انتخابات نهم و سياست خارجي
مردم اصولا با سياست خارجي در دوره انتخابات ارتباط غيرمستقيمي دارند. براي كانديداها نيز اين موضوع صادق است. اكثر كانديداها بر روي مسائلي همچون بيكاري، يارانه، آموزش، رفاه اجتماعي، بهداشت، آلودگي محيط زيست، انرژي و... تكيه مي نمايند. اين موضوعات بر روي زندگي روزانه مردم تاثير مستقيم مثبت و يا منفي دارند. براي اكثر انتخاب كنندگان مسائل داخلي مهمتر از سياست خارجي است، بدين معنا كه براي آنها شايد مسائلي از قبيل قيمت ها، ماليات ها، تورم و... مهمتر باشد تا رابطه با فلان كشور و عدم رابطه با بهمان كشور، اما بهر حال طرز تلقي مردم از سياست خارجي به نوعي در جريان انتخابات تاثير دارد. اين طرز تلقي را مي توان در راي دادن به يك كانديدا و راي ندادن به نامزدي ديگر كه در سياست خارجي داراي ايده هاي مشخص نيست، ملاحظه كرد. اين مقاله در پي آن است كه اين ايده را مطرح نمايد كه بدليل ويژگيهاي جامعه ايران در زمان برگزاري انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، روابط خارجي براي راي دهندگان از اهميت بيشتري نسبت به دوره هاي قبلي برخوردار بوده و بنابراين نامزدهاي انتخاباتي نيز به اين موضوع خواهند پرداخت.شرايط متفاوت صحنه بين الملل امروز چهار دليل دارد:
اول: رشد سريع وابستگي متقابل بين المللي، اگر امروزه يك نفر در تركيه كسي را كتك بزند، از طريق رسانه ها اين موضوع تبديل به يك اغتشاش در سيستم بين المللي خواهد شد. اگر در جايي شير نفت را ببندند، در جاي ديگري چرخ ها از حركت باز خواهند ماند.
دوم: صحنه بين المللي به لحاظ بيشتر شدن بازيگران در حال بيشتر بهم ريخته شدن است، كشورها، سازمان هاي بين المللي، شركت هاي فرامليتي، افراد متنفذ و گروه زيادي كه منافع آنان در خارج از مرزهاي كشورهاي خود است، همه و همه بازيگران صحنه بين المللي هستند. به همين دليل پيچيدگي حوادث بيشتر شده است.
سوم: تغييرات در اوضاع اقتصادي، سياسي و اجتماعي با سرعت بيشتري در حال انجام شدن است. تاثيرات آنها عميقتر شده و به نوعي فرم آشوب را به خود گرفته است و حتي تغيير در ارزشها كه تاكنون بنيادي و اساسي بوده اند شدت گرفته است. اگر كسي امروزه ادعا نمايد كه با فضاي بين المللي آشناست، فردا مشاهده خواهد كرد كه محيط به نوع ديگري است. بنابراين تغييرات ساختاري جهاني يك موضوع تك عاملي نيست و به راحتي براي سئوالات بيشمار پاسخ نمي توان يافت.
چهارم: موضوع بزرگي و عظمت نتايج عملكرد هر واحد سياسي در صحنه بين المللي است. در گذشته اگر فعاليت هاي ديپلماتيك پيشگيرانه به نتيجه نمي رسيد، حداكثر كشورها به سمت جنگ كشيده مي شدند. سربازان به جبهه ها مي رفتند و به بقيه مردم نيز القاء مي گرديد كه بهترين حالت، حفظ آرامش است. اما امروزه يك تصميم اشتباه از طرف مسئولان كشورها، اگر به جنگ منتج گردد، ديگر جنگ ها محدود و با خسارات كم نيستند، بلكه ممكن است كه در انتهاي جنگ كشوري از صحنه جغرافيا حذف شود و يا كل بشر نابود گردد.
نظام جهاني، روابط مابين كشورها و همچنين ظهور بازيگران بين المللي به غير از كشورها، به درجه اي رسيده است كه نمي توان آن را با روابطي كه تنها چند دهه پيش بوده است، مقايسه نمود. سياست خارجي نيز به همين ميزان اهميت پيدا نموده و عواملي كه سياست خارجي را مي سازند، بيشتر و با اهميت تر گشته اند. كنش، واكنش و كنش متقابل ميان كشورها به سطح بالايي رسيده است. در اولين سالهاي هزاره سوم، ديگر بدون داشتن روابط با ديگر كشورها ادامه حيات براي هيچ واحد سياسي امكان پذير نيست.اما در ايران نيز موقعيت سياست خارجي تا حد زيادي تغيير يافته است، زيرا به تدريج مرزهاي مابين موضوعات داخلي و خارجي فرساييده شده، اگر نتوان گفت كه ناپديد شده است. موضوع كم اهميت بودن سياست خارجي براي را ي دهندگان در مورد انتخابات نهم رياست جمهوري ايران در شرايط فعلي معنا دارد. زيرا موضوع روابط با حداقل يك كشور بشدت در اذهان مردم زنده است و آن نوع تعامل ايران در آينده با دولت ايالات متحده آمريكاست. در حال حاضر آمريكا ايران را به رفتارهايي متهم مي سازد كه برخلاف قوانين، عرف و رويه بين المللي است. اين موارد در مجموع عبارتند از پشتيباني از تروريسم بين المللي، نقض حقوق بشر، مخالفت با فرآيند صلح خاورميانه، برداشتن گام هاي اساسي جهت رسيدن به سلاح هسته اي و توليد سلاح هاي كشتار جمعي. گرچه اين موارد به اثبات نرسيده است، اما آمريكا با استفاده از ابزارهاي ديپلماتيك، فشار رسانه اي و استفاده از سازمان هاي بين المللي تلاش فراوان دارد تا اين موضوعات را در افكار عمومي جهاني تثبيت نمايد.
از طرف ديگر رفتار آمريكا در برابر ايران يكپارچه و منسجم نيست. بدليل اختلاف نظر اساسي مابين هيأت حاكمه آمريكا، روشنفكران و نخبگان اين كشور و رسانه ها بصورت اساسي چند رهيافت براي موضوع ايران در واشنگتن موجود است. از رهيافت سرنگوني سريع نظام جمهوري اسلامي تا استحاله آن به ليبرال دمكراسي و حتي پذيرش نوعي تعامل با آن .موضوع دستيابي ايران به فن آوري غني سازي اورانيوم و نهايتا فن آوري پيشرفته هسته اي و چالش غرب به رهبري آمريكا با پيشرفت هاي علمي ايران و خطري كه حتي كوششهاي علمي دانشمندان جوان ما در عرصه هاي تكنولوژي هاي جديد نظير بيوتكنولوژي را تهديد مي كند نيز امروز بخش مهمي از چالشهاي سياست خارجي ما را تشكيل داده است. حضور پررنگ نيروهاي نظامي آمريكا و ناتو در افغانستان و عراق به علاوه حضور اطلاعاتي آمريكا در تمامي كشورهاي پانزده گانه همسايه ايران موضوع سياست خارجي را به تاثيرگذارترين موضوع در امنيت ملي ما مبدل ساخته است. الهام بخشي موفق جمهوري اسلامي براي نهضت هاي ضد صهيونيستي خاورميانه كه در مقاومتهاي قهرمانانه حزب الله و حماس و جنبش جهاد اسلامي نمايان شده است به اضافه پيروزي هاي احزاب اسلامي در مبارزات پارلمانتاريستي كشورهاي منطقه ايران را در زمره اولويت دارترين موضوعات سياست خارجي آمريكا و اروپا و روسيه و اعراب و ديگر كشورهاي منطقه قرار داده است.
همه اينها اهميت سياست خارجي در كار رئيس جمهور را بيشتر مي نماياند و به همين دليل است كه آمريكا و اروپا مايلند حتي مذاكرات فني هسته اي با ايران را تا تعيين تكليف انتخابات رياست جمهوري به تعويق اندازند. در حاليكه در چندين انتخابات گذشته هيچگاه كشورهاي خارجي با اين دقت و حساسيت مسئله را تعقيب نمي كردند.
از آنجايي كه رياست جمهوري يك رفراندوم در مورد متصديان است و طي آن قرار است خرد جمعي در مورد آن تصميم بگيرد مي توان گفت عليرغم آنكه مردم به صورت اوليه و ابتدايي با سياست خارجي نامزدها در جريان انتخابات ارتباط زيادي برقرار نمي كنند اما در شرايط موجود كشورمان كه مسائلي چون امنيت ملي، توسعه اقتصادي و پيشرفت فن آوري در گرو يك سياست خارجي خردمندانه است مردم مي بايست مهارت هاي سياست خارجي را به عنوان يك معيار اساسي نزد نامزدها به شمار آورند و به آناني كه در سابقه اجرائي خود بيشتر با تجربه ديپلماسي به دليل مسئوليت مستقيم يا عضويت در شوراهاي تصميم گير و تصميم ساز ارتباط داشته اند امتياز ويژه اي بدهند.
مي توان متغيرهاي موثر بر سياست خارجي را به ۵ گروه تقسيم نمود:
- متغيرهاي فردي: اين متغيرها به برداشتها، تصورات و ويژگي هاي تصميم گيران مربوط مي شود. احتياط در مقابل بي ملاحظگي، عصبانيت در مقابل دورانديشي، عمل گرايي در مقابل آرمانگرايي، احساس برتري در مقابل احساس حقارت و... اين گونه متغيرها بر سياست خارجي و تصميم گيري در آن تاثير بسياري دارد. زيرا اين يك انسان است كه مي بايد در يك لحظه بحراني تصميم بگيرد و مسائل كوچك مانند اين كه سياستمدار امروز صبح قبل از آمدن به وزارت خارجه آيا با همسرش بگو مگو داشته يا خير در تصميمات آن روز سياستمدار تاثير بسزايي دارد.
- متغيرهاي نقش گرايانه: اين متغيرها معمولا به عنوان شرح مشاغل يا قواعد رفتاري مورد انتظار از مقامات تعريف مي شود. منظور از مقامات افرادي مانند رئيس جمهور، وزرا، مقامات اداري عالي رتبه، نمايندگان مجلس و نخبگان ديگري است كه در سياست خارجي دخالت دارند. صرفنظر از شخصيت رواني يك فرد، وقتي وي نقش خاصي را به عهده مي گيرد، رفتار وي براساس انتظاراتي كه مردم از آن نقش دارند، بطور قابل توجهي تغيير مي يابد.
- متغيرهاي ديوانسالارانه: اين متغيرها به ساختار و فرآيندهاي يك حكومت و تاثير آنها بر سياست خارجي مربوط مي شوند. بوروكراسي در هر كشوري داراي يك روند پيچيده مي باشد. اكثر تصميم گيري ها در سياست خارجي به نوعي منعكس كننده منافع متعارض ادارات مختلف دولتي، دستگاه هاي نظامي و دواير وابسته بدانهاست. رفتار دولت آمريكا در جريان خليج خوكها و مذاكرات شوراي امنيت ملي آمريكا نشان مي دهد كه هر كدام از مراكز دولتي مانند وزارت خارجه، سازمان مركزي اطلاعات، وزارت دفاع و... آن طرحي را پيشنهاد مي كردند كه منافع مركز و يا اداره خود را حداكثر مي ساخت.
- متغيرهاي ملي: منظور از متغيرهاي ملي، متغيرهاي زيست محيطي نظير وسعت، موقعيت جغرافيايي، عوارض زميني، آب و هوا و منابع طبيعي كشورهاست. براي مثال، يك كشور قاره اي كه از مرزهاي آسيب پذير و موقعيتي استراتژيك برخوردار است، احتمالا يك استراتژي تهاجمي در پيش گرفته و يا حمايت كشور قدرتمندتر و متحرك تري را بخود جلب خواهد كرد. منظور از متغيرهاي ملي كلا همان عواملي است كه قبلا تحت عنوان عوامل بوجود آورنده قدرت ملي از آنها بحث كرديم. عامل اقتصاد در اين ميانه از اهميت بيشتري برخوردار است. مراحل مختلف توسعه اقتصادي اعم از داخلي و خارجي مي تواند تبيين كننده درجات متفاوت و مختلف استقلال سياست خارجي باشد.
- متغيرهاي نظام گرايانه: منظور آن دسته از متغيرهايي است كه نسبت به كشور مورد مطالعه، خارجي محسوب مي گردند. براي نمونه، ساختار و فرآيندهاي كل نظام بين الملل را مي توان در اين مقوله قرار داد. نظام نوين بين المللي، توازن قدرت، نظام تك قطبي يا چند قطبي هر كدام به صورتي بر سياست خارجي كشورها تاثير خواهند داشت. مثلا سياست خارجي ايران در سيستم دو قطبي بدون ترديد با سياست خارجي اين كشور در دوره پس از فروپاشي شوروي متفاوت خواهد بود. اين متغيرها تصميم گيري در كشورهاي كوچك را بيشتر تحت تاثير قرار خواهد داد تا كشورهاي قوي و بزرگ.
به اين ترتيب در ارزيابي نامزدهاي متكثر فعلي رياست جمهوري به موازات معيارهايي چون عدالتخواهي، ابتكار، شجاعت، توانايي كار تيمي، تجربه، شناخت تاريخي و فرهنگي و اصالت خانداني و فكري كه در حوزه هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي مطرح هستند، بايد معيارهايي را نيز در حوزه سياست خارجي و مهارتهاي ضروري در عرصه بين المللي مد نظر آورد. در اين مورد در مقالات آتي بيشتر خواهيم گفت.
|