتكاب قتل به وسيله يك مرد يا زن متاهل اون هم در پس يه رابطه پنهانيه.
مي دونيد در سال ۸۲ و ۸۳ وقوع قتلاي خانوادگي خيلي شيوع پيدا كرد. برادركشي، پدركشي و فرزندكشي هاي زيادي ثبت شد ولي همسركشي اينقدر زياد نبود.
دو سال قبل دو جرم شناس دانشگاه تهران يعني دكتر محمد آشوري و دكتر شهلا معظمي درباره همسركشي در ۱۵ استان كشور تحقيقي رو انجام دادن كه نكات قابل توجهي رو در خودش جا داده بود.
دلايل همسركشي، شرايط همسركشي و حتي جغرافياي همسركشي در آن تحقيق تا حدودي روشن شده بود. حالا از اين مسئله بگذريم اصلاً به آن تحقيق هم كاري نداريم، موضوع همه اين قتل ها وجود رفتارهاي نادرستي است كه همه آن مرتكبان قتل در پيش گرفته اند.
خيلي به اين مسئله فكر كردم ولي واقعاً راهي به ذهنم نرسيد. حتي اظهارنظرهاي يكي از كارشناسان پزشكي قانوني هم نتونست منو متقاعد كنه. دكتر محمدرضا شمس روان پزشك پزشكي قانوني معتقده كج خلقي هاي عصبي عامل اكثر قتلاي خانوادگي بوده. اما واقعيت بزرگتر و وسيع تر از اين مسئله است.
چرا يه زوج كه با عشق و اميد دست به دست هم مي دن تا كانون گرم خونواده اي تشكيل بشه و نسل بعدي تو اون تربيت بشه بايد كارش به جايي بكشه كه به فكر قتل و كشتن همديگه مي افتن.
يه سؤال ديگه هم هست. چرا زن و شوهري كه فكر مي كنن مي تونن زير يه سقف با هم زندگي كنن وقتي در يه ارتباط صميمانه نمي تونن با هم كنار بيان و به جون همديگه مي افتن چرا به جاي ساختن يه رابطه پنهاني به سراغ قطع يا ترميم ارتباط اصلي نمي رن تا ديگه كار به جنايت ختم نشه، شايد بگين طلاق كه كار ساده اي نيس. هر زني بخواد بره طلاق بگيره چون نمي تونه با شوهرش بسازه مدت ها كارش طول مي كشه. ولي اين بهتر از اونه كه كار به يه رابطه پنهاني بكشه و بدتر از سال ها انتظار ماجرا با قتل ختم بشه.
واقعاً رفتن پيش يه مشاور خانواده يا روانكاو خيلي سخت تر از طلاق و كاراي خلافه؟
مشكل ديگه اي هم هست، اثر انعكاس اين خبرا روي جامعه اثر وحشتناكي داره. دكتر انصاري مي گه اين خبرا اضطراب، افسردگي و ترس و وحشت رو به درون خونواده ها مي كشونه و ديگه كسي تمايلي به تشكيل خونواده نداره.
با اين حسابا بهتر نيس با وجود داشتن نتايج اون تحقيق جامع در ۱۵ استان كشور و نكاتي كه گفتيم بياييم و راه  رفتن به مراكز مشاوره رو فراهم كنيم تا حتي اگه زني نتونست رفتاراي خشن و بدبينانه شوهرش رو تحمل كنه به جاي حذفش به سراغ برخورد درست بره يا اگه دلش با شوهرش نيس راحت بهش بگه و با ختم ماجرا نه خيانت كنه و نه جنايت.

از ميان بايگاني پرونده ها
نياز به تحقيق بيشتر
سينا قنبرپور
وقتي پايان يك محاكمه را بايد با انعكاس خبر صدور راي دادگاه بنويسم واكنش يكي از بستگانم را هنگام قبولي در رشته حقوق دانشگاه به ياد مي آورم. اما وقتي پايان يك محاكمه با پرونده اي پر از ابهام و سؤالاتي بدون پاسخ را بايد با انعكاس خبر صدور راي دادگاه به تصوير بكشم علاوه بر آن خاطره ذهني كه سؤالي را پيش رويم قرار مي دهد، هراسي عجيب را بر خود غالب مي يابم كه نمي دانم چرا اينگونه مرا مي نوردد؟
هر بار كه اندكي به فلسفه صدور حكم توجه مي كردم از خود مي پرسيدم كه ما با اين همه فشار كاري، عدم اشراف به ماجرا و يا دهها دليل ديگر ممكن است اشتباه كنيم و حقي را ناحق؟!
از اين ماجرا هم زمان گذشت. وقتي روز ششم آبان ۸۳ جلسه دادگاه محاكمه تنها متهم پرونده قتل يك دختر بچه در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان برگزار شد و وكيل مدافع طيبه متهم اصلي پرونده در دفاعيات خود گفت: «اين پرونده در اثر هياهوي رسانه اي شكل گرفته و روند تحقيقات آن ناقص است» با سؤال تازه اي روبه رو شدم.
اينك نه در جايگاه يك فرد مستعد براي وكالت و نه در جايگاه يك فرد مستعد براي قضاوت كه در جايگاه يك خبرنگار خودم را در برابر سؤالي مي ديدم كه از همان واكنش پسرخاله ام برمي خاست.
وقتي در اسفندماه ۱۳۸۲ خبر مفقود شدن دختري هفت ساله را از دادسراي امور جنايي گرفتيم چگونه آن را به اطلاع افكار عمومي رسانديم. وقتي چند روز بعد در كمال ناباوري از قتلي ناجوانمردانه با خبر شديم كه در آن دختري هفت ساله زنده به گور شده است چگونه خبر را به اطلاع افكار عمومي رسانديم؟
ماجراي قتل الهه هفت ساله، همان دختري كه روز سوم اسفندماه ۸۲ از مدرسه ربوده شد و شش روز بعد جسدش در حالي كشف شد كه با خود سؤالات معماگونه بسياري داشت چگونه به مردم اطلاع داديم كه جنايتي تلخ روي داده است؟
حالا مي فهمم كه نه وكيل و نه قاضي به اندازه يك خبرنگار شغلي تاثيرگذار و در عين حال مهم ندارند زيرا از يك سو قضاوت و تصميم گيري افكار عمومي را رقم مي زنند و از سوي ديگر واقعياتي را شاهدند كه با اندكي جابه جايي در آن ممكن است بي گناهي، گناهكار جلوه داده شود.
وقتي روز نهم اسفند ۸۲ جسد الهه را در حاشيه جنگل لويزان كشف كردند براساس يك داستان تلخ سنتي نشستيم و نوشتيم كه باز هم يك نامادري محبت مادرانه را فراموش كرد و تن به اعمال بي مهري سپرد!
پذيرفتن چنين داستاني براي هر خواننده و ناظري ساده بود. بله، همه مي پذيرند كه نامادري نمي تواند مهربان باشد! بنابراين كار تمام بود يك داستان جذاب و دهها خواننده اي كه فردا صفحه را ورق مي زنند و كلمه به كلمه مي خوانند. اما اين همه واقعيت نبود.
حتي با وجودي كه در يك سيستم پيشرفته قضايي يك قاضي و چهار مستشار دادگاه راي به مجرميت يك متهم صادر مي كنند و حكم قصاص نفس براي «طيبه» در نظر مي گيرند باز هم آن سؤال پيش رو قرار مي گيرد «مبادا همان طور كه وكيل مدافع طيبه گفت پرونده براساس هياهوي رسانه اي شكل گرفته باشد و حالا جز مجازات يك نامادري سنگدل كسي انتظار ديگري ندارد؟»
وقتي به ماجراي قتل الهه هفت ساله نگاه مي كني با وجود برگزاري محاكمه اي در تاريخ شش آبان ۸۳ سؤالاتي را پيش روي خود تازه مي بيني كه حتي راي دادگاه هم به آنها پاسخ درست و قانع كننده نداده است. بعد با وجود آن پرسش هاي بدون پاسخ از خود مي پرسي نكند اشتباه كرده باشم و همه چيز را از ابتدا به نادرستي انعكاس داده باشم. انعكاس مطالبي كه ذهن همه را متاثر مي كند!
هنوز معمايي حل نشده داري زيرا مي داني كه طيبه اعتراف كرده ابتدا قرص هاي ديازپام (۳۰ عدد قرص) را در سانديس تزريق كرده و به الهه خورانده است و پس از آن كه او بيهوش شده او را در حاشيه پارك جنگلي لويزان دفن كرده است. پس چطور ممكن است آزمايش سم شناسي سازمان پزشكي قانوني وجود هرگونه سم يا دارو را منتفي اعلام كند؟ معماي حل نشده خود را با تعارض در زمان تخميني مرگ به وسيله متخصصان پزشكي قانوني و زمان قتل براساس اعترافات متهم به بن بست رسيده مي يابي. طيبه اعتراف كرده در تاريخ سوم اسفند ۸۲ الهه هفت ساله را زنده به گور كرده است ولي پزشكي قانوني بعد از آن كه جسد در تاريخ نهم اسفند ۸۲ كشف شد پس از معاينه جسد گزارش كرده است احتمال مرگ بين ۴۸ تا ۷۲ ساعت قبل بوده يعني هفت يا شش اسفند ۸۲.
گزارش پزشكي قانوني در پي كالبدشكافي جسد حكايت از خونريزي داخلي در بدن دختر هفت ساله دارد ولي هيچ تحقيقي از چرايي اين خونريزي وجود ندارد و معلوم نيست به چه دليل اين واقعه روي داده است. هنوز هم تعارضاتي هست كه ذهنت را مشغول كند و تو بماني و داستاني كه حداقل چنددرصدي خطا در طرح آن براي تو محتمل است.
اگر پيش بيني ات مثل گذشته ها درست از آب درنيامد و اين بار نامادري جنايتكار نبود چه؟ چگونه حاضر شدي بنويسي نامادري جنايتكار الهه، او را زنده به گور كرده است؟ اصلاً آيا ممكن است اين ماجرا مثل داستان ما اتفاق نيفتاده باشد و حقيقت چيز ديگري باشد. اي كاش دادگاه حكم خود را اعلام نمي كرد و فرصتي دست كم چند روزه به ما خبرنگاران مي داد تا بيشتر راجع به اين واقعه تلخ فكر كنيم. براي صدور حكم اعدام كه فرصت بود. به هرحال با يك هفته ديرتر كه ارزشش از دست نمي رود. اي كاش همان موقع از كنار ماجرا به سادگي نمي گذشتيم و صرف داشتن يك داستان جذاب حوادثي ماجراي «ايران شريفي» همان نامادري كه ۳۳ سال قبل دو دختر شوهرش را كشت با اين ماجرا گره نمي زديم و يك داستان قتل بچه به وسيله نامادري نمي آفريديم تا با دقتي بيشتر داستان واقعي را بازگو كنيم. حالا مي فهمم كه كار ما از قاضي و وكيل هم سخت تر است.

حوادث
ايران
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |