چهارشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۶۷
آنها مجبورند كه بايستند
پنج پرده براي كلا ه سفيدها
بسياري از پرسنل پليس راهنمايي و رانندگي در سطح شهر را افسران وظيفه تشكيل مي دهند؛ افسراني كه خود روزي خارج از اين لباس پشت فرمان نشسته اند، با ذهنيت هاي متفاوت از رانندگي، تخلف، جريمه و حتي زندگي شهروندي
031824.jpg
عكس : ساتيار
او و ديگر افسران وظيفه روزي اين لباس را ترك مي كنند اما با چه تصوري؟
اين داستان گوشه اي از شهر است. داستان آدم هايي كه شهروندان تهراني از آنها تنها رنگ اونيفورم شان را مي دانند. داستان تمام آنهايي كه مجبورند بايستند تا رگ هاي پاهايشان كبود و برجسته شود. انسان هايي با كفش هاي بندي سياه، كت و شلوار سبز، علا يم متنوع، كاپشن چرم سياه رنگ و باراني سپيدي كه آب و سرما را مي بلعد. قصه آنهايي كه خوراك روزانه شان علا وه بر سفره پر و پيمان دود و سرب و غبار، تنها يك عدد كيك ارزانقيمت و يك آبميوه است نه بيشتر.
بله، اين داستان كلا ه سفيدهاي جوان است. كلا ه سفيدهايي كه گاه حتي از افراد خشن و نامتعادل كتك مي خورند و حالا  چه فرقي مي كند با چه وسيله اي، زنجير، چماق، چاقو يا پنجه بوكس. كلا ه سفيدهايي كه طعمه تصادف مي شوند و جان مي بازند يا اگر خيلي خوش شانس باشند چند ماهي با دست و پاي شكسته بستري مي شوند. كلا ه سفيدهاي جوان ماهيانه تنها 21 هزار و 162 تومان حقوق مي گيرند. آنها متخلفان را جريمه مي كنند و در عوض گاهي به نا حق لعنت مي شنوند.
پرده نخست، تنش هاي رواني
پسر جوان، تازه فارغ التحصيل شده است. اينكه در چه رشته اي فارغ التحصيل شود، براي آنها چندان اهميتي ندارد.
تنها داشتن مدرك ليسانس كافي است تا از حوزه نظام وظيفه با آن سوله هاي چند گانه و محوطه وسيعش در حالي كه روي زمين نشسته به صورت گروهي دفترچه اعزام به خدمتشان را بگيرند و فرياد بزنند. نيروي انتظامي پادگان ... مشهد، كرج، زاهدان، اصفهان و ....
چند روز بعد راس ساعت مقرر وارد پادگان مي شود. از همين جا زندگي پادگاني شروع مي شود. لباس هاي گشاد و نه چندان راحت آموزشي را تحويل مي گيرد. نوبت پوتين ها است، انباردار مدام نق مي زند، مي گويد: لباس ها و پوتين ها را تحويل بگيريد، اگر بزرگ و كوچك بود با هم تعويض كنيد. از همين جا رابطه ها شكل مي گيرد. آنها كه يكديگر را نمي شناسند به بهانه تعويض وسايل با احساسي توام با غرابت و ناشناختگي دوستي هاي پادگاني را شكل مي دهند. در ميان تمام آنهايي كه وسايل شان را تحويل گرفته اند تنها يك نفر سرش را تراشيده و لباس ها را بر تن كرده است. صف غذا و پسرك سر تراشيده با آن عينك كائوچويي مشكي رنگي كه بر چشم دارد اعتراض مي كند كه چرا بهداشت رعايت نمي شود.
تقسيم كننده غذا تكه هاي مرغ را با دست برمي دارد. جوان اقتصاد خوانده باز هم اعتراض مي كند. نخستين خنده جمعي شكل مي گيرد. پسر جوان را به دليل اعتراض به عدم رعايت بهداشت به تمسخر مي گيرند.
اقتصاددان كوچك مبهوت مي ماند. پس از جريان آنروز ديگر با كسي صحبت نمي كند. كتاب هاي رمان و چند كتاب درسي ديگر توشه اي است كه او براي دوران آموزشي آورده است. شب مي شود، تحصيلكردگان جوان كه بسياري از آنها خاطرات تلخي از سالهاي گذشته با خود داشته و حالا  به خدمت در نيروي انتظامي فرا خوانده شده اند در سكوت فرو رفته اند. خاموشي و بي خوابي اينجا با هم عجين مي شوند.
