اسلامي فلسفه در نوآوري و سنت
- غرب و شرق در اسلامي فلسفه مكتب دو ;"اصفهان و قرطبه" همايش برپايي انگيزه به
بخش واپسين
:اشاره
در كه شرق و غرب در اسلامي فلسفه مكتب دو ;اصفهان قرطبه همايش گزارش بخش نخستين در
روزهاي
در دنيا مختلف كشورهاي از سخنراناني شد ، برگزار اصفهان در جاري ماه 79ارديبهشت
سخنرانان.كردند بيان را مطالبي اسلام جهان غرب و شرق در فلسفه نقش و تحولات باب
جهان غرب فلسفي مكتب نماينده مهمترين كه رشد ابن فلسفه به بيشتر پيشين بخش در
جهان شرق فيلسوفان با وي مقايسه به آنگاه و داشتند اشاره ميآمد ، شمار به اسلام
.پرداختند...و ملاصدرا و ميرداماد ابنسينا ، يعني اسلام
شما گرامي نظر به سخنرانيها از ديگر برخي چكيده گزارش بخش واپسين در اينك
.ميرسد خوانندگان
انديشه و فرهنگ گروه
اسلام جهان غرب و شرق در كلامي چالشهاي
موضوع بررسي به بودكه سوئيس كشور لندلتاز هرمان دكتر سخنرانان از ديگر يكي
خلقدر درباره ميرداماد و رشد ابن:شرق و غرب كلاميدر چالش به فلسفي پاسخهاي"
:گفت و پرداخت"عدم
نباشد ، هيچ آن بر مقدم خلقتيكه يا عدم ، از خلق عقيده به اعتقاد اقتضايكلامي"
است ، بوده هميشگي ميكنند ، مسالهاي زندگي موحدانه زمينهاي در فيلسوفانيكه براي
تهافت" فيلسوفاندر غزاليبا چالشقديمي در سادگي به ميتوان كه همچنان
در وي ، .است كرده مطرح ابنرشد را چالش اين به مشهود پاسخ يك.ديد را آن "الفلاسفه
را آن و پذيرفته را ذاتي عليت خصوص در ابنسينا عقيده از غزالي انتقاد كه حالي
بر مبني شده ارسطويي عقيده با را آن ميكوشد ميداند ، ناكافي تبيينخلقت براي
را عقيده اين وي.كند كرده ، جايگزين ايجاد غيرمتحرك محركي اليالابد كه حركتي
و فيلسوفان را مساله اين سر مناقشهبر و بحث حال ، اين با.است ناميده "دائم حدوث"
".دادند ادامه سدهها (دواني نمونه ، براي) اسلامي شرق متكلماندر
فلسفي عقيده ميرداماد ابنرشد ، از پس سال چهارصد از بيش":افزود ادامه در وي
از دوباره شروع با ميرداماد.است معروف "دهري حدوث" به كه كرد مطرح را جديدي
واقعيتي عدم از خلق كه كند ثابت ميكوشد اشراقي ، شيوه به وي تفسير و ابنسينا
دخالت را "زماني سبق" تصور حال اين منطقي ، با علي صرفا مساله نه راستيناست
"موهوم زمان" درباره فرضي كلامي عقيده به نسبت وي صريح رد وجود ، اين با.نميدهد
و بحث كلي ، بهطور واسطه جهان وجود به نسبت وي انكار علاوه به مخلوق ، و ميانخالق
".است برانگيخته را فراواني مناقشه
اسلامي فلسفه آبشخورهاي
:(خوارزم) بيرون تا اصفهان از " موضوع با نيز كاوياني شيوا منصوره خانم
:گفت و كرد ايراد را سخناني "وجود وحدت و طبيعي فلسفه وبيروني ، ميرفندرسكي
و اصفهان در خود عصر يگانه دانشمند و فيلسوف تنها نه بيروني همچون ميرفندرسكي ، "
و نقادانه آموزش به نيز بيهمتا استادي درمقام بود ، بلكه اصفهان سرآمدمكتب
چيرگي ابنسينا ، با او ، وپيرو ارسطو (فلسفه) متافيزيك و (طبيعت) فيزيك آفريننده
همه با ميرفندرسكي اما اوست ، از شناختهتر بسيار بيروني چه اگر.ميپرداخت
در اصفهانو كلمهدر مفهومدقيق به فلسفه زندهسازي باز به ماندن كمشناخته
چيرهشدن با قرنها كه را يوناني و هندي -ايراني فلسفه ديگر بار او;پرداخت ايران
طوسي بيروني ، از پس بود ، گراييده زوال ايرانيبه انديشه بر زهد و الهيات و كلام
".كرد شكوفا سهروردي بويژه و
جنبه":گفت و كرد اشاره ميرفندرسكي و بيروني انديشه مشترك دوجنبه به پايان در وي
دو هر و بود طبيعت فيلسوف ، دو هر انديشه بن كه بود دوآن اين اولاشتراك
پيشاز تا فيلسوفانيونان نخستين و هندي -ايراني طبيعي فلسفه نگرش از برخوردار
و است معقول -عقل -عاقل اتحاد يا فلسفي وجود وحدت مساله دوم ، جنبه.بودند سقراط
همه ميسازد ، با فيلسوفانمتشخص بهديگر سهروردينسبت همچون را دو اين آنچه
اسلامي دوره ايراني درفلسفه رايج وجود اصالت طرف از تعاليجستن ماهيت ، به توجه
و دهري و سو يك از باستان شرق و غرب اگزيستانس فيلسوفان حلقه به آمدن در و
".است ديگر سوي از يوناني و هندي -ايراني منش به بودن طبيعتگرا
ملاصدرا و رشد ابن
"نو علم":آن از پس و ملاصدرا رشدتا ابن از" موضوع با آمريكا از موريس جيمز دكتر
رودررويي اگر":گفت دراينباره وي.بود بعدي سخنران"ادراك چالشهاي و معنويت
در ابنعربي ، و رشد ابن دوازدهم ، قرن برجستهقرطبهاي دانشمند دو شگفتانگيز
به هم كربن هانري كه همانگونه شرق ، و غرب جامعه در فلسفه پسيني سير از نمادي واقع
ديگر و زمان اختلاف موارد چون حكمي صورت اين باشد ، در بود ، كرده مطرح خاص شيوهاي
از كه است اهميتي اصالتو و معيار بيانگر خود نوبه به نيز نوزدهم خردگرايانقرن
راستي به كه چه آن زيرا.ميشد القا مساله ، در درگير موجود جريانهاي بيرون
در سنتها و متنها وراي از و فلسفيخودآگاه مدرسههاي از ميتواند تاريخنگار
روشنفكريپس هستههاي غربتا لاتين سنت از بعدي ، قرن چهار طولتقريباتمامي
شده مدرسيتر تفسيرهاي با بيشترجريانهايرايج واقع در دريابد ، شرق ، مغول از
".مستقلابنسيناست كلامي شدت به فلسفه و منطق
تاثيرگذاري بعد روشهاي و راه آن علم ، تاريخنگاران كه را نكته اين ادامه در وي
رنسانساروپايي در جامعه طبيعتو تجربي مطالعه معطوفبه كه برجستهكردهاند را
قرار مدنظر است ، بوده فرافلسفيگوناگون گرايشهاي مسائلو زياديمديون حد تا و
:داشت اظهار و داد
ايران اسلام از پس پسيني فلسفه دگرگونيهاي درباره ميتوان را مورد همين بيشك"
.يافت گسترش و آغاز ملاصدرا و سهروردي چون كليدي خلاق چهره دو وسيله به كه بازگفت
معنوي پژوهش:پژوهش ناشدني جدا بعدهاي به مشترك تعهد يك پيشگام انديشمند دو اين
".داشتند آن ، نتايج جمعي ضرورتا و عملي تحقق يا انساني ادراك ديگري ، و مستقل
قلمرو هر در آن ، عملا در كه عصري در":گفت پايان در اكسترلندن دانشگاه استاد
اين نوشتههاي ميگشت ، پديدار آشكار طور به يگانهاي جهاني تمدن انسان زندگي
مثابه به صرفا كه بخواند فرا فلسفه از مفهومي به مارا ميتواند هم هنوز فيلسوفان
نظمي چند عملي چالشخواهي همچون بلكه نباشد ، فلسفي يا كلامي تجريدات نظري تمرين
بنيادين معنوي بعدهاي واقعي پديدارشناسي همسازي و كشف براي پيشرو و جمعي پيوسته ،
".باشد ويژگيهايش و گستردگي تمامي در انسان هستي
اسلامي فلسفه در مكان
.بود "فلسفي مكانت و مكان" موضوع با ديباج موسي سيد دكتر همايش اين سخنران ديگر
امري مكان":گفت و كرد اشاره "هستي بداهت چونان مكان بداهت" مساله به آغاز در وي
بداهت از بيش مكان مفهوم بودن بديهي خود بلكه و است بديهي هستي از كمتر نه و بديهي
هل" پرسش به آنها مكان از بيش مكاني اشياء هستي اينكه نخست دليل.مينمايد هستي
كه آنگونه فلسفي دانشهاي گفت ميتوان.است آمده در ما حكماي اصطلاح به "بسيط؟
مكان اصل و مكان به كه تشكيكهايي و ترديدها از كمتر ميدهد نشان فلسفه تاريخ
"هست؟ الف شيء آيا" مطلب همچون فلسفي پرسشهاي.است بوده بازميگردد ، بهرهمند
شيء آيا" "مكاني هل" فيلسوفان اصطلاح به يا فلسفي مكاني پرسشهاي از بيشتر بسيار
".است آمده نظر به تر معقول و شده واقع موردتوجه "هست؟ مكان در الف
اظهار و پرداخته هستي مفهوم با مكان مفهوم مقايسه به ادامه در فلسفه نامه سردبير
نميكند ، مكان عرضه مفهوم نحو به را خود هيچگاه كه هستي مفهوم برخلاف":داشت
هيچ مصداق در هم و مفهوم در هم و ميباشد مفهوم روشنترين و متمايزترين داراي
.يافت نميتوان مكان مفهوم همچون مقتضي كلي و عام مفهوم هيچبرنميتابد را رخنهاي
ميكند ، عرضه وجود آن يا وجود اين بسان را خود كه هستي مفهوم برخلاف حقيقت در
مكان در و مكان بانميكند عرضه مكاني شيء ياآن مكاني شيء اين بسان را خود مكان
اشيا بي و مكاني اشياي با واسطهاي هيچ بدون مكان و مييابيم را مكاني اكوان اشيا ،
آن.بيشتر و است شهود مكان.بيشتر و است مشاهده مكان.ميشود دريافت يكباره به
".است مشاهده و شهود
فرهنگي ميان فلسفههاي
ميان فلسفه پارادايمهاي" موضوع با وي.بود بعدي سخنران اتريش از اورسلاباتز خانم
كه است جديدي نسبتا مفهوم فرهنگي ميان فلسفه":كرد آغاز چنين را خود سخن "فرهنگي
تكوين در كه ميكند توجه واقعيت اين به "بودن فرهنگي ميان".است شده وضع دهه 90 در
به بلكه فرهنگها ، همزيستي معني به صرفا نه فرهنگي تكثر به گرايش سازي ، جهاني
به روشنگري عصر از اروپايي ديدگاه فلسفه ، درخصوص.فرهنگهاست متقابل ارتباط معني
فلسفه تاريخ اينكه آن ، با از پيش حاليكه در.است كرده انكار را مفهوم آن بعد ،
را فلسفه و بود محدود ميشناخت ، ديدگاه را يوناني فلسفه از غير ديگر فلسفي سنتهاي
".ميكردند تلقي هلني شده آرماني فرهنگ مطلق ملك
وجود فرهنگها ميان مقايسه براي معياري چه كه سوال اين طرح با ادامه در باتز خانم
باشد ، جهتدار فرهنگي لحاظ از ضابطهاي هر ميرسد نظر به كه همانطور":گفت دارد؟
نيز هرمنوتيك البتهباشد هرمنوتيكي رهيافت مناسب ، رهيافت ميرسد نظر به
گفتوگو خاص ديالكتيك ميرسد نظر به بنابراين داراست ، را خود به مربوط پيشفرضهاي
بنابراين.ميكند تفاوت گوناگون فرهنگهاي در فلسفه جايگاه علاوه ، به.باشد مناسب
را گوناگون جهانهاي زيست بايد فرهنگي ميان فلسفه بر هرمنوتيك به معطوف ديدگاه
جهان در فلسفه مانند اصطلاحي هيچ كه دارد ملحوظ را واقعيت اين همچنين ;كند لحاظ
".ندارد وجود فرهنگي
پاسخي ;اشراقي سياسي آيين" عنوان با بعدي سخنراني در زنجاني كريمي محمد دكتر
تهافت به او پاسخ و غزالي با سهروردي رويارويي مسئله":گفت "غزالي به گنوستيك
گرفته قرار توجه مورد كمتر كه است نكتهاي محمد ، امام علومالدين احياء و الفلاسفه
فلسفي نامه پاسخ تنها عنوان به را اندلسي رشد ابن الفلاسفه تهافت معمولا و
اين در.گرفتهاند نظر در غزالي "الفلاسفه تهافت" به اسلام جهان غرب در مسلمان
عليرغم و جيلي مجدالدين راه از غزالي مكتب در شاگردياش زعم به سهروردي ميان
تاليفات در جستهام ، من كه آنجا تا كم دست غزالي ، محمد آثارامام در ژرفنگري
".نميكند ياد آشكارا او آثار از و نميبرد نام صراحت به غزالي از ماندهاش برجاي
به نسبت اسلام جهان شرق راواكنش وي فلسفي مكتب و سهروردي حضور و ظهور ادامه در وي
دارد جدي حضوري سهروردي آثار درتمام واكنش اين":گفت و دانسته غزالي خردسوز آراي
.برشمرد غزالي به پاسخ در اشراق شيخ ادعانامههاي را آثار اين ميتوان كه آنجا تا
حكمت تداوم چگونگي درباره سهروردي بجاي تامل و درنگ از برآمده كه ادعانامههايي
فلسفي آراي و انديشهها تاريخ بازسازي بر مبتني كه اسلامي دوران در ايران باستاني
تجديد به "الحكماء اعتقاد في" چون آثاري نگارش با سهروردي درواقع.است خود از پيش
و تاريخ مختصات وراي از باطني ايران بقاي راز كه ميپردازد فلسفهاي تذكر و
باستان عهد از سهروردي ، زعم به كه فلسفهاي.است نهفته تداومش در ظاهري ، جغرافياي
او و نيامده وارد خللي هايش آموزه استوار بنيان اسلامي ، در دوران تا ايران تمدن
و مبادي در تفكر و تامل براي دستاوردهايش ، مهمترين كردن برجسته راه از ميكوشد
كه تكيهگاهي ;دهد بهدست مطمئن تكيهگاهي اسلامي دوران در تمدن اين وجودي لوازم
ايراني تفكر و اسلام از پيش فهلويون آموزههاي فلسفي جوهر وحدت ميدهد امكان او به
كند متزلزل را دين ظواهر بر گرفته بنياد خلافت پايههاي سويي از اسلامي ، دوران در
".برنمايد را حكمت بااهل غزالي ستيز بيبنيادي ديگر سوي از و
اسلام جهان در تكفير
كار به ارديبهشت نهم دوشنبه روز عصر روز سه از پس اصفهان و قرطبه بينالمللي همايش
ضرورت مهاجراني عطاءالله دكتر همايش اين اختتاميه مراسم درداد پايان خود
موضوع به ادامه در و داد قرار تاكيد مورد را شكل اين به همايشهايي سالانه برگزاري
هميشه اسلامي تفكر حوزه در تكفير":گفت و كرد اشاره اسلامي تفكر حوزه در تكفير
در همچنان پرسش اين و بوده گوناگون دوران در اسلامي انديشمندان و متفكران دامنگير
فارابي و سهروردي عينالقضات ، ابنرشد ، مانند انديشمنداني چرا كه دارد وجود اذهان
متفكران دامنگير هم حاضر عصر تا معضل اين.رفتهاند انزوا گوشه به و شده تكفير
در را خود فلسفي تفكرات سالها طباطبايي علامه چون متفكري كه آنجا تا بوده اسلامي
".كرد عرضه پنهان
درحوزه تكفير چرا كه پرسش اين به پاسخ":گفت تمدنها گفتوگوي بينالمللي مركز رئيس
به ميتواند است؟ داشته وجود همواره يكديگر عليه متفكران تكفير و اسلامي تفكر
در را مهم اين ميتوان و بكند شاياني كمك اسلامي فكري فضاي در ابهامات شدن برطرف
".داد انجام همايشهايي چنين
تاريخ ، پژوهشگر مورخ ، هنرفر ، لطفالله دكتر علمي خدمات از مراسم اين در همچنين
.شد تقدير سپاس لوح اعطاي با اصفهان تاريخي خطه پيشينه و اسلامشناس
اكرمي الميرا
|