شنبه ۴ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۶۸ - Aug 26, 2006
آسيب شناسي سينماي ايران
يك ده آباد، به از صد شهر خراب
سعيد مستغاثي
لاك پشت ها هم پرواز مي كنند؛ از معدود نمونه هاي سينماي جشنواره اي ايران كه از كيفيت استاندارد برخوردار است.
013248.jpg
آن سينماي خنثي كه اساساً كاري با تماشاگر و احساسات و انديشه وي ندارد و مولد هيچ جرياني در درون مخاطب خودش نيست،تقريباً در همه مدل هاي سينماي ما به چشم مي خورد؛ از فيلم هاي به اصطلاح هنري گرفته تا فيلم هاي دفاع مقدس تا نوع حادثه اي و خانوادگي و ژانر ملودرام و...
ملودرام امروز سينماي ما نه تنها آن نيست كه وجهي خاص از يك زاويه ديد و نحوه اي از زندگي را براي بيننده به نمايش بگذارد بلكه مدل هاي تكراري به نظر مي رسد كه با تلقي بيننده از زندگي خودش بسيار فاصله دارد. الگوهايي از شخصيت هاي اجتماعي نمايش داده مي شود كه با آن چه در واقعيت و حتي به طور روزمره در كوچه و خيابان با آن مواجه هستيم ، تفاوت دارد. به قول يكي از سينماگران ، شاهد جسارتي از فيلمسازان نيستيم كه بتواند در درون خود با نگاه كاملاً منطقي و واقع بينانه به بخش هايي از كاراكتر هاي اجتماعي بپردازد؛ كاراكترهايي كه امروز در جامعه اثرگذار هستند ولي در مدل هاي بيروني خود در سينما و تلويزيون اساساً حتي به آنها نزديك هم نمي شوند. مثلاً مشاهده نمي شود كه شخصيت اصلي يك فيلم، قاضي يا يك پليس يا وزير و يا يك نماينده مجلس با مدل واقعي در جامعه ما باشد.
البته يك نكته هم بايد گفته شود كه امروزه در سينما يا تلويزيون حتي اگر به صورت خيلي كم رنگ و سطحي به يكي از حرفه ها و يا شغل هاي اجتماعي پرداخته شود و يا يكي از شخصيت هاي فيلم متعلق به قشر خاصي باشد و از خود مثلاً نقطه ضعفي نشان دهد ، بلافاصله انجمن ها و مؤسسات و حاميان آن قشر ، اعلاميه و تكذيبيه مي دهند و اعتصاب و تظاهرات مي  كنند كه در فلان فيلم به ساحت مقدس حرفه و شغل ما توهين شد! يعني مثلاً اگر قهرمان قصه يك راننده تاكسي باشد و در داستان دچار خلافي شود، ناگهان شاهد تجمع راننده هاي تاكسي هستيم كه عليه سينما شعار مي دهند! هنوز نمي توان توضيح داد كه اين فقط يك كاراكتر سينمايي است و قابل تعميم به يك قشر يا صنف و يا طبقه اجتماعي نيست. يعني اقشار گوناگون جامعه ما اغلب ظرفيت انتقاد و نقد و حتي طنز و شوخي و مطايبه با خود را ندارند. البته اگر اين شوخي و نقد بر ديگران باشد را مي پسندند ولي با كوچك ترين حرفي كه نشاني از «بالاي چشمت ابروست» داشته باشد ، ميانه اي ندارند. به نظر مي آيد ، اين يك مشكل فرهنگي و حتي تاريخي است كه حتي در خود جامعه سينمايي هم به چشم مي خورد.
به ياد بياوريم شوخي قسمتي از مجموعه طنز نقطه چين با بخشي از سينماي ايران ، چه غوغايي در ميان جماعت سينمايي برانگيخت!!. شعار زياد مي دهيم ولي پاي عمل برآشفته مي شويم.
يك بخش از اين آسيب ها به سياستگذاري ها و تلقي هاي نادرست برخي مسئولين از سينما و عوامل آن برمي گردد و بخش ديگر متوجه خود عناصر فرهنگي و هنري است. يك جور بازنشستگي زودرس در اين حوزه احساس مي شود. كمتر كسي فكر مي كند كه اگر ۷۰ يا ۲۰۰ فيلم در سال توليد شود ، بهتر است يا اين كه ۲۰-۱۰ فيلم متناسب با امكانات و ظرفيت هاي سخت افزاري مان كه اين تعداد بتواند جماعت انبوهي را به سالن هاي سينما بكشاند.
