هزاره سايه در
فرانسوي معاصر فيلسوف بودريار نگاه در پايان انديشه
اصطلاح كاربرد در وي چه اگر.است معاصر پسامدرن انديشمند و فيلسوف ;بودريار ژان:اشاره
معاصر جهان مسائل مهمترين به اختصاص وي كتابهاي و انديشهها عمده ولي است محتاط پسامدرن
با بودريار.دارد... و اطلاعات سپهر رسانهها ، جهان فاجعه ، واقعيت ، بحران ، :قبيل از
به است ، ماركس سياسي اقتصاد نقد كه وي "توليد آينه"كتاب.كرد آغاز ماركس كارل آثار نقد
آثار بررسي به شناختي نشانه تحليل از استفاده با بودريار.است شده برگردانده فارسي
سيطره به توجه با معاصر جهان خصلت بودريار نظر از.ميپردازد مدرنيته ماهيت سپس و ماركس
.مجازهاست به آن تبديل و واقعيت از گرفتن فاصله نوعي به (اينترنت) جهاني شبكه و رسانهها
نظريه به نگاه با بودريار.ميكنيم زندگي شده مجازي واقعيت جهان در ما رو اين از
شده تعيين پيش از واقعيتي آفرينش را رسانهها كار جمعي ، رسانههاي درباب مكلوهان
او.است نداده رخ جنگي كه كرد اعلام فارس ، خليج آغازجنگ از پس علت ، همين به.ميداند
بودريار!ندارد خارجي واقعيت و است رسانهاي تبليغات حاصل شده ياد جنگ كه معتقدبود
از وي از تاسي با همواره رو اين از.ميداند نيچه وامدار را خود كس هر از هموارهبيش
گرفتن پايان با متناظر وي نزد در پايان انديشه بيشكميگويد سخن تاريخ پايان و فاجعه
جهاني شبكه و اطلاعات شبكه بواسطه فراتاريخ عرصه به بشر ورود و تاريخي پيشرفت ايده
.است
به سوم هزاره به جهان ورود آستانه در كه است بودريار مقاله ميآيد ، پي از كه مطلبي
در بسزايي اهميت از آنهنوز در شده مطرح مسائل از بسياري كه آنجا از.است درآمده نگارش
.ميرسانيم گرامي خوانندگان شما نظر به را آن از بخشي برگردان بوده ، برخوردار معاصر تفكر
انديشه و فرهنگ گروه
در -بود ;بگوييم دقيقتر يا -است پاريس بوبورگ در عددي ساعت قرن اين پايان كامل نماد
معكوس خصلت بوبورگ ساعت.ميشد سنجيده ثانيه ميليونها در زمان برابر در مسابقهاي آنجا
شمرده جلو روبه توالي با اصلياش نقطه از ديگر زمانميدهد نشان را مدرنيته زمان
.است بمب شمارش مثل امر اين.ميشود شمرده (از 5 ، 4 ، 3 ، 2 ، 1 ، 0) آخر از بلكهنميشود
شمارش يك علامت و احتمالي خستگي علامت بلكه نيست ، تاريخ نمادين اتمام ديگر زمان پايان
زندگي توليد يا پيشرفت از شدهاي پيشبيني ديد براساس ديگر ما.است پسرفتي معكوس
توهم گرفته ، قرار عددي معكوس شمارش از لفافهاي در اكنون تاريخ كه آنجا ازنميكنيم
در بشر كه ميشود ناپديد زماني بشر پايان توهم كه همانطور درست) است شده ناپديده پايان
معنا اين به پايان تا حال از ثانيهها شمارش (.ميگيرد قرار ژنتيكي محاسبات از لفافهاي
.است رفته پايان سوي آن به پيشاپيش يك عدد اينكه يعني ;است نزديك پايان كه است
زير به پيش ماه شش ساعت اينبود جالب بسيار بوبورگ در خودمان ساعت سرنوشت راستي ،
نميتواند كسي اما دهد ، ادامه خود كار به آخر تا كه گرفت قرار امني جاي در و شد كشيده
اتفاقي چه اينكه از افتادهاند هراس به سياسي مراجع گويي كه است چنان.ببيند را آن
كه حالي در).ببينند را حيات معكوس شمارش اين پايان ميتوانستند اگر. دهد رخ ميتواند
كاهش فقط يكي اين ولي ;بود كرده عوض ايفل برج روي بزرگ تابلوي يك با را جايش اينساعت
(.دارد دادن نمايش براي كمتري درام كه هزارهاي.ميدهد نشان هزاره 2000 تا را روزها
كه باشد چنين نيز شايد ميداند؟ كسي چه.بودند هراسان (1) هزارهاي دهشت از آنها شايد
مهم بوده چه هر دليلش.ندارد سروكاري رويدادنگاري زمان با ديگر ما روزگار واقعي زمان
مانع ايجاد جهت در كوششي امر اين كه ميرسد نظر حقيقتابه و شده محو ساعت ديگر.نيست
فروشگاههاي ويترين پشت به آن فرستادن و فراخواني براي شيوهاي و سال 2000 رسيدن براي
نخواهد روي سال 2000 بوبورگ بنابرايندر.سازد خنثي را بالقوهاش نتايج تا است بزرگ
.داد
به نيست مهم.ميكنيم حبس سينه در را نفسهايمان حال عين در و هستيم سال 2000 منتظر ما
مشابهسازي ، واحد پول اروپا ، شدن ، جهاني اينترنت ، :ميكنيم اشاره رويداد كدام
واسطه به فقط.قرن پايان يعني:است همين دقيقا قرن اين پيامد تنهاشايعهپراكني
قرن پايان.گذاشت بلاتكليفي يك در را ديگر رويدادهاي تمام ميتوان كه است قرن اين پايان
يك واقع در امر اين.كند ايجاد پيشبيني غيرقابل عواقب ميتواند كه است رويدادي يگانه
غيرقابل شده شمارش طلسم نوعي معلول كه سرنوشتساز نارويداد يك ولي است ، نارويداد
برنامهريزي براي را واقعي فاجعهاي پيشاپيش.است بالقوه اتفاق يك آن.است پيشبيني
آينده تنها نه كه هستيم رويدادي دنبال.ميزند صدا جهان سرتاسر كامپيوتردر ميليونها
.مياندازد بيرون دهانش از را كنوني رويدادهاي معناي پيشاپيش بلكه ميكشد ، فرو را
نگرانه گذشته حركت مساله و برعكس يا پايان وراي چيزي مساله پايان ، مساله سال 2000 وراي
يا هستيم تاريخ پايان در ما آيا.ميشود محسوب پايان اين نزديكي معلول كه دارد وجود
داريم؟ قرار بيانتها تاريخ در هنوز آن ، يا وراي
رفته سايه كه مخصوصاوقتي) بپريم؟ خود سايه از چگونه بپريم؟ هزاره اين سايه از چگونه
عبور قرن اين ميان از چگونه (فروختهايم شيطان به را آن شميلما پيتر قهرمان مثل.باشد
ماتم دام در مبهم بهطور كه آنگاه هستيم؟ ماتم نامعلوم كار گرفتار كه كنيمآنگاه
قرن اين مشخصه كه پرآشوب ، اوضاع ايدئولوژيها ، رويدادها ، ماتم در يعني ;افتادهايم
دفاعيات ، بگيريم؟ سبقت نشده ، حل آن مشكلات از يك هيچ كه قرن اين از چگونه.هستند
عقب به را بيستم قرن فيلم تا تلاشيم در ما كه پياماند اين حامل يادبود مراسم محاكمات ،
فيلتر از را گذشته رويدادهاي تمامي تا تلاشيم در ما كه پياماند اين حامل برگردانيم ،
،(رفتهاند دست از زمان گذر در كه معنايي) ببخشيم معنا آنها به اينكه نه دهيم ، عبور حاضر
شستشوي:است قرن اين پايان اصلي كار (كردن ياپاك) شستشو.دهيم شستشو را آنها بلكه
و بدن بهداشتي شستشوي شبيه شستشو اين.آلوده سياره فاسد ، وجدان كثيف ، پول كثيف ، تاريخ
داريم ميپريم پسرو تاريخ گودال به داريم ما.است مردمان نژادي و قومي پاكسازي مثل نيز
ميافتيم ، كه حال عين در و ميافتيم فرو شده تسليم باز و شده بازنگري گذشته غربت به
خطور خاطرم مفهومبه اين پيش سال چندين كه است خاطر اين به.ميدهيم دست از را آينده
ذهن در را آن مدام دادكه نخواهد روي دليل اين به فقط.داد نخواهد روي سال 2000 كه كرد
.ميكنيم مجسم خود
روح.ندارد فردايي هزارهگراييمان.بود نخواهيم آينده در هرگز ما ;بگويم كنايهوار
درآمد پيش حداقل اما.بود شده تجربه عظيم خوفي صورت به (سال 1000) گذشته هزارهگرايان
.است معكوس شمارش ما انتظارات امروز.است خدا سلطنت مجدد ظهور و پاروشيا
بودم گفته كنم ، چنانكه باز پرانتزي آن خطاي و پيشبيني مساله از صحبت براي دهيد اجازه
كه ميكردند پيشگويي هميشه كه كهن پيامبران برخلاف.نداد روي (Gulf War)"خليج جنگ"
هميشه پيشگوييها حال ، هر به.داد نخواهد روي چيزي كه بودم گفته من داد خواهد روي چيزي
خليج جنگداد خواهد روي پس داد نخواهد روي چيزي كه ميگويم وقتي بنابراين.هستند غلط
از سخن پيشبيني يك اما.داد خواهد روي احتمالش تمام با نيز سال 2000 و داد روي{فارس}
پايان پيشبيني.است نبوده نيت روي از هرگز كه عهدي به وفاي مثل درستنميگويد واقعيت
هر را پايان ظهور پيشبيني.است پايان وراي كه ميكند صحبت چيزي از.ميخواند فرا را
.ميستايد ميشوند ، دگرگون اشيا كه لحظه
هماكنون بنابراين.است رفته زمان پيشاپيش شود ، شمرده پايان تا معكوس ، شمارش يك اگر
بيپايان بحراني باعث مساله اين.ميكنيم زنده گذشته اغماي حالت در را تاريخ و زمان
خاتمه آن همه به كه است ناپذيري امكان اين بلكه ;ماست جلوي كه نيست آينده ديگر.ميشود
در دقيقا آن پيشبيني و آينده حافظه كه همانطورميكند نظاره را پايان وراي و ميدهد
رويت را چيز همه بتوان وقتيميشود ناپديد گذشته حافظه كه ميشود ناپديد لحظهاي همان
.كرد پيشبيني را ديگري چيز نميتوان ديگر كرد ،
واقعيت يك از افقي ديگر ، عبارت به.است مجازي واقعيت پايان وراي چيست؟ پايان وراي
حافظه ، قبيل از) ما اجتماعي و كالبدشناختي كاركردهاي تمام آن در كه شده برنامهريزي
فرا فراسياسي ، عصر در پايان ، ورايميشوند بياثر تدريج به (كار جنسيت ، هوش ، عاطفه ،
بسيار (مكانيسم) سازوارههاي ابتدا ما اميال ماشينهاي تمامي فراجنسيت يا زيباشناختي ،
تمام كه ميشوند تبديل غيرجنسي ماشينهاي به سرانجام و ميشوند منظره از كوچكي
نابودي براي رمزي معكوس شمارش مياندازند ، توان از خالي گردبادي در را قابليتهايشان
است ، يافته تحقق موعد از پيش و شده محاسبه پيشاپيش چيزي هر كه وقتي.است جهان اتوماتيك
واقعي رويدادهاي با كه نيست اين ديگر مشكل است؟ مانده باقي دادن انجام براي چيزي چه پس
رويدادهايي و ندادهاند رخ كه رويدادهايي با كه است اين بلكه كنيم ، چه واقعي خشونت با و
عياشي ، از پس:كه نيست اين سوال ديگر كنيم؟ چه نيافتهاند ، را دادن رخ زمان هرگز كه
وقتي كه است اين بيشتر بلكه ميكنيد؟ كار چه مدرنيته عياشي آزادي ، عياشي تاريخ ، عياشي
داد رخ خودش مدرنيته اينكه از بايد شخص واقع ميكنيد؟در كار چه نميدهد رخ ديگر عياشي
است؟ داشته وجود آزادي طليعه نام به چيزي پيشرفت ، نام به چيزي همواره آيا.شود شگفتزده
ناگشودني گرهاي تاريخ دراز رشته.است شده شكسته تكنولوژي نوآوري و مدرنيته خطي پيشرفت
را تاريخ بزرگ توبه فقط برلين ديوار ريختن فرو و گذشته بزرگ "تاريخي"رويداداست شده
.داد نشان
همان اينميشوند پخش جهات تمام در كه مييابيم را شكستهاي خطوط فقط زمان ديوار پشت
.شدهاند پخش خلا يك در (انساني /اجتماعي) كاركردها تمام شدن جهاني با.است شدن جهاني
اين.ميگردند پخش ميشوند ، تبديل مجازي فضاي به بيشتر و بيشتر كه جهاني مقياس روي آنها
رشد ديگر آنهاميشوند پهن خودشان پايان وراي در كه است نامعتدل پديدههاي سرنوشت
ديگر.هستند بالقوه تصاعدي قدرت بلكه ;نيستند جنبش ديگرهستند اضافي رشد بلكه نيستند؟
(پارادوكيسكال) متناقض منطق يك با ترتيب بدينهستند مرز از گذر بلكه ;نيستند تغيير
.ميرسد پايان به خودش ، بخشي تحقق با و افراطكاري با انديشه يك آن براساس كه مواجهيم
مدرنيته ، فزاينده سرعت.ميرسد پايان به آني رويدادهاي خلق و اطلاعات با تاريخ مثلا ،
از چرخشي بازگشت و پرتلاطم ترفندي گذشته ، طولي ساختارهاي تمام سرعت و تكنيكي توسعه
فضاي بازگشت شبيه عبارتي به كه تاريخي ، فضاي نگرانه گذشته انحناي.ميكند خلق اشياء
شكل شبيه انحنا اين.باشد هزاره اين پايان عظيم كشف شايد است ، شناختي كيهان و فيزيكي
به كردن تنزل.برميگردد عقب به قبلياش مراحل از هريك طريق از كه است مدوري هندسي
موضوع اين از مكرر علم وهم.است كهن خيالي و خواب شده ، كه قيمتي هر به گذشته ، رويدادهاي
ايده كه را رويدادهايي مسير تا ميگذارد پا گذشته به غيبگو مثلا.است كرده استفاده
آن بدون كه ببيند تا ميكند منجمد را گذشته يعني ;كند عوض بود ، "ميمون سينمايي12 فيلم
اتفاقي چه بعدا كه ببيند تا ميگذارد معلق را زمان و بيفتد؟ ميتوانست اتفاقي چه
يا ما بدون جهان كه ببيند تا ميآفريند بشري نژاد پيدايش از قبل حتي را جهانميافتد
اينكه بر مبني بياورد دست به را حسي ميخواهد يا ميآيد در شكلي چه به بشريت ، وراي حتي
مبدايي سرانجام ، .درميآيند شكلي چه به اشيا باشيم ، رفته مدت اين تمام در يكباره ما اگر
را ما آينده هم باز.بيافريند دوباره معين و مشخص حدود با تقليد يك مثابه به را ، فقط
به) نخستين جلوهگاه به بازگشت جستجوي مبداها ، به بازگشت جستجوي هم باز ميدهد ، نجات
ميكنيم سعي نتيجه ، يك عنوان به.ميگردد ما فكري دغدغه (انساني مجموعه يا فردي شكل
ردپاهاي تا داريم نياز امروز.انسان تكامل از مدركي و گذشته از مدركي:كنيم جمع مدرك
دوباره را آن اينكه نهكنيم پيدا بود ، داده رخ زمين در ما از قبل كه را آنچه هر مادي
آنكه از قبل) زمان كه دهيم نشان بلكه برانگيزانيم ، دوباره را پيشين اعصار يا كنيم تجربه
را آن سرعت آنكه از قبل) نيز فضا كه دهيم نشان است ، داشته وجود (شود ناپديد سرانجام
دادههاي تمامي از مدركي جمعآوري نيازمند اينكه خلاصه.است داشته وجود (كند ناپديد
.دارند بشر نژاد به ذاتي تعلق كه ميكرديم گمان كه زمان ، يا فضا مثل هستيم ، فراتجربي
زمان اغلب كه ميشود كاملي فوريت ايجاد به موفق امروزه كه است بشر خود اينكه ، جالب
انسان ادراك تا گردانيده موفق را وي قاطعانه انسان ، قدرت افزايش.ميشود خوانده واقعي
ناتواني يعني ;فراتجربي دادههاي فقدان.بردارد ميان از مكان از هم و زمان از هم را
.است (بيمحاسبه) سنجش بدون كاركردهايانساني و حسي ادراكات براساس جهان سازماندهي براي
امر اين.است زنده حافظه كامل متضاد كه دارد وجود عقب به بازگشت اين در تلخيصي پس
آنجا در كه است اماكني از دسته آن كردن فهرست فرهنگي ، "موزهسازي"مرمت ، بزرگداشت ، درباره
دوباره يعني انديشه اين.است كهن ميراث تكريم نيز و ميشود برانگيخته مجددا حافظه
خاطره ي"اينجا -نه" علت وسواس اين.است "وسواس" نوع يك چيز ، هر بازآفريني و زندهسازي
امر اين.است رويداد ي"اينجا -نه" علت اطلاعاتي فضاي كه همانطور درست.است حافظه يا
شده ممكن زمان عادي فراگرد زدن برش طريق از كه است ، واقعي زمان به گذشته انتقال مشابه
گردند ، خاطره و تاريخ از بخشي سپس و دهند رخ اول حوادث اينكه جاي به ترتيب بدين.است
مستقيما هنري آثار ديگر ، حيطهاي در.ميشوند گذشته ميراث از بخشي نخست رويدادها اكنون
به هنري آثار عنوان به كه باشند داشته را اين شانس اينكه از قبل حتي ميشوند ، موزه وارد
پيشاپيش هميشه گردند ، ناپديد سپس و شده آفريده اينكه جاي به.دهند ادامه خود حيات
زير گشته مدفون و يافته خاتمه سرنگون ، مرده ، كه را اشيايي تمام.مجازياند سنگوارههاي
امر اين.برميگردند سابق وضع به دارند اكنون ميكرديم تلقي جهاني ، پيشرفت ثابت وزن
شده ، مشابهسازي دايناسورهاي مدرن DNA آنجا در كه است ژوراسيك پارك فيلم آخر صحنه يادآور
گذاشته نمايش به آنها شده سنگواره اجداد آنجا در كه موزهاي.ميخورند چشم به ناگهان
امر اين.ميكنند نابود باشند ، شده ريشهكن آنكه از قبل نيز را چيز همه آنها.شدهاند
سردرگم سنگوارههايمان و بافتزادها بين نيز ما.است بشري گونههاي وضعيت شبيه كمي
.هستيم
اصغري محمد:ترجمه
دارد ادامه
|