باشيم منتظرققنوسها
فيلمساز يك شايدهاي و واقعيت پيچيدگي
منتقد نگاه
ميانبر راههاي
باشيم منتظرققنوسها
2_ شد گم آسمان در كه مردي قصه
معطريان رضا:عكس
حاتميكيا ابراهيم با گفتوگو
اكبري مينا:گفتوگو
انضباطي و نظم است محافظان دست در هواپيما كه زماني تا پست ارتفاع در كيا حاتمي آقاي *
دست در را هواپيما و ميآورد دست به را اسلحه قاسم وقتي اما است حاكم هواپيما در
آنها خود از يكي ميكنند احساس افراد و ميشود برقرار هواپيما در نسبي آزادي و ميگيرد
نفر يك برميدارد ، را روسرياش دختري ميافتد ، راه اغتشاش ميكند حكمفرمايي هواپيما بر
آن در اگر كه است اين شما تصور..و ميرقصد بندري دستمال با نفر يك ميزند دنبك
چنين نيز ايران جامعه در اگر ميشود برپا اغتشاشي چنين كوچك جامعه يك عنوان به هواپيما
به منجر بيفتد مردم اين خود از فرد يك دست قدرت و شود برقرار نسبي آزادي و بيفتد اتفاقي
شد؟ خواهد مرج و هرج
تازه كه را انقلاب از بعد دوران مجلات شما..است محدوديت به نسبت واكنش اولين اين
به كه بودند مجلاتي مجلات ، پرفروشترين از بخشيكنيد مطالعه بود ، كرده سقوط پهلوي رژيم
بين از تقاضا اين كمكم.ميپرداخت درباريان يا و فرح يا و پهلوي اشرف پرده پشت زندگي
تا ميشوند وسوسه عدهاي هست ، هواپيما پرواز در كه محدودي بسيار فرصت در كه اين.رفت
.نيست ذهن از دور خيلي دهند ، بروز خود از عصبي شادماني يك بروند ، دوبي به قاسم همراه
.ندارد وجود تاويلگرايانهاي دقت چنين واكنشي و حركت هر براي كه ميكنم تاكيد باز بنده
فعلبالفعل تاويل بگيرد ، قرار عده اين اختيار در قدرت اگر آيا كه تعبير اين
به احتياج تماشاگر فندرام ، جهت از كرديد اشاره شما كه صحنهاي اين نيست؟ سادهانديشانه
ندادن اجازه يعني بعدي مرحله وارد فيلم تا كند ، تازه نفس بايد كميدارد روحيه انبساط
.باشد مطرح فرود براي دوبي فرودگاه
سعي جذابيت اصول تمام از كه است خانوادگي جذاب فيلم يك اول وهله در پست ارتفاع فيلم
به من.كند تزريق تماشاگر ضمير در را خود مضمون روحي فشار حداقل با و ببرد بهره ميكند ،
.كنم فكر بايد كرديد اشاره شما كه زاويه آن
سراسر شعارهاي اوج با همزمان را سينما در خود كار كه هستيد فيلمسازاني نسل از شما *
حالا شد چطور بوديد ، آرمانها آن تصويرگر شما ديگر عبارت به و كرد آغاز آرمانخواهانه
ميكشد؟ چالش به را آن خود آرمانها ، آن تصوير خالق
ساخته جنگ دوران در فيلم چند ساختهام ، كه سينمايي فيلم دوازده اين از ميكنيد فكر شما
بقيه و ساختهام جنگ زمان را هويت فيلمام اولين فقط من ولي كنيد تعجب شايد.شدهاند
.است شده ساخته جنگ از بعد فيلمهايم
.كنيم حذف آثارتان از را شما كوتاه فيلم چند بخواهيد اگر البته *
محصول سينمايي فيلم يازده ولي است ، شده ساخته جنگ دوران در همگي كوتاهم فيلم سه.بله
نسل گرفتن چالش به مرده ، موج تا فيلمها اين تمامي اتفاقا.است جنگ از بعد دوران
قطعنامه 598 پذيرش از بعد "ديدهبان" مثلا.است جنگ از بعد روزهاي شرايط با آرمانخواه
نسبت اسلام صدر دوران در حديبيه صلح به را عراق و ايران صلح پذيرش دوران همانشد ساخته
همراهانش ، ديگر بقاي براي بايد ديدهبان فيلم ديدهبان حال.فتحالمبين يعني.دادند
سخن نسلي سرنوشت درباره مهاجر ، فيلم يا و دهد قرار هدف را خود نظامي ، قواعد برخلاف
ميان در و شده سپرده فراموشي به ميآمد نظر به و است گرفته شكل جنگ در كه ميگويد
از كه ميگويد سخن "ني از بشنو" بيان حال در زباني به فيلم و شدهاند گم نيستان
ميگويد سخن عادي مردم با جنگ نسل محاكات از نيكان وصل فيلم يا و ميكند شكايت جداييها
.است گرفته شكل چالشي زاويه همين با كدام هر و فيلمها بقيه و
خصوصي بخش خشك نان ميدهم ترجيح
عملا كه دولتي بخش تا بخورم لذت با را
چندان كه ميدهد بهفيلمساز كاذبي عادت
باشد نداشته را بومي سينماي دغدغه |
|
داشت؟ تاثير فيلم ساخت در ميساختيد دولتي تهيهكننده با را پست ارتفاع فيلم اگر *
به ولي ميگذاشت ، تاثيري چه نميدانم كار كيفي عيار در البتهنبود بيتاثير حال هر به
لذت با را خصوصي بخش خشك نان ميدهم ترجيح بنده چه اگر.داشتيم بيشتري آرامش حال هر
بومي سينماي دغدغه چندان كه ميدهد فيلمساز به كاذبي عادت عملا كه دولتي بخش تا بخورم
تشديد را فيلمساز واقعبيني خصوصي ، بخش در طبيعي تقاضاي و عرضه وجود.باشد نداشته را
.ندارد را خصوصي بخش در شدن ساخته امكان فيلمي هر البته و ميكند
نداشتيد؟ پست ارتفاع ساخت در مالي يا اقتصادي مشكل *
تا كارگردان من ازبگيريم دست به را پروژه عملياتي واقعبيني يك با تا شديم بسيج همه
تمامي كه ساختيم فضايي همدلي و قوا تمام با همگي بودند ، پرتو پروانه خانم كه طرح مجري
دكور در را كار درصد فيلمبرداري 90 جلسه طي 35 زمان دادن دست از بدون فيلمسازي گروه
پست ارتفاع فيلم ساخت براي را همكاريها شيرينترين از يكي پرتو خانم وجود.كنيم تمام
منافعي تضاد هيچ بدون كارگرداني با تهيهكننده قدرت كه بود فيلمي تنها اين وداد شكل
.ميشكست هزينهها اجرا شكل اين با است طبيعي و.دهند پوشش را همديگر تا ميكردند تلاش
.ساختيد وراهنر با را "قرمز روبان" و "شيشهاي آژانس خود مهم فيلم دو سال در شما *
آن از كه حمايتي و كرده كسب وراهنر كه قدرتي به توجه با بودند معتقد زمان آن در بسياري
به ايران سينماي در تجربه يك عنوان به كه درحالي.بگذارد فارابي جاي پا ميتواند ميشود
ميدانيد؟ چه را آن دليل شد منتهي شكست
وگرنه بود رفته فروش به دلار ميليون يك بالاي كه بود خدا رنگ وراهنر فيلم پردرآمدترين
به متاسفانه.نميرسند سودآوري به فيلمها اكثر ايران سينماي تهيهكنندگان بقيه مثل
اميدوارم كه است ، زندان در وراهنر شركاي از يكي ندارم خبر جزئياتش از خيلي من كه دلايلي
.شود حل مشكلاتشان سينمايي مسئولان مساعي تشريك با
اكثر.ميبرد سر به خود حد ضعيفترين در سرمايه جهت از ايران سينماي حال هر به ولي
زحمت به فيلم ، شكست صورت در و ندارند را فيلم يك از بيش ساخت قدرت تهيهكنندگان
.كنند راست كمر ميتوانند
است؟ شده تقسيم فيلمسازان بين درستي به سينما شماامكانات نظر به *
فيلم" سينماي عنوان به دستهايميكنند فعاليت ايران در فيلمسازي نوع سه حاضر حال در
دوم دسته.بس و ميشناسد را گيشه فقط شامهاش و ندارد اطراف به توجهي چندان كه "فارسي
فرنگي يار كه ميپسندد آن و ندارد جامعهاش با كاري چندان نيز او كه "صادراتي" سينماي
سياست با ناميموني وصلت است ، جشنوارهاي سينماي به مشهور كه سينما اين.ميكند طلب
فيلمساز را خود مواقع بعضي بيشرمانه و ندارد آن با ارتباطي هيچ ظاهر در ولي است ، خورده
كه چرا ميبرند ، سينما اين از را سود بيشترين ما دولتمردان.ميدهد لقب نيز اپوزيسيون
پرچمهاي همين است اهتزاز در ايران از كه پرچمي تنها خارجي ، ديپلماسي بيحركت بازار در
اعتبار نه و سينماست مظلومترين كه سوم دسته سينماي ميماند واست جشنواره در ايران
فشار بيشترين دوران اين در سينما اين.را فيلمفارسي بيحيايي نه و داراست جشنوارهرا
نوع اصيلترين و نجيبترين بوميترين ، نظرم به كه سينما اين.ميخورد سوبسيد حذف از را
فيلمسازان.را گيشهها نه و ميدهد باد را سياست نه كه باشد شرمنده هميشه بايد سينماست
.كردهاند سرخ را صورتشان سيلي با سينما ، اين
ميآورد؟ خود همراه هم را هدايت حمايت ، بحث هميشه نميكنيد فكر آيا *
بدي و خوبي استعداد توامان واژه اين الا و است ، شده سلاخي حمايت و هدايت واژه نظرم به
دوران آن متنوع محصولات.موجود وضع با كنيد قياس را فارابي در بهشتي دوره مثلا.دارد را
ثابت الگوي يك كنيم تصور كه است سادهلوحانه البته.ميشوند محسوب فيلمها بهترين هنوز
ما ، مثل سومي جهان كشورهاي در من نظر به.باشد كارساز ميتواند حمايت و هدايت براي
و آرامش حس يك باشد ، فيلمساز گردن بر طوقي آنكه از بيش حمايت و هدايت واژه اين استعمال
اهالي به گزندي آرامش اين پناه در كه ميدهد ما دولتمردان به جادويي مداد همچون امنيت
و هدايت اگر.ميكنم حس خوبي به است ، سال 81 كه الان را استدلال اين مننرسد سينما
آرامش با كنيد باور داشت ، شناوري شكل جامعه ، تحولات سير و زمان گذشتن نسبت به حمايت
به وقتش به كه داشتيم مومني حمايتگران دولتي دستگاه در اقلا.ميكرديم فيلمسازي بيشتري
.ميرسيدند دادمان
!ميكنيد پيشبيني چگونه را ايران سينماي آينده *
خواهند خارج گردونه از خيليها و گرفت خواهد خود به بقا تنازع شكل ايران ، سينماي آينده
وضعيت با همراهي قابليت كه داد خواهد شكل را جديدي نيروهاي بدوي ، خشونت اين احتمالا.شد
همه و همه بيمسئوليتيها ، بيعدالتيها ، فشارها ، كنوني ، دورانداشت خواهند را جديد
.هستيم سوختن اوج در الان و كند سوختن به شروع سينما ققنوس تا دادهاند هم دست به دست
خارج گردونه از ديگري از بعد يكي تهيهكنندهها ميشود ، تعطيل ديگري از بعد يكي سينماها
آجري هيچ است ، ريخته جشنوارهپسندي قبح رفتهاند ، ديگري شغل سراغ كارگردانان ميشوند ،
فجر جشنواره بلندگوهاي.ميگيرد صدايش پزشك آقاي نميشود ، چيده هم روي سالن ساخت براي
بايد و است ازلي سنت اين.كردهاند قهر سينما از تماشاگران غوغا اين در شدهو بيسيمي
مردم اين بومي سينماي و زد خواهد بيرون هياهوها اين ميان از كه باشيم ققنوسي جوجه منتظر
.داد خواهد نجات را صبور
فيلمساز يك شايدهاي و واقعيت پيچيدگي
بيخط كاغذ فيلم به نگاهي
;باشد داشته مفهومي هر ميتواند فيلم
بينندهدارد ، نگاه به بستگي كه مفهومي
