تصوير بمباران
افغان رئيس يك پرتره
نميشود تمام جنگ اين چرا
امپراتوري يك عليه دره يك
ويژه شرايط در زندگي
ديدي كي را پدرت بار راستيآخرين
تصوير بمباران
افغانستان به سينما هجوم
آمريكا نميدانند آنانحتي اكثر كه است بيدفاعي مردم متوجه
اوقات اغلب دوربين
است داده رخ اتفاقي سپتامبرچه يازدهم در يا شدهو واقع كجا در
ايتاليايي معروف فيلمسازان از نفره سه گروه يك:جماليان ، ترجمهشهرام هنر و ادب گروه
كشور اين به انگليس و آمريكا گذشته سال هوايي حملات طول در افغانستان حوادث از گوشهاي
از پيش روز دو فيلم اين.دادهاند قرار بينندگان چشمان برابر در مستند فيلمي قالب در را
.درآمد نمايش به سپتامبر يازدهم رويداد سالگرد
نام به ايتاليايي پزشكي به شد پخش آمريكا PBS شبكه از كه "سال 1380 افغانستان" فيلم
و پزشكي كمكهاي با ميكنند سعي كه ميپردازد او همراه امدادرسان گروه و "استرادا جينو"
بيقانونيها و بمبارانها از كه را افغانستان مردم مشقتهاي و رنج از اندكي خود دارويي
كه است بيدفاعي مردم متوجه اوقات اغلب دوربين فيلم ، اين در.بكاهند آمدهاند ستوه به
رخ اتفاقي چه سپتامبر يازدهم در يا و شده واقع كجا در آمريكا نميدانند حتي آنان اكثر
جلب طالبان نيروهاي از دسته آن سوي به را بينندگان توجه همچنين فيلم اين.است داده
نيروهاي اسارت به ملاعمر دولت سقوط و افغانستان به آمريكا حمله جريان در كه ميكند
.درآمدهاند انگليس و آمريكايي
،"وندمياتي آلبرتو" يعني فيلم اين توليدكنندگان سپتامبر يازدهم رويداد از قبل
از قبل آنان.بازگردند افغانستان به نداشتند قصد "پتيتو جوزپه" و "لازارتي فابريزيو"
از قبل فيلمسازان اين.بودند كرده سفر فقرزده كشور اين به بارها سال سه براي تاريخ اين
نيز را ارزندهاي جوايز كه _ "مجاهدين سرزمين در جنگ" نام به ديگري فيلم سپتامبر يازدهم
بود امدادرساني گروه فعاليتهاي درباره فيلم اين.بودند ساخته _ بود داده اختصاص خود به
مخرب 20 اثرات فيلم آن در.كنند تاسيس را درماني مركز چند افغانستان در ميكردند سعي كه
.بود گرفته قرار بررسي مورد نيز كشور اين مردم بر طالبان حكمراني و جنگ سال
داد ، قرار خود حملات آماج را كشور اين طالبان رژيم سرنگوني براي آمريكا كه آن از پس
كه آن وجود با.گردند باز مصيبتزده كشور اين به ديگر بار گرفتند تصميم فيلمساز سه اين
.ندادند راه خود به ترديدي آن اجراي در آنها اما بود خطرناك بسيار تصميم اين
جيپ يك از استفاده با همراه و رسانده استرادا به را خود توانستند روز چند طي فيلمسازان
مقدم خط ميان از بودند گرفته پيش در آنان كه مسيري.كنند ترك كابل قصد به را پنجشير دره
و شده ديده آنان سر برفراز پيوسته انگليسي و آمريكايي هواپيماهاي و ميكرد عبور جبهه
پرمخاطره 60 سفر آغاز از پيش استرادا.ميشد شنيده وضوح به پياپي انفجارهاي صداي
را جنگ احمقي هيچ شويم مطمئن بايد ما":ميگويد فيلم در كابل به همراهانش و خود كيلومتري
.ميرود شمار به فيلم بخشهاي تكاندهندهترين از سفر اين ".نكشاند جراحي اتاق داخل به
نيروهاي بين نبرد آن از اندكي فاصله در كه ميدهد ادامه خود راه شنزارهايي از گروه
تبادل در كه ميكنند دعا دائما آنها.است جريان در شدت به شمال متحد نيروهاي و طالبان
.ندهند قرار هدف را آنها آمريكايي هواپيماهاي يا نشوند گرفتار طرف دو بين آتش
كه طالبان:ميشوند مواجه عجيبي صحنه با ميرسند كابل به كه هنگامي نفره چهار گروه اين
زيرآتش اكنون بودند ، كرده تحميل افغانستان نقاط بيشتر در را خشني حاكميت سال 1996 از
.ميكنند عقبنشيني پيوسته آمريكاييها بيوقفه بمبارانهاي و شمال متحد نيروهاي
تعلق ديگري زمانه به كه هستند مردمي آنها ميرسد نظر به":ميگويد فيلم در وندمياتي
آنها كه بكنيم بايد هم را فكر اين ميرسد ، نظر به عجيب ما براي حالات اين اگردارند
.ميشديم محسوب شيطان جنگ در آنها ديد از و بوديم غربي ما.دارند نظري چه ما درباره نيز
از بدتر چيز هيچ...بودند آنها طرف كه كنيم كمك مردمي به تا بوديم رفته جا آن به ما
".باشد هم شما دوست است ممكن شما دشمن شود تصور كه ندارد وجود اين
فيلم اين گرفتند تصميم بودند مانده باقي افغانستان در دسامبر ماه تا كه فيلم سازندگان
لنزهاي از استفاده جاي به و داشته نگاه دور به سياسي مسائل از را دقيقهاي مستند 74
فيلم اينكنند دنبال افغانستان مردم چشم دريچه از را فيلم حوادث اقتصادي يا و سياسي
از فيلم عنواندرآمد نمايش به نيويورك در بشر حقوق ديدگاه فيلم جشنواره در بار اولين
در و است سال 1380 معادل فارسي تقويم در كه سال 2001 يعني فيلم حوادث وقوع زمان
در كه زماني":ميگويد ادامه در وندمياتي.است شده گرفته ميشود ، استفاده نيز افغانستان
زندگي داستان سراغ به فورا ميگوييم ، سخن سپتامبر يازدهم واقعه در خود قربانيان مورد
جزو ندارند حق آنها آيا چه؟ افغانها پس ميكرد؟ كار چه و بود كه او.ميرويم آنان
"شوند؟ محسوب انسانها
.ميشوند مواجه آن با تماشاگران كه است چيزي اولين آمريكا جمهور رئيس بوش جورج سخنان
تصاويري آن از بعداست كرده آغاز را افغانستان به حمله كشورش چرا كه ميدهد توضيح او
هدف گناهي چه به ميپرسد كه ميآيد در نمايش به بيمارستاني در افغاني مجروح مرد يك از
اعضاي كه دارد اختصاص خوني به آغشته كودكان به بعدي تصاوير.است گرفته قرار بمبارانها
از اعضايي متوجه فيلم از بخشهايي در دوربين.است شده قطع مين انفجار اثر در آنها بدن
بخش اين ديدن با تماشاگر.درآمدهاند آمريكايي نيروهاي اسارت به كه ميشود طالبان گروه
شوند ، محسوب خشن و تندرو گروهي كه آن از بيشتر افراد اين كه ميكند احساس فيلم از
.پرداختهاند خود مصيبتزده كشور از دفاع به كه هستند سختكوش حال عين در و ساده مردماني
رهبران با طالبان افراد كه ميكنند گوشزد بينندگان به نيز را نكته اين فيلم سازندگان
وندمياتي.متفاوتند _ است او دستگيري پي در هنوز آمريكا كه _ عمر ملامحمد نظير آنها
تحت آنها.هستند بيسواد و فقير افرادي طالبان دونپايه سربازان بيشتر كه ميكند اشاره
اين.بردارند دعا به دست و بگذارند ريش ميكرد مجبور را آنان كه ميكردند زندگي حكومتي
به":ميگويد وندمياتي.بود نداده قرار آنان روي پيش را ديگري گزينه هيچ جنگ جز به رژيم
تصميمي هر هستند آزاد آنها ميكنيم فكر ميانديشيم آنان به كه غربيهنگامي يك عنوان
محسوب گناهكار زماني فرد هر.است اشتباه كاملا اين البته و بگيرند خود زندگي براي را
"...باشد داشته را بد و خوب كارهاي آزادي كه ميشود
است جهان مركز اينجا
بود ، نامعلوم و پوشيده كاملا مسئلهاي افغانستان مشكلات و بدبختيها ما اكثر براي
واقعيت اين تا شد باعث بودند ، شده ساخته سپتامبر يازدهم حوادث از پيش كه فيلمي سه نمايش
.شوند اثبات آن معنوي مفاهيم و شود آشكار ما بر ناگوار
درباره دوپونفيلي كريستوفر عميق و انديشمندانه ساخته ،"افغان مسعود" فيلم اواسط از
مبارز اين با مصاحبه براي روسيه تلويزيون خبرنگاران از زوج يك شمال ، ائتلاف رهبر آخرين
مستندي ميان در كوتاه و طنزآميز پردهاي ميان همچون بخش اين ميشوند ، حاضر بزرگ
به مسعود شاه ترور از شوم پيشگويي يك شبيه بيشتر حال كه چند هر.ميكند عمل غمانگيز
به را خود كه شخصي وسيله به سپتامبر يازده از قبل روز دو درست كه تروري.ميرسد نظر
از يكي مصاحبه ، اين طي در.شد انجام جازدهبود ، الجزاير تلويزيون افراد از يكي عنوان
،"كلاشينكف قطعا":ميدهد پاسخ مسعود "چيست؟ شما علاقه مورد اسلحه" ميپرسد ، خبرنگاران
بيش كه ميشود پرسيده مردي از سوال اين "چيست؟ شما علاقه مورد فيلم" ميشود پرسيده بعد
تا شرق از و جنوب تا شمال از را كشورش تمام و كرده سپري جنگ در را عمرش از سال بيست از
خيلي سينما از متاسفانه" ميدهد پاسخ فروتني با او.است گذاشته پا زير و است گشته غرب
طرف اگر حتي بردارند ، دست سينما به راجع كردن صحبت از نميتوانند مردم ;"شدهام دور
عوض چيز همه طرف اين به سپتامبر يازده از.باشد مجاهدين رهبران از يكي مثل كسي صحبتشان
سرزمين از پرسابقهتر و بزرگتر بسيار اما بدوي سرزميني متوجه آرامي به ما است ، شده
قرار هم كنار در را واقعيت اين از گوشههايي تا ميكوشيم ما.افغانستان:شدهايم خودمان
اين اميدوارم داشتهايم ، آن به اجمالي و گذرا نگاهي فقط گذشته در كه واقعيتي دهيم ،
.كند جلب خود به را ما نظر بتواند واقعيت
تبديل كه ميكني احساس مني؟ مثل توهم آيا":پرسيد من از mail-e يك با دوستانم از يكي
ديوانهوار صورتي به غربيها ما حاضر حال در "شدهاي؟ افغانها محلي امور كارشناس يك به
اين.كنيم تبرئه سپتامبر يازده از قبل بيخيالي و بيتوجهي از را خودمان ميكنيم سعي
در كاريكاتوري براي موضوعي تازگي به فوري تاريخي نظريههاي ارائه براي بيمارگونه خواست
.است شده نيويوركر مجله
به كه هراثري فيلم ، بينالمللي فرهنگ نابسامان اوضاع با و سينما حقير دنياي در اكنون
.ميگيرد قرار توجه مورد عجيب طرزي به باشد ، داشته ارتباط افغانستان با جزيي بسيار شكلي
است گرفته عهده به "ميراماكس" را آن پخش كه مجيدي مجيد ساخته باران فيلم مثال عنوان به
در كه چه آن به نسبت فيلم ، اين برابر در را مناسبتري رفتار شركت اين كه ميكنم احساس)
ابوالفضل "دلبران" و (ميدهد نشان خود از بود ، گرفته پيش در "زيتون زيردرختان" مورد
همچنين.ميدهند رخ افغانستان و ايران مرز در دو هر ميشود ، پخش آماده زودي به كه جليلي
دسته همين جزء نيز "Beneath the veil" نام به BBC مانتال سانتي واقع در و پژوهشي گزارش
در.(ميكشاند تيرگي به را ما كه...بزرگ مصيبتي..بوديم مصيبت و سختي در ما) است
در و فيلمبرداري سال 1997 در كه ميگيرد ، قرار گروه اين در دوپونفيلي فيلم هم فرانسه
را فيلمساز قبلي فيلم هفت از ردپايي خاصي ، وجوه در هم فيلم اين.شد مجدد پخش سال 2001
به هشتاد دهه اوايل از و مسعود شاه درباره فيلمها اين همه.است گذاشته جاي به خود در
و آلبرتووندمياتي حيرتانگيز مستند از ميتوان همچنين رابطه اين در.شدهاند ساخته بعد
نام نيز "قندهار" يعني مخملباف فيلم و "مجاهدين سرزمين در:جنگ" يعني لازارتي فابريزيو
.برد
بدون و است خوابيده شاريكار در بيمارستاني تخت روي كه ميشود ديده جواني مرد "جنگ" در
.(نفر تنها 2000 از نفر 1100) ميكند صحبت افغانستان در مين قربانيان آمار از ترديدي هيچ
بغل چوب مردم انبوه از صحنهاي شاهد سپس."است رسيده پايان به من زندگي":ميگويد او
.كنند زندگي بتوانند و بگيرند را جديدشان پاهاي تا ميلنگند بيابان در كه هستيم دست به
از لايهايمناسب و ميدهد انتقال را نااميدي و فلاكت از اصيل و واقعي احساسي تصوير اين
قربانيان زياد حجم ،"جنگ در".ميافزايد فيلم به را فروخورده و مسكوت انزجاري و خشم
بر كه آنهايي چه است ، گيجكننده بسيار ميشوند داده نشان فيلم طول در كه زميني مينهاي
كه آنهايي چه ;هستند جراحي تختهاي روي كه آنهايي چه خوابيدهاند ، برانكارد روي
.است جراحي حال در زخمشان كه آنهايي چه و دارند شده باندپيچي يا معاينه حال در زخمهاي
"دارد خودنمايانه حالتي فيلم فرم":ميگويد كه Nation مجله در كلاوانز استوارت نظر با من
است؟ نادرست كار اين چيز چه مستند ، فيلم يك براي ولي نيستم مخالف كلي طور به
كاملا روزها اين مستند سينماي براي كه ميكند استفاده تكنيكهايي و اصول از "جنگ"
به فيلم رنگ تغيير فيلم ، براي الكترونيكي موسيقي از استفاده _ است شده شناخته و بديهي
حال عين در فيلم سازندگان.اشيا حركت نمايش براي متحرك قابهاي و سفيد و سياه صحنههاي
و زياد بسيار حجم ميكنند ، دنبال را رولندز كيت پرستارش و استرادا جينو دكتر سرنوشت كه
جزئيات _ ميآورند در نمايش به و ميآميزند هم به نيز را جزئيات از تكاندهندهاي
حال عين در و رواقيون فلسفه پيرو غربي نفر دو اينها ، _ قومشناسي و جغرافيايي انساني ،
براي را پزشكي ضروري امكانات از يكسري تا ميكوشند كه هستند هم كلهشق شدت به آدمهايي
لازارتي وندمياتي ، .كنند فراهم سايرين و غيرنظامي مردم تصادفات ، بيشمار قربانيان نجات
براي را شكوه با و مستحكم ساختاري اجبارا پتيتو ، چوزپه يعني آنها درخشان تدوينگر و
به نقش خوش و بلند پردهاي همچون "جنگ" كه است خاطر همين به و گرفتهاند نظر در فيلم
كردن آگاه آن كه دارند ، اشتراك هم با خاص مفهومي ارائه در "قندهار" و "جنگ".ميآيد چشم
شعري فيلم ، دو هراست طالبان سلطه تحت افغانستان در كردن زندگي وحشت از جهان مردم همه
ميان از كه اشعاري ميسرايند ، رنگارنگ برقعهاي پس در پنهان زنان از كوتاه و غمناك
از پيش را مردم زندگي كه است آثاري از يكي اين.ميآيند بيرون برقعها جلوي سوراخهاي
/زودگذر30/9 سرگيجه) مناسب عنواني با تايمز در سيفتون جان.ميدهد نشان طالبان سقوط
زمينه پس به گذرا نگاهي در خصوص ، به كه ميكند ياد عجيب سينمايي صورت به آن از (2001
بيشتر واقعيت آن در" است ، زنده زمان در كه است كشوري اين.ميكند عيان را خود كشور اين
.است شدن عرضه قابليت حتي و مفهوم و تصوير گونه هر فاقد زمان.است واقعي ديگري جاي هر از
".دارند وجود واقعي رويدادهاي و حوادث فقط جا اين
آشفتگي در آدمها ، گفتار در همچنين است ، شده پراكنده فضا در افغانستان سياسي مرج و هرج
خودش براي نامطمئن و گذرا تكيهگاهي "صاحب".جنگل قانون و خودخواهي نااميدي ، عمومي ،
درگيري ويژه به).كند اصلاح و دهد تغيير را تاجيكها و پشتونها ميان درگيري تا ساخته
خودش او كه است زماني از قبل به مربوط اين البته ،(شمال ائتلاف نيروهاي و طالبان ميان
.كرد خدا وقف را
بيان را جمله اين آساني به "مو اتوره" جنگي ، كارآزموده خبرنگار ،"جنگ" ابتداي در
مسعود كوتاه رويارويي از جدا "هستند جنگيدن به نيازمند كردن زندگي براي آنها" ميكند
استرادا كه وقتي يعني "جنگ" اوايل در رباني ، الدين برهان افغانها ، سابق نخستوزير و
افغانها سياسي مسائل به راجع زيادي اطلاعات ديگر شما ميگيرد ، را بيمارستان تاسيس مجوز
قهرمانش و قديمي دوست به راجع را آن كه دوپونفيلي فيلم در مسئله اين.نميكنيد دريافت
از "قندهار" و "جنگ" با مقايسه در "افغان مسعود".ميخورد چشم به بيشتر خيلي است ، ساخته
از قبل چهارسال فيلم) مرثيهوار افشاگرانه ، تاملبرانگيز ، فيلمي دارد ، اختلاف جهت هر
كرده پيشبيني درستي به را او وقوع شرف در مرگ دوپونفيلي ولي ميشود ، ساخته مسعود ترور
.پنجشير دره شكوه با زيباييهاي از سرشار و (بود
با مبارزه در درخشانش سابقه خاطر به يكي بود ، محبوب چهرهاي غربي رسانههاي براي مسعود
هر داشت ، عكستري خوش چهره شمال ، ائتلاف رهبران ساير به نسبت او كه اين ديگر و شوروي
بودند ، داده ارائه هم موثرتري رهبري و بيشتر سياسي مهارت خود نوبت به آنها از برخي چند
ملايم لبخند هرگز كه ميرسيد نظر به و بود متفكر كاملا حال عين در و خوشتيپ بسيار او
پايين به كلاهش زير از خاصي اندوه با همواره او چشمهاي نميشود ، محو درونگرايانهاش و
سياسياش فعاليتهاي به مسعود كه اين از بعد فيلم ، دوپونفيلي از بخشي در.ميشدند خيره
به طالبان عليه مبارزه براي دوباره بعدا ولي ميكند ، رها را او دلزدگي با برميگردد ،
كه بود مردي او.بود كرده درك را روحاني و باشكوه مرد اين عظمت اوميشود ملحق او
با هم آن سازد ، عملي پارهاش چند كشور در را آرامش و اتحاد تحقق غيرقابل روياي ميخواست
.سياسي درگيريهاي و منازعات طريق از نه و خداوند نيروي بر توكل
تعصب بتواند يا و بگيرد بر در را افغانستان تاريخ مسائل تمام بتواند كه فيلمي ساختن
كسي هر براي تقريبا كند ، بازگو درستي به را طالبان ميان در موجود عمومي فساد و كور
مسعود" تواضع و فروتني كند؟ امتحان را كاري چنين است حاضر كسي چه ولي است ، غيرممكن
اين در وقايع و موقعيتها نهايي حد تا ميدهد دست به فرصتي "قندهار" و "جنگ" ،"افغان
به "جنگ" ابتداي از وقايع جزئيات.دهند نشان را خود "واقعي رخدادهاي" از مملو سرزمين
است ، مورد سه اين ميان از فيلم خشنترين و بهترين اين شدهاند ، طرحريزي استرادا وسيله
و "كلي انهدام" آواره ، ميليون چهار مرگ ، حال در يا كشته ميليون نيم و يك جنگ ، سال بيست
حاضر من حال هر به ولي.اواخر همين تا البته ;"بينالمللي جوامع ديد از كلي فراموشي"
تا افغانستان ، نابودي خاطر به ما شيدايي واسطه به ويراني اين پايان كه ببندم شرط نيستم
.يافت خواهد ادامه كي
افغان رئيس يك پرتره
آزرم محسن
به":گفته جايي كه كردهاند نقل فرانسوي (وفيلمساز) رماننويس "رومنگاري" از
است دنيايي افغانستان.نكردهاند كشف ديگران كه كنيد كشف را دنيايي تا برويد افغانستان
را نامش ميتواند زودتر كند ، كشف زودتر را آن كه كس هر و ندارد ما دنياي به شباهتي كه
به گاه هيچ داريم ، خبر زندگياش از كه آنجا تا دستكم ،"گاري رومن" ".بگذارد آن روي
استيفن" و "سيبرگ جين" بازي با (1972) "!بكش" سينمايي فيلم جز و نكرده سفر افغانستان
آشناست "گاري" با كه كسي تكليف حساب اين با نكرده ، اشاره افغانستان به ديگري جاي "بويد
در كه حرفهايي به دارد شباهتهايي البته ، او ، حرف اول تكه.نيست روشن حرف اين قبال در
را او حرف دوم تكه اما حال عين در.ميآورند زبان به فيلمسازان بعضي اخير سال چند اين
.دانست "گاري" ذاتي طنزهاي جزو را آن است بهتر و گرفت جدي قدرها آن نبايد گويا
همان از سينماباشد داشته جالبي نتايج ميتواند او حرف اول تكه به توجه همه ، اين با
.شود آن وارد داستان و خيال تا گذشت اندكي و داشت مستند رويكردي اختراعش آغازين روزهاي
و افغان مردم.است مستند سينماي به توجه احتمالا ، سينما ، در افغانستان شناخت درست راه
رژه" فيلم در چه داشتهاند ، حضور ميلادي بيست دهه اواخر از دنيا ، سينماي در افغان تاريخ
چه و كرده بازي افغانستان سفير نقش به آن در "پاول راس" كه (1929/ لوبيچ ارنست) "عشق
و افغانستان درباره فيلم مهمترين قولي به كه (1971/ هايمر فرانكن جان) "سواركاران"
افغانستان به اندكي توجه داستانگو سينماي همه اين با.است شرق در موجود انساني روابط
كه رفتند موضوعي سراغ به و شدند كار به دست كه بودند مستندسازان اين عوض در داد ، نشان
.پرداخت آن به بهتر مستند رويكرد با ميشد
در و مياندازد كار به را خود ذهن آنها اساس بر كه دارد فهمهايي-پيش مستند ، فيلمساز هر
كه بود گفته مورد اين در جايي "احمدي بابك".ميكند نفي يا اثبات را آنها فيلماش
براي ديگران كه صفتي هر حالا) فيلم هر با كس هر رويارويي در مخاطب هر دريافت استراتژي
نيز مستند فيلم روايت.ميگيرد شكل (باشند داده آن به كه نامي هر و باشند شده قائل فيلم
مستندي فيلمهاي نميتوان كه داشت توجه بايد حال عين در.است خاص روايتي تماشاگر هر براي
سينماي تازه نظريهپردازان.دانست واقعيت عين شدهاند ساخته افغانستان درباره كه را
روايي را چيز همه و ميكنند مخالفت واقعيتاند عين مستند فيلمهاي كه نظر اين با مستند
آن از خاص روايت يك يعني چيز ، هر درباره ساختن فيلم ميگويند آنها.ميدانند سينمايي و
.است ممكن روايتهاي از يكي تنها مسلم قدر خاص روايت اين و دادن نشان را چيز
فرانسوي روزنامهنگار و مستندساز "دوپونفيلي كريستف" ساخته (1997) "افغان مسعود" فيلم
است تصويرهايي كاملترين از يكي احتمالا ، شد ، پخش اسلامي جمهوري سيماي از پيش مدتي كه
اين و بود خودش نميكرد ، بازي دوربين جلوي او.ديد "مسعود احمدشاه" از ميتوان كه
مسعود" نه اما همه اين با.ميكرد ضبط را زندگياش و ميكرد تعقيب را او كه بود دوربين
كس هيچ نه و ميدهد نشان را افغان فرمانده اين شخصيت وجوه و او زندگي حقيقت همه "افغان
.خواسته فيلم سازنده كه است چيزي ديدهايم ، ما آنچه.دهد انجام را كار آن ميتوانست ديگر
نمايش زمان از فيلم.كنيم نگاه را افغان رهبر يك زندگي از گوشهاي ما ميخواسته او
زندگي عين را آن خيليهايشان كه كرده پيدا زيادي طرفداران تاكنون Arte شبكه در اولش
داريم آدم يك ديد زاويه با فقط ما كه اينجاست اما مسئله ميدانند ، "مسعود احمدشاه"
فيلم ساخت زمان در گفته بارها كه گونه همان "دوپونفيلي".ميكنيم نگاه را ديگر آدمي
انتخاب را روشي (1987) "افغان رئيس يك پرتره:مسعود" يعني "مسعود شاه" به راجع اولش
شاه" مقاومت و مبارزه شيفته چنان او اول فيلم در.ندارد آن از دلخوشي ديگر كه كرده
هيچ كه است حالي در اين و ميكند معرفي افغان مجاهدين آمال غايت را او كه بوده "مسعود
آگاهانهتر رويكردي شده ، ساخته بعد سال ده كه دوم فيلم.نميكند توجه افغانها به كس
.است درآمده اولي از بهتر نهايتا كار و داده شناخت به را خود جاي كارگردان شيفتگي دارد ،
هنري اثري مستند هر حال عين دردارد را خودش خاص بياني شيوه و سياق و سبك مستند ، هر
دل از را مستند يك.است آن سازنده ذهن ساخته دليل همين به درست و ميآيد حساب به هم
كه باشد گونه آن چيز همه تا انتخابي و است كار در گزينشي ميكشند ، بيرون فيلم ساعتها
همين و آدم ، يك چشم از واقعيت از بخشي است ، جريان در واقعيتي سينما.ميخواهد كارگردان
شاه احمد" همه "افغان مسعود".دانست آن تمام يا واقعيت عين را مستندي هيچ نبايد كه است
مستند فيلمهاي.ماست دسترس در او غياب در فعلا كه بخشي او ، از است بخشي نيست ، "مسعود
.ميخورند درد همين به
نميشود تمام جنگ اين چرا
"مجاهدين سرزمين در جنگ" فيلم به نگاهي
كامي لزلي
تاجيك امين:ترجمه
درشبكههاي بازنشسته ژنرالهاي و سياسي تحليلگران كه است افغانستاني به نگاهي فيلم
كنند پيشنهاد آن براي راهحلي نتوانستهاند هنوز هم خبري
افغانستان در ايتاليايي سه توسط كه مستندي فيلم ،"مجاهدين سرزمين در جنگ" كه وقتي از
گرفت ، قرار عمومي استقبال و توجه مورد ژوئن در نيويورك فيلم جشنواره در شده ، ساخته
.گرفت پيش در را جديد رويكرد و برخوردها تايمز
:ميگفت رم در دفترش از تلفن پشت فيلم ، تدوينگر پتيتو ، جوزپه بار يك كه ميآورم خاطر به
"است؟ وقوع حال در جنگي افغانستان در آيا ميپرسيدند ما از هنوز مردم فيلم ، اين از بعد"
".نيست باوركردني مردم براي مسئله اين هنوز"
فيلم.است افغانستان سرزمين زبانهاي اصليترين از يكي هم دري و است دري لغتي جنگ ،
را سرزمين مختلف نيروهاي بين نزاع دهه دو از حاصل خرابيهاي از پژمرده و خسته چهرهاي
به نگاهي فيلم اين.است شده فراموش ما مردم از بسياري براي هم هنوز كه ميدهد نشان
هنوز هم خبري شبكههاي در بازنشسته ژنرالهاي و سياسي تحليلگران كه است افغانستاني
ارزشهاي به توجه قابل و صميمي نگاهي اينكنند پيشنهاد آن براي راهحلي نتوانستهاند
در كه ميدهد نشان را سر به عمامه مردي دوربين ، است جنگ در رفته دست از انساني
از كه آوارگاني بيپايان انبوه ميان در افغانستان ، پنجشير دره از خشن و خشك چشماندازي
صورتي ولي است خشن و گرفته او صداي.است ايستاده ميگريزند شمال سمت به طالبان لشكر دست
جنگ جا اين چرا شده ، تمام جا همه جنگ":ميگويد او.دارد گودافتاده چشمهايي و نحيف
"نميشود؟ تمام
يك پزشك ، يك - را كساني از نفر سه عوض در ندارد ، خودش مكرر سوال براي پاسخي "جنگ"
سرزمين اين در را بيمارستاني تا ميكوشند كه ميكند دنبال - پرستار يك و جنگي خبرنگار
عنوان به امروزه كه ،(مجاهدين يا) غيرنظامي جنگجويان از جمعي دست به كه كنند تاسيس
آغاز سال 1999 فوريه در داستان.شود اداره بايد ميشوند ، شناخته شمال ائتلاف نيروهاي
و وندمياتي آلبرتو فيلم ، كارگردانهاي و پتيتو آقاي كه است موقعي اين و ميشود ،
به دست مو اتوره همراه به ،(هستند زندگيشان سوم دهه اواسط در همگي) لازارتي فابريزيو
سال از كه است ايتاليايي قديمي خبرنگار يك مو آقاي.ميزنند افغانستان به سفري تدارك
كردند ، آغاز سرزمين اين در را داخلي جنگي شوروي نيروهاي كه وقتي از يعني بعد ، به 1979
بنيادي دارد قصد كه جراحي جينواسترادا ، .است داده قرار پوشش تحت را سرزمين اين اخبار
رولندز ، كيت و كند ، تاسيس داخلي جنگهاي قربانيان نفع به بينالمللي كمكهاي براي
.ميپيوندند آنها به نيز اوليه كمكهاي گروه عضو و انگليسي پرستاري
از و ميكند سوار تاجيكستان پايتخت ;دوشنبه از را آنها روسي ، دررفته زهوار هليكوپتر يك
جا اين در كه ميرساند ، سكنه از خاكي ويران درهاي به برف از پوشيده كوهستانهايي ميان
به رسيدن از قبل آنها راه ، ادامه درميكنند استقبال گرمي به آنها ورود از مجاهدين
از گروهي نظامي ، مردان از گروهي با شمال ، ائتلاف نيروهاي رئيس رباني ، برهانالدين خانه
.ميشوند رو به رو نيز شده تخريب تانكهاي از پراكنده لاشههايي پوشيدهو كاملا زنان
را بيمارستان تاسيس اجازه بيعاطفه و سرد كاملا حالتي با و سفيدش ، ريش و عمامه با او
.ميكند صادر استرادا دكتر براي
بيمارستان ناقص و بدوي عمل اتاق كردن گرم براي سوختي عنوان به حيوانات مدفوع گلولههاي
از جهنمي محصول آنها زخمهاي.هستند بچهها بيماران ، از زيادي تعداد.ميكنند عمل
.كاشتهاند زمين در مجاهدين يا و طالبان شوروي ، نيروهاي كه است زميني مينهايي
شاريكار.ميشود داده نشان فيلم در گاهي كه است ، عضو قطع زخمها ، اين نتيجه معمولترين
صداي.ميشود بمباران طالبان نيروهاي دست به مكررا كه است مكاني مقدم ، خط نزديكي در
و كردهاند ويران را خانهاش بمبها چگونه كه ميدهد توضيح كادر از خارج در كوچكي دختر
بازارچهاي ، در.داشتهاند نگه باندها از پوششي در شده قطع درختي كنده مثل را بازويش
گدايي نيازمند ، بيوهاي و ميكنند كار سختي به نعلبند و آهنگر عنوان به كوچك بچههايي
.ميكند
تودهاي كردن سرگرم براي.دارند گمراهكننده و بديمن ظاهري هم تفريحات و سرگرميها حتي
ديگران و ميخورد شيشه خردههاي مردي شدهاند ، جمع اسلامي نوي سال جشن براي كه مردم از
و ميشوند سوار اسبها پشت بر مردان مسابقه اين در.هستند بزكشي قديمي بازي مشغول
.كنند پاره چند سرزمينشان همچون را آن و بياورند دست به را گوسالهاي لاشه تا ميكوشند
عظيمي توده كه بود زماني اين و آمد ، پيش جولاي 1999 در لحظه سختترين فيلمسازان ، براي
بيمارستان به مجروحين انتقال براي اضطراري پروازهاي و كردند حمله شاريكار به طالبان از
شد ، پخش ايتاليا تلويزيون در كه فيلم از دقيقهاي نسخهاي 75 حال اين در.ماند مختل
جديد مكاني.شود جمعآوري واقعه اين براي اختصاصي كمكهاي دلار هزار دويست تا شد باعث
برنامههايي دو هر فيلم ، و بيمارستان پايان ، در":ميگويد پتيتو.شد انتخاب شهر در هم
".شدند ما براي همارزش و يكسان
عمليات يك طي كه مجاهدين رهبر و پنجشير شيردره مسعود ، شاه احمد با همچنين فيلمسازان
از ترور اين كه ميرود گمانكردهاند مصاحبه نيز شد كشته سپتامبر نهم روز تروريستي ،
محقق پارخ ، ويكرام.است شده انجام بودهاند ارتباط در بنلادن اسامه با كه افرادي سوي
ميرسد نظر به ولي است داده نشان فيلم به خاصي توجه نيز بشر حقوق ناظر و افغانستان امور
داشته شاه مسعود با ارتباط در كه است غيرمنتقدانهاي موقعيت با رابطه در فيلم مشكل كه
و نفرتانگيز بمبارانهاي قرباني كه ميدهد نشان را مردي فيلم در":ميگويد اواست
كابل به حملههايي هم مسعود نيروهاي كه نميگيرد نظر در هرگز ولي هستند ، طالبان زجرآور
چند هر ".نگرفتهاند نظر در را آنجا بيدفاع شهروندان گرفتاري آنها در كه داشتهاند ،
وارد آنها به افغانستان مردم حقوق رعايت عدم جهت در طالبان نيروهاي كه آزاري و خشونت كه
همچنين او.است شمال ائتلاف نيروهاي با مقايسه غيرقابل و بيشتر ، بسيار آوردهاند ،
حق كدام هيچ و شدهاند غيرقانوني اعمال مرتكب خودشان اندازه به جناحها همه":ميگويد
".نگرفتهاند نظر در مردم براي را دولت تشكيل براي انتخاب
است ، فعاليت حال در آنجا در بيمارستان كه محلي از ماهوارهاي تلفن يك وسيله به وندمياتي
چيز هر از پيش كه است معني اين به بودن فيلمساز":ميكند تفسير گونه اين را خودش اوضاع
ما.ميكني بيان را آن كه شوي واقعيتي از بخشي بايد.كني معامله انساني احساس و شور با
معنايي چه است كشيده طول آن در سال بيست جنگ كه كشوري در زندگي كه بفهميم تا ميكوشيم
را سياسي مقصر كه اين تا بياوريم دست به را تجربهاي چنين ميخواستيم بيشتر ما.دارد
".كنيم پيدا
با را فيلمي آنها.شدند آشنا هم با بودند ، دانشجو رم در كه وقتي وندمياتي و پتيتو
را تلويزيوني كوتاه مستند چند و پيوست آنها به هم لازارتي بعد و كردند كارگرداني همديگر
ساله دو دوره يك از ماه هفت مفيد طور به آنها "جنگ" ساختن براي.كردند كارگرداني هم با
بيگانه فرهنگ اين درباره را كلي و اجمالي نگاهي تا كوشيدند و گذراندند افغانستان در را
مجيدي مجيد و "قندهار" با مخملباف محسن مثل ايراني كارگردانهاي.بياورند دست به دور و
ايران ساكن افغاني آوارههاي و طالبان سلطه زير زنان مصائب و گرفتاريها هم "باران" با
در كه هستند روايي و ساختگي فيلمهايي دو هر كشيدهاند تصوير به و كرده دراماتيزه را
.شدهاند فيلمبرداري ايران مرز
كاركنان از درصد حدود 30ميدهد نشان را فعاليت حال در بيمارستاني "جنگ" دوم نيمه
جراحي براي جنگ ميدان از خيره و گيج نگاهي با مجاهدين.ميدهند تشكيل زنان را بيمارستان
مبارزه به كه كند متقاعد را آنها تا ميكوشد استرادا دكترميشوند منتقل بيمارستان به
مبارزه براي كه ميبينيم حالي در بعد ماهها را شده قطع پايش كه جواني سرباز.برنگردند
اينجا.اوست تخصص اين":ميكند توصيف گونه اين را وضعيت اين پتيتواست رفته مقدم خط به
نفر پنج و برميگردند مبارزه براي دوباره نفر پنج ميكنيم ، معالجه كه نفري ده هر از
درمان براي فقط بيمارستان ساختمان.بودهاند نكرده انتخاب را درستي راه كه ميفهمند
متفاوت راهي ميآورد ، وجود به را جديد عقايد كه شده بنايي به تبديل اينجا نيست ، مردم
".هم كنار در زندگي براي
امكانات به افغانستان جمعيت سوم يك از كمتر كه ميدهد خبر استرادا دكتر تلفن در
اوليه اصول آن در ميتوانيم ما كه است مكاني بيمارستان بنابراين.دارند دسترسي بهداشتي
در او حاد و بدخيم ملانوماي كه ميدهد نشان را مردي همچنين "جنگ".كنيم لمس را بشر حقوق
نماد اين كرديم فكر ما":گفت پتيتو.است برده بين از را او آرواره سرطان.است مداوا حال
او چهره در ماكرد خواهد نابود بيپايان جنگ يك سرطان از را كشور اين كه است مسخي
او است ، پادرآوردنش از حال در كه زخمكاري اين وجود با اما ".ديديم را افغانستان آينده
.ميگردد كوچكش پسر براي سيبي دنبال به تختش پشت هنوز
فريبنده ، و پيچيده صحنه يك درميشود روايت بچه يك ديدگاه از ،"جنگ" از عظيمي بخشي
را پدربزرگش تا ميآيد بيمارستان به تنهايي ، به سيبي كيسه حمل حال در سالهاي دختر 4
..را من كه آمده".است داده دست از مين ميدان در را پايش كه سپيدمويي مجاهد.كند ملاقات
به بخورد فرو را صدايش نااميدي با كه اين از پيش پيرمرد كه است جملهاي آخرين اين ،".
.ميرسند نظر به بزرگ لاغرش صورت براي دختر درشت چشمهاي.ميآورد زبان
امپراتوري يك عليه دره يك
"دوپونفيلي كريستف" با گفتوگو يك گزيده
بهار اميد:ترجمه
كه ساله يك و پنجاه حدودا روزنامهنگاري است ، فرانسه اهل مستندسازي "دوپونفيلي كريستف"
به رغبتي مستندي فيلمساز يا تهيهكننده هيچ كه سالهايي در و دارد فيلمسازي دغدغه
شخصياش بودجه با و شد كار به دست نميداد نشان افغانها و افغانستان درباره فيلم ساخت
.هستند افغانستان نزديك و دور سالهاي از ماندگار سندهايي كه ساخت را فيلمهايي
باز آنان با را دوستي باب راه همين از و بود يافته را افغانها با دوستي راه دوپونفيلي
دليل همين به.شود صميمي دوست "مسعود شاه احمد" مثل آنها فرماندهان با توانست حتي و كرد
او كارنامه در.بپردازد "مسعود" مثل فرماندهاني به توانست ديگران از بهتر كه است
او علاقه از مسلما افغانستان درباره مستند نه وجود اما ديد ، را زيادي مستندهاي ميتوان
دره يك" نام به افغانستان درباره او فيلم اولين.ميشود ناشي مردماش و سرزمين آن به
"نگراني با عبور برگه" فيلمهاي سال 2001 تا و شد ساخته سال 1981 در "امپراتوري يك عليه
،(1986) "شده كشته سربازان و روس شدگان مجازات" ،(1984) "بيتوقف جنگجويان" ،(1983)
(1992) "جهان سوي آن كابل" ،(1990) "جنگ گردوغبار" ،(1987) "افغان رئيس يك پرتره:مسعود"
را (2001) "افغانستان در شده سپري سالهاي:مخفي زندگيهاي" ،(1997) "افغان مسعود" ،
.است ساخته
.ديدهايد را زيادي مردمان و بودهايد زيادي كشورهاي در ساختهايد ، زيادي مستندهاي شما*
...است ديگر كشورهاي از بيش افغانستان به شما علاقه ميرسد نظر به همه اين با
دوست را كشورها آن اگر.دارم علاقه ساختهام فيلم آنها در كه كشورهايي همه به من
براي اما افغانستان مسئله.نميساختم فيلم آنها از و نميرفتم سراغشان به اصلا نداشتم
حتي و نداشت تمامي گاه هيچ جنگ كه برميگشت كشور آن وضعيت به اول جنبه:داشت جنبه دو من
آغاز جنگي دوباره كه بود مطمئن نميتوان ميبرد سر به صفا و صلح در اسما كه نيز حالا
يافته ، پايان چيز همه ميكنيم گمان كه زماني حتي است ، آتش زير خاكستري افغانستان ، .نشود
افغانها.برميگردد كشور اين مردم به دوم جنبه.شود آغاز چيز همه است ممكن
چنان و دارند دوست را وطنشان چنان.ديدهام عمرم در كه هستند آدمهايي وطنپرستترين
مقابل در هستند ، سرسختي آدمهاي افغانها.است شگفتي مايه واقعا كه ميجنگند برايش
آدمهاي حال عين در.كنند فدا را جانشان حاضرند حتي و نميآيند كوتاه اصلا چيزها بعضي
به كه است وقتي تا اين اما.ميكنند بذلهگويي و ميگيرند گرم هستند ، مشربي خوش
و ميرود هم توي كلاهتان صورت اين غير در بگذاريد ، احترام آرمانهايشان و اعتقادات
.ميشود پا به جنگ
بود؟ سختي كار آنها كنار در زندگي آمديد؟ كنار چطور آنها با*
مهماننوازي چنان من حق در.شناختهام كه هستند آدمهايي مهربانترين آنها.اصلا
شوروي سياستمداران كه تصوري خلاف به افغانها.بود خواهم مديونشان هميشه كه كردهاند
است صورتي در اين اما ميزنند خشونت به دست.نيستند خشني آدمهاي بودند ساخته آنها از
.بايستد مقابلشان كسي كه
...داريد دوست ديگر كشورهاي از بيش را مردماش و افغانستان حساب اين با پس*
به من دلبستگي.شماست با حق ميبينم ميكنم فكر كه حالا.ميكنم قبول را حرفتان
حد اين تا ساختهام كه ديگري فيلمهاي در نميآيد يادم اصلا.است حد از زياد افغانستان
با قدر آن و بودم رفته افغانستان به قدر آن.شوم علاقهمند مردماناش و كشور يك به
آنها كنار در هم من.ميديدم آنها زندگي متن در را خودم كه بودم شده دمخور مردماناش
منظرهياب از كه زماني اما نميگرفتم دست به تفنگ آنها مانند البته.ميكردم مبارزه
...نباشد بعضيها تن به سر داشتم دوست ميكردم نگاه آدمها به دوربينام
ميشدند؟ شما مانع داشتيد؟ مشكل خاصي كس با طور؟ چه*
را او نميتوانستم جوري هيچبرميگشت "حكمتيار گلبدين" به همه از بيش ماجرا اين خب ،
ذره يك.افغانهاست دشمن اما است افغان گرچه است ، خائن يك نظرم به حكمتيار.كنم تحمل
كمك به بايد كه منافعي است ، خودش فكر به نيست مردم فكر به اصلا ندارد ، مردانگي
"مسعود" نيروهاي خون به.برسانند قتل به مرا دوستان بود داده دستور او.كند جمع خارجيها
از يكي.ميرساندشان قتل به و ميتراشيد مانع برايشان ميتوانست كه جور هر و بود تشنه
سالها البته بود ، خبرنگار يك فقط من دوست.كشت بود انگليسي كه را خبرنگارم دوستان
.كند استفاده دوربين از تفنگ جاي به بود داده ترجيح اما بود نظاميگري حرفهاش قبلاش
حكمتيار البته.رفتم ديدناش به بود بيبيسي خبرنگار كه "برايس سوزي" با همراه بار يك
دوربين منظرهياب در وقتي.ميگردد دنبالاش او كه هستم "دوپونفيلي" همان كه نميدانست
است چهرههايي كريهترين از يكي او چهره.كردم مرگ آرزوي براياش بارها ميديدم را او
.ديدهام سالها اين همه در كه
نه؟ بود ، خوب "مسعود شاه احمد" با رابطهتان عكس ، به اما*
.ميكرد جذب را همه او دردمند چهره.بود متفاوت ديدم كه افغانهايي همه با "مسعود"
چنان ميديدم را او بار هرداشت لبهايش روي لبخندي معمولا و ميزد حرف شمرده و آهسته
را كاريزما مفهوم.ميكردم آرامش احساس كه ميفشرد را دستام و ميگرفت آغوشام در گرم
كه نديدم را ديگري فرمانده هيچبودند او عاشق سپاهياناش.بودند ساخته او براساس انگار
و داشت بازي ذهن بود ، مترقي آدمي "مسعود".باشند شيفتهاش اندازه اين تا سپاهياناش
چيزي تا كنم خاموش را دوربين ميگفت فيلمبرداري زمان در بارها.ميشناخت را جديد دنياي
نغزي حرفهاي و ميكرد شوخي موقع بهبود بيحد او حياي و حجب.بگويد خودم به فقط را
بعد و ميخواند حفظ از كه بود فارسي شاعران شعرهاي هميشه حرفهايش چاشني و ميگفت
.ببيند را او چون كسي سال سالهاي تا افغانستان نميكنم فكر ميكرد ، ترجمهاش
ويژه شرايط در زندگي
اسكات.ا.اي
كه ميكند معرفي ما به را (ايتاليايي پزشكي) استرادا جينو "مجاهدين سرزمين در:جنگ"
تمركز واقع در كند ، تاسيس افغانستان شمال در مقدم خطوط نزديك در بيمارستاني تا ميكوشد
ستيزي و درگيري از تلخي با او فيلم از بخشي در.است بيمارستان اين ساخت بر فيلم اصلي
از چيزي كه فيلم ايناست داده رخ كشور اين در "شده فراموش جنگي" سر بر كه ميكند ياد
لازارتي ، فابريزيو از قهرمانانه و بيدريغ مستندي ندارد ، كم افغانستان در جاري واقعيت
به كامل و چكيده نگاهي چيز هر از بيش فيلم اين.است پتيتو جوزپه و وندمياتي آلبرتو
جنگزده انسانهاي حقوق ميخواهند كه ميدهد قرار كساني اختيار در را ، افغانستان سرزمين
نداده نشان آن به توجهي اين از پيش تا جهانيان كه حقوقي دهند ، قرار آنها اختيار در را
.بودند
وريته سينما سينمايي سنتهاي حيات ادامه براي مدركي و شاهد "جنگ" سينمايي ، تعاريف در
و استرادا دكتر توسط عمده طور به تقريبا و ميگذرد راوي و متن گفتار بدون فيلم است
پيش به _ ايتاليايي خبرنگار يك مو ، اتوره و انگليسي پرستار يك رولندز ، كيت _ همكارانش
و مبارزه و جنگ حاصل كه ميرود فرو مرج و هرج و فلاكت نكبت ، از دنيايي به و ميرود
.است آن پيامدهاي
طولاني و رنج و پردرد تهاجم از كه است سندي قطعيترين و شيواترين برگيرنده در فيلم
از كه طالبان ، قوانين و داخلي برادركشانه جنگهاي همچنين است ، مانده جا به روسها
و سربلندي با و راست سر و واضح كه مردمي ;برميآيد افغانستان مردم خود زندگي و خواستها
اگر _ ميگويند سخن است ، شده داشته روا آنها بر گذشته دهه دو طول در كه توحشي از بزرگي
وسيله به پايشان كه كوچكي بچههاي _ هستند دردآور و دلخراش بسيار فيلم تصاوير چه
مخروبه ، و شلوغ عمومي اتاقهاي در بيمار و زخمي سربازهاي شده ، قطع زميني مينهاي
را ما تضرع و ناراحتي فيلمسازان حال اين با _ شدهاند فقير و بيخانه كه مسني آدمهاي
رولندز ، خانم كه همچنان نميدهند ، نمايش احساساتزده قالبي در را تصاويرشان و نميخواهند
بدون و تمام شجاعت با را خود انساندوستي آنها.ميكنند عمل مو آقاي و استرادا دكتر
آنها با فيلمسازها كه كساني يعني شمال ائتلاف مبارزين.ميدهند نشان مليگرايي و توهم
سپتامبر ماه در كه پنجشير دره افسانهاي شير مسعود ، شاه احمد جمله از _ ميكنند گفتوگو
به درست _ شد ترور ميباشند ، اسامهبنلادن با ارتباط در ميشود گفته كه مرداني توسط
آنها هستند ، آنها ناپيداي دشمنان احتمالا كه ميرسند نظر به بيباك و ظالم اندازه همان
آنها كه دشمني عليه بر ميهنپرستانه ، نبردي در كه ميپندارند مقدس جنگجويان را خودشان
مبارزه مشغول ، ميپندارندشان ، متحده ايالات و انگلستان پاكستان ، سپاهيان عنوان به
تغيير اواخر اين _ آخر كشور دو مورد در _ حداقل كه ميكند تصور آنها از يكي.هستند
.دادهاند عقيده
نواحي از ديدار دو با متفاوت ، و خشن غيرمتصل ، بخش دو در تاريخچهوار ، روايتي با فيلم
افغانستان به آمدن از استرادا دكتر هدف.ميشود پيگيري و 2000 سال 1999 در كابل ، شمال
اندازه همان به درست او بدخلقي و ناشكيبايي ولي است ، شاريكار شهر در بيمارستاني تاسيس
تصميم او.هست او مهرباني و بخشندگي كه است قاطعانه حال عين در و وخيم برنامهاش براي
به مسلح سربازان ورود از كند ، وارد ايتاليا از را بهداشتي مواد و تجهيزات تا ميگيرد
نزديك كه تانكها از ستونهايي كه كند وادار را گروهك فرماندهان و كند جلوگيري ساختمان
يك به بيمارستان وسيله اين به شايد تا كنند منتقل ديگري جاي به را شدهاند پارك ساختمان
رولندز خانم و او.بماند محفوظ طالبان توپخانه آتش از و شود تبديل مقاومت بدون ملي محل
استخدام به هم را آوارهها از گروهي و ميدهند قرار آموزش تحت را كرد پزشكان از تعدادي
.كنند كمك آنها به خدمتگزار و دستيار عنوان به تا ميآورند در خود
و پابرجا امن ، مستحكم ، واحهاي شدهاند موفق آنها كه ميرسد نظر به ،"جنگ" پايان در
لحظهاي شاريكار در او كار.بياورند وجود به يكديگر با ارتباط در و فاجعه ميان را آرام
.ميدهد قرار طالبان نظارت تحت منطقه در را هليكوپتر زيادي تعداد كه ميرسد خود كمال به
فقط رسيده ، آزادي به و شده خارج طالبان نظارت زير از روستاهايشان فيلم در كه زناني
.برميگردند روستا به زورگو مردان و سركوبگر نيروهاي كه ميپوشند را برقعهايشان موقعي
قاطعانهتر و بيشتر بسيار شمال ائتلاف نيروهاي مجدد پيروزيهاي از پس مواردي چنين)
عين در ولي كرد ، ياد خوشبينانه اثري عنوان به ميتوان سختي به "جنگ" از (شدهاند گزارش
.نميماند جا به آن از هم ياسآوري و نوميدكننده تاثير حال
ميانديشيم آن واسطه به كه ميدارند نگه باز ما روي به را ترديد از دريچهاي فيلمسازان
هم را تصوير اين ما براي حال عين در اما شدهاند ، سرسخت و نابود جنگ خاطر به افغانها
از يكي.نيامدهاند در پا از جنگها اين وسيله به آنها كه ميگذارد باقي
اما است ، مرگ به رو پيرمردي تصوير شده داده قرار فيلم در كه پاساژهايي تكاندهندهترين
براي كه مراقبتهايي ميان در.ملانوماست از وخيم حالتي از ناشي كه جنگ خاطر نه او مرگ
او از نهايي مراقبتهاي انجام براي را تلاشش نهايت بيمارستان ميگيرد ، صورت زخميها
تدفينش مراسم در او نزديكان كه اشكهايي.ميميرد نوهاش كنار در او ولي ميدهد ، صورت
در آرام ، مرگ اين ميكند ، حمل نيز را هوشمندانه و اميدواركننده پيامي خود با ميريزند ،
كه است ضعيف و سست پيماني پايان خشن ، وصفي غيرقابل طرز به و غيرطبيعي آدم همه اين ميان
و ديگر روش به زندگي ميكنند ، آغاز را ديگري طبيعي و ساده زندگي افغان مردم آن واسطه به
.ديگر شرايطي با
ديدي كي را پدرت بار راستيآخرين
غلامي احمد
.ميشود ديده روستا ميرويم بالا كه بالايي سر از
:ميگويد ولي
وكيل به هم سري يه...ميبرمت اونجا تا...وكيله مال ميبيني؟ را تپه بالاي خونه اون -
...ميزنم
ولي كرده سد را راه يونجه بار با الاغي.روستا كوچههاي پس كوچه توي ميافتد موتور
"...داره ميهمان وكيل كنار ، بكش رو كاديلاك رحيم عمو" ميزند ، فرياد
.نكند رم الاغ كه يونجهها به ميچسباند را خودش و ميكند يكوري را الاغ رحيم عمو
:ميگويد و ميدارد نگه او روبهروي درست "ولي"
...هستند وكيل ميهمان آقا -
"ولي".نميزند حرفي ديگر و ميدهد را جوابمميدهم سلام.ميكند نگاه مرا رحيم ، عمو
"...خورده هم رحيم عمو جامه به وكيل صابون":ميگويد و ميخندد
...آورده؟ اين سر بلايي چه -
.وكيله خانم پدر اين نداري ، خبر مگه -
دومش خانم هان ، پدر...اومد يادم هان ، -
.شد زنش كه ديد وكيل تو چي نميدونم اما داشت ، خواستگار صدتا رحيم عمو دختر..ها -
شنيدم امااست مادر فراق از كرديم فكر اولشسودانكوه برگشت مادر ، مرگ از بعد آقام -
.است گرفته زن آنجا بعد يكسال
...نداره عيبي كه گرفتن زن خوب -
...بخرد رحيم عمو واسه را پايين باغ بود داده قول اما آره -
خريد؟ -
...دخترش واسه رحيم عمو براي نه خريد ، اما -
ايوان يك و است بزرگ حياط.ميگذارد در دم را موتورش "ولي".ميرسيم چوبي بزرگ در به
دكتر است سالي ده.ميآيد پايين ايوان پلههاي از همايون دكتردارد اشراف آن به وسيع
آغوشم در ميبيند مرا تا.است چالاك هنوز اما شده سفيد موهايش.نديدهام را همايون
:ميگويد و ميگيرد
...كردي گم راه -
...دكتر است چطور حالش -
ميروم من مهندس ، ":ميگويد ولي ميكند نگاه "ولي" به.ميشود گم لبهايش روي از خنده
".بالا
و دارد سرطان پدرم ميگويد ، او راه در.ميافتيم راه در طرف به و ميگيرد را دستم دكتر
ميگويد و ندارد خبر ماجرا اين از خودش او كه ميگويد و است يكسال بماند زنده خيلي اگر
.بزنم سر بيشتر او به بايد
پدري.ميميرد هم او.بودم نكرده فكر هرگز.ميمانم حياط وسط بهتزده من و ميرود دكتر
ترس از را ما زانوهاي صدايش كه پدري.ميگرفت شوخي به را چيز همه و ميخنديد كه
چگونه ما و ميگويد چه او كه بود اين مهم نبود ، مهم برايش ما حرفهاي كه پدري ميلرزاند
نه و راضيام او مرگ از نه.آن توي افتادهام و شده باز حفرهاي انگار.ميدهيم انجام
را كسي چه يقه گناهانم و اشتباهها براي نباشد او اگر نميدانم.هستم تهي فقط متاثر ،
با را آن.ميچكد گونههايم از دارد اشك ميشوم متوجه ايوان سوي برميگردم وقتي.بگيرم
.نبرد بويي بيمارياش از او تا بدهم نشان بيخيال و قوي را خودم بايد ميكنم پاك آستين
با "ولي" اين.ميكنم حيرت.ميشنوند گل و ميگويند گل دارند و پدرم كنار نشسته "ولي"
جايش از داده تكيه پشتي به پدرم.ميخندد و ميگويد كه شد چه حالا داشت پدركشتگي كه من
:ميگويد و ميگذارد زمين را چايش.نميشود بلند
...آمدي تو گفت "ولي".بشين بيا -
چيه؟ منظورم كه ميدونيد !ببخشيد مهندس آقا _
...بيخيال ولي ، آره -
ليوان يك.باشد هم خواهرم ميتواند اما.است من پدر زن او.تو ميآيد ريحانه.مينشينم
.است شده سفيد كاملا موهايش پدرمميرود و جلويم ميگذارد چاي
باور را دكتر حرف كه دارد زندگي برق چنان قهوهاياش چشمان و دارد پهني شانههاي
.نميكنم
:ميگويد او
برميگردي؟ كي حالا -
.برميگردم بدهيد ، اجازه اگر.هستم روزي دو يكي -
...برو ميخواهي جهنمي هر حالا.شد راحت خيالم ديدمت ، وقتي.باشه -
:گفت و كرد "ولي" به رو بعد و
...بده نشانش را آبادي...باش همراهش "ولي" -
...چشم روي بر -
".هستم خدمتتان در مهندس":ميگويد و برميگردد "ولي"
ته.ندارد را هميشگي شرارت آن ديگر.ميكند نگاه چشمهايم به پدر.ميرود و ميشود پا
:ميزند فرياد پدرم.است آرامش چشمهايش
...ريحانه...كجايي زن -
"...آقا داشتيد فرمايشي":ميايستد سينه به دست كنيزي مانند.ميآيد ريحانه
.بدهيد نشان را آقا جاي !بله -
.است آفتابگير و نقلي.ميدهد نشانم را آنطرفترتالار اتاقي.ميافتم راه ريحانه دنبال
...است خوب اتاق ببخشيد ، آقا":ميگويد ايستاده در دم.نميآيد دنبالم ريحانهتو ميروم
...است ساكتي مرد ديدم را پدرتان راستي خانم ، ريحانه بله -
...است تنگ چشم آقا ، اما بله -
...ميدانم را جريانش..آهان -
...شايد كنيد ، پادرمياني شما...بزنم بهش سري نميگذارد وكيل است ، پدرم هست چه هر اما -
...خانم ريحانه چشم -
...نكند كمتان برادري از خدا -
.نبود سرحال خيلي پدر خوردم ، ايوان توي را شام.ستارهباران آسمان و است شده تاريك هوا
را آن تا ميكنم باز كتابي.اتاقش توي ورفت خورد نيمبندي شام.ميناليد پهلو درد از
.دارد كشش پر و جذاب كوثري ، داستاني عبدالله ترجمه است ، دورفمان آريل اعتماد كتاب.بخوانم
توي ميزنم بيرون اتاق از ميآورد خود به مرا انگيزي حزن صداي كه رفتهام نيمهها تا
.دارد سر بر سفيد مقنعهاي و چادر.ميخواند دعا دارد و نشسته پذيرايي ، ريحانه اتاق
و شود حضورم متوجه تا ميروم راه بيملاحظه.ميبينم گونههايش روي را اشك قطرههاي
.ميشود
دارد ادامه
|