پس از 5 روز با تلاش پليس و هوشياري همسايه ها پايان يافت
روزهاي وحشت براي دختر ناشنوا
در چهره دختر رنج و دردي وجود داشت، هيچكس حتي تاب شنيدن داستان 5 روز خوف انگيزي را كه بر دختر 16 ساله گذشته بود، نداشت
|
|
گروه حوادث- آزاده مختاري: روزهاي وحشت دختر ناشنوا بعد از پنج روز رنج و عذاب با تلاش پليس و دقت نظر همسايه هاي خانه وحشت پايان يافت.
آدم ربايي در روز جشن
حياط منزل پدري فتانه مملو از مهماناني بود كه هر يك در تدارك فراهم كردن مقدمات جشن بودند. مادر فتانه به همراه چند نفر از زنان فاميل مشغول درست كردن شربت بود كه فتانه آرام آرام به سوي در ورودي خانه رفت.
دختر 16 ساله به دليل ناشنوا بودن فارغ از تمام هياهوي منزل به ديوار در ورودي تكيه داد و نظاره گر ورود و خروج مهمانان بود. در اين هنگام پسر جواني سوار بر موتور سيكلت وارد كوچه شد. پسر ناشناس با مشاهده فتانه با اشاره او را به سوي خود فراخواند. فتانه به دليل ناشنوا بودن متوجه گفته هاي او نشد، او در ابتدا اعتنايي به حركات پسر غريبه نكرد ولي بعد از چند دقيقه با تصور اينكه مرد جوان كار واجبي دارد به سوي وي حركت كرد و پس از آن ديگر هيچ كس از فتانه خبري نداشت. ساعتي بعد از ناپديد شدن فتانه، والدين او كه متوجه غيبت غيرعادي دختر 16 ساله خود شده بودند، سراسيمه و نگران تمام خانه و كوچه هاي اطراف را به دنبال فرزند ناشنوايشان جستجو كردند ولي تمام تلاش ها بي ثمر بود و در نهايت والدين نگران چاره اي جز مراجعه به پليس نداشتند.
آغاز عمليات پليسي
براي يافتن دختر نوجوان
كارآگاهان پليس با اطلاع از ناپديد شدن اين دختر ناشنوا تحقيقات خود را براي يافتن ردي از او آغاز كردند. در ابتدا تصور مي شد دختر جوان به قصد اخاذي ربوده شده است اما هنگامي كه روزها سپري شد و هيچ خبري از پيشنهاد مبلغ و اخاذي نبود اين فرضيه كم رنگ شد.
زمان در بي خبري از فتانه مي گذشت تا اينكه نيمه شب پنج شنبه زنگ تلفن منزل پدري دختر جوان به صدا درآمد. در آن سوي خط مأموران پليس پيدا شدن فتانه را به والدينش خبر دادند. مادر و پدر فتانه سراسيمه خود را به پايگاه پليس در اطراف اتوبان آهنگ رساندند. تصويري كه از فتانه مقابل چشمان والدينش نمايان شد بسيار دردناك بود. در چهره دختر رنج و دردي ناگفتني وجود داشت كه هيچكس حتي تاب شنيدن داستان 5 روز خوف انگيزي را كه بر دختر 16 ساله گذشته بود ، نداشت.
شكنجه هاي وحشيانه
دختر جوان در توضيح روزهاي سياه به پليس گفت: روز حادثه وقتي به سوي پسر موتورسوار ناشناس رفتم هنوز چند قدمي از خانه دور نشده بودم كه پيكان سفيد رنگي در كنار موتورسيكلت ايستاد و با اشاره پسر موتور سوار، سه سرنشين پيكان سفيد رنگ مرا به زور به داخل خودرو كشانده و سرم را با تهديد به زير صندلي بردند، آنها بعد از بستن دهانم مرا به يك كارخانه كشبافي در حوالي پايتخت بردند . دختر جوان در حالي كه به شدت مي گريست در ادامه به پليس گفت: دو روز تمام در انباري آن كارخانه مورد شكنجه قرار گرفتم. سپس در حالي كه در شرايط روحي بدي قرار داشتم ربايندگان مرا به پسري به نام حسين فروختند كه او نيز مرا به شدت شكنجه مي كرد، بعد از يك روز به پسر ديگري به نام مهدي سپرده شدم كه اين بار پليس نجاتم داد.
افشاي ماجراي آدم ربايي
ماجراي آدم ربايي دردناك بيش از همه به دليل توجه و هوشياري همسايه هاي خانه مهدي فاش شد، جريان از اين قرار بود كه صبح روز پنج شنبه زماني كه مهدي فتانه را از حسين تحويل گرفت و در غفلت والدينش دختر را به خانه پدري اش انتقال داده همسايه ها از ورود دختر ناشناس به آن خانه مطلع شده و پليس را در جريان قرار دادند و بدين ترتيب مهدي طي يك عمليات پليسي غافلگيرانه، بازداشت و فتانه از دام آدم ربايان نجات يافت. پليس بعد از اولين تحقيقات، مخفيگاه حسين را يافته و او را نيز بازداشت كرد. روز گذشته مهدي و حسين در دفتر بازپرس روشن در دادسراي امور جنايي تهران، تحت بازجويي قرار گرفتند. فتانه كه توسط حسين مورد شكنجه قرار گرفته بود با ديدن چهره اين پسر با اينكه در پناه والدينش قرار داشت با صداي بلند از وحشت ديدن اين پسر شروع به فرياد كشيدن كرد و اشك تمام پهناي صورتش را فرا گرفت.
هشدار به آدم ربايان فراري
مهدي و حسين وقتي خود را در برابر ادله محكم ديدند چاره اي جز بيان ابعاد تلخ اين حادثه دردناك نداشتند.
بازپرس روشن روز گذشته ضمن اعلام اين خبر به همشهري گفت: دستور بازداشت ميثم، سعيد، محسن و داوود ، همدستان احتمالي متهمان كه مخفيگاه آنان از سوي پليس رديابي شده، صادر گرديده و اگر متهمان خود را تسليم قانون نكنند، به حتم سخت ترين مجازات در انتظار آنان خواهد بود.
|