اين يعني نو موج
ميشود اختراع نو از سينما
هجو ستايش در
آفريد را نو موج فرانسه و
اين يعني نو موج
شد متحول چگونه فرانسه سينماي
كه پاريسي جوان منتقد چندبود جهان سينماي در تازهاي سرفصل فرانسه سينماي نوي موج
سينماي آنها.شدند كار به دست خودشان بسازند فيلم بابابزرگها سياق به نداشتند دوست
و بودند هاليوود كلاسيك سينماي عاشق عكس به اما نداشتند قبول را خودشان روزگار فرانسه
مكمل نوعي به آنها فيلمهاي و نقدها.كنند آشكار را علاقهشان كه اين از نداشتند ابايي
به سينما در را چيز همه كه تئورياي شدند ، مولف تئوري رواج باعث عملا و بودند هم
.ميكرد محدود كارگردان
غنيمتي شد برگزار شهريور اول هفته هنر فرهنگسراي همت به كه فرانسه نوي موج فيلم هفته
و گدار لوك ژان چون شاخصي فيلمسازان اوليه فيلمهاي از خوب نسخههاي ديدن براي بود
كه بود هم سخنراني جلسههاي فيلم كنار در.سينما دو كايه رفقاي باقي و تروفو فرانسوا
همه كه زماني نو ، موج درباره كوچك پرونده اين.فهميد را نو موج داستان آن دل از ميشد
فرصت يك ميكنند ، توجه (جديد و كلاسيك) آمريكا سينماي به فيلمخانه و فيلم كانونهاي
!است تازه و جذاب خيليها براي هنوز فرانسه سينماي نوي موج.طلاييبود
كامبيزكاهه
جنگ از بعد فرانسه در كه جواني بودنسل نسل يك باشداسم موج يك اسم آنكه از قبل نو موج
ميكردند زندگي
دنياي فيلمهاي":بود گفته چنين آينده سينماي مورد در دور ، سالهاي در "تروفو فرانسوا"
تعداد با متناسب نيز فيلمها اين تماشاگران تعداد و ميشوند فيلمسازانشان شبيه آينده
بتواند كسي هر اميدوارم":گفته ديگر جايي در همچنين او ".بود خواهد فيلمساز آن دوستان
ديگران و دهد نشان دوستانش به و بسازد را دارد دوست كه فيلمي و بگيرد دست در دوربيني
".دهند انجام را كار اين مشابه بتوانند نيز
.ميدهد نشان را سينما و دنيا به نسبت فيلمساز شخصي ديدگاه اظهارنظرها ، جور اين نظرم به
زياد را دوستانش كه ميكرد نگاه بهگونهاي نقد به و مينوشت هم فيلم نقد زماني تروفو
عنوان به فيلمها به كه همانگونه او.كند زياد را فيلمها دوستان ديگر عبارتي به و كند
دوستان حلقه به و كرده جلب را گروهي كه بود راهي هم نقدهايش ميكرد ، نگاه آدم يك معرف
دنياي ميتواند فيلمساز كه است تعبيري مناسبترين و بهترين شايد اين.بپيوندد فيلمساز
بايد فيلم كه ميكرد فكر "مولف تئوري" منتقدان ساير مانند تروفو.كند بيان را شخصياش
مفهوم با اين البته و)است كارگردان همان آدم اين و باشد آدم يك شخصي ديدگاه بيانگر
(.است متفاوت شد پرورانده بعدها كه مولف تئوري
و شد متنوع بسيار طرحهايش كه زماني بعد ، سالهاي در حتي تروفو فيلمهاي به كه وقتي
نظر به ميكنيم نگاه ساخت منتقدان نظر از هم و تجاري لحاظ به هم ناموفقي فيلمهاي
شايد _ شعارش اين به تروفو كه است اينگونه.دارند تعلق نفر يك به همگي كه ميرسد
.ماند وفادار _ سايرين برخلاف
دوران همان در او.ميآيد حساب به نو موج عضو داشتنيترين دوست اكنون هم تروفو فرانسوا
شيوه و حرفها فيلمها ، طريق از احساس اين.بود دوستداشتنيتر و سمپاتيكتر همه از هم
فيلم اولين سال 1959 در كه داشتني دوست آدم اين.است شده ايجاد سينما درباره زدن حرف
كه كرد شروع دورهاي در را كارش تاريخي نظر از ساخت ، "ضربه چهارصد" نام به را خود بلند
.كنند كار به شروع جديد ذهنهاي و افراد تا بودند شده جمع تاريخي شرايط و عوامل سلسله يك
نو موج.بود شده شروع قبل سالها از كه بود فرايندها و عوامل از مجموعهاي نوتاثير موج
اصلا و روسليني و ويگو رنوار ، ژان مديون مقداري بود ، نئورئاليسم مديون زيادي حد تا
در سنتي.ميداد نشان واكنش فرانسه سينماي سنت عليه كه بود فرانسه قبلي سينماي مديون
"تروفو" زعم به را فرانسه سينماي سالها كه "كيفيت سنت" نام به داشت وجود فرانسه سينماي
.كنند علم آنقد عليه ميخواستند اينها حالا و بود كرده قبضه
به واكنشي اصولا نو موج نداشت ، وجود هم نويي موج حتما نداشت وجود گذشتهاي چنين اگر
است ، آن بودن تازه و نوبودن نو ، موج در نكته مهمترين.بود موقعيت اين و شرايط اين
به را چيزتازهاي داشتند سعي كارگردانان اين يعني.زماني دوره آن در بودن تازه خصوصا
اما.است دشوارتر نيز سال 1959 از آن دادن انجام اكنون كه كاري.كنند ارائه تماشاگران
معلول بلكه ندارد ، بستگي "گدار" و "تروفو" مثل نفر پنج چهار وجود به فقط نو ، موج اتفاق
در كه جواني نسل.بود نسل يك اسم باشد ، موج يك اسم كه آن از قبل نو موج.فضاست يك
زماني فاصله علت به شايد - سياست به چنداني علاقه و.ميكردند زندگي جنگ از بعد فرانسه
مردم شوند ، دور فضايش از ميكردند سعي مردم كه بود دههاي پنجاه دهه.نداشتند _ جنگ با
سينمايي نشريه.ميخواندند كتاب و ميرفتند سينما مثلا.ميكردند تفريح بيشتر داشتند
جامعهاي به متعلق اينها همه داشتند را سينمايي نشريه خواندن حوصله مردم و ميشد چاپ
نشريه كسي باشد ملتهب سياسي نظر از كه جامعهاي در ندارد ، سياسي دغدغه آنقدرها كه است
.نميخرد سينمايي
به جوانها.بود پرفروش (سينما دو كايه مثل) سينمايي مجلههاي كه بود دورهاي دوره ، آن
اين.ميدادند نشان را خاصي فيلمهاي كه داشت وجود خاصي سينماهاي و ميرفتند كلوب سينه
.بيفتند فيلمسازي فكر به علاقهمند افراد كه شد باعث - فرهنگي لحاظ از _ مساعد شرايط
به فرانسه سينماي (پنجاه دهه اواخر و) سال 1958 در ميشد؟ تامين كجا از كار اين پول اما
كيفي سنت با و قديمي فرمولهاي با كه فيلمهايي كه جايي به بود ، رسيده بحراني مرحله
كه داستانگويي فيلمهاي ساير و ملودرام عاشقانه ، تاريخي ، فيلمهاي) فرانسه سينماي
ساخته (بود رسيده فيلم توليد در واحد سبك يك به و ميكرد توليد مدتها فرانسه سينماي
فيلم چند شكست از بعد و بود ناموفقي سال تجاري نظر از سال 1958 ، نميكرد فروش ميشد ،
سرمايهگذاري به شروع فرانسه سينماي و دولت به وابسته فرهنگي موسسههاي و دولت پرفروش ،
مرحله اولين.شد انجام مرحله چند در سرمايهگذاري اين.كردند جوانها و تازه افراد روي
را "كيفيت سوبسيد" نام به سوبسيدي شد حاضر "سينما ملي مركز" نام به جايي بود ، در 1953
اينوام از استفاده با جوانها از بسياري زمان اين در.بدهد فيلمسازي جهت جوانها به
كه شد وضع قانوني و رسيد جديدي مرحله به سال 1959 در كار.بسازند كوتاه فيلم توانستند
و.ميكرد سرمايهگذاري ساخت براي بود موافق آن با كه فيلمنامههايي روي دولت آن طبق
كارگردانان دلگرمي باعث نوعي به و بود كار تازه كارگردانهاي به مربوط قضيه اين
.ميشد تازهكار
شروع ميگرفتند موسسهها اين از كه پولهايي با جوانها تا 1961 سالهاي 1958 بين در
زندگي موقع آن در كه افرادي و شد متحول فرانسه سينماي ترتيب اين به و كردند فيلمسازي به
.داشتند ديدن فيلم براي خوبي بسيار شانس ميكردند
فيلمهاي توصيف در شدند ، فيلمساز بعدها كه منتقداني كه است اصطلاحي واقع در نو موج
موج.شويم قائل تعريفي نو موج براي خلاصه طور به كه است سخت بسيار.بردند كار به خودشان
مرام سوررئاليسم و اكسپرسيونيسم نئورئاليسم ، مانند سينمايي ديگر مكاتب ساير مانند نو
بودند معتقد كه آمد وجود به كساني توسط جريان اين كه چرا.ندارد واحدي و منسجم فكري
و "تروفو" ،"گدار" ،"روتر" ،"وت ري" شخصي نگاه طبعا و است كارگردان يك شخصي نگاه فيلم
:از عبارتند كلي بسيار صورت به داشت وجود كه اشتراكاتي اما.بود متفاوت هم با "شابرول"
ديدگاه كه بودند معتقد آنها.كارگردان داشتن اهميت و اولويت و مولف تئوري به اعتقاد *
به بايد ديدگاه اين بودن شخصي و باشد موجود فيلمنامه در و شده نوشته صرفا نبايد شخصي
اين.ديد را آن بايد بلكه شنيد ، نبايد تنها را شخصي عنصر بنابراين.دربيايد تجربي صورت
فيلمبردار دو و بود جمعي كار حاصل آنها فيلمسازي تلاشهاي و بودند دوست هم با منتقدان
دكا هانري آنها از يكي.داشتند را جوان كارگردانان اين با همكاري شانس زمان آن در مهم
در فراواني دگرگوني باعث و بودند كارشان در خبرهاي افراد كه كوتار ، رائول ديگري و بود
.شدند فرانسه سينماي
فيلمها ايننميسازد بهتري فيلم پول و كرد كار كمهزينه ميشود كه داد نشان نو موج *
بازيگران با و حمل قابل وسائل با و ميشدند فيلمبرداري واقعي مكانهاي در اكثرا
باعث نو موج فيلمسازان.ميشدند ساخته سرعت با و فيلمسازي كوچك گروههاي با و ناشناخته
كرد ، بازي "افتاده نفس از" در كه "بلموندو پل ژان":شدند ناشناخته بازيگران بعضي شهرت
مهم بازيگران و ستارگان جزء بعدها همگي كه "مورو ژان" و "آناكارينا" ،"كلوبريايي ژان"
.شدند فرانسه سينماي
مستقر پاريس در همگي بودند ، آمده دنيا به دهه 1930 حوش و حول همه كارگردانها اين *
است طبيعي بنابراين داشتند ، فرانسه زمان آن جوان نسل با نزديكي بسيار رابطه همه و بودند
.ميشود ديده دوران آن در فرانسوي جوانهاي زندگي گذران شيوه از تصويرهايي فيلمها در كه
و مهمانيها فضاي ميبينيم ، آنها در را مدلها است ، شهري فضاهاي كاملا فيلمها فضاي
و آمريكا در زمان آن رايج موسيقي كه ميشنويم را جازي موسيقي و ميبينيم را كافهها
.است اروپا
مرجع هر اصولا و سياست دولت ، به نسبت كه هستند آدمهايي فيلمها ، شخصيتهاي اكثر *
نو موج فيلمهاي در قدرت برابر در عصيان ميكنند ، رد را آن و هستند بياعتماد اقتداري
.ميشود ديده
آنها در ارزش يك عنوان به انسجام ولي ميگفتند ، داستان و بودند روايتي فيلمها اين *
خورده وصله و چسبيده هم به كه بودند پراكندهاي اپيزودهاي انگار عوض در.نبود مطرح
موج بارز خصوصيات ديگر از اصولا باز پايان بود مهم بسيار آنها در تصادفي حوادث و بودند
فواصل در را حالها و حس و لحنها ميتوان فيلم يك در بودند معتقد نوييها موج.است نو
لحظه يك و تراژيك لحظه يك شاد ، لحظه يك غمانگيز ، لحظه يك مثل كرد ، تركيب هم با كوتاه
.بود شده گرفته نئورئاليستي فيلمهاي از حدي تا خصوصيت اين كه كميك
فيلمسازهاي مثل آن ، از پيش فيلمسازهاي.بود سينمايي خودآگاه جنبش اولين عملا نو موج *
در اما بودند بزرگي كارگردانهاي آنكه وجود با "هيچكاك" ،"فورد" ،"هاكس" آمريكايي
سينه اول نوييها موج اما.نميدادند ارجاع خود از قبل فيلمسازهاي به هيچگاه فيلمها
موج در خصوصيت اين و شدند (سينماگر) است سينه به تبديل بعد و بودند (دوست سينما) فيل
يك مثل قبلي فيلمهاي از فيلمسازان اين بنابراين.است رديابي قابل نيز كشورها ساير نوي
پست مانند نوعي به شايد.ميگرفتند الهام فيلمهايشان در آن از و ميكردند استفاده متن
از نوييها موج واقع در داراست را بودن التقاطي و بودن تركيبي ويژگي هم آن كه مدرنيسم
...ميدادند انجام را كار اين پيش سالها
ميشود اختراع نو از سينما
افتاده نفس از و گدار لوك ژان نو ، موج
موتمن فرزاد
ساختماني از بلكه شخصيتها روانشناختي تحول و داستان از نه افتاده نفس نفسگيراز روح
ميشود ناشي ميبينيم فيلم در كه
در.آورد روي فيلمسازي به كه بود سينما دو "رومر اريك" كايه منتقدان آخرين از يكي گدار
سال همان ژوئن در و را فيلمش سومين شابرول و ساخت را شير نشان "رومر اريك" ژوئيه 1959
ميآيد ، در نمايش به سال همان ژوئن در نيز "من عشق هيروشيما".شد ساخته "ضربه صد چهار"
البته.ميآيد حساب به راستي دست موجنوييهاي دسته از كه است "رنه آلن" ساخته فيلم اين
موجنو فيلمسازان از دسته آن به بلكه نبود ، آن سياسي معناي به چپ و راست دستهبندي اين
خطاب راست را موجنوييها سايرين و ميشد اطلاق چپي واژه بودند سينما كايهدو در كه
به سال 1961 در ولي خورد كليد در 1959 (ماست آن از پاريس) ريوت ژاك اول فيلم.ميكردند
در خوب فيلم همه اين كه است نادري اتفاق.است كرده بازي آن در نيز گدار كه رسيد ، پايان
موجنويي نهضت شروع "افتاده نفس از" اينكه با.شدهاند ساخته هم به نزديك سالهايي طول
دليل به اما داشته وجود (...و تروفو شابرول ، ) ديگران تجربههاي آن از قبل و است
ميدانند ، موجنو شروع را آن فرم ، عرصه در انقلابي رويكردي و راديكال و نامتعارف ساختار
از بعد و افتاده نفس از از ، قبل دوره دو به سينما":است گفته تروفو فرانسوا كه طوري به
و رزمنا و كين همشهري فيلم دو افتاده ، نفس از تجربه از قبل ".ميشود تقسيمبندي آن
.بودند كرده ايجاد خود دوران در را حالتي همچنين نيز پوتمكين
آورد عمل به فيلم اين ساخت جهت را خود تلاش تمامتر چه هر بيتابي با سالگي در 29 گدار
مشاهده فيلم در "بلموندو پل ژان" شخصيت عصبيت با هماهنگي در را بيتابي اين سرايت ما و
كه "احمقم يك من باشه خب ، ":فيلم ابتداي جمله همان به استناد با بشود شايد.ميكنيم
ساخت براي را گدار توسط شده اتخاذ راديكاليسم و حماقت ميشود ، گفته بلموندو پل ژان توسط
ديوانگي همان حماقت از منظورم البته.است عجين حماقت با من نظر به سينماكرد حس فيلم
.است حماقت خود منظور بلكه نيست
فيلمنامه كه خواست او از گدار و بود شده نوشته تروفو فرانسوا توسط فيلم اوليه فيلمنامه
تروفو فيلمنامه به روايت شكل لحاظ به تقريبا افتاده نفس از.بدهد او به ساخت براي را
درباره حالا":آورده استادان از را جملهاي تروفو فيلمنامه ابتداي در امااست وفادار
در تغييرات بيشترين.نيست آن از اثري فيلم فعلي شكل در كه ".ميكنيم صحبت موحش چيزهايي
مخصوصا.است شده فيلم جاهاي از خيلي در تغيير باعث امر اين و است گرفته صورت ديالوگها
محبوبش و شارلوت كوتاه فيلم من نظر به.داراست را تغيير بيشترين كه هتل در اتاق سكانس
صحنههاي.است بوده (افتاده نفس از) فيلم اين در "هتل در اتاق" سكانس ساخت براي تمريني
.كردهاند پيدا فيلمنامه به نسبت بيشتري گسترش فيلم در نيز سوئدي زن خانه به مربوط
كمتر فيلمنامه در پاياني سكانس كه طوري به ميگيرد صورت پاياني سكانس در ديگر تغيير
من از طبعا او زيرا كرد ، انتخاب خشن پاياني لوك ژان":ميگويد تروفو.بوده تراژيك
ميديد لازم او بود ، نااميد بسيار ميساخت را افتاده نفس از كه دوراني در.بود غمگينتر
حذف را فيلم پاياني ديالوگهاي از يكي كه خواستم او از من بدهد نشان را مرگ فيلم در كه
".كرد قبول هم او و كند
بازي افتاده پا پيش كمديهاي در نفسافتاده از قبل تا كه بلموندو پل ژان مورد در گدار
بايستي بههرحال ولي باشد آينده بري ژول يا سيمون ميشل شايد":بود گفته چنين بود كرده
و شارلوت" كوتاه فيلم ".گيرد قرار استفاده مورد ديگر جايي در استعداد با بازيگر اين
ژان به فيلم اين.بسته دكوپاژ يك در ديالوگ اداي نحوه براي است تمريني واقع در "محبوبش
را ديالوگها تمام و بود زده حرف بلموندو پل ژان جاي به گدار خود.بود شده تقديم كوكتو
".است شده فعالتر فيلم اين گدار صداي با":گفته چنين اينباره در تروفو.بود گفته او
گدار نظر از.بود كرده بازي نيز مينجر اتوپره از فيلم دو در فيلم اين از قبل سيبرگ جين
تريسته سلام فيلم در او كه است نقشي ادامه در (افتاده نفس از) فيلم اين در او شخصيت
و ديزالو يا همراه ميتوان گدار نظر به كه بهطوري.است كرده بازي (مينجر اتوپره)
نماي آخرين به را (افتاده نفس از) فيلم نماي اولين ;بعد سال سه:آن روي بر نوشتهاي
در زيادي توجه و ميدهد بها خيلي شخصيتهايش ظاهر به گدار.كرد وصل مينجر اتوپره فيلم
انجام زمينه اين در تمريني كوتاهش فيلمهاي تمام در او.ميدهد نشان خود از امر اين
.است داده
چنين فيلمبرداري دوران طول در (براينبرگر پير) دوستانش از يكي به نامهاي در گدار
آن و ملويل جز به همه دارم دوستباشم داشته دوست را فيلم اين خودم فقط مايلم:مينويسد
افتاد خواهد نفس از زود خيلي هم فيلم فروش كه ديد خواهيد حتي.بيايد بدشان آن از كولته
...و
و بود عصباني دائم سيبرگ جين.بود عصبي و فشرده خيلي فيلم اين فيلمبرداري دوران اتمسفر
كه بود اين دليلاش.است كرده بازي آماتوري و صامت فيلم يك در ميكرد گمان هم بلموندو
براي كه داده توضيح فيلم اين فيلمبردار كوتار رائول.نداشت سرصحنه صدابرداري فيلم
در هم آن _ خبري عكاسي جهت بيشتر كه كرديم استفاده نگاتيوي از فيلم اين فيلمبرداري
.شده استفاده مصنوعي نور حداقل از فيلم اين دراست ميشده استفاده _ بيروني صحنههاي
از تصاويري توانستند سبكتر دوربينهاي از استفاده و خيابانها به گذاشتن قدم با آنها
مسلط فيلمسازان) "بابابزرگها" سينماي از كار اين با درواقع و كنند ارائه مردم و شهر
صفر از اصطلاح به و يافتند دست سينما در جديدي حيطه به و كردند دوري (فرانسه دوران آن
كنيم اختراع دوباره را سينما كنيم ، شروع صفر از و برگرديم گدار ، نظر به يا و كردند شروع
.كرد استفاده خود تلاش حداكثر از فيلم اين تدوين در گدار.ساختار چه و موضوع لحاظ به چه
زمان آن در كارها اين.كند قطع كلوزآپ يك به لانگشات نماي يك از ميتوانست واقع در او
نمونهاي فيلم ابتداي در ماشينسواري سكانس تدوين.ميآمدند حساب به كبيره گناه حكم در
روانشناختي برداشتهاي از مانع درواقع تدوين از نوع اين.فيلم راديكال تدوين براي است
و ميرسند نظر به مجسمه همچون و پسزمينه بدون سرد ، همگي شخصيتها و ميشود شخصيتها از
.كنيم همذاتپنداري شخصيتها با نميتوانيم عملا ما
از بلكه شخصيتها روانشناختي تحول و داستان از نه "افتاده نفس از" نفسگير روح درواقع
لذت فيلم از بشويم ساختمان اين متوجه اگر و ميشود ناشي ميبينيم فيلم در كه ساختماني
.ميرسد موفقيت به ناپيوستگيها ميان از پيوستگي يك آوردن وجود به با گدار.برد خواهيم
.است نبوده طريق اين به ديگري فيلم هيچ در (افتاده نفس از) تا 1959 صدا از استفاده نوع
را چشمها فيلم اين مشاهده هنگام اگر.است بيبديل فيلم اين در صدا از انقلابي استفاده
جاها خيلي را صدا منطقي تداوم درواقعميشنويم تداوم بدون و تكهپاره صداهايي ببنديم ،
.است خورده برش تصاوير مثل نيز صدا و نميشنويم
هفتتير كردن پيدا تا جاده در زن دو نكردن سوار از.است پراكنده فيلم كل در تصويرگرايي
ظاهر به كه پاتريشيااست بسته جزيي تصميمگيريهاي به چيز همه گويي ماشين ، داشبورد در
پاتريشيا اين عمل در ولي است ، ميشل شخصيت فيلم محور و اصل گويي و ميرسد نظر به منفعل
امتياز دادن عليرغم افتاده نفس از پايانميدهد لو را ميشل و است تقدير مامور كه است
مردي" فيلم شخصيت مرگ صحنه با را صحنه اين هم بعضيها.است تلخ و دردناك هنوز تروفو به
.كردند مقايسه (آنتونيمان) "غرب از
منظورم كرديم مشاهده سينما پرده روي بر گدار از فيلمي بار اولين براي گذشته سال
لوح يك اهداي جهت را جملهاي كه شد خواسته من از بار يك و است پارسال فجر فيلم جشنواره
به هم تقديري لوح طبيعتا و نيامد ايران به هرحال به گدار.بنويسم گدار آقاي به يادبود
:بود چنين نوشتيم ، او درباره عقيقي سعيد همراه به من كه را جملهاي ولي نشد ، داده او
نيمه را پير تاريخ بسته چشمان كه سينما جوان حنجره از پرفرياد تصوير سال چهل پاس به
گدار لوك ژان به:است داشته نگه باز
هجو ستايش در
پوريا امير
اما ميشود اطلاق سينما عرصه در جهان مختلف مناطق از خيلي در اينكه با موجنو عبارت
نوشتههاي با واقع در جريان اين.است فرانسه سينماي به مربوط موجنو مطرحترين
جريان اينگرفت شكل دهه 1950 اواخر در كردند معرفي منتقد ابتدا را خود كه نويسندههايي
جشنواره اينرسيد شكوفايي به كن 1959 جشنواره در بود متصل سينما هنري بدنه به بيشتر كه
از "افتاده نفس از" و "ضربه صد چهار" ،"من عشق هيروشيما" همچون درخشاني فيلمهاي كشف با
دهه 60 اوائل در آن از بعد.ميداد خبر دوران آن سينمايي هنري بدنه در اساسي اتفاق يك
در معروفش نمونهداد رخ "موجنو" واژه اطلاق با كشورها از خيلي در مشابهي اتفاق
(1960) بعد سال حال هر به اما نشد اطلاق آن به موجنو اصطلاح كه بود ايتاليا
،(فليني) شيرين زندگي فيلمهاي با آنها.آوردند در تسخير به را كن جشنواره ايتالياييها
نهايي رسوب واقع در.كردند مطرح را خود (آنتونيوني) ماجرا ،(ويسكونتي) بردارانش و روكو
در لهستان همچون ديگري جاهاي در همزمان.ميكنيم مشاهده فيلم سه اين در را نئورئاليسم
را "اسكوليموفسكي" و "مازورسكي پل" و "پولانسكي رومن" (دهه 60 نيمه) بعد سال دو
هم را "ملويل" و "برسون" همچون كساني.ميكنيم مشاهده "يانچو" مجارستان در يا و ميبينيم
به كه چرا آورد ، حساب به موجنو از ابعادي و جدارهها ميشود نميآيند حساب به موجنويي
.ميشود ديده تازهاي تجربههاي فيلمهايشان ساختار در حال هر
گرفته قرار مدنظر آشكاري طرز به يكديگر به مرد و زن عشق و عاطفي مضامين موجنو دوره در
همان به ميخواستند فيلمسازها اين انگار.ميشوند بازنگري دوباره فيلمها اين در و بود
ميرسد نظر به و كنند بازنگري را آن و بپردازند فرانسويها بودن احساساتي قديمي پديده
نگاههاي گويي حال عين در ولي ميكنند بازگو را كليشهاي و تكراري قصههاي جاها خيلي كه
خيلي رابطه يك كرد تصور ميشود كه "شربورگ چترهاي" مثلميكنند مطرح را تازهاي
متوجه موشكافانه نگاهي با كه صورتي در است داده قرار مدنظر را تكراري و كليشهاي
نظارهگر را ژانري شده تثبيت عناصر از سرپيچي و است ميان در تازهاي نگاه كه ميشويم
.نشدهاند ديده اصلا و شدهاند داده نشان ايران در كم خيلي دمي ژاك فيلمهاي.ميشويم
كه بردند كار به شده تثبيت ژانرهاي به پرداختن در را تازهاي شكل موجنو فيلمسازان
.كرد مشاهده را ژانر هجو و ستايش توامان تلفيق آنها در ميتوان
حركات عنصر از چون است ، موزيكال گفت نميتوان قطعي شكلي به "شربورگ چترهاي" مورد در
ميشوند ادا ترانه شكل به فيلم اين در ديالوگها تمام حال عين در ولي.است دور به موزون
انگار كه باشد گونهاي به بازيگرها بدن حركت و چهره حالات كه بوده اين دمي ژاك تاكيد و
...و دادن جواب رفتن ، راه بازي ، نوع.ميكنند بيان عادياي شكل به را ديالوگها دارند
در اينها بگويد ميخواهد گويي.ميكنند بيان عادي پزهاي با را ديالوگها كه است طوري
هم ايننميافتد موزيكال فيلمهاي در وقت هيچ كه تجربهاي اينگونهاند ، عاديشان زندگي
.است ژانر ستايش هم و هجو
دمي ژاكهستيم ملودرام ژانر در بازنگري شاهد هم "لولا" يعني فيلمساز اين ديگر فيلم در
از جلوهاي فيلمهايش در هم او.ميكند تقديم نامتعارف فيلمساز افولس ماكس به را "لولا"
را دمي ژاك فيلمهايش از وجه همين و ميكند ارائه آنها تنهايي و انساني روابط پيچيدگي
.ميكند جذب
نگاه يك در بگويد ميخواهد _ گويي _ فيلم كه گفت ميتوان محتوايي نظر از
موزيكالها در گوشنوازش و چشمنواز ظاهر تمام با پرشور عشقي روابط واقعبينانهتر ،
عشق از:فيلم در دنوو كاترين مادر جمله به استناد با حتي.شود تمام تلخي به ميتواند
عمل جمله اين با چالش در فيلم كل انگار كه گفت ميتوان ;فيلمهاست توي مال آدمها مردن
و موزيكال فيلمهاي در كه خوشبينانهاي حالت آن با زندگي و دنيا يعني.ميكند
هم مصنوع زيبايي آن در حتي يعني.است تلختر بلكه نيست ميشود ارائه قديمي كلاسيكهاي
و هستند ژانر ستايش هم موجنو دل در ژانري فيلمهاي پس.بيفتد اتفاق تلخي اين ميتواند
ميسازند چماقي گدار از داخلي منتقدان از بعضي كه است تناقضآميزي اتفاق اينآن هجو هم
موجنوييها بقيه و خودگدار كه صورتي در فورد ، همچون فيلمسازان بقيه سر بر كوبيدن براي
همان.بودند كلاسيك فيلمسازان ستايشگر فيلمسازي عرصه در چه و خود مطبوعاتي فعاليت در چه
.بود ري نيكلاس ستايشگر كه گدار نيز و بود رنوار و هيچكاك ستايشگر تروفو ميدانيم كه طور
فيلم اجزاي براي معناتراشي رويكرد.گفت فيلم اشياي درباره بايد كه هست هم ديگري نكته
پيش مضامين به فيلم تقليل باعث ميتواند رويكرد اين كه گونهاي به است خطرناك رويكردي
فيلم در موجود مختلف عناصر براي معناسازي از است بهتر اساس همين بر.بشود افتادهاي پا
.جوييم دوري خطرناك حيطه اين از و رفته طفره
آفريد را نو موج فرانسه و
جواهريان نگار
را سختي دوران كشورها بقيه سينماي مانند نيز فرانسه سينماي تا 1963 سالهاي 1958 حوالي
حدود 170 زمانه همين در.بودند يافته كاهش نگرانكنندهاي شكل به مخاطبانش و ميگذراند
كارگردانان اين از عدهاي كه ميساختند را خود فيلمهاي نخستين فرانسوي جوان كارگردان
داده تشكيل "رومر اريك" و "وت ري" ،"تروفو" ،"شابرول" ،"گدار" چون جواني منتقدان را
.بودند
سينماي در تحولاتي باعث ساختارشكنيهايشان و اعتقادات با منتقدان و روزنامهنگاران اين
سال در.ناميد "نو موج" را آن "اكسپرس" مجله در "ژيرو فرانسواز" كه حركتي شدند ، فرانسه
كارگرداني "باردو بريژيت" همسرش بازي با را "آفريد را زن خدا و" فيلم "واديم روژه" 1956
كند ، تعريف داستاني است نداشته قصد كه گفت فيلمش مورد در "واديم" فيلم اكران از بعد.كرد
.شد پايهگذاري "نو موج" تفكر اصول از يكي شكل بدين و كند تشريح را خود شخصيتهاي يا
سياسي مسائل از مكتب اين فيلمسازان كه ميآمد نظر به ،"نو موج" گرفتن شكل از مدتها تا
به "گدار لوك ژان" سينماي فيلم دومين نمايش سال 1960 در اما.هستند دور به فرانسه روز
اشارهاي دليل به اين و شد ، ممنوع فرانسه بزرگ شهرهاي در مدتي براي "كوچولو سرباز" نام
.داشت "مخفي ارتش" قهرآميز عمليات به كه بود
كن جشنواره در منفي واكنشي با "تروفو فرانسوآ" ساخته "لطيف پوست" فيلم سال 1963 در
اين امابود رسيده پايان به فرانسه "نو موج" مرحله نخستين سال همين در و شد ، روبهرو
فيلمسازي به هم باز مكتب اين چهرههاي از ديگر عدهاي و تروفو و نداشت زيادي دوام مسئله
وجود اولشان فيلمهاي در كه برسند پرشي و اتفاق به آنان شد باعث همين و.دادند ادامه
كه "چپ ساحل" به معروف گروهي.ميگرفتند جاي گروه دو در واقع در كارگردانان اين.نداشت
قديمي مشتريان از گروه اينميشد شامل را "ماركر كريس" و "رنه آلن" ،"واردا آنييس"
آن در سياست كه بود هنري آنان نهايي هدف تعبيري ، به.بودند (فرانسه فيلمخانه) "سينماتك"
.كنند زندگي مسالمتآميز هم كنار در هنر و سياست و باشد ، يافته راه
(وت ري و تروفو رومر ، شابرول ، گدار ، ) بودند ، "سينما دو كايه" منتقدان همان ديگر گروه
افرادي البته.ميپرداختند نظريهپردازي و بحث به "سينماتك" در را ظهرهايشان از بعد كه
و بود مستندساز يك كه "روش ژان" و ميزد موج آثارش در سوررئاليسم كه "فرانژوي ژرژ" چون
.ميگرفتند جاي گروه دو همين محدوده در "دمي ژاك" نيز
ملي هويت عجيبي طرز به داشتند ، علاقه هاليوود به كه حال عين در فرانسوي جوان فيلمسازان
نبودند ، خاص هويتي داراي كه را قبلشان نسل بينالمللي فيلمهاي آنان.ميستودند را خود
گرفتند قرار آنان ستايش مورد كه فيلمسازاني.ميدادند قرار حمله مورد و ميكردند رد
همچنين و بودند "بكر ژاك" و "رنوار ژان" ،"برسون روبر" ،"كوكتو ژان" چون افرادي
."روسليني روبرتو" مانند نبودند ، هاليوود سلطه زير كه غيرفرانسوي كارگردانان
بودند معتقد و ميدانستند سينمايي اثر يك نهايي خالق را كارگردان مكتب ، اين فيلمسازان
واكنش و مكاشفه به وادار را مخاطب كه است كارگردان اقتدار و قابليت خاص طور به كه
مقابله بود مطرح فيلم نقد در خودشان از پيش كه فرضياتي با جدي صورت به آنان.ميكند
.خيرخواهانه نيت يك برحسب فيلم موضوع انتخاب چون فرضياتي:كردند
آميختن در ايرادي آنان نظر از و بودند معتقد ژانرها در ساختارشكني به آنان كلي طور به
هجو نوعي با تماشاگر ژانر ، اين فيلمهاي از بعضي در.نداشت وجود كارگردان توسط ژانرها
ستايش به را خود جاي گاهي هجو اين البته كه ميشود ، روبهرو سينما ديگر ژانرهاي از
.ميدهد
نورپردازي ، در جديد شيوههاي به فرانسه ي"نو موج" چهرههاي اعتقادات همين برحسب
در را تكنيك موضوع ، با همراه و يافتند ، دست اينگونه از چيزهايي و بازيگري تصويربرداري ،
.كردند متحول سينمايشان
|