اگر سينماي ايران بتواند به شاخص هاي جدي يك صنعت سينما اتكا نمايد يعني صاحب يك شخصيت صنعتي ، فرهنگي و سينمايي به مفهوم صحيح كلمه شود، در ابعاد سرمايه، نيروي انساني، مديريت، عرضه و بازار و... به طور استاندارد وارد شده و حضور جدي داشته باشد و رابطه منطقي و طبيعي خود را با مردم برقرار كند، قطعاً از نظر موضوعي و انتخاب سوژه و مضمون ، هم مي تواند با درايت بهتر و به روزتر عمل كرده و موجب تحكيم قدرت هاي اجتماعي و فرهنگي و تاريخي خود شود و هم قادر است به دليل گردش اقتصادي صحيح و قدرت  مالي ، موجب خلاقيت در وجه ارتقاي سطح استانداردهاي سينمايي گردد.
حداقل تجربه اي كه فيلم هاي عظيم متكي بر توليد استاندارد براي سينماي ايران به بار مي آورد ، اين است كه سطح نگرش توليد در اين سينما را از حد «تعداد» بالاتر آورده تا به پارامترهاي اساسي تر فكر شود؛ خصوصاً با اين گستردگي ارتباطات و رسانه هاي جهاني كه جامعه ما را هم در معرض مستقيم خود قرار داده است.
در حالي كه نسخه بهترين فيلم هاي روز دنيا را در قالب CD با بهاي اندكي مي توان از كنار همين خيابان ها تهيه نمود و علاوه بر آن دهها رسانه سرگرمي ساز ديگر لحظه به لحظه مخاطبان خود را اشباع مي سازند ، سينما بايستي چيزي را به مخاطب ارائه دهد كه با وجود همه اين پارامترهاي جانشين ، وي را به سالن سينما بكشاند و اين احساس را در وي برانگيزد كه قرار است در اين سالن با پديده اي بسيار متفاوت روبه رو شود. اين هدف، ارزش سرمايه گذاري كلان را دارد و بايد براي آن منابع بزرگ مالي را وارد ميدان كرد. ارزش دارد كه مذاكرات سطح بالا در موردش صورت بگيرد و زمان زيادي براي توجيه منابع اصلي امكانات و مالي اش صرف شود.
ارزش دارد كه مثلاً در فيلم «لاك پشت ها هم پرواز مي كنند» با مقامات بالاي كردستان عراق وارد مذاكره شوند تا آنها از اعتبار سياسي شان مايه بگذارند و بتوانند ارتش را جلوي دوربين بكشند. نه اين كه با ۴ نابازيگر محلي سر و ته قضيه را هم بياورند. ديگر زمان آن گذشته كه بخواهند همه چيز را سمبل كرده و مثلاً براي صحنه پرتاب شدن يك اتومبيل به درون دره يا از ماشين هاي قراضه صد بار پرت شده استفاده  كنند يا از صحنه هاي بقيه فيلم ها و يا اين كه تانك را با پوشش خاص فقط در سطح خود آتش بزنند. اگر سينماي ايران بخواهد در سطح يك صنعت در بازارهاي جهاني حضور داشته باشد بايد به آن نوع توليد و پروداكشن هاي عظيم با سرمايه ها و هزينه هاي بالا رو بياورد ولو در حد چند فيلم در سال.
اگر اين سينماي جدي و استاندارد شكل بگيرد يقيناً عرصه براي عده اي كه حال و هواي سياه مشق هاي شخصي شان را دارند ، محدود خواهد شد. قطعاً در همه زمينه ها و در همه عرصه ها در شكل جديد، عناصري بروز و ظهور پيدا مي كنند كه متكي بر تخصص و تجربه باشند و ساحت سينما را منظر يك ساحت جدي بگردانند. ديگر هر كسي نمي تواند ادعاي سينماگر بودن، فيلمساز بودن، صدابرداري، تدوين گر بودن و... بكند.
شاخص همه حرفه ها ، يك شاخص كيفي خواهد بود ، يعني كيفيت، عامل اصلي ارزيابي ها قرار مي گيرد نه صرفاً يك تيتر و كارت شناسايي كه بر روي آن عنوان نوشته شده است. متخصص بودن متكي بر تيتر و كارت شناسايي در يك تخصص نيست بلكه به واقع آن تخصص بايد اثبات شده باشد و آن هم با تجربه و آزمون و خطا به دست مي آيد. قطعاً فيلم هاي زيادي در سينماي ايران داشته ايم كه پروداكشن عظيم را دارا بوده ولي نتيجه اي به بار نداشته اند. يك آسيب آن، تهيه كننده دولتي (چه آن كه واقعاً وابسته به نهاد يا ارگان دولتي است و چه آن كه به اسم بخش خصوصي از امكانات دولتي بهره مي گيرد) بوده و هست. نكته جالب اين كه تعدادي از اين فيلم ها اصلاً به نمايش درنيامده است.
در واقع اين گونه فيلم ها فقط با نيت ساخته شدن، توليد شده اند و نه چيز ديگري. اين كه تنها فلان پروژه هم ساخته شود ، براي تهيه كننده و متولي آن كافي بوده است.
حالا اين كه فيلم مذكور تا چه اندازه با ساخت و ساز استاندارد هماهنگ است و آيا با مخاطب ارتباط برقرار مي كند يا خير؟ اصلاً مطرح نبوده.
يك پروژه استاندارد كه بر اساس سرمايه و امكانات بخش خصوصي توليد شود ، در طول پروسه ساخت و تهيه و حتي توزيع و پخش و نمايش ، صاحبان و دست اندركارانش را نگران و دل مشغول به انجام رسيدنش نگه مي دارد؛ براي اين كه كليت پروژه متعلق به خودشان است ، از كيسه بيت المال و يا سرمايه هاي بادآورده تغذيه نشده ، امكانات و وسايل دولتي را به عناوين مختلف مانند يارانه و حمايت و ... به خدمت نگرفته و به حساب حق مسلم خود بر سر سفره وسايل بنياد فارابي مثل دوربين و نگاتيو و ساير امكانات فني فيلمبرداري چتر باز نكرده است. (نكته جالب ، شوخ چشمي  برخي توليدكنندگان به اصطلاح بخش خصوصي است كه سالهاست از همين سفره ارتزاق مي كنند ولي مدعي اند كه از جيب خود و با سرمايه ها و ارث پدري شان فيلم ساخته اند!!). آن گونه توليد استاندارد و متكي به سرمايه ها و امكانات خود باعث مي شود تا باور داريم كه «سينما» يك مقوله جدي است و اصلاً شوخي بردار نيست.
اما متأسفانه اين شوخي نه تنها در برخي از تهيه كنندگان دولتي بلكه در قسمت وسيعي از بخش خصوصي هم وجود دارد كه فيلم هايي را وارد پروسه توليد سينماي ايران مي نمايند كه در هيچ روند منطقي و تفكر درست سينمايي نمي گنجند، معلوم نيست از كجا آمده اند و به كجا مي روند؟

بازي
Pirates of the Caribbean
سيستم:PSP
سبك: اكشن ماجرايي سوم شخص
013245.jpg
اين بازي از معدود عنوان هايي است كه نسخه PSP آن بسيار بهتر از نسخه PS2 از آب درآمده است. در اين بازي شما ماجراي فيلم را دنبال مي كنيد. جك اسپارو بدون همراهي دوستش، به تنهايي بايد از زندان گريخته و ابتدا بدنبال نقشه گنج بگردد. حركات جك در قياس با نسخه PS2 بسيار نرم تر و روان تر انجام مي شود و همين نكته بسيار قابل قبول است. درگيري ها در PSP بسيار جالب تر است.ترتيب زدن دكمه ها بالاي سر هر فرد از افراد دشمن ظاهر مي شود و اگر به همان ترتيب دكمه ها را فشار دهيد، قطعاً جك پيروز ميدان خواهد بود. از طرفي معماهاي بازي هم بسيار بيشتر و جالب تر از نسخه PS2 هستند. شما در عبور از هر قسمت بايد معماي كوچكي را حل كنيد. حتي گرافيك بازي هم از نسخه PS2 بسيار نرم تر و جذاب تر طراحي شده است.
Kingdom of Paradise
سيستم:PSP
سبك: اكشن
013242.jpg
عنوان هاي RPG از نوع غير Turnbase معمولاً در كنسول ها (خصوصاً PS2) به ندرت يافت مي شود. Kingdom of Paradise هم از همين نوع است. يك بازي RPG غير Turn base داستان بازي در مورد پسر جواني به نام Shinbu است كه بعد از مدتها به دهكده خود در چين بازگشته است.
قبل از رسيدن به دهكده دختري را مي بينيد كه عده اي در تعقيبش هستند. Shinbu تعقيب كنندگان را تارومار مي كند و دختر را نجات مي دهد. دخترك در پي Shinbu و او را نمي شناسد. او بازمانده يك گروه رزمي است و حالا بدنبال آخرين فرد ترد شده از گروه يعني Shinbu مي گردد تا دوباره گروه را بازسازي كند.
داستان بازي از طريق دموهاي با كلام دنبال مي شود. گرافيك بازي بسيار لطيف و طبيعي كار شده و مناظر زيبايي را به تصوير مي كشاند. مبارزات تماماً به حالت Real-time كار شده اند. سبك داستان بازي مثل افسانه هاي چيني است و شما را به همان حال و هوا مي كشاند.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |