پنجشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۸۴ - Sep 14, 2006
كارگردانان از تله فيلم هاي سيما مي گويند
در جست وجوي هويتي مستقل
الهام اناري
016647.jpg
مسأله كيفيت
تلويزيون نسبت به سينما رسانه فراگيرتري است. به همين خاطر يك فيلم تلويزيوني مي تواند مخاطبي به مراتب گسترده تر از فيلمي كه روي پرده سينماها مي رود، داشته باشد. افزايش كمي تله فيلم هاي سيما در سال هاي اخير، مي تواند اتفاقي مثبت قلمداد شود؛ به شرطي كه اين مسأله، دغدغه كيفيت را هم به همراه داشته باشد. اينكه عده اي از تله فيلم به عنوان سكوي پرشي براي راهيابي به سينما بهره مي گيرند، گريزناپذير به نظر مي رسد. مسأله اصلي، هويت بخشيدن به تله فيلم هاست. توليد تله فيلم به هيچ وجه كم اهميت تر از يك سريال داستاني نيست؛ به خصوص اينكه در مواردي شاهد تله فيلم هايي بوده ايم كه به مراتب موفق تر از برخي سريال هاي پرهزينه بوده اند.

ساخت تله فيلم (فيلم تلويزيوني) سال هاست كه در بسياري از كشورها رواج دارد اما توليد اين گونه فيلم  ها كه با هدف پخش از تلويزيون ساخته مي شوند در دهه اخير در كشور ما شكل جدي به خود گرفته است و فيلم هاي تلويزيوني موضوعي- به خصوص در مناسبت هاي مذهبي و اعياد- به كرات از رسانه ملي پخش مي شوند.
در حال حاضر صداوسيما با سياست هاي تازه خود قصد دارد كارگردان هاي حرفه اي سينما را بيش از پيش به سمت رسانه ملي سوق دهد و كارگرداني و ساخت تله فيلم نيز در همين راستا قرار مي گيرد.
اما آيا ساخت فيلم  هاي تلويزيوني به صورت حرفه اي انجام مي گيرد؟
با توجه به اينكه رسانه تلويزيون بسيار فراگيرتر و پرمخاطب تر از سينماست آيا براي ساخت فيلم تلويزيوني نيز همانند فيلم هاي سينمايي وقت و بودجه صرف مي شود؟ يا ساخت تله فيلم اين روزها صرفاً  راهي براي ورود به سينماي حرفه اي شده است؟ كارگردانان سينما و تلويزيون به اين سؤالات پاسخ مي دهند.
تله فيلم مسيري براي آزمون و خطا نيست
عباس رافعي- كارگردان سينما و تلويزيون- در مورد ساخت تله فيلم معتقد است: نفس وجود تله فيلم ها كه با هدف پخش در روزهاي تعطيل و مناسبت ها ساخته مي شوند خوب است اما اگر قرار باشد اين فيلم ها مسيري براي آزمون و خطا براي رسيدن به سينماي حرفه اي باشند، اين ژانر، قطعاً  نابود خواهد شد. در حال حاضر در معاونت سيما، براي شبكه هاي مختلف برنامه ريزي شده تا فيلم هاي سينمايي و ويدئويي توليد و پخش كنند چون مردم ما فيلم هاي ايراني را به فيلم هاي خارجي ترجيح مي دهند زيرا با موضوع و فضا و بازيگران، بهتر ارتباط برقرار مي كنند. فايده ديگر اين كار متوجه مسئولين اين رسانه است تا در اين فرصت، مضاميني را كه در پي ترويج آن در جامعه هستند، در فيلم ها گنجانده و گسترش دهند. نمايش آسيب ها و ناهنجاري هاي اجتماعي و ارائه راهكار براي آنها مي تواند برآيند خوبي در اين فيلم ها داشته باشد اما وقتي اين فيلم هاي سينمايي ويدئويي به مرحله اجرا مي رسند، به دليل بي تجربگي مديران مياني رسانه، كار توسط دستيارها كارگرداني مي شود و توسط مديران تداركات و مديرتوليد ها تهيه مي شود و حتي از بازيگران نقش دو و سه سينما براي نقش هاي اصلي استفاده مي شود كه اين يعني نابودي تله فيلم ها. اين سه عامل دست به دست هم مي دهند تا موجبات نابودي اين فيلم ها را فراهم كنند. اگر مديران رسانه، نگاهشان را نسبت به توليد و اجراي تله فيلم ها تغيير ندهند، اين موقعيت محكوم به فناست. من پيشنهاد مي كنم براي تثبيت يك موقعيت و باروري اين نوزاد تازه متولدشده، آن را به دست متخصصين بسپاريم و از كارگردانان مجرب در عرصه سينما و تلويزيون براي ساخت  فيلم هاي الگو دعوت كنيم.
اين كارگردان معتقد است اين الگوها مي توانند سرمشقي براي نسل بعدي باشند و مي گويد: اينكه برخي ساخت فيلم تلويزيوني را سكوي پرش به سينما مي دانند متأسفانه از آنجا ناشي مي شود كه ما از ابتدا گارد را باز كرديم و اين فضا را در اختيار آنها گذاشتيم. البته اعتقاد من بر اين است كه تله فيلم بايد بر اساس دستور زبان تلويزيون ساخته شود چون رسانه تلويزيون و سينما به لحاظ فني با هم متفاوتند و نبايد از كارگردان سينما بخواهيم در تلويزيون فيلم سينمايي بسازد، با همان دكوپاژ و ميزانسن و ابزار بلكه كارگردان سينمايي مي بايست فيلم تلويزيوني را با همان معيارهاي خاصش كارگرداني كند.
رافعي در ادامه در مورد تفاوت تله فيلم و فيلم سينمايي مي گويد: مخاطب سينما، اين رسانه را آگاهانه و به صورت ازپيش تعيين شده انتخاب مي كند كه چه فيلمي ببيند. استفاده از نماهاي لانگ شات و ميزانسن هاي پيچيده و پلان هاي خاص و طراحي صحنه اي كه در پرده بزرگ به چشم بيايد و حتي نوع بازي در سينما و تلويزيون متفاوت است. عمق ميدان در سينما بسيار بيشتر از قاب كوچك است. همگي اين تفاوت ها تأثيرگذار و در حد تفاوت شنيدن موسيقي از روي نوار ريل و ديجيتال است.
حتي فيلمنامه سينمايي و تلويزيوني نيز متفاوت است؛ در تلويزيون 60درصد از ذهن بيننده معطوف به قاب كوچك است يعني در فيلمنامه تلويزيوني اتفاقات مدام به شكل هاي مختلف تكرار و روايت مي شود و مضامين به گونه هاي مختلف منتقل مي شود. بعضي، از نيمه با فيلم همراه مي شوند. در مقابل، مخاطب تلويزيون بسيار بيشتر از سينماست. بيننده در سراسر كشور مخاطب يك فيلم تلويزيوني است و فيلم تلويزيوني مجبور است سطح انتقال مفاهيم را به سطح عمومي جامعه برساند و آن را عامه فهم بسازد. نويسنده فيلمنامه تلويزيوني نيز بايد همه سليقه ها را در نظر بگيرد. مديوم هاي تلويزيون و سينما، حتي به لحاظ روانشناختي و جامعه شناختي نيز متفاوتند و سازندگان هر دو دسته اين آثار بايد اين موارد را لحاظ كنند.
تعجيل در توليد
ابراهيم شيباني- كارگردان جوان سينما- كه به تازگي تله فيلم يك اشتباه ساده را كارگرداني كرده، اينكه ساخت تله فيلم، سكوي پرشي به سينماي حرفه اي است را تأييد نمي كند. او مي گويد: من از ابتدا با ساخت فيلم سينمايي وارد اين حرفه شدم و اين اواخر يك تله فيلم كارگرداني كردم. به اين دليل كه كار را با سينما آغاز كردم، اين تصور را ندارم. افرادي كه تله فيلم مي سازند، خود را محك مي زنند؛ مي خواهند بدانند مي توانند داستاني را در 90 دقيقه روايت كرده و تماشاگر تلويزيون را به سمت آن جذب كنند. كار در تلويزيون به مراتب سخت تر از سينماست چون مخاطب عام دارد و دقت بيشتري براي حفظ تماشاگر لازم است. در حال حاضر وضعيت فيلمسازي سينماي ما بسيار خاص است و شرايط بايد از هر لحاظ براي فيلمسازي مهيا باشد تا يك فيلم جلوي دوربين برود و صرفاً  ساخت يك تله فيلم فضا را مهيا نمي كند. شيباني معتقد است كه عوامل تله فيلم صرف نظر از سينمايي يا تلويزيوني بودن شان، بايد حرفه اي باشند؛ من يك نوع فيلمسازي را ياد گرفتم كه عنوان حرفه  اي دارد. حالا تهيه كننده هاي تلويزيوني گاهي مي گويند چون فيلم تلويزيوني است، اهميتي ندارد و حتي اگر عوامل، غيرحرفه اي باشند، مشكلي پيش نمي آيد. متأسفانه همين تفكرات باعث شده تله فيلم هاي حرفه  اي در تلويزيون ساخته نشود. نمي دانم چه اتفاقي در اين رسانه مي افتد! وقتي چند تله فيلم را با بودجه اي محدود به يك تهيه كننده مي دهند كه كيفيت برايش چندان مهم نيست و مي خواهند با بودجه و زمان محدود چند تله فيلم را روانه آنتن كنند، نتيجه، چيزي مي شود كه مي بييند. من به عنوان كارگرداني كه در سن كم، فيلم بلند ساختم، هميشه حرفه اي كار كردم و مي توانستم تله فيلم يك اشتباه ساده راهم حرفه اي تر بسازم اما منتظر نظر بينندگان مي مانم .
او مي افزايد: به نظر من اگر تهيه كننده ها در درجه اول و سازمان صداوسيما در مرحله بعد كه ساخت تله فيلم ها را تأييد و تصويب مي كنند به سراغ قصه ها و فيلمنامه هاي مناسب تري مي رفتند، اتفاق فعلي رخ نمي داد و سليقه مخاطب تا اين حد پايين نمي آمد. صرف وقت بيشتر، اصلاً  هزينه بر نيست و اگر عجله اي در كار نباشد، فيلمساز و تهيه كننده مي توانند حاصل بهتري ارائه دهند؛ اما عجله در كار، باعث ضعف مي شود. فيلمسازي زمان بر است و عجله اي نيست. مشكل اصلي ديگر در تله فيلم ها، فيلمنامه است. اگر ما كمي كار خود را جدي تر بگيريم و دقت و وقت بيشتري صرف كنيم، مشكلات تا حد زيادي مرتفع مي شود. برخي تله فيلم ها، نه مناسبتي هستند و نه لزومي براي توليد آنها به چشم مي خورد. گاهي فيلمنامه هاي نه چندان قوي با عوامل تقريباً  حرفه اي تبديل به كارهايي ضعيفي مي شوند كه ميليون ها تومان هزينه برده اند، در حالي كه اين هزينه ها مي توانست با فيلمنامه اي قوي، آثاري ماندگار توليد كند.
عاملي براي حضور كارگردانان در تلويزيون
امير قويدل- كارگردان سينما و تلويزيون- در مورد كارگرداني تله فيلم ها معتقد است:  ساخت فيلم هاي تلويزيوني عاملي براي ادامه حضور عده اي از فيلمسازان در عرصه كارگرداني است. صداوسيما به واسطه فراگيربودن خود، رسالت مهمي برعهده دارد. در اين ميان مخاطب آن نيز همواره از تيزهوشي و ريزبيني قابل ملاحظه اي برخوردار است. از اين رو ساخت فيلم ها و مجموعه هاي تلويزيوني با كيفيت مطلوب بايد در رأس توجه دست اندركاران تلويزيوني قرار گيرد.
در اين چند سال شاهد توليد فيلم ها و مجموعه هاي تلويزيوني با پروداكشن هاي عظيمي بوديم كه هر كدام از آنها كيفيت خاص خود را دارا بودند، اما اگر در زمينه ساخت اين آثار، تحولات قابل توجهي را در ساختار و موضوع لحاظ كنيم، به طور حتم به نتايج بهتري در اين زمينه دست خواهيم يافت.قويدل معتقد است فعالان اين عرصه نبايد براي منافع اقتصادي بيشتر به ساخت تله فيلم روي بياورند؛ فيلمسازان در خصوص به تصويركشيدن آثار مختلف، مسئوليت سنگيني را بر دوش خود دارند .