اجازه او به آزادمنشانه بسيار فيلم كه چرا
ميدهد را استنباط اظهارنظرو گونه هر |
|
دهه در كه ايران سينماي بزرگ فيلمساز ;است تقوايي ناصر نام درخور شك بدون بيخط كاغذ
باشد ، ايران سينماي تاريخ سياسي فيلم اولين شايد كه ديگران ، حضور در آرامش فيلم با 50
به تا او كار پختهترين بيخط كاغذ و.كرد مطرح متفاوت فيلمساز يك عنوان به را خود
باهوشترين حتي كه است پيچيده اندازه آن فيلم.فيلمش پيچيدهترين البته و است ، امروز
متعددي ولي ساده لايههاي حال عين در و مياندازد ، اشتباه به مدتها هم را خود مخاطبان
استقلال فيلم آخر تا خوبي به ميدهند تشكيل را فيلم دراماتيك چندان نه داستاني خط كه
.كردهاند حفظ دروني هسته از را خود
دارد سادهاي داستان بيخط كاغذ
آرزوهايش به بخشيدن تحقق براي فرزند ، دو مادر و خانهدار ،(تهراني هديه) رويايي رويا
حالي در ميكند نام ثبت فيلمنامهنويسي رشته در و مراجعه فردوس باغ فيلمسازي مدرسه به
.است مخالف كار اين با (شكيبايي خسرو) جهانگير همسرش كه
وجود باميكند فيلمنامهاي نوشتن به شروع پاياننامهاش عنوان به رويا مدتي از بعد
ساخته آن روي از كه فيلمي و ميشود نوشته فيلمنامه ميافتد ، شوهر و زن بين كه اتفاقاتي
.ديدهايد شما كه است فيلمي همان است ، شده
سوال
.مياندازد اشتباه به را بينندهاي هر فيلم ساده ظاهر به داستاني خط افتاد؟ اتفاقي چه
فيلمنامهنويسي استاد مدت كوتاه و مرموز حضور از ;ميافتد عجيبي اتفاقات فيلم طول در
يك از جهانگير شخصيت تغيير تا ميآيد ، آزاردهنده و ناكافي نظر به كه ،(مشايخي جمشيد)
يك با ميسازد ، زندان جهانگير كم كم زنجيرهاي ، قاتل يك به متوسط ، طبقه معمولي همسر
يك ميآيد ، همسرش سراغ به خونآلود دستان با ميكند ، آدمربايي به تظاهر پيكان ماشين
رويا به را اصلي نسخه ناگهان پاياني لحظههاي در و ميسوزاند ، را فيلمنامه از نسخه
در فيلم عجيب و ناقص شخصيتپردازي.مييابد پايان خوشي و خوبي به داستان و بازميگرداند
در ناگهاني چرخش و سياهپوش زن يا فيلمنامهنويسي استاد مانند فرعي ، شخصيتهاي مورد
را بيننده نظر نما يك با تقوايي اما كند ، تبديل بدي فيلم به را آن تا است كافي پايان ،
فيلمنامه همين روي از بيخط كاغذ فيلم كه ميدهد اطلاع شما به كه نمايي ;ميدهد تغيير
:كه ميافتد فكر اين به بيننده لحظه همين از درواقع.برميگردد ورق.است شده ساخته
كنيم؟ باور را فيلم بايد آيا بود؟ چه واقعا داستان
پايان در.پيچيدهاند هم در جدانشدني طرزي به واقعيت و حقيقت مفهوم دو بيخط كاغذ در
بوده او خود زبان از ميدانيم داستان اين اصلي شخصيت از چه هر كه ميشويم متوجه فيلم
است؟ حقيقت دنيا اين از قدر چه.ميكند تصوير را او دنياي فقط درواقع فيلم و است
جهانگير كه ميافتد اتفاق لحظهاي در دقيقا و نيست ، داستان جنس از فيلم ناگهاني پايان
تكرار را نامش) است قدرت مظهر جهانگير شايد.است آورده دست به را فيلمنامه اصلي نسخه
به تقوايي مولف نگاه به توجه با آيا.ميكند قمع و قلع را هنري اثر يك كه قدرتي ;(!كنيد
كه آنگونه چيز هيچ شايد يا و نيست؟ نزديكتر او موقعيت به داستان از روايت اين سينما ،
