درگذشت "عدالت نظريه" فيلسوف
اقليدسي فلسفه
فرهنگ حاشيه
عدالترالزي
درگذشت "عدالت نظريه" فيلسوف
در آمريكايي نامدار سياست فيلسوف رالز جان گذشته هفته يكشنبه
:معظمي علي انديشه ، گروه
.درگذشت قلبي سكته براثر ماساچوست ايالت لكزينگتون در خود خانه
ديگر قلبي حمله يك سبب به كه بود سال هفت حدود و داشت سن سال نزديك 82 مرگ هنگام رالز
هم آكادميك حوزههاي در حتي و نيست شده شناخته چندان ايران در رالز.بود شده خانهنشين
قرن سياسي فيلسوف تاثيرگذارترين بايد را او حال اين با نميشود پرداخته او به زياد
و است شده نوشته رالز انديشههاي درباره مقاله و كتاب حدود 5000 تاكنون ;دانست بيستم
چنان رالز انديشههاي.خواندهاند خود نسل زبان انگليسي فيلسوف مهمترين را او برخي
كار به را او پرداخته مفاهيم بدانيم بيآنكه حتي امروزه ما كه بودهاند پرنفوذ
همه با بعضا ميكنيم مطالعه را مفاهيم اين وقتي است علت همين به شايد و ميبريم
.مييابيم آشنا را آنها پيچيدگيشان
***
.شد زاده آمريكا مريلند در بالتيمور ، در سال 1921 فوريه در 21 رالز (بوردلي) بوردن جان
به ويليام ، رالز ، پدر.بود استامپ آبل آنا و رالز لي ويليام پسر پنج از پسر دومين او
حقوقي آكادميك تحصيلات اگرچه او.بود مسلط آمريكا اساسي قانون بر و مشغول وكالت كار
سطح در را دعاوياي توانست كه كرد پيشرفت چندان خود حرفهاي فعاليت طول در اما نداشت
و بود زنان راي حق مدافع فعالان از آبل ، آنا جان ، مادر.كند دنبال آمريكا عالي ديوان
از رالز خانواده گذشته اينها از.بود بالتيمور در "رايدهنده زنان محلي جبهه" رئيس
برابري آموزههاي كه بود شده باعث همين و بودند آمريكا "جنوب" بالاي سطح خانوادههاي
رالز ترتيب اين به.باشد خانوادگي تعليمات جزو آغاز از نژادپرستي با ضديت و سپيد و سياه
شخصيتي با آغاز همان از و فهميد زود خيلي را...و مرد و زن تبعيض نژادي ، تبعيض مفهوم
.ماند او بر عمر پايان تا انديشهاش و شخصيت تاثير كه شد آشنا لينكلن آبراهام مانند
فرستاده كنتيكات در كنت مدرسه به سپس اما رفت مدرسه به بالتيمور در را كوتاهي مدت جان
همان در ظاهرابود جا همان در برد پايان به را خود دبيرستان تحصيلات كه تا 1939 و شد
سمت سو همين به مطالعاتش و است بوده عدالت انديشه دلمشغول او نيز تحصيل آغازين سالهاي
به كه فلسفه رشته در و شد وارد پرينستون دانشگاه به سال همين در رالز.داشتهاند جهت و
.كرد تحصيل بود شده علاقهمند آن
جهاني جنگ وارد آمريكا اكنون اما بود گرفته را خود (BA) ليسانس او تا 1943 سال چهار طي
.پيوست "آرام اقيانوس" نظام پياده به و شد فرستاده سربازي خدمت به هم رالز.بود شده دوم
:بود دهشتناك پاياني با و متناقض پارههاي از مملو سنگين ، تجربهاي رالز براي جنگ تجربه
مستقيم تجربيات.شد اعزام ژاپن به آخر در و فيليپين به سپس گينهنو ، به ابتدا او واحد
.كرد آشنا بياورند هم سر بر ميتوانند آدميان كه فجايعي عمق با را او آن اخبار و جنگ
.خواند "منحرف مذهب يك" را آن كه چيزي ;ديد را نازيها مرگبار رومانتيسيسم خود قول به او
.شد روبهرو شرقي جنوب آسياي در ژاپنيها كشنده و كور تعصبات با نزديك از همچنين او
نيروها اين چگونه كه ميديد متفقين نيروهاي از عضوي عنوان به رالز گذشته اينها از
تصميم آلمان درسدن و ناكازاكي توكيو ، هيروشيما ، در مردم "شده حساب" قتلعام درباره
.گرفتهاند
كه بود عمل يك "فايده" مجموع و شر و خير كردن "حساب" نتايج با مستقيم مواجهه همين شايد
غالب آموزه بعد به بنتام از كه (Utilitarianism) "باوري فايده" از هميشه براي را او
انديشه تفوق پايانبخش را رالز بايد واقع در.كرد روگردان بود ليبرال غرب در اخلاقي
بنويسد مقاله مواضع پارهاي در بعدها حتي كه بود منصف آنقدر او اگرچه دانست فايدهباور
پاياني ارتش در رالز خدمت پايانكند دفاع سنتي نقدهاي برخي برابر در فايدهباوري از و
اتمي بمبارانهاي پيامدهاي شاهد ژاپن در كه كرد ترك را ارتش درحالي او.بود تاثيرگذار
.شد جدا ساده سرباز يك همچون ارتش از و نپذيرفت را افسري درجه گرفتن رالز.بود
اخلاق فلسفه در را خود دكتري دوره تا بازگشت پرينستون به جنگ از پس كوتاه مدتي رالز
سادگي همين به كه بود آن از بيش بسيار روزگار آن مردم بر جنگ تجربه تاثيربرد پايان به
درواقع.كرد بازي اساسي نقشي هم رالز بعدي انديشههاي در تاثير اين.شود فراموش
وضعيت درباره را اساسياي ترديدهاي جنگ اتفاقات ساير و يهودكشي و قتلعام مضمونهاي
را آدميان تاريخي ظرفيت كه اين با اما رالز.بود كرده ايجاد مدرنيسم و غرب تمدن آينده
پسزمينه در ميتوان را اين و _ بود ديده ديوانگي و تخريب و توحش پرستش و ستايش براي
بديهاي" نوشت جايي در بعدها كه بود چنين نبود بدبين هم باز _ جست باز او تفكر
كه ميآيد واضح نظر به درواقع.نيستند جدا هم از (Holocaust) يهودسوزي و انگيزاسيون
_ بود خشن بسيار شرقي اروپاي و روسيه در خصوصا كه _ مسيحيت يهودستيزي قرنها بدون
افسانهاي چنين كه كسي از عجب _ هيتلر نجاتبخش يهودستيزي.نميافتاد اتفاق يهودسوزي