مقدمه اي براي حضور در سينماي حرفه اي
شهرام اسدي- كارگردان سينما و تلويزيون- معتقد است: ساخت فيلم هاي تلويزيوني در بسياري از كشورهاي دنيا مرسوم است. او مي گويد: ساخت اين آثار در ايران نيز منافاتي با توليد آثار سينمايي و تلويزيوني ندارد و ساخت آنها مي تواند بسيار قابل توجه، ارزيابي شود.من ساخت اين گونه آثار را مثبت ارزيابي مي كنم چرا كه يك فيلمساز پس از تجربه ساخت فيلم هاي كوتاه مي تواند به توليد اين آثار بپردازد و از سوي ديگر فيلم هاي تلويزيوني، مقدمه اي براي حضور او در سينماي حرفه اي است.ساخت فيلم هاي تلويزيوني منجر به گسترش ديد و حركت هايي پويا در ميان فيلمسازان مي شود.
اسدي در مورد تفاوت هاي تله فيلم با فيلم سينمايي مي گويد: فيلم هاي تلويزيوني با همان تعاريف فيلم هاي سينمايي ساخته مي  شوند، با اين تفاوت كه به دليل بودجه كمتري كه براي آنها در نظر گرفته مي شود، در برنامه هاي تلويزيوني گنجانده مي شوند. بودجه اي كه در اختيار دست اندركاران اين آثار قرار مي گيرد ايجاب مي كند كه قصه، شخصيت ها و لوكيشن ها در مقايسه با آثار سينمايي محدودتر باشند.
مسعود آب پرور- نويسنده و كارگردان فيلم هاي تلويزيوني- يكسان نبودن بودجه ساخت فيلم هاي تلويزيوني با آثار سينمايي را دليل برتري فيلم هاي سينمايي، نسبت به فيلم هاي تلويزيوني مي داند.
از ديگر مواردي كه منجر به ساده نگري در خصوص فيلم هاي تلويزيوني مي شود، اين است كه آثار سينمايي به خودي خود در مقايسه با تله فيلم ها از ماندگاري بيشتري برخوردار هستند.
بودجه اندك براي ساخت فيلم هاي تلويزيوني و ماندگاري آثار سينمايي، از جمله مواردي است كه باعث مي شود افرادي كه فعاليت خود را در عرصه فيلمسازي با ساخت فيلم هاي سينمايي آغاز كرده اند، آن طور كه بايد براي ساخت تله فيلم ها نگاهي جدي نداشته باشند.
تكنيك قابل توجه
مهرداد خوشبخت- نويسنده و كارگردان فيلم هاي تلويزيوني- در مقايسه تله فيلم ها با فيلم هاي سينمايي مي گويد: تلويزيون در مقايسه با سينما، بودجه قابل توجهي را پرداخت مي كند. از اين رو عده اي براي فعاليت در صداوسيما و ساخت فيلم هاي تلويزيوني، تمايل فراواني دارند.اما به عقيده من 60درصد از توليدات سينمايي از تكنيك هايي كه در ساخت فيلم هاي تلويزيوني از سوي سازندگان اين آثار به كار گرفته مي شود، بي بهره اند. در اين ميان، صداوسيما نقش قابل توجهي در بالا بردن رشد كيفي تله فيلم ها بر عهده داشته است.
نياز به برنامه ريزي اصولي
محمدعلي سجادي- كارگردان- نيز كه ساخت فيلم تلويزيوني را هم تجربه كرده، معتقد است: تلويزيون يك رسانه فراگير است اما ساخت فيلم تلويزيوني با مشكلاتي همراه است. در ساخت فيلم تلويزيوني، دخالت و اعمال نظر بيشتري نسبت به سينما اعمال مي شود.
به لحاظ مالي، وضعيت سينما با تلويزيون كاملاً  متفاوت است. يعني وضعيت تلويزيون به مراتب بهتر است و البته در اين ميان، عده اي موفق مي شوند كارهاي بهتري را ارائه كنند. تلويزيون به لحاظ مادي، وضعش بهتر از سينماست و امكان ساخت فيلم در آنجا بيشتر فراهم است، اما براي نمايش و شكل گيري بهتر آن هم بايد برنامه ريزي صورت بگيرد چون ساخت تله فيلم خيلي پراكنده و بدون برنامه شكل مي گيرد و مي توان با برنامه ريزي درست و صحيح، شكل بهتري به آن داد و به آن مداومت بخشيد.
كم توجهي به كار كودك
سيروس حسن پور- كارگردان- نيز معتقد است: تلويزيون با تخصيص بودجه براي ساخت چنين فيلم هايي باعث شده كه كارگردانان از سينما به تلويزيون سوق پيدا كنند اما نكته مهم اين است كه با توجه به بودجه و اعتباري كه براي ساخت فيلم سينمايي در نظر گرفته شده، كيفيت، چندان مورد توجه قرار نمي گيرد، در حالي كه به برنامه هاي تلويزيون به عنوان يك رسانه پرمخاطب، بايد توجه و دقت بيشتري شود. گاهي اوقات محدوديت هايي به دليل كمبود بودجه اعمال مي شود و كارگردان هم به دليل همين مشكلات مجبور است از حساسيت ها و وسواس هايي كه براي بهترشدن كار اعمال مي شود، بكاهد تا فقط كار توليد شود.
او مي افزايد: ارتباط دوسويه و متقابل ميان سينما و تلويزيون بايد حفظ شود. تلويزيون براي حركت هاي سينمايي بايد امكانات بيشتري اختصاص دهد، در حالي كه فعلاً با يك سوم و گاه، يك دوم هزينه و بودجه اي كه يك فيلم سينمايي ساخته مي شود، فيلم تلويزيوني توليد مي كنيم و همين مسأله در انتخاب عوامل، بازيگر و نگاه به روند توليد تأثير مي گذارد.از ديگر مشكلات توليد كار در تلويزيون اين است كه هيچ تفاوتي بين كار كودك و نوجوان و بزرگسال وجود ندارد اما در مورد هزينه با اينكه كار كودك سخت تر است، اعتبار كمتري اختصاص داده مي شود.

به بهانه نمايش فيلم اسپايدرمن 2 از تلويزيون
اسپايدرمن يا سرويس رايگان پيتزا؟!
016632.jpg
سعيد مستغاثي- تاريخ سينما خصوصا در بخش تجاري خود، دنباله سازي را تحت عنوان سريال سينمايي به خاطر دارد، آن زمان كه هنوز تلويزيون به ميدان سرگرمي ها راه نيافته بود اخبار تصويري به شكل فيلم هاي كوتاه و پيش پرده، قبل از نمايش فيلم اصلي، اكران مي شد و برخي داستان هاي جذاب و پرمخاطب هم به صورت چند قسمتي و سريال روي پرده سينماها مي رفتند مانند: تارزان ، صاعقه ، شزم ، شاهين، بلاي جان جاسوسان و... بسيار مورد استقبال قرار مي گرفتند.
اختراع و همه گير شدن تلويزيون تقريبا سريال سازي در سينما را از رونق انداخت به طوري كه تا دهه هاي 80 و 90 كمتر به اين گونه فيلم ها برمي خوريم. پخش فيلم داستان بشري (ماساكي كوباياشي) در 2 قسمت به دليل طولاني بودن آن (مانند آنچه اخيرا بر سر بيل را بكش آمد) در دهه 60 يا ساخته شدن قسمت دوم پدرخوانده  در سال 1974 از معدود دنباله سازي هاي سينما طي دهه هاي 50 تا 80 است.
شايد بتوان گفت دوران جديد دنباله سازي و سريال سازي از همان ابتداي دهه 80 ميلادي با قسمت دوم جنگ هاي ستاره اي تحت عنوان امپراطوري ضربه مي زند و قسمت دوم راكي و رمبو و... آغاز گرديد و سپس به سفرهاي ستاره اي و بيگانه كشيده شد.
در اين ميان فيلم هاي حادثه اي و علمي تخيلي و بعد فيلم وحشت اولين اهداف دنباله سازي ها بودند، امثال طالع نحس و جن گير و اسكنرز و... كه به تدريج فيلم هاي كمدي نيز به آنها اضافه شدند: اسلحه برهنه ، هات شات ، پليس بورلي هيلز ، بازگشت به آينده ، كروكوديل دندي و...
