نگاهي به عملكرد تلويزيون در وقايع بازي هاي دوحه
گيرنده هايتان را خاموش كنيد، فرستنده هايتان تعطيلند!
|
|
ابوالفضل ابوالحسني چيمه
هنگامي كه قرار بود حسين رضازاده براي اعلام قهرماني اش در رقابت هاي وزنه برداري بازي هاي آسيايي دوحه 2006 بر روي سكوي شماره يك فراخوانده شود، كاروان ورزشي و تماشاچي كشورمان چنان غرق در شور و شعف و وجد و سرور بود كه صداي گوينده زن سالن كه قهرمان ما را از كشور خلق الساعه الجمهوريه العربيه الايرانيه معرفي كرد، نشنيده گرفت. مسئولين برگزاري و سالن و نهايتاً آن گوينده نيز چون اين اغماض و تغافل را مشاهده كردند، وقيحانه از زير پوزش و تصحيح آن اشتباه شيطنت آميز شانه خالي كردند، تا اگر بتوان آن خطا را لغزش زبان و سهو لسان تلقي كرد، عدم عذرخواهي را كاملاً عامدانه فرض نمود.
آيا تاثير اين اتفاق با آن همه تماشاگر حي و حاضر داخل سالن از مليت هاي مختلف و پوشش وسيع رسانه اي زنده براي بينندگان كشورهاي گوناگون كمتر از تعويض نام خليج فارس با خليج در نشريه نشنال ژئوگرافي است؟ چگونه است كه براي آن اتفاق در يك نشريه، تمامي ايرانيان و به ويژه هموطنان مقيم خارج به گونه اي درخور و شايسته بسيج مي شوند تا عامل آن خطا، حساب كار دستش بيايد و ديگر از اين شيرين كاري ها مرتكب نشود، ولي براي اين واقعه در يك رويداد مهم اجتماعي و بين المللي هيچ كس لب از لب باز نكرد و آب از آب تكان نخورد؟ آن هم رويدادي كه در آن سمبل جهاني ورزش ايران، پرچم كشورمان را بالا مي برد. به راستي كه عجب دسته گلي هديه مان كردند. بگذريم از اين كه در جريان مراسم افتتاحيه بازي ها، كه در حضور سران كشورهاي متعدد برگزار شد ابوريحان بيروني را البيروني خطاب و ابن سينا را عرب معرفي كردند.
البته در اين مقال و مجال قصد انتقاد به دستگاه ديپلماسي خارجي كشورمان نداريم. ما را نرسد كه به ساحت سفير فخيم مملكتمان در دوحه، ايرادي وارد نماييم كه چرا يادداشت اعتراض دولت متبوعش را تسليم وزارت خارجه قطر نكرده است. شايد هم همان طور كه در ديدار با خبرنگاران اعزامي به دوحه گفته بود روابط ما با قطر به خصوص پس از قضيه گاز خيلي خوب است . شايد هم قطري ها به همين دليل تخت گاز رفتند. اما خاطر مباركش را به يك خاطره ورزشي توجه مي دهيم. در مسابقات جام جهاني 98 فرانسه و در جريان بازي تيم ملي فرانسه با يك تيم ديگر، جواد خياباني كه زحمت گزارش بازي را تقبل كرده بود نام امانوئل پتي بازيكن تيم ملي فرانسه را اشتباه تلفظ كرد در شروع نيمه دوم، يعني پس از گذشت حدود يك ساعت از ابتداي بازي توضيح داد كه بين دو نيمه بازي از سفارت فرانسه در تهران با روابط عمومي سازمان صدا و سيما تماس گرفته شده و تلفظ صحيح نام كاپيتان تيمشان را متذكر شده اند.- جسارتاً- پيدا كردن رابطه تعويض يك كسره و ضمه در اداي نام يك ورزشكار فرانسوي با منافع ملي آن كشور و همچنين مقايسه ميزان حساسيت دو سفارت فرانسه در تهران و ايران در دوحه را به جناب سفير محترممان وامي گذاريم و البته استفاده بهينه از پخش مستقيم يك مسابقه ورزشي را به همه رسانه اي ها. اما آنچه جاي بحث و تامل است و كمي تا قسمتي به ما مربوط مي شود، نحوه برخورد و پوشش خبري اين جريان توسط اصحاب رسانه هايمان است. در نظر بگيريد اين همه مجري، گزارشگر و تصويربردار از نوع پشت صحنه و حاشيه پرداز و چه و چه از شبكه هاي مختلف سازمان صدا و سيما و گروه بيشماري خبرنگار و عكاس از روزنامه هاي ورزشي و غيرورزشي در صحنه اهداي مدال حسين رضازاده حضور داشتند و متوجه اين شيطنت موذيانه نشدند. آيا برق مدال قهرمان ماتشان كرده بود؟ آيا مراسم دست افشاني تماشاچيان مبهوتشان ساخته بود؟ آيا ما تعداد كثيري از اين عوامل رسانه اي را به مسابقات گسيل مي كنيم كه تنها ساعت به ساعت اخبار يكديگر را تكرار كنند؟ آيا وقايعي كه در اين گونه رويدادها ظهور مي كند فقط ورزشي است كه رسانه هاي ما به اخبار ثبت ركوردها و نتايج مسابقات بسنده مي كنند؟ ساده انگاري است بپنداريم كه كشورها و به ويژه ميزبان اين گونه پديده هاي بزرگ ورزشي از جنبه هاي ديگر آن و مخصوصاً بعد سياسي بهره اي نمي برند. يك رسانه بينا، آگاه و چشم و گوش باز آن است كه زواياي پيدا و پنهان اين گونه بهره برداري ها را براي مخاطبانش آشكار و تحليل نمايد وگرنه هر فرد ديگري نيز از عهده كار غيرخارق العاده ارسال اخبار نتايج بازي ها برمي آيد.
اصولاً نمودار سينوسي عملكرد رسانه هاي ما در اين گونه موارد (مانند بسياري ديگر از نهادهاي كشورمان) اعجاب انگيز است. چند شب پس از فينال كذايي بي باك و رقيب قطري اش، گزارش حاشيه اي كوتاهي از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد كه طي آن صحنه هاي نجواهاي ظاهراً اغواكننده يك مقام ورزشي قطر با هيات داوري، قبل از برگزاري فينال، و همين طور معانقه و ديده بوسي آنها بعد از مسابقه توسط يك تصويربردار ايراني شكار شده بود. يا همين چند روز پيش، جريان مراسم سخنراني آقاي احمدي نژاد در دانشگاه اميركبير و اتفاقات آن چناني اش چه بازتاب وسيعي در رسانه ها، اعم از روزنامه ها، سايت هاي خبري، صدا و سيما و... داشت. با آب و تاب فراوان و جنجال بسيار و حاشيه هاي مهم تر از متن، به مصداق كل حزب بما لديهم فرحون و هركسي از ظن خود شد يار من بر آن پاورقي ها و تحليل هاي گوناگون زدند و خوراك خبري جور كردند، اما وقتي نوبت به خبر واقعه اي مي رسد كه مستقيماً با منافع ملي ما در تعارض است، همه خاموش و مهر بر لب مي شوند چرا؟ چون بي خبرند. چرا بي خبرند؟
مگر رسانه ملي نبايد خبر دهد؟
|