.نميدهد تغيير را واقعيت اين نيز مينمايد شيطاني جنوني چون ما براي كه _ كند باور را
عنوان به ما اميد بر حال و گذشته بزرگ بديهاي اين كه بگذاريم نبايد ما حال اين با
.بگذارد تاثير آينده به نسبت موجه و معقول مردمان ساير اميد و ليبرال جامعه يك اعضاي
را آنها پيروزي و نابود را ما ديگران شيطاني رفتار و اشتباه و بدي ، شود چنين اگر كه چرا
".ميكند مسلم
دريافت پرينستون از را خود دكتراي بعد سال يك و كرد ازدواج فوكس مارگارت با در 1949 او
اين تا ميكرد تدريس پرينستون در مربي سمت در او (1952) بعد سال دو تا زمان اين از.كرد
كار به آكسفورد دانشگاه در سال يك و كرد دريافت را فولبرايت بورس سال همين در كه
و دستيار عنوان به كرنل دانشگاه در متحده ايالات به بازگشت از پسپرداخت مطالعاتي
.يافت كامل استادي سمت دانشگاه همان در در 1962 كه اين تا پرداخت تدريس به همراه استاد
سرانجام اما يافت كامل استادي حق نيز تي.آي.ام دانشگاه در كه بود سالها همين در
.ماند جا آن در سال چهل حدود يعني خود ، كاري دوره پايان تا و رفت هاروارد به بعد دوسال
.يافت را آمريكا فلسفه انجمن شرقي بخش رئيس سمت او هم بعد سال چند
تا و شد انتخاب آمريكا سياسي و اجتماعي فيلسوفان انجمن رئيس عنوان به سال 1970 در رالز
را آمريكا فلسفه انجمن شرقي بخش رئيس سمت او هم بعد سال چند.ماند سمت همين در 1972
او سال اين در.افتاد اتفاق سال 1971 در او زندگي آكادميك واقعه مهمترين اما.يافت
از يكي كتاب اين.كرد منتشر بود اثرش مهمترين كه را (ATheory of Justice ) عدالت نظريه
آن از نسخه كه 200هزار آنجا تا است بوده اخير قرن انساني علوم كتابهاي تاثيرگذارترين
.است زياد بسيار فلسفي تخصصي مضمون با كتابي براي اين و است رفته فروش به
در و 1960 دهههاي 1950 در آن از پيش كه مينوشت را عدالت نظريه كتاب حالي در رالز
فلسفه كنار در رالز گذشته آن از.بود پرورده را كتاب اين اساسي مفاهيم مقاله چندين
سومين در او درواقع.بود گرفته پي حقوقي و سياسي علوم اقتصاد ، در را جدي مطالعهاي
نظريه مفهوم اصليترين (1958) "انصاف مثابه به عدالت" يعني بود ، كرده منتشر كه مقالهاي
داده شكل نيز را مفاهيم باقي از 1971 قبل تا مقاله شش در آن از پس و كرده ، ارائه را خود
.بود
او.كرد تعريف باز غرب سياسي فلسفه در را عدالت مفهوم درواقع "عدالت نظريه" در رالز
فايده آن مقابل نقطه يا ماركسيستي زمينههاي در بيشتر سالها آن در كه را عدالت مفهوم
قرارداد و كانت اخلاق از شدهاي بازخواني مفاهيم بر دوباره ميگرفت قرار بحث مورد باوري
ليبرال دولت يك چگونه كه دهد نشان ميخواهد عدالت نظريه در رالز.كرد بنا روسو اجتماعي
ارائه را عدالت از مفهومي رالز.باشد اجتماعي عدالت حافظ بايد و ميتواند ، دموكرات
خود اوليه حقوق از آن اتباع كه يابد اطمينان بتواند دولت آن مبناي بر كه ميكند
.دارند برابري كموبيش فرصتهاي و شدهاند برخوردار
تابع فرد ، برخورداريهاي و موقعيتها چشماندازها ، كه كند فراهم مبنايي ميخواهد رالز
.نباشد...و فرهنگي و اجتماعي موقعيت يا تولد بدو در او اوليه وضعيت
از هم مانند بايد همه اولا رالز نظر به سياسي و اجتماعي فعاليت در افراد شركت براي
به نبايد موجه كاملا دليلي به مگر نابرابريها ثانيا و باشند برخوردار آزادي نهايت
ما با كه داريم توقع - ضعف موقعيت در دستكم - ما از كدام هر كه همانطور:آيند حساب
اجتماعي موقعيت فلان در كه كساني چون نه شود برخورد ديگران با برابر انسانهايي همچون
از تنها كه است اين رالز پاسخ شد؟ خواهد ممكن چيزي چنين چگونه اما.هستيم اقتصادي يا
فرهنگي ، ويژگيهاي اين همه خود آن در شركت براي افراد كه اجتماعي قرارداد يك طريق
Ignorance)"غفلت پرده" پس در را نداشته و داشته منزلتهاي و مقام و اجتماعي و اقتصادي
اما.كنند شركت قرارداد اين به شكلدهي در آنها از چشمپوشي با و بگذارند(Veil of
و نيست افسانهاي حد از بيش چشماندازي اين آيا مييابد؟ وقوع امكان چگونه اين خود
نمينمايد؟ "كودكانه سخني" گفتهاند ، رالز منتقدان از برخي كه آنگونه
"غفلت پرده" پس در نشستن درواقع و اجتماعي قرارداد اين تحقق كه است باور اين بر رالز
قوانين تمام اعمال معرض در را خود شخص هر آن در كه است معرفتياي موقعيت به معطوف
.بينديشد دولتي فعاليتهاي و سياسي اعمال يا حقوق وضع درباره منظر همين از و بداند جامعه
برابر ديگران با قوانين اعمال نظر از را خود شخص هر آن در كه را برابري وضعيت اين رالز
كه است جايي همان دقيقا اينجا.مينامد (Original Position) "اوليه وضعيت" ميبيند ،
از روايتي رالز درواقع دارد نظر اعمال تعميمپذيري براي كانتي اخلاق الگوي به رالز
بنابراين.ميدهد قرار روسويي اجتماعي قرارداد تحقق مقدمه را كانت اخلاقي معرف الگوي
پس از را شهروندان اجتماعي ، عدالت توقع كردن برآورده براي بايد دموكرات ليبرال دولت
.كند اعاده موقعيتشان از مستقل را آنها حقوق و ببيند غفلت پرده همين
كه ميگيرد نتيجه غايتاند فينفسه همگي مردمان كه است باور اين بر كانت مانند كه رالز
از عدهاي بهرهكشي به كه باشند داشته وجود قواعدي و روابط كه است آن نگرش اين لازمه
باوري فايده و فايده ايده از قطع بهطور او كه است همينجا.دهند پايان ديگران
فرع مردم از پارهاي سود اينكه براي حدي هيچ" فايده ايده كه ميبيند كه چرا روميگرداند
است اين [ميگذارد اعمال براي كه] حدي تنها و نميگذارد گيرد قرار ديگر عدهاي سود بر
".باشد خوب فايدهها نهايي جمع حاصل كه
حفظ براي عقلاني كردار او نظر به دارد؟ مولفههايي و اجزا چه رالز براي عدالت اما
آزادي ، شامل اساسي حقوق از فهرستي حفظ نخست اصل:بود خواهد اصل دو حفظ جهت در عدالت
قياس قابل سايرين آزادي با كه آزاديهايي:است...و مذهبي آزادي و فعاليت و آگاهي
.باشند
و موقعيتها برابري حفظ راه تنها است معتقد رالز.است موقعيتها برابري حفظ دوم اصل
يك در" كه است اين فقيرترها و ضعيفترها بر ثروتمندترها و قويترها غلبه از جلوگيري
نحو به هم فرودستترينها اينكه مگر نشود ممكن منبعي هيچ توزيع باز عادل دولت
".شوند برخوردار آن از رضايتبخشي
وجود كه بگويد ميخواهد توزيعي باز عدالت از خود ويژه صورتبندي اين در رالز درواقع
افزايش به..و اجتماعي فرصتهاي توزيع هرگونه كه است عادلانه زماني تنها نابرابريها
دولتي رالز مطلوب دموكرات ليبرال دولت بنابراين كند كمك نيز افراد فرودستترين امتيازات
دولت.شود توزيع آمد كه منوالي بر آن در هم موقعيتها و باشند آزاديها اين حافظ كه است
كانت مانند نيز رالز باشد "بيتفاوت" ارزشها برابر در حتما بايد رالز دموكرات ليبرال
و كند كمك نزاع و جنگ از مصونيت به ميتواند كه است بيتفاوتي همين كه است باور اين بر
در.است او ايدههاي خواندن سادهانديشانه و مخالفان انتقاد مواضع از ديگر يكي هم اينجا
همين در اما.بود آكادميك بحثهاي موضوع رالز عدالت نظريه كتاب هفتاد دهه سالهاي
.و جنين سقط كردن قانوني خواست جنسي ، آزاديهاي خواست ويتنام ، جنگ به مربوط مباحث سالها
جالبتر نكته.ميگذاشتند تاثير هم رالز فكري مسير بر رفتهرفته كه بودند جريان در..
آلماني ترجمه براي را عدالت نظريه از كاملتري و شده بازبيني ويرايش در 1975 رالز اينكه
ويرايش اين درباره ناگل توماس.شد چاپ انگليسي به بعدها تنها ويرايش اين اما.كرد آماده
آن در رالز كه بود چندي مواضع بود تكاندهنده كتاب اين در من براي آنچه" ميگويد
بود ، كرده جلب را قوياي مخالف واكنشهاي كه را خود خطابي [چپگرايانه] سرخ پرچمهاي
".بود آورده پايين
از بعد سال پانزده طي بود خود زمانه موقعيت متوجه و حساس انديشمندي كه رالز حال هر به
Political) "سياسي ليبراليسم" كتابش دومين كه سال 1986 تا يعني عدالت نظريه انتظار
در اوشد پلوراليسم مسئلهساز مفهوم وزن متوجه بيشتر و بيشتر كرد چاپ را (Liberalism
كه باشد اميدوار ميتواند چگونه ليبرال دولت كه پرداخت مسئله اين به سياسي ليبراليسم
.كند ممكن خود لواي زير و هم كنار در را گوناگون فرهنگهاي حيات
حل در همچنان پلوراليسم مسئله به توزيعي باز عدالت نظريه از توجه ، چرخش اين در رالز
درباره ويژهاي نظريه هر به نسبت بايد عادل ليبرال دولت كه داشت باور خود جديد مسئله
.باشد بيتفاوت ارزش و خير
لازم چيز سه ارزشها ، درباره بينظر دولت اين براي كه ميگويد سياسي ليبراليسم در رالز
(reasonableness) "بودن معقول" مفهوم نخست.يابد دست گفتيم كه منظوري به بتواند تا است
فرهنگي زمينههاي از اينكه وجود با كه باشد گونهاي به وضع افراد براي كه معنا اين به
اين.كنند تحمل را يكديگر فرهنگ و كنند كار هم با بتوانند سياسي نظر از ميآيند متفاوت
(overlapping consensus) "همپوشان آگاهي" يعني دوم مفهوم به را رالز مشترك معقول مبناي
كند پر را فرهنگها بين شكاف بتواند كه باشد وسيع آنقدر بايد كه آگاهياي:ميكند منتقل
و سومين.كند فراهم متكثر جامعه در را قانونگذاري و حكومتي متنوع تنظيمات امكان و
دولت شهروندان (autonomy) "خودمختاري" كه است اين رالز نظر به مشخصه مهمترين احتمالا
افراد و اعضا بايد شهروندان خود.بماند محفوظ جمعي عقل مفهوم به توسل بايد ليبرال عادل
شور و كنكاش اين ارزش.باشند اساسي قانون به مربوط بحثهاي حتي قانونگذاري بحثهاي فعال
شخصيشان ارزشي نظامهاي درباره تامل به را افراد كه است آن در هم عمومي ، مشورت و
حق اين افراد همه براي و ميكند فربهتر را همپوشان آگاهي آن اينكه در هم و واميدارد
از رالز.باشند داشته خود خودمختاري و آزادي خواستن براي صدايي كه ميكند تضمين را
در يافت كاهش فعاليتش بيماري ، دليل به كه را تا 1995 (سياسي ليبراليسم انتشار) 1986
.داد ادامه فعاليت به ميشد شناخته ممتاز استاد كه جايي هاروارد ،
بين احترام ساده ابزار با بتواند كه بود اميدوار خود علمي فعاليت اين تمام در او
و آزادي ارتقاي طريق از را بشريت وضع دموكراسي ليبرال ارزشهاي وسيله به و شهروندان
به مربوط مفاهيم بر متمركز او علمي فعاليتهاي اوليه سالهاي.بخشد بهبود آنها عدالت
اعتقاد اين برايش اخلاقي واقعگرايي اين و بود اجتماعي عدالت و اخلاقي واقعگرايي
عيني پاسخهاي اوقات برخي دستكم اخلاقي پرسشهاي كه بود آورده ارمغان به را پايدار
خود كتاب آخرين در رالزباشد سخت بسيار پاسخها آن يافتن اگر حتي ;دارند "درستي"
را خود عدالتخواهانه رهيافت شد منتشر سال 1999 به كه (The Law of people) "مردم قانون"
خود عدالت اصول بردن فرا با نه را تعميم اين رالز.ميدهد تعميم ملتها بين روابط به
افراد بين آنچه مشابه _ آزادي و برابري جستوجوي و طلب با بلكه جهان سراسر در افراد بين
رعايت وضعيت اين تحقق كه است معتقد رالز.ميداند ممكن مختلف جوامع بين _ بود جامعه يك
است محتاج عدالت مفهوم درباره جامعهاي بين تسامح از حدي به جوامع بين برابري و آزادي
.نداشت دور نظر از هم را غيرليبرال "معقول" جوامع آن در بايد كه
انساني اوليه حقوق رعايت و خشونت جواز عدم همانا كه دارد حدي رالز زعم به تسامح اين
.است ديگران با جامعه آن روابط در و جوامع آن اتباع براي
"مردم قانون" گرفتن نظر در براي تلاش ليبراليسم حدود درباره روشنگري" كه است معتقد رالز
نظر به "كنند پشتيباني آن از غيرليبرال و ليبرال مردمان كه ميكشد پيش را عادلانهاي
_ بشر تاريخ بزرگ بديهاي اينكه نخست" است چيز دو مردم قانون اين به تمسك انگيزه رالز
و سياسي بيعدالتي از _ بديها ساير و بردگي عقايد ، تفتيش استضعاف ، ناعادلانه ، جنگ
شود ، مضمحل سياسي بيعدالتي كه همين اينكه دوم.ميشود ناشي آن سنگدليهاي و خشونتها
"واقعي آرمانشهر" يك را جهاني چنين او ".رفت خواهند بين از نهايتا هم بديها اين
"آمريكا انساني علوم ملي مدال" مرگش از پس سال سه يعني سال 1999 همين در رالز.مينامد
علوم دانش تعميق به كه ميشود داده گروههايي يا افراد به كه نشاني.كرد دريافت را
كه بود حالي در اين.باشند كرده عمدهاي كمك انساني علوم پيشرفت يا شهروندان انساني
.بود كرده خودداري غيرآكادميك افتخارات و مدارج دريافت از زمان آن تا رالز
از يكي چشمان در آفتاب تابش از مانع تا كرد عوض را خود جاي رالز نشان ، اهداي جلسه در
.ماند جلسه آن ناقدان و حاضران همه ياد به او كار اين و بيندازد سايه او بر و شود حاضران
.كرد شروع "جا همين" از بايد عدالت تحقق براي كه بود كرده باور پيرمرد انگار
:منابع
.1Jon Rawls: A Brief Interoduction
Lynette Sweidel
. Justice, Justice, Shalt Thou Thomas Nagel2Pursue /
www.geocities.com.3
.www.erraticimpact.com4
N260/11/2002ewYork Times 5
Douglas Martin.
(Ken GewertzH26/11/2002arvard Gazette.6)
. Douglas MartinI27/11/2002nternational Herald Teribune.7
اقليدسي فلسفه
فرهنگي يادداشت
ابك حميدرضا
آيا كه گرفت قرار پرسش اين برابر در مطبوعاتي ، گفتوگوي يك خلال در برلين ، آيزايا وقتي
كه هميشگي ، تجاهلالعارف همان با نه ، يا است مانده جاي به بزرگي فيلسوف امروز ، جهان در
من.است وحشتناك گفتنش":داد پاسخ ميشد ناشي روسياش - انگليسي تكبر و غرور از بيشتر
به نبايد كه است چيزي اين اما.باشد داشته وجود بزرگي فيلسوف امروز جهان در نميكنم فكر
او.نميگذاشت باقي چرايي و چون هيچ جاي و بود كوبنده و قاطع برلين ، پاسخ ".آورد زبان
درون از آنچه كه بود شده مدعي و بود كرده روشن را بيستم قرن دوم نيمه در تفكر تكليف
"فيلسوف" باشد ، چه هر برميخيزد ، امروز دنياي تحقيقاتي و آموزشي مركز صدها بلكه و دهها
بود گفتوگو باني كه خبرنگاري اما.ريخت خبرنگاران دست روي را پاكي آب برلين ، .نيست
"چطور؟ رالز جان":پرسيد برلين از كوتاه جمله يك در.كرد عجيبي سوال
ذاتي نسبت خاطر به باشند ، فيلسوف و متفكر اگر خصوص به روسها ، كه باشيد داشته خاطر به
يك قالب در كه مطلقي قانون خير از نميشوند راضي وجه هيچ به دارند ، تماميتگرايي با كه
برلين.بزنند را قيدش ناچيز استثناي يك خاطر به و بگذرند است شده بيان حكيمانه جمله
اين خودش كه است حدي تا فروتنياش گرچه.است بزرگ فيلسوف يك و من دوست او":داد پاسخ
بزرگ فيلسوفان از بالا بلند ليست يك تهيه براي خبرنگار تلاش".ميكند انكار را موضوع
بهانه به برلين.ماند بينتيجه بود ، داده سوال اين به كه پاسخي از پس برلين ، نظر مورد
براي نيز مذكور خبرنگار از و داد خاتمه را بحث بيفتد قلم از كسي نام است ممكن اينكه
بزرگ فيلسوف تنها رالز جان چرا راستي به اما.خواست عذر و پوزش پرسش ، اين به ندادن جواب
به منحصر جايگاه و سمت چنين آوردن دست به در را او چيزي چه بود؟ آيزايابرلين آرماني و
مسامحهآميز ، بسيار و كلي تقسيمبندي يك در بگيريم تصميم اگر است؟ داده ياري فردي
فيلسوفان" تقسيمبندي به بايد ترديد بدون بگنجانيم ، مختلف دسته دو در را جهان فيلسوفان
خطوط دقيق ترسيم به قادر فيلسوفي هيچ تاكنون.بدهيم تن "قارهاي فيلسوفان - تحليلي
كه ميدانند فيالجمله همگان اما است نبوده يكديگر از فلسفي مكتب دو اين متمايزكننده
بيشتر قارهاي فيلسوفان و نروژياند يا آمريكايي انگليسي ، بيشتر تحليلي فيلسوفان مثلا
.ايتاليايي يا آلماني فرانسوي ،
جامع و كامل نظامهاي افكندن بنيان پي در معمولا قارهاي فلاسفه مثلا اينكه يا
موضوعات و مفاهيم توضيح و تبيين دنبال به بيشتر تحليلي فلاسفه كه حالي در فلسفياند
در است ممكن اختلافات اين.كلياند ساختارهاي در آنها نقش و جايگاه كردن روشن و جزيي
اين متسامح و پلوراليست خوانندگان اذهان در و بيايند شمار به متعارف و كوچك امر بادي
.است نبوده شكل بدين گاه هيچ واقعيت عمل ، عرصه در اما.برسند نظر به ميمون و مبارك ستون
آنها از يكي در كه است ناپوشيدني چشم و عميق قدري به فلسفي بزرگ آوردگاه دو اين اختلاف
تاكلان ، خرد از چيز ، همه تكليف و است تصميمگيري براي ملجا و مرجع بالاترين منطق و عقل
در كه است تكذيب حتي و ترديد محل حدي به عقل شان و مرجعيت ديگري در و ميكند روشن را
كه است دليل همين به.ميشود محسوب گناه بدان پرداختن (كيركگور مورد همچون) موارد برخي
و تحليليها ميان جهان ، كشورهاي در بيستم ، قرن در كه جنگهايي و نزاعها تمام سر
و كوچك ظاهر به متدولوژيك و استراتژيك اختلافات همان به است درگرفته قارهايها
كدامشان از پيروزي و است كدام با حق بالاخره خوب بپرسيد است ممكن.ميگردد باز كماهميت
و كسي چه كه اين از صرفنظر است؟ هدايت راستين سبيل و معرفت مستقيم صراط بر نهادن گام
"انتخاب" كه است اين مسلم قدر بدهد ، را پرسش اين پاسخ فلسفياي مباني چه به اتكا با
باشد ، مبنا ملاك و معيار يك برگزيدن از ناشي آنكه از بيش فلسفي ، جبهه دو اين از يكي ميان
بايد شما.ميشود ناشي حوزه دو از يكي به شخص علاقه از و برميگردد اراده حيطه به
نوع دو اين تركيب به هم زيادبينديشيد قارهاي يا باشيد تحليلي كه بگيريد "تصميم"
شبيه بيشتر را ما نظر مورد سنتز كه اساسياند حدي به اختلافها كه چرا نكنيد ، فكر فلسفه
وارد انتقادهاي ضعف و قوت بالاخره كه ببريد نبايد هم خاطر از اما.ميكنند كاريكاتور يك
به يا كند منصرف آنها در عضويت از را شما ميتواند فكري ، دستگاههاي اين از كدام هر به
.دارد وا آنها به علاقه ابراز و اظهار
هيچگاه آنها كه است اين تحليلي فيلسوفان به نسبت قارهاي فيلسوفان انتقاد بزرگترين
فرانسوي ، يك براي.نميگويند سخن زندگي (اساسي ميكنم ، تاكيد) "اساسي" مسائل درباره
نگويد سخن اراده و تصميمگيري دلهره ، شك ، ايمان ، آزادي ، زندگي ، مرگ ، از كه فيلسوفي
برايشان تا كردهاند استخدام را فيلسوفانشان فرانسويها كه چرانيست توجه جالب اصلا
و جديد منطق رياضيگونه مسائل حل وگرنه.بينديشند بنيادين و اصلي موضوعات اين درباره
اين در كه ميآيد انساني كار چه به فلسفي _ منطقي پارادوكسهاي گره گشودن براي تلاش
سيستماتيك نظام فرگه كه گيريم ميكند؟ زندگي جهاني جنگهاي از پس پرآشوب دوران
به است؟ داشته انسانها براي فايدهاي چه كار اين خوب ، .كرد برپا هم را معناشناختياش
آغاز براي واژهها روشن و دقيق تعريف كه داد نشان كمبريجي مور ادوارد جورج كه فرض
چه او فلسفه خوب ، پرداخت؟ كار اين به هم عمر تمام و دارد اهميت فلسفي نظريهپردازيهاي
اسفبار وضعيت به سارتر پل ژان چون هم آنها كه نبود بهتر است؟ كرده حل بشر از مشكلي
اهميت ميكردند؟ تحليل را او بروني و دروني گوناگون جنبههاي و ميپرداختند انسان وجودي
.ميدهد قارهاي فيلسوفان انتقاد اين به كه است پاسخي در رالز جان
است عدالت مسئله خصوص در يافته نگارش كتاب مهمترين كه سالهاست رالز ، جان معروف كتاب
مورد هيچ با است شده نوشته رالز كتاب مورد در كه نقدهايي و شرحها معرفيها ، حجم شايد و
هيچ به او كتاب موضوع اينكه جالب.نباشد مقايسه قابل كتاب ، اين انتشار تاريخ از ديگري ،
نظرياتي شامل نيز او ايدئولوژيك ديدگاههاي حتي ديگر طرفي از.نيست تازه و بديع وجه
بازار ، اقتصاد ليبرال ، دموكراسي اونيست اقتصاد فلسفه حتي و سياسي فلسفه حوزه در جديد
در شايع امري موضوع ، اين البته و ميكند تلفيق هم با را توزيعكننده باز رفاه دولت و
قالب در هم رالز تفكر از حاصل نتيجه اينكه طرفهاست بيستمي قرن متفكران از بسياري ميان
چون فيلسوفاني توسط او از پيش قرن چند كه ميگنجد "اجتماعي قرارداد" معروف قضيه همان
شايسته را او تنها برلين كه است كرده چه رالز جان پس.بود شده پيريزي روسو و هابز لاك ،
بسيار ما دوران در شايد كه لقبي ;است دانسته بزرگ فيلسوف لقب داشتن همراه به
كتاب باشد؟آنچه ديگري بزرگ چيز هر يا "بزرگ امپراتور" از بااهميتتر و پرطمطراقتر
متمايز معاصرانش بسياري از نيز را وي انديشيدن نحوه و ميكند منحصربهفرد را رالز
تا است "نظاممند" و "سازگار" نظريهاي آوردن فراهم براي او بلندپروازانه تلاش ميكند
.كند "توجيه" را رفاه دولت و بازار اقتصاد ليبرال ، دموكراسي ميان مذكور سنتز بتواند
.اهميتند حائز بسيار اينجا در توجيه و نظاممند سازگار ، واژههاي
و دارد مشخصي و دقيق بسيار معنايي بار توجيه ، است ، تحليلي فيلسوف يك كه رالز ، جان براي
معناي به سازگار ، نظريه يك آوردن فراهم ديگر طرف از.ميكند مشكل را او كار كه است همين
ملموسي و انضمامي مسئله مورد در هم آن كلمه ، رياضي معناي به نظاممند ، و كلمه ، منطقي
روياي همين تحقق دليل به دقيقا امااست شبيه فلسفي روياي يك به بيشتر "عدالت" چون
قرن فلسفي كتابهاي مهمترين از يكي هم هنوز "عدالت نظريه" رالز شاهكار كه است فلسفي
اصلي هسته گفت بتوان شايد.ميرود شمار به يكم و بيست شده آغاز قرن و بيستم شده سپري
طريق از و منطقي نحوي به تفكر اين ديگر اجزاي تمامي كه است "هندسي قضيه" يك رالز تفكر
سبيل بر متفكران برخي كه است دليل همين به.ميشوند منتج آن از "صحيح" استدلالهاي
از بسياري كه روست همين از و كردهاند مقايسه اقليدس "اصول" با را رالز كتاب تعارف ،
واقعگرايي از نميتواند كه است انتزاعي حدي به او نظريه گفتهاند رالز قارهاي منتقدان
مطمئنا (.ميميرند لابد كه نگويند هم را اين اگر)باشد برخوردار جامعهشناسانه
موضوعات ساير از بيش آنچه اما.است رالزوارد جان عدالت نظريه به فراواني انتقادهاي
بعضا و سختگيرانه مبادي و مباني همان با است توانسته او كه است اين دارد اهميت
بشري زندگي موضوعات ترين"اساسي" از يكي به مستقيما تحليلي ، فيلسوفان طاقتفرساي
رالز جان.قارهاي فيلسوفان انتقادهاي تمام برابر در باشد پاسخي تنه ، يك و بپردازد
اداي قصد ذهنش از گوشهاي در هم برلين شايد و است خريده را انگلوساكسون فيلسوفان آبروي
كرده حيثيت و وجهه كسب همكارانش و او براي كه داشته را قديمياي همكار و دوست به دين
.است
فرهنگ حاشيه
جديد منطق به جديدي درآمد*
پايان به را كتاب دو ترجمه روزها اين ثاني يوسف محمود دكتر:فرجامي محمود انديشه ، گروه
دكتري است ، تهران دانشگاه "سياسي علوم" آموخته دانش كارشناسي دوره در كه او.است برده
.رساند پايان به دانشگاه ، همان الهيات دانشكده در سال 1376 را خود "اسلامي كلام و فلسفه"
خميني امام پژوهشكده و آزاد صادق امام الزهرا ، نظير مختلفي دانشگاههاي در تاكنون او
.است رسانده چاپ به تخصصي نشريات در نيز را گوناگوني مقالات آن بر علاوه و كرده تدريس
نظر از خلف برهان در محال استلزام" ارغنون ، در فرگه از "انديشه" مقاله ترجمه جمله از
در "حكم سلب يا حمل سلب سالبه ، قضيه" و "آن مجاري و ايجاب و سلب تقابل" ،"ملاصدرا
برخي همچنين و متين نشريه در "عرفان روش و عرفاني زبان عرفاني ، تفسير" صدرا ، خردنامه
كتاب ترجمه همچنين.رسيدهاند چاپ به فلسفه و ادبيات ماه كتاب در كه كتاب نقدهاي
.شده عرضه كتاب بازار به سال 78 در حكمت انتشارات همت به او از "فلسفه بنيادين پرسشهاي"
سفارش به است "عرفان" و "منطق" به حوزهها همه از بيش خاطرش تعلق كه يوسفثاني دكتر
پايان تا است اميدوار و رسانده پايان به را "خيال عوامل" ترجمه خميني امام پژوهشكده
بررسي و بيان به كه كتاب اين درباره او.گيرد قرار علاقهمندان دسترس در اثر اين امسال ،
اعتقاد كه حال عين در عربي ابن":ميگويد ميپردازد ، اديان كثرت درباره ابنعربي ديدگاه
اديان بلكه توحيدي اديان فقط نه هم آن اديان ، كثرت ;است واحدي امر اديان حقيقت دارد
آراي از كاملي نسبتا مجموعه ابتدا نويسنده كتاب اين در.ميكند توجيه هم را غيرتوحيدي ،
وقوع علت درباره ابنعربي تئوري كتاب ، پاياني فصول در سپس و نموده عرضه را عربي ابن
".ميكند ارائه و سازماندهي را اديان در كثرت
از نهم جلد دوم بخش است ، رسانده پايان به را آن ترجمه اخيرا ثاني يوسف كه ديگري اثر
قرن فيلسوفان فلسفه به خود فلسفه تاريخ نهم جلد در كاپلستون.است كاپلستون فلسفه تاريخ
.ميپردازد فرانسه بيستم
سارتر تا برگسون از كه دوم بخش و است آذرنگ عبدالحسين عهده به جلد اين نخست بخش ترجمه
و سارتر گرچه":است معتقد او.است رسانده پايان به ثاني يوسف ميشود شامل را
خوبي فلسفي پژوهش ميكنم گمان اما شدهاند مطرح زياد ايران در اگزيستانسياليستها
قرن در فرانسوي فلسفه] بخش اين و است نشده انجام تاكنون فرانسه ، بيستم قرن فلسفه درباره
چشمانداز تا كرد خواهد كمك كتاب اين.ايرانيهاست ما نگاه در مغفولي و مهم بخش [بيستم
همچون نحلههايي بخصوص.شود روشنتر ايراني خوانندگان براي گذشته قرن در فرانسوي فلسفه
به اثر اين در لاپرون مثل داشتهاند فلسفه به علمي نگاه كه فيلسوفاني يا نوكانتيها
"...شدهاند معرفي خوبي
به ثاني يوسف بعدي كار اما و.است فرهنگي علمي انتشارات شركت ترجمه اين قرارداد طرف
برخي در اكنون هم خود كه او.بود خواهد جديد منطق زمينه در خودآموزي تهيه زياد ، احتمال
ميكند تدريس موحد ضياء "جديد منطق به درآمدي" كتاب از را جديد منطق درس دانشكدهها
علم اين با بيگانگان و نيست جديد منطق خودآموز كتاب "جديد منطق به درآمدي" دارد اعتقاد
گرفته تصميم او بنابراين ".فرابگيرند كتاب اين از را جديد منطق نميتوانند فيالبداهه
.كند جبران را كمبود اين تا كند تهيه را راحتتر و سادهتر منبعي تا است
كتابي تدوين و تهيه دهد انجام آينده در تا دارد قصد ثاني يوسف كه كارهايي ديگر از
مباحث منطقي ، ارتباط با و پيوسته نحو به" آن در كه كتابي.است نظري عرفان در آموزشي
.باشد دانشجويان استفاده مورد درسي منبعي عنوان به تا ".شوند طرح نظري عرفان
لندن در عطار*
در "ايراني صوفيانه سنت و عطار فريدالدين" عنوان با روزهاي دو كنفرانس گذشته ماه در
عطارپژوهان كنفرانس اين درشد برگزار لندن دانشگاه آفريقايي و آسيايي مطالعات مدرسه
اين ايراني سخنران جوزي محمدرضا.كردند سخنراني فرانسوي و كانادايي آمريكايي ، ايراني ،
و كرد اشاره عطار حكمت ديني منشاء به عطار ابيات از يكي به استناد با كه بود كنفرانس
مطالعات موسسه در كه است سال يك جوزي.كرد خاطرنشان را يونان فلسفه به او بيعلاقگي
بود واشنگتن دانشگاه استاد كشاورز فاطمه بعدي سخنران.است مشغول پژوهش به لندن اسماعيلي
تنوع ادبيات و نقاشي از استفاده با و نهاد انگشت عطار آثار از تازهاي جنبه بر كه
و آواز مراسم هم كنفرانس بخشهاي از يكي در.داد نشان را منطقالطير در بصري جنبههاي
كه است بوده حدي به حضار كثرت گويا.شد برگزار بديعي رحمتالله حضور با ايراني موسيقي
.است نشده فراهم داشتهاند ، حضور سالن بيرون كه افرادي براي جا آوردن فراهم امكان
با و پرداخت عطار انديشه در زن به كنفرانس مقالات از يكي در هم آمريكايي لوئيس فرانكلين
الهينامه و منطقالطير خلال در موضوع اين بازخواني به عطار داستانهاي به استناد
.پرداخت
فارسي خط*
به طرفي از.است شده مشكلساز رايانهاي پيشرفتهاي با ارتباطش حوزه در فارسي خط مشكلات
به خاص بهطور نرمافزاري هيچ جهاني ، كپيرايت كنوانسيونهاي در ايران عضويت عدم خاطر
شده شكسته يا شده طراحي نرمافزارهاي ضعف هم ديگر طرف از و نميشود نگاشته فارسي زبان
از استفاده به مربوط معضلات حل به قادر نرمافزارها اين تا شده باعث نيز داخل در
"نشردانش" نشريه شماره اين مقالات از يكي در همداني معصومي حسيننباشند فارسي رسمالخط
امكانات و فارسي رسمالخط ارتباط حوزه در موجود ظرايف و دقايق مبسوط شرح به مقالهاي در
ميان پيوستگي و حروف نمايشگر علامات فارسي ، رسمالخط ساختار.است پرداخته رايانهاي
آنها به مقاله اين در كه هستند مسائلي جمله از لاتين خطوط با خط اين تفاوت و حروف
علاقهمندان كار به هم و فارسي خط پژوهندگان كار به هم مقاله اين.است شده پرداخته
.ميآيد رايانهاي فعاليتهاي
رالزي
عدالت
معيني محمدرضا
فيلسوفان و عملگرا مصلحان اجتماعي ، متفكران براي عدالت اندازه به واژهاي هيچ شايد
هراسانگيز كه است جذاب اندازه همان به عدالت.نباشد جذاب عادي مردمان چهبسا و نظرباز
انديشهورزان توجه مورد قرنها كه مفهومي از گره گشودن پيچيده كه ساده اندازه همان و
طلب عظيم حوصلهاي و بديع ابتكاري مستحكم ، منطقي ژرف ، علمي.است بوده علم و فلسفه بزرگ
جمع خود در را صفات اين همه رفته فرو ابدي آرامش در است روزي چند كه رالز جان.ميكند
مدعا اين بر است گواهي عدالت باب در نظريهاي بگوييم دقيقتر يا او ، عدالت نظريه.داشت
را او كه نيست بيدليل.است بوده مبتكر و پرحوصله دقيق خلاق عميق ، رالز كه
.ناميدهاند بيستم قرن سياسي فيلسوف تاثيرگذارترين
ارائه چارچوبي ميكند تلاش بلكه كند تعريف را عدالت تا نيست آن بر عدالت نظريه در رالز
است دليل همين به كرد ارزيابي را اجتماعي نهادهاي بودن عادلانه آن درون در بتوان كه كند
نظم بر بايد اصول اين رالز نظر از.هستند اخلاقي فرا رالز عدالت اصول ميشود گفته كه
نظريه از هدف.است عادلانه نظم آن با متناظر جامعه گفت بتوان تا باشند حاكم اجتماعي
اعمال از آنها تفكيك و عادلانه اعمال سنجش براي معياري كه نيست اين رالز عدالت
آن براساس كه است چارچوبي طرح هدف شد گفته پيشتر كه همانطور بلكه شود ، ارائه ناعادلانه
فردي رفتارهاي بر رالز نظريه كرد ارزيابي را عادلانه اجتماعي و سياسي نهادهاي بتوان
در يا و جماعت گروه ، انجمن اين خواه انسانهاست ، از انجمني آن موضوع بلكه نيست ناظر
است سياسي مدرن نظم است رالز نظر مد كه اجتماعي اصلي واحد حال اين با.باشد جامعه نهايت
اجتماعي نهادهاي سياسي نظم اين درون در عدالت ، متعلق.ميشود متجلي ملي دولت قالب در كه
به عدالت از سخن وقتي رالزي دستگاه در آمد پيشتر كه همانطور سادهتر عبارتي به است
نهادهاي بودن عادلانه منظور بلكه نيست ، فردي گفتار يا رفتار در عدالت منظور ميآيد ميان
نهادهاي فضيلت مهمترين را عدالت رالز كه است ضروري نكته اين بر تاكيد.است اجتماعي
به است فكري دستگاههاي انتظار مورد ويژگي مهمترين صدق كه چندان ميداند ، اجتماعي
را كارايي قبيل از ويژگيهايي اجتماعي نهادهاي از مجموعهاي است ممكن هرچند ديگر عبارتي
عدالت است معتقد رالز.نيستند پذيرفتهشدني نباشند عادلانه اگر اما كنند حمل خود با
را اشخاص حرمت و دارند حرمتي جامعه اعضاي تكتك زيرا است اجتماعي نهادهاي ويژگي مهمترين
نهادهاي از مجموعهاي اگر حتي اين بنابر كرد مخدوش جامعه كلي رفاه قيمت به حتي نبايد
اساسي حقوق نتوانند اما كنند تضمين را اقتصادي و اجتماعي عملكرد كلي كارآيي اجتماعي
.بود جايگزين نهادهاي فكر در و وانهاد را نهادها اين بايد نمايند احقاق را فرودست اقشار
و حرمت همان كه رالز نظريه اساسي اصل بر است مبتني طرف يك از عدالت از برداشت اين
فايدهگرا اخلاق نظريه طرفداران با است چالشي ديگر طرف از و است انساني عزت به احترام
بيشترين براي (good) خير مقدار بيشترين تضمين را بودن عادلانه ملاك كه (Utilitarlanism)
نبايد آنگاه بگيريم ملاك را رالز تعريف اگر مثال براي.ميدانند جامعه اعضاي تعداد
همين بر.گرفت ناديده ميشود بزرگترين جمع نصيب كه ارزشي بهاي به را اندكي جمع آزادي
از جلوگيري براي بيعدالتي اين كه كرد تحمل را بيعدالتي ميتوان وقتي تنها قياس
اساسي پيشفرض.است بعدي چند و پيچيده رالز فكري دستگاه.باشد ضروري بزرگتري بيعدالتي
به مقيد بايد برابري اين هرچند برابرند ، و آزاد انسانها كه است اين رالز فكري دستگاه
است ، برخوردار اخلاقي نيروي دو از آزاد انسان شد خواهد ذكر بعدا" ظرفيتي كه باشد اصولي
كه است اين آزاد انسانهاي برابري شرط "دارد خير تصور براي ظرفيتي و عدالت احساس براي
زندگي در كه چيزي تصور تصور" باشند داشته مشاركت جامعه در خويش توان حداكثر با بتوانند
ارزش نفسه في كه غاياتي از است طرحي خير "يعني" شامل معمولا خير تصور "دارد ارزش بشر
هر كه هستند چيزهايي اينها احترام و ثروت درآمد ، قدرت ، فرصت ، آزادي ، مانند دارند ، تحقق
جايگاه چه و است ريخته خودش زندگي براي طرحي چه آنكه از مستقل آزاد ، حسابگر انسان
.است آن خواهان است قايل خويش براي اجتماعي
وضع با را آن كه نخستين وضع.نخستين وضع نام به است مفهومي رالز فكري دستگاه مهم ركن
كه است شرايطي ميكنند مقايسه لاك جان و هابز تامس همچون متقدماتي آثار در طبيعي
البته وضع اين.ميبردهاند سر به آن در بپذيرند را سياسي نظم آنكه از پيش انسانها
.كرد درك را سياسي نظم پذيرش به انسانها اجبار بتوان تا است ضروري آن فرض و است تخيلي
پاسخ سوالات اين با خيال توسن به دادن پر و بال با بايد سياسي نظم پذيرش براي درواقع
:داد
وضعي چه قانون و دولت حكومت تحت سازمانيافته جوامع شكلگيري از پيش انسانها (1
داشتهاند؟
كنند؟ ايجاد يافته سازمان جامعهاي تا كردند پيدا انگيزه انسانها چرا (2
جامعهاي در بتوانند تا دادند قرار خود راهنماي را اصولي چه نخستين وضع در انسانها (3
بپردازند؟ اجتماعي واكنش و كنش به قانون حكومت تحت
از پردهاي پس در عدالت اصول انتخاب است ضروري عدالت اصول فهم براي نخستين وضع تصور
اصول انتخاب است ضروري عدالت اصول فهم براي نخستين وضع تصورميگيرد صورت بيخبري
رالز انصاف معناي به عدالت نظريه اساس.ميگيرد صورت بيخبري از پردهاي پس در عدالت
حداكثر از دارد حق جامعه افراد از فرد هر آنكه نخست اصل:است استوار اساسي اصل دو به
جامعه افراد ديگر آزادي با وي آزادي جمع آنكه شرط به باشد برخوردار اساسي آزاديهاي
به كه عادلانهاند آنجا تا اقتصادي و اجتماعي نابرابريهاي آنكه دوم اصل.نباشد غيرممكن
مطرح اينجا در كه اساسي پرسشكنند كمك برخوردارند رفاه حداقل از كه كساني وضعيت بهبود
دو اين با كه رسيد توافق به اجتماعياي ساختار سر بر ميتوان چگونه كه است اين ميشود
كه را اجتماعي قرارداد مفهوم ديگر بار پرسش اين به پاسخ براي رالز.باشد همخوان اصل
براي.ميكند احيا بودند كرده پرداخته و ساخته روسو و لاك هابز ، قبيل از متفكراني پيشتر
پسپردهاي در فرد هر است لازم بگيرند تصميم اجتماعي قرارداد مورد در بتوانند مردم آنكه
را قواعدي بايد فرد هر كه است آن بيخبري پرده از منظوركند تصميمگيري بيخبري از
قواعدي براساس است قرار كه جامعهاي در آيا بداند آنكه بدون كند انتخاب خودش زندگي براي
پذيرفتن نتيجه در كه را شرايطي رالز.تهيدست يا شد خواهد ثروتمند كرده انتخاب خودش كه
فرد هر نخستين وضع در.ناميد وضع طبيعي وضع قرينه به آمد ، خواهد پديد غفلت پرده شرايط
وضع بدترين كه كرد خواهد انتخاب زندگي نخستين (Original Position) براي را جامعهاي
ميكرد استدلال رالز.است بهتر ديگري اجتماعي نظم هر تحت ممكن وضع بدترين از آن در ممكن
برخوردارند اقبال و شانس حداقل از كه آنهايي حتي كه شد خواهد آن نتيجه شرايط اين تحت كه
در.يافت خواهد ارتقا زندگي سطح حداقل زيرا گرفت ، خواهند قرار حمايت تحت نحو بهترين به
خواهند پيدا كاهش ممكن مقدار حداقل به اما نشوند ، محو نابرابريها اگر كه شرايطي چنين
بايد ثروت خزانه و قدرت مسند در نابرابري آنكه اول است جزء دو شامل خود دوم اصل.كرد
آن به دسترسي براي برابر فرصتي از جامعه اعضاي همه كه باشد ثروتي و قدرت در نابرابري
و اجتماعي سياسي ، قدرت كه نيست اين است مهم آنچه ديگر عبارتي به باشند برخوردار
فرصت از جامعه اعضاي كه است آن است مهم آنچه بلكه باشد ، برابر جامعه اعضاي همه اقتصادي
بيشترين بايد نابرابريها اين آنكه دوم باشند برخوردار موقعيتها به دسترسي براي برابر
.برخوردارند امتيازها حداقل از كه برسانند كساني به را نفع
بايد عدالت اصول:زيرند شرح به قواعد اين است لازم قواعدي اصول اين گرفتن كار به براي
بنابراين ميشوند مرتب لغات نخست قاعده:فرهنگ در واژگان كه شوند مرتب ترتيبي همان به
عادلانه جامعه.دارد اولويت آن دوم جزء بر دوم اصل اول جزء و دوم اصل بر اول اصل
اساس بر جامعهاند آن اجتماعي ساختار مقوم آنكه اصلي نهادهاي مجموعه كه است جامعهاي
.باشد شده اجرا و طراحي پيشگفته اصول
|