بيدار باش، مسوول گروهان به در مي كوبد. مدام سوت مي كشد، فرياد مي زند بلند شين ديگه به زعم او و دوستانش دوران خوردن و خوابيدن تمام شده. ساعت 5 صبح، تازه پرده اول رقم مي خورد. كلا س ها شروع مي شود، مربيان مدام مي گويند: دنياي پشت سر را پشت درهاي پادگان بگذاريد و داخل شويد. ولي آيا اين امكان وجود دارد؟
پرده دوم
تحصيلكرده جوان كه تمام تنش هاي دوره آموزشي را به پايان برده، از اين بابت خوشحال است كه به خدمت در راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ اعزام شده است. فكر مي كند كه خدمت در ميان كلا ه سفيدها درگيري هاي فيزيكي و مشكلا ت ساير نيروها را ندارد. او البته درست فكر مي كند ولي مشكلا ت ديگري داشت كه حسابش را نكرده بود. خيابان  آزادي براي شهروندان تهراني و حتي شهرستاني هايي كه از ميدان بزرگي به همين نام وارد يك كلا نشهر شده اند جايي نام آشنا است، با وجود ساختمان 7 طبقه.
پليس راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ براي آنهايي كه خودروهايشان در ارتباط با اين پليس مشكل پيدا كرده است، نام آشناتري است. نيروهاي جوان و تحصيلكرده از نقاط مختلف كشور و پس از طي دوران آموزشي با لباس هاي سبز و كلا هي كه آرم نيروي انتظامي روي آن نقش بسته است، كوله بار سبزرنگ خود را روي دوش گرفته اند و وارد محوطه مي شوند. حالا  وقتي است كه شهرستاني ها بايد شب ها را در نمازخانه ساختمان بمانند؛ نزديك به يك هفته آموزش فشرده و پس از آن زندگي خياباني. آنهايي كه روابطي دارند يا توانسته اند به شيوه هاي مختلف نظر مسوولا ن ساختمان را جلب كنند، در همان ساختمان مي مانند و مابقي راهي مناطق مختلف در تهران بزرگ مي شوند، لباس هاي راحت تري به آنها داده مي شود و هر كدامشان با تنها سرمايه ارزشمندشان كه يك سوت سياه است و موجب مي شود بدون فرياد مقررات را به رانندگان يادآوري كنند راهي تقاطع ها مي شوند. از اين پس آنها بايد روزانه 8 ساعت روي پاهايشان بايستند. يك روز صبح از ساعت 6 صبح و روز بعد از ساعت يك بعدازظهر. زمستان يا تابستان فرقي ندارد.
ايستادگان با قبض هاي جريمه بايد علا وه بر هوشياري نسبت به ثبت تخلفات راهنمايي و رانندگي سر و صداي ناشي از صداي بوق اتومبيل ها و رانندگان كم حوصله اي كه لحظه اي تحمل بار ترافيكي يا چند ثانيه طولا ني شدن چراغ هاي راهنمايي ندارند را هم تحمل كنند، آلودگي هوا و دود اتومبيل ها براي تشديد و ايجاد بيماري هاي تنفسي، سوزش و اشك چشم جاي خود.
جوان تحصيلكرده كه از بابت خدمت در كلا نشهري به نام تهران خوشحال شده است، وارد آسايشگاه سربازان و افسران وظيفه شده و تازه متوجه مشكلا تي كه در آينده گريبانگيرش خواهد شد مي شود؛ او در ميان صدها مامور راهنمايي با ستاره هاي حلبي كوچك روي دوششان است و يك حركت نابجا كافي است تا تنش هاي عصبي روزانه شان تخليه شود. آنجا حتي خواب آرام شبانه هم بي معنا است. آنها در خواب هم درگير شده اند. بعضي ها با صداي بلند به رانندگان متخلف فحاشي مي كنند، از بعضي ديگر مي خواهند كه پشت خطوط توقف كنند، برخي را تهديد مي كنند و اتومبيل عده اي را در رويا به پاركينگ منتقل مي كنند.
عذاب آورترين رفتار براي يك افسر راهنمايي و رانندگي زماني است كه يك راننده متخلف درصدد است تا با اصرار، او را فريب دهد و به اين دليل مدام دروغ بگويد
پرده سوم
روز ديگري شروع شده است، اين بار سرماي زمستان توان انسان را مي گيرد. لباس زمستاني افسرها اما با شهروندان معمولي متفاوت است يك كاپشن چرم و يك بادگير سفيد رنگ از همانهايي كه آب و سرما را مي بلعد، جوان از شدت سرما عصبي شده است، صورت سرخ و دست هاي سردي كه از شدت سرما جمع شده اند با آن پاهاي لرزان و پنجه هاي منجمد شده اي كه فشار عصبي را چند برابر كرده است، تنها سرگرمي عابراني است كه تا چشم بر لباس هاي او ببندند و لحظه اي را به گفتن يك خسته نباشيد سپري كنند و از كنارش بگذرند.
اما در دوران خدمت بازداشت گاه هم وجود دارد، با وجودي كه بازداشتگاه جاي اعتراض كردن نيست، ولي جاي بسيار جالبي است. تحصيلكردگان جوان فرصتي مي يابند تا با يكديگر راجع به زندگي آينده، خاطرات دانشگاه، دلا يل بازداشت، نارضايتي ها، مطالعه و دوستي هاي پس از خدمت سربازي صحبت كنند. لباس هاي آبي رنگ گشاد و يك جفت دمپايي جاي كفش هاي بندي و اونيفورم نظامي را گرفته است. بازداشتگاه براي جوان يك مزيت جالب داشت. او آنجا مي توانست زودتر از همه حتي مافوق ها، غذاي جيره بندي شده را دريافت كند. حتي مي توانست كسري خواب خود را جبران كند و در صورت نياز به تفريح با ديگر دوستانش، گل يا پوچ بازي كند. 2 روز تمام شده است و حالا  او بايد اونيفورم بر تن كند و كلا ه سفيد را هم برسر گذارد، ولي اين بار نمي تواند به هم لباسي ها بگويد كه مرخصي بوده است، چون موهاي تراشيده اش از دور لبخند نا آشنايان هم لباس را به ارمغان مي آورد.
آنجا در بازداشتگاه راهنمايي و رانندگي وضعيت تحصيلكرده ها بهتر است و برخلا ف روزهاي عادي سربازان عادي همه كارها را انجام مي دهند.
همانجا است كه پسر جوان مي شنود كه يكي از دوستانش كه در آستانه تشكيل خانواده بود در گرگ و ميش يك صبح سرد هنگام نوشتن قبض جريمه در يكي از بزرگراه هاي تهران تصادف كرد و طعمه مرگ شد. همانجا است كه او از زبان جواني مي شنود كه در يكي از بزرگراه ها در گرگ و ميش يك عصر چند موتورسوار كمي پايين تر توقف مي كنند بندهاي كفش ها را محكم مي بندند، آستين ها را بالا  مي زنند، چوب ها و زنجيرها را بيرون مي كشند و با استفاده از تاريكي هوا افسر وظيفه اي را كه تنها گناهش آمدن به خدمت سربازي بوده است به اشتباه به باد كتك مي گيرند و بدين ترتيب نزديك به يك ماه طول درمان برايش به ارمغان مي آورند، چراكه ظاهرا افسر ديگري با تخلف آنها برخورد كرده بود.
پرده چهارم
تا به حال چيزي راجع به شيوه هاي امتيازگيري شنيده ايد؟ فيلسوف ها و ديپلمات ها شيوه هاي امتيازگيري را به خوبي مي دانند. ديپلمات ها با استفاده از ظرايف سياست و فيلسوف ها با تكيه بر فن بيان و البته با تدبير در جنگ لفظ و سياست پيروز مي شوند، البته اين پديده مطلق نيست. با اين وجود فلسفه و سياست براي كلا ه سفيدها تبديل به يك بازي روزمره شده است. آنها ديگر مي دانند كه صبح تا شام با دو گروه راننده طرف مي شوند؛ آنهايي كه براي امتيازگيري از موضع ضعف مطلق وارد مي شوند و آنها كه از موضع قدرت وارد بازي شده اند. تنها عامل موفقيت كلا ه سفيدها در اين مواقع تركيب فلسفه و سياست است و كلا ه سفيدها به دليل تمرين هرروزه اين بازي، به خوبي قادر به تشخيص اين دو مقوله هستند.
جوان، ديگر به خوبي كارآزموده شده است. رانندگان مسافركش، مقامات كشوري و نظامي و اقشار عادي جامعه همگي به كلا ه سفيد جوان شيوه هاي رفتار را آموخته اند.
اگر شما در پليس راهنمايي و رانندگي خدمت مي كرديد، به خوبي خصوصيات مقطعي شهروندان را هنگام برخورد با پليس درك مي كرديد. شما شاهد آن هستيد كه دختر جوان به دليل آنكه خياباني را ورود ممنوع آمده است و شما از او مي خواهيد كه مجددا بازگردد، دست و پايش را گم مي كند و نزديك به 20 دقيقه مي گريد كه چرا به او گفته ايد بازگردد. او مشكلا ت خانوادگي و برخورد بد خانواده را بهانه اي براي ورود ممنوع آمدن مي داند. گاهي هم مي بينيد مردي كه اشتباه همان خانم جوان را مرتكب شده، چگونه از اتومبيل پايين مي پرد، مدام شما و ستاره هاي حلبي تان را مي بوسد و به خودش فحاشي مي كند تا مبادا شما جريمه اش كنيد. اگر آن لباس را به تن كنيد راننده اي را مي بينيد كه از كنارتان عبور مي كند، شيشه خودرو را پايين مي كشد، غير مستقيم فحش ركيكي به شما مي دهد و از كنارتان مي گذرد. موتورسوار جواني را مي بينيد كه به دليل شيطنت هاي جواني يا تربيت هاي نادرست يا شدت تنفر، كلا هتان را از سرتان برمي دارد يا لگدي به شما مي زند و فرار مي كند. اگرچه تحليلگران اجتماعي و روانشناسان بر پيچيدگي رفتار ايرانيان تاكيد دارند ليكن اين پيچيدگي در شرايطي درك مي شود كه شما در ارتباط مستمر با مردم باشيد. بسياري از آنها بهترين راه فرار از اعمال قانون را هنگام ارتكاب يك تخلف رانندگي در اين مي دانند كه به شما بگويند: ببخشيد، ما از شهرستان آمده ايم و خيابان ها را بلد نيستيم. وقتي به آنها به شوخي مي گوييد كه تابلوهاي راهنمايي و رانندگي در تمام نقاط دنيا حتي در شاخ آفريقا هم به يك شكل است، لبخند شيطنت آميزي مي زنند، چشمكي مي زنند، دستي به صورتشان مي كشند و گردنشان را به يك سمت مي گيرند كه يعني ببخشيد.
عذاب آورترين رفتار براي يك افسر راهنمايي و رانندگي زماني است كه يك راننده متخلف درصدد است تا با اصرار، شما را فريب دهد و به همين دليل مدام دروغ مي گويد. بعضي از آنها كه از وضعيت مالي خوبي برخوردارند، سعي مي كنند مشكل خود را با اسكناس حل كنند. آن وقت است كه دوست داريد راننده متخلف را به شدت تنبيه كنيد. خب اين هم نوعي ديگر از شيوه هاي امتيازگيري است.
بهتر است اگر به هر يك از اين دسته هاي مختلف رانندگان متخلف برخورد كرديد، به او بگوييد: آقاي عزيز! اين يك قانون جهاني است كه شما آن را نقض كرده ايد. دبير كل سازمان ملل هم گفته است كه فرهنگ اجتماعي يك كشور رامي توان از شيوه رانندگي مردم آن كشور شناخت.
بدين ترتيب خواهيد ديد كه راننده متخلف حتي اگر يك شخصيت سياسي باشد، شرمنده خواهد شد، ولي آيا اين شرمندگي كوتاه مدت نيست؟ خب اين هم يك شيوه امتيازگيري براي افسران راهنمايي و رانندگي است؛ تركيبي از فلسفه و سياست.
پرده پنجم
ساكنان ساختمان 7 طبقه مركز فرماندهي راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ از پشت ميزهايشان براي بهبود وضعيت ترافيكي شهر برنامه ريزي مي كنند. مهم اين است كه بحران ترافيكي كلا نشهر تهران تبديل به يك نارضايتي عمومي نشود. شما مي توانيد در طول روز سرنشينان افسرده و پريشان اتومبيل ها را زماني كه دست هايشان را بي جهت روي بوق خودرو مي گذارند مشاهده كنيد، حتي اگر كمي دقت كنيد مي توانيد رانندگان متخلفي را مشاهده كنيد كه بدون توجه به هشدارهاي ماموران راهنمايي و رانندگي با ماموري كه مقابل خودرويشان مي ايستد تا بار ترافيك را روان كند برخورد كرده و فرار مي كنند. به نظر مي رسد با وجود تلا ش معاونت هاي مختلف در پليس راهنمايي و رانندگي به منظور بهبود وضعيت ترافيك سطح شهر ميان سازمان ها و ارگان هاي مختلف كه براي حل بحران ترافيك تهران فعاليت مي كنند انسجام و هماهنگي كافي وجود ندارد و در برخي موارد حتي طرح هاي يكديگر را خنثي مي كنند. پليس راهنمايي و رانندگي تهران بزرگ بدون توجه به مسايل جامعه شناختي و روانشناختي موجود در كلا نشهر تهران و نگاه مردم به اين پليس، بودجه كلا ني صرف ترويج كوتاه مدت فرهنگ ترافيك در سطح مدارس مي كند يا به چاپ بروشور و تبليغات ميداني مي پردازد، در حالي كه شايد همه اين تلا ش ها گذري و بدون توجه به شخصيت پيچيده مخاطبان صورت مي گيرد.

زاويه ديد
پژوهش كليد حل معماي ترافيك
اصغر مهاجري
اجتماعي كردن و كنترل اجتماعي دو موضوع مهم در فرايند اجتماعي و تربيت افراد يك جامعه است كه در واقعيت تفكيك ناپذير و در حقيقت تكميل كننده يكديگر هستند. هر جامعه اي براي اينكه ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي خود را عملي كند به ناچار از 2 ابزار اجتماعي كردن و كنترل اجتماعي استفاده مي كند كه اين مساله در نظام هاي شهري و فرهنگ شهرنشيني بسيار حساس است.
ترافيك يكي از مساله ها و موضوعات مهم شهرنشيني است كه مجموعه نيروي انتظامي و به خصوص افسران جوان همان ابزار كنترل اجتماعي آن هستند، به عبارت ديگر نيروي انتظامي به عنوان ابزار كنترل اجتماعي در ترافيك به اين موضوع انتظام مي بخشد.
يافته هاي پژوهشي و تجربه كشورهاي توسعه يافته در رعايت قوانين و مقررات ترافيكي نشان دهنده تاثير مثبت اجتماعي شدن و جامعه پذيري در اين موضوع و نياز كمتر به كنترل اجتماعي است، به عبارت ديگر بين اجتماعي شدن و كنترل انتظامي در ترافيك رابطه معكوس وجود دارد.
در حقيقت اگر پليس بتواند كفه اجتماعي شدن آموزش مقررات را افزايش دهد كمتر به كنترل انتظامي نياز است. بررسي برخورد گذشته نيروي انتظامي با ترافيك نشان مي دهد، پليس هايي كه وظيفه انتظام بخشي به ترافيك را داشته اند، از تجربه هاي آموزشي و فرهنگي كمتري برخوردار بوده و به همين خاطر شهرونداني كه به نحوي با ترافيك درگير هستند آشنايي كمتري با مسايل ترافيك دارند.
اتفاقاتي كه در ماه هاي اخير رخ داده نشاندهنده تلا ش نيروي انتظامي از طريق افزايش آموزش به افسران و برخورد فرهنگي پليس با مردم است كه اين موضوع كفه فرهنگ پذيري ترافيك در نزد مردم را افزايش داده اما اين امر نيازمند انجام مستمر پژوهش هاي اجتماعي و استفاده از يافته هاي اين پژوهش ها در حوزه برنامه هاي نيروي انتظامي است. يك افسر پليس سمبلي از نظم، زيبايي، مهرباني و آرامش براي شهروندان است. از اين رو پژوهش، آموزش و سرمايه گذاري مادي و معنوي روي افسران پليس بسيار مهم است، اما مطالعات نشان مي دهد كه هنوز خوشبيني شهروندان به افسران پليس زياد نشده است و نسبت به رفتارهاي عادلا نه آنها كم اميد و منتظر تلا ش هاي مستمر و برنامه ريزي هاي مسوولا ن و فرماندهان عالي رتبه نيروي انتظامي هستند. از سوي ديگر نيروي انتظامي زماني در ايجاد فرهنگ ترافيك شهري موفق است كه مجموعه عوامل اجتماعي كننده و فرهنگ ساز را در كنار خود داشته باشد. نگرش جامعه و مسوولا ن در فرهنگ ترافيك بايد نگرش سيستمي باشد. آسيب شناسي فرهنگ ترافيك نشان مي دهد كه مسوولا ن جامعه و دست اندركاران نسبت به ترافيك نگرش سيستمي نداشته و به صورت جدي تمايلي براي حل مشكل ترافيك نداشته اند. فرهنگ ترافيك مجموعه اي از كنش ها و رفتارهاي انساني و بسياري از سازمان ها و نهادهاي اجتماعي و فرهنگي است كه بايد براي حل جدي آن مجموعه عوامل موثر در ترافيك را بررسي كرده و در برنامه ريزي متناسب با تاثير هر يك از آنها، برايشان نقش قايل شد. در اين ميان براي عوامل اجتماعي كننده و فرهنگ ساز جامعه مانند رسانه هاي جمعي به ويژه رسانه هاي ديداري و شنيداري، نظام آموزشي به ويژه پيش دبستاني و دبستان، خانواده، مساجد، شوراهاي اسلا مي، مناطق و نواحي شهرداري ها بايد به صورت مستمر برنامه ريزي شود تا در كنار پليس، مددرسان آنها باشند. در اين ميان نقش ارزشمند و چاره ساز پژوهش ها و مطالعات دانشگاهيان دوچندان ارزشمند است. پژوهش كليد حل معماي ترافيك در كشور است.
جامعه شناس

امكان تنش هاي رواني براي افسران وظيفه
بهروز معبوديان
شغل فرد، نقش سازماني كه ايفا مي كند، جريان و روابط حرفه اي، ساختار و جو سازماني و رويارويي خانواده و كار، چندين عامل در تنيدگي (تنش و استرس) حرفه اي مطرح شده است. در اين ميان محيط و نوع كار، افراط و تفريط در زمان كاري، خطرهاي جسماني و چگونگي سازگاري فرد با محيط كار به منزله منابع تنيدگي يا تنش هاي حرفه اي مطرح مي شود. عوامل فيزيكي مثل سروصدا، دود، گرما و نتايج اجتماعي و روانشناختي و انزواي ناشي از پوشيدن لباس هاي محافظ به عنوان منابع وابسته به محيط كار محسوب مي شوند. در اين ميان براي افسراني كه محل كار آنها در فضاي باز، خصوصا در كلا نشهري مانند تهران است، آسيب هاي ناشي از گرما، آلودگي هاي صوتي و هوا، فشارهاي ناشي از كم توجهي و بي توجهي رانندگان، مشكلا ت مربوط به عوامل فيزيكي مانند خرابي چراغ راهنما در سر چهارراه ها، فرار مجرمان، درگيري رانندگان با افسران و نبودن فضايي براي استراحت كوتاه مدت را بايد افزود كه مجموعه آنها مي تواند آسيب پذيري آنها را در برابر اختلا لا ت رواني بالا  ببرد.
افراط در كار و نارسايي كيفي مثل سخت دانستن كار از جمله عوامل ايجاد كننده فشار رواني است. زماني كه فرد نتواند خود را با شرايط محيط كار تطبيق دهد، نشانه  هاي مرضي مانند اضطراب، افسردگي و بيماري هاي روان تني گريبان فرد را مي گيرد.
تعارضاتي كه شخص در ايفاي نقش خود دارد در ايجاد تنش در فرد نقش موثري داشته، توقعات متفاوتي كه از افسر وظيفه در حين كار ايجاد مي شود، يكي از اين تعارضات است. مثلا  در برخي موارد افسر وظيفه از يك سو با التماس يك راننده براي گذشتن از خطاي او مواجه مي شود يا گاهي فرد خاطي از بستگان اوست، درگير مسايل دروني مي شود كه افسر وظيفه مسوول را بين وظيفه و احساس انساني درگير مي كند. زماني كه فراواني اين حالت زياد مي شود فشار مضاعفي به فرد وارد خواهد شد، لذا اين شرايط فرايندي را ايجاد مي كند كه در آن انباشتگي فشار رواني را مي توان به وضوح ديد. نحوه ارتباط همكاران با افسر، سطح مديريتي و جايگاه او در سيستم سازماني، ميزان حمايت هاي اجتماعي، همكاران، دوستان و خانواده نقش تعيين كننده اي در كاهش و افزايش آسيب پذيري فرد دارد.
از سوي ديگر سطح پايين شخصيتي، تحصيلي و اجتماعي افرادي كه با افسران وظيفه در ارتباط هستند، گاهي درگيري هايي فيزيكي و لفظي را ايجاد مي كند كه از منابع استرس زا محسوب مي شوند، ضمن اينكه روشن نبودن شرايط شغلي آنها يا مكاني كه بايد خدمت كنند، ميزان آسيب پذيري را در حوزه كاري آنها بالا  مي برد و در كل افسران با فشار رواني و تنيدگي روبه رو هستند كه در زمينه هاي اجتماعي، روانشناختي، جسماني و خانوادگي اختلا لا تي را براي آنها به وجود مي آورد. نارضايتي حرفه اي، افزايش خطاها، تنزل در زمان قضاوت و كندي زمان واكنش را به دنبال دارد كه در عين حال افزايش تحريك پذيري، اضطراب، تنش عصبي و ناتواني در مهار خود، روابط اجتماعي و خانوادگي را مختل كرده و در ايفاي نقش پدري و مادري سستي ايجاد مي كند و فرد را مستعد ابتلا  به بيماري ها مي سازد و احتمال طلا ق و خودكشي را افزايش مي دهد.
در كل به نظر مي رسد كار افسران وظيفه بايد جزو مشاغل سخت تقسيم بندي شود و مدت زمان خدمت آنها نسبت به نظام اداري كمتر باشد كه اين مساله نيز به چند صورت قابل حل است، اينكه شيفت كاري آنها به 2 قسمت 3ساعت در 2 نوبت صبح و بعدازظهر انجام شود يا در لا به لا ي كار، اتاقكي براي استراحت وجود داشته باشد يا اينكه افسران وظيفه تعداد روزهاي محدودي در هفته در خيابان ها و چهارراه ها مشغول به كار باشند. از سوي ديگر آموزش مهارت هاي ارتباطي و اجتماعي اهميت زيادي در كاهش تنش هاي بين آنها و رانندگان دارد كه اين موضوع مي تواند بر نحوه برخورد، نوع صحبت با راننده خاطي و پيامي كه در آن لحظه به راننده منتقل مي شود تاثير داشته باشد. در عين حال بايد به افراد جامعه آموزش داد كه افسر وظيفه مجري قانون است نه شخصي كه مي خواهد مشكل ايجاد كند تا افراد جامعه در كنترل هيجانات و رفتارهاي خود تسلط بيشتري داشته باشند.
كارشناس ارشد روانشناسي

خيابان هاي تهران تا سال 90 قفل مي شوند
تعطيلا ت به پايان مي رسد و ترافيك آغاز مي شود. معضل شهرنشيني كه زياد در آن گير افتاده ايم، براي آنها كه از ترافيك گريزانند بهتر است بگوييم شمار خودروهاي تهران تا سال 90 به 5 ميليون خواهد رسيد.
مهندس كامران حاج نصراللهي با بيان اينكه معابر تهران براي حركت روان فقط ظرفيت تردد 500 هزار خودرو را دارد، گفته براي افزايش ظرفيت راه ها، تهران به 1500 كيلومتر بزرگراه نياز دارد. به عبارتي بايد سالا نه 198 كيلومتر بزرگراه در شهر احداث شود كه اين كار نيز غير عملي است.
به گفته وي حدود 2 ميليون و 800 هزار خودرو در تهران وجود دارد، اين درحالي است كه خيابان هاي پايتخت تنها گنجايش 500 هزار خودرو را داشته و در صورت تكميل شبكه ارتباطي تهران اين ظرفيت در نهايت به 2 ميليون و 500 هزار خودرو افزايش مي يابد.
با حساب و كتاب هاي نصراللهي در صورت خروج بيش از يك ميليون خودرو فرسوده تا سال 1390 و همچنين ورود 300 هزار دستگاه باز هم ترافيك تهران تا سال 90 به طور كامل قفل خواهد شد. به گفته وي راه حل اين معضل، گسترش سيستم حمل و نقل عمومي يكپارچه است، چراكه هر وسيله نقليه عمومي مانند يك دستگاه اتوبوس مي تواند معادل 40 سواري مسافر را در سطح شهر جابه جا كند. به اعتقاد نصراللهي بايد با صرف بودجه كافي در اين زمينه يكصد كيلومتر از خطوط قطار شهري را در اولويت اول طي دو سال احداث كرد و همزمان خطوط مترو را نيز گسترش داد.

۱۲ ايستگاه جديد آتش نشاني
031833.jpg
سال نو بايد تحولا ت جديدي را به دنبال داشته باشد در غير اين صورت ديگر احتياجي به تحويل سال نداشتيم. به هر حال بعد از شورا، زيباسازي، كنترل كيفيت هوا و اورژانس نوبت به آتش نشاني رسيده تا برنامه هاي سال 84 خود را اعلا م كند.
مديرعامل سازمان آتش نشاني و خدمات ايمني تهران از راه اندازي 12 ايستگاه جديد آتش نشاني تا پايان شهريور در تهران خبر داده است.
به گفته احمد ضيايي، سال 82 در تهران 55 ايستگاه آتش نشاني وجود داشت كه تا پايان اسفند 83 اين رقم به 68 ايستگاه رسيد و تا پايان شهريور امسال اين تعداد به 80 واحد خواهد رسيد.
ضيايي گفته در صورت تامين زمين هاي موردنظر در جانمايي پيش بيني شده، تعداد ايستگاه هاي آتش نشاني تهران به 120 ايستگاه خواهد رسيد.
او همچنين از جذب و آموزش نيروي انساني و خريداري ماشين آلا ت همزمان با توسعه و احداث ايستگاه هاي جديد آتش نشاني خبرداده است.

طراحي شهري براي پيشگيري از ارتكاب جرم
ايسنا نتايج يك پژوهشگر نشان داده طراحي شهري مي تواند از طريق تغيير در كالبد محيط شهري مانع از ارتكاب جرم و رفتار مجرمانه شود.
پژوهش هاي محمد حشمتي، كارشناس ارشد شهرسازي نشان مي دهد، طراحي شهري ابزارهاي لا زم براي ايجاد محدوديت و كنترل دسترسي، ايجاد موانع و سد كردن موقعيت هاي ارتكاب جرم، دشوار كردن اهداف مجرمانه، تغيير رفتار شهروندان در محيط هاي شهري، كنترل و مراقبت عرصه هاي عمومي و مداخلا ت و پيوستگي هاي اجتماعي محله اي و از بين بردن مكان هاي اختفا يا راه هاي فرار مجرمان را فراهم مي كند.
يافته هاي اين بررسي كه با عنوان فضاي قابل دفاع محله اي، استراتژي طراحي شهري براي پيشگيري از جرايم محله اي انجام شده نشان مي دهد، احساس ناامني محيط و نگراني هاي ناشي از مكان هاي ناامن، ساير فعاليت هاي انساني را تحت تاثير قرار داده و سبب مي شود امور اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي به درستي انجام نشود. بنابراين وجود محيطي امن براي زندگي، در كنار ساير نيازهاي اساسي فيزيولوژيك انسان مانند غذا، سرپناه و بهداشت از نيازهاي اساسي و ضروري است.
نابهنجاري اجتماعي و جرايم كه از سوي عاملا ن در محيط هاي شهري انجام مي شود، از جمله موارد اصلي ناامني محيط و برهم زننده امنيت مناطق شهري و مختل كننده آسايش و آرامش مردم است.

شهر آرا
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |