خودمان وهستي حال بيان
سربانگ

خودمان وهستي حال بيان
نويسنده و آهنگساز نوازنده ، سلطاني پيمان با گفتوگو
برخي ميپردازند ، موسيقي كار به كه موزيسينهايي از تازهاي نسل ميان در:اشاره
در تنها را موسيقي كار پيگيري و مطالعه كه سربركشيدهاند دانش و بصيرت با چهرههاي
و ادبيات به خود مطالعاتي حوزه دادن گسترش با بلكه نميدانند ، آهنگ ساختن و نواختن
اين جمله از سلطاني پيمان.هستند كشور موسيقي براي تازه فضايي گشودن خواهان فلسفه ،
ديگر ، زمينههاي در توانسته سنتور و سهتار تار ، نواختن و تدريس بر علاوه كه است چهرهها
و تاليفات صاحب حوزه سه هر در و دهد صورت درخوري تلاشهاي معاصر ، شعر در مطالعه جمله از
از برخي مصداقي صورت به آيد ، مي پي در آن متن ييكه گفتوگو در وي.شود تصنيفاتي
.است داده قرار بررسي و نقد مورد را ايراني موسيقي شاخص كارهاي و اجراها
گرايشهاي دنبال به اغلب اينكه با شما كه كرد برداشت چنين ميتوان شما هاي نوشته از *
است اين منظورموابستهايد هم كلاسيك دوران به گونهاي به ميگرديد ، نو عناصر و معاصر
و ميكنيد نگاه زاويه آن از و ميدهيد قرار كلاسيكها كنار در را خودتان گاهي كه
.ميكنيد دوگانگي دچار را مخاطبتان
چيزي هفدهم ، قرن از قبل.است همينطور البته كه كلاسيكها ، نه رمانتيكها كنار در -
از قبل يعني) بود مطرح انسان روان از خارج و طبيعت وجود از خارج در پرستش عنوان به
به كه انديشهاي يعني كرد ، تبديل سوژه پرستش به را آن دكارت. (دكارت عقايد پيدايش
قرن اواخر در.ميگيرد شكل هجدهم قرن در دوگانگي ، اساسش مساله نتيجه در ميانديشد ، بيرون
آن براي حتي دوگانگي اين.ميشود شخص خود پرستش به تبديل موضوع اين بهخصوص هجدهم
دو هر و سكون برابر در تنش.ميگذارد تاثير هم رمانتيك موسيقي در باور ، غيرقابل انتزاع
در كه عشقي ستايش و ماليخوليا شعف ، و شور حسي ، شناختي هستي كشف و برابرخودنگاري در
،"برليوز" ،"فانتاستيك" سمفوني آن بارز نمونه.غمزدهاند و دلباخته فريبنده مضمون مقابل
خود اين رمانتيك دوران در بنابرايناست "اسمتانا" و "مولداو" ،"واگنر" ،"خدايان غروب"
و ميدهد نشان را فردي پرستش حس خود ، تخيل كردن متجلي و تخيل ابزار طريق از كه است فرد
را دوگانه حقيقت آن كه دارد ، وجود انسان و طبيعت از بالاتر حقيقتي اينها همه در
.دارد وجود طبيعت در و ماست در كه حقيقتي;ميسازد
كشاند؟ ايران موسيقي بهخصوص موسيقي حوزه به ميتوان را تقسيمبندي اين *
تهراني اجراهاي در.كنيد توجه رجبي بهمن و تهراني حسين آقايان اجراهاي به بله ، -
بهوجود فردياي ابزارهاي و سنتي ابزارهاي همان تركيب از گونهاي به گذشته ، تكيهگاه
ابزارها آن دگرگوني كردنيا تكميل دنبال به خود هميشه ، مخاطب و نيست معاصر كه ميآيد
عناصر آن غناي البته است ، عصر همان به مربوط كاملا دوره آن در رجبي بيان اما.ميگردد
از غير به رجبي بهمن كه ميكنم احساس من.ببندد را بازگشت كاملاراه كه نيست آنقدرها
امروز ، بيان به رسيدن از پس تا دارد تلاش ميكند ايجاد (صدادهي) سونوريته در كه تغييري
و طرباند عملههاي همان رجبي ، مدنظر اصلي ريشههاي كند ، پيدا را عناصر آن اصلي ريشه
ما فولكلور ، و مردم زبان به بازگشت بنابراين.عاميانه موسيقي ريتميك حوزههاي هم گاهي
.است خلاقيت آغاز نقطه آزادي و ميدهد قرار آزادي مقابل در را
است؟ امكانپذير فولكلور در فقط آزادي اين به دسترسي آيا *
خاطر به دارد ، وجود رسمي متنهاي به نسبت بيشتري آزادي شفاهي ، ميراث و فولكلور در -
در را فولكلوريك ريتمهاي اين تاثير حتي شما.است سالاري مادر فولكلور اصلي ريشه كه اين
فروغ "كوچيكه علي" و هدايت عاميانه قصههاي حتي و "پريا" ;ميبينيد هم شاملو آثار
.فرخزاد
چيست؟ داريم نياز امروز تفكر براي ما كه واحدي *
و آرزوها عقايد ، با ذاتا زبان.است خودمان هستي و حال زمان بيان ما اصلي كار -
آرزو ، است متفاوت ما امروز در شرايط اين همه طبعا شده ، آغشته گذشته در مختلف خاطرات
و مادرها قصههاي نه است مادرانگي مانده ، ما ، براي كه چيزي تنها لذا. و عقايد
.است نبوده گذشته در كه ميكنيم استفاده عناصري از معاصر دوران در ما.مادربزرگها
معاصر دوران در اما.سرگذاشتهاند پشت را تكويني خاص دوره يك عناصر ، از يك حتماهر
از استفاده با.است عناصر اين به ما نياز و عناصر اين از استفاده دارد اهميت كه آنچه
.ميشويم جدا است سنتي بيان و زبان به تاكيد معناي به كه اعتقادات از ما عناصر ، اين
شد؟ خواهد قطع گذشتهاش با مطلق طور به انسان ارتباط پس *
.هستند آرزوها و انديشهها شبكههاي انسانها كه اين دليل به.نيست چنين اصلا نه ، -
يك و وجود هسته يك چون.مخالفت بعد و ميكنند تاكيد اعتقادات و سنت بر ابتدا همين براي
نگاه دنيا به آرزوها اين طريق از و اعتقادات اين طريق از كه دارد وجود خودناپذير
نگاه آرزوها و اعتقادات اين خاستگاه عنوان به هم ، خودش به مركزي هسته آن حتي.ميكنند
به ميتوانند و ميباشند هم خود از خارج به ارجاع قابل اينها كه است معتقد زيرا ميكند ،
و ذاتي طبيعت موضوع يكي ميكنند ، بررسي را حالت دو بنابراين.بازگردند طبيعت به راحتي
وجود در همه اينها.آرزوهاست و اعتقادات شبكه از تركيبي كه است دائمي نفس يا خود هم يكي
.شوند زده محك جايي در كه مييابد اهميت زماني شخص يك دروجود يا دكارت
امكانپذير چگونه زدن محك اين موسيقي در و دكارتيزمچيست همان يا زدن محك اين اساس *
است؟
احساسكننده انسان و ميشود مطرح انديشنده يا سوژه عنوان به انسان كه زماني از -
گرايش نوع اين نتيجتا.ميگيرد قرار محك طبيعت ، ميشود واقع اعتقادي شبكه اين مركز
طبيعت دائمي هسته يك بايد ما زيرا گرفت ، خواهد قرار تعارض در فعلي شرايط با خود به خود
.انسان از خارج در اصلي جوهره يك و را ارتباطات از مركزي يعني ;باشيم داشته ذاتي
خود هستي و سيستم از امروز به نهايتارسيدن و دكارت از كردن باحركت ما بنابراين
يك نيز ما وجود در و دارد قرار شفاف وجود يك و جوهره يك دكارت درون در.نشدهايم خارج
است ، متفاوت زبان و بيان در دو ، اين اساسي فرق و تفاوت تنها اما.شفاف وجود و جوهره
موسيقي در اما.ديگر زباني به ما و زبان يك با هايدگر زبان ، يك با هگل زبان ، يك با كانت
مجري يك عنوان عبداللهبه ميرزا.نميشود جدا قبلياش ماهيت از انساني ماهيت اين ايران
اين خدمت در هم (كمپوزيسيون معناي به نه) آهنگسازي و است صرفااجرايي موسيقي خدمت در
با و قرن يك سرگذاردن پشت از بعد هم قاجار از پس چهارم و سوم نسل نوازندگان.اجراست
جنگ وزارت ماموران) لومر يون رويي و بوسكه حضور نظام ، موسيقي كه تاثيرهايي و ورود
تئوري اصول با يافتن انطباق فرهنگي ، تبادلهاي و شرقي اروپاي نوازندگان ،(فرانسه
حوزه در مطالعه گروه ، تشكيل نتنويسي ، نگارش نپذيرفتن گامها ، كردن همسان غرب ، موسيقايي
بنابراين.ميباشند اجرا همان خدمت در هم باز... و موسيقي مدرسه هارموني ، و صدايي چند
به نهايتا من و است گرفتن قرار گذار مندر براي بيشتر گرفتن قرار رمانتيكها كنار در
طبيعتي و محك آن به بتوان شايد عبور اين با و هستم قرن يك فاصله در عبور عدم اين دنبال
ساختار به ارجاع همان اين واقع در كه كرد پيدا دست دارد وجود موسيقي از خارج در كه
.است استعاري
معتقديد؟ بوده دوره آن در كه استعارياي ساختار و انساني تفاوت يك به شما بنابراين*
ميكند؟ قبلياشجدا ماهيت از را انسان ماهيت كه -
ميآيد؟ كجا از جدايي و تفاوت اين عناصر اما بله ، *
به ولي ميشود تبديل كل يك به و درميآيد وسيله موقعيت از كه است زبان مهمترينش
ارتباطي وسيله يك صورت به حاضر حال در حتي و نميكند پيدا اهميت ديگر وسيلهاي عنوان
.نميشود هممطرح
ببيند؟ يكپارچه صورت به راهم گذشته نبايد اجرايي صرفا مجري آن نتيجتا *
زبان و بيان فقط شده تفاوت اين باعث كه آنچهاست متفاوت سنتي بينش با سنتي ديدار -
آرزوها و اعتقادات همان از شبكهاي عنوان به هم را انسان جوهره ما كه اين دليل به است
سنتي تصور يعني دارد ، وجود رفتارگرايانه جريان مقداري سنتي سيستم آن در.كردهايم حفظ
با يعني است ، غيرمنطقي كه اين يكي.ميرود سوال زير صورت دو به كه سازش عدم و سازش از
در.نميخواند بيروني جوهره با يعني است ، غيرطبيعي كه اين هم يكي نميخواند ، ما "خود"
دوران از بعد است ، غيرالهي يعني ميآيد پيش صحبت بودن غيرمنطقي از وقتي وسطي قرون دوران
با سوژه ميان اين در اگر و سوژه و ابژه با ميكند ارتباطپيدا بودن غيرطبيعي اين دكارت
و ميآيد بهوجود چيز دو بين تقابل مساله بنابراين.است غيرطبيعي پس نباشد جور طبيعت
ديدگاه يك از و ميشود سنتيبدل ديدگاه يك به ايران موسيقي مجري ديدگاه كه ميشود اين
تبديل مجري موقعيتي چنين در.كند زيرورو نميتواند كه چرا ميگيرد فاصله انقلابي
.است بيگانه خودش به نسبت كه شخصي به ميشود
نميشود؟ مطرح شخصي بيان يعني *
خود.كنيد نگاه.. و آذر اقبال درويشخان ، حسينقلي ، آقا اجراهاي به شما دقيقا ، -
سازي ، موسيقي در حداقل نهفته ، موسيقي ذات در كه انتزاعي با.بيندازيم اجتماع گردن به
نداشته را خودش بيان قدرت ايران موسيقي مجري اگر حتي.است مجري خدمت در بيان اجازه اين
سيستم آن و دهد قرار سيستم و صوت گرايشهاي خدمت در را نمايندگياش مجري بايد.باشد
.كند پيدا را آن تفكر سيستم ، موقعيتي هر در سپس و شود بدل استعاري سيستم يك به نهايتا
بگيرد؟ صورت ميتواند چگونه عمل اين ايران موسيقي در *
به توجه با البته.موسيقي تاريخ شدن استعاره و موسيقايي استعارههاي متد بررسي با -
حاضر حال در ماميشود كهنه خود به خود مدتي از بعد استعاره هر خود كه نكته كه اين
.نداريم ايران قديم موسيقي ريتميك فيگورهاي و ملوديك انگارههاي و تيپها از صحيحي تصور
اصفهاني ابوالفرج "نام "است ، كرده پيدا اهميت ما براي ارموي صفيالدين "نام "بيشتر ،
پيدا افسانهاي جنبه بيشتر كه هم نكيسا و باربد چون نامهايي كرده ، پيدا اهميت
بايد ناچار به ما استو نشده تبديل متقابل رابطه يك به رابطه اين نهايتا.كردهاند
است كاملاايدهآليستي سيستم اين برويم ، موسيقي ابزارهاي و اشياء استعاري سيستم داخل
متاسفانه (ايدهآليستي) سيستم اين در.نيست تفكر محور انسان ايدهآليستي سيستم ودر
اين از بعضي در شايد البتهنميگيرند قرار يكديگر مقابل در هم تغييرناپذير جوهرهاي
متبسم حميد شده منتشر كار اولين از بخشيهايي و عليزاده حسين وزيري ، علينقي كارهاي
.نميگيرد انجام زبان و ذهن جانشيني مطلق بهطور اما باشد گرفته شكل ايدهآليستي تضادهاي
كنيد؟ سازگار خودتان با را طبيعت كه است اين شما قصد *
به ناچاريم هستيم (خود و طبيعت) دو اين از تركيبي و ميكنيم زندگي طبيعت در چون ما -
ميكند ، بيان را طبيعت از آگاهي كه چيزي عنوان به زبان و يابيم دست فردي بيان يك
گيرد ، قرار وسيله خود از خارج جوهر يك براي زبان كه هرجا و ميآيد حساب به ايدهآليستي
خواه و باشد انسان اعتقادي شبكههاي خواه.كرد خواهيم زندگي ايدهآليستي دنياي در ما
به زبان از ما كه اين يعني.است سوم نوع از ايدهآليسم اين اما ;اشياء ارتباطي شبكههاي
به را جديد زباني "بامداد" در متبسم حميد.ميكنيم استفاده جهان خرد ارتباط وسيله عنوان
.دارد تفاوت بودهاند بلد مردم كه زباني با زبان اين ماهيت.ميكند پيشنهاد خود مخاطب
دنيا كردن ايدهآليزه وسيله به تبديل بيان ، بگويم باشد بهتر شايد يا زبان اين خود پس
تنها است ، داده انجام اثر اين در كه تلاشي تمام با متبسم من نظر به اماشد خواهد
عنوان به بيان عناصر كه هروقت اما كند برقرار را ابژه و سوژه بين روابط ميتواند
و بياني عوامل از خارج چيزي كه كنيم پيدا اعتقاد ميتوانيم شوند ، گرفته كار به بازنمايي
و صداشناختي پيش دوران يك به ميتوانست متبسم يعني دارد ، خارجي وجود زبان از پيش
اهميت زبانشناسي از پيش كه تاريخي سوي به كند حركت و كرده پيدا اعتقاد زبانشناختي
سوي به كند حركت آنجا از و نداشته وجود امروز معناي به انسان واقع در كه است ، داشته
و دنيا كل با طريق اين از و است متن ساختار در تفكري ارتباط و زبان وسيله به كه انساني
اين از ميتوان را تخيل رمانتيك مفاهيم و دانش تنها و ميكند برقرار جديدي ارتباط خود ،
.كرد منتقل زبان حوزه و آگاهي حوزه به طريق
سازد؟ جدا همديگر از را آنها يا و دهد ارتباط ابژه به را سوژه ميتواند صدا واقعا آيا *
اغلب و دارند ويژهاي اهميت جملات تركيب در تنها همجواري ايران موسيقايي سنت در -
و ميگيرند قرار پنتاكورد يا تتراكورد يك گستره قالب در الگوهايي صورت به تنها اين
سوژه عنوان به و ناميد ايران موسيقايي حوزه بخش اساسيترين ميتوان را فاصله پنج اين
يا ناميد ابژه ميتوان نوعي به هم را آوازي المانهاي و تحريرها.كرد انتخاب را آنها
يك به ابژهها و سوژه اين ارتباط اجراها در موارد اغلب در.را تكيهها و گزشها حتي
كردهايم انتخاب بيان مكانيزمهاي وسيله به را صدا ما زيرا ميشود بدل آنارشيستي رابطه
دوگانه برخورد اين نتيجه آيا اما.باشد كرده برقرار رابطه استعاره با كه است ممكن صدا و
انفرادي بيان به ميگذارد ما ذهن در كه را تاثيري صدا تا است شده سبب ابژه و سوژه
كه دارد وجود ديگر راهي اما.باشيم داده دست از را طبيعت درك ما كه است ممكن درآورد؟
مساله دو نتيجه در.داد انتقال صدا حوزه به و كرده جدا ذهن از را عناصر آن همه ميتوان
پيش را موسيقي مساله اوج ، در چون صدا و ميكند پيدا اهميت صدا اينكه يك آمد ، خواهد پيش
وجود اصلي عامل عنوان به كه آن جاي به ميشود ، موسيقي از تابعي موسيقي مجري ميكشد ،
بيان براي وسيلهاي نه را صدا و صدا ريشه به بازگشت ميتوان كه اين هم يكيباشد داشته
اين در است ، وسيله صدا كه بگوييم اگر زيرا.كرد انتخاب بازنمايي براي وسيلهاي نه و
بدانيم ، بازنمايي براي وسيلهاي را صدا اگر و بشويم قايل نفس براي ذاتي ماهيت بايد صورت
.شويم قايل طبيعت براي جبلي ماهيت يك بايد
شود؟ محسوب نفس براي وسيلهاي نميتواند صدا آيا ميشود چه انسان خود نفس *
بازنمايي براي وسيلهاي نميتواند صدا اين بنابراست جبلي واقعيت يك انسان نفس -
و نيست تقليلگرا صدا به ديد زاويه اينباشد طبيعت بازنمايي براي وسيلهاي يا و نفس
صدا اگر واقع در.نيست هم توسعگرا حال عين در و دهد تقليل صدا به را چيز همه نميتواند
از كه آنچه نهايتا نميآمد ، وجود به هم بشري هستي و تاريخ نميداشتند ، وجود زبان بعد و
يك در متقاطع صورت به را صدا ميتواند انسان.ميبود بشر نوع طبيعت ميماند ، باقي انسان
عنوان به صدا انتخاب با و بسازد زيباشناسانه دنياي يك يا و فلسفي دنياي مستعار ، دنياي
.بگردد آلترناتيو ابزارهاي دنبال به ابزار ،
عملا يعني گرفتهايد ، نظر در موسيقي از مستقل كاملا ابزار يك عنوان به را صدا شما *
ميگيرد؟ اختيار در را سوژه و ابژه كه صداست اين
نتوانيم اگر كه چرا كرد انتخاب مديوم يك عنوان به نميتوان را صدا كه دليل اين به -
آن خاص دورههاي و موسيقي فرهنگهاي بدهيم ديگر معناي وسيله يك عنوان به صدا به
عوامل و صوتي منبع نداشتن اختيار در دليل به حتي ما ببينيد.نميگيرد شكل فرهنگها
شنيداري منابع كه دليل اين به ما.شدهايم سوءتفاهم يك دچار قديم دوران در شنيداري
موسيقايي دورههاي تكامل و تدريجي رشد به نميتوانيم نداريم اختيار در را موصلي خانواده
اختيار در را ريتمها و ملودي موتيفها ، تمها ، فرهنگ نتوانستهايم ما.كنيم استناد
در را فرهنگي خاص دورههاي كه كنيم رسوخ عناصر هستي به ميتوانيم زماني مابگيريم
كه بداند نهايت در و كند پيدا را حقيقت كه است اين دنبال به گذشته همه.بگيريم اختيار
بلاتكليف ايران موسيقي گذشته مورد در چون اين بنابر.است كرده بيان را حقيقتي چه تاريخ
خود از خود ساختن دنبال به يا و بدهيم ديگري گذشته خود ، به كه نداريم چارهاي ميمانيم ،
نه و -است داشته وجود هم گذشته در دائمي جوهر يك عنوان به كه خودي آن نه البته باشيم ،
و است شدن پرتاب حال در كه خودي آن بلكه -واقعي جوهر يك عنوان به ما از بيرون طبيعت آن
.گيرد اختيار در نامعلوم آينده پيكر تا ميرود كه است گذشتهاي از حركت حال در
ميآيد؟ وجود به جديدي هستي يعني است؟ چيز چه براساس آينده آن تحقق *
زبان ، خود بعدي لحظه آن تحقق براي ميشود وسيلهاي باشد ، ابزار اگر صدا واقع در -
هم براهني شعرهايافتاد خواهد اتفاقي چه بعد لحظه نميدانيد بشنويد ، را بريو آثار شما
به كوري اين بازگشت ،"كوري تبرك خونچهاي و بينايي تبرك خونچهاي و" دارد را ويژگي اين
كوري اينجا در همچنين و است كوري درون از شده حاصل بينايي و متفاوت فرهنگهاي و اساطير
.شدهاند حساب ابژهها و سوژه دقيقااست نشده استفاده هم عادي زبان در كليشه صورت به
جان معشوق" يا "نشستهاي آنجا ميزنم كنار ابروهايم روي از را موهايم كه وقتي هميشه"
اينجا در."ميكنند خواب مرا و ميريزند سينهام بر خيست كهموهاي مني آغشته بهار به
هم به كه است قرار معشوق و عاشق اين و دارد وجود عاشق پس است ، عاشق كه دارد وجود ي"من"
براي خواب ، از قبل اما ميكنند خواباش و ميريزند صورتاش به موها ولي كنند ، دين اداي
خواب به حتما پس است ، داشته اهميت گيسو و خيس شدن ، موهاي آغشته آغاز ، معشوق ، بهار ، عاشق ،
وسيله به مدرنيزم از انتقاد يعني اين و است ابژه و سوژه درگيري همه اينها.رفت نخواهد
.مدرنيزم پست ديدگاه
مهاجر بابك:گفتوگو
سربانگ
قاف كوه زآن آمدي باز كه شكر
مختاباد سيدابوالحسن
najva@ hamshahri.org_a
موسيقي ، خانه مجدانه همدلي نيز و موسيقي اهل مداوم پيگيري سال چندين از پس و نهايت در
موسيقي ، خانه و اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت هنري معاونت همكاري نيز و آن هياتمديره
هنرمندان و است رسيده خود پاياني مراحل به موسيقي هنرمندان بيمه كه شد اعلام گذشته هفته
.ببرند را مطلوب استفاده تسهيلات اين از ميتوانند موسيقي خانه غيرعضو و عضو موسيقي
و است نشده ارسال خبري رسانههاي به مهم كار اين درباره تكميلي اطلاعات هنوز متاسفانه
و افراد بيمهشدن نحوه كه نميداند موسيقي اهالي از بسياري همانند نيز سطور اين راقم
معاونت ميان كارشناسي ، و جدي تجربهاي اينكه به توجه با اما است ، چگونه موسيقي هنرمندان
به توجه با و است رو پيش در اجتماعي تامين سازمان و اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت فرهنگي
لذا شده ، داده موسيقي هنرمندان به هم سهمي ارشاد وزارت بودجه رديف مجموعه در اينكه
آييننامه و فرهنگي معاونت شيوه همان به موسيقي هنرمندان كه كرد پيشبيني ميتوان
شوند ، بيمه ميتوانند كه افرادي شرايط و بيمه شمول درباره معاونت اين كه كارشناسانهاي
هنري معاونت و موسيقي خانه مجموعه كه شنيديم چه اگر.كنند بيمه را خود و كرده عمل
ايجاد و فرهنگي معاونت توسط شده تهيه آييننامه همان قراردادن بامعيار ميبايست
.ببينند تدارك را موسيقي اهل با متناسب آييننامهاي آن ، در جزيي تغييراتي
و هنري معاونت اينجا در) اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت آييننامه ، آن مطابق حال هر در
به توجه با.ميكنند پرداخت را بيمه هزينه از درصد كارفرما10 عنوان به (موسيقي مركز
هنرمندان لذا دارد ، وجود درصدي و 18 ، 14 نوعبيمه 12 سه بيمه ، از نوع اين در اينكه
اجتماعي تامين سازمان اينجا در كه) خود حقوق كردن اعلام با و اختيار به ميبايست موسيقي
عنوان به را تومان هزار حقوق 71 كار عالي شوراي مصوبات مطابق تا مخيركرده را افراد
به را حقوق مقدار همين ميتوانند نيز موسيقي هنرمندان يعني كنند ، انتخاب حقوق حداقل
درصد ، 4 ترتيب2 به واريز ، به نسبت و اعلام كشور سراسر بيمه شعب به خود حقوق كل عنوان
مختلف شعب به خود بيمه حق واريز به نسبت (كنند اقدام خود حقوق كل از درصد و8 درصد
بوده زمينه اين در نگارنده اطلاعات از بخشي اين حال هر در.كنند اقدام كشور سراسر بيمه
هموارتر را راه اين دقيقتر ، اطلاعات دادن با آن مديره هيات و موسيقي خانه كه اميد.است
.كنند
نويسنده نوازنده ، آهنگساز ،
"برگ صد گل" معروف نوار ابتداي در ترك بيات مضراب چهار نوازنده دنبال به كه بود سالها
سعيد استاد را ميرود ، شمار به ترك بيات قطعات معروفترين جمله از كه كار اين.بودم
بازنوازي درخشان اجرايي با را آن "قاسمي رضا" برگ صد گل نوار در امانواختهاند هرمزي
در استواروي اسلوب نيز و قطعه قديمي ساختار و لحن حفظ مضرابها ، شفافيت.است كرده
و تكنيكي توانايي صاحب زمينه اين در وي كه ميداد نشان دقيقهاي ، 4 قطعه 3 اين اجراي
نواختهاند ، ذوالفنون جلال استاد را نوار اين بقيه است ، توامان صورت به موسيقايي ، بصيرت
و ديگر چيز قاسمي رضا نواختن خاطره هنوز اما است ، پسنديده بسيار نيز وي نواختن اگرچه كه
تضنيف اولي) ساخت خود هم را ديگر كار دو نوار اين در وي آنكه ضمن.داشت ديگري رنگ و طعم
گرفته بهكار هم اجارهنشينها فيلم در بعدها كه گوشنواز ضربي ديگري و الاياايهاالساقي
تعزيه موسيقي زمينه در تاليفي اثري و نمايشي كار چند نيز و كاست اين از پس اما.(شد
شبانه همنوايي" رمان گذشته سال اواخر اينكه تا نشد قاسمي رضا از خبري ديگر تقريبا
كه بفهمي ميتوانستي رمان نام همان از.آمد كتابفروشيها پيشخوان روي به"چوبها اركستر
كه قطعهاي سه دو ، همانند نيز اثر اين حال هر در.است نوشته موسيقي به آشنا فردي را كار
تاكنون كه نحوي به است ، برخوردار بالايي كيفيت از نواخته و نوشته سنتي موسيقي در قاسمي
.شد جايزه برنده و شناخته سال رمان بهعنوان ديگري و تقدير آن از سالانه ، جايزه يك در
زيباي و زلال زخمههاي از يادي سطور اين راقم كه نميشود سبب موفقيتها اين تمامي اما
ننهد كناري به را نواختن و موسيقي وي اينكه آرزوي و نكند معروف مضراب چهار آن در قاسمي
.زند گام هم نهج اين بر همچنان و
"مقام" نشريه تازه دوره
رضا سردبيري ميرعلينقي ، عليرضا سيد مسئولي مدير به مقام ماهنامه انتشار تازه دوره
دكه بر آن نخست شماره و كرده كار به آغاز ميرعلينقي تحريريه دبيري نيز و مهدوي
مقايسه مجله ، در صورت و صفحهآرايي لحاظ به كه شماره اين در.است گرفته قرار مطبوعاتيها
به اما ميخورد ، چشم به متنوعي مطالب است ، كرده جدي تغييرات نشريه اين گذشته دوره با
سليقه حسن با و روزانه مطبوعات از كه را ، آن انتهاي خبرهاي اگر نشريه ، اين ميرسد ، نظر
تا دارد را فصلنامه هواي و حال بيشتر نهيم ، كناري به است ، شده كار و انتخاب موشكافانه و
دستاندركاران نگاه نوع ميتوان نيز آمده نشريه پيشاني بر كه سردبير سخن در.ماهنامه
تحت حال عين در و باز فضايي" مينويسد كه آنجا خصوص به فهميد ، موسيقي به را نشريه
آن براي را خود حرفهاي زندگي و معتقديم آنها به كه مفاهيمي تعالي و رشد براي مراقبت ،
فرهيختگان و نخبگان براي نشريه اين كه دريافت ميتوان شماره همين در"كردهايم صرف
نشريه اين در علينقي عليرضا سيد همانند چهرهاي حضور حال هر در.ميشود منتشر موسيقي
بيشتر نشريه اين در وي كه دارد را خطر اين نيز و ميدهد ، افزايش را آن از انتظارات
مجموعه در و شماره همين در چنانكه كند ، تعقيب را ايران موسيقي تاريخ در خود دغدغههاي
تاريخ از پنهان و ناگفته نكات ميتوان شده نگاشته حقي يا حسين استاد براي كه مطالبي
.بود نيامده ديگر جايي در تاكنون كه بازجست را ايران معاصر موسيقي
|