شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۹۷ - Feb 3, 2007
فرهنگ و آموزش
Front Page

تأملي بررفتارهاي انگيزشي و تشويقي والدين امروزي
بادكنك ها!
ابراهيم اصلاني
012693.jpg
آنها كمي دير ازدواج كرده بودند و دير هم بچه دار شدند. دخترشان براي آنها وجود خاصي بود؛ كسي كه نه تنها قسمت مهمي از زندگي مشترك را پر مي كرد، بلكه به آنها فرصت مي داد كه تجربه هاي اندوخته شان را بر سر او خالي كنند. براي دخترشان وقت وحوصله زيادي صرف مي كردند و از 4 -3سالگي انواع كلاس هاي نقاشي، انگليسي، موسيقي، شنا و غيره را برايش تدارك ديدند. از هر يادگيري و ابراز توانايي فرزندشان به ذوق مي آمدند و ديگران را هم با تعريف از هوش و استعداد سرشار فرزندشان در شادي خود شريك مي كردند. هرچه كه مي رفتند و با هر كس كه سر صحبت را باز مي كردند، بلافاصله موضوع به استعدادهاي بي نظير دخترشان و توصيف ذوق و هنر او مي كشيد. فرزندشان خواندن را كمي پيش از مدرسه ياد گرفت و به همين دليل از همان كلاس اول، برتري هايش را به رخ معلم و همكلاسي هايش كشيد. پدر و مادر به قدري از اين شرايط ذوق شده بودند كه نمي دانستندچه كنند. تشويق هاي مستمر آنان باعث شد فرزندشان گاهي چيزهايي بنويسد كه البته گاهي هم شبيه شعر بود. پدرومادر انگار اشعه جديدي را در فرزندشان كشف كرده بودند. شوق و هيجان آنها فرزندشان را به تحرك بيشتر واداشت تا حدي كه ذوق شعري او سر ريز شد! پدر و مادر، اشعار او را دست به دست مي گرداندند و در مدرسه، جمع فاميل و دوستان و در هر موقعيت  مناسبي از زيبايي هاي نهفته در شعرهاي فرزندشان سخن مي گفتند. بالاخره فرزند آنها شاعر شده بود و اين را مي شد نتيجه تلاش ها و تدابير والدينش دانست. بايد به شكلي به همه نشان مي دادند كه اين فرزند آنهاست كسي كه به او افتخار مي كنند و مايه مباهات و سربلندي مدرسه، خانواده و فاميل است. تصميم گرفتند با سرمايه شخصي، مجموعه اشعار فرزندشان را به صورت كتاب چاپ كنند و اين كار را كردند. كتاب را به هر كسي كه مي شناختند هديه دادند، اما باز هم تعدادي از آن باقي ماند. حالا به تكاپو افتادند كه كتاب فرزندشان را در روزنامه ها و مجلات معرفي كنند. اين اقدام تا حدودي موفق بود، اما يك موضوع كمي باعث ناراحتي آنها شد. سردبير يكي از مجله هاي آموزشي كودكان از آنها خواست كه كتاب را سر حوصله مطالعه كند. بعد از مدتي او با رعايت تمامي جوانب احتياط و با آرامش سعي كرد به والدين بفهماند كه اشعار و كتاب فرزندشان اهميت و ويژگي  خاصي ندارد و مهمتر آن كه ذوق و استعداد او بايد هدايت مي شد تا در مسير صحيح قرار بگيرد. اگر پدر ومادر به جاي تمركز بر تشويق و ايجاد انگيزه بيشتر، با مراجعه به اهل فن، استعداد فرزندشان را در مسيري منطقي هدايت مي كردند و به رفع اشكالات و نواقص كار او همت مي گماشتند، به نتايج مطلوبي مي رسيدند.
* * *
انگيزش يكي از مباحث بنيادي تربيت است و اصل تشويق و آثار آن نيز مورد توافق عمومي روان شناسان تربيتي قرار دارد. اما اگر ضرورت هاي يك اقدام تربيتي اهميت دارد، روش ها و چگونگي انجام آن نيز مهم است. اگر تشويق به عنوان يك اصل تربيتي پذيرفته شده است بدان معنا نيست كه كاربرد آن در هر شرايطي و به هر اندازه اي درست باشد، در روش هاي انگيزشي و تشويقي والدين و مدارس ما سه دسته اشكال وجود دارد:
۱ -كاربردهاي نامنظم و ناهماهنگ روش ها : اين موضوع ابعاد مختلفي در خانه و مدرسه دارد؛ والديني كه اگر سر حوصله باشند كوچك ترين كار فرزندشان را تشويق مي كنند و اگر حال و حوصله نداشته باشند كارهاي مهم را هم نمي بينند، رفتارهايي كه درخانه مورد تشويق قرار مي گيرد، اما در مدرسه مورد تأييد نيست؛ اختلاف سليقه هاي پدر و مادر؛ تفاوت روش هاي معلمان و نمونه هاي ديگر، از مواردي هستند كه در فرهنگ تربيتي ها كم ديده نمي شوند.
۲ - ناشي گري در كاربرد روش ها : گاهي روش هاي انگيزشي و تشويقي پيش از آنكه ابزاري براي تاييد و حمايت باشند تشريفاتي، كليشه اي و براي رفع تكليف و سردواندن هستند، به عبارت ساده تر اين روش ها جنبه گول زنك دارند و اگر بچه ها تا مراحلي از سن شان تحت تاثير اين گول زنك ها قرار گيرند در سنين بالاتر و تقريبا از 12-10 سالگي به بعد از ناشيگري والدينشان سردرمي آورند و عكس العمل نشان مي دهند. به اين موضوع بايد تلقي ها و تعبيرهاي نادرست از روش هاي ايجاد انگيزه و تشويق را نيز افزود. بيشتر والدين و مربيان و معلمان ما چه در كاربرد روش هاي شناختي و چه كاربرد روش هاي رفتار گرايانه از ضعف رانش تربيتي رنج مي برند و با برداشت هاي سطحي و ناقص دست به اقدام مي زنند. جايزه سر صف، غرفه جوايز، كارت هاي آفرين و صدآفرين، تهديد به اخراج و غيره نمونه هايي از كاربردهاي سطحي روش هاي انگيزشي، يا تشويقي ناشي از ضعف دانش است.
۳ -افراط و بزرگنمايي در كاربرد روش ها : افراط در ايجاد و تقويت انگيزش و بزرگنمايي و اغراق در تشويق هم مسأله اي است كه به مرور زمان گسترش پيدا كرده است. تلاش هاي مداوم در ايجاد انگيزه و به خصوص تاكيد بر انگيزه هاي بيروني، حتي اگر به نتايجي برسد در دراز مدت آثار ناخوشايندي خواهد داشت كه در اين مقاله قصد داريم به آن بپردازيم. روش هاي بزرگنمايي، اغراق و افراط در تشويق اگرچه ظاهري مثبت دارد و با توجيه هاي تربيتي همراه است اما در اساس يكي از وجوه منفي تربيت به شمار مي آيند.
پهلوان پنبه ها!
