روشنگري عقل تفاوتو ستايش
پاياني بخش-هردر سياسي -فلسفي هاي آموزه به نگاهي
برلين آيزيا
هردر گوتفريد يوهان
همه نخست:است گوناگوني نتايج داراي بيخطر ملي مردمگرايي نوع اين برلين ، نظر در
برگزيده ملت يا فرهنگ هيچ اما باشند ، نقايصي و ضعف نقاط داراي است ممكن اگرچه فرهنگها
ملتي" هيچ و نيست نژادي برتري براي جايي قطعا هردر ، درعبارت و ندارد وجود ممتازي يا
در تاريخي ساخته بلكه نيست ، بسته ماهيتي فرهنگ يك يا ملت يك كه آن دوم.نيست "برگزيده
كليتر بخواهيم اگر.است خود از برداشتها [تنوع] و دروني گرايشهاي تنوع با رشد حال
يك به او همچنين ، .نيست مكانيستي نيوتني معناي در جهان ، مورد در هردر ديدگاه بگوييم ،
رشد از گفتن سخن رغم به هردر.ندارد اعتقاد زيستشناختي جمعگرايي با ارگانيكگرايي
يا انديشمندانه تفهم واسطه به حيواني ارگانيسمهاي از را بشر زندگي بر انداموار
قرن بزرگ اسطوره سه" از هردر فرهنگي ديدگاه برلين ، برداشت در.ميداند تفكرمتمايز
.ميگيرد فاصله شدند ، باعث را نوزدهم قرن گرايي تكامل و ناسيوناليسم رشد بعدا كه "هجدهم
هدايت عمدتاتحت كه فرهنگهاست ، گسترش روبه جوشي هم ايده اسطورهها ، اين از يكي
ميكند ، تاريخاشاره فلسفه در او كه همچنان.است آموزه اين مقابل در فرد پيشرفتهترين
".است ثقل مركز يك داراي عصري هر كه همچنان است ، خود رستگاري دروني كانون داراي ملتي هر"
تحت نه كرد ، درك تمايزش در را آن بايد حادثه يك يا تجربه يك فرهنگ ، يك اهميت فهم براي
به نسبت تاريخي دورههاي از برخي برتر جايگاه از بود عبارت اسطوره دومين.عام مقوله يك
آرزوي گهگاه كه وسطي قرون "تاريكي" بر رنسانس اومانيسم[برتري] نظير دورهها ديگر
در (آلماني جنگلهاي يا يونانباستان مثل دورههايي) گذشته اعصار نوستالژيكبراي
عميقا آموزهها اين با كه روشنگري محوري اسطوره و ميآورد بوجود امروزرا با مقايسه
پيشرفت هردر ميدهد ، نشان برلين كه همچنان.بشر نوع خطي و عام پيشرفت [يعني] داشت پيوند
با تقابل در هردر.نميكند نامنظم تداوم عدم يا ايستا تكرار ارتجاعي ايده جانشين را
شدن شكوفا به منجر كه است معتقد بشري پيشرفت نوعي به آشوبگرانه ، بيتفاوتي و وحدت
منظور كه ميشود يادآور برلين.شود آن ممكن سطح بالاترين در فرهنگي يا فردي تواناييهاي
".كند پيدا تكامل خويش روش به فرهنگي وهر جامعهاي هر" كه است آن پيشرفت از
در را ترديدهايي و بيانيگرياست ميبرد ، كار به برلين كه ابتكارياي عبارت دومين
تاكيد هردر انديشه در سنت و زبان نقش بر درستي به برلين.آورد بهوجود آن استعمال مورد
او.ميبرد كار به كيهاني حتي و تاريخي وسيعتر معناي در را "بيان" نتيجه در و كرده
خاطرات و مشترك سنتهاي از را خود تمايز كوچك و بزرگ انساني گروهبنديهاي مينويسد
ناقل از بيش واقع در -آنهاست اصلي ناقل و پيونددهنده زبان كه ميآورند دست به مشترك
(رازورانه نامگرايي) زباني رازوري در كاملا كه آن بدون هردر ".آنهاست خود تجسم بودن ،
و است"فهم اصلي ارگان" زبان كه است خود پيشين باور اين بر كاملا شود ، شريك هامان
نه زبان.ميدهد تشكيل را فهم اين اساس (خود با يا) ديگران با گفتن سخن به بشر توانايي
از [بخشي] است ، بودن خود از بخشي بلكه بشري ، عقل تكنيكي اختراع نه و برونزاد اي هديه
كه واقعيت اين به توجه با هردرميشود متجلي تعاملي يا دروني تامل در كه انساني تفكر
ساختمانگري نوع هر با همواره ميگيرد ، مفروض را زبان قبل از لغات وضع براي تلاش
نوعي همواره كلمات درمحدوده تفكر ميشود ، يادآور او كه همچناناست مخالف دلخواهانه
ما به كه را رسانهها اين بايد ما ;است كلمات و موروثيتصورات رودخانه در شدن غوطهور"
".كنيم خلق را آنها نميتوانيم ما.بپذيريم شده سپرده
عنوان به بلكه ارادي توليد يك عنوان به نه را زبان در خلاقيت ويكو همراه به هردر
.داشت خواهد"تخيلي ويژگي" مالا كه ميديد جهان "اسطورهاي شعري" يا شعرگونه افشاي
به را هردر كه ميگيرد قرار مسير اين بعدادر برلين بصيرانه ، تعبير اين بهرغم
گرچه.است بيگانه او انديشه با كه سازد منتسب قوي بسيار و متاخر رمانتيك سوبژكتيويسم
خصومت خود در شدن گرفتار با ناشدني تسليم بهگونهاي" هردر كه ميكند تصديق برلين
و "هنرمندانه تعهد آموزه" پيشگامان از يكي عنوان به را او حال عين در ،"ميورزد
در انسانها كليت بيان" هردر براي هنر او ، نظر به.ميآورد حساب به خودبيانيگريهنري
آفرينش" را هنرمند هدف كه است نظريه اين "مخالف شدت به" هردر رو ، اين از "است جامعه
ناآگاهانه يا آگاهانه نيات يا خالق شخصي كيفيات از فارغ شايستگيهايش كه ميداند شيئي
بالاتر ماموريتهنرمند ، " كه است قاعده اين "حقيقي پدر" هردر برلين ، نظر به"باشد او
".اوست آثار در دروني تجربه حقيقت چيز ، بيان هر از
"تكثرگرايي" دارد ، او برداشت كل در محوري نقشي كه برلين ، عبارت مشكوكترين و سومين
هردر مردمگرايي ميان كه برلين.است گرفته صورت هشيارانه باژگونگي نوعي جا اين در.است
عبارات رغم به و ميگذارد تفاوت همدلانه گونهاي به شوونيسم تنگنظرانه گونههاي و
عامل عنوان به اند ، "انسانيت" به او سرسپردگي و هردر "مسيحي اومانيسم" گواه كه واضحي
نفي" عنوان به خشونت با را تكثرگرايي او اكنون است ، خاصگرايي و عامگرايي ميان واسطه
فرهنگ اساسي انگاره با تقابل در نفي اين برلين ، نظر به.ميكند قلمداد "مطلق ارزشهاي
كه كرد مشخص بتوان اگر":است فرض اين از عبارت كه ميگيرد قرار بعد به افلاطون از غربي
وجوه از برخي ميتوان است ، افتاده دور ايدهآل از ميزان چه به معين فرد يك يا جامعه يك
ايدههايي در اومانيته تقدم برلين چه اگر".كرد ترسيم را كامل انسان يا كامل جامعه
و توانايي تمام كه است آن بر اكنون ميكند ، تصديق را ديگر جاهاي و تاريخ فلسفه درباره
به.ميگردد باز "آنها ميان مفروض پيوندهاي نه و فردي فرهنگهاي از دفاع" به هردر تخيل
داوريهاي بردارنده در و داده پوشش را متعدد فرهنگهاي كه هردر تاريخي موسع ديدگاه رغم
ترجمهناپذيري و قياسناپذيري ناپذيري ، همسنجي بر يكسره اكنون است ، فراوان منفي و مثبت
به كار اين زيرا كنيم ، داوري مقايسهاي ارزش مورد در نميتوانيم ما":ميشود تاكيد
ديگر تاريخ فلسفه يك عنوان با هردر اوليه اثر "است قياسناپذير چيز دو سنجش معناي
-او آثار همه ميشود ادعا حال كه صورتي در ميشود ، تلقي "تاريخي نسبيگرايي كلاسيك بيان"
وحدانيت ، از ستايش" براي -انسانيت پيشرفت براي نامههايي و انتقادي جنگهاي جمله از
چنين او كه است ديگري با تمدنها از يك همه ، قياسناپذيريهر از بالاتر و فرديت
اعتبار" به بودن قائل فرض با ".ميآورد عمل به دفاع آنها از و ميكند توصيفشان مشتاقانه
به "ايدهآل انسان" يا "ايدهآل دولت" مثل سنتي مفاهيم قياسناپذير ، فرهنگهاي "يكسان
عمل در تحققشان يا دشوار آنها صورتبندي" تنها نه واقع ، در.ميشوند اعتبار فاقد وضوح
نتيجهگيري اين به برلين آخر در.اند"فهم غيرقابل" و "پوچ آشكارا" بلكه "است غيرممكن
:ميرسد مايوسكننده
كه شد احساس وقتي آنها كامل تاثير...نشدند احساس سرعت به هردر آموزههاي پيامدهاي
آنها بر كهن نظم كه را جزميت و عقل اقتدار تا كرد تلاش خود خشونت اوج رمانتيك ، در جنبش
ضدعقلاني مدرن جنبشهاي خيزش زمان حتيتا آن براندازنده امكانات.ريزد فرو بود ، استوار
و نيافت تحقق كامل طور به -احساساتيگري و اگزيستانسياليسم فاشيسم ، ناسيوناليسم ، -
تا بنابراين ، .پذيرفت صورت ،[سيسم رمانتي]تاثير تحت بيشتر انقلابها و جنگها
.نيافتهاند تحقق كامل بهطور هردر آموزههاي نيز امروزه حتي شايد و ما زمان
و پيشين ديدگاههاي گرفتن نظر در با كه -برلين نتيجهگيري ميرسد نظر به-2
راندن با او.باشد همراه انسجام عدم و تفاهم سوء با -است تعجبآور او تاريخي حساسيتهاي
"همدلانه تخيل" يا همدلي آن فاقد دقيقا تاريخيگري ، و متاخر رمانتيسيسم تنگناي به هردر
نمايش به ايدهها برجسته تاريخنگار عنوان به او ، خود و ميستايد هردر كار در كه است اي
و قياسناپذيري و سنجشناپذيري سويه تاييديك از ناشي انسجام عدمگذاردهاست
تلاشي فرهنگي بين همدلي آيا بگيريم ، جدي را فرض چنانچهايناست فرهنگي انحصارگرايي
و اينكاها تا بابليها از - هردر پردامنه تاريخي جستوجوهاي بود؟ نخواهد بيهوده كاملا
و بوده نفوذ غيرقابل حقيقتا فرهنگي محدودههاي اگر.داشت خواهد معنايي چه -چينيها
آميختگي در يا سنتز نوعي به وسيله ، بدان و بياموزند نحوي به يكديگر از نتوانند فرهنگها
؟ آورد ميان به سخن فرهنگها "يكسان اعتبار" از ميتواند كسي يابند ، چگونه دست افقها
داوري اين ميتوان چگونه ؟ شد معين گروه يا فرهنگ يك بودن شاخص مدعي حتي ميتوان چگونه
خصوصيات آنها برحسب كه داد انجام ارجاعات از وسيعتري طيف به استناد بدون تشخيصيرا
معناي به امر ، اين تيلور ، چارلز تعبير به ميشوند؟ تلقي بيمعنا يا معنادار برجسته
در توافق به دستيابي براي":است تشخيصي داوريهاي در معنا قالبهاي نقش بر تاكيدگذاردن
كه است بدان نياز -متفاوت هويتهاي برابر ارزش يعني -تفاوت جانبه دو شناختن رسميت به
".باشيم سهيم اصل اين در باور يك در بودن سهيم بر علاوه
-هردر كه كرد فرض نميتوان.نيست تازه جديد ، صورتبندي رغم به تيلور ديدگاه اين
.است بوده غافل اصولي ملاحظات چنين از - برجسته فيلسوفي
گيجكنندهتر علمي ، شده شناخته رسميت به ملاحظات برخي پرتو در برلين نهايي استنتاج
ام.اف به نسبت را خود دين ديگران ميان در هردر ، و برويكو پيشگفتار در برلين.بود خواهد
اين "درخشان و مختصر شرح" بر او اعتماد كه ميكند اشاره و كرده بيان هردر ، برنارد ، متخصص
به برنارد اما.است "عالي بسيار" سياسي ، و اجتماعي فرهنگ باب در هردر عنوان با دانشمند
در برنارد.نيست موافق خاصگرا و نسبيگرا پلوراليسم مورد در برلين باحكم وجه هيچ
و متاخر رمانتيسيسم از را هردر دقت به سياسي ، و اجتماعي فرهنگ باب در برهردر مقدمه
متاخر ، رمانتيكهاي.ميكند جدا "ضدعقلاني مدرن جنبشهاي" خيزش در "انفجاري پتانسيلهاي"
نميتوان و شدهاند قلمداد هردر پيروان عنوان به اغلب سياسيشان ، آموزههاي در بويژه
ايدههاي اين.است گرفته سرچشمه هردري منابع از "آنها ايدههاي از بعضي" كه شد منكر
هردر ديدگاه با را متاخر رمانتيسيسم اشتباها ازمفسران بسياري كه شده باعث مشترك
تجربه را رمانتيسيسمآنها كه تباهي گوناگون شكلهاي برخي مشمول را او" حتي دانسته ، يكي
"ميسازد مشوش را اساسي تفاوتهاي" يكسانپنداري اين برنارد ، نظر به ".بدانند است كرده
در است شده دگرگون كاملا پلوراليسم مورد در هردر ديدگاه كه واقعيت اين با بويژه و
هردري مفهوم جاي به دموكراتيك مردمي فشار مفهوم قراردادن با رمانتيكها.است تعارض
.كاركرديبازگشتند قشربندي مورد در سابق رژيم تصور به "تعاونگرا پلوراليسم"
ميتوانند افراد آن مطابق كه "متكثر پيوستگيهاي" از هردر حمايت با تقابل در رمانتيكها
قرون ميراث ".باشند داشته تعلق آنها به و كرده آمد و رفت گروهها از كثرتي ميان در"
و) "اجتماعي واحد گروه به عضو هر انحصاري و كامل انقياد" و "اجتماعي تحرك عدم" وسطايي
.كردند احيا را (دولت اقتدار به نهايت در
به استعاري مفهومي در را"ارگانيسم" رمانتيكها ، جادويي ارگانيكگرايي جاي به هردر
باور هم تا ميكند تلاش همواره كه مردمگرايي باب در نظريهاش مانند درست ;ميبرد كار
در.دهد قرار تصديق مورد "يكسان اعتبار واجد ارزشي ملاحظات" عنوان به را "اومانيسم" به
به.است متفاوت برلين قضاوت با عميقا ميگيرد ، برنارد كه نتيجهاي تفاوتها ، اين پرتو
ميراث كه است باور اين بر برنارد ميكند ، اشاره آنها در برلين كه شومي "نتايج" رغم
.است نداشته "مستقيمي وارث هيچ"هردر محوري
نوشتههاي از برخي به اكنون بپردازم ، ناهمگونيها اين به بيشتر بخواهم كه اين بدون
گفتار".(برنارد انگليسي درخشان ترجمههاي از استفاده عمدتابا) بازميگردم هردر خود
ديدگاههاي از بسياري برگيرنده در شد ، جايزه برنده كه هردر (1770) "زبان منشا باب در
منشا به مربوط آموزههاي با[اثر] ايناست خاصگرايي و عامگرايي و "ديگران فردو"
انساني موجود مميز بر عوض در و ميكند مخالفت زبان ابزاري كاملا منشا نيز بيرونيو
ميان تفاوت ميگذارد ، كنار را آغازها آغاز معماي ترتيب ، بدين و ميكند تاكيد فينفسه
عقل نظير ويژه توانايي يك محور حول يا بوده درجه حسب بر تنها نه حيوانات ، با انسانها
زيستگاه يك نبود در انساني ، وعمل معرفتاست جهشكلي يك دربرگيرنده بلكه ميگيرد ، شكل
تشكيل را آن اساس زبانسخن كه است تفسيري فهم بر كردن تكيه به مجبور محدود غريزي
بدون ميتواند انديشه كه اين عقيدهبه زبان ، از ذهن جدايي با هردر جا اين در.ميدهند
تنها نه جدايي اين او ، نظر به.برميخيزد مجادله به باشد ، داشته جريان مميز نمادهاي
تعيين سومي وسيله به تنها چيز دو ميان تفاوت".است حقيقتاغيرممكن بلكه نامحتمل ،
ايجاد را شناسايي نماد ميآوردو بوجود را معنابخش مميز كه است سومي همين" و "ميشود
در انسان" افسانه به همچنين جدال اين ".ميكنيم استناد آن به ذهنمان در ما كه ميكند
سادهلوح وحشي يا بيخانمان بدوي مورد در روسو "توهم" وبا كرده سرايت نيز "طبيعي وضع
بايد خود ، طبيعي وضعيت فهم و تجربه از پيش بدوي اين كه ميشود متذكر هردر.است مخالف
را دومي عمل در اولي زيرا باشد ، گفتن سخن هنر آن همراه به و انديشيدن هنر صاحب قبل از
بر است گواهي زبان سخن ، و انديشه ميان اتصال حلقه گرفتن نظر در با.بود خواهد شامل نيز
شده زاده كه اجتماعي مخلوق يك"عنوان به آنها برخاصيت انسانها ، "طبيعي" بودن اجتماعي
و نسلها اتصال حلقه بزرگتر ، زبان اجتماعات تا خانوادهها از."بزيد اجتماع در تا
هردر".است خورده گره بافت به" فرد هر وسيله بدين.است يكديگر به خويشاوندي گروههاي
:ميستايد انسانها زندگي آوردن بوجود در را اسطورهايزبان شعر يا شعرگونه كيفيتهاي
!شوند تبديل ملتها و قبايل به خويشاوندي گروههاي تا است لازم هنگفتي زباني ذخيره چه
زبان ، در آن ، تكامل ميزان به توجه بدون جهان ، از نقطه هر در ملتها حتيكوچكترين
بوجود زبان طريق از را اجدادش سترگ كارهاي درباره آواز و شعر تاريخ ، و است يافته پرورش
.خود به جمعي احترام و اجتماعي منشاخرد است ، آن جمعي گنجينه زبان.ميآورد
|