هستم كليشهها به معتقد
بازيگر نقد
منتقد نگاه
هستم كليشهها به معتقد
موتور 1000 و عشق و نان كارگردان _ داودي ابوالحسن با گفتوگو
قائل پيروزي از بيشتر اعتباري و احترام شكست براي بايد زندگي در است معتقد داودي ابوالحسن
كارنامه ويژگي مهمترين شايد.است حرف اين صحت براي خوبي گواه او فيلمسازي كارنامه.شد
شده حاضر او يعني ;نيستند يكديگر به شبيه فيلمهايش از يك هيچ كه باشد اين هم او فيلمسازي
به كه او فيلم هشتمين.نيفتد تكرار ورطه به اما كند ، تجربه فيلمهايش در را جديدي عرصههاي
يكي كه اين مثلا.دارد فردي به منحصر ويژگيهاي و خصوصيات است ، او ساخته بهترين خيليها نظر
ايران سينماي در ساله چند اين در كه است خندهداري صرفا نه و "كمدي" فيلمهاي معدود از
اين واقعا اما است ، فارسي فيلم يك بعضيها نظر به "هزار موتور و عشق و نان".شده ساخته
;بزند گول را او يا دهد باج تماشاگر به كه اين بدون فيلم كه است اين مهم ندارد ، اهميتي حرفها
.ميكند سرگرم واقعا را او ساعت دو
با و راحتي به را كار اين اگر هستند گريزان تقلبي و ظاهرسازي نوع هر از مردم ما جامعه در
پذيرفتند خود اطراف در را قيود و شرايط كه اين از بعد طبعا مردم بدهيد انجام روشني و صراحت
ميپذيرند را آن هم فيلم يك در
صرافيزاده حامد
اكنون و ميگذرد زمان آن از سال ده شد ، اكران "نميروند بهشت به جيببرها" فيلم سال 1371 ، *
زيادي تعداد آن در كه بود سالهايي جزو سال 71.هستيم روبهرو ".. و عشق و نان" فيلم با
تعداد كه رسيدهايم جايي به سال ده از بعد كه حالي در شد ساخته كودكان فيلم و كمدي فيلم
چه سال ده اين شما نظر به.نميكند تجاوز فيلم سه يا دو از ميشوند ساخته كه كمدي فيلمهاي
بگيرد؟ قرار جايگاه اين در ميگيرد ، بر در را وسيعي مخاطب كه كمدي سينماي كه شده باعث اتفاقي
سينما بر زمان آن در كه كلياي شرايط يكي است ، بوده سهيم مسئله اين در عامل چند من نظر به
كه بود گونهاي به سينما بر حاكم شرايط.بود حاكم جامعه بر كه كلياي شرايط ديگري و بود حاكم
با متناسب رسانهاي به گستاخ و در پرده بار ، و بيبند مزاحم ، عنصر يك از سينما انقلاب از بعد
كه كاري.نداشت همخواني سينما شرايط و اصل با قطعا كه شد تبديل جامعه فرهنگي جديد شرايط
وجود به را پرورشي سينماي كامل حمايتي سينماي يك در كه بود اين كردند سينما بنيانگذاران
از بيخطر موضوعات اين.بپردازد خطرتري كم موضوعات به آغاز در سينما اين بود لازم كه آوردند
رونق بيشتر همه از كودكان فيلمهاي سالها آن در ميدانيد كه طوري همان و شد شروع كودكان
داشت خود از خارج فضاي با كمتري مشكلات كه بود موضوعاتي كودكان به مربوط موضوعات چون.داشتند
برقرار ارتباط مردم با موقعيت آن در توانستند طبعا فيلمها اين.كمدي سينماي هم آن از بعد و
ارتباطات در توانستند و بودند هم فرهنگي بعضا كه شوند تبديل پرمخاطبي فيلمهاي به و كنند
وجه يك كه شد باعث ما اجتماعي شرايط بعد سالهاي در اما.بدهند نشان را خود چهره بينالمللي
از بيش آمد وجود به خرداد دوم از بعد كه فضايي خصوص به.بيايد وجود به جامعه در سياستزدگي
فيلمسازها يعني.كرد مساعد جدي فضايي در و جديد موضوعات آمدن وجود به براي را زمينه چيز هر
سري يك و ميپرداختند مهمتري مسائل به بايد كه كردند پيدا جايگاهي و موقعيت خودشان نظر در
بيشتر كه بياورند روي موضوعاتي به ما فيلمسازهاي كه شد باعث هم دورهاي زندگيهاي هيجان
هويت كمكم كه ميشد موضوعاتي به تبديل هيجانات اين هم موارد از خيلي در طبعا و بود اجتماعي
آرامآرام شد ساخته دوران آن در كه جسورانهاي فيلمهاي تعبيري به و دادند دست از را خودشان
را لازم جسارت آن تنها نه كه شدند مبتذلي بعضا فيلمهاي به تبديل سومشان و دوم تقليدهاي در
سينماي وضعيت اين درميدهند شكل را "رفته هدر" سينماي جور يك ميرسيد نظر به بلكه نداشتند
به طنز سينماي يعني.دانست را خود قدر نه و كرد پيدا را خود هويت گاه هيچ نه طنز و كمدي
و مشكلات و مسائل ميتوانست و كند نقد را اجتماعي شرايط ميتوانست كه وجهي جديترين عنوان
باعث و نشد داده اهميت آن به و نشد گرفته جدي عنوان هيچ به بكشد چالش به را جامعه تناقضهاي
قالبي در را خود حرف كه ميدهند ترجيح داشتند تجربياتي زمينه اين در كه فيلمسازي چند شد
براي حرفي يا دغدغه اجتماعي موضوعات زمينه در كه كردم احساس وقتي هم من خود بزنند ، جديتر
.بزنم باراني مرد مثل فيلمي در را آن دادم ترجيح دارم گفتن
اين چون است؟ كرده تغيير كمدي سينماي به نسبت شما ديدگاه سال ده اين در ميرسد نظر به *
تجربهاي "عشق و نان" فيلم در آثارتان ، ديگر به نسبت و است مشهود كاملا شما كار در تفاوت
كردهايد؟ كسب اساسيتر تحولي و بالاتر پله چند
يك يا كار يك كه ميكند كمك انسان به چيزها خيلي نيست ، ديدگاه تغيير تنها مسئله ببينيد
سينما كه ميبينيد ميكنيد ، شروع سينما از وقتي مثال عنوان به بپروراند ، پختهتر را موضوع
به كردن پيدا نمود شهوت و شدن ظاهر شهوت جور يك و هيجانزدگي و افراط خودش ذات در اصولا
كه بگويم ميتوانم جرات به باشد ، كارساز ميتواند طبعا آن مقابل در مقاومت كه دارد همراه
وجود به را انگيزه اين من براي خاصي موضوع مگر ندارم فيلمسازي شهوت عنوان هيچ به حداقل اكنون
اين و برسانم مردم به را فكر اين كه اين براي باشم عاملي فيلمساز يك عنوان به كه بياورد
با تقابل در اگر كه است بزرگ بسيار انگيزه يك من براي اين.بگذارم ميان در مردم با را شرايط
از من كه تجربهاي.كند هموار من بر را مشكلات از بسياري ميتواند بگيرم قرار وضعيتي چنين يك
سفر" مثل موفق تجربه يك از بيشتر بارها شايد آوردم دست به "زندگي خوش بوي" فيلم مثل شكستي
شكست براي زندگي در خاطر همين به و كرد كمك من به "نميروند بهشت به جيببرها" يا "جادويي
و اعتبار با بتواند انسان اگر ميكنم فكر يعني.قائلم پيروزي از بيشتر اعتباري و احترام
به كه اين تا بگيرد بهتري بسيار درس آن از ميتواند شود روبهرو شكستها با لازم اعتماد
اندازه به "عشق و نان" ظاهري موفقيت حداقل كه ميكنم فكر جهت همين به.شود مغرور پيروزيهايش
فيلم اين بيان كه ميآيد نظر به اگر و ندارد اهميتي برايم "زندگي خوش بوي" فيلم در شكست آن
حاصل چيز هر از بيش است شده پختهتر عبارتي به يا و نرمتر و راحتتر و سرراستتر تماشاگر با
به متاسفانه و كنم تجربه هيجان با ميخواستم فيلم آن در كه است لحظاتي تك تك در تعمق و تفكر
حال به تا كه بوده فيلمي سختترين "زندگي خوش بوي" فيلم كه معتقدم همچنان و نرسيدم موفقيت
.كاري لحاظ به هم و تكنيكي لحاظ به هم.ساختهام
سري يك خود خودي به كه است آن فيلمنامه دارد وجود "عشق و نان" در كه مهمي نكات از يكي *
هم لودگي سمت به فيلمنامه كه است اين بحث مهمترين.دارد طنزآميز موقعيتهاي و ديالوگها
خانواده آن اشرافيت يا نميبينم اغراقي صورت آن به فيلم اين جوان شخصيت در من و نميرود
را شوخيها اصلا و كرديد كار فيلمنامه روي چقدر.نميرود ابتذال سمت به و نيست شده اغراق
گذاشتيد؟ وقت فيلمنامه روي چقدر و كرديد دستهبندي چگونه
و است مهم بسيار اوليه پلات باشد ، داشته بايد اصلي عامل چند باشد موفق كه اين براي فيلمنامه
عوامل مهمترين از يكي فيلمنامه طول در كه را چيزي. شود بيان است قرار كه خطي چند موضوع
در خيليها كه چيزي آن برخلاف و ميگردد بر پلاتها اين انتخاب درستي به فيلماست ، ارتباط
به معتقد اتفاقا من.است كليشهاي كاملا پلات يك ميبرند اسم آن از نوشته يا و صحبت
ميشوند كليشه به تبديل ميكنند پيدا ارزش و اعتبار كه وقتي همواره كليشهها.هستم كليشهها
بدي تكرارهاي يا مبتذل يا بد كليشههاي به تبديل ميشود استفاده بد كليشهها از وقتي و
موفق توانسته و داده پس مردم براي را خودش امتحان قبلا كه است چيزي كليشه بنابراين.ميشوند
كليشه به تبديل خودش شود ، عمل سنجيده اگر شود ، اضافه آن به اگر تازهاي عامل هر حالا.باشد
بعدي مسئله.كنيم استفاده كامل فرمول اين از كرديم سعي ابتدا ما بنابراين ميشود بعدي موفق
شخصيتهايي همان شخصيتهابگيرد شكل آن در است قرار ماجرا اين كه است بستري دارد اهميت كه
در كه حادي سياستزدگي نوع گذشته سال چهار سه طول در طبعا.ميبينم خودمان اطراف در كه هستند
چيزي آن از مهمتر را خودمان ارتباطات و روابط در ما كه شد باعث و داد نشان را خودش ما جامعه
چالشهاي و مسائل به و بمانيم باز مهم تصميمات و مهم كارهاي از و بدهيم جلوه هستيم كه
اگر اتفاقا كه است شده عميقي طنزآلود دنياي زمينهساز اينها بپردازيم ، روزمرهتر و سطحيتر
.ميكند پيدا مختلف ناب شوخي هزار دهها شايد و هزاران بكند نگاه روابط اين به بخواهد كسي
بستر يك در را خوب كليشه يك است قرار اگر پس.گيرد شكل شخصيتها همين مبناي بر ميتواند اين
در كه حال عين در كه روابطي اين از بهتر بستري چه اين؟ از بهتر بستري چه بگذاريم ، اجتماعي
ميكنند حس استخوان و گوشت و پوست با را آن همه و است عيني كاملا و دارد وجود جامعه شرايط
اتفاقات خيلي كه ابزوردي فضاي جور يك يعني دارد همراه به خود با هم بزرگ هجويه يك حال عين در
، همان را اتفاقات همان شما كه حالي در ميكند بكت و يونسكو نمايشنامههاي به شبيه را
.شود تنيده فيلمنامه در است قرار مسئله دو اين خوب.ميبينيد هم خودتان اطراف در را شخصيتها
يا نتيجهگيري از ميتوانم كه جا آن تا كردم سعي داشت وجود اجتماع در كه شرايطي براساس من
اگر حتي.باشم نداشته موضعگيرانهاي نگاه اصلا يعني.بپرهيزم فيلم در طرفه يك برخورد
بروز فيلم در را ديدگاه آن كه كنم سعي دارم اجتماعي ديدگاه يا و نگاه نوع يك به هم تمايلي
بالا از را شطرنج بازي يك انگار كه طوري باشم داشته حضور سوم شخص يك عنوان به بلكه ندهم
مهرهها اينسفيد مهرههاي نه و باشم سياه مهرههاي طرفدار خيلي نه ميكنم ، داوري و نظاره
.نيست خودمان مملكت جز جايي هم جعبه آن و بگيرند قرار جعبه يك در و هم كنار در بايد نهايت در
كشور يك در كه باشد ايدهآلي اتفاق همان بايد بيفتد فيلم يك طول در اتفاقي است قرار اگر
نهايت در اما كنند حفظ را خودشان ارزشهاي و عقايد سليقهها ، انسانها يعني.بيفتد است قرار
چيزي آن اين.باشد ديگري چيز هر يا تمدن مدنيت ، كه برسند ارتباطي و همزيستي يك به بتوانند
طبعا.بود ما مدنظر فيلمنامه مفهومي هسته عنوان به يا فيلمنامه اصلي هسته عنوان به كه بود
همان طبقنبود سختي كار هم خيلي و كرديم شوخيها و شخصيتها كردن پيدا به شروع مبنا براين
كرديم ، برخورد مشابه شخصيتهاي و آدمها با ساده خيلي ميداني تحقيق يك در وقتي زدم كه مثالي
.آوردند خودشان همراه را خودشان كلامهاي تكيه و حرفها و شوخيها آنها
از ما و نميافتد نفس از گاه هيچ فيلم كه است اين دارد وجود "عشق و نان" در كه مثبتي نكته *
وجود دليل به مسئله اين كه ميكنم فكر من و هستيم همراه موقعيتها با فيلم آخر تا ابتدا همان
.است فيلم اصلي هسته كنار در فرعي داستانهاي
اهميت تكنيكي ويژگي بهاين خيليها كه دارد تكنيكي ويژگي يك كاركمدي يك در اصولا خنداندن
عرصه ايناستفادهكنم مسئله اين از خودم دانش براساس ميكنم سعي حداقل من اما نميدهند
و شخصيت پيشبرد تا گرفته فيلم طول در شوخيها تقسيم از ميشود شامل را چيز همه تكنيك
استفاده نحوه حتي و داستان مبناي بر گرفته شكل شوخيهاي و شخصيت مبناي بر گرفته شكل شوخيهاي
به تكنيكي نظر يك مبناي بر اگر كه است چيزهايي اينها همه ميزانسن ، دوربين ، حركت موسيقي ، از
تماشاگر خنداندن عنوان به كه پلانهايي مثلا بكند خنثي را يكديگر است ممكن نشوند گرفته كار
از ناشي تصويري شوخيهاي حتي يا سينمايي شوخي يا كلامي طنز يك از اعم ميآفرينند ، فيلم در
خيلي.بكند حفظ بعدي شوخي با را خود فاصله حتما بايد ديگري چيز هر يا موسيقي يا دوربين حركت
بياورد ، شما لب بر را تبسم اول مرحله در است ممكن كه ميگيرند شكل شخصيت مبناي بر شوخيها از
و شوند گذاشته بايد كجا در شوخيها اين كه اين نسبت.قهقهه سوم مرحله در و خنده دوم مرحله در
اين از غير است تكنيكي تمهيدات همان جزو هم اين شود رعايت يكديگر با شوخيها اين نسبت چگونه
زيادي اهميت فيلم تكنيكي زمينه اين به است فيلم ديدگاهي و فكري موارد حال هر به كه موارد
با و بياورد وجود به كاربد در ميتواند تدوين كه را شرايطي قبل از ميكنم سعي و ميدهم
يا دوربين حركت كه شرايطي حتي يا و بياورند وجود به فيلم در ميتوانند ميزانسنها كه شرايطي
بگنجانم فيلمنامه مرحله همان در را آن و كنم فكر بياورد وجود به كار در ميتواند موسيقي
تقريبا 90 كه است فيلمنامهاي كه ميبينيد بخوانيد را فيلم اين فيلمنامه شما اگر بنابراين
جنس و دوربين حركت كندي و تندي ميتواند فيلمنامه خلال از حتي و است شده كارگرداني درصد
كه ميكند كمك من به مسئله اينكند پيدا هم را نماها تقطيع شكل حتي و كاربردش نوع و موسيقي
اين كه هست هم دليل همين به و باشد روشن بگيرم را آن ميخواهم كه صحنهاي با قبل از من تكليف
در و نيستم كار بداهتهاي و لحظهها به متكي خيلي آن در و ميشوند تغيير دستخوش كمتر صحنهها
گرفتار را خودم اما بكنم استفاده فيلم عوامل و بازيگر خلاقيتهاي از ميكنم سعي كه حال عين
لحظات بعضي در و است خطرناك شدت به كمدي سينماي در بداهه كه ميكنم فكر اصولا و نميكنم آن
.باشد نابودكننده لحظات بيشتر در ولي كند عمل موفق ميتواند
شوخيهاي يا و موقعيت يا اجتماعي طنزهاي به را جايي سياسي ، شوخيهاي به را جايي عملا شما *
اين كه است اين ديدهايم را آن كمتر خودمان سينماي در كه چيزي دادهايد اختصاص نامتعارف
مرفه و جالب بسيار برايمان سينما تاريخ جدي و مهم فيلمهاي يا خارجي فيلمهاي در هجو مسئله
خوش بوي" فيلم از غير جايي تا ميشود پرداخته كم خيلي آنها به ايراني فيلمهاي در و است
كه را ديگري فيلم "سينما آكتور شاه ناصرالدين" فيلم و "زيتون درختان زير"فيلم يا "زندگي
در شما بپردازد مسئله اين به است نتوانسته صريح قدر اين باشد پرداخته طنز مسئله به گونه اين
.كنيد صحبت تابوشكني اين درباره كمي ميخواستم شدهايد نزديك قرمز خطوط سري يك به جاهايي
هم با بعضا كه دارد وجود فراواني اجتماعي ارزشهاي آن در كه ميكنيم زندگي جامعهاي در ما
نسبت بزنم را حرفي است قرار اگر كه باشم اين مراقب شدت به بايد فيلمساز من و متناقضاند خيلي
شكل به را قضاوتي تابوها اين ارزشهاي به نسبت حتي و نكنم اهانتي تابوها اين از كدام هيچ به
.بگذارم عام قضاوت در شكلي به را آنها بلكه ندهم انجام صريح
در دليل همين به شود پرداخته مسايل اين به نسبت كه ميدهد اجازه اندازهاي تا ما جامعه شرايط
و نيست آشكاري خط گاه هيچ قرمز خط اين و ندارد وجود قرمز خط از تعريفي گاه هيچ ما جامعه
بودن متناقض همان دليل به اين و مييابد پايان كجا به و ميشود شروع كجا از كه نميدانيم
روبهرو دست اين از موضوعاتي با وقتي شرايطي چنين يك در طبعا و است ما جامعه در ارزشها
اتفاق اينها از كدام هيچ با رابطه در كه است اين باشيد نگرانش بايد كه چيزي اولين ميشويم
اين.بنشانيد ديگري ديدگاه آن جاي به و كنيد نقض را ديدگاه يك مثلا كه نيفتد اين بر مبتني
خودم علاقه مورد ديدگاه اگر حتي بگيرم فاصله آن كردهاماز سعي حتيالامكان من كه است كاري
روحاني لباس در محضردار آوردن كه ميكنم تصور اگر اجتماعي شرايط يك در دليل همين به.باشد
را ديگري صحنه و بپوشم چشم صحنه آن از ميكنم سعي ميشود تلقي توهين هم نفر يك ذهن در حتي
اصول سري يك و قواعد سري يك آن در بايد كه است شرايطي حال هر به شرايط اين.بكنم آن جايگزين
اين اگر هستند گريزان تقلبي و ظاهرسازي نوع هر از مردم ما جامعه در امابگيريم نظر در را
را قيود و شرايط كه اين از بعد طبعا مردم بدهيد انجام روشني و صراحت با و راحتي به را كار
فكر ببرند لذت آن از كه ميكنند سعي و ميپذيرند را آن هم فيلم يك در پذيرفتند خود اطراف در
ما مثل پايداري سنتهاي و نيستند روبهرو ما مثل مشكلي با آنها خارجي فيلمهاي در كه ميكنم
فيلمهاي با راحتي به پس گيرند قرار قرمز خطوط وراي در كه شوند تابوهايي به تبديل كه ندارند
به يا و ميشود شكسته فيلم در كه ميشوند تبديل تابوهايي به و ميكنند شوخي هاليوودي و معروف
روبهرو اجتماعي زمينه يك با ما طبعا "عشق و نان" مثل فيلمي در اما ميشود گرفته زهرخند
و سنتها و ارزشها اين بايد. باشيم داشته آن به نسبت هجوآلودي ديد است قرار اگر كه هستيم
تاكيدي كند حفظ را خود توازن فيلم شده باعث كه ثقلي نقطه.كنيم رعايت هم را اجتماعي شرايط
قصد اصلا من و نيست محافظهكاري معناي به اصلا اين و داشتهام اصول اين حفظ بر من كه بوده
فكر واقعا بلكه نداشتهام را ديگر اجتماعي جريان يك نفع به اجتماعي جريان يك به بهادادن
حرف من كه باشد داشته وجود بايد شرايطي چه ببيند را من فيلم تماشاگري است قرار اگر كه كردم
با فيلم حال عين در و كنم برقرار او با دلپذيري ارتباط و باشم داشته گفتن براي دلپذيري
وجود به باريك بسيار اتكايي نقطه پس.بياورد وجود به را ارتباط اين بتواند صدمه كمترين
.كند حفظ نقطه آن روي بر را خود توازن توانسته فيلم كه ميآيد
باشد؟ فارسي فيلم يك ميتواند "عشق و نان" آيا *
او ميكند سعي و ميكند تكيه تماشاگرش بلاهت و سادگي به كه است فيلمي من نظر به فارسي فيلم
و ميكند باور را ميكند عرضه او به كه دروغين فضاسازي كه بينگارد مفرط خوشبين يك را
از كه باشند داشته وجود آدمهايي هم ما جامعه در واقعا است ممكن.ميگيرد قرار تحتتاثيرش
استفاده واقع در.بگيرند قرار فيلمها اين تحتتاثير و باشند برخوردار پايين فرهنگ سطح
آن توسط كه سطحي بسيار احساسات و ميشود فيلمها در پايين فرهنگ درجه اين از كه سودجويانهاي
و است فارسي فيلم من نظر به باشد كه شكلي هر در ميدهند قرار تحتتاثير را تماشاگران
شدت به كه ديدم فيلم چند هم سينما جشن همين در.ديدهام زياد هم روزها اين را آن نمونههاي
انسانها ، روابط چيز ، همه از احمقانه بسيار تعبير نوع يك.بود جاري آن در فارسي فيلم تعريف
مذهبي كاملا رويكردي كه ديدم فيلمهايي متاسفانه و دين مذهب ، مرگ ، عشق ، خانوادگي ، روابط
به المانها اين از و بودند داده قرار استفاده مورد را اين شكل سخيفترين به اما داشتند
و نان فيلم حساب اين با.بود بلند دوستان قهقهه مدت تمام در كه بودند كرده استفاده گونهاي
.نميگنجد گونه اين در عشق
بازيگر نقد
است زود فراموشي براي
كمانگري بابك
چند از يكي يا است حرفهاي كمدين يك او اينكه نوشت ، و گفت ميتوان زياد عبدي اكبر درباره
رابطه و نميكند شركت گفتوگويي هيچ در او اينكه يا كلمه ، دقيق معناي به ايران سينماي كمدين
امسال اينكه تا ندارد حضور تلويزيون جشنهاي و برنامهها در اصلا يا ندارد مطبوعات با خوبي
يك كه _ اصغر _ خود برادر شهادت از شد برگزار او ارجگذاري و تقدير مناسبت به كه مراسمي در
اما.بگريد ميتواند نيز عبدي اكبر كه كرديم باور مراسم اين در و گفت سخن بود جنگي مجروح
ما نسل بچههاي.است "بهداشت محله" و "شد دير مدرسهام هم باز" يادآور من نسل براي عبدي اكبر
.دارند او با مشترك خاطره يك
فيلم در جز اما.شد آغاز تلويزيوني مجموعهاي در فانتزي نقش ايفاي با عبدي بازيگري دوران
خاص متنوع تكنيكهاي و مختلف سبكهاي كمدي ژانر.نماند باقي فانتزي نقشهاي اجراكننده "مادر"
با.برنميآيد كمدين هر از كه ميطلبد را سختي شرايط سبك اين در بقا و ادامه شروع ، .است خودش
كمتر ژانر اين در موفق فيلمهاي است حاكم ايران سينماي در كه عواملي و شرايط اين به توجه
مردم ذائقه و سينما كردن سياسي شايد است ، نشده ساخته اصلا كه نيز اخير سال چند در شده ساخته
علت بر مزيد ميخندند دير اساسا ما مردم اينكه و ميطلبد را سياست بيشتر شرايط اين در كه ما
سينماها در را مردم خنده مدتهاست كه حالي در بخنداند را مردم توانسته عبدي اكبر ولي شد
و "ايايران" ،"جادويي سفر" ،"اجارهنشينها" ديدن هنگام خنده صداي آوردن ياد بهنديدهايم
.دارد نوستالژيك وجه ما براي ديگر "برفي آدم"
فيلمهاي در همه از بيش آنچه كمدي ، سينماي تاريخ در رايج تكنيكهاي و سبكها صداي عبدي اكبر
است كويوبرزن مردم خاص فصاحت و زبانآوري نوع و حاضرجوابي و بذلهگويي ميبرد كار به خود
.است افزوده چالاكياش بر كند محدودش اينكه بدون بدنش فيزيك و او رفتن راه و حركت خاص شيوه
با او منطقي و كلامي رويارويي مكمل بدن ، حركات و گفتار و ميميك با همراه كه چالاكي
.است مسخرهآميز يا پوچ موقعيتهاي
آدم در او تحسين قابل بازي شود زن به تبديل حتي كه دارد را آن قابليت عبدي انعطافپذير چهره
.بود توقيف محاق در سال چند كه فيلمي ميرسد نظر به تكرارنشدني ايران سينماي تاريخ در برفي
ميكردند حمل را كمدي عنوان كه ضعيف حتي يا و متوسط فيلمهاي از خيلي در اينكه بر علاوه عبدي
.است كرده كار خوب كردهاند استفاده فيلمهايشان در او از سينما بزرگان كه جا هر ولي شده ظاهر
شاه ناصرالدين ،(تقوايي) ايايران ،(حاتمي) دلشدگان و مادر در او يادماندني به بازيهاي
سينماي در را جديدي فصلهاي (مهرجويي) اجارهنشينها و (مخملباف) هنرپيشه و سينما آكتور
از تاريخي ديالوگهاي آن با مادر در فرجامي و كشاورز با عبدي روياروييزد رقم ايران
.هستند سينما نفسگير صحنههاي
وجود در او شخصيت و نقش به احترام حس و اصالت يك.است ديگري چيز هنرپيشه در عبدي بازي اما و
آشناي و معمولي مشخصههاي عبدي و است بازيگري هنر براي مرثيهاي نوعي به فيلماست نهفته ما
.برآيد كارياش دوران نقش سنگينترين پس از تا ميگيرد كار به جديدي مسير در را خود هنر
با و ميگيرند اشتباه كمدي با را لودگي معمولا كه كمدي اصطلاح به بازيگران ديگر برخلاف
كمدي فيلمهاي در عبدي خاص بازيهاي ميگيرند دستكم را مخاطبان سليقه كجفهمي و ندانمكاري
خندهدار وضعيتي دچار واقعياش و جدي زندگي بحرانهاي در كه منفعل نه است فعال شخصيتي بيانگر
يك جدي و عادي دردهاي به بلكه دلقك ، يك معمول حماقتهاي و بلاهتها به نه تماشاگر كه ميشود
.ميدهد قرار كميك موقعيت در را اشيا حتي و لحظات همه كه شخصيتي و ميخندد شخصيت
ساخت خوش نسبتا كمدي يك كه سينماهاست پرده روي موتور1000 و عشق نان ، فيلم هماكنون عبدي از
با ازدواج آستانه در كه است دختري ثروتمند عموي نقش ايفاگر او كه است متوسط فيلمنامه با
و نميآورد ارمغان به عبدي كارنامه براي تازهاي اعتبار نقش.ميشود روبهرو مختلفي مسائل
بسيار مجموعه جديد سري داريم رو پيش كه ماههايي در.نميشود محسوب او براي جلويي به رو حركت
چالش مجموعه بازيگران به عبدي اكبر شدن اضافه كه حالي در شد خواهد پخش شهر آسمان زير موفق
عبدي اكبر شب هر مشاهده حال هر به ميشود محسوب شهر آسمان زير براي هم و عبدي براي هم جدي ،
قضيه نوستالژيك جنبه كند جلب خود به را توجهها آنكه از بيش طنز تلويزيوني مجموعه يك قالب در
.ميكند تقويت را
منتقد نگاه
زندگي براي عيار تمام هجويهاي
"موتور 1000 و عشق و نان"بر نقدي
تاجيك امين
دليل اين به هم "موتور1000 و عشق نان ، ".شود تمام زشتي كه ميشود آغاز جايي از درست زيبايي
برداشته مرگ از پس كه است قدمي شايد و شده ساخته ركود دوران در كه ميكند جلب را توجهمان
ساديسم ، مسخرهبازي ، مثل مبتذلي و كهنه مفاهيم با را جايش سينما در طنز كه زماني.است شده
مختلف لهجههاي به خنديدن سمت به عمومي سليقه و كرده عوض ديگران ، يا خود به دادن فحش و ادا
آنكه از بيشتر طنز.نميماند باقي طنز براي تعريفي ديگر كرده ، پيدا سوق عمومي حماقتهاي يا
دچار مخاطب لحظهاي نظر به بنا كه شده ملعبهاي باشد ، مانده وفادار خود ساختاري تعاريف به
يك ميشوند ، مد سياسي شوخيهاي روز يك ميدهد ، دست از را خود قديمي تعاريف و ميشود فروپاشي
طرفدار خارجي جديد يا قديمي كمديهاي از الگوبرداري بعد روز كشور ، از منطقه فلان لهجه روز
كه آنجا از كه ميشوند ناموفقي آثار يا آشفتگيها اين همه نتيجه...و ميكنند پيدا
از "موميايي3" مثل نمونههايي يا و ميخورند شكست كنند رعايت را فوق الگوهاي نتوانستهاند
.ميشوند پيروز طرف هر از بردهاند ، كار به را متداول اصول اين همه تمام ، زيركي با كه آنجا
* * *
حتي كند ، زندگي ميتواند كه است اين "نان ، عشق ، موتور1000" مثل ويژگيفيلمي اصليترين - 1
نكند ، استفاده بيشتر توجه جلب براي مصرفدار تاريخ فاكتورهاي از چه هر البته) ماه دو براي
در و آدمهايش تصاويرش ، در "...عشق و نان" بودن زنده.(داشت خواهد هم بيشتري دوام قطعا
اينرو از.ميپردازد آن به كه ويژهاي مفهوم و كلي برداشت در نه شده مستقر آنها رفتار
و گزافهگويي با نه "...عشق و نان".داشت نگه زنده يكي يكي و كرد جدا را آن اجزاء ميتوان
.عشق و نان".ميبرد پيش به لودگي و استيصال با را زندگياش نه و شده بنا كلامي حرفي شوخيهاي
در كه فهميد ميتوان و دارد روايت براي جديد الگوهايياست برخاسته خودش ميان از "..
موسيقيهاي و فيلمها و انقلاب از قبل سينماي با كه شوخيهايي و ارجاعات.ميگذرد ايران
استفاده كنار در (نو قالبي در البته) ايراني فرهنگ اصلي مسائل به آن پردازش دارد ، عامهپسند
تا شده باعث متن ، روايت و (دارد شخصيتهايش معرفي در كه روشي مثل) تصويري جديد شيوههاي از
تشكيل راست سر و درست اجزايي از دستكم كه شويم روبهرو خودماني و بامزه ساده ، قصه يك با ما
.است شده
تا شده باعث كه خاصيتي.است مفاهيم پراكندگي مرز از آن عبور هم فيلم اين خاصيت بهترين - 2
برزو و عباس از.شود تبديل داشتني دوست و شده حساب مجموعهاي به صرف دايرالمعارفي از فيلم
يك زندگيشان بيهويتي و معنوي پراكندگي عين در كه هستند آدمهايي همگي فلور و ارشك تا گرفته
موتورهايش ، با برزو ميشود ، معني كلاهبرداري با عباسميشوند شناخته آن با و دارند اصلي هدف
باور و عجيب مجموعهاي در را خود زندگي بياعتباري همگي.پسرش با فلور و خرداد دوم با ارشك
.بزنند رقم مشتركشان زندگي براي عيار تمام هجويهاي توانستهاند و گردآوردهاند نكردني
.كند ايجاد غريبي تركيب چنين توانسته كه است سادهانگاري و بيتوقعي اصل همين درواقع
از كدام هر.كردهاند پيدا تازه و متفاوت كاملا معنايي فيلم اين در شخصيتي تعاريف - 3
ناشناخته و عجيب تركيبي نه و كردهاند پيدا جامعه در خود بيروني تيپ از نه را هويتشان آدمها
الگوهاي بودن نو عين در كه هستند جديد آدمهايي همگي بلكه كردهاند ، ايجاد خود در را
و سرگرميها همه كه هستند جامعه بزرگ قشرهاي از يكي از برآمده كدام هر معاشرتي و تصميمگيري
در نگرانيهايش كه سادهايست مرفه طبقه از باران.دارند خود در هم را قشر آن لازم دلخوشيهاي
پوسترهاي با را اتاقش و ميپرستد ديوانهوار را تايتانيك است ، ازدواج و پول و لباس حد
پر كابارهاي موسيقي با را خستگياش كه است مكانيكي همشاگرد برزو.ميكند پر ديكاپريو
به زن بانو مهين.ميكشد را حيا و شرم غيرتش و ميخرد صورتي گلايل خواستگاري براي ميكند ،
و ميگذارد ماسك صورتش روي شبها دارد ، گربه سينماست ، از درآمدش منبع كه است متجددي اصطلاح
طنزهاي.(!كرد كاملتر بازهم ميتوان را ليست اين)... است ، مهم خيلي برايش معاشرت آداب
شكل عشق كه موقعي گرفتهاند ، شكل ايراني فرهنگ كليشههاي از برخي براساس هم فيلم موقعيت
الگوهاي مطابق درست هم باران و برزو آشنايي سكانس و ميشنويم را قلبها سلطان آهنگ ميگيرد ،
كاملا اسلوموشن مرحله يك وارد فيلم ميافتد ، هم به نفر دو نگاه ميشود ، ساخته فيلمفارسي
پايان ، در ناگهان و ميشوند رديف هم سر پشت دونفر كلوزآپهاي ميشود ، كهنه و غيرحرفهاي
كه است حالي در اين ميرساند ، پايان به را چيز همه (!اتومبيل شدن چپ مثل) احمقانهاي اتفاق
.ميرسد گوش به بيوقفه هم قلبها سلطان موسيقي سكانس طول تمام در
تجربه بر استوار معمولي تصاوير مجموعه يك از را موفق كميك كار يك ميتواند كه چيزي شايد - 4
از پس و ميگذارد سر پشت را اجزاءخود تمام اصولا موفق كار كه است آن معنوي سير كند ، متمايز
.ميرساند موهوم آرامش به را او و ميشود تخليه بيننده ذهن در نهايت در فرازها و شورها تمام
طول تمام در كه است انسجامي از ناشي بلكه خوشي ، پايان نه و معماست حل از ناشي نه كه آرامشي
ميرود پيش به جهتي در "عشق و نان" نامحسوس سير.كند همراه خود با را بينندهاش توانسته اثر
بلندپروازي تا گرفته برزو عشق از.ميكند نزديك نيست و هست كه آنچه هر هجو به را شما كه
باور تا ميكنند كمك شما به همه عباس ، شيادي و مهينبانو خشونت و او عموي سختگيري و باران
دوم.ندارد را اضطراب و شدن نگران ارزش چيز هيچ و نميافتد زندگي در مهمي اتفاق هيچ كنيد
را محلها بچه سابقهدار دعواي توانسته فقط نهايت در زوائدش و شاخهها تمام با خرداد
در حتي برزو غم.بسازد خرداد دوم بچههاي گروه يك و فشار گروه يك آنها از و كند سازماندهي
نميگيرد ، خود به جدي حالت هرگز صحنه دكور و بازيگر چهره فيزيك دليل به شرايط ، بحرانيترين
قرار آن در كه مضحكي و نكبتي شرايط خاطر به دوستانش و باران بلندپروازيهاي كه همانطور درست
.ميآيد چشم به احمقانه و مبهم كاملا دارند
كه خوبي و بد آدمهاي.معمولياش آدمهاي با تهران همين همينجاست ، مال "...عشق و نان" - 5
حرص ميشوند ، هم عاشق ميدهند ، فريب را همديگر ميگويند ، دروغ هم به ميكنند ، زندگي هم كنار
دوم هم را ، فشاريها همگروه ميشناسيم ، را آدمها اين ما...و ميورزند طمع ميخورند ،
از بخشهايي اينها همه.را بلندپرواز جوان دختران هم و را مكانيكها شاگرد هم را ، خرداديها
.كل همان از ديگر بخشهايي هم ما و هستند ما جامعه وجودي كليت
|