چرا گروهي از والدين در روش هاي انگيزش و تشويقي دچار افراط مي شوند؟ براي چنين سوالي، پاسخ هاي متعددي وجود دارد مانند: ضعف رانش تربيتي، تلقي نادرست از رشد و كمال، جبران احساس حقارت، تمايل به رقابت و چشم و همچشمي، ابراز وجود و برتري طلبي، تعجيل در رسيدن به موفقيت و... اما دلايل هرچه كه باشند مهمتر از آن، عواقب و آثار چنين رويه اي است. تلاش هاي اغراق آميز در ايجاد انگيزه و بزرگنمايي در تشويق، منجر به رشد بادكنكي فرزندان خواهد شد و به جاي آنكه استعدادها و توانايي هاي بچه ها به درستي شناخته شده و هدايت شود پهلوان پنبه هايي تربيت خواهيم كرد كه هميشه نياز به حمايت و تشويق و تمجيد اطرافيان خواهند داشت. نمونه اين پهلوان پنبه ها كم نيستند، بچه هايي كه سالها با هزينه ها، حمايت ها و تلاش هاي گاهي فداكارانه والدين پيش مي آيند، اما وقتي پا به عرصه هاي واقعي زندگي مي گذارند درمي مانند. يكي از مصاديق رايج اين موضوع، كنكوري هايي هستند كه از سال هاي اوليه تحصيل، تنها با تشويق هاي تحميلي والدين درس مي خوانند،  طي اين سال ها چندين و چند معلم خصوصي مي گيرند، كلاس هاي متعدد مي روند و از انواع خدمات و امكانات ديگر استفاده مي كنند اما در پايان به نتيجه مورد انتظار نمي رسند. نمونه ديگر، فرزندان نقاش، شاعر، نويسنده و هنرمندي هستند كه فقط به خاطر والدين و با تشويق ها و حمايت هاي اغراق آميز آنان با اين عناوين معرفي مي شوند اما در نهايت هيچگاه نقاش، شاعر،  نويسنده و هنرمند نمي شوند.
انگيزش، يكي از اركان اصلي تربيت است و به اصطلاح، موتور حركت هر تلاشي براي پيشرفت محسوب مي شود، اما انگيزش هم مانند هر كاري، ا صول و منطق خود را دارد و در روش هاي انگيزشي بايد قواعدي رعايت شود. هرگونه ناشيگري در كاربرد روش هاي انگيزش، به جاي تسريع پيشرفت، آثاري ناخوشايند و نتايجي كاذب به همراه خواهد داشت. تربيت بادكنكي به چه نتايجي مي انجامد؟ به جاي بادكنك، بهتر است چه نوع فرزندي تربيت كنيد؟!
۱ - بازرترين نتيجه تربيت بادكنكي خود فريبي والدين فرزندان است. آنها بدون توجه به عمق و جوانب تلاش هاي شان، در جهتي پيش مي روند كه به اهداف مورد نظر نخواهند رسيد. در بسياري از موارد، كلاس رفتن هاي متعدد و متنوع فرزندان، پيش از آنكه پاسخگوي نيازي باشد كاري كليشه اي و تقليدي است. شايد بهتر باشد فرزند شما در يكي دو حوزه مشخص فعاليت كند، اما اين كار را با تمركز و تداوم انجام دهد. تنوع فعاليت ها، بدون وجود زمينه هاي انگيزش لازم، منجر به هدر رفتن زمان، هزينه و نيرو مي شود. اصرار بعضي از والدين به بهره گيري فرزندشان از امكانات متعدد و تلاش براي فراهم ساختن شرايط حضور در كلاس ها و برنامه هاي مختلف، يا مبناي تقليدي دارد و يا نشان دهنده ناشيگري و ضعف دانش تربيتي آنان است. اينكه شما علاقه مند باشيد فرزندتان هم اهل موسيقي باشد، هم انگليسي صحبت كند، هم از نقاشي سردر بياورد، هم خوشنويسي بداند، هم شعر بگويد، هم تئاتر بازي كند، و هم...؛ شايد خواسته اي جذاب و ايده آل باشد اما مي توان پيش بيني كرد كه او در هيچ يك از كارها به توفيق قابل توجهي نخواهد رسيد. به جاي خود فريبي و سرگرم كردن فرزندتان با حوزه هاي متعدد ، بهتر است دقت، تمركز و استمرار در فعاليت هايش را تقويت كنيد.
۲ - نتيجه ديگر موضوع، مشكلات عاطفي و اجتماعي است كه اينگونه بچه ها در مدرسه و محيط هاي ديگر به وجود مي آورند. احساس غرور و تافته جدابافته بودن براي كودك و نوجواني كه هميشه مورد توجه ويژه و اغراق آميز والدين بوده، چندان غيرطبيعي نيست. دانش آموز دبستاني اي كه پدرو مادر كتاب شعرش را چاپ كرده اند، خود را در بين دوستان و همكلاسي هايش فردي عادي تصور نمي كند و چه بسا توجهات خاص معلم و كاركنان مدرسه موجب تقويت اين نگرش او مي شود. شايد يك مثال مناسب براي اين مسأله هنرپيشه هاي كودك و نوجواني باشند كه با بازي در يكي دو فيلم و سريال كه نتيجه آن معروف شدن و مورد توجه قرار گرفتن است از روند عادي زندگي و تحصيل خارج شده اند و براي خود و خانواده  مشكلات فراواني ايجاد كرده اند، پيگيري زندگي، بسياري از كودكان نوجوانان هنرپيشه نشان مي دهد كه آنها بعد از معروف شدن و مورد توجه قرار گرفتن، تصور ديگري از خود داشته اند و دچار غرور و خود بزرگ بيني شده اند. اگرپدر و مادر زمينه هاي استعداد و توانايي خاصي را در فرزند خود مي بينند بايد بسيار مراقب باشند كه با اغراق در توجه به او و افراط در تشويق، موجب تشديد مشكلات عاطفي و اجتماعي وي نشوند. در مورد چنين فرزنداني، ضروري ترين كار ايجاد شرايط هدايت توانايي در مسيري منطقي و تخصصي است.
۳ - تربيت تك بعدي و آثار مرتبط با آن از ديگر نتايج تربيت بادكنكي است. در اين روش، والدين و فرزندشان با تمركز بر موفقيت هاي موردي، ضمن از دست دادن فرصت هاي ديگر رشد، دنبال سوژه اي مي روند كه به احتمال زياد ماندگار نخواهد بود. حتي اگر سوژه هاي اوليه متعدد باشد اولا به مرور زمان از تعداد آنها كاسته مي شود و ثانيا به دليل عدم همه جانبه نگري در رشد، بازهم مي توان اين نوع تربيت را تك بعدي تلقي كرد. تربيت بادكنكي معمولا دوام نمي آورد و در جايي دچار آسيب و شكنندگي مي شود. فرزندان بادكنكي از قدرت و صلاحيت لازم براي مواجهه با واقعيت هاي زندگي و رو به رويي با مشكلات برخوردار نيستند و اگر در معرض شرايطي دشوار قرار بگيرند يا تصورات آنها در مورد خودشان در هم بريزد، به شدت آسيب مي بينند. والدين به سختي مي توانند پهلوان پنبه هايي را كه با ضرب و زور تشويق هاي اغراق آميز و حمايت هاي افراطي پيش برده اند به سرانجامي برسانند. فرزنداني كه به شدت در خاندان مورد توجه بوده اند به طور حتم از چنين توجهي در اجتماع و در محيط هاي مختلف برخوردار نخواهند بود و پذيرش بسياري از واقعيت ها، براي آنها دشوار خواهد بود.
۴ - در تربيت بادكنكي، علي رغم ظاهر دلسوزانه و موجه تلاش هاي والدين، در واقع فرزندان چيزي بيشتر از يك سرگرمي نيستند. تيپ شناسي والديني كه روش تربيت بادكنكي را اعمال مي كنند نكته اي حائز اهميت و جالب است. تربيت بادكنكي در خانواده  هاي تك فرزند و به خصوص آنهايي كه دير ازدواج۰ كرده و دير هم بچه دار شده اند بيشتر به چشم مي خورد. بين والديني هم كه در شرايطي غيرمتعارف به جايگاه و مال و مكنتي رسيده اند اين نوع تربيت رواج دارد .گاهي اين روش تربيتي، به ويژگي هاي خلقي ناشي از خرده فرهنگي خاصي باز مي گردد. در خرده فرهنگ هايي، وابستگي هاي ارثي و قومي منزلتي ويژه دارد و يا داشتن فرزند يا نوه پسر امتيازي خاص محسوب مي شود و به همين دليل، فرزند يا فرزنداني شامل توجهات مخصوصي قرار مي گيرند.
به طور معمول، والديني كه از روش تربيت بادكنكي استفاده مي كنند خود كمتر متوجه عواقب كارشان هستند. اين چنين والديني در بيشتر موارد بايد در فرايندي مشاوره اي به ضرورت اصلاح نگرش ها و رفتارهايشان پي ببرند. به طور كلي، بي مناسبت نيست كه والدين تك فرزند، روش تربيتي شان را از زاويه بحث شده مورد ارزيابي و بازبيني قرار دهند.

نگاه دوم
نكته ها و بچه ها
گروه اجتماعي - هدف اساسي تربيت، رشد شخصيت افراد در جهت كمال و بالندگي است. به طور حتم، حركت در چنين مسيري بيش از هر چيز، نياز به تعريفي روشن از كمال دارد. اينكه چه تصوري از كمال وبالندگي داشته باشيم مشخص خواهد كرد كه كدام روش هاي تربيتي را به كار بگيريم. تعابير كلي از كمال مانند خدمت به جامعه، كسي شدن، پيشرفت و ترقي، خوشبختي و سعادت، به جايي رسيدن و غيره برداشت هايي مبهم و شعارگونه از موضوعي بسيار جدي است. بالندگي و كمال براي شما چه معنايي دارد؟ چه بخشي از تصورات شما در اين باره جنبه مادي و چه بخشي جنبه معنوي دارد؟ تلاش ها و روش هاي تربيتي شما بيشتر صرف كدام بخش مي شود؟ چقدر براي يافتن معناي واقعي كمال در زندگي تلاش مي كنيد.
هرچقدر كه والدين در يافتن پاسخ چنين سوال هايي سهل انگار باشند، بيشتر بادكنك را با بالندگي اشتباه خواهند گرفت! اگر والدين نگرش انسان گرايانه و مبتني بر روان شناسي سلامت به بالندگي و كمال شخصيت فرزندشان داشته باشند آنگاه در مباني انگيزش و تشويقي او به نكاتي از اين قبيل توجه خواهند داشت:
۱ - ارجحيت انگيزش دروني بر انگيزش بيروني.
۲ - اجتناب از تمركز صرف بر تشويق و جايزه و پاداش و به طور كلي تشويق معامله اي، يعني اينكه فرزندتان يادبگيرد در برابر هر كاري كه والدين مثبت تلقي مي كنند پاداشي دريافت نمايد.
۳ - تقويت خود كنترلي و خود انضباطي در فرزندان بر مبناي انگيزش دروني.
۴ - پذيرش و اعمال نظارت به جاي كنترل در روش هاي تربيتي.
۵ - شناسايي و هدايت استعدادهاي فرزندشان با بهره گيري از ديدگاه ها و رهنمودهاي تخصصي اهل فن.
۶ - اجتناب از تعجيل در برنامه ريزي و تدارك فعاليت هاي متعدد و متنوع.
۷ - حمايت و تشويق از فعاليت هاي فرزندان بدون اغراق، افراط و بزرگنمايي.
فراموش نكنيد كه بادكنك را هر چه بيشتر باد كنيد چه اتفاقي مي افتد! انسان هاي بالنده در مسير خود شكوفايي حركت مي كنند اما انسان هاي بادكنكي، نه توانايي هايشان را به درستي مي شناسند و نه آنها را به خوبي رشد مي دهند.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |
|   داخلي    |    شهري    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |