جمعه ۲۹ آبان ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۵۹
index
رونق كتابخواني
008100.jpg
مينا شهني
سرانه نشر كتاب در كشور تاسف بار است. حجم روزنامه هاي منتشر شده نسبت به جمعيت ۷۰ ميليوني كشور ناچيز است. تيراژ سه هزارتايي براي كتابها آن هم در چاپ اول اصلاً خبر خوبي نيست. همه اين داده ها دست به دست هم مي دهند تا به يك نتيجه غمناك برسيم، اين كه ملت ما كتاب نمي خوانند.
سبد خريد خانوار جايي براي كتاب در كنار گوشت و لوبيا و سبزي خوردن و شير و پنير ندارد. شكلات مهم تر از كتاب است. هر هفته شكلات مي خوريم بدون آن كه يك صفحه كتاب درست و حسابي خوانده باشيم.
اما در همين آشفته بازار كساد كتاب، كتابهايي گل مي كنند به چاپ سوم و چهارم و هشتم مي رسند و هي مي فروشند اصلاً نقل محفل مي شوند و همه جاي شهر حرف از همين كتابهاي خوش اقبال است. اين اتفاق همين آخري ها براي كتاب خانم پيرزاد افتاد. همه آدم هايي كه اهل كتاب خواندن بودند، حتي آنهايي كه در سال يك كتاب مي خوانند اما ژست كتاب خواندن به خود مي گيرند، كتاب خانم پيرزاد را خوانده اند و نشانه هايش را در ميان زندگي خود و اطرافيانشان جست وجو مي كنند و آخر سر هم فكر مي كنند: «چراغ ها را من خاموش مي كنم». قبل تر از آن اين ماجراي مهم براي برخي كتابهاي تاريخي ـ سياسي اتفاق افتاده بود. خاطرات همسر شاه مخلوع يا مثلاً خاطرات آيت الله خلخالي نيز با نوستالژي مردم درهم آميخت و دچار فروش سرسام آوري شد و بازار هر لحظه منتظر و ملتهب همين كتابها بود.
تن تن هم يكي از همين خوش اقبال ها بود. هري پاتر هم يكي ديگر، اولي به دليل احساس نزديكي نسل جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله فروش بي سابقه اي داشت و دومي ظاهراً به دليل بديع بودن داستان نوجواني كه محبوب قلب نوجوانان جهان شد، دليل ديگري كه مي توان براي فروش هري پاتر نام برد، استقبال بي نظيري بود كه در سراسر دنيا از اين سري كتابها به عمل آمد، فروش خوب هري پاتر در ساير كشورها سبب شد تا نوجوانان ما با كنجكاوي به ترتيب انتشار اين داستان جالب را بخرند و بخوانند.
اما اين اتفاق ها هرچند سال يك بار در بازار نشر كتاب روي مي دهد و اين شوك ها را نمي توان به حساب بالا رفتن سطح كتابخواني مردم گذاشت.
گلايه هاي اهالي كتاب از نويسنده و مترجم گرفته تا ناشر و كتابفروش هميشه پابرجاست كه ملت ما كتابخوان نيستند و بازار نشر خراب است.
عادت هاي خوب
امروز آدم هايي كه اهل كتاب خواندن و به اصطلاح مطالعه اند احساس خوبي دارند تا آن جا كه بعضي بادي به غبغب مي اندازند و از آخرين كتابي كه خوانده اند حرف مي زنند يا موضوع بحث را هر طور شده به كتاب و كتابخواني مي كشانند تا برتري شان را ثابت كنند.
خواندن كتاب اگر با هدف بالا بردن سطح آگاهي فكري و احساس لذت باشد به عادتي تبديل مي شود كه در سراسر عمر مردم را رها نمي كند و اگر ملتي به مطالعه عادت كنند كتاب يكي از پررونق ترين بازارها را در كشورشان خواهد داشت. پي ريزي براي عادت به مطالعه به زمان كودكي برمي گردد. تشويق كودكان به مطالعه سبب مي شود تا آنها در بزرگسالي نيز از دستيابي به كتابهاي جديد لذت ببرند هرچند انتخاب كتابهاي مناسب براي كودكان از اهميت ويژه اي برخوردار است. كتابهاي خوب براي كودكان يكي از بزرگترين مشغله هاي زيربنايي است كه امروز ادبيات داستاني ما با آن سروكار دارد.
مثلاً يك نويسنده، سايرين را به كتاب سازي براي كودكان متهم مي كند و تاكيد دارد كه اين كار، كتاب سازي، به ويژه در سال هاي اخير سير صعودي چشمگيري پيدا كرده و همين ماجرا بازار را از كتابهاي رنگارنگ «تك قصه اي» پر كرده است.
محمد ميركياني معتقد است كه بايد براي كودكان و نوجوانان مجموعه هاي قصه منتشر و روانه بازار كرد و با ذكر اين دليل كه كتابهاي تك قصه اي در جذب مخاطب كودك و نوجوان، ناتوانند بر نظرش پافشاري مي كند.
اين نويسنده در گفت وگو با خبرگزاري مهر مي گويد: «يقيناً همه قصه ها و داستان هايي كه براي بچه ها نوشته مي شوند، قابليت و ظرفيت كتاب شدن را ندارند، اين قصه ها و داستان ها بايد در كنار چند داستان و قصه ديگر در يك كتاب منتشر شوند، اما عده اي از ناشران و نويسندگان، بنا به دلايلي اين موضوع مهم را ناديده مي گيرند و به انتشار كتابهاي «تك قصه اي» مبادرت مي ورزند كه در نتيجه، هم كتاب به علت گران بودن، در دسترس مخاطب قرار نمي گيرد و هم خود داستان اصولاً خوانده نمي شود.»
در هر حال بخش زيادي از گناه بي علاقگي كودكان به مطالعه كتاب را مي توان به گردن نويسندگان يا كتاب سازاني انداخت كه محصولات قابل قبولي را روانه بازار نمي كنند. همين ماجرا سبب مي شود كه جذابيت كتاب نزد كودكان رنگ ببازد و كودكان ميل به مطالعه را از دست بدهند. هرچند با انداختن توپ به زمين حريف، نويسنده، مشكلي حل نمي شود.
008103.jpg
كمبود جذابيت در كتابهاي كودكان سبب مي شود تا آنها مدت زمان اندكي را گاهي به تشويق خانواده و يا به خواست مربيان و معلمان خود به مطالعه اختصاص دهند. زمان اندكي كه در لابه لاي زمان بازي و درس كم كم از بين مي رود و گم مي شود فكر مي كنيد كودكان دبستاني ما در طول شبانه روز ۲۴ ساعتي چند دقيقه مطالعه غيردرسي، داستاني، دارند.
اصلاً فكر مي كنيد كودكان ما مقوله اي به نام مطالعه غيردرسي را در ميان برنامه هاي روزانه شان گنجانده اند؟
يك پژوهش كه به وسيله موسسه فرهنگي
منادي تربيت انجام شده نشان مي دهد كه دانش آموزان روزانه ۸/۱ ساعت مطالعه غيردرسي دارند. هرچند نتيجه اين پژوهش بسيار اميدواركننده است و ما با پذيرفتن و باور كردن آن مي توانيم اميدوار باشيم كه در سال هاي نه چندان دور، حداكثر ۱۰ سال آينده، با گروهي از جوانان روبه رو مي شويم كه در طول روز بخش نسبتاً زيادي را به مطالعه اختصاص مي دهند. اما شواهد موجود نشان مي دهد كه باور كردن زمان ۸/۱ ساعتي براي مطالعات غيردرسي دانش آموزان سخت به نظر مي رسد. هنگامي كه اكثر متخصصان كتاب كودك معتقدند كتابهاي مفيد به اندازه كافي در بازار كتاب كودك به چشم نمي خورد ما چگونه مي توانيم تصور كنيم كه دانش آموزان ما روزي ۸/۱ ساعت مطالعه غيردرسي دارند؟ كدام نمونه آماري به ما مي گويد كه دانش آموزان نزديك دو ساعت مطالعه غيردرسي در روز دارند؟
بيماري توزيع كتاب
بسياري از كتابها به يمن توزيع و پخش يكپارچه و به بركت اطلاع رساني از راه رسانه هاي نوشتاري بخت اين را دارند كه به مخاطب معرفي شوند حال آن كه تعدادي از كتابها كه درخور توجه نيز هستند به دليل افتادن در موانع چرخه بيمار توزيع بي نصيب از معرفي مطبوعاتي در گوشه انبارهاي كشور خاك مي خورند.
تحولات شاخص هاي كمي بخش فرهنگ و هنر(۱۳۸۱ - ۱۳۶۷)
۱۳۸۱
۱۳۸۰
۱۳۷۹
۱۳۷۸
۱۳۷۴
۱۳۷۳
۱۳۷۲
۱۳۶۸
۱۳۶۷
واحد شاخص
شاخص ‎/ سال
رديف
۳۴۵۶۰
۳۱۶۶۰
۲۳۳۰۵
۲۰۶۴۲
۱۱۸۳۱
۱۰۵۴۲
۹۲۳۴
۷۷۹۴
۳۷۳۴
عنوان
عناوين كتابهاي منتشر شده
۱
۱۶۷۵۰۰
۱۶۲۶۷۳
۱۱۷۷۸۱
۱۰۵۶۸۵
۶۱۰۰۷
۵۸۱۰۹
۶۱۰۰۰
۵۵۴۵۳
۳۴۲۰۹
هزار نسخه
شمارگان كتابهاي منتشر شده
۲
۱۵۷۴
۱۵۰۲
۱۳۸۱
۱۳۰۴
۸۹۷
۷۵۱
۶۴۷
۵۱۱
۴۸۶
باب
تعداد كتابخانه هاي عمومي
۳
۴۲۹۵۲
۴۰۶۹۰
۳۷۴۶۲
۳۴۷۶۵
۳۱۰۶۸
۱۶۱۱۰
۹۵۰۰
۶۵۰۰
۶۰۰۰
هزار نفر
تعداد مراجعان به كتابخانه هاي عمومي
۴
۱۱۸۱۶۹۹
۱۰۷۲۸۱۷
۱۲۹۸۴۹۲
۱۲۳۳۵۴۵
۷۱۱۱۸۰
۶۴۶۹۵۱
۷۷۲۰۶۱
۲۴۰۲۰۱
-
نفر
تعداد اعضاي كتابخانه هاي عمومي
۵
۲۱۳۸
۱۶۹۳
۱۳۱۵
۱۴۹۱
۶۶۲
۵۵۴
۴۴۰
-
-
عنوان
تعداد عناوين نشريات
۶
كتابها پس از انتشار معمولاً با مشكل توزيع روبه رو مي شوند. برخي شركت ها به طور حرفه اي كار پخش كتاب را در ميان كتابفروشي هاي تمام كشور انجام مي دهند از قوانين خاص حرفه خود پيروي مي كنند. صرفنظر از اين كه بسياري از ناشران قدرتمند، خود داراي شركت پخش كتاب مي شوند، شركت هاي پخش كتاب نيز هستند و كتابهايشان را توزيع مي كنند ساير ناشران دست به دامان شركت هاي پخش كتاب مي شوند، شركت هاي پخش كتاب نيز با گرفتن درصدي از مبلغ پشت جلد كتاب كار پخش كتاب را برعهده مي گيرند، اما در اين ميان كتابهايي كه توسط ناشران تازه كار و يا ناشراني كه چندان اميدي به فروش كتابهايشان نيست منتشر مي شوند از آينده خوبي برخوردار نيستند، اگر يك ناشر صاحبنام كتابي را منتشر كند تمامي شركت هاي پخش كتاب خواهان خريد و پخش كتاب مذكور مي شوند اما هرگاه كتابي با كيفيت متوسط و يا حتي خوب توسط ناشري گمنام يا بدتر از آن به وسيله خود نويسنده منتشر شود كمتر شركت پخش كتابي حاضر است توزيع آن را به عهده بگيرد و همين ماجرا سبب مي شود آن كتاب از چرخه توزيع و فروش حذف شود و مخاطب از دسترسي به آن ناموفق باشد. اين بلا بر سر بسياري از كتابها به ويژه كتابهاي پژوهشي مي آيد، حكايت ناشران دولتي اما حكايت ديگري است. اين ناشران در چرخه اقتصادي نياز چنداني به سودرساني و بازگشت سرمايه نمي بينند از همين رو در پخش و فروش كتاب انرژي چنداني صرف نمي كنند، كتابهاي ناشران دولتي را با دردسرهاي زيادي مي توانيد از طريق ناشر خريداري كنيد. چرا كه در زمينه معرفي و توزيع، اين ناشران بسيار كند عمل مي كنند. وزارت ارشاد به عنوان يكي از متوليان نشر و پخش كتاب هنوز براي توزيع گسترده كتابهايش مشكلات بزرگي را يدك مي كشد هرچند در ميان عنوان هاي منتشر شده اش شما مي توانيد كتابهاي جالب توجهي نيز بيابيد اما براي خريد اين كتاب حتماً به تكاپوي زيادي نياز داريد. با اين كه ناشران دولتي از امكانات و توانايي بالايي براي پخش كتاب برخوردارند.
مخاطب بدون كتاب
گروهي از مردم ذائقه متوسطي دارند آنها نه داستان هاي تودرتو و هزار پيچ مي خوانند و نه داستان هاي مبتذل و پيش پا افتاده. اين گروه بيشترين خريداران كتاب را تشكيل مي دهند و پتانسيل همين گروه سبب مي شود تا برخي كتابها به چاپ هشتم برسد. اما بزرگترين مشكل خوانندگان متوسط همان مشكلي است كه قشر متوسط جامعه نيز دارند.
مخاطبان متوسط كتاب معمولاً كتابهاي مناسبي براي مطالعه نمي يابند. آنها عادت دارند حداقل هر دو هفته يك بار سري به كتابفروشي نزديك محل زندگي يا كارشان بزنند و با پرسه در ميان عناوين جديد، خوراكي براي هفته خود پيدا كنند معمولاً دست خالي برمي گردند. كتابهاي متوسط چنداني در بازار كتاب ما وجود ندارد. تكرار يك تجربه موفق به وسيله نويسنده يا يك مترجم نمي تواند پاسخگوي اشتهاي اين گروه باشد.
در ميان عنوان هاي جديد تاليف و ترجمه معمولاً كمتر خوراكي براي اين خوانندگان پيدا مي شود اين گروه حوصله خواندن كتابهاي سخت را ندارند و در عين حال نيز از خواندن برخي از كتابها بدشان مي آيد.
ما براي اين نوع مخاطب كه بيشترين خريد كتاب را در سال انجام مي دهد كتاب قابل قبولي نداريم او مي خواهد هر دوهفته يك كتاب جديد نه چندان قطور بخواند و از خواندنش لذت ببرد اما نويسندگان ما براي اين مخاطب توليد چنداني ندارند كه هم بتواند ذائقه اش را راضي كند و هم با ميل و رضايت بهايش را بپردازد تا چرخه صنعت نشر روان تر بچرخد و از كمك هاي مالي دولت بي نياز شود. درواقع بي توجهي به مخاطب متوسط كه پشتوانه مهمي براي صنعت نشر كشور محسوب مي شود عمده ترين مشكل امروزي صنعت نشر و پخش كتاب است.
دوازدهمين هفته كتاب
فردا دوازدهمين هفته كتاب كشور شروع مي شود. در حالي كه تجربه ۱۱ دوره قبل را پشت سر گذاشته ايم، برگزاري هفته كتاب با برپايي نمايشگاه هاي فروش و عرضه مستقيم كتاب در مراكز استان ها و شهرهاي تابعه و روستاها از مهم ترين برنامه هاي هفته كتاب است.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي مي گويد: «كتاب بايد به سپهر انديشه تبديل شود، چرا كه از طريق كتاب مي توان به بسياري از حوزه ها همانند هنر، سينما، صنعت و اقتصاد وارد شد.»
هفته كتاب امسال اما هفت روز نيست بلكه از ۳۰ آبان تا ۹ آذرماه ادامه دارد. تبليغات عام كتابخواني از مهم ترين فعاليت هاي معاونت امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است.

گپ هفته
گره هاي يك ماجرا
نگاه  كساني كه هنوز زندگي مجردي را تجربه نكرده اند با كساني كه دستي بر آتش دارند، متفاوت است. بيشتر جواناني كه زندگي مجردي دارند از اين نوع زندگي خسته و كلافه اند. محمد ۲۲ ساله دانشجو است و با دو نفر ديگر در يك خانه «زندگي مجردي» دارد. سركارش كه حاضر مي شود خسته و درمانده است وقتي مي پرسم زندگي اش چطور مي گذرد، مي گويد: «فكر مي كردم افسرده شده ام، تصورم اين بود كه به دليل نوع زندگي ام دچار يكسري مشكلات رواني شده ام، همه مي پرسيدند چرا كسلي و من كم كم به اين نتيجه رسيدم كه به يك مشاوره رواني نياز دارم اما وقتي در نوع زندگي ام دقت كردم به اين نتيجه رسيدم شايد مشكل جسمي دارم. شب ها كه به خانه مي روم تخم مرغ مي خورم يا غذاي حاضري و كنسرو، صبح ها بدون صبحانه سر كار مي روم، هرچي دم دستم برسد براي ناهار مي خورم و همين دور ادامه دارد، انگار جسمم ديگر توانايي اش را از دست داده.»
محمد معتقد است وضع تغذيه اش اسف بار است و همين ماجرا سبب شده كه همه زندگي اش به هم بريزد، دوري از خانواده را دليل كم اهميت تري مي داند هرچند گاهي دلش براي مادرش تنگ مي شود.
مشكل علي در زندگي مجردي از نوع ديگري است. همخانه علي شلخته است. به طرز عجيبي خانه را به هم مي ريزد. لباس هايش را در تمام فضاي خانه پخش مي كند و رختخوابش را روز تا روز مرتب نمي كند. علي كلافه شده و مي گويد: «من نمي دونم چه جوري مي شه با اين آدم شلخته زندگي كرد. اصلاً از خونه و زندگي خسته شده ام، دلم مي خواد ۲۴ ساعت سر كار باشم و اصلاً نيام خونه.»
ساغر اما تنهاي تنهاست. همخانه اي ندارد. تقريباً شش سال است كه به تنهايي در تهران زندگي مي كند بزرگترين مشكلش تنهايي است وقتي به خانه مي رود فقط سكوت است و سكوت و هيچ هم صحبتي براي دو كلمه حرف زدن پيدا نمي كند.
سينا دل به زندگي نمي دهد. دو ماه از اسباب كشي اش گذشته هنوز خانه اش را مرتب نكرده، پرده ها با ميخ وصل شده اند و روزنامه ها بيشتر فضاي خانه را به خود اختصاص داده اند.
تنها خوراكي كه در خانه پيدا مي شود پنير است و نان كپك زده، چند بسته بيسكوئيت و سه تا قوطي كنسرو شايد از بس كنسرو خورده خسته شده.
صداي شكيبا از پشت تلفن غمگين است. خودش مي گويد: «دلم فقط براي مادرم تنگ مي شود. هيچ دوست ندارم به خانه مان برگردم ترجيح مي دهم بعد از تمام شدن درسم همين جا بمانم و تنها زندگي كنم.» اما صدايش غمگين است. دلش گرفته. با خريد و غذا پختن سعي مي كند سرزندگي را به خانه اش بياورد. تنها تفريحش بيرون رفتن با دوستانش است به قول خودش هفته اي نهايتاً دو شب شام بيرون مي خورد و بقيه اوقات حوصله اش سر مي رود.
مشكلات جواناني كه تنها زندگي مي كنند از يك دست نيست. آنها مشكلات گوناگوني دارند كه هر كدام فكر مي كنند مشكل خاصي دارند.
براي كساني كه گروهي زندگي مي كنند كنار آمدن با ديگران در اولويت قرار دارد. زندگي هاي مجردي گروهي به معني هماهنگ شدن با سايران است. بزرگترين زندگي هاي مجردي گروهي در خوابگاه ها وجود دارد.
نتايج يك پژوهش نشان مي دهد كه دانشجويان شهرستاني ساكن در خوابگاه به تناسب پايگاه فرهنگي و اجتماعي خود رفتار طبقات خود را نشان مي دهند و اين مسئله در بعضي موارد باعث بروز مشكلاتي از جمله ناسازگاري در ميان دانشجويان مي شود. تهمينه جوان شيخي در پايان نامه اش مشكلات جوانان خوابگاهي را بررسي كرده است.
او معتقد است كه ميان روابط خانوادگي جوانان و سازگاري اجتماعي شان ارتباط معناداري وجود دارد.
يك روزنامه در گزارشي كه از اين تحقيق چاپ كرده، مي نويسد: «جوان شيخي معتقد است كه روابط خانوادگي نقش بسيار مهمي را در رشد و سازگاري اجتماعي فرزندان ايفا مي كنند و به نظر مي رسد كه محيط و شرايط خانوادگي مي تواند عامل مشوق و يا بازدارنده در رشد و سازگاري فرزندان محسوب شود. چنانكه خانواده اي كه اعضاي آن در امور با هم همكاري مي كنند و به اتفاق نظر تصميم مي گيرند، فرزنداني با اعتمادبه نفس بالا تربيت مي كنند و برعكس خانواده هايي كه در بين اعضاي آن همكاري نباشد، سخت گيري، بي نظمي و... حاكم مي شود، فرزندان چنين خانواده هايي از اعتماد به نفس پايين تري برخوردار هستند و در ايجاد روابط مطلوب با ديگران به خصوص با همسالان خود دچار مشكل مي شوند.»
هرچند اين پژوهشگر معتقد است: «شايد يكي از دلايل نارضايتي دانشجويان از محيط خوابگاه اين است كه ميزان انتظارات آنها از محيط اطراف زياد است. پس هر اندازه انتظارات افراد با انتظارات محيط يكسان شود تطابق و سازگاري بين فرد و محيط نيز بيشتر مي شود.»
به هرحال برنامه ريزي براي زندگي مجردي يكي از پايه هاي اين نوع زندگي به شمار مي رود. جوانان ما از هر قشري به هرحال روزي زندگي مستقلي را بنا خواهند گذاشت، شايد بهترين سن براي شروع اين زندگي مستقل همان ۱۸ سالگي باشد، درست زماني كه جوان براي روبه رو شدن با مشكلات خاص زندگي مجردي از هيجان و انرژي كافي برخوردار است.
آگاهي درباره مشكلات زندگي مجردي سبب مي شود تا جوانان با در نظر گرفتن شرايط اجتماعي، اقتصادي و به ويژه شرايط روحي شان تصميم به ترك كاشانه پدري بگيرند. در بسياري از موارد جوانان هنگامي كه با خانواده خود مشكل پيدا مي كنند، براي جدا شدن از خانواده تمام تلاش شان را خواهند كرد. جدايي هايي كه پس از يك درگيري در خانواده و يا بروز ناسازگاري در خانه به وجود مي آيد نتايج منفي زيادي در بر دارد. بسياري از انحرافات، اعتيادها و كژروي ها قبل از آن كه محصول زندگي مجردي باشد بيشتر زاييده ذهن متلاطمي است كه از يك خانواده بحران زده جدا مي شود و در جامعه هيچ احساس تعلق خاطر و پايبندي اخلاقي وجود ندارد.

