اصل اول اصولگرايان؛ وحدت
اصل اول اصولگرايي، وحدت است؛ هم از آن رو كه اصولگرايان قائل به توحيدند و رو به يك قبله دارند و براي صعود به قله هاي كمال به يك ريسمان چنگ مي زنند، هم اين كه در مناسبات اجتماعي به اصول قانون اساسي به عنوان ميثاق ملي اعتقاد و التزام دارند. بنابراين هر كه اين ويژگيها را دارد، اصولگراست و نشان صدق گفتارش عمل اوست. چرا كه وقتي اصولگرا به وحدت ملي مي انديشد، بايد از هر اقدامي كه به اختلاف، انشعاب و تفرقه بيانجامد خودداري كند؛ وقتي منافع ملي را بر منافع شخصي، خانوادگي و ... ترجيح مي دهد، بنابراين نه تنها بايد براي دستيابي به يك منفعت؛ اعم از مالي، سياسي و ... منافع ملي را زير پا نگذارد؛ بلكه آنجا كه لازم باشد، سرمايه (مادي و معنوي) خود را هزينه منافع ملي كند.
پس، اصولگرايان بايد در عين كثرت، وحدت داشته باشند. اصل براي آنان انتخاب شدن يا انتخاب نشدن نبايد باشد، آنها بايد به منافع ملي در سايه وحدت ملي بيانديشند. هر چه را كه بر سر راه منافع ملي قرار گيرد و يا به اتحاد مردم لطمه بزند _ حتي اگر خود باشد- را كنار بزنند.
شادي و غم اصولگرايان، بايد با شادي و غم مردم پيوند بخورد؛ چرا كه اصولگرايان واقعي خود را در آيينه مردم مي بينند و نه مردم را در آيينه خويش. آنها خود را براي مردم مي خواهند و نه مردم را براي خود.
به اين ترتيب اصولگرايان، ماندنشان در صحنه انتخابات، براساس نه احساس، كه شناخت تكليف است. تكليفي كه از سر دينداري و دغدغه نسبت به سرنوشت جامعه خويش دارند. پس ماندنشان نوعي از ماندن در صحنه است كه به شكاف و سردرگمي مردم نمي انجامد، بلكه موجب شفاف شدن فضاي انتخاباتي براي رسيدن به انتخاب برتر است.
پيروزي اصولگرايان فقط در رأي آوردن نيست، چه، احراز كرسي مسئوليت فقط يكي از راههاي ارائه خدمت است، آنها بايد به رسالت تاريخي خود بيانديشند. رسالت تاريخي آنان شكل دهي به مطالبات حقيقي مردم است تا ترفندهاي تبليغاتي صاحبان زر و زور و تزوير در مقياس ملي و بين المللي نتواند اين مطالبات را در جهت منافع نامشروعشان به انحراف بكشد.
|