عواملي تمام و است مخالف او فيلمنامهنويسي با فقط همسرش شايد.نيست ميكند روايت رويا
او اعتراض و روياست ، ذهن پرداخته و ساخته ميكند تبديل بد شخصيت يك به را جهانگير كه
شايد يااست برداشت اين صحت بر دليلي جهانگير غيرمنطقي بعضا رفتار مردسالاري ، به نسبت
آفريده نميتواند ميبينيم فيلم در ما كه رويايي شخصيت آيا !نيفتاده اتفاق داستاني اصلا
به فيلم آيا نيست؟ او بودن غيرواقعي از نشانهاي شخصيت اين نام آيا باشد؟ ديگري كس ذهن
نميپردازد؟ واقعيت و ماهيت وجود ، مسئله
كه چرا دارد ، بيننده نگاه به بستگي كه مفهومي ;باشد داشته مفهومي هر ميتواند فيلم اين
بيخط كاغذ.ميدهد را استنباط و اظهارنظر گونه هر اجازه او به آزادمنشانه بسيار فيلم
.شايدهاست فيلم
منتقد نگاه
پست ارتفاع فيلم بر نقدي
پنهان جنبش
تاجيك امين
تصاوير سختترين و ساكنترين خود متحرك و سينماتيك ذات از استفاده با ميتواند سينما
از بخش همان درست اين و كند ايجاد پرانرژي و عظيم حركتي و درآورد جنبش به را
ساخته آخرين خدمت در را آن شكل بهترين به توانسته حاتميكيا كه است سينمايي تواناييهاي
محيطي تئاتري ، _ استوديويي فضايي از توانسته دوربينش و قصه مدد به او.دهد قرار خود
پيدا جديد شكلي لحظه هر در و است جنبوجوش و حركت در دائما كه بيافريند مواج و سيال
حال در و بزرگ هواپيمايي به را ماكت داخل محدود و تخت فضاي او دوربين هدايتميكند
كه ميكند جابهجا مسافران ميان چنان را ما نگاه فيلمش تدوين و ميكند تبديل پرواز
و كنيم احساس هواپيما اين داخل در نامريي گمشدهاي را خودمان راحتي به ميتوانيم
.درآييم جنبش به فيلم تصاوير پابهپاي
بسته فضايي بازسازي در را خود قدرت "آژانسشيشهاي" مثل هم "پست ارتفاع" در حاتميكيا
پست ارتفاع در او.است رسانده اثبات به غيرحرفهاي يا حرفهاي بازيگر زيادي تعداد با
بردن سوال زير به براي ميشود هدفي گنگ و نامفهوم آرماني آن در كه ميآورد فراهم فضايي
مفهوم درك براي ميكند باز راهي خود وسيله اين باز و قاسم توسط شده گرفته كار به وسيله
همراه خود با را آشنايانش همه محو اميدي به داستان بيباك قهرمان.دوستي و همراهي
و دخل هم جا اين اما.سازد خود پيمان هم را آنها قديمي سابقهاي بر تكيه با تا ميكند
شكست لشكري نتيجه ، و ميدرد هم از را قاسم فرسوده و زده اخلاق مناسبات همه واقعيت ، تصرف
كه بماند ;ميدهد جهت تغيير ميكند ، منحرف را هواپيما كه بادي هر با كه ميشود خورده
دست از را خود ثبات و ميكنند حفظ لحظه آخرين تا جمع با را خود ناهماهنگي هم عدهاي
.نميدهند
.ميبرد پيش به داستانياش گرههاي براساس چيز هر از بيش را كارش جذابيت حاتميكيا
آوردن از را او هواپيما داخل در قاسم همسر نرگس كه ميرسد بههم جايي فيلمنامه اول گره
بيشتر فعاليت و بدني وقوعدرگيريهاي براي موقعيتي ترتيب اين به و ميكند مايوس اسلحه
بين جدال به نوبت ميشود ، مضروب هواپيما حفاظت مامور وقتي.ميشود فراهم بازيگران
اوضاع برگشت به تمايل عدهاي ميگيرد ، شكل ديگر گرهاي ترتيب اين به و ميرسد مسافران
از فيلم ترتيب اين به.قاسم با همكاري به علاقه هم ديگر عدهاي و دارند را عادي حالت به
در را زمان از زيادي بخش و ميكند را استفاده نهايت پركشش جو و آورده دست به موقعيت اين
پيروز محافظين دوباره اما.ميدهد قرار فضا اين در شخصيتها واكنشهاي _ كنش اختيار
آخرين اما ميشوند ، بخش اين اصلي موضوعات آسيب و خيانت و ترس ;برميگردد ورق و ميشوند
كه نرگس نياورده اسلحه.ميشود بسته فيلم بر نرگس دست به هم باز داستاني گره مهمترين و
دوباره رسيدن قدرت به باعث قبلي جهت همان در بار اين شد جا اين تا جدال همه اين باعث
اصليترين درست اسلحه ارائه در نرگس وقفه.ميشود هواپيما گرفتن كنترل در و قاسم
رخ اين از بعد چه آن.ميچرخد آن پايه بر فيلم داستان از درصد نود كه است تكيهگاهي
كنار در خود آرامشبخش و روحاني حضور با كه نرگس مقدس حضور بر است تاكيدي بيشتر ميدهد
در است قرار كه ميشود جديدي موجود شكلگرفتن به منجر ستودنياش و رمزآميز سكوت
داستان از فقط فيلم اين پويايي اما.دهد ادامه زندگياش به شده بازيافته ناكجاآباد
.نميكرد پيدا تلويزيوني نمايش يك با هم تفاوتي صورت اين در كه نميخيزد ، بر خمش و پرپيچ
با رنگي آن به و كرده تكميل را داستان انرژي شگفتانگيزي طرز به فيلم اين در كه چيزي
مدد به محدود ، و بسته فضايي در پويا حس فيلمبرداري.است قصه بخشيدهتصوير طراوت
آنها درست هدايت و فيلمنامه دروني انتقال و نماياندن در بازيگران فوقالعاده توانايي
بتوانند بازيگران متنوع و وسيع مجموعه تا شده باعث متناسب و متحرك محدود ، ميزانسهاي در
تا شده باعث نهايت در كه چيزي اما بگذارند ، نمايش به را خود تحسينبرانگيز تواناييهاي
با فيلم اين در تدويناست تصاوير خلاق تدوين كند پيدا بيروني نمايش دروني ، ريتم اين
با را قاسم انقلابي شورش توانسته خود جاي در دارد كه سريعي تقطيعهاي و مناسب ضرباهنگ
صحنههاي در ديگر سوي از درست و كند منتقل بيننده چشم به درونياش قوي انگيزههاي تمام
تحولات عرضه در بيشتر خود تداوم و لختي با مييابند ، حضور شاهين يا نرگس كه فيلم عاطفي
با درست توانسته و است كرده عمل موفق آنها چهره خطوط ارائه و بازيگران دروني
موجود حس گرفتن نظر در با سويي از انطباق اين.كند پيدا انطباق فيلم داستاني درونمايه
گرفته صورت پلانها زمان كردن بلند يا كوتاه صورت به مونتاژ در آن كردن پياده و صحنه در
آن بهتبع و دارد هم داستان دروني مفهوم با كاملي تناسب شد گفته كه همانطور كه است
.شده زمانبندي و منطقي كاملا هماهنگي يك يعني ميشود ، كند يا ميگيرد شتاب
از مخاطب حساسيت افزايش روش همان بيفزايد فيلم تعليق بر توانسته كه ديگري الگوي همچنين
هواپيما حفاظت مامورين به نرگس كه صحنهاي در.اوست از وقايع داشتن نگه مخفي طريق
نمايش به اكتفا و تيرها صداي رساندن گوش به او ، ندادن نشان با درواقع ميكند ، تيراندازي
،(باشد هم خودش به بيننده تصوير دادن نشان براي آينهاي ميتواند كه) قاسم مضطرب چهره
و ميشويم شخصيتها سرنوشت به راجع خودمان ذهني درگيري وارد بيشتر و بيشتر لحظه هر
كه وقتي را خود انتظار حاصل كه ميشود اين.ميكشيم را تصوير انتظار بيصبرانه
فيلم وقتي ترتيب اين به و كنيم حفظ خودمان براي وصفناپذير ولعي با ميكوشيم درمييابيم
.ميكنيم پيدا آوردن خاطر به براي چيزهايي ميرسد ، پايان به
.است شده نزديك نتيجهگيرياش به هم ما قصه كه ميرسد خود اوج به جايي درست فيلم تدوين
هم ناملايمات فرزند و ميكند سقوط ناكجاآبادي در متلاطم كوچك جامعه اين مظهر هواپيما ،
استقبال به رخداد دو اين بين موازي تدوين با هم فيلم.ميكند آغاز آن در را جديدش زندگي
گذاشته نمايش به سريع و محكم حركتي در را شكست و اميد و رفته اختلاط اين از ناشي هيجان
.اكتشاف به ميل از ناشي سرعتي و اميد از ناشي استحكامي است ،
ميانبر راههاي
آمهنابار آلخاندرو ساخته "ديگران" به نگاهي
ذهن فراسوي
ارژنگ رضا
تهران در گيشه بهلحاظ فيلم موفقترين بهعنوان آمهنابار آلخاندرو ساخته "ديگران" فيلم
بهصورت است موجود ايران در آن از كپي يك تنها ميشود شنيده كه فيلم اين.است پرده روي
سينما در شبها و نياوران فرهنگسراي سينماي در بعدازظهر مركزي ، سينما در صبحها گردشي
آلخاندرو موفق ساخته آخرين به دارد نگاهي زير مطلب.ميشود گذاشته نمايش به فرهنگ
.آمهنابار
* * *
همانند و كمنور تصاويري روي بر كه تيتراژ يك از پس.ميشود آغاز تكاندهنده "ديگران"
و ميپرد خواب از فريادكشان زيبا و جوان مادري ناگهان ميگردد ، روايت قديمي و سنگي چاپ
به قصه و ميكشد عقب سپس و ميدهد انجام خود محور حول را چرخشي حركتي دوربين همزمان
_ خدمتكار سه (كيدمن نيكول) جوان مادري.ميشود آغاز سادگي كمال در ولي شگفتي همان
ميكند ، استخدام خانه _ خدمتكاران بهعنوان را لال و كر دختر يك و تاتل آقاي برتا ، خانم
و ميرسد نظر به سختگير و عصبي كمي زيبا ، كه (كيدمن) ميشوند روبهرو زني با آنها
بايد خانه اين در هر كردن باز از قبل.دارد غريب و عجيب قوانين با قديمي و بزرگ خانهاي
علت به خانه بچههاي پوست چون _ كند پيدا راه خانه به نبايد نور شود ، قفل قبلي در
در را درسشان خانه كوچك پسر و دختر _ ميزند تاول و است حساس نور به نسبت خاصي بيماري
ميآموزد ، آنها به زيبايشان و جوان مادر كه سختگيرانهاي مذهبي تعاليم _ ميخوانند خانه
به چندان كه دخترك.است كرده تبديل دلهرهآور و مخوف محيطي به را كمنور و تاريك خانه
اما مادر است ، خانه در كه ميبرد نام ويكتور نام به پسري از نيست پايبند مادر حرفهاي
برادر و ميكند نگران را او ويكتور مورد در حرفهايش با دخترك و نميكند باور را او حرف
ديگران ، وجود به مادر نداشتن باور عليرغم و جداگانه برخورد دو طي.ميترساند را كوچكترش
بار و قامت خميده پيرزني به دخترك تبديل يكبار خانهايم ، در هراسناك موقعيت دو شاهد
.باشد در سوي آن در كسي آنكه بدون در شدن بسته و اتفاقي صورت به پيانو شدن نواخته ديگر
در مادر كه روز يك.بازميگردد دوباره است ، آمده خانه به تصادفي كاملا كه خانواده پدر
روي غريبي اتفاق اما ميرساند خانه داخل به را خود كودكانش جيغ صداي با است خانه بيرون
خوفالنور دچار نوعي به كه را كودكانش او تابيده ، خانه داخل به همهسو از نور.است داده
بيرون خانه از را مستخدمين و ميبرد تاريكتر گوشهاي به هستند ، (Photo Phobia)
در بعد كمي و ميشوند خارج خانه از پدرشان دنبال به كودك دو هنگام شب.مياندازد
بوديم ، پنداشته كه خدمتكاراني همان.مييابند را خدمتكارها قبر سنگ خانوادگي ، گورستان
در ميآيند ، خانه سوي به ميگريزند ، خانه طرف به كه كودكاني تعقيب در آنهازندهاند
خدمتكاران.ميبندد مردگان روي بر را در و ميآورد خانه توي را بچهها مادر ، كه حالي
و مردگان كه رسيده آن زمان ديگر و خانهاند درون ديگر عدهاي كه ميكنند ادعا مرده
.كنند زندگي يكجا در زندگان
ناگهان كه است مشوش و وضعيت اين از سردرگم و ميكشد جيغ نگران و عصبي جوان مادر
كه هستند ، بچهها تعقيب در عدهاي كه جايي ميرسد ، گوش به بالا طبقه از بچهها سروصداي
تاكنون آنچه درمييابيم ناگهان.است مانند كابوسي به چيز همه شدهاند ، مخفي كمد در
جوان مادري !ميكنند زندگي خانه اين در كه است بوده اشباحي زندگي واقع در ديدهايم
همچون همگي اكنون و كرده خودكشي سپس و است كشته را خردسالش فرزندان كه (كيدمن نيكول)
دنبال به خانه بالاي طبقه در كه افرادي و ميبرند سر به قديمي خانه در سرگردان اشباحي
ارواح احضاركنندگان سرانجام.بودهاند آنها ارواح احضار مشغول صرفا بودهاند ، كودكان
.ميرسد پايان به فيلم و ميكنند ترك را متروك قديمي خانه
به فيلم انتهاي در غافلگيري.است بهرهمند قوي و متفاوت فيلمنامهاي مزيت از فيلم
افرادي درمييابد ناگهان و ميريزد هم در را بيننده باور تمامي كه شده پيشبيني گونهاي
به توجه با فيلم فيلمبرداري !نبودهاند خانه در سرگردان اشباحي جز است ، ديده تاكنون كه
گفته (LOWKEY) نورپردازي آن به سينما در كه روشي از فيلمنامه ، در شده پيشبيني فضاي
به نور است ، تصوير تاريكي بر غلبه كه نورپردازي روش نوع اين در.است برده بهره ميشود ،
علت و فيلم مضمون به توجه با.ميكند روشن را تصوير قاب از بخشهايي موضعي صورت
و شده حساب كاملا نورپردازي نحوه اين (نور به بچهها حساسيت) فيلمنامه در شده پيشبيني
و فيلم بسته فضاي به توجه با "ديگران".است فيلم دراماتيك بيان خدمت در و است منطقي
ويژه جلوههاي از استفاده در ترسناك فيلمهاي فرمول از ابدا شده حساب و دقيق كارگرداني
ايجاد بيننده ذهن در را تشويش و دلهره جو آنچهنميكند استفاده شده ، غلو گريمهاي و
به را دلهرهآميز فضاي اين بيشتر كارگردان واقع در اوست ، نديدههاي از بيشتر ميكند ،
و فيلمبرداري كارگرداني ، فيلمنامه ، يكدست ، و همخوان فضاي.ميسپرد بيننده خلاق تخيل
را فيلم عصبي و متعصب سختگير ، مادري نقش در كيدمن نيكول ويژه به بازيگران خوب بازيهاي
عالم و معنويت به غرب دوباره نگاه.است كرده _ نزديك سينمايي شاهكار يك مرز به
اين نمود است ، شده مبدل _ مشهود جرياني به غرب ، نوين سينماي در (متافيزيك) ماوراالطبيعه
ششم حس ،(زوكر جري) روح همچون فيلمهايي.است اخير دهه دو در مطرحي فيلمهاي جريان
اين از (برتولوچي برناردو) كوچك بوداي و (واچوفسكي برادران) ماتريكس ،(شيامالان نايت)
در كه طبيعي عكسالعملي سينماست ، قالب در غرب _ جمعي ناخودآگاه واكنش گويي كه است جمله
جريان اين ميان در تقدير هر بهاست يافته بروز مجال جهان بر اقتصاد حكومت برابر
.است مثالزدني اثري "ديگران" فيلمسازي
|