اما آنچه كه از برآيند اين دنباله سازي ها نتيجه گرفته مي شود برخلاف دهه هاي اوليه كه مقصد بيشتر سرگرم نمودن مخاطب بود، در اين دوران، سودجويي مالي و سرهم بندي سينمايي مقصود نهايي به نظر مي رسيد، چنانچه اغلب اين دنباله سازي ها از كمترين ارزش هاي سينمايي و حتي تجاري برخوردار نبودند.
با اين توضيح كه فرضاً سريال شدن آثاري مثل: هري پاتر يا ارباب حلقه ها را نمي توان در جرگه دنباله سازي قرار داد (چرا كه از ابتدا 3 يا چند قسمتي بودن آنها مشخص است) اما در سال هاي اخير توليد قسمت هاي دوم و سوم فيلم ها اغلب حالت نخ نما شده و حتي تهوع آوري يافته، كه نه تنها جذابيت هاي قليل بخش هاي اول خود را دارا نيستند بلكه موجب تخريب ذهني نقاط جذاب آنها نيز مي گردند كه از نمونه هاي بارز آن مي توان به پسران بد 2 ، تند و سرسام آور 2 ، جيپرز كريپرز۲ ، قانونا بلوند۲ ، پاي آمريكايي 2 ، شرك 2 ، و همين اسپايدرمن۲ اشاره كرد.
اسپايدرمن كه از يك كميك استريپ قديمي مي آيد در فيلم اول خود توانسته بود نظراتي را در عالم سينما (حداقل بخاطر سام ريمي هم كه شده بود) جلب نمايد، اما اسپايدرمن۲ چندان شباهتي به آن اسپايدرمن شجاع و از جان گذشته و دشمن بزهكاري و آدم هاي خلاف ندارد.
خودش در ابتداي فيلم مي گويد كه از سويي به عنوان اسپايدرمن هنوز منجي انسان هاي مورد تعدي قرار گرفته است و از سوي ديگر تحت نام پيتر پاركر ، با يك شغل معمولي روزگار مي گذراند، اما ناگهان مي بينيم كه جناب پيتر پاركر در حال رساندن جعبه هاي پيتزا به مشتري (به دليل تاخير ناخواسته) ناگهان اسپايدرمن مي شود و با پرواز به وسيله تارهاي عنكبوتي اش، پيتزا را به محل مورد درخواست مشتري، مي رساند! (اگر چه باز هم دير!!) يعني ديگر هيچ تعدي و تجاوزي در سطح شهر نيست و رساندن به موقع پيتزا به مشتري خود يك نوع منجي انسان ها بودن است؟!!
متاسفانه اين جناب اسپايدرمن برخلاف هل بوي كه عنصر اف.بي.آي مي شود و به طريق رسمي و قانوني به مجازات خلافكاران مي پردازد، به تنهايي و به طور اتفاقي گاهي خدمت حضرات دزد و جنايت كار مي رسد. كه آن هم وقتي از پيتزا فروشي اخراج مي گردد و از عكاسي روزنامه هم چندان ارضاء نمي شود، فراموشش مي شود.
تقريبا اواسط فيلم است كه مي بينيم آقاي اسپايدرمن از فرط بيكاري، علاف خيابان هاست و بعد هم كه رابطه اش با دوستش، مري جين به هم مي خورد كه اصلا ديپرس شده و مانند تينكربل پيترپن، پرواز و در اينجا تار تنيدن هم از يادش مي رود و لباس هاي عنكبوتي خود را نيز به آشغالداني پرت مي كند.تازه به نظر مي آيد، اين هم ذره اي از توانايي وي نمي كاهد، چرا كه اگر چه نمي تواند بقول داوود سريال پاورچين تار در وركند ، اما در آن صحنه  آتش سوزي به راحتي تا طبقه چهارم ساختمان در حال سوختن مي رود و بچه اي را نجات مي دهد، بدون آنكه خم به ابرو بياورد! ( پس اصلا ايشان از چه رو اسپايدرمن مي شود؟!!)و اين تناقض آنجا توي ذوق تماشاگر مي زند كه روزنامه ها مي نويسند بدون اسپايدرمن جنحه و جنايت 75 درصد افزايش يافته! پس اف.بي.آي و پليس يعني كشك؟!!
بدمن فيلم يعني دكتر اكتاويا (با بازي نسبتا خوب آلفرد مولينا) با دست هاي متعدد آهني اش نيز چندان مانند گامبلين سبز قسمت اول خبيث و مهار نشدني نيست، چنانچه به راحتي با نصايح اسپايدرمن سر به راه شده و خود را فداي بشريت مي كند (در اينجا يك بر صفر بازي را از اسپايدرمن مي برد).در اواخر فيلم هم تقريبا ديگر فقط خواجه حافظ شيرازي است كه نمي داند اسپايدرمن همان پيتر پاركر است (معلوم نيست كه چرا باز هم آن ماسك را بر صورت مي زند؟!) از جمع مسافران آن قطار شهري گرفته تا هري آزبرن و مري جين اسميت و دكتر اكتاويا و... پس ديگر اصل جذابيت اين گونه كميك استريپ ها چه مي شود؟! نگاه كنيد بت من حتي در ضعيف ترين قسمت خود (با بازي جرج كلوني) كه با رابين همراه شده و عليه آن مرد يخي مي جنگيد، فقط در نزد پيشخدمت قديمي اش شناخته شده بود و حتي نامزدش نمي دانست وي بروس وين است يا در مورد زورو و امثال آن هم به همين ترتيب هويت واقعي قهرمان ماسك دار پنهان مي ماند و همين نقطه جذابيت قصه است.شايد براي قسمت سوم اسپايدرمن  كه گفته مي شود از همين حالا سام ريمي مشغول امورش گرديده و قرار است در سال 2007 به اكران عمومي درآيد، اصلا پيتر پاركر موسسه اي به نام اسپايدرمن بوجود آورد كه در كنار اف.بي.آي و پليس به امور امنيت شهر بپردازد!
اما سكانس ما قبل آخر فيلم هم (آنجا كه مري جين مراسم عروسي اش را ترك مي كند و به سراغ پيتر مي رود) آبكي و سانتيمانتال تر از بقيه فيلم از آب درآمده، خصوصا وقتي كه در اوج صحبت هاي رمانتيك پيتر و مري، ناگهان صداي آژير پليس مي آيد و گويي آلرت براي اسپايدرمن به صدا درآمده كه حتي مري هم با مسرت و رضايت وي را راهي ماموريت خطيرش مي گرداند!
ديگر بازگذاردن انتهاي فيلم هاي سينماي امروز هاليوود هم تق اش درآمده، چرا كه معلوم است بايد منتظر دنباله سازي اش باشيم، و برخي اين مفتوح ماندن ها بسيار بلاهت آميز جلوه مي كند، في المثل در فيلم مجازات گر كه فرانك كسل عليرغم به مجازات رساندن همه عوامل قتل زن و فرزندش، لباس مجازات گري را از تن به در نمي آورد و در مقابل درخواست دوستش، قصد خود را مبني بر مجازات همه متعديان اعلام مي دارد! البته از اين هاليووديان همه كاري برمي آيد (ياد مش قاسم بخير!) دنيا را چه ديدي شايد سال آينده مردي روي آتش 2 هم ساخته شد و متوجه شديم دنزل واشنگتن عليرغم دست و پا بسته بودن، همه انتقام گيرندگانش در آن اتومبيل را به قتل رسانده است.

بازي
Drago: The Bruce lee story
سيستم: PC
سبك: مبارزه اي
016641.jpg
در بين عنوان هاي 16 بيتي قديمي، بازي Drago هنوز هم ارزش بازي كردن دارد. اين بازي بر اساس فيلم Drago كه در واقع زندگينامه بزرگترين رزمي كار تاريخ سينما يعني بروس لي را به تصوير كشيده، ساخته شد. بازي دقيقاً روايت مبارزات بروس لي به همان ترتيبي است كه در فيلم آمده بود.در بازي، شما نقش بروس لي را بر عهده داشتيد و در واقع بايد با حريفان تك تك مبارزه مي كرديد. گرافيك بازي در همان حد و اندازه بازي هاي 16 بيتي كار زيبا و جالبي بود. عكس هاي زمينه همگي دايناميك و پويا بودند ولي جذاب ترين نكته بازي روند جالب و درگيركننده مبارزات بازي بود. به رغم دو بعدي بودن، مبارزات به تمركز بالايي احتياج داشت. شما بايد تمامي حواستان را در ضربه زدن و دفاع به موقع جمع مي كرديد ضمن اينكه فيزيك قوي بازي تمام ضربات و حركت ها را به خوبي به بازيگر منتقل مي كرد.
Bujigai
سيستم: PS2
سبك: اكشن
016638.jpg
اگر از علاقمندان سبك اكشن سوم شخص هستيد، اين بازي يكي از شاهكارهايي است كه به خوبي مي تواند نظر شما را تأمين كند. اين بازي قصه چندان جدي را دنبال نمي كند شما يك جنگجوي شمشيرزن حرفه اي هستيد كه انواع و اقسام حركات مختلف آكروباتيك را در حمله و يورش با شمشير انجام مي دهيد.
قهرمان داستان ما با يك شمشير چيني، غوغايي به پا مي كند. موتور گرافيكي بازي هماني است كه بعدها توسط آن بازي 100 Bullets ساخته شد. گرافيك بازي يكي از كارهاي حد متوسط و حتي خوب PS2 است. جزئيات صحنه ها نسبتاً خوب كار شده و سيستم قفل كردن روي افراد دشمن كنترل بازي را لذتبخش ساخته است. تنها ايراد وارد بر روند بازي، دشمنان عجيب و غريب بازي هستند كه تقريباً به همه چيز غير از انسان شباهت دارند. اين بازي باب دل كساني است كه اولاً به نبرد با شمشير علاقمند بوده و ثانياً چندان به داستان اهميت نمي دهند.

Street Raiders
سيستم: PSP
سبك: رانندگي
016635.jpg
بازي، تقريباً همان نسخه عرضه شده روي PS2 است. بازي در قياس با نسخه PS2 گرافيك ضعيف تري دارد. در واقع جزئيات بازي كمتر شده و اشكالات گرافيكي به وضوح در آن كمتر شده است. بازي، در مورد گانگسترهاي شهر نيويورك است. دو گروه از گانگسترها در حال تلاش براي تسلط به خيابان هاي شهر هستند.سبك بازي، رانندگي و سعي در سرنگون كردن خودروهاي حريف است. در هر مرحله شما در يك مسابقه شركت مي كنيد كه بايد در آن مقام اول را كسب كنيد. شما علاوه بر سبقت گرفتن از حريف هايتان مي توانيد خودروهاي حريف را با سلاح هايي كه دراختيار داريد، منهدم كنيد. انواع سلاح هاي مختلف از جمله كلت، مسلسل و موشك انداز را در بازي مي توانيد بدست آوريد. رانندگي و درگيري با خودروهاي حريف هر دو در كنترل شماست. خودروهاي شما مجهز به نيترو هم هستند و همين هيجان مسابقات را دو چندان كرده است. كنترل بازي بسيار خوب سازگار با سيستم PSP طراحي شده است. باز هم جالب ترين قسمت، حالت مسابقه با دوستانتان از طريق شبكه بي سيم PSP است.

Sword of the stars
سيستم: PC
سبك: استراتژي
016644.jpg
بسياري از اوقات، بازگشت به حال و هواي بازي هاي قديمي بسيار جذاب، سرگرم كننده و در عين حال نشاط آور است.
درSword of the stars شما بايد كهكشان را به تسلط خود در بياوريد. مثل اكثر بازي هاي اين تيپي، حرف اول و آخر را تكنولوژي مي زند. هر چه سياره هاي بيشتري تسخير كنيد و قلمرويتان را وسعت بخشيد، اقتصاد شما قويتر شده و به همين ترتيب، تكنولوژي و علم در سرزمين هاي تحت تسلط شما پيشرفت مي كند.
با دستيابي به تكنولوژي هاي مدرن و جديدتر مي توانيد ارتش مجهزتري ساخته و باز هم قلمرويتان را افزايش دهيد. اما بهترين و جالب ترين بخش بازي نبردها و جنگ هاي فضايي است كه تماشاي آن هم لذتبخش است. هوش مصنوعي بازي در حد بسيار خوبي كار شده و چندان كار راحتي را براي به پايان بردن بازي در پيش رو نخواهيد داشت.
گرافيك بازي سبك خاص و جالبي دارد. اين بازي در حالت شبكه تا 8نفر را پشتيباني مي كند. Sword of the stars در ميان عنوان هاي ريز و درشت استراتژيك، اكشن و...، بازگشتي آرام به قبل و روزهاي خوب گذشته است!

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |