زنان حاشيهنشيني
جامعه در زنان جايگاه دگرگوني به نگاهي
به ناخواسته ذهن ميآيد ميان به حاشيهنشيني از سخن وقتي
كه كساني" يعني.ميگردد رهنمون شهرها حاشيهنشينان طرف
نظام جذب ولي ميكنند زندگي شهر اقتصادي محدوده در
نظام در جذب عدم ".نشدهاند شهر اقتصادي و اجتماعي
يك عنوان به حاشيهنشين كه است آن معرف اجتماعي -اقتصادي
.است نشده پذيرفته شهري جامعه در شهروند
كه نيست آن رايج جغرافياي معناي در زنان حاشيهنشيني اما
را حاشيهنشيني نوع اين بلكه ميكنند زندگي شهر حاشيه در
ابعاد تمامي و نگريست آن به جامعهشناسانه منظر از بايد
از زنان حاشيهنشيني تعريف در.داد قرار مدنظر را آن
جامعهاند متن در كه كساني:گفت بايد شناسي جامعه ديدگاه
فرهنگي و سياسي اجتماعي ، اقتصادي ، مزاياي لحاظ از اما
درون اجتماعي مراتب سلسله در مردان با شان هم و همتراز
يا پيشرفته جوامع شامل هم موارد ، اين و نيستند جوامع
.باشد ميتواند روستايي جوامع و شهري جوامع يا و سوم جهان
زنان ، حقوق برابري نظريات شكلگيري دلايل از يكي واقع در
عظيمي قشر آوردن متن به حاشيه از و آنان حقوق از دفاع
درباره پژوهش از بخشي ديدگاه اين چنانكه.است جامعه از
و گستره و فكري نظام رسمي يا ضمني ، طور به كه است زنان
تجربه و اجتماعي زندگي بنيادي ويژگيهاي درباره را عامي
حقوق طرفداران.ميكند ارائه زن يك چشمانداز از انساني
جهان از نيمي مدعي ميتوانند زنان كه معتقدند زن تساوي
زنان سود به فعالانهاي و انتقادي ديدگاه آنها.شوند ما
زنان براي را بهتري جهان كه هستند آن پي در و دارند
نيز بشريت براي جهان ترتيب بدين آنها نظر به كه بسازند
زنان مورد در كه نظري ديدگاههاي واقع در.شد خواهد بهتر
بيشتر در زنان تجربه و جايگاه كه معتقدند دارد ، وجود
موقعيتها همان در مردان تجربه و جايگاه با موقعيتها ،
نهتنها موقعيتها ، بيشتر در زنان جايگاهدارد تفاوت
نابرابر آن با و بهاتر كم بلكه مردان جايگاه از متفاوت
از داشتن تفاوت و بودن نابرابر بر علاوه زنان و است
بند ، و قيد تحت يعنيدارند قرار نيز ستم تحت مردان
سر به مردان رفتاري بد و سوءاستفاده تحميل تابعيت
اجتماعي ساختار بازشناسي اينجا در هدف واقع در.ميبرند
اين و هست مردان به نسبت جامعه در زنان متفاوت موقعيت و
بتوانيم كه بود خواهد امكانپذير هنگامي بازشناسي
زنان موقعيت بر حاكم اجتماعي و اقتصادي سياسي ، ساختارهاي
كه چرا و نمائيم دگرگوني و تحول دچار را جامعه در
ابعاد اين كه است خود خاص ابعاد داراي زنان حاشيهنشيني
:از عبارتند
فرهنگي بعد
وجود از ناشي بيشتر زنان حاشيهنشيني فرهنگي بعد در
مورد در ما سنتي جامعه در غلط باورهاي و انديشهها
را زنان كه است آنان بالقوه استعدادهاي و تواناييها
.ميپندارد نفس به اعتماد فاقد و احساسي ضعيف ، افرادي
پايان ميتوان فرهنگي بعد از زنان حاشيهنشيني به زماني
چند هر نمود ، دگرگون را غلط باورهاي اين بتوان كه داد
فرهنگي بعد در زنان وضعيت بهبود جهت در تلاشهايي امروزه
توجه مورد منظر دو از ميتوان را آن كه گرفته انجام
حاشيهنشيني از بعد اين در كه كمي بعد از يكي:قرارداد
به كه است شدن كاسته حال در جديد نسل زنان ميان در
سالهاي در دختر دانشجويان و دانشآموزان تعداد ازدياد
كمي شمار افزايش وجود صرف اما نمود اشاره ميتوان اخير
از زماني زيرا نيست آنان وضعيت بهبود بر گواهي آنان
كه شد خواهد كاسته جامعه امور اداره در زنان حاشيهنشيني
آلود تعصب و منفي نگرش تغيير همان كه آن كيفي بعد به
انديشهها وجود علت به.گردد توجه ميباشد شايستگيهايشان
بهطور نيز زنان خود موارد بعضي در غلط باورهاي و
رفتار در نوعي به و پذيرفته را انديشهها اين ناخودآگاه
نگرشها ، تغيير لازمه و ميگذارند صحه برآن خود گفتار و
فرهنگي توسعه تعريف در كه است فرهنگي توسعه نوعي ايجاد
در تغييراتي ايجاد با آن طي كه است فرايندي:گفت ميتوان
انسانها گرايشي و ارزشي شناختي ، و ادراكي حوزههاي
بوجود آنها در را ويژهاي شخصيت باورها ، و قابليتها
و رفتارها قابليتها ، و باورها اين حاصل كه ميآورد
به.ميباشد آنان توسعه مناسب كه است خاصي كنشهاي
خرده آن گذاشتن كنار فرهنگي ، توسعه فرايند حاصل عبارتي
زماني واقع در.ميباشد توسعهاي نامناسب فرهنگهاي
نمود خارج حاشيهنشيني از فرهنگي بعد از را زنان ميتوان
نو از گذشته تجارب و سنتها آن در كه شود ايجاد شرايطي كه
شوند بازسازي و بازانديشي تازه شرايط و نيازها براساس و
تواناييهاي و كنند باور را خود آنها طريق اين از و
.گردد شكوفا آنها بالقوه
اجتماعي بعد
پايگاه نوع از ناشي اجتماعي بعد در زنان حاشيهنشيني
.ميباشد ميكنند ايفا جامعه در زنان كه نقشي و اجتماعي
كه است بهايي و ارزش همان جامعه در زن اجتماعي منزلت
ميدهد انجام زن يك كه وظايفي يا زن يك نقش براي جامعه
بالاتري ارزش از جامعه در زنان نقش چه هرميباشد قائل
.بود خواهد بالاتر نيز زن اجتماعي پايگاه باشد برخوردار
مانع زنان براي جامعه در مهم اجرايي نقشهاي فقدان
از اجتماعي ارتقاء عدم و است گرديده آنان اجتماعي ارتقاء
در زنان مشاركت مانع نزولي اجتماعي ، پايگاه طريق
آنان خود به مربوط مهم تصميمسازيهاي و تصميمگيريها
پايگاه در دگرگوني اين ميتوان زماني واقع در ميباشد
تغيير و دگرگوني با بتوان كه نمود ايجاد را زنان اجتماعي
آموزش گسترش و شهرنشيني و صنعت بعد در جامعه ساختار
همت ساختار اين تغيير به جمعي ارتباط وسايل و عمومي
كاركردهاي و ساخت در دگرگوني با همراه چنانكه.گماشت
اين به بخشيدن سرعت جهت در اقدام با همچنين و خانواده
و صنعت و ميشود تغيير دچار نيز زن پايگاه دگرگوني ،
ميدهد را خانه از خارج شغلي يافتن امكان زن به شهرنشيني
ازدواج از قبل وي آزادي به كمك شهري محيط ديگر طرف از و
از قسمتي خانواده مصرف واحد در.ميكند ازدواج ضمن و
در ميشود مربوط روزانه مصرف به را آنچه حداقل يا بودجه
از خود اطفال آموزش و مراقبت در و داشته خود اختيار
نمود اذعان بايد واقع درميگردد برخوردار زيادي آزادي
بالاتر اجتماعي پايگاه از انتسابي طور به كه زناني كه
متن به حاشيه از و اجتماعي ارتقاء امكان هستند برخوردار
متغير نميتواند مورد اين اماميباشند دارا را آمدن
كه چراباشد جامعه زنان وضعيت دگرگوني براي اساسي
در متغيرها مهمترين از يكي اجتماعي طبقه يا پايگاه
فرد اقتصادي ، اجتماعي ، جايگاه چهاست اجتماعي تحقيقات
سلامتي و ازدواج شغل ، درآمد ، تحصيل ، در وي شانس بر
ايجاد براي و است موثر زندگي انتظارات بر حتي و دوستان
ساختارهاي دگرگوني زنان همه براي مناسب اجتماعي جايگاه
پايان براي پس است ، لازم امري حاكم اجتماعي اقتصادي ،
و پيايجاد در بايد زنان اجتماعي حاشيهنشيني به دادن
در بهبودي چنين تحقق كه بود آنان اجتماعي بهبودوضعيت
شناختن رفتاري ، زايد و پاگير و دست الگوهاي در تغيير پي
است مطلوبتري اعتقاد و آرمان نگرش ، يك به آوردن روي و
".باشد آنان اجتماعي مشكلات پاسخگوي بتواند كه
سياسي بعد
ميتواند يكي سياسي بعد از زنان كردن خارج حاشيه از براي
دادن راي صرف نه سياسي امور در مشاركت به زنان تشويق
طريق از مهم سياسي پستهاي و مشاغل برعهدهگيري بلكه
در نظام ، راس در حاكم دولتمردان طرف از آنان دادن مشاركت
امور با رابطه در بيشتر كه خاص پستهاي دادن قرار اختيار
اشتغال و فرصتها شمردن غنيمت به آنان تشويق و زنان
قدرت صاحبان طرف از آن واگذاري صورت در مناسب فرصتهاي
حاكم سنتي ديدگاههاي وجود اما ميباشد ، زنان به سياسي
و كارايي پذيرش مانع خود جامعه سياسي ساختار بر
فقدان نيز آن مدعاي و ميباشد زنان بالقوه قابليتهاي
سوم جهان جوامع در سياسي امور راس در زيادزنان حضور
سياسي امور در زنان بودن حاشيه در واقع در. ميباشد
سياسي نظام در سوم جهان كشورهاي خود زيرا ميباشد ، مضاعف
و نبوده برخوردار قوي سياسي نقشهاي آنچنان از جهان
كه جوامعي اين در زنان ديگر طرف از و دارند قرار درحاشيه
حاشيه در دارند قرار جهاني سياسي نظام حاشيه در خود
داشتن اختيار در از و ميگيرند قرار خود سياسيجامعه
زماني زنان واقع در.ميباشند بيبهره تاثيرگذار نقشهاي
سوم جهان جوامع در مهم نقشهاي گرفتن برعهده به قادر
از و كنند پيدا توسعه سياسي بعد از جوامع اين كه هستند
سياسيرا مشروعيت و اقتصادي توسعه ليپست مارتين ديدگاه
نظر در سياسي توسعه تحقق براي لازم شرايط بهعنوان
باز ، طبقاتي نظام از ناشي را شرايط اين تحقق و ميگيرد
عمومي پرورش و آموزش فراگيربودن و شدن صنعتي بالاي سطح
زمينه كه است فرآيندي سياسي توسعه مجموع در ميداند ،
و زنان سياسي مشاركت و تشكل كردن نهادي براي را لازم
نظام يك توانمندي افزايش آن حاصل كه ميكند فراهم مردان
.است سياسي
اقتصادي بعد
دستمزد ، -اشتغال زمينه در جمله از نابرابريها كاهش
و آموزش از بهرهمندي در نابرابري استخدام ، اولويتهاي
بهبود به ميتواند مهم مشاغل به دستيابي براي لازم تخصص
كه حاكمند باورهايي جامعه در هنوز.نمايد كمك زنان وضعيت
نيستند كارها و امور از بعضي انجام به قادر زنان معتقدند
مشاغل اين به زنان دسترسي مانع تا گرديده باعث اين و
براي نيروها جذب در شده اعمال نابرابريهاي يا گردند
آشكار و ضمني بهطور چه دادن اولويت و مختلف سازمانهاي
را زنان شدن رانده حاشيه به زمينهساز خود مذكر جنس به
بخصوص جوامع اقتصادي توسعه و پيشرفت.ميآورد فراهم
توزيع كه بود خواهد امكانپذير زماني ما جامعه
با همراه غيره و دستمزدها و اشتغال از عادلانهاي
اقتصادي و اجتماعي سياسي نهادهاي و استقرارساختارها
انطباق آن با وهمراه كرد ايجاد جديد شرايط با منطبق
خود نوبه به نيز اجتماعي نقشهاي و تفكرها طرز رفتارها ،
طرز ودگرگونيهاي نهادي تبادلات.گيرد قرار نظر مطمح بايد
و ترقي در آهنگي آوردنچنين دست به براي اغلب نيز تفكر
توسعه واقع در.ميرسد نظر به ضروري زنان وضعيت بهبود
بعد به كه فراهمميگردد زماني جامعه اجتماعي و اقتصادي
زنان انساني توسعه و عام معناي به جامعه انساني توسعه
انساني توسعه چنانكهنماييم توجه آن خاص معناي در جامعه
آوردن پديد براي كه منابعي به نيل آن طي كه است روندي
اجتماعي سياسي ، آزادي همچنين و است لازم زندگي مناسب سطح
حقوق و شخصي منزلت و حيثيت و فرصت داشتن و اقتصادي و
درجهان جمعيت غيرفعال نيمه ميتواند شده تضمين انساني
و واداشته پويايي و تحرك به را ما كشور بخصوص و سوم
شكوفايي آن بهدنبال و زنان جمعيت شكوفايي زمينهساز
.باشد داشته دنبال به را كشور
حقوقي بعد
تدوين و تهيه در جامعه عملازنان نيز حقوق ابعاد در
از نيمي كه زنان جمعيت بر و كل جامعه بر حاكم قوانين
ندارند ، بسزايي آنچنان نقش ميدهند تشكيل را جامعه جمعيت
قوانين انشاء كه دريافت ميتوان نيز غيرعالمانه نگاهي با
انجام زنان براي مردان طرف از يا و پايين به بالا از
كار بدون شده تصويب قوانين موارد گاهي حتي و ميگيرد
آنان نگرش نحوه و زنان روي بر دقيق مطالعه كارشناسانهو
زنان قشر براي اجرا تصويبو مورد حاكم ، قوانين به نسبت
ضمني يا آشكار بهطور قوانين مطالعه با و ميگيرد صورت
مورد در نظر اعمال در مردسالارانه تفكر از مواردي به
از زنان آوردن متن به لازمه.برد پي ميتوان زنان حقوق
به توجه و بررسي با قوانين تصويب به توجه حقوقي نظرگاه
مشكلات رفع جهت در جامعه زنان واقعي نيازهاي زماني شرايط
به توجه با و مردسالارانه انديشه هرگونه از دور به آنها
نتايجي چه زنان حاشيهنشيني.گيرد انجام بايد ابعاد همه
.داشت خواهد دنبال به را
نتيجهگيري
سياسي امور اداره در زنان مشاركت فقدان سياسي بعد در -1
نظام مقبوليت فقدان خود جامعه زنان جانب از تصميمسازي
هستند زنان همان كه جامعه جمعيت از نيمي جانب از سياسي
.داشت خواهد دنبال به درازمدت در را
وجود وعدم معتبر اجتماعي پايگاه فقدان اجتماعي بعد در -2
چون ، واكنشهايي باعث اجتماعي ارتقاي وعدم مهم نقشهاي
نوعي به يا عقبنشيني اجتماعي ، انزواگرايي عادتگرايي ،
هر در كه اجتماعيميانجامد قواعد و نظامات عليه عصيان
.داشت خواهد بهدنبال نامناسبي پيامدهاي صورت
باعث اقتصادي امور در زنان مشاركت عدم اقتصادي بعد در -3
جامعه فعال جمعيت از نيمي توليد نيروي از محروميتجامعه
زن حضور فقدان بهعلت نيز خانوادهها ديگر طرف از و شده
منابع و مادي لحاظ از هم جامعه اقتصادي عرصههاي در
شد ، خواهند زيان دچار فرهنگي اجتماعي لحاظ به هم درآمدي
بلوغ نسبت به باشد كمتر زنان اقتصادي مشاركت چه هر زيرا
.بود خواهد كمتر نيز زنان اجتماعي و فرهنگي
تاثير اولين درجامعه زنان حضور فقدان فرهنگي بعد در -4
وابسته ، نسلي پرورش و فرزندان تربيت بر را مستقيم
.آورد خواهد بار به نفس به اعتماد فاقد و غيرمستقل
جوامع در ميتوانند زنان معتقدند جامعهشناسان چنانكه
بالا بهنفس اعتماد با فرزندان پرورش با سوم جهان
نهايي كلام در.كنند فراهم را درجامعه توسعه زمينههاي
كاسته جامعه در زنان بودن حاشيهاي ميزان چه هر گفت بايد
و اجتماعي و فردي هويت بحران نسبت همان به ميگردد
كنترل نظام از بيزاري تقديرگرايي انزواگرايي ، و افسردگي
و ناتواني احساس تنهايي ، احساس و بياعتمادي اجتماعي ،
در جامعه بر حاكم قواعد و قوانين به بدبيني و درماندگي
وضعيت در دگرگوني شايد.شد خواهد كاسته عظيم قشر اين
بهيك نياز و نباشد امكانپذير مدت دركوتاه زنان
جهت در ساختارها در دگرگوني براي بلندمدت برنامهريزي
روابط اگر كه گفت بايد ولي دارد زنان وضعيت بهبود
مردسالارانه مديريتهاي وجود باشد ، مردسالارانه اجتماعي
امكانات مديريتهايمردسالارانه وجود.ميكند ايجاب را
توزيع مردان جنس برتري بر مبتني يعني جنسي صورت به را
آن نشانه معنوي و مادي امكانات اينگونه توزيع و ميكند
مردسالارانه جامعه بر حاكم اجتماعي روابط كه بود خواهد
جنس دو اين بين در اختلاف پيدايش آن پيامد نتيجه و بوده
زنان طرف از اختلاف نوع اين وجود چند هربود خواهد
اختلاف سطح كاهش و تعادل ايجاد براي.نگردد ابراز آنچنان
اجتماعي ، شروع روابط همان ريشهيعني از كه است ضروري
قدرت تمركز انحصار باعث كه قوانينيرا يا روابط و كنيم
آن جاي به و برداريم ميان از را ميگردد مردان دست در
جامعه قدرت متعادل كننده توزيع كه دهيم قرار قوانينيرا
از اعم قدرت توزيع واقع در و باشد مرد و زن قشر دو بين
قادر را افراد تمام درجامعه فرهنگي اجتماعي ، سياسي ، قدرت
ابراز امكان خويش ، استعداد و تلاش اندازه به كه ميسازد
بارور را خود در نهفته استعدادهاي تمامي و وجودداشته
.سازند
(جانزاده حسن)پارسامهر مهربان
جامعهشناسي رشته دكتراي دانشجوي
:منابع
اجتماعي ، علوم/ زاهداني زاهد سعيد سيد حاشيهنشيني ،
جامعهشناسي نظريههاي/ساروخاني باقر:آلن ، ترجمه بيرو
توسعه ، جامعهشناسي/ثلاثي:ترجمه جورج ، راتيزر معاصر ،
روشهگي اجتماعي ، تغييرات/ازكيا مصطفي
|