انتخابات،يكدست شدن حاكميت يا انسجام
با نزديك شدن به انتخابات رياست جمهوري و بالا گرفتن رقابت، چندي است كه برخي با طرح نگراني از يكدست شدن حاكميت، مي كوشند تا روند شكل گيري انسجام در اركان حكومتي را با مشكل مواجه سازند. آنها اين انسجام را خطري براي موجوديت سياسي خود مي دانند ولي به هنگام طرح موضوع فقط از آفات آن براي فضاي سياسي كشور سخن مي گويند. به نظر ما:
۱- اساسا جوامعي كه مراحل مهمي از روند رشد و توسعه اجتماعي را طي كرده اند ذاتا نمي توانند يك صدايي شوند، هرچند كه گروهي نادانسته در پي آن باشند. ممكن است گروهي از ساختار قدرت حذف شوند ليكن همان هايي كه در درون ساختار مِي مانند رقابت را در ميان خود بازتوليد مي كنند. به ديگر سخن «رقابتي بودن» به يكي از خصيصه هاي ذاتي جامعه ايران تبديل شده است؛ جامعه اي كه وقوع دو انقلاب عظيم مردمي در آن، يكي مشروطيت و ديگري انقلاب اسلامي بهمن ،۵۷ نشان داد كه ساختار سنتي اجتماعي را متحول گرديده و به جامعه اي پويا تبديل شده است. جامعه اي كه نخبگان و مردم در تصميم سازي آن نقش اساسي دارند. گواه مدعاي ما مجلس هفتم است. مگر نه اين است كه گروهي از آن به عنوان مجلس يكدست نام مي بردند و... حال به تركيب مجلس بنگريم. وجود گرايش هاي مختلف در آن به گونه اي است كه تقريبا با ۶ مجلس گذشته هيچ تفاوتي ندارد؛ در مجالس گذشته نيز همواره طيف اكثريت جاي خود را با طيف اقليت تعويض مي كرده است، ليكن طيفي بودن اكثريت و همچنين اقليت مشخصه ثابت هر هفت مجلس تشكيل شده بعد از انقلاب مي باشد.
۲- بايد ميان حاكميت «منسجم» و جامعه «تك صدايي» تفاوت قائل شد. ما اولي را ضروري و دومي را غيرممكن مي دانيم. انسجام در درون اجزاي حكومت ضروري است؛ زيرا وظيفه حكومت خدمت رساني به مردم و بالا بردن ميزان اقتدار نظام و مقابله با چالش هاي پيش روي كشور است. حاكميت غيرمنسجم عملا خود به صحنه رقابت سياسي مبدل مي شود، در نتيجه از كارآيي آن كاسته مي گردد و امكان تحقق اهداف خود و برآوردن انتظارات مردم را نخواهد داشت.اما در جامعه اي كه از نظر مناسبات اجتماعي چنان پيشرفته باشد كه ظرفيت آفرينش دو انقلاب عظيم را به دست آورد، نمي توان به هر ترتيبي آن را به سوي تك صدايي سوق داد. اين جبر تاريخ و خصيصه ذاتي جامعه ماست، اما بايد اوضاع را به گونه اي سامان داد كه صحنه رقابت سياسي با صحنه خدمتگزاري به مردم اختلاط پيدا نكند.اين عرفي است كه در تمام حكومت هاي مردم سالار جهان پذيرفته شده و ما نيز بايد به آن پايبند باشيم.
۳- پرواضح است كه انسجام در حاكميت بايد در چارچوب قانون اساسي و احترام به آرمان هاي مقدس انقلاب اسلامي و پايبندي به سه شعار اصلي آن يعني «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» محقق شود. برخي فقط به يك شعار و يا يك بخش از يك شعار انقلاب (آزادي يا جمهوريت نظام) تمسك مي جويند. ديني بودن مباني حكومت، تبلور خواست يك ملت و شعار انقلاب اسلامي برآمده از نهاد هر ايراني مسلمان است. ايجاد انسجام حاكميت با محور قرار گرفتن استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي درواقع حركت در مسير خواسته آحاد ملت ايران است.
۴- ضمانت اجرايي آنچه بيان شد، توافق در آداب رقابت است. طرف هاي مختلف سياسي در كشور بايد چنان گشاده دل و فراخ سينه باشند كه مخالفين خود را دشمن نپندارند و درصدد حذف آنان نباشند وبه هنگام رقابت به آداب اخلاق پايبند و براي خدمت، رسم رفاقت و همدلي و پايبندي به انسجام را پيشه كنند. انسجام در حاكميت براي خدمت به مردم يك ضرورت است. با نياز مردم به ستيز درنيائيم.
|