ايران در گانه دو ساختارحاكميت
عصرمشروطه
( پاياني بخش ) شهبازي عبدالله با گفتوگو در مشروطه جنبش بازشناسي
چه ديدگاه اختلاف اين و بود چه مشروعهخواه و مشروطهخواه گروه دو ديدگاه تفاوت *
داشت؟ آن آينده و مشروطه روند در تاثيري
بخش ، يك مشروطه انقلاب در.است غيرطبيعي هم و دارد فكري مباني هم شد ايجاد كه اختلافي -
ديگر بخش و دارند قرار سنتي ، نخبههاي و طلاب و علما كنار در كه هستند مردم از گروهي
ميرزاملكم چون رجالي.گرفت شكل ايران در ميلادي تا 1870 دهه 1860 از كه بودند خطي تداوم
هستند دوزيستي نخبگان گروه اينميكردند دنبال را افراطي تجددگرايي نوع يك كه...و خان
و بود قجر دستگاه با پيوند علت به آنها اعتبار و اقتدار و مشروعيت قدرت ، ثروت ، كه
د به هم و بودند برخوردار رانت از هم واقع در و داشتند دست به را حكومتي عالي مقامات
.بودند ميخواستند خود كه حكومتي تحقق قاجارو حكومت تغيير نبال
و گرفتند قرار آن مقابل ودر دارند تفاوت اول جريان با بنياد از كه هستند جرياني اينها
.بودند مشروطه واقعي برنده داشتند ، قجر دستگاه در كه نفوذي علت به نهايت در
در كه بريتانيا امپراتوري دستگاه بخصوص است خارجي قدرتهاي دسيسههاي نيز ديگر عامل
.ببرند پيش ميخواستند كه سمتي به را حوادث سير وتوانستند داشتند نقش حوادث
در جايگاهي چه مردم و داشتند؟ ويژگيهايي چه و بودند كساني چه مشروطه وارثانانقلاب *
داشتند؟ مشروطه وارثان بين
فرهنگ در كه شد منفور چنان بعدها مشروطه واژه.نبردند مشروطهسودي انقلاب از مردم -
براي بدي بسيار دوران مشروطه ، از بعد دهههايميرفت كار به مرج و هرج معناي به مردم
تضعيف بازار سنتي نظام و است اجتماعي ساختار ريختگي هم به و مالي فساد دوران.است ايران
واقعي برندههاي و شده آماده سياسي و فرهنگي لحاظ به خيانت و وطنفروشي براي راه و شده
مناصب قاجار پيوندبادستگاههاي علت به كه افرادي.هستند دوزيستي نخبگان مشروطه انقلاب
را قدرت انقلابيگري و مشروطهخواهي ادعاي دليل به حال عين در و داشتند دست به را كليدي
كار روي ديكتاتوري بايديك كه رسيدند نتيجه اين به افراد همين درنهايت و گرفتند دست به
گروه همين.كردند فراهم رضاشاه خشن وديكتاتوري قاجاريه سقوط براي را بستر و آيد
دوران خاندانهايحكومتگر كشيدند ، انحراف به را مشروطه انقلاب كه افراطي تجددگراي
فرهنگ ، حوزههاي و سياسي خاندانها ، نخبگان از مهمي بخش و كردند پايهگذاري را پهلوي
استقرار:گفت ميتوان نظر اين از و بردند را اصلي سود داشتند ، دست در را اقتصاد و سياست
ساقط و ايران كردن قطبي دو موقع همان از گروه اين كه بود مطلوبي آرمان رضاخان ديكتاتوري
.بودند آن دنبال به...و شاه محمدعلي كردن
در شما نظر شد تجربه مشروطه عصر در ايران در دوگانه حاكميت و ساختار معتقدند عدهاي *
عمل خوبي به يكديگر كنار در توانستند انتصابي و انتخابي نهادهاي آيا چيست؟ مورد اين
رساندند؟ آسيب يكديگر به اينكه يا كنند
چون است غلطي تصوير ميشود ارائه مشروطه انقلاب از كه تصويري.نميرساندند آسيب نه -
هم كنار در انتصابي و انتخابي نهادهاي.است نگرفته صورت زمينه اين در جدي تحقيقات
به را جامعه ومشكوك افراطي حركتهاي ولي داشت همكاري نيز شاه محمدعلي و داشتند همزيستي
جهاني جنگ در ايران اشغال و احمدشاه دوره در آن پيامدهاي و برد پيش كردن قطبي دو سمت
ايران درتضعيف خارجي مدت بلند طرحهاي هم و خارجي سياست هم واقع در ميشود ، ديده اول
حكومت و قاجاري حكومت.ميديدند غيروابسته سنتي حكومت يك را قاجار حكومت آنها.داشت نقش
يا دستنشانده حكومتهاي دنبال به آنها.نبودند انگليس مطلوب حكومتهاي عثماني
انتقادات تمام برغم بنابراين.آتاترك و پهلوي حكومتهاي همانند بودند عروسكي حكومتهاي
را اصلي استعمارخارجينقش كه بپذيريم را اين بايد عثماني ، و قاجاريه سنتي نظامهاي به
و خود مطيع صددرصد نشانده دست نظام ميخواست چون داشت حكومت دو هر كردن ساقط در
.كارگيرد به خودرا مهرههاي
منتخب مجلس.ميكردند كار يكديگر كنار در مشروطه عصر در وانتصابي انتخابي نهادهاي
سمت اين به را حوادث مسير ميخواستند كه بودند افراطي جريانات و گروهها ولي بود مردم
كه تعارضي كنند ، ايجاد ايران جامعه در را تعارض اين ميكردند تلاش گروهها اين.بكشانند
ثبات درون از پيشرفت و توسعه جوامع همه و ما كشور در من ، اعتقاد بهنبود كس هيچ نفع به
اجتماعي وضعيت و سياسي ساختار در ثبات يافتگيپيامد توسعه.ميآيد بوجود سياسي ساختار
توسعه قطعا باشد ، برقرار ايران در ثبات اجازهميدادند خارجي قدرتهاي اگر و است
ريختند هم به را ايران سياسي ساختار و ندادند را اجازه اين متاسفانه ولي يافتگيداشتيم
پيش در را واقعي نخبهكشي راه واقع در كه كردند تحميل ايران بر را خشني ديكتاتوري و
.شدند نابود و خانهنشين يا اعدام ، ، زنداني كشور در موثر افراد تمام گفت ميتوان و گرفت
آيندهنگر و هدفمند و آگاهانه خيزش اين آيا چيست؟ ايران اجتماعي خيزشهاي ريشه و ماهيت *
است؟ نامطلوب گذشته و روز مسائل به واكنشي يا است
شكل زماني اجتماعي جنبش يعني دارند هم با را وجه دو هر اجتماعي جنبشهاي اصولا -
بطن در تدريج به كه است نارضايتيهايي عيني عامل.باشد داشته عيني بستر يك كه ميگيرد
سياسي نخبگان بين در كه است تغييري خواست و آرمانسازي ذهني ، عامل و ميگيرد شكل جامعه
به منجر شود همراه هم ديگري عوامل و شوند عجين هم با عامل دو اين وقتي و ميگيرد شكل
.ميشود سياسي جنبشهاي پيدايش
تغيير خواست يك و فاضلهگرايي مدينه يك هميشه ما ، جامعه بعدي حوادث و مشروطه جنبش در
مشروطه كه ميشد پرسيده زمان آن مردم از اگر.دارد وجود مطلوب وضع استقرار و موجود وضع
در كه تعريفي سادهترينباشد برقرار بهتري وضع نباشد موجود وضع يعني ميگفتند چه؟ يعني
ولي.بود مطلوب وضع استقرار و موجود وضع نفي ميشد ارائه مشروطهخواهي ازخواست زمان آن
در كه است مسالهاي باشد؟ موجود وضع نفي با حتما بايد آيا و چيست مطلوب وضع كه اين
و رشد بپذيريم كه نداشتيم را درايت و پختگي آن ما يعني است شده تجربه مكررا ما كشور
داشت وجود آرمانگرايي اين هميشه يعني ميآيد بوجود ثبات درون از جامعه يك ترقي و توسعه
وضع نفي در ما موارد بعضي در.رسيد خواهيم مطلوب وضع به موجود وضع نفي با ميشد تصور كه
كنيم نفي را موجود وضع كه بوديم محق اسلامي انقلاب در ما مثال طور به هستيم محق موجود
محق ما سياسي نخبگان شد ، مشروطه دوم انقلاب حوادث به منجر كه افراطيگريهايي در ولي
ما بر را سرنوشت اين ميخواستند هم كنار در مشكوك دستهاي و فكري افراطيگري و نبودند
.كنند تحميل
سوي از انتخاب يك موجود ، وضع تغيير خواست و مشروطه انقلاب سمت به روز آن جامعه رفتن *
بود؟ استبداد برابر در مردم پناه تنها يا بود مردم
مطرح را عدالتخانه خواست مردم اول مرحله در داشت مرحله چند مشروطه از مردم تلقي -
نام به نهادي ايران شهرهاي تمام در بلكه مركزي ، نهاد يك عنوان به نه عدالتخانه.كردند
به بعدها خواست اين.بايستد حكام ظلم مقابل در عدالتخانه اين و شود تشكيل عدالتخانه
مطرح مشروطه سياسي رهبران و مشروطه نخبگان طريق از خواست اين.شد تبديل مركزي مجلس يك
را اسلامي شوراي مجلس بعد و كردند تبديل اسلامي شوراي مجلس به را عدالتخانه خواست و شد
جمع هم را مجلس اين ساله بيست ده ، پروسه يك در بعدها و كردند تبديل ملي شوراي مجلس به
.آوردند كار روي را خود متمركز حكومت ديكتاتوري و كردند
شد ، رضاخان ديكتاتوري به منجر نهايت در مشروطه انقلاب كه گفتيد صحبتهايتان در شما*
سياسي فلسفه كور نقاط و رسيد رضاخان ديكتاتوري به كه مشروطه انقلاب در موجود غفلتهاي
بود؟ چه مشروطه
مدينه و رويايي تصويري -آخور از هم و ميخوردند ازتوبره هم كه -دوزيستي نخبگان -
بوده تاكنون گذشته از ما سياسي نخبگان تفكر شاخص اين كه داشتند ترقي از فاضلهگرايانه
.است
شده پذيرفته اصل يك گرفته شكل بيستم قرن در سياسي سيستمهاي در كه مدرني ساختارهاي در
عصر در ولي باشند مقننه قوه تابع كه بخواهيم قضاييه يا مجريه قوه از نميتوانيم و است
قدرت همه كه بود اين شعار اين معنايبود مطرح ملت به قدرت تمامي تفويض شعار مشروطه
دوره در.ميآيد بوجود اختلافات يكسري شاه محمدعلي خلع از بعد.باشد ما دست در بايد
اداره را مملكت نايبالسلطنهها و است اوخردسال استكه زماني دوره شاهيك احمد
لژ" نام به سازمان يك پيرامون عمده طور به كه است مخفي شبكههاي دست به حكومت و ميكنند
در مدني نهادهاي قدرت و اقتدار به توجه با مرحله اين در.بودند شده جمع "ايران بيداري
حملاتي بشنوند ، را افراطيون اين حرف نيستند حاضر نخبگان تمام كه اين به توجه با و ايران
را مصلح ديكتاتور يك به نياز شعار و آغاز را مطبوعات نهاد عليه حتي و پارلمان نهاد عليه
دوستان از و بيداري لژ سردمداران از كه زنجاني ابراهيم شيخ مثال طور بهميكنند مطرح
را خود ايدهال آن در كه دارد "هوشمند شهريار" نام به رسالهاي است ، ...و فروغي محمدعلي
اصلا.ميكند بيان ميكند تعطيل را مطبوعات و مجلس و است فرهيخته كه شهريار يك قالب در
تمركز عدم از و ميكند ياد فساد مراكز عنوان به مطبوعات و مجلس از زنجاني ابراهيم شيخ
زمان در آنها.ديد را آقايان اين انديشه سير تطور خوبي به ميتوان اينجا در.مينالد
هستند فرد يك به اختيارات تفويض عدم و نهادها شدن پخش و تمركز عدم خواهان شاه محمدعلي
هوشمند شهريار يك و شود تعطيل بايد مدني نهادهاي همه كه ميگويند احمدشاه دوره در ولي
.هستند سياسيشان نوشتههاي در انديشه اين مبلغ اينها.دهد نجات را مملكت و كشور بايد
همان آقايان اين و است نگرفته صورت تغييري هيچ درماهيت و است شكل در تغيير تطور ، اين
و بود خودشان به قدرت تفويض منظورشان ميكردند مطرح را ملت به قدرت تفويض شعار كه زمان
جرم به را احمدشاه كردند مطرح را هوشمند شهريار و مصلح ديكتاتوري شعار كه هم زماني
احمد و كردند ساقط بودن عرضه با جرم به را شاه محمدعلي آقايان اين.كردند ساقط بيعرضگي
كه بود خردسال همينهاو شده تربيت شاه احمد كه حالي در. بودن بيعرضه جرم به را شاه
امور در دخالتي هيچ كه اين يعني بود مشروطه شاه كلمه واقعي معناي به و رسيد پادشاهي به
بلكه باشد داشته امور در دخالتي هيچگونه نبايد شاه نيز مشروطه اساسي قانون طبق و نداشت
ساقط را احمدشاه جرم همين به آقايان اين ولي است سمبليك و نهادين تشريفاتي ، مقام يك
جوهره ، و نكرده تغييري خود ماهيت در تفكر اين يعني آوردند كار روي را رضاخان و كردند
قرن اروپاي.بازگشت مدني نهادهاي تشكيل از قبل دوره يك به يعني.است ارادهگرايي جوهره
در.بودند حاكم بيقانون پادشاهان يعني ميدانند روشنگرانه استبداد دوران را و 18 17
در و بعدها پارلماني نهادهاي و ساختند روشنگر مستبدين اين را جديد اروپاي پايه سنگ واقع
بر غرب جديد تمدن ميكنيم تصور ما كه آنچه خلاف بر و گرفتند شكل تدريج به نوزدهم قرن
قرن 18 حكومتهاي در آن شاخص كه آمده بوجود سخت و سنگين بسيار استبداد دوره يك پايه
غرب روشنگرانه استبداد هجدهمي قرن انديشه به رضاخان ديكتاتوري در و است مشخص كاملا
.ميشود رجعت
ميدانيم كرديد ، اشاره مشروطه عصر و امروز عصر بين تشابهاتي به گذرا بسيار طور به شما *
مشروطه از ميتوان كه پندهايي.شد كشيده انحراف به و نرسيد خود اهداف به مشروطه كه
چيست؟ نشود ، مواجه ديكتاتوري با ديگر بار ما كشور نهايت در و كرد دريافت
تاريخي تفكر ضعف و سياسي انديشه ضعف ايران در سياسي جنبشهاي اساسي و زيربنايي اشكال -
تكرار را گذشته حوادث و تجربهها دائما كه شدهايم تبديل ملتي به ما علت همين به است
سياسي گفتمان.رود بالاتر مرحله يك و بگيرد عبرت گذشته تجربههاي از نميتواند و ميكند
و است سطح همان هم سطح و است مشروطه عصر سياسي گفتمان به شبيه بسيار اخير سالهاي در
.نداشتهايم چنداني رشد ما
تفكر شاخص دقيقا كه است ايران در مشروطه سياسي تفكر شاخص دو ارادهگرايي و آرمانگرايي
خود نظرات بيان و حيات حق يكديگر كنار در ايران گروههاي همه كه پذيرفت بايد.است امروز
آن در روحانيت نام به گروهي كه كنيم تصور را ايراني مانميتوانيم مثال طور به.دارند را
به اجتماعي طبقه يك عليه شديدي گرايش يك اجتماعي فضاي يك در وقتي و باشد نداشته وجود
و شكاف و تعارض سمت به جامعه و ندارد خوشي عاقبت كه است روشن ميشود ، مطرح روحانيت نام
مواجه آن با هم مشروطه زمان در كه است تلخي تجربيات همه اينها كه ميرود پيش انفجار
و آورد ارمغان به را ايران ساله يكصد عقبماندگي آن تلخ بسيار پيامدهاي و بودهايم
متاسفانه ولي آورد ارمغان به را پهلوي حكومت يعني حكومتها زشتترين و خشنترين استقرار
.نميگيريم درس تاريخ از ما
تاريخي تجربه و سياسي انديشه تعميق بگيريم ، مشروطه انقلاب از ميتوانيم ما كه بزرگي درس
.ميباشد زد ، رقم را مشروطه انقلاب از بعد شوم پيامدهاي كه افراطيگريهايي از پرهيز و
بسيار دستاوردهاي به و شود تقويت ثبات اصل به توجه و همزيستي اعتدال ، روحيه بايد همچنين
.شود توجه ، ملت يك براي سياسي ساختار و ثبات تداوم اصل بزرگ
|