حماقت ژن با قدبلندهايي
ميخورد دردي چه به سياست
بدهد نجاتاش بايد قهرمان كه بريده سر يك
هنر حاشيه
حماقت ژن با قدبلندهايي
كارگردان روايت به " كلمباين بولينگ"
مور مايكل
ميرزابيگي نگار:ترجمه
حال عين در و قوي و قدبلند انسانهايي شكل به ميكندما چطورعمل تكامل نميدانم
تكامليافتهايم احمق و كودن
نظر به كه چند هر بوده ، برقرار كلمباين عام قتل از پيش مدتها آمريكا ، مدارس در خشونت
لعاب و رنگ با را آن فقط من.است گرفته قرار توجه مركز در فيلم در عام قتل اين ميرسد
براي است جرقهاي فقط بلكه نيست ، پايدار پايان تا شدت اين و كشيدهام تصوير به بيشتري
اين تمام كه بود جالب من براي.شود داده نشان فيلم در است قرار كه آنچه راهاندازي
به كه شد باعث هم همين و ميافتاد اتفاق روستايينشين مناطق در و شهر حومه در جريانات
ميكردم سعي بلكه.بگويم داشتم سعي كه نبود چيزي آن اين ولي.بدهم نشان زيادي توجه آن
وحشتي و ترس در آمريكايي سرمايهداران و سياستمداران توسط جامعه و مردم چگونه دهم نشان
رژيمهاي شود برانگيخته حرارتي و شور چنين با جامعه وقتي.ميبرند سر به دائمي
دست به گلوله يك حتي شليك از بدونترس ميخواهند كه را آنچه ميتوانند محافظهكار
كه است اين آمريكا در اسلحه از استفاده و خشونت ريشهاي و اصلي علت ميكنم فكر.آورند
.است شده نهاده بنياد "طمع" و "ترس" براساس ما كشور
.است جريان در رگهايمان در امروز به تا نوزدهم قرن بارونهاي افسارگسيخته طمع و حرص
كار اين بر سعي "روزولت تدي" مثل عدهاي نكردهايم؟ مهار را طمع و حرص اين چرا اما
داخلي جنگ زمان در.كردند محدود را آن تراست ضد قوانين با هم حدودي تا و داشتند
نتيجه در.رشوهدادن ;بودند كرده پيدا را جنگ ماشين گرفتن دست به راه غولپيكر شركتهاي
.اسلحهها موضوع به برگرديم.ميكردند محافظت خود از جنگ طول در ثروتمندان وسيله اين با
كشته گلوله شليك با ميشيگان فلينت در همكلاسيهايش از يكي توسط ساله شش دختري فيلم در
بوده او به متعلق تفنگ كه پسربچه اين عموي گردن به زياد را تقصير فيلم در خب.ميشود
چون.دادهاند انجام كافي اندازه به مطبوعات و رسانهها را كار اين.نيانداختهام است
به رسانهها و مطبوعات توسط تنها نه او ديدم چشم به را مسئله اين ميكردم زندگي آنجا
او روي زياد هم فيلم در.ميبرد سر به زندان در هم اكنون هم بلكه شد ، تنبيه كافي اندازه
پسر اين مادر.دادهام نشان مقصر را اجتماعي تامين كار برنامه بيشتر و نكردهام تاكيد
اين به من و ميكرد كار دوجا بلكه نميكرد كار هم يكجا نبود ، معتاد.بود خوبي مادر
خوبي به فرزندانش از و باشد واقعي مادر يك ميتوانست او اگر:دارم باور خود ديدگاه
دريافت خوبي مزد آن بابت و داشت شغل يك حقوق حداقل با شغل دو جاي به او اگر كند ، محافظت
پسربچه اين و ببرد مدرسه به را بچهها ميتوانست.نميافتاد مسلما اتفاق اين ميكرد
فقط البته مشكل.نميافتاد اتفاق هم اينها از كدام هيچ و كند سر عمويش با نبود مجبور
اين حل راه.تروريسم شيطاني نفس است ، مسئله هم عمل اين شيطاني نفس نيست ، اجتماعي تامين
كه اين جاي به كه باشيم داشته جمهوري رئيس اجتماعي ، تامين سازمان داشتن جاي به كه است
ماه كره به بياييد":يا و "ترس خود مگر ندارد وجود ترسيدن براي چيزي هيچ":بدهد شعار
براي كافي حقوق با كار باشد ، داشته وجود همه براي كار ميخواهيم ما":بگويد "برويم
هزار چهل سالي ميكند زندگي شما همسايگي در كه آدمي اگر كه نداريد قبول ".كردن زندگي
نزديك صفر به بدزد را تلويزيونتان و بيايد شما منزل به كه اين شانس داشت درآمد دلار
مثل جاها بعضي در البته نميپريد؟ شما روي دستي كيف دزديدن براي آدم اين و ميشد؟
زياد را اين من نباشد؟ اينگونه همهجا در چرا ولي است بالاتر رفاه سطح سانفرانسيسكو
شما به نميتوانم هم را چيز همه.كنم سخنراني و موعظه ندارم قصد.ندادهام نشان فيلم در
اين با فعالانه بايد خودتان.شويد درگير مسئله اين با كمي تا ميكنم سوال شما از.بدهم
را بقيه درصد ده اما بدهم نشان شما به را راه درصد نود ميتوانمشويد روبهرو مسئله
بنشينيد آنجا بايد فقط شما بدهد شهادت "مور مايكل" را چيز همه اگر.برويد بايد خودتان
.دادهام نشان مقصر را "كلارك ديك" بيشتر من "ميشيگان فلينت" قتل جريان در.كنيد تماشا و
توجه بدون پسر اين شد باعث كرد استخدام را پسر اين مادر كه زنجيرهاي رستوران آن صاحب
تصور اما است درست بله ، .است شركت اين در سهامدار يك فقط او كه بگوييد شايد.شود رها
يا "!نكشتهام را كسي من !راندم آشويتس به را قطار فقط من":بگويد آلماني يك مثلا كنيد
در را بچهها ما گذاشتيم ، تاقچه روي را تفنگها فقط ما":بگويد "مارت - ك" مثلا
عراق در را بمبها بوش كه وقتي.هستيم اعمال اين مسئول همه ما نظرم به "!نكشتيم كلمباين
در و ميپردازم ماليات من.دارند تعلق ما به بمبها اين كه ميكنم احساس ميكند ، خالي
در شخصا.هستم سهيم بمبها اين تهيه در بنابرايننميكنم مقاومت دادن ماليات برابر
و من اسم با كار اين.ميكنم مسئوليت احساس ميشوند كشته بمبها اين با كه افرادي برابر
به كه من":بگويم و بنشينم نميتوانم كه من.ميشود انجام پرداختهام من كه مالياتي با
يك من.بكنم كاري بايد "!نيست ساخته من دست از كاري هيچ مورد اين در !ندادهام راي او
ديك" به رستوران.ميشود انجام من اسم به كارها اين و ميدهم ماليات !هستم آمريكايي
.ميبرد نفع آن از و است سهامدار يك او است ، رستوران اين روي او نام و دارد تعلق "كلارك
آن به او كرده ، پيدا آنجا را آن پسربچه كه نگذاشته تختي زير را تفنگ او كه است درست
نفع زن اين فقر از او اما بشود ، فقير زن آن كه نشده باعث او نكرده ، شليك كوچك دختر
اقدامات كه نميبيند دليلي هيچبرود در ماليات زير از ميكند سعي او.ميبرد
زنان ميتوانيم كه آنجا تا بياييد":نميگويدبدهد انجام ايثارگرانهاي و نوعدوستانه
او ".ببريم بالاتر را آنها زندگي استاندارد سطح تا كنيم استخدام را فقير سياهپوست
آنها به را حقوق حداقل داريم ، نگه سطح پايينترين در را كارمندانمان بياييد":ميگويد
زيادي ماليات سهم نيستيم مجبور صورت اين در كنيم ، خالي شانه دادن ماليات از بعد و بدهيم
".بنشاند فرو كمي را فقر سطح ميتواند كه مالياتي.بدهيم
اين من نظر عراق قريبالوقوع جنگ مورد در.است آن اجراي به مجبور كه است كوچكي نقش اين
از قبل يعني اصلي ، موضوع از مردم منحرفكردن.است كردن گم رد نوع يك اين كه است
حمايت را او كه كساني تمام و "بوش" همپالكيهاي كه است اين اصلي موضوع.نوامبر انتخابات
كلاهبردار مشت يك آنها.دارند مشتركي منافع "انرون" در همگي دوستانش ، بهترين ميكنند ،
كه وقتي و بود مديره هيات جزء هاركن در او وقتي.است كلاهبردار يك بوش.متقلباند و
چه آنجا كه نميدانستم":كه ميكرد ادعا ميدادند ، انجام را كثيف اعمال آن آنها
حمايتاش هم متقلبين و است متقلب يك او "!بودم مديره هيات از عضوي فقط من ميگذرد ،
تمام اكنون ميكردند حمايت او از كه ميانه آمريكاي مردم.است همين اصلي موضوع.ميكنند
پس تمام كه بودند كرده متقاعد را آنها كه اين خاطر به.دادهاند باد به را داراييشان
در آنها متاسفم ، آنها براي.بگذارند بهادار اوراق بورس بازار در را اندازشان
راي جمهوريخواهان و بوش به آنها از بسياري كه ميدانم.افتادهاند بدمخمصهايگير
سياسي نظر از ساختهام كه فيلمهايي از كدام هيچ در.نميكنم سرزنششان اما.دادهاند
چيزي چنين اما ميكنند ، تظاهر بودن بيطرف به روزنامهنگاران اكثر.نبودهام بيطرف
فكر اگر.هستيم زنده موجود هستيم ، شخصي عقيده و تفكر با موجوداتي ما.ندارد وجود
سال بگوييد ميتوانيد آيا.بگوييد را حقيقت بايد پس داريد خود از عقيدهاي و ميكنيد
بهتر كه نفر پنج و شصت و صد شدهاند ، كشته تفنگ با نفر پنج و شصت و صد كانادا در گذشته
كردهايم ، مالي كمك صدام به دلار چهارميليارد هشتاد ، دهه در ما مثلا يا !ميمردند؟ بود
داريم قصد اگر اما ميگويم؟ چه ميفهميد !نداشت؟ ارزشي اصلا كه دلار ميليارد چهار
.باشيد صادق هم خودتان نظرهاي مورد در بايد برسانيد انتشار به است درست كه را آنچه
تصميم خود شخصي اعتقادهاي مورد در بعد و خواند را نظرها و عقيدهها اين تمام ميتوان
اولين كلمباين مثلا گرفتهاند ، قرار توجه مورد بيشتر اروپا در من فيلمهاي.گرفت
در "وحشتناك حقيقت" تلويزيوني نمايش و درآمده نمايش به كن جشنواره در كه است مستندي
من نظر به.نميپسندند را آنها آمريكا در مردم عامه اما.دارد زيادي طرفداران انگلستان
تكامل نميدانم.ندارند خود در "حماقت ژن" اسم به چيزي اروپاييها كه است اين دليلاش
احمق و كودن حال عين در و قوي و قدبلند انسانهايي شكل به ما:ميكند عمل چطور
جغرافيا كره روي را عراق جاي ميتواند بچهاي هر فرانسه در امروز همينتكامليافتهايم
قرار خاكي كره اين كجاي در كه نميدانيم اما و ميكنيم بمباران را عراق ما.دهد نشان
نداريم نيازي زيرا ميبريم؟ لذت خود فراموشي اين از آمريكاييها ما چرا ميدانيددارد
!برتريم همه از ما.بياندازيم كار به را مغزمان كه
ميخورد دردي چه به
سياست
"تايمز نيويورك" نگاه از "كلمباين بولينگ"
و شده رنجآور ترس شدت از جامعه به نسبت ديدگاهش و است ترسناك و كلمباينجذاب بولينگ
است رسيده شكست به بيتعادلي فرط از
اسكات.ا.اي
تاجيك امين:ترجمه
در كن فيلم جشنواره فراوان استقبال با "كلمباين بولينگ" نام به مور مايكل جديد مستند
در شديد سياسي جناحبنديهاي از فضايي در فيلم كه است حالي در اين.شد مواجه مه ماه
پرفروش اثر يك خالق و خوشگذران آدم يك عنوان به مور البته.است درآمده نمايش به آمريكا
با و سياسي ملتهب موقعيت اين در اما است ، نداشته را فضايي چنين به زدن دامن قصد
.ندارند فريادكشي مسابقات به شدن تبديل جز هدفي مشاجرات اين جهاني ، ناامنيهاي
شايد مور بامزه حال عين در و كننده عصبي آزاردهنده ، فيلم به جواب كنندهترين نااميد
سهلانگار ، و فرار منطق.باشد او دشمنان پذيرش عدم و هممسلك دوستان غيربحراني حمايت
وجود "كلمباين بولينگ" نمايش در كه آشكاري عوامفريبي و تماشاچيان جانبگيرانه برخورد
است حالي در اين اما باشد كافي دوآتشهاش پارتيزانهاي داشتن نگه ساكت براي شايد دارد ،
هشيارانهتر واكنش به آمريكا خشونت از پر فرهنگ با رابطه در آن كننده نگران افشاگري كه
به را خود گوش دارند دوست كه افرادي از دسته آن براي خصوص به دارد ، نياز سنگينتري و
.ببندند حقايق روي
بحث به مالكانه توحش و متفكرانه برخوردي با و شود نگريسته عميق ديدي با فيلم اميدوارم
من است طور اين اگر ميرسد؟ نظر به طفرهآميز و حيلهگرانه فكر اين آيا اما شود گذاشته
كالايي.ميآيد چشم به شده رها و حقير كالايي من براي سياست لحظه ، اين در ولي.متاسفم
.شد دودلي و ترديد دچار برايش بتوان كه است اين از كمتر بسيار آن ارزش كه
خود از "نيشن وي تي" و "من و راجر" در قبلا كه ستيزهجويانهاي و وحشي سبك با مور ،
است ، درآورده نمايش به طويل و عريض ابعادي در هم اينجا را نظرش مورد موضوع بود داده نشان
دبيرستان وحشتناك عام قتل با فيلم شدهاند ، حد از زياد كمي طول و عرض اين شايد البته
به ميكند شروع هم او ديگر ، آدمهاي همه مثل.ميشود شروع كولو ليتلتون ، در "كلمباين"
درباره را چيزي چه رخداد اين و بيفتد ، اتفاق ميتواند فاجعهاي چنين چطور اينكه گفتن
.ميكند بازگو ما براي آمريكا معاصر جامعه
از بيشتر آمريكاييها چرا ميشود ، ختم اساسيتري پرسشهاي به سرعت به سوال اين
ترس با بايد ما زندگي چرا ميكنند؟ شليك همديگر سوي به يافته توسعه كشورهاي شهروندان
كه دارند خود در بيرحمي و خشونت از نشاني چنان واشنگتن اطراف اخير قتلهاي شود؟ عجين
.ميكنند گوشزد ما به را اتفاقات اين دوباره حدوث
دست از آنها براي را بيشمارش جوابهاي مور كه هستند ساده سوالات يكسري فقط اينها
با ژاپن ، مثل كشوري در كه چرا نه ، است؟ مقصر امر اين در خشونت عمومي فرهنگ آيا.نميدهد
و خشن شدت به فيلمهاي شيفته مردم كردند ، ايجاد آن در ما مرگبار تفنگهاي كه ظريف شكافي
آنچه از شديدتر بسيار ولعي با هم آن هستند ، كميك كتابهاي و ويدئويي بازيهاي وحشيانه
به اروپايي كشورهاي از ديگر بسياري و كانادا كه چرا نه ، بينوايي؟ و ضعف.داريم ما كه
.است كمتر مراتب به آنها در جنايت و قتل درصد ولي هستند ، دچار بيكاري از بالاتري ميزان
آلمان و بريتانيا امپراتوري با مقايسه در ماست؟ توحش و جنگ از پر تاريخ خاطر به اين آيا
.هستيم صلحطلب سراپا آدمهايي ما احتمالا نازي ،
از كه كشورهايي در بيكاري.شدهاند بنا آشكار ترديدي بر بيانيهها اين از يك هر ولي
توحشي و خشونت و نيست ، بينوايي و فقر معني به لزوما برخوردارند ، فراتر آرامشي و سعادت
هيچوجه به است ، كرده خود درگير را كشورها برخي جديد سرزمينهاي فتح و جنگ واسطه به كه
صورت پنهان شكلي به و مسلح افراد وسيله به كه تني به تن و عامدانه شتمهاي و ضرب با
.نيست مقايسه قابل ميگيرند ،
نزديكي روابط به كلمباين ، نظير اتفاقاتي براي تاريخي علت يك به رسيدن راستاي در مور
كلمباين تيراندازي كه ميكند يادآوري بار چند او.است رسيده اتفاقات از يكسري ميان
آمريكايي نيروهاي توسط و كوزوو بمباران سنگينترين كه افتاد اتفاق روزي همان در دقيقا
آن از را كمتري معناي ميانديشم ، همزماني اين به بيشتر چه هر اما.گرفت صورت
.درمييابيم
در اصرار با و ميكند توليد منفجره مواد و موشك كه ميكند ملاقات را فروشگاهي مسئول او
ستوه به را او گرفته صورت تيراندازي و فروشگاه توليدات بين ارتباط به كردنش متقاعد
".نميبينم ارتباطي هيچ من":ميگويد مرد ولي.ميآورد
را كارش ديگري ابله سفيدپوست:ميسازند را احمق يك تصوير او از وضوح به دوربين و مور
.چيست او نقش كه بفهميد تا بشويد اتمي سلاحهاي عاشق نيست لازم شما ولي ميدهد ، انجام
كه ميرسد گوش به آرمسترانگ لويي صداي ميشود ، پيگيري تدوين وسيله به تبديل و تغيير اين
دهه 50 از آمريكا ناموفق خارجي سياست براي ميخواند ، را "!شگفتانگيزي دنياي چه" ترانه
مور كه است روشن وضوح به ولي ميرسد برانگيز بحث نظر به ارتباط اين حال به تا گرفته
به مربوط هم بعدي تصوير.او با مباحثه تا است بيننده خشم برانگيختن به علاقهمند بيشتر
سپتامبر ميشود11 همراه نوشته اين با كه است جهاني تجارت مركز به هواپيماها برخورد
قتل به را نفر تا 3000 ميگيرد كمك اي.آي.سي در كارشناسش از لادن اسامهبن 2001 ،
.برساند
است تاريخي تحريف يك اين ميكند ، بروز صورت اين به دارد وجود گفتار اين در كه حماقتي
.ببخشد اعتبار مور گفتههاي تمام به تا ميشود بيان چربزباني با كه
نشين ، سفيدپوست حومههاي در كه ميدهد توضيح ميشيگان از شاكي يك فيلم از گوشهاي در
فكر من:ميگويد مور.سياهنشين مخروبههاي تا است خطرناكتري و جديتر مسئله اسلحه
داخل سياهپوستهاي بچه كه گفت خواهيد شما كردم فكر من بزنيد ، حرفي چنين شما نميكردم
اوليهاش اعتقاد و ميزند اوليهاش پيشداوري برخلاف حرفي او...هستند اصلي مقصر شهر
و است ترسناك و جذاب "كلمباين بولينگ".گيرد قرار توجه مورد تا ميكند حفظ طوري را
.است رسيده شكست به بيتعادلي فرط از و شده رنجآور ترس شدت از جامعه به نسبت ديدگاهش
خصوص به و - حتي.ماند بيتوجه آن به ميتوان سختي به كه هست مور در توجه قابل ويژگي يك
در زخمي پسر دو همراه به مور.باشيد يافته كارهايش در را ارزشمند و خوب نگاهي شما اگر -
قاتلين).كند متوقف را نظامي تجهيزات فروش تا ميرود كمارت رياست دفتر به كلمباين
نميتواند مور اما (خريدهاند او فروشگاههاي از يكي از را خود گلولههاي دبيرستاني
در فيلم ;برساند اثبات به را اخلاقياش برتريهاي تا كند حفظ خود براي را شانس اين
.ميشود ختم خانهاش در "هستن چارلتون" با ملاقاتي به انتها
بدهد نجاتاش بايد قهرمان كه بريده
سر يك
سينما بچه
قادري امير
خودش براي پا پكين سام كارگردانش كه شد ساخته وقتي "بياور برايم را گارسيا آلفردو سر"
دهانشان توي آدمها مخ آنها در كه ميسازد فيلمهايي بود معروف كه كسي.بود ستاره يك
ميكرد ادعا كارگردانش كه "...آلفردو سر".ميبارد ديوارش و در از خشونت و ميريزد
خيلي حال عين در اما داشت را اينها نبوده ، خودش مال اينقدر فيلمهايش از كدام هيچ
فكر و ميگفتند خيليها كه آنطور بزرگ پاي پكين كه اين.ميداد نشان هم را ديگر چيزهاي
يك.نبود "خشونت شاعر" يك ميگيرند تحويلش هم كلي دارند حرف اين گفتن با ميكردند
.ميشود ختم خشونت به احساساتي ابراز جور هر دنيايي چنين در ميكرد فكر كه بود واقعبين
:كه است اين ميشود ، مواجه آن با داستاني فيلمنامه يك مخاطب كه چيزي اولين ميگويند
سر از برق كه دارد هدفي پا ، پكين فيلم اين اصلي شخصيت و ".دارد هدفي چه داستان قهرمان"
لني ، اسم به كافه پيانيست يك نقش به اوتس وارن اينجا در.ميپراند بينندههايش همه
قبرش از را گارسيا آلفردو اسم به آدم يك سر بايد بياورد گير قلنبهاي پول كه اين براي
حسناش كه آلفردو سابق نامزد با بايد كار اين براي و !ببرد نفر چند براي و بياورد در
آواز و ميگردد زن با روز چند كه بعد امابيايد كنار ميداند را سر جاي كه است اين
اين از و ميدهد دست از را او سر ، آوردن دست به خاطر به مينشيند ، درخت زير و ميخواند
به قلنبه پول اين و سر آن كه ميفهمد حالاميكند تغيير قهرمان هدف بعد به داستان بخش
.كند دفن دوباره را سر آن ميگيرد تصميم پس نداشتهاند را زن آن موي تار يك ارزش وجه هيچ
رسيدن درباره است قهرمان هدف تغيير درباره كه قدري آن "...آلفردو سر" ترتيب اين به
.ميرود پيش داستان كه همينجور بعد.نيست هدفش به او
باز مردار و خاك و مگس و فقر و كثافت و خون و چرك ميان از را راهشان آلفردو سر و ولني
كه خوني از پر بريده سر آن كه وقتي تا ميشود بيشتر و بيشتر لني براي سر ارزش ميكنند ،
از فيلمي" ميخواهيد اگر).ميشود مرد وجود گوهر به تبديل گرفته را دورش يخ و حشره كلي
دفن پس (.باشيد هم غريب و عجيب تشبيههاي جور اين پايه بايد كنيد نگاه را "پا پكين سام
كه جهنمي همان.اطراف جهنم از وجودش حفظ براي او طرف از است تلاشي لني ، براي سر آن كردن
.بياورد در زيرزمين از را سر آن بود كرده مجبورش
روشنترين به را هفتاد دهه بچههاي و بر محبوب هدف آن فيلم ، كه ميبينيد ترتيب اين به
ميشود خرد آمدن دنيا به از اعصابش آدميزاد كه دنيايي در "مرگ آرزوي":ميكند بيان وجهي
كه است اين.ميگردد داشت مادرش رحم درون كه آرامشي به بازگشتن براي راهي دنبال به و
از مردن تمناي جور يك از نمادي شده مرد خود وجود از جزيي به تبديل حالت كه سري كردن دفن
.ميدهد كشتن به را خودش سر بهانه به كه است خاطر همين به لابد و هست هم مرد طرف
"بياور برايم را گارسيا سرآلفردو" كه اين.كنيم نگاه ماجرا به ديگر جور يك بياييد حالا
معمولا كه) سالها آن محبوب سينمايي ازگونههاي تا دو نمونههاي غيرعاديترين از يكي
اين در."جادهاي" ژانر و "رفيق دو" به موسوم فيلمهاي.هست هم (ميشدند تلفيق هم با
و وجود ابراز و تزكيه و رهايي هدفش كه ميكند آغاز را سفري فيلم اصلي شخصيت هم فيلم
رفيق و است مرگ (ميشود ممكن كم دنيا اين در چيزها جور اين آوردن دست به چون) بالاخره
.گارسيا سرآلفردو:چيست ميدانيد كه هم را راه اين در همراهش
در _ مكزيكي زندگي شيوه از او كه چيزهايي همه.است استاد آثار گرمترين از فيلم اين
ميگذرد مكزيك در داستانش كه فيلم اين لحن و سبك در داشت ، دوست _ آمريكايي فرهنگ برابر
اين).واسطهاي بيهيچ احساسات ، ابراز توانايي و شور و گرما مثل چيزهايي.دارند وجود
(.است آخرش ديگر يكي اين اما دارد وجود پا پكين آثار همه در فيلمسازي به نسبت تلقي طرز
با كه ميشود تبديل ملودرام يك به فيلم كه ميكنند تهييج را فيلمساز آنقدر چيزها اين
روي مرده زن صداي كه صحنهاي مثل).شده ساخته احساسات برانگيختن شيوههاي آشكارترين
همراه لني با جاده آن پيمودن براي كه ساعتي دو يكي آن در (.ميآيد زنده عاشق صورت
و لمس وجهي شديدترين به را چيز همه قهرمانش همراه كه ميكند كاري پا پكين ميشويم ،
و عرق و كثافت و فقر همچنين و را زن آن وجود و اسپانيولي آوازهاي جمله از.كنيم تجربه
را مرد سفيد شلوار و كت كه كثافتي و خاك و گرد و خون و ميلولد ميانش در مرد كه الكلي
رستگاري به رسيدن براي را راهش اينها همه ميان از بايد مرد و ميكنند كثيفتر و كثيف
.كند باز نهايي
و كل فيلم همچنين كه كنيد باور بايد ولي است سخت برايتان كه ميدانم نهايي؟ رستگاري
و بهشت درباره ديدهايد بر و دور كه بلبلي و گل از پر فيلمهاي همه از بيشتر كثيفي ،
خشونت شاعر لقب ميشود باعث كه استاد درباره سوءتفاهمها آن.حرفهاست اين از و رستگاري
آلفردو سر" اتفاقا وجود اين با.ميگيرد سرچشمه ظاهربينيها همين از بدهند بهش را
از دارد هم بلبلها و گل اين از كه است استاد فيلمهاي معدود از "بياور برايم را گارسيا
پاهايش و نشسته آب لب سفيد لباس با دختري آن در كه اولش منظره خوش خيليخيلي صحنه جمله
اسب با سواركار دو دفعه يك كه است گرفته فرا را همهجا صبح دم نور و گذاشته آب داخل را
از.هستند هجوم معرض در و شكننده چقدر اينها همه يعني كه ميشوند رد دختر سر پشت از
.كردم تعريف برايتان كه است كثافتي و خشونت همان به فيلم بعد به اين
هنر حاشيه
ابهام هاله در آزكابان*
هر دادن از وارنر برادران كمپاني و نيست معلوم هنوز "پاتر هري" سوم قسمت ساخت تاريخ
كه كمپاني اين مسئولان از يكي.ميكند خودداري خبرنگاران به مورد اين در توضيحي
سرگرم فعلا وارنر برادران كه كرد اعلام كوتاه گفتوگوي يك در شود فاش نامش نميخواست
و كنند پيدا را فيلم دو اين ضعف و قوت نقاط دارند قصد و هستند شده ساخته قسمت دو بررسي
طرفداران همه هيجان و شور كه پاتر هري اول قسمت ساخت.شوند مشغول سوم قسمت ساخت به بعد
دلمردگي و ياس به نمايش از پس بود ، برانگيخته عمومي نمايش از پيش را كوچك جادوگر اين
.كي.جي" داستان ، "كلمبوس كريس" كه داشتند عقيده پاتر هري طرفدارانشد منجر آنها
نويسنده درخشان توصيفهاي پاي به فيلم از صحنهاي هيچ و است داده باد به را "رولينگ
پرده روي روزها اين كه "اسرار تالار و پاتر هري" يعني پاتر هري دوم قسمت.نميرسد
تماشاگران و گرفته قرار عمومي استقبال مورد اول فيلم از بيشتر است ، جهان سينماهاي
معظم مديركمپاني "هورن آلن".ميكنند ترك را سينما تالارهاي نسبي خاطر رضايت با نوجوانش
"آزكابان زنداني" ميدهد نشان بررسيها كه بود كرده اعلام پيش مدتي وارنر برادران
را سال 2004 تابستان كمپاني اين ديگر مسئول يك.بود خواهد مجموعه اين فيلم سختترين
به را سوم قسمت كارگرداني "كوآرون آلفونسو" است قراراست دانسته سوم قسمت اكران تاريخ
"هريپاتر" سوم قسمت ساخت به نسبت دوباره هم "اسپيلبرگ" كه ميشود شنيده اما بگيرد عهده
.است داده نشان علاقه
گروگانگير با مذاكره*
خود روزها اين آمريكايي فيلمهاي سرسخت مرد و هاليوود آشناي نام بازيگر "ويليس بروس"
خشن بازيگر اين.كند بازي "گروگان" نام به دلهرهآور فيلم يك در تا ميكند آماده را
گروگانگيرها با گروگانگيري بحرانهاي در كه كند بازي را كننده مذاكره يك نقش است قرار
روحي لحاظ به نميشود ، ظاهر موفق آخرش ماموريت در آنكه از پس او.ميشود مذاكره وارد
اتفاق ديگر گروگانگيري حادثه يك بعد ، اندكي اما.ميشويد كار از دست و ميشود شوك دچار
دوباره تا واميدارد را پليس و امنيتي مقامات خاصاش ويژگيهاي به توجه با كه ميافتد
روحيه دوباره او تا ميشود باعث پليس با دوباره همكاري.بگيرند كمك كننده مذاكره اين از
براي كه ميشود گروگاني آزادي موجب او آخر دستبدهد پايان خود روحي عذاب به و بگيرد
.است ميكرده كار مافيا
كه كردهاند تاسيس "پرايزس اينتر شاين" نام به شركتي "ريفكين آرنولد" و ويليس بروس
بعدي فيلم كه كرده اعلام گفتوگو يك در ويليس.كنند تهيه نيز را "گروگان" فيلم است قرار
او حال عين در.كند كارگرداني را آن "پريسات دين" است قرار و دارد نام "من دوباره" او
از كوتاهي داستان براساس پروژه اين گفته و داده "كيلر تن" نام به پروژهاي توليد از خبر
رد نيز را "جانسخت" ادامه به مربوط خبر ويليس بروس.شد خواهد انجام "لئونارد المور"
آنها تا بنويسد برايشان فيلمنامهاي بتواند كه هستند نويسندهاي دنبال به گفته و نكرده
!كنند شروع را كارشان
رفقا خداحافظ *
اظهارنظري در اخيرا معترض ، هميشه كارگردان و فرانسه سينماي يكپاي مرغ "لوكگدار ژان"
كه چرا است ، آمده سر به سينما كايهدو دوران كه است گفته "سينما كايهدو" درباره خصوصي
و شدهاند جمع هم كنار بيسليقه آدم مشتي سليقه ، و خوشذوق آدمهاي از نسلي جاي به
سينما دنبال آنكه جاي به سينما كايهدو.ميكنند صادر سينما درباره غريبي و عجيب نظريات
يكي جلد روي به حرفهايش در گدار.ميكند توليد هاليوود كه است زبالههايي دنبال باشد
شده چاپ آن روي (ريمي سام) "عنكبوتي مرد" فيلم عكس كه مجله اين شمارههاي آخرين از
ما.بردهاند سوال زير را ما سالهاي آن تلاش مجله اين فعلي مديران گفته و كرده اشاره
به و ميكند توليد بهدردنخوري محصولات چه هاليوود كه دهيم نشان تا كرديم تلاش سالها
در سالها من خود كه كرده اضافه گدار.بسازند خوبي فيلمهاي كه ميآيد پيش ندرت
ستايش در" آخرم فيلم در حتي و بردم سوال زير را آن استبدادي نظام و هاليوود فيلمهايم
"شركا و اسپيلبرگ" نام به شركتي فيلم آن در گدار لوك ژان.پرداختم مسئله اين به نيز "عشق
.هستند هنرمندان و فيلمسازان چاپيدن مشغول كه ميدهد نشان را
"كومولي لويي ژان" يا "سرژدني" جاي به نالايق آدمهاي وقتي گفته حرفهايش ادامه در گدار
مجله اين در سابقام رفقاي براي واقعا من.بود خواهد منوال همين به وضعيت بنشينند
از رفقاي اگر نميدانم فقط كنم ، همكاري دوباره آنها با هيچوقت نميكنم فكر و متاسفم
!ميكردند چه بودند زنده رفتهام دست
|