يادداشت
دهك پايين كجاست
وزارت بازرگاني آمادگي اش را براي دادن بن غذا به اقشار كم درآمد كشور اعلام كرد.
محمد شريعتمداري مي گويد: «اگر افراد زير خط فقر مطلق در جامعه شناسايي شوند مي توانيم مانند ساير كشورهاي دنيا به آنها بن غذا بدهيم.»
تا اين جا مشكل اصلي اقشار كم درآمد و يا بدون درآمد جامعه عدم شناسايي آنها توسط مسئولان است.
معاون سياستگذاري و برنامه ريزي وزارت رفاه مي گويد: «يك ميليون نفر از افراد جامعه زيرخط فقر شديد قرار دارند.»
دكتر واعظ مهدوي براساس تعريف سازمان ملل كساني را زير خط فقر شديد مي داند كه روزانه كمتر از يك دلار درآمد دارند. چيزي حدود ۸۵۰ تومان در روز و در كشور ما به گفته اين مقام مسئول دو درصد جمعيت زيرخط فقر شديد دست و پا مي زنند.اما همين مسئول ۱۵ درصد جمعيت كشور را زير خط نسبي فقر مي داند و معتقد است كه طبق برنامه چهارم توسعه اين تعداد به ۷ يا ۸ درصد از جمعيت كشور تقليل يابد.بعد از پيروزي انقلاب همه مردم براي تامين كالاهاي اساسي زندگي از دولت كمك گرفتند به اصطلاح مردم از دولت يارانه دريافت كردند كه اين روند هنوز هم ادامه دارد براساس اطلاعاتي كه سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور منتشر كرده است. بيشترين سهم يارانه هاي دولتي پس از انقلاب تاكنون به گندم، برنج، روغن، شكر، شير، پنير و گوشت اختصاص دارد. اما در اين ميان گندم بيشترين يارانه را از آن خود كرده است.
همه ما در طول اين سال ها برگه هايي داريم به نام «كوپن» كه با مهر كردن در شناسنامه مان يكسري از آن را دريافت مي كنيم و هرازگاهي چندكيلو برنج و روغن و قند و شكر با قيمت يارانه اي مي خريم و مي خوريم. برخي يارانه ها نيز به توليدكننده پرداخت مي شود. شيرهاي يارانه اي كه با معطل شدن در صف هاي طولاني به دست مي آيد از همان نوعي است كه از طريق پرداخت يارانه دولت به توليدكننده به دست مي آيد. به همه اينها يارانه اي را كه به توليدكننده كاغذ، پودر شوينده، كود شيميايي و هزينه هاي حمل و نقل نيز پرداخت مي شود، اضافه كنيد. يارانه سوخت هم كه جاي خود دارد.
گفته مي شود يارانه هاي پرداختي دولت بابت كالاها و خدمات اساسي در سال ،۱۳۵۶ قبل از انقلاب، ۶۵ ميليارد ريال بوده است. همين يارانه ها در سال ۱۳۸۲ مبلغي بالغ بر ۱۶۰۰۰ ميليارد را به خود اختصاص داده است. همين رشد صعودي نشان مي دهد كه دولت در پرداخت اين رقم عظيم ناتوان خواهد بود.
ناگفته پيداست كه بسياري از مردم به كمك هاي دولت نيازي ندارند گروهي از مردم با درآمدهاي ثبت نشده ميلياردي در سال ديگر نيازي به يارانه هاي دولتي شير و سوخت و حمل و نقل ندارند.هرگاه فرض را بر يك ميليون انسان زيرخط فقر مطلق بگذاريم و حتي جمعيت ۱۵ درصدي زيرخط فقر نسبي را نيز به اين ميزان بيفزاييم بخشي از ميزان يارانه دولت در سال ۸۲ مي تواند مشكلات اين قشر عظيم را برطرف كند.
هدفمند كردن يارانه به جاي پرداخت آن به همه اقشار جامعه سبب مي شود تا قشر آسيب پذير جامعه كه زيرخط فقر مطلق زندگي مي كند بتواند از اين سهميه برخوردار شود و از طرف ديگر گروه ثروتمندان خود گليم شان را از آب بيرون بكشند تا شايد فاصله طبقاتي ميان ثروتمندان جامعه و دهك هاي پايين برطرف شود. فاصله اي كه يكي از شاخص هاي توسعه در كشور به حساب مي آيد، به اين معنا كه هرچه فاصله طبقاتي در كشوري كاهش يابد شاخص توسعه انساني در كشور رشد مثبت خواهد داشت. حال آن كه فاصله طبقاتي در كشور ما به يك شكاف عظيم تبديل شده است كه روز به روز عميق تر مي شود.
با توجه به روند رو به رشد هزينه هاي دولت براي تهيه كالاهاي اساسي و افزايش جمعيت در دهه هاي اخير ميزان يارانه هاي پرداختي دولت سال به سال افزايش مي يابد و ادامه اين سياست از سوي دولت امكان پذير نخواهد بود.
از اين رو يكي از روش هايي كه دولت براي هدفمند كردن يارانه ها در نظر گرفت توزيع كالابرگ ـ كوپن ـ اضافي براي قشر آسيب پذير جامعه است.
فرهاد خرسند معاون برنامه ريزي و بررسي هاي اقتصادي وزارت بازرگاني با توجه به آمار منتشر شده يارانه ساير كشورها مي گويد: «كشور ما از جمله كشورهايي است كه گفته مي شود در آن حجم زيادي از بودجه دولت به يارانه اختصاص دارد در حالي كه آمارهاي جهاني بيانگر چنين چيزي نيست.»
هرچند هدفمند كردن يارانه مورد تاييد بسياري از كارشناسان است اما گروهي نيز به غيبت مسكن در ميان فهرست كالاهاي يارانه اي معترضند.
برخي كارشناسان معتقدند عدم حضور مسكن در ميان كالاهاي يارانه اي سبب رشد بي  هنگام اين كالاي اساسي شده است و گراني زمين و خانه به ويژه در شهرها را محصول بي توجهي دولت براي پرداخت يارانه در بخش مسكن مي دانند.اما در بخش سوخت به ويژه بنزين اتومبيل همه بر يك نكته توافق دارند اين كه قشر مرفه جامعه بيشترين مصرف كننده يارانه اي است كه دولت به عنوان سوخت مي پردازد. تا آن جا كه برخي كارشناسان افزايش قيمت سوخت را تنها بر دهك بالاي جامعه موثر مي دانند و معتقدند بالا رفتن قيمت بنزين تاثيري در زندگي مردم عادي نمي گذارد.
يك كارشناس مديريت استراتژيك مي گويد كه يارانه هر هفته بنزين ثروتمندان ۴۰ برابر فقرا است. دكتر محمدحسن قديري ابيانه در گفت وگو با خبرگزاري دانشجويان ايران مي گويد: «براساس نظر كارشناسان سهم دهك اول يعني ۱۰ درصد جمعيت كشور از يارانه بنزين ۴۰ برابر سهم فقيرترين هاي كشور است در حالي كه يارانه بنزين حدود چهارهزار و ۳۰۰ ميليارد تومان است يعني روزانه حدود ۷/۱۱ ميليارد تومان، به عبارت ديگر مجموع بودجه كمك به درمان بيماران نيازمند و كمك به مسكن محرومان و بيمه هاي اجتماعي نيازمندان كه ۱۱ ميليارد تومان در سال برابر سراسر كشور است از بودجه ۷/۱۱ ميليارد توماني روزانه يارانه بنزين كمتر است.»
در حالي كه مسئولان كشور جمعيت زيرخط فقر مطلق را يك ميليون نفر مي دانند و از سويي تنها مشكل در كمك به اين گروه را ناتواني در شناسايي شان مي دانند به نظر مي رسد سروسامان دادن به وضعيت فقيرترين دهك جامعه چندان پردردسر نيست؛ يك ميليون نفر جمعيت چندان زيادي نيست.

هفته
ايران
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |