بعدازظهر يك روز باراني در مركز شانگهاي است. خيابان ها خالي از رهگذران است، به استثناي گروهي از پدر و مادران كه زير چتر بيرون مدرسه اي ايستاده اند. ساعت چهار، سروكله بچه ها پيدا مي شود. همگي لباس يكدست و مرتب مدرسه را به تن دارند و دستمال گردن قرمز بسته اند. كيف هايشان به قدري سنگين است كه برخي، آن را در چهارچرخه با خود مي كشند. يك روز پسرم در زمره آنان خواهد بود.
با وجود اينكه محلات خارجي نشين حومه شهر پر است از مدارس بين المللي كه برنامه هاي درسي انگليس، آلمان، سنگاپور و آمريكا را عرضه مي كنند، شمار فزاينده اي از خارجي ها مانند ما قصد دارند بچه هايشان را به مدارس محلي بفرستند. اين تصميم تا حدي ناشي از ناتواني- يا بي ميلي- براي صرف هزاران دلار براي شهريه است؛ به خصوص با توجه به اين امر كه مدارس محلي به هر حال بهتر محسوب مي شود. بالاخره آدم از آموزش ابتدايي چه مي خواهد جز ايجاد پايه قوي در زبان، رياضيات و علوم يعني درس هايي كه مدارس آسيايي در آن شهره هستند؟ نگراني عمده ما توانايي پسرمان براي انطباق با پشتكاري جدي است كه از چيني ها انتظار مي رود. نگراني ما با حرف زدن با دوستان چيني بيشتر مي شود.
بچه هاي خودانگيخته
وقتي «روسو چن» پدر اهل شانگهاي خواست دختر چهارده ساله اش را در تعطيلات به مسافرت ببرد، وي از اين كار سر باز زد و به پدرش گفت كه تعطيلات شايد به درسش لطمه بزند. وي شاگرد اول كلاسي در مدرسه زبان خارجي شانگهاي است كه يكي از بهترين مدارس راهنمايي شهر است. اين نوجوان با تسلط تقريباً خوب بر انگليسي، اكنون در حال يادگيري آلماني است و در درس فيزيك در زمره بهترين هاست. هدف وي گرفتن بورس كامل براي تحصيل در رشته بيوشيمي در دانشگاه هاروارد است. اين تنها غربي هاي مقيم چين نيستند كه با شنيدن داستان دانش آموزاني از اين دست نگران مي شوند.
عقب افتادن
در سراسر آمريكاي شمالي، سياستمداران، والدين و كارشناسان نگران آن هستند كه سخت كوشي و انضباط كودكان شرق باعث شده است تا آنان غربي هاي نسبتاً آسان گير را پشت سر بگذارند. با وجود اينكه در مورد آمار اتفاق نظر وجود ندارد، اعتقاد بسياري بر آن است كه آمريكاي شمالي از توليد فارغ التحصيلان كافي در رشته هاي علوم و مهندسي ناتوان است. اما در اين مورد اختلاف نظر كمتري وجود دارد كه نمرات امتحان رياضيات در غرب بسيار كمتر از بيشتر كشورهاي آسيايي است.
در نتيجه اكنون اجماع عميقي به وجود آمده است كه آمريكاي شمالي براي حفظ پيشتازي خود در عرصه رقابت، بايد از تأكيد بر تفريح، انعطاف پذيري و سبك هاي يادگيري شخصي دست بردارد. در واقع اين تغيير بايد به سمت ايجاد محيط يادگيري سختگيرانه تر و منضبط تر باشد كه به خصوص رياضيات و علوم مي طلبد. چنين تغييري را در كانادا نيز مي توان احساس كرد كه امتحان ورودي دانشگاه وجود ندارد و مدت هاست كه ارزشيابي استاندارد، حفظ كردن و يادگيري طوطي وار مطلوب به شمار نمي آيد.
تقاضا براي اصلاحات
يكي از اولين خاطرات من از دوره كودكستان در كانادا اين است كه از روي نقاشي يكي از دوستانم از يك خانه تقليد كردم. مرا به اين خاطر توبيخ كردند اما در حال حاضر عده زيادي مي گويند اهميتي كه به خلاقيت داده مي شود، باعث مي شود دانش آموزان از آموزش درست محروم بمانند. گروهي از آموزگاران خواهان آن هستند كه از فلسفه آموزش آسيايي مبتني بر تكرار، قرائت و تمرين بيشتر استفاده شود. در آمريكا، رشد اقتصادي چين و هند، تأكيد بيشتري بر نياز به اصلاحات آموزشي پديد آورده است.
اما جالب اينجاست كه در چين، تمايل فزاينده اي براي به كارگيري عناصر آمريكايي آموزش وجود دارد. بسياري در اين مورد، هم عقيده هستند كه نبود خلاقيت در نظام آموزشي كشور به زودي مانع توسعه مستمر خواهد شد. بيم آن مي رود كه اقتصاد توليدي كشور نتواند فناوري پديد آورد و از مديريت طرح هاي عمراني و تحقيقاتي باز بماند. نتيجه چنين وضعي عقب افتادن در بخش هاي ابداعي مانند طراحي و بازاريابي است.
نبود انعطاف پذيري
نبود انعطاف پذيري و ناتواني افراد براي برعهده گرفتن ابتكار بر كل بخش خدمات تأثير مي گذارد و كاركنان را در تمام سطوح فلج مي كند. مثلاً مدتي قبل من به همراه گروهي ديگر از خارجيان در هتلي پنج ستاره در شهر «چنگ دو» اقامت داشتيم. يك روز، ديرتر از زمان مقرر براي خوردن صبحانه رفتيم. ديديم قهوه تمام شده است. درخواست ما براي قهوه، همه كاركنان هتل را دچار بحران كرد. پس از ملاقات با چند نفر و اجازه مديريت ارشد بود كه دم كردن قوري جديدي از قهوه امكان پذير شد. انتقال حتي ساده ترين مشكلات به مديريت به اين روش در يك جامعه مابعدصنعتي پيشرفته غيرممكن است.
آموزش با كيفيت
در اين ترديدي وجود ندارد كه اگر چين بخواهد از زنجيره ارزش بالا رود و موقعيتي فراتر از جايگاه فعلي خود به عنوان كارخانه جهان پيدا كند، بايد تدريجاً انواع تفكر خلاقيت آميز را پرورش دهد كه نمي توان آن را با يادگيري طوطي وار و حفظ كردن آموخت. براي پرورش اين توانايي هاي گمشده، چين يك رشته اصلاحات تحت عنوان آموزش با كيفيت به اجرا درآورده است. اين سياست كه هدف آن آموزش خلاقيت و تأكيد بر پرورش شخصيت است، به تغييرات محسوسي انجاميده است؛ از جمله تغيير كتب درسي، تأكيد بيشتر بر مهارت هاي شفاهي در آموزش زبان و واداشتن آموزگاران براي تشويق مشاركت دانش آموزان.
با اين حال بسياري از چيني ها معتقدند چيزي جز تغييرات سطحي صورت نگرفته است. آنان خاطرنشان مي كنند موضوع اصلي كه همانا نظام آموزشي مبتني بر آزمون هاي استاندارد است، تغيير نكرده است. آزمون هاي استاندارد در چين پيشينه اي طولاني دارد كه از امتحانات دوران خاندان «سويي» (۶۱۸-۵۸۱) آغاز مي شود. ۱۳۰۰ سال است كه از اين نوع امتحان براي انتخاب مقامات رسمي استفاده مي شود. عده اي يادآوري مي كنند امتحانات رسمي را بايد در كنار باروت، اسكناس، چاپ و قطب نما، يكي از اختراعات عمده چين باستان دانست. امروز، آزمون هاي سراسري است كه معين مي كند هر دانش آموز يا دانشجويي به كدام دبستان، دبيرستان يا دانشگاه راه مي يابد. اين امتحانات مهمترين عامل تعيين مسير كلي شغلي هر فرد در اين كشور است.
برگزاري آزمون ها- به خصوص آزمون ورود به دانشگاه ها- رخداد مهمي در چين است. در شانگ هاي، بر اساس مقررات دولتي در اطراف محل هاي برگزاري امتحانات، «نواحي حفاظت سبز» ايجاد مي شود كه درآن كارهاي ساختماني به حال تعليق در مي آيد و خودروها از مسير ديگري هدايت مي شود. شركت هاي تاكسيراني از پيش، هزاران تاكسي را رزرو مي كنند. سؤالات شفاهي از راديو پخش مي شود و حتي دانش آموزاني كه دچار تأخير باشند، با همراهي پليس، به موقع به محل هاي برگزاري رسانده مي شوند. آزمون هاي سراسري در روستاها اهميت به مراتب بيشتري دارد چون تنها راه گريز از سرنوشت ناگوار اجتماعي محسوب مي شود.
نگراني در مورد نظام ارزشيابي سختگير
اهميتي كه به آزمون ها داده مي شود، همواره در جامعه چين مورد انتقاد است. روزنامه ها و نشريات معمولاً درباره فشارهاي شديد امتحانات گزارش مي دهند. از جمله اين گزارش ها مي توان از ميزان خودكشي و ماجراهاي عجيب تر مثلاً خوردن قرص هاي ضدبارداري توسط دختران استان گوانگ دونگ براي جلوگيري از تأثيرات منفي عادت ماهيانه در طول امتحان نام برد. به رغم نگراني هايي از اين دست، انگيزه واقعي چنداني براي اصلاح نظام ارزشيابي وجود ندارد. در چين، آزمون هاي استاندارد تنها راه تضمين شايسته سالاري و انصاف محسوب مي شود. روش كانادايي ورود به دانشگاه بر اساس مصاحبه و ميانگين امتياز، بيش از حد غيرعيني تلقي مي شود. بسياري معتقدند در نظامي از اين دست، بهترين مدارس، دانشگاه ها و مشاغل فقط نصيب كساني مي شود كه از ارتباطات مناسب برخوردارند.
يافتن بهترين نظام آموزشي
چيني ها مي گويند به يادگيري خلاقيت آميز اهميت مي دهند اما آن اصلاحات آموزشي را نمي پذيرند كه نمرات امتحان را فدا كند، مانند ژاپني ها كه قبلا سياست آموزش آزاد را تجربه و بعد رها كردند چون بر آزمون هاي استاندارد تأثير منفي داشت. تأكيد بر حفظ كردن و يادگيري طوطي وار، پيامدهاي مهمي در برداشته است. دانش آموزان ياد مي گيرند كه تمام سؤالات فقط يك پاسخ درست دارد و جاي چنداني براي بحث و تفكر اصيل وجود ندارد.
در درس هايي مانند تاريخ و سياست، صرفاً بر تاريخ ها و اسامي تأكيد مي شود. حتي امتحان زبان چيني كه دانش آموز بايد در آن مقاله بنويسد، به مهارت افراد در نقل قول از متون و اصطلاحات ادبي و تاريخي نمره مي دهد. در نتيجه دانش آموزان چيني از ظرفيت حفظ كردني برخوردار مي شوند كه براي بسياري از غربي ها تكان دهنده است. بسياري مي توانند كل مقالات را حفظ كنند و حتي مي گويند عده اي هم مي توانند كل يك فرهنگ لغت را به خاطر بسپارند. برخي از كودكان پيش دبستاني، صدها نماد زبان چيني را ياد مي گيرند و اشعار تانگ را از حفظ مي خوانند. از اين رو، دانش آموزان چيني به طور منظم در آزمون هاي استاندارد اروپا و آمريكا نمرات تقريباً كامل مي گيرند.
اما وقتي اين دانش آموزان به خارج مي روند، بسياري از آنان حس مي كنند براي استفاده از آموزش غربي آمادگي ندارند. دانش آموزان چيني كه نمرات «تافل» بسيار بالايي دارند، اغلب از انجام ساده ترين مكالمات به اين زبان ناتوان هستند. دانشكده اي در يكي از دانشگاه هاي معتبر آمريكا به همين علت نسبت به پذيرش دانشجويان چيني محتاط است.
مهارت هاي اكتسابي مانند مشاركت در كلاس، ارائه سخنراني و طرح هاي تحقيقاتي شخصي كه در مدارس ابتدايي در آمريكاي شمالي عادي است، تا حد زيادي در مدارس چين و حتي دانشگاه هاي آن مغفول مانده است. افزون براين، تأكيد بر تفكر اصيل و مقررات سختگيرانه در مورد دزدي ادبي اغلب دانش آموزان چيني را گيج مي كند. يك معلم آمريكايي كه در استان يونان كار مي كند، تعريف مي كرد يك روز دو دانش آموز مقاله يكساني را براي امتحان تحويل دادند. وقتي از آنها پرسيد، معلوم شد هر دو متون يكساني را براي امتحان حفظ كرده بودند. وقتي معلم توضيح داد وي از آنان كار اصيل مي خواهد، هر دو با سردرگمي پاسخ دادند: «مگر وقتي آن را حفظ كردم، مال من نمي شود؟» اين تفاوت رويكرد نشان دهنده موضوع هاي عميق تر در تفاوت هاي آموزش غربي و شرقي است.
اگر اهالي آمريكاي شمالي بخواهند مهارت هاي رياضي و علوم رايج بين چيني ها را بياموزند يا چيني ها بخواهند خلاقيت اهالي آمريكاي شمالي را پيدا كنند، فقط تغيير در كلاس لازم نيست. كل فرهنگ است كه بايد دگرگون شود.
تمايلات طبيعي با پرورش تقويت مي شود. چيني ها به روش هاي بي شمار با گفتار، عمل و نگرش، اراده ذاتي و انرژي بچه هاي خود را به كنترل درمي آورند و سركوب مي كنند.
روش هاي مختلف يادگيري
هاوارد گاردنر، روانشناس آموزشي برجسته، آثار متعددي را درباره چين نوشته است. وي استدلال مي كند حتي از ساده ترين اشكال بازي نوزادان معلوم است كه روش هاي مختلف يادگيري مدت ها پيش از مدرسه آغاز مي شود و حتي غربي ها با بچه هايشان بازي مي كنند، معمولاً عقب تر مي نشينند و به آنان اين اجازه را مي دهند كه خودشان دنيا را كشف كنند، خواسته هاي خود را دنبال كنند و محدوديت ها را مشخص كنند. از سوي ديگر در چين، وقتي بچه ها مشغول كاوش هستند، معمولاً شخصي پشت آنان قرار دارد كه حركات و كارهايشان را راهنمايي مي كند.
در حالي كه پدر و مادران در آمريكاي شمالي بر خوداتكايي، مهارت هاي راه حل خلاقانه و مشكل گشايي تاكيد مي كنند، همتايان چيني آنان از تصوير و راهنمايي ملايم استفاده مي كنند، يعني يك سبك يادگيري كه «باژشوجيائو» (تدريس با در دست گرفتن) خوانده مي شود. مثلاً در آمريكاي شمالي، تدريس هنر معمولاً شامل دادن رنگ و كاغذ به بچه ها و تشويق آنان به استفاده از تخيل است. اما در چين، نمونه تصاوير روي ديوار آويخته مي شود و آموزگار دست بچه را مي گيرد و نقاشي كشيدن را به او ياد مي دهد. بنابر اين، فرهنگ آموزشي چين حتي در ابتدايي ترين سطوح بر فراگيري مهارت فني، يادگيري از طريق تقليد، انضباط متمركز و ارزش «يكدستي قابل احترام» تاكيد دارد. در عوض، فرهنگ غربي معمولاً براي آزمودن آزاد، خلاقيت و بيان اصيل ارزش قائل است. به طور كلي كودكان چيني بسيار بيشتر از همتايان آمريكاي شمالي خود منضبط هستند. رفتارهاي بچه هاي كوچك مانند جابجا شدن در صندلي، پا كوبيدن روي زمين و در گوشه كنار بازيگوشي كردن كه در غرب كاملاً پذيرفته شده است، به نظر چيني ها غيرعادي است.آموزگاران غربي كه در پيش دبستاني هاي چين كار مي كنند، از ميزان سختگيري و چگونگي تنبيه دشوارترين (يعني فعال ترين) بچه ها يكه مي خورند. با وجودي كه اين اندازه انضباط اين تأثير منفي را دارد كه بچه ها را از آغاز بازي منع مي كند، در آموزش خويشتنداري و احترام به اقتدار موفق است، يعني دقيقاً همان چيزهايي كه در مدارس آمريكا وجود ندارد. دوستان من در آمريكاي شمالي اغلب مي گويند بچه هايشان در بين درس هاي پيانو، هنر و ورزش، زير فشار زيادي هستند كه تناسبي با سن و سال آنان ندارد. اما در مقايسه با فعاليت هاي غيردرسي چيني ها، زندگي بچه هاي غربي پرتفريح است.
تكاليف درسي
در آمريكا، يك قانون كلي است كه براساس آن آموزگاران بايد هر روز به ازاي هر كلاس ۱۰ دقيقه تكليف درسي بدهند (مثلاً كلاس اول ۱۰ دقيقه و كلاس دوم ۲۰ دقيقه). مثلاً يك دانش آموز هشت ساله به طور متوسط روزانه ۳۰ دقيقه تكليف درسي انجام مي دهد. اگر مدارس از اين فراتر روند، صداي والدين درمي آيد. در چين به خصوص در دوران سياست تك فرزندي كه آثار فرصت هاي از دست رفته انقلاب فرهنگي باقي است، بچه ها در معرض فشار بسيار زيادي هستند. پدر و مادران معمولاً خودشان تكليف درسي اضافه معين مي كنند و تعطيلات پايان هفته، تابستان و زمستان پر از كلاس خصوصي رياضيات و انگليسي است. حتي از آموزگاران كودكستان مي خواهند كه تكاليف اضافه بدهند. اين امر نيازمند از خود گذشتگي والدين است كه بايد هر شب ساعت ها صرف نظارت بر انجام تكاليف درسي بچه ها كنند. در نتيجه اين دلبستگي فرهنگي به تحصيل، بچه هاي چيني وقت آزاد بسيار كمتري از همتايان آمريكاي شمالي و فرصت كمتري براي بازي دارند.
بچه هاي بين ۶ تا ۱۰ ساله در آمريكاي شمالي روزانه به طور ميانگين ۲ تا ۳ ساعت بازي مي كنند. اين وقت در روزهاي پايان هفته و تعطيلات بيشتر است. بچه هاي چيني در همين گروه سني اگر بتوانند عصر هر روز نيم ساعت به پارك بروند، خوشبخت هستند. كمبود اوقات فراغت تا نوجواني ادامه دارد. برخلاف غربي ها، نوجوانان چيني به ندرت شب ها يا آخر هفته به دنبال تفريح بيرون مي روند. روزي از يك دختر ۱۶ ساله اهل شانگهاي پرسيدم چند بار با دوستانش پس از مدرسه بيرون مي رود، وي با تعجب پاسخ داد سالي يك يا دو بار.
تحسين سركشي
تفاوت فرهنگي نه فقط در سبك زندگي نوجوانان كه در نگرش نيز وجود دارد. فرهنگ آمريكاي شمالي به طور كلي فرد سركش را تحسين مي كند و بي همتايي اين تفاوت را شايسته تعريف مي داند. شكست را مي پذيرد و حتي گاه تشويق مي كند. در عوض جامعه چين به شدت همگراست. به قول معروف مي گويند: «ناخن بلند زير چكش مي رود.» اصطلاحاتي از اين دست در زبان چيني زياد است و از آن براي ابراز عقايد مورد پذيرش همگان استفاده مي شود. غربي هاي ساكن چين خيلي زود متوجه مي شوند نوعي تفكر يكدست در مورد مسائل متنوعي همچون سياست، تاريخ، غذا، هنر و مسافرت وجود دارد. برخلاف غرب، در چين دانش آموز خوب بودن مطلوب و حتي نور چشمي معلم بودن خوشايند است و پارتي بازي آشكار رايج است.
مدارس چين هميشه دانش آموزان را رده بندي مي كنند و نمرات امتحان را در معرض ديد همگان مي گذارند. حتي مواردي ديده شده است كه چگونگي نشستن بچه ها در كلاس براساس رده بندي آنان است. با وجودي كه عده اي از بيرحمي فقدان حريم خصوصي شكايت مي كنند و والدين به بچه ها توصيه مي كنند در ميانه فهرست قرار بگيرند، اين نوع مقايسه آشكار نوعي نيروي انگيزه بخشي مثبت تلقي مي شود.
روش هاي متفاوت
بنابراين، تفاوت هاي بين روش هاي يادگيري در شرق و غرب مبتني بر تفاوت هاي فرهنگي عميق است كه تغيير آن به شدت كند خواهد بود. اما در حالي كه مي توان تغييرات محدودي را از اصلاحات آموزشي داخلي انتظار داشت، اكنون نوعي محيط آموزش جهاني در حال شكل گيري است كه گستره انتخاب فزاينده اي را در بردارد .در چين، شمار فزاينده اي از والدين نوباوگان خود را به پيش دبستاني هاي به سبك آمريكايي مي فرستند- كه به رغم شهريه گزاف- در بسياري شهرهاي مرفه مانند شانگهاي، درآمد بسيار خوبي دارند.
در اين حال، در آمريكا مدارس خصوصي كه درس رياضيات را به سبك آسيايي عرضه مي كنند، هر روز با استقبال بيشتري روبه رو مي شوند و بچه هايي كه در خانه درس مي خوانند، از كتب درسي سنگاپور و هند استفاده مي كنند. مدارس و دانشگاه هاي غربي در چين براي جذب دانش آموز و دانشجو شعبه تأسيس مي كنند.
به نظر مي رسد در آينده مردم به تنوع، ارتباط و تبادل فرهنگي روي خواهند آورد، يعني در زماني كه تعداد دانشجويان چيني در محيط هاي دانشگاهي غربي باز هم افزايش يابد و دانش آموز غربي زبان ماندارين بياموزد تا به مدرسه چيني برود. در آينده به جاي آن كه تغيير سياست در دو سوي اقيانوس اطلس رخ دهد، مردم به اين شكل به توازن بين توان فني و تفكر خلاقانه دست خواهند يافت. منبع: گلوباليست