بررسي تاريخچه يك رسم باستاني
نوروز؛ انسجام بخش هويت ايران زمين
سكه ها از جمله مهمترين تجلي گاه هاي اهميت نوروز نزد ايرانيان بوده است
|
|
|
|
نوشيروان كيهاني زاده - نوروز و آيين هاي باشكوه آن، مسيري سه هزار ساله و پر پيچ و خم را پيموده تا به ما رسيده است. «نوروز» كهنسال ترين آيين ملي در جهان است كه جاودانه مانده و يكي از عوامل تداوم فرهنگ ايرانيان (آرين هاي جنوبي) است. آيين هاي برگزاري اين جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگير نكرده و به همين دليل عامل وحدت فرهنگي ساكنان ايران زمين به شمار مي رود كه آن را در هر گوشه از جهان كه باشند، يكسان برگزار مي كنند و بزرگ مي دارند و به همين جهت است كه انديشمندان، «نوروز» را مظهر پايدار هويت ايراني خوانده اند كه مورخان در قوه محركه اش ترديد ندارند، زيرا كه در طول تاريخ نيروي عظيم و كارآيي هاي فراوان آن را درك كرده اند.
نوروز روز ملي و جشن همه كساني است كه در فلات ايران (ايران زمين) خود يا نياكانشان به دنيا آمده اند و تاريخ و فرهنگ مشترك دارند، از جمله تاجيك ها، افغان ها، كردها و ساكنان سرزمين هايي كه در طول قرون و اعصار، امپراتوري ايران را تشكيل داده بودند.
با اين كه در گذر زمان تغييرات زيادي پيش آمده ، اما فرهنگ مشترك و مدنيت غني قوم ايراني باقي مانده و نوروز همچنان روز ملي همه مردمي است كه از كوه هاي پامير و بدخشان تا انتهاي كوه هاي كردستان سوريه و از قفقاز تا رود سند و منطقه خليج فارس سكونت دارند. نوروز، هدف هاي آن و وقايعي كه در طول قرون و اعصار در اين روز روي داده، درخور توجه فراوان است.
كوروش نوروز را يك آيين رسمي اعلام كرد
در بسياري از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاريخ طبري، شاهنامه فردوسي و آثار بيروني؛ نوروز به جمشيد، شاه افسانه اي و درپاره اي ديگر به كيومرث نسبت داده شده و آن را به دليل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشيد و اعتدال طبيعت، بهترين روز در سال دانسته اند.به نوشته برخي از مورخين بر پايه افسانه ها، سه هزار سال پيش در چنين روزي، جمشيد از كاخ خود در جنوب درياچه اروميه (منطقه باستاني حسنلو) بيرون آمد و عميقاً تحت تأثير آفتاب درخشان و خرمي و طراوت محيط قرار گرفت و آن روز را «نوروز» ، روز صفا، پاك شدن زمين از بدي ها و روز سپاسگزاري از خداوند بزرگ ناميد و خواست كه از آن پس، هر سال در اين روز آيين ويژه اي برگزار شود- آييني كه هنوز ادامه دارد و از گزند زمانه و هرگونه تحول سياسي و اجتماعي مصون مانده است.
مهاجرت آرين ها به صورت سه دسته مادها، پارس ها، پارت ها به سرزمين ايران در قرن هشتم پيش از ميلاد تكميل شد. اين گروه از آرين ها از گروهي كه به اروپا رفتند، جدا شده بودند كه مورخان آنان را آرين هاي جنوبي مي خوانند. مادها در منطقه غرب ري (تهران امروز) تا مرز ايلام از جمله آترپاتكان (آذربايجان) و كردستان مستقر شدند و بعداً حكومتي به پايتختي همدان تأسيس كردند كه به احتمال زياد جمشيد از ميان آنان برخاسته بود، زيرا پارس ها در جنوب و جنوب شرقي «ري» تا سواحل خليج فارس و بيشتر افغانستان و بلوچستان امروز اسكان گرفته بودند و پارت ها در شرق درياي مازندران از جمله خراسان بزرگ، دامغان، خوارزم و گرگان - تپورستان (مازندران) و نواحي اطراف استقرار يافته بودند.
ترويج آموزش هاي زرتشت به نوروز جنبه معنوي تري بخشيد، زيرا زرتشت بر كردار، گفتار و پندار نيك تأكيد داشت و هر عمل خلاف عدالت را نفي مي كرد و تحولات تاريخ را نتيجه كشمكش بدي و خوبي مي دانست كه سرانجام با شكست قطعي بدي؛ آرامش، صفا، شادي، صميميت و عدالت جهانيان تأمين خواهد شد. نوروز فرصت خوبي براي زدودن افكار بد از روح، پايان دادن به دشمني ها از طريق تجديد ديدارها و نيز شاد كردن دوستان و بستگان، مخصوصاً سالخوردگان با دستبوسي آنان و مبادله هديه بوده است.
كوروش كه از مادر، ماد و از پدر، پارس بود نخستين حكمران ايراني بود كه به نوروز جنبه رسمي داد و در سال ۵۳۴ پيش از ميلاد دستورالعملي براي آن تدوين كرد كه شامل ترفيع نظاميان، ابلاغ انتصابات تازه، سان ديدن از سربازان، عفو مجرمين پشيمان، ايجاد فضاي سبز و پاكسازي محيط زيست- از منازل شخصي گرفته تا اماكن عمومي بود. چهارسال پيش از آن، كوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آنجا جشن گرفته بود و به اين سبب برخي از مورخان، زمان اعلام رسمي و عمومي شدن نوروز به عنوان عيد ملي را سال ۵۳۸ قبل از ميلاد نوشته اند. بابل در ۲۹ اكتبر سال ۵۳۹ پيش از ميلاد به تصرف ايران درآمده بود.
در دوران هخامنشيان، يازده روز اول فروردين (فرورتيشن) ويژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستين روز سال نو روحانيون، بزرگان، مقامات دولتي و فرماندهان ارشد نظامي، دانشمندان و نمايندگان سرزمين هاي ديگر را مي پذيرفت و ضمن سپاسگزاري از عنايات خداوند، گزارش كارهاي سال كهنه و برنامه هاي دولت براي سال نو و نظر خويش را بيان مي كرد كه نصب العين قرار گيرد. اين آيين تا همين اواخر با جزيي تفاوت رعايت مي شد. شاه سپس پيشكش ها را دريافت مي كرد كه نمونه آن در كنده كاري هاي تخت جمشيد ديده مي شود. آنگاه مراسم سان و رژه برگزار مي شد و افسراني كه قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفيع و پاداش مي گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفي مي شدند.
در نوروز، مردم نخست به ديدن سالخوردگان خانواده، بيماران و از كارافتادگان مي رفتند و اداي احترام مي كردند (احترام و رعايت احوال سالخوردگان و نسل بازنشسته، در ميان ايرانيان همواره نهايت اهميت را داشته است)، سپس عيد ديدني آغاز مي شد. پيش از ديد و بازديدها، در لحظه تحويل سال هر فرد از خدا مي خواست كه در سال نو روان او را پاك و آرام نگه دارد. اين مراسم پس از ۲۵ قرن به همين صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل ديگر شده است.
سران دولت هخامنشي در آداب و رسوم و قوانين سرزمين هاي غيرآريايي نشين كمتر مداخله مي كردند ولي در مصر كه بيش از يك قرن يكي از ايالات ايران به شمار مي رفت، آيين هاي نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفير به حبشه (اتيوپي) از شاه انتخابي اين كشور خواسته بودند كه نوروز را به رسميت بشناسد و برگزار كند، آلودن محيط زيست (آب و هوا و زمين) را منع، و براي دروغ گفتن و سوءنيت مجازات در نظر بگيرد.
داريوش و تخت جمشيد
داريوش كه در گسترش آيين هاي نوروزي در ميان متصرفات غيرآرين ايران سعي بليغ داشت در مراسم نوروز ۵۱۵ پيش از ميلاد (هفت سال پس از آغاز فرامانروايي اش) تصميم خود را در زمينه ايجاد سنگ نبشته بيستون- حاوي آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ايران- اعلام كرد كه مورخان با توجه به اين سنگ نبشته گفته اند كه ايران تنها كشور جهان است كه سند مالكيت دارد. بزرگترين آرزوي داريوش كه در اين كتيبه آمده، اين است كه خداوند ايران را از آفت دروغ و خشكسالي مصون سازد.
پس از تكميل ساختمان عظيم و زيباي تخت جمشيد در پارس و گشايش آن، آيين هاي رسمي نوروز، باشكوه بي مانندي در آنجا برگزار مي شد. مراسم نخستين نوروز در تخت جمشيد دو هفته طول كشيد. مردم عادي در تالار صدستون و سران ايالات و مقامات تراز اول در تالارهاي ديگر اين كاخ حضور مي يافتند. كار ساختن تخت جمشيد (كه يوناني ها آن را «پرس پوليس» به معني شهر پارس خوانده اند) ۵۱ سال طول كشيد. داريوش اول تصميم به ساختن آن، در محلي نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولي پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به اين ترتيب ايران داراي دو پايتخت شد: شوش پايتخت اداري و تخت جمشيد پايتخت سياسي. عنوان «تخت جمشيد» را قرن ها بعد، عوام الناس به آن دادند، حال آن كه اين كاخ با جمشيد افسانه اي ارتباطي نداشته است. از اين كاخ كه گوياي تمدن و پيشرفت ايرانيان باستان است بر قلمروي ميان سند، دانوب، مديترانه و نيل فرمانروايي مي شد. حسادت اسكندر مقدوني نسبت به اين شكوه و عظمت، عامل عمده ويراني اين كاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباريان در هر كجاي كشور كه بودند پيش از فرا رسيدن نوروز خود را به تخت جمشيد مي رسانيدند و بهار را در آنجا به سر مي بردند.
داريوش دوم به مناسبت نوروز، در سال ۴۱۶ پيش از ميلاد سكه زرين ويژه اي ضرب كرد كه يك طرف آن شكل سربازي را در حال تيراندازي با كمان نشان مي دهد. ضرب سكه زر و سيم يك قرن پيش از آن توسط داريوش اول آغاز شده بود. سكه هاي داريوش اول به «داريك» يا «دريك» موسومند. بايد توجه داشت كه رسم دادن سكه به عنوان عيدي از زمان هرمز دوم - شاه ساساني در سال ۳۰۴ ميلادي آغاز شده است.
پارلمان ايران
مِهستان (مه = بزرگ)، پارلمان ايران در عهد اشكانيان نخستين جلسه خود را در نوروز سال ۱۷۳ پيش از ميلاد با حضور مهرداد اول- شاه وقت -برگزار كرد و اولين مصوبه آن انتخابي كردن شاه بود. عزل شاه نيز در اختيار همين مجلس قرار گرفت، البته طي شرايطي از جمله خيانت به كشور، ابراز ضعف و نيز جنون، بيماري سخت و از كار افتادگي. ايران در آن زمان داراي دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان كه جلسه مشترك آنها را «مِهستان» مي خواندند.در سال ۵۲ ميلادي، مِهستان كه از نحوست ۱۳ فروردين مي ترسيد، چند روز ايران را بدون شاه گذارد و روز ۱۵ فروردين «بلاش» را از ميان شاهزادگان اشكاني به شاهي برگزيد كه از همه آنان كوچكتر بود و استدلال كرد كه «مصلحت» انتخاب بلاش را ايجاب مي كرد. شاه قبلي در ايام نوروز مرده بود. اعتقاد به نحوست رقم ۱۳ از يونانيان است كه با اسكندر وارد ايران شده است.
نوروز ايراني بر حسب سال مصادف است با يكي از اين سه روز در تقويم ميلادي: ۲۰ ، ۲۱ و يا ۲۲ مارس (مارچ). در مارس ۴۴ پيش از ميلاد، ايران خود را براي دفاع در برابر حمله احتمالي «سزار» آماده مي كرد كه خبر رسيد سزار ۱۵ مارس (هفت روز پيش از نوروز) در سناي روم ترور شده است و شاه جريان را به اطلاع رجال كشور رسانيد كه ايام عيد را در دلواپسي به سر برده بودند. سپهبد سورنا فرمانده كل ارتش ايران ۹ سال پيش از آن (سال ۵۳ پيش از ميلاد) در «حران» ارتش روم را در هم شكسته بود. در اين جنگ، كراسوس كنسول روم و فرمانده اين ارتش كشته شده بود و سزار قصد انتقام گيري داشت.
اردشير پاپكان كه در سال ۲۲۶ ميلادي سلسله ساسانيان را تأسيس كرده بود، چهار سال بعد از دولت روم كه در جنگ از وي شكست خورده بود خواست كه نوروز ايراني را به رسميت بشناسد و سناي روم نيز آن را پذيرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم معروف شد.در دوران اشكانيان ايام نوروز به پنج روز كاهش يافته بود اما اردشير به تقاضاي «تنسر» موبدِ موبدان (روحاني ارشد زرتشتيان) روز ششم فروردين- زادروز زرتشت- را بر آن اضافه كرد و چون ايرانيان روز هفتم فروردين را خوش يمن مي دانستند و بيشتر ازدواج ها را به اين روز موكول مي كردند، از آن زمان ايام نوروز كه روزهاي روح ابدي، شادي ها و پاكي ها به شمار مي آمدند، به هفت روز افزايش يافت و ايرانيان در اين هفت روز دست از كار مي كشيدند.
در طول حكومت ساسانيان اهميت نوروز افزايش يافت، زيرا نه تنها يك عيد ملي بود، بلكه ايام تميز كردن محيط زيست، پوشيدن لباس نو، تميز كردن بدن، استغفار از گناهان، دلجويي از پيران، تجديد دوستي ها، استحكام خانواده و بيرون كردن افكار بد و پليدي ها از روح و روان به شمار مي آمد. در اين عهد، تشريفات نوروزي مفصل شد، از جمله روشن كردن آتش روي بام ها در شب نوروز (به نشانه سوزاندن پليدي ها) به آن اضافه شد كه اينك اين رسم به روشن كردن شمع سر سفره هفت سين تبديل شده است. ساسانيان معتقد بودند كه هدف كوروش از اعلام نوروز به عنوان يك روز ملي، برقراري عدالت، نظم، برادري، انساندوستي و پاكدامني بوده و بايد تحقق يابد.در مارس ۳۲۶ ميلادي ميان ارتش ايران به فرماندهي شاپور دوم و ارتش روم به فرماندهي كنستانتينوس دوم امپراتور اين كشور جنگي خونين و پرتلفات در گرفته بود. با اينكه پيروزي با ارتش ايران بود، شاپور دوم ۲۰ مارس (شب عيد نوروز) به رغم مخالفت افسرانش كه در شرف بُردن جنگ بودند، آتش بسي دو هفته اي اعلام كرد تا سربازان بتوانند آئين هاي نوروزي را برگزار كنند. كنستانتينوس دوم كه نيروهايش تلفات شديد داده بودند، پس از اين آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوريل ميان دو امپراتور پيمان صلح به امضاء رسيد.
در مراسم نوروز سال ۳۹۹ ميلادي، چند مسيحي ايراني كه موفق به ورود به كاخ يزدگرد، شاه وقت (ساساني) شده بودند، في البداهه از او تقاضاي آزادي مذهبي براي خود كردند. اين آزادي كه مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسيحيان قلمرو ايران داده شد. پيمان «صلح پايدار» ايران و روم كه به امضاي انوشيروان ساساني و «ژوستي ني اَن» امپراتور روم رسيده بود و در سال ۵۳۲ ميلادي در مراسم نوروزي كه در تالار كاخ تيسفون (ايوان مدائن - طاق كسري، نزديك بغداد امروز) با حضور شاه ايران برپا شده بود، مبادله شد.در زمان حكومت طولاني انوشيروان ساساني ، تماس مستقيم مردم با شاه افزايش يافت و شاه شخصاً به برخي شكايات رسيدگي مي كرد و در مراسم نوروزي كاخ سلطنتي عده بيشتري از مردم عادي شركت مي كردند و به همين سبب انوشيروان در سال ۵۴۹ ميلادي، پس از برگزاري مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگي را به ضميمه كاخ سلطنتي تيسفون كه از دجله فاصله زيادي نداشت صادر كرد و اين تالار و ساختمان ضميمه آن، نهم مارس سال ۵۵۱ ميلادي آماده بهره برداري شد و آيين هاي نوروزي آن سال در آنجا برگزار شد. اين تالار كه با فرش معروف بهارستان مفروش بود پس از حمله اعراب آسيب ديد و بعداً منصور خليفه عباسي دستور داد كه با تخريب كاخ سلطنتي و عمارات بزرگ تيسفون، مصالح لازم براي تكميل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزديكي تأمين شود و باقيمانده سكنه تيسفون به بغداد منتقل شوند. با وجود اين، بقاياي تالار انوشيروان كه به طاق كسرا و ايوان مدائن معروف شده همچنان باقي و پايدار مانده و از آثار تاريخي مهم جهان به شمار مي آيد. دانشگاه گندي شاپور(خوزستان) هم كه به دستور انوشيروان براي تدريس و تحقيق طب و فلسفه ساخته شده بود در نوروز (سال ۵۵۰ ميلادي) گشايش يافت.
هارون الرشيد
بعد از اسلام، تا مدتي مراسم نوروز در ايران به صورت خصوصي و خانوادگي برگزار مي شد. با وجود اين، نوروز ايراني از طريق مسلمانان تا اندلس (اسپانيا) گسترش يافت. از زمان عباسيان به دليل بسط نفوذ ايرانيان در دستگاه خلفاي اين دودمان، مراسم نوروز به اين دستگاه راه يافت ولي هنوز رسمي نبود. در روايت است كه هارون الرشيد، خليفه معروف عباسي، هزاران سكه نقره كه يك طرف آنها را رنگ زده بود (علامت گذاري كرده بود) در مراسم نوروز (سال ۲۱۱ هجري) در شهر بغداد به بزرگاني كه به ديدن او رفته بودند، هديه داد و به آنان تأكيد كرد كه سال آينده، كسي سكه دريافت خواهد كرد كه سكه هاي امسال را با خود بياورد و به او نشان بدهد. هدف هارون اين بود كه سكه هاي عيدي را كه داده بود خرج نكنند. رجال خراسان در سال ۸۰۹ ميلادي، روز ۲۴ مارس (سوم فروردين) را براي عيد ديدني خصوصي ميان خود تعيين كرده بودند. در همين مراسم به آنان اطلاع رسيد كه هارون الرشيد در همان روز در توس درگذشته است. با اين خبر، مجلس ديد و بازديد نوروزي به يك جلسه محرمانه سياسي مبدل و در آن تصميم گرفته شد كه به مأمون -كه از جانب مادر ايراني بود- كمك كنند تا جانشين پدر شود و سه هفته بعد، هنگامي كه شنيدند امين برادر او در بغداد خليفه اعلام شده است به گردآوري داوطلب براي جنگيدن دست زدند و در اندك زماني ۳۰ هزار تن آماده شدند. اين سپاه در روستاي تهران (پايتخت امروز ايران) ارتش ۹۱ هزار نفري مجرب امپراتوري عباسي را درهم شكست و علي بن عيسي بن ماهان فرمانده ارتش خليفه كه بهترين سردار زمان خود بود به همدان گريخت. داوطلبان ايراني در آنجا هم وي را شكست دادند و او ضمن جنگ كشته شد. نيروي داوطلب با وجود قلت نفرات، با روحيه اي بالا و به عشق كسب استقلال به بغداد رفت، اين شهر را محاصره و تصرف كرد، امين را كشت و سر او را براي مأمون به خراسان فرستاد و به اين ترتيب از آن پس خلافت عباسيان تحت نفوذ ايرانيان قرار گرفت و در زمان برادران بويه (از مردم ديلمان منطقه كوهستاني گيلان)، خليفه عباسي كاملاً تحت نفوذ آنان بود. در زمان بوئيان كه پيروان مرداويز بودند آيين هاي نوروز بار ديگر رسميت يافت و چون بغداد در دست آنان بود، در اين شهر هم برگزار مي شد.
مردآويز و احياي آيين هاي ايراني
مردآويز زياري (مازندراني) از قهرمانان ملي ايرانيان كه بر قسمت بزرگي از ايران زمين حكومت مي كرد و اصفهان را پايتخت خود قرار داده بود، كمر به برگزاري آيين هاي ملي ايران از جمله تيرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه سوري و مهم تر از همه نوروز؛ درست مطابق عهد ساسانيان، بسته بود و در اين راه سختگيري زياد و افراط بيش از حد از خود نشان مي داد، به گونه اي كه در سال ۹۳۴ ميلادي دست به تنبيه كاركناني زد كه در آذين بندي اصفهان براي نوروز سليقه كافي به كار نبرده بودند و همين امر سبب شد كه خدمه غيرايراني كه مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از بيم جان خود، او را در حمام كشتند. مردآويز همان سال جشن سده در اصفهان برگزار كرده و در آن شركت جسته بود. وي بود كه پس از راندن دست نشاندگان عربان از مناطق مركزي ايران دستور اكيد داده بود كه ايرانيان جز به فارسي نگويند و ننويسند.
سامانيان ايراندوست
اميراسماعيل ساماني از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبين، متولد ري) نابغه نظامي ايران كه به تجديد حيات زبان فارسي و فرهنگ ايراني كمك فراوان كرد، در سال ۸۹۲ ميلادي از رياضيدان هاي خراسان خواست كه تقويم ساساني را دوباره نويسي كنند تا «نوروز» درست هنگام عبور خورشيد از استوا آغاز شود و حلول سال دقيق باشد. اين آرزو سال ها بعد توسط «عمر خيام» تحقق يافت و تقويم هجري خورشيدي و لحظه دقيق حلول سال نو تهيه شد. ملك شاه سلجوقي كه خيام نيشابوري در دوران حكومت او تقويم خورشيدي را تنظيم كرده بود از همان زمان دستور رعايت آن را داد كه طبق قانون، از نوروز ۷۹ سال پيش، نوشتن تاريخ مكاتبات در ايران با تقويم خورشيدي رسمي شده است.
در عصر صفويان
شاه اسماعيل صفوي روز ۱۱ مارس (در سال ۱۵۰۲ ميلادي) و ۹ روز مانده به نوروز را براي تاجگذاري خود تعيين كرده بود تا آيين هاي نوروزي را در كسوت شاه ايران برگزار كند. وي كه در تبريز خود را شاه ايران اعلام كرد درهمين مراسم گفت كه مصمم به احياي ايران است.
در سال ۱۵۹۷ ميلادي، شاه عباس صفوي آيين نوروز را در «نقش جهان» اصفهان برگزار كرد و در نطق خود به اين مناسبت، اعلام داشت كه از آن پس اصفهان پايتخت ايران خواهد بود و تصميم دارد آن را به صورت زيباترين و امن ترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاي خارجي كه به شركت در مراسم دعوت شده بودند، اجازه داد براي كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس روز اول اكتبر سال ۱۵۸۸ ميلادي رئيس كشور ايران شده بود. وي در رعايت سنت هاي ملي و مذهبي شيعه دقت كامل به عمل مي آورد. شاه عباس سه بار با پاي پياده از اصفهان به مشهد به زيارت مرقد امام هشتم (ع) رفت.
نادر شاه
نادرشاه نيز به نوروز و آيين هاي آن علاقه فراوان داشت. وي سكه خود، موسوم به سكه نادري را در سال ۱۷۳۵ ميلادي در مراسم سلام نوروز رايج ساخت و تعدادي از آنها را به رسم عيدي به منشي ها و افسران خود داد كه در يك طرف سكه نقش شده بود: «الخير في ماوقع» و در طرف ديگر سكه اين عبارت ديده مي شد: «نادر ايران زمين» . اين عبارت نشان مي دهد كه نادر خواهان احياي ايران در چارچوب مرزهاي عهد ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بوده است. نادرشاه در سال ۱۷۳۹ در جريان لشكركشي به هند، پس از شكست دادن ارتش ۳۶۰ هزار نفري اين كشور و دريافت تاج شاه هند، براي ورود به دهلي منتظر فرا رسيدن نوروز شد تا در روزي سعد به اين آرزو برسد و روز ۲۰ مارس (نوروز) وارد دهلي شد و مراسم عيد را در كاخ «شاه جهان» (امپراتور پيشين هند) برگزار كرد.
iranianshistoryonthisday.com
|