گروه حوادث: پرونده سه جنايت با تلاش مأموران دايره ۱۰ آگاهي همزمان به نتيجه رسيد.
نخستين ماجرا
به گزارش خبرنگار ما، چندي پيش با زنگ تلفن يكي از اهالي محله مولوي مأموران نيروي انتظامي كلانتري ۱۱۶ از وقوع يك جنايت در حوزه استحفاظي خود با اطلاع شدند. يك اكيپ پليسي براي بررسي به محل اعزام شدند.
جسد زن ۱۷ ساله به نام زينب در يكي از اتاق هاي منزلش كشف شد. زينب در اثر خفگي جان سپرده بود.
مأموران كلانتري ماوقع را به اطلاع بازپرس كشيك ويژه قتل رساندند. كارآگاهان دايره ۱۰ آگاهي نيز بعد از اطلاع از موضوع به همراه مأموران اداره تشخيص هويت در صحنه جنايت حاضر شدند.
بررسي هاي اوليه برروي اين پرونده همسايه ها به كارآگاهان دايره ۱۰ گفتند: «چند ساعت قبل از آنكه متوجه مرگ زينب بشويم، ديديم كه همسرش هراسان و آشفته منزل را ترك كرد.»
جسد اين زن جوان به پزشكي قانوني انتقال يافت. در تحقيقات بعدي مشخص شد كه زينب و همسرش با يكديگر اختلاف خانوادگي زيادي داشتند و به دليل اينكه بعد از وقوع اين جنايت همسرش نيز ناپديد شده بود، سوءظن ها همه به سوي مرد فراري نشانه رفت.
جستجو براي دستگيري علي، همسر زينب ادامه داشت تا اينكه ردي از وي در بيمارستان روانپزشكي رازي كشف شد. علي كاملاً روانپريش شده بود ولي مأموران او را براي انجام تحقيقات به دايره ۱۰ آگاهي انتقال دادند. وضعيت روحي علي آنقدر نامناسب بود كه امكان بازجويي از وي وجود نداشت به همين دليل بار ديگر به بيمارستان رازي انتقال يافت. بعد از مدتي كه وضعيت روحي علي كمي بهبود يافت، بازجويي از وي صورت گرفت و علي به طور صريح به قتل عمدي زينب اعتراف كرد و انگيزه ارتكاب اين جنايت را نيز اختلافات خانوادگي با زينب عنوان كرد. علي در ادامه گفت:« بعد از ارتكاب قتل به يكي از شهرهاي جنوبي كشور سفر كردم. ذهنم دقيقه اي آرام نمي گرفت از كرده خود پشيمان بودم و ديگر تحمل زندگي شهر غريب را نداشتم به تهران آمدم ولي عذاب وجدان ديوانه ام كرده بود. مأموران انتظامي مرا كه آواره و مجنون در شهر مي گشتم دستگير و به بيمارستان رازي انتقال دادند.»
تحقيقات پليسي، قضايي در خصوص اين پرونده در دادسراي امور جنايي تهران و اداره آگاهي مركز ادامه خواهد يافت.
دومين ماجرا
دوازدهم اسفند ماه مردي جوان به نام امير سوار خودرو پيكان اسماعيل كه در مسير تهرانپارس مسافركشي مي كرد شد. در طول مسير رسيدن به مقصد امير با اسماعيل كه مي پنداشت مردي ساده لوح است به گفتگو پرداخت و در نهايت به وي پيشنهاد داد او به عنوان سرويس رفت و آمد در شركت آنان مشغول به كار شود.
اسماعيل نيز كه سني از وي گذشته بود به خيال اينكه بدين ترتيب كمي از سنگيني كارش كاسته خواهد شد پيشنهاد امير را قبول كرد. امير نيز از اسماعيل خواست با هم به خانه وي رفته و قراردادي را براي آغاز به كار اسماعيل تنظيم كنند.
دقايقي بعد اسماعيل در خانه امير بود. اسماعيل تصور مي كرد كه تا ساعتي ديگر وي يكي از كارمندان شركت امير خواهد شد و غافل از اين بود كه امير با چاقويي در دست از پشت سر به وي حمله كرده است. امير با ضربات چاقو اسماعيل را كشت و سپس جسد او را به داخل حمام كشاند. خون هاي روي بدن او را شست . وقتي راهرو آپارتمان محل زندگي امير خلوت از رفت و آمد ساكنان شد. امير جسد را بر دوش كشيد. و بعد از جاسازي در صندوق عقب خودرو اسماعيل به سوي پاركينگ شهرري حركت كرد. خودرو را كه حامل جسد اسماعيل بود در پاركينگ رها كرد و به خانه بازگشت. از روي اسناد و مداركي كه در داخل خودرو وجود داشت شماره منزل اسماعيل را به دست آورده و با خانواده وي تماس گرفت.
امير به خانواده مقتول گفت:« اسماعيل توسط مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شده است. اگر تمايل به آزادي وي داريد مبلغ ۲ ميليون تومان آماده كرده و به آدرسي كه من مي گويم بفرستيد. در غير اين صورت ديگر اسماعيل را نخواهيد ديد. »
خانواده نگران اسماعيل كه تهيه ۲ ميليون تومان برايشان سخت بود در تماس بعدي از امير خواستند تا مبلغ فوق را در دو قسمت از آنان تحويل بگيرند امير نيز قبول كرد.
خانواده اسماعيل در ابتدا ۷۰۰ هزار تومان تهيه كرده و به آژانسي كه امير به در منزلشان فرستاده بود تحويل دادند.
زمان بعدي تحويل پول كه مشخص شد خانواده اسماعيل مأموران آگاهي را در جريان ماجرا قرار دادند. مأموران در محل حاضر شدند و اين بار يك ميليون و ۳۰۰ هزار تومان به راننده آژانس تحويل داده شد و راننده به سوي مقصدي كه برايش تعيين شده بود مي رفت كه مأموران آگاهي او را بازداشت كردند. در جريان بازجويي ها وي محل اقامت امير را به آنان نشان داد و بدين ترتيب امير نيز در يك عمليات غافلگيرانه پليسي دستگير شد.
وي به قتل اسماعيل اعتراف كرد و انگيزه خود را از انجام اين جنايت اين گونه گفت: ۸ ماه قبل با دختر مورد علاقه ام ازدواج كردم ولي مشكلات مالي آرامش زندگي را از ما گرفته بود. نقشه چنين عملي را چند روز در ذهنم طراحي كردم تا در نهايت وقتي سوار خودروي اسماعيل شدم و او را مردي ساده ديدم تصميم به اجراي نقشه ام گرفتم.»
بررسي هاي بيشتر در خصوص اين پرونده ادامه خواهد يافت.
سومين ماجرا
ساعت ۲۰ و ۳۰ دقيقه روز سه شنبه اهالي منطقه جنب آباد بي خبر از حادثه اي كه دقايقي بعد آنان را بهت زده كرد، در حال تردد در خيابان بودند كه يك خودروي پرايد با سرعت وارد يكي از خيابانهاي اصلي شد. زن جواني از داخل آن خارج شده و بي درنگ با يك گالن ۲۰ ليتري بنزين تمام داخل و روي خودرو را آغشته به بنزين كرد. رهگذران متعجب به حركات زن نگاه مي كردند. زن با حالتي عصبي مقداري از بنزين را نيز بر روي خود ريخته و سريع سوار خودرو شد. قبل از آن كه كسي بتواند جلوي حادثه را بگيرد شعله هاي آتش خودرو را دربرگرفت. اهالي به سرعت به آتش نشاني اطلاع دادند ولي مأموران آتش نشاني زماني به صحنه رسيدند كه خودرو و زن كاملاً سوخته بودند.ماجرا به اطلاع بازپرس كشيك قتل رسيد. مأموران كلانتري ۱۴۲ كن و كارآگاهان دايره ۱۰ نيز در صحنه حاضر شدند.
در تحقيقات اوليه مأموران موفق شدند مداركي كه روشن كننده هويت متوفي و محل زندگيش بود را كشف كنند. جسد سوخته متعلق به سيما ۲۵ ساله حسابدار يك شركت خصوصي بود.در بررسي هاي بعدي معلوم شد سيما با رئيس شركتي كه در آن محل مشغول به كار بود، دچار اختلافات شديدي بوده و روز حادثه نيز بين آنان درگيري ايجاد شده بود. بررسي هاي بيشتر در مورد وقوع اين حادثه تلخ در دايره ۱۰ اداره آگاهي مركز و دادسراي امور جنايي ادامه خواهد يافت.