نازيآباديها
سياست حاشيه
رنجواقعي با ملاقات
نداشتم ماموريتويژهاي
بحرانساز ارگان
سياست حاشيه
نازيآباديها
تهران جنوب جوانان جنبش
آزاد وقتي گفت.داشت هم كتاب.اتاق آوردم را كفبين شب يك":قوچاني محمد سياسي ، گروه
آموزش هم حدودي تا و ميداد توضيح را جزئيات ميديد ، را همه كف...روزنامه ميآيم شدم ،
يك در.دارد مرگ خطر كني ، دخالت سياست در نبايد است ، زياد عمرت:گفت من به.كفبيني
از هستي ، موفق بگذاري دست كاري هر در.داري دختر دو و پسر يك.ميشوي ترور خارج مسافرت
چپ قسمت به سالگي در 16.ميكني جذبش كني صحبت هركس با...نداري حرف فلسفي و فكري نظر
در 50.دادهاي دست از را نزديكانت از يكي سالها همين در..است شده وارد ضربه بدنت
علامت تو راست دست احساسات تپه در كه ميكرد تاكيد خيلي.ميكني ديگر ازدواج يك سالگي
1.باشي جانت مواظب بايد است خطرناكي
سبوكي افشين:كاريكاتور
بعد سال دو.آمد دنيا به عبدي عباس نام به كودكي تهران دولاب سرآسياب در سال 1335
تبديل ايران سياسي آينده از كوچك جهاني به زودي به كه كردند كوچ محلهاي به خانوادهاش
مهمترين با ايران پايتخت كه جايي تهران جنوبي منتهااليه در محلهاي ;نازيآباد.شد
ري اسلام از پس و باستان ايران تاريخ دورههاي همه در":ميخورد پيوند شهرري ;حاشيهاش
و شد (ع)حسين امام با جنگ به حاضر سعد عمر آن گندم خاطر به كه بود بزرگ تمدني صاحب
مهمي شهر مقابلش در تهران و بود رازي زكرياي محمد و فخررازي امام چون مشاهيري داراي
روستاهاي از بزرگي روستاي:ري قرا من القريالكبير گفتهاند تهران درباره..است نبوده
آن در تهرانميايستادند گردنهها سر بر و ميزدند دخمه زيرزمين در تهران مردم.است ري
تهران پايتختي از پس.رسيد فرا مدرنيته امواج تا.است بوده ري حاشيه و پيرامون دوره
و شد دگرگون قدرت تبع به گفتمان.شد تهران وارد رضاخان مدرنيزاسيون با مدرنيته امواج
ترتيب بدين 2.راند حاشيه به را ري و كرد متن را تهران بود گفته فوكو كه چنان رضاخان
تماس نقطه در درست نازيآباد و شد عوض تهران و ري متن ، و حاشيه جاي.شد واژگون تاريخ
.بود ري شمال و تهران جنوبداشت قرار تاريخ دوتكه
اين
كه آنجا ميكرد دفاع انقلاب از همچنان دردمندانه كه ميرسيد گوش به شهر جنوب از صدايي
لهجه همه كند اقدام است داشته نقش آن تاسيس در كه نظامي عليه است ممكن چگونه گفت عبدي
دادند تشخيص را او صداي نازيآبادي
هرگز اما ميشد خوانده ايران مذهبي روشنفكري پدر كه آن وجود با بازرگان مهدي مهندس
بود برانگيخته جوانان اين دل در شريعتي علي دكتر راكه مهري نتوانست
بودند شريعتي باشندبرادر بازرگان كهفرزند آن از بيش بازگردانداينان خود سوي به
ري به (شيعه زادگان امام از يكي) عبدالعظيم شاه حرم زيارت براي نازيآباد ااهالي
اين از يكي گذر در.ميگذشتند نازيآباد از تهران در سياحت براي ري اهالي و ميرفتند
را متوسطه و ابتدايي دوران":شد آشنا زندگياش همه دوست مهمترين با عبدي عباس اما اهالي
آنجا در هم حجاريان آقاي كه دبيرستاني گذراندم ، نازيآباد الهي دبيرستان و دبستان در
3.[شديم هم مدرسهاي هم] بوديم ، هم محلهاي هم يكديگر با اينكه ضمن.ميخواند درس
همچون آنان.ميشدند تبديل جديد نسل سياستمداران به سرعت به حجاريان سعيد و عبدي عباس
براي كه نوجوانان به فقط نه و پرداختند آموزگاري به ناكرده جواني خويش ، عصر جوانان ديگر
و مدارس در شريعتي دكتر اسم":درآمدند پيشكسوتي در از نيز خويش سالان و همسن
را شريعتي دكتر اسم سركلاس كه داشتيم دبيرهايي.بود افتاده زبانها سر بر دبيرستانها
آقاي.بود ما دبيرستان دبيران از يكي...عبدي عباس مهندس 1356_ سال 57 در.ميآوردند
".بودند جواني خيلي دانشجويان موقع آن آنها.بود ما دبيرستان دبير آنجا هم حجاريان علي
عمادالدين.شد نازيآباد حلقه اعضاي از خود اما است نوشته را خاطره اين كه دانشآموزي 4
به ايران به خانوادهاش بازگشت از پس اما دارد(شهرضا) اصفهاني خاستگاهي گرچه باقي
در را منزلي شد مستقر تهران در و آمد تهران به پدرم اينكه از بعد".پيوست تهران جنوب
كه است اين دارم ياد به كه چيزي تنها بودم كوچك خيلي چونكرد اختيار يحيي امامزاده
تا گوش و ميآمدند روحاني آقايان از بسياري.ميشد برگزار مجالسي ما منزل در اوقات گاهي
سجادي ، آقاي سعيدي ، مرحوم فلسفي ، آقاي مثل كساني..ميشد پر منزل و مينشستند گوش
مدافعان مهمترين از عمدتا اما روحانيان اين ديگر5 افرادي و اسلامي عباسعلي شيخ آقاي
اين وجود با.بودند شريعتي علي دكتر جمله از ديني نوگرايي مخالفان و اسلامي سنتگرايي
خويشتن.است خويشتن به بازگشت نوبت اكنون":بودند شريعتي شيفته تهران جنوب جوانان جنبش
مرحوم آموزههاي.بيابيم هست چنانكه را آن كه ماست همه رسالت كهاكنون (اسلامي)
كارآمد و موثر بسيار عقايد اين پذيرش در مطهري مرحوم و شريعتي دكتر مرحوم سپس و آلاحمد
(مليگرايي ماركسيسم ، غرب ، ) سلبي موارد و شد روشن حساب انديشه ، عرصه در كه هنگامي.بود
عرصه به نوبت گرديد معلوم (...و برابري اسلام ابوذر ، اسلام انقلابي ، اسلام) ايجابي و
جز تصوري سياستورزي از و ميسوخت انقلاب عطش در زمان آن در تهران جنوب 6.رسيد سياست
در شدند اعدام همگي كه خلق مجاهدين سازمان اوليه اعضاي از رضاييهانداشت انقلابيگري
جوانان جنبش آرمانشهر هنوز يحيي امامزاده اما.ميزيستند يحيي امامزاده چون محلهاي
بيشتر فقر هرچه گويي.بود نزديكتر نازيآباد به خزانه عليآباد حيث اين از.نبود جنوب
رسيدن تا كه بود محلهاي زمان آن در خزانه عليآباد":مينمود نزديكتر هم انقلاب بود ،
اين و 7.بود ده يك صورت به چون ميرفتيم ، راه پياده نيمساعت حدود ميبايست آسفالت
سنت ، و تجدد روستا ، و شهر مرز در كه است تهران جغرافياي از حوزهاي براي توصيف گوياترين
.ميگرفت شكل نازيآباد در جنوب جوانان جنبش حلقههاي تدريج به.داشت قرار حاشيه و متن
نماز پيش":نبود كارساز جوانان اين در ميكردند انتقاد شريعتي از كه روحانياني سخنان
دكتر با مخالفت زمان آن در روحانيت غالب جو..بود باقري آقاي نام به كسي يك ما مسجد
قاسم شيخ همينطور و كافي احمد شيخ مرحوم مريد و تحتتاثير هم باقري آقايبود شريعتي
كتابهايش و بياوريم مسجد و محل در را شريعتي دكتر اسم ما كه موضوع اين...بود اسلامي
جايي به كار شد مسجد پيشنماز با درگيري يك شروع باعث حقيقت در كنيم پخش بچهها بين را
.بياوريد را كتابهايش نبايد شما و است كافر شريعتي دكتر ميگفت باقري آقاي كه بود رسيده
با رزمگير آقاي ميكنم گمان.بود سرباز ميكنم فكر..حجاريان آقاي آنموقع..
هنوز كه ميكرديم فكر ما چون بياييد هم شما و است بحثي جلسه چنين يك كه كرد صحبت ايشان
باسوادتر كه كسي يك به كنيم گفتوگو و بحث ايشان با بتوانيم كه نرسيدهايم حدي آن به
8.بكنند مناظره و بيايند تا خواستيم حجاريان آقاي از.كرديم مراجعه بود
فكر آنچه از زودتر تهران جنوب جوانان.شد پيروز سال 1357 در ايران اسلامي انقلاب
.پيوستند انقلاب كادرهاي به سرعت به.كردند طي را تهران شمال تا جنوب فاصله ميكردند
.بود ماه 1357 بهمن دوم و بيست از بزرگتر آنان براي حيث اين از ماه 1358 آبان سيزدهم
سنت كه بود گرفته قرار تهران شمال از مرداني دستان در انقلاب حاكميت فاصله اين در
شمال خيابانهاي در ايران آزادي نهضت سران.ميكردند رانمايندگي مذهبي محافظهكاري
آميخته بههم را مذهب و فقر نازيآباد جوانان كه همانگونه و ميكردند زندگي تهران شهر
با بازرگان مهدي مهندس.بودند ساخته همبستر را مذهب و سرمايه تهران شمال پيران بودند ،
دكتر كه را مهري نتوانست هرگز اما ميشد ، خوانده ايران مذهبي روشنفكري پدر كه آن وجود
كه آن از بيش اينان.بازگرداند خود سوي به بود برانگيخته جوانان اين دل در شريعتي علي
گذشته.كرد سقوط نكشيده سال به بازرگان دولت.بودند شريعتي برادر باشند ، بازرگان فرزند
آمريكا سفارت امام خط پيرو دانشجويان صف در كه تبريز و شيراز اصفهان ، مشهد ، جوانان از
حلقه ;شهر جنوب جوانان اين برانداختند ، را بازرگان دولت و گرفتند را تهران در
نمايندگي امام خط پيرو دانشجويان جنبش در را تهران جوانان مطالبات كه بودند نازيآباد
انقلاب اول ، ماه شش":ميخورد چشم به عبدي عباس نام جنبش مركزي شوراي در.است ميكرده
شهرهاي ديگر و خوزستان آذربايجان ، گنبد ، كردستان ، درگيريهاي.داشت متشنجي بسيار اوضاع
وجود به را اميدبخشي چشمانداز مدارس و دانشگاهها سطح در ويژه به و تهران حتي و كشور
فعاليت دانشجويان وحدت تحكيم دفتر قالب در كه دانشجويان از برخي منظور بدين.نميآورد
كلي به را كشور فضاي جاسوسي لانه تصرف...ريختند را آمريكا سفارت اشغال طرح ميكردند ،
.شد آمريكا سفارت تسخيركنندگان سخنگويان از نيز و شورا عضو عبدي عباس 9.كرد دگرگون
آراسته سيمايي كه بود ريزاندامي جوان عبدي":ميكند توصيف چنين را او دانشجويان ، از يكي
ضرورت صورت در فقهي حكم از تبعيت به كه دارم ياد به و داشت اسلامي محاسن و شئون به
نميدوخت10 دوردست افق به يا و زمين به جز را نگاهش هميشه خانمها با كلام چند تبادل
يك در و مطهري و شريعتي از تلفيقي كه ميكرد ارائه را جواناني رفتاري الگوي درواقع عبدي
تجدد و سنت انقلاب ، و فقه الگو اين در.بودند داده قرار خود سرمشق را خميني امام كلام
كه ميشد خلاصه كوچكي جغرافياي همان در آنان انديشه جهان گوييميزيستند باهم
ميزيستند مرز در آنان.ميشد ناميده تهران جنوب محلههاي ديگر و عليآباد و نازيآباد
اين از.انقلابي و ديني انديشه مرز و تجدد و سنت تاريخ مرز كه جغرافيايي مرز فقط نه و
تحليل كه داشت قرب و ارج جوانان اين نزد همانقدر سنتي عمليه رسالههاي به عمل رو
;تهران شهر جنوب فرزندان ديگر از آنان تمايز نقطه اين و مدرن علمي رسالههاي براساس
علميه رسالههاي نفع به را عمليه رسالههاي كه كساني.بود خلق مجاهدين سازمان اعضاي
پيش در را نظام با ضديت راه و فاصله مردم انقلابي مشي از نهايتا و بودند گذاشته كنار
پيران با تهران جنوب جوانان مبارزه قالب در كه شمال _ جنوب جنگ از پس بنابراين.گرفتند
جنگ نوبت گرفت ، صورت ايران آزادي نهضت روشنفكران با امام خط پيرو دانشجويان شمالشهر ،
.رفتند نظام از بريده خلق مجاهدين ستيز به امام خط پيرو دانشجويان.رسيد جنوب _ جنوب
چهره":شدند فرهنگي انقلاب رهبران از نازيآباد فرزندان ديگر و حجاريان سعيد عبدي ، عباس
جنگ اتاقهاي و گروهكي عناصر از دانشگاهها پاكسازي واقعه در را عبدي پرتلاش و فعال
ماه ارديبهشت اوايل در فرهنگي انقلاب جريان در..و اسلامي نظام با معاند گروهكهاي
با مسلمان دانشجويان تلويزيوني مناظرات در كه را زماني و دارم ياد خوبي به سال 1359
...صدري لي رباشرح شريفه آيه قرائت با را خود گفتار و ميكرد شركت زمان آن دگرانديشان
.ميكرد بازي را جوانان اين ايدئولوگ نقش همچنان اما حجاريان سعيد 11.مينمود آغاز
حجتالاسلام درس كلاسهاي از پس":بود چنين امام خط پيرو دانشجويان جمع در كه چنان
كلاس شايد [تسخير از پس آمريكا سفارت درون در] كلاسها پرطرفدارترين خوئينيها موسوي
فرهنگي انقلاب در عبدي عباس از كه تصويري 12.بود حجاريان سعيد نام به دانشجويي درس
اما دريابيم را تهران جنوب جوانان واقعي سيماي آن از نتوانيم كه است مبهم آنچنان داريم
پيرو دانشجويان قرباني بزرگترين اميرانتظام عباس كه قصهاي او ، همراهان روايت از گذشته
صحبت حال به تا كه كساني كليه با":است توجه جالب و متفاوت ميدهد ارائه امام خط
يك جز ميشود مشخص بياناتشان و صورت از انسانيت حالت يك صحبت ، دقيقه چند از پس كردهام
آمده دانشجويان طرف از هم اول روز كه عباس نام به سال تا 24 حدود 22 در است جواني.نفر
توام نفرت و كينه از دنيايي با نگاهش و حرفش شخص اين.بود نوشته زنندهاي سوالات و بود
عبدي عباس از تصوير اين عذاب13 مامور مانند ميرود فرو دل به كه است خنجري مانند و است
عباس خاطرات انتشار از پس عبدي عباس هرچند.نميدانيم است؟ واقعي اندازه چه تا
به تكذيبيهاي و كرد تكذيب اميرانتظام حبس مامور بهعنوان را خود حضور اميرانتظام ،
چون مرداني به او همعصر جوانان ديگر و عبدي نگاه اما كرد ، اضافه كتاب بعدي چاپهاي
.است نبوده خشم از خالي هيچگاه اميرانتظام
هفت هيات دبير.رفت شيراز به عبدي عباس بهار 1359 در آمريكا سفارت اشغال از پس ماه چند
هنوز كه دفتريشد نخستوزيري دفتر عضو تهران در.بازگشت تهران به سپس و شد فارس نفره
حجاريان ، سعيد.ميشود شناخته اسلامي جمهوري امنيتي نيروهاي از بسياري زادگاه و پايگاه
نخستوزيري ، اطلاعات دفتر كنار در.بودند نيروها اين از بخشي عبدي عباس و تهراني خسرو
گونه اين در اسلامي جمهوري نظام ايدئولوژيك صورت تداوم كه داشت قرار نيز ديگري نهاد
جوانان نسل از آموزگاراني اسلامي انقلاب پاسداران سپاه.ميشد محسوب امنيتي نهادهاي
قم در كه تهران جنوب در نه اينبار كه داشت گنجي اكبر و باقي عمادالدين چون تهران جنوب
دوستي به كه گرفت صورت قم سپاه سياسي عقيدتي تحقيقات مركز در ديدار شدند آشنا يكديگر با
و بود (سابق آبان نهم) آبان سيزده خيابان اهالي از گنجي انجاميد اوين زندان تا ديرپايي
پاسداران سپاه در كرد تكميل نازيآباد حلقه اعضاي با را خود روابط اسلامي انقلاب از پس
به نظامي محيط در تا بود شهيدي دكتر و سروش دكتر چون فرهنگي چهرههاي از دعوت همتاو
اكبر. ميپرداخت تاليف و تدريس به سپاه سياسي دفتر در نيز باقي.بپردازد فرهنگي فعاليت
با اسلامي انقلاب از پس.كرد رشد نازيآباد در و آمد دنيا به سال 1338 در گنجي
در هيچگاه گرچه پيوست انقلابيان جديد نسل صف به شريعتي و مطهري شهيد از آموزههايي
و فردي تفاوتهاي عليرغم باقي و گنجي صفت اين.نگرفت قرار قدرت مركزي كادر زمره
.داشتند قدرت ساخت در حضور به بيشتر تمايل حجاريان و عبدي كه همچنان بود ، مشترك فكريشان
بود چنان او موقعيت آغاز در.شد اطلاعات وزارت اصلي بنيانگذار و تئوريسين حجاريان سعيد
در پستها از بعضي براي موقع آن من":بودند سپرده او به را نظام كادرهاي گزينش كه
يكي ".داشتم را كادرها از بعضي گزينشي مسئوليت يعني ميكردم هم گزينش كار نخستوزيري
مهمتر اما حجاريان.شد خبرساز سال 1377 در كه مردي بود امامي سعيد نيز گزينهها اين از
ياد به نيكي به تهران شهر جنوب در عليآباد و نازيآباد بچههاي":بود حرفها اين از
از نيز تاكنون و بود ايمان با انديشهورزي و روشنضمير مسلماني آغاز از سعيد كه دارند
وزارت صالح بنيانگذار را او ميتوان بحق كه سعيد...است نبوده شرمنده خويش گذشته
سخن امنيتي و اطلاعاتي دموكراتيك نهاد يك تشكيل از اسلامي شوراي مجلس در ناميد اطلاعات
تاسيس پيشنهاد بلكه اطلاعاتي موازي نهادهاي ادغام پيشنهاد فقط نه واقع در وي ميگفت14
حضور امام بيت و مجلس در.باشد پاسخگو مجلس نمايندگان برابر در كه داد را وزارتخانه يك
علي تا گذراند نهاد اين در را سال حداقل 8 خود و كند دفاع پيشنهاد اين از تا يافت
بسياري جوانان اما سعيد با همراه.كرد واگذار او به را كار حجاريان سعيد و آمد فلاحيان
اطلاعات وزارت به عبدينيز عباس.شدند اطلاعات وزارت وارد هم نازيآباد و جنوب از
وزارتخانه آن بررسي واحد به ريشهري آقاي دعوت به اطلاعات وزارت تشكيل از پس":پيوست
و نماندم آنجا در زيادي مدت ولي داشتم را همسايه كشورهاي بررسي اداره مسئوليت و رفتم
هرچند اطلاعات وزير 15.آمد بيرون آنجا از استعفا بدون كه بودم مديران از كسي اولين
كه گونه همان ريشهري.نبود هم ايشان از دور اما نميگنجيد ، تهران جنوب جوانان جمع در
وزارت به ورود با و اسلامي انقلاب پيروزي با اما داشت تعلق حاشيه به برميآمد نامش از
.شد متن وارد سرعت به اطلاعات
امام خط پيرو دانشجويان مسئول روحاني با اطلاعات وزارت از خروج از پس عبدي عباس
كل دادستاني به خوئينيها موسوي آقاي رفتن با":بود همراه خوئينيها موسوي حجتالاسلام
وجود با 16.دادم تشكيل را كل دادستاني تحقيقات و مطالعات واحد و رفتم آنجا به نيز من
.داد پيوند يكديگر با قضايي و امنيتي نهاد دو از را قديمي يار دو دوباره سرنوشت دست اين
كه همچنان شدند خارج اطلاعات وزارت و قضاييه قوه از ريشهري محمدي و خوئينيها موسوي
بود جمهوري رياست استراتژيك تحقيقات مركز ميعادگاه بار اينحجاريان سعيد و عبدي عباس
بهعنوان سياسي توسعه طرح.شدند كار به مشغول آن در نازيآبادي سابق جوان دو كه
اين در نيز ديگر مهم اتفاق يك.درآمد مركز همين دل از اسلاميها نظام حفظ براي پروژهاي
آقاي جناب به.درآمد ديگري گونه به سياسي اوضاع تابستان 1368 اواخر در":داد رخ سالها
همكاري براي را خود آمادگي و كنند تاسيس روزنامهاي كه كردم پيشنهاد خوئينيها موسوي
.رسيد آن سردبيري به اقتصادي گروه دبيري از عبدي و شد تاسيس سلام 17.كردم اعلام نيز
.بود مبارز روحانيون مجمع تريبون باشد جنوب جوانان جنبش ارگان آنكه از بيش اما سلام
مقالهاي فراخور به نيز ديگران و بود غيرمستقيم نويسندهاي و مشاور حجاريان سعيد
تا كردند حوزوي تحصيل قصد كه جواناني نسل از تبعيت به باقي عمادالدينمينوشتند
گنجي اكبر و بازگشت (بود كشيده طول دههاي كه) قم سفر از بسازند انقلاب درخور روحانيتي
.ميآمدند هم گرد ديگر بار نازيآباد حلقه تدريج به.مينوشت مقاله كيان مجله در نيز
.گرفت شكل كيان مجله حول فراختري حلقه كه بود نكرده سپري هنوز را خود اول نيمه دهه 70
.داشتند حضور شهرها ديگر و تبريز و مشهد و اصفهان و شيراز از چهرههايي حلقه ، اين در
اطلاعات وزارت در گروهي.بودند امام خط پيرو دانشجويان جنبش سابق عضو آنان از پارهاي
.بودند گذاشته سر پشت را اسلامي انقلاب كميتههاي و سپاه سابقه و داشتند حضور ارشاد يا
سياسي توسعه كارگاههاي يا دانشگاهها در كه بودند جديدي آموزههاي تاثير تحت همه اما
.بودند گرفته فرا
با.آمد دنيا به نيز روشنفكري كارگاه اين عملي محصول شد سپري كه دهه 70 اول نيمه
جنوب جوانان جنبش ديگر بار يك سال 76 جمهوري رياست انتخابات در خاتمي محمد سيد پيروزي
جنوب خيابانهاي ساكن آنان از كسي ديگر بار اين اما.شد نزديك قدرت به نازيآباد ;تهران
بودند جديدي متوسط طبقه پرچمدار اما بودند نشده فرادست اگرچه سابق فرودستان.نبود شهر
اصلي مطالبه به دموكراسي.ميدادند قرار حمله مورد بورژوازي نام به را آن روزي خود كه
كه گروهي.بود انقلاب اول دهه در آنان محوري خواست عدالت كه همچنان شد تبديل جوانان اين
و حجاريان سعيد:شدند حرفهاي سياستمداراني بودند داده قرار خود اصلي هدف را سياستورزي
كردند تاسيس را مشاركت حزب امام خط پيرو دانشجويان موازي حلقههاي همراه به عبدي عباس
چون گروهي و شد پياپي انتخابات چند برنده و خاتمي سيدمحمد پيرامون حزب تدريج به كه
اين در.شدند مذهبي روشنفكراني بودند برگزيده را فرهنگ كه گنجي اكبر و باقي عمادالدين
را نظام حفظ دغدغه همچنان كه بودند نيز كساني جنوب ، جوانان جنبش اصلي چهرههاي جز ميان
از بسياري.ميكردند دنبال نظامي و قضايي امنيتي ، نهادهاي در عضويت چون صورتهايي در
و تهران سپاه فرمانده كريمي داود.شدند اطلاعات وزارت يا پاسداران سپاه اعضاي از اينان
چون جواني چهره خرداد دوم از پس كه همچنان بود جمله اين از آن موسس و اوليه اعضاي از
خاتمي دولت سخنگوي سپس و كردستان استاندار ابتدا نازيآباد اهالي از رمضانزاده عبدالله
.شد
قتل اتهام اعلام در اطلاعات وزارت اطلاعيه كه هنگامي.شد آشكار بيشتر مرز خط سال 1377
كه گروهي:شد جدا هم از شگرفي نحو به صفها شد منتشر خودسر عناصر توسط روشنفكران برخي
اصرار آن اصلاح بر كه ديگر گروهي و ميكردند تاكيد اطلاعات وزارت جايگاه حفظ بر
بود كرده مقدر چنين تاريخ.ميشد ديده نازيآباد از مرداني صف دو هر در اما.ميورزيدند
.شود تفكر گونه دو ميان مرزي نازيآباد هم بار اين كه
خود كه حاشيهاي همان از جواناني دست بهشد ترور نوروز 1379 آستانه در حجاريان سعيد *
تندرو گروههاي.ميآيد پيش متن عليه حاشيه جنگ خطر كه اينجاست در":بود برخاسته آن از
..ميآيد وجود به متن عليه حاشيه نبرد همين دل از ميكنند عمل سيستم عليه كه راديكال و
اعتراض به تدريج به و ميدهد هم دست به دست گفتماني اختلاف و طبقاتي اختلاف اينجا در.
18.ميشود تبديل ضدسيستم
همان پيامدهاي به او اصلي اتهام.شد بازداشت ماه 1379 ارديبهشت سوم در گنجي اكبر *
.بازميگشت زنجيرهاي قتلهاي درباره اطلاعات وزارت اطلاعيه
نام به كتاب جلد دو كه حالي در شد زندان راهي خردادماه 1379 هفتم نيز باقي عمادالدين *
.بود نوشته سياسي اصلاحات و زنجيرهاي قتلهاي درباره ايران در دموكراسي تراژدي
سفارت تسخير سالگرد سومين و بيست در ماه 1381 آبان سيزدهم در نيز عبدي عباس سرانجام و *
در سخنانش اما مهمتر او بازداشت از.شد بازداشت امام خط پيرو دانشجويان توسط آمريكا
پابهپاي كه نسلي.بود شده كشيده بيرون نسل يك حلقوم از گويي كه سخناني.بود دادگاه
سال 1372 در ديگر يكبار عبدي.بود كرده مبارزه اسلامي نظام حفظ براي و كرده حركت انقلاب
بازداشت ميزد ، قدم تهران خيابانهاي در همسرش همراه به كه هنگامي.بود شده بازداشت نيز
سپس و گذراند اوين عمومي بند در سپس و انفرادي در را ماه بود60 شده توحيد زندان راهي و
انسان" نام با را زندان از خاطراتش زمان همان در.شد آزاد كند مصاحبهاي آنكه بدون
القلم ممنوع ماه 1376 خرداد دوم تا سلام روزنامه در آن انتشار محض به اما نوشت "بيپناه
دغدغه زندان در حتي آن نويسنده كه شد آشكار و شد منتشر بعد سال چند بيپناه انسان.شد
نميبرد گمان هيچكس اما است كرده حفظ را اسلامي جمهوري نظام بقاي يعني خود زندگي اصلي
جوانان همه و خود محوري آرمان از همچنان كه حالي در و عبدي عباس سياستورزي اوج در كه
زبان از تا دهند قرار دادگاه چوبي ميز پشت زندان لباس با را او ;ميكند دفاع تهران جنوب
به كه نبود عبدي اين گويي.ميكند جبران را اشتباهش و است كرده اشتباه كه بشنوند او
از همچنان دردمندانه كه ميرسيد گوش به شهر جنوب از صدايي ميشود فراخوانده اعتراف
نقش آن تاسيس در كه نظامي عليه است ممكن چگونه گفت عبدي كه آنجا ميكرد دفاع انقلاب
.دادند تشخيص را او صداي نازيآبادي لهجه همه كند اقدام است داشته
تنها و شد بازداشت خرداد دوم از پس كه بود نازيآبادياي آخرين بخواهد آنكه بدون عبدي
عباس.مطمئن و آرام خونسرد ، همچنان.كرد انتقاد خود از دادگاه در كه بود نازيآبادياي
در او اگر حتي اما.است داده نشان عبدي عباس از خشن چهرهاي خود خاطرات در اميرانتظام
همان عباسي حسن و باشد كرده اشتباه امام خط دانشجويان بازداشتگاه در خويش محافظ شناخت
به اوج از كه سالهاست عبدي.است كرده روايت درست را او اخلاق از بخشي نباشد ، عبدي عباس
جدي مخالف فقط نه اينرو از.نفس به اعتماد از سرشار نگاهي با.مينگرد ديگران
انبان در زندان از تلخي تجربه كه بود اصلاحطلباني بيپرواي منتقد كه محافظهكاران
قبلش اگر زندان؟ رفت كرباسچي آقاي چرا":گفت كرباسچي غلامحسين درباره كه هنگامي.داشتند
اسطوره هم نميشود !جاش با آش !آقا.نميشد باز آنجا به پايش اصلا ميكرد عذرخواهي
سياستمدار":گفت سحابي عزتالله درباره كه وقتي ونيز داشت19 راحتي هم بود ، مقاومت
20.نميكردم سياسي كار ديگر بودم سحابي آقاي جاي اگر من.بدهد گاف نبايد
شده نزديك واقعيت به آورد اوين در اتاقش به را او عبدي روزي كه زنداني آن كفبيني اينك
راست دست احساسات تپه در كه خطرناكي علامت.رفت دست از ناگوار اتفاقي در عبدي همسر.است
شد ، وارد ضربهاي بدنش چپ قسمت به و شد بازداشت كه هنگامي است كرده باز سر بود ، خفته او
و كرباسچي غلامحسين اميرانتظام ، عباس جاي بر عبدي عباس.گفت سخن دادگاه در كه گاه آن
.ديگران درباره او كه كند قضاوت چنان او درباره كسي آنكه بدون.است نشسته سحابي عزتالله
هرگونه با خود اما برافراشت را انقلاب است ، كهعلم نسليبرخاسته از او كه چرا
كرد مخالفت ديگر جنگ هر با خود اما داد جنگشهيد در كه نسلي.كرد مخالفت ديگر انقلاب
متهم براندازي به اما است كرده تنظيم را سياسي نظام اصلاح برنامه اكنون كه نسلي و
.شهر جنوب جوانان نسل.ميشود
:ارجاعات و منابع
حاشيه:حجاريان سعيد.2* ص352 حنانه1378 ، نشر قزوين ، تا لسآنجلس از:عبدي عباس1
يا حقيقت:نبوي ابراهيم.3*6- ص 7 مهر 1380 ، شماره 7 ، ماه ، همشهري نشريه متن ، عليه
جامعه فرادستان ، و فرودستان:باقي عمادالدين.ص 1394 همشهري1380 ، انتشارات آزادي ،
:نو طرح فرهنگ ، و قانون قدرت ، :عبدي عباس6.ص 12 همان ، .5*ص 31 ايرانيان1379 ،
:رجاييفر فروز.ص 2010 شماره 6 ، 9* ص 32 همان ، .8*ص 18 شماره 4 ، .ص187 1379 ،
تسخير ، :ابتكار معصومه12*همان.11*ص 23 دي 1381 ، همشهري28 روزنامه همرزم ، دفاع
نشرني1381 ، ج 1 ، اتهام ، سوي آن:اميرانتظام عباس.13*ص 278 اطلاعات1379 ، انتشارات
.16*ص 140 شماره 3 ، .15*ص 12 ني1379 ، نشر تاريخ ، براي:باقي عمادالدين14*ص 72
آخر ضميمه با گفتوگو.20*ص 38 شماره 3 ، .19*شماره 2.18*ص 10 شماره 6 ، .17*همان
.حياتنو روزنامه هفته ،
سياست حاشيه
كارگر و كار "جديد مانيفست"*
رئوس است ، آن به وابسته طيف و كارگر خانه نظرات مدافع كه "كارگر و كار" روزنامه
زمينه در كارگران قانوني حقوق "كردن شفاف" كه است كرده اعلام را خود جديد سياستهاي
قرار به روزنامه اين سوي از شده اعلام موارد رئوس.است آن زمره در نيز صنفي اعتصابات
مسلم ، حق يك مثابه به صنفي اعتصابات زمينه در كارگران قانوني حقوق كردن شفاف":است زير
جريان با مخالفت كار ، نيروي استثمار از جديد شكلي معناي به جهانيسازي با مخالفت
كار ، نيروي از دولت حمايتي تدابير كاهش معناي به خودمانيسازي تعبيري به و خصوصيسازي
و اخراج هرگونه با مخالفت اجتماعي ، تامين و كار قوانين قالب در حمايتي اهرمهاي افزايش
چون نهادهايي در سياسي قدرت ساختار در كارگران سهم گسترش و بسط كار ، نيروي تعديل يا
."روستا و شهر اسلامي شوراهاي و مجلس دولت ،
سنت اهل محروميت 98درصدي *
.دارد عهده بر را سنت اهل امور در جمهوري رئيس مشاورت حوزه مسئوليت "اسحاقمدني مولوي"
محروم اقتصادي نظر از كشور تسنن 98درصد كه مطلب اين بيان با وگويي گفت در اخيرا او
فقر وجود و محروم استانهاي در كشور سنت اهل از اعظمي بخش سكونت":كه گفته ".هستند
در" كه دارد اذعان مدني اسحاق ".است مسئله اين دلايل جمله از آنان بين در اقتصادي
مشخص بازهم دهد ارائه خدمات دولت كه چقدر هر كه است زياد قدري به محروميت محروم ، مناطق
كه است اين كشور سنينشين مناطق محروميت رفع براي او درخواست جهت اين از ".نميشود
رئيس مشاور.بدهند نقاط ساير به نسبت بيشتري امتيازات محروم مناطق به كشور مسئولان
افزايش به نسبت بيشتري توجه اخير سنوات طي" كه داده خبر همچنين سنت اهل امور در جمهور
".است شده اجتماعي مختلف امور در كشور تسنن مذاهب پيروان مشاركت
توسعه و عدالت آزادي ، *
:كرد اعلام سخنراني جلسه يك در گذشته هفته اواخر آزادي نهضت دبيركل "يزدي ابراهيم"
موجود قانون چارچوب در را تركيه "توسعه و عدالت" حزب طرح دارد نظر در ايران آزادي نهضت"
".كند پياده دركشور
اخيرا تشكل اين.است پذيرفته را سكولاريزم مشي كه است اسلامگرا حزب يك "توسعه و عدالت"
.يافت دست اخير دهههاي طي حزب يك براي پيروزي بزرگترين به تركيه پارلماني انتخابات در
محافظهكار جريانات برخي كه حالي در تركيه ، در توسعه و عدالت چشمگير پيروزي با همزمان
ميدانستند ، ايران در راست گروههاي سبك به سياسي اسلام نفوذ نشانگر را طيف اين پيروزي
از حزب اين ليبرال ونگاه اصلاحطلبانه گرايش از ناشي را پيروزي اين تحليلگران عمده طيف
مشابه را آزادي نهضت نظير گروههايي و ميدانستند تركيه جامعه مسائل به ديني پايگاه
عدالت حزب الگوي كردن پياده براي آزادي نهضت تلاش موضوع اعلام.ميكردند معرفي آن داخلي
نيز شوراها انتخابات در آزادي نهضت حضور.ميكند تاييد را اخير تحليل ايران در توسعه و
درواقع ، .باشد تركيه شهرداريهاي انتخابات در توسعه و عدالت حزب فعاليت يادآور ميتواند
در گسترده پيروزي به كه بود مديريتي و اجتماعي عرصه در حزب اين قبول قابل عملكرد با
.انجاميد پارلماني انتخابات
كنيم استغفار بايد *
به چرا كه كنيم استغفار بايد روحانيان ما":است گفته اخيرا "قرائتي محسن" حجتالاسلام
جمع در كه كشور نماز اقامه ستاد رئيس ".نگرفتهايم جدي را آن و كرده بيمهري قرآن
بدانيم بايد دريابيم را نسل اين كه است بنا اگر":افزوده ميگفت ، سخن سمنان روحانيان
و طلاب بين در "تفسير ماندن غريب" از تاسف اظهار با وي ".نيست كافي "مكاسب" و "رساله"
زمينه در اما كردهايم كار خوب قرآن قرائت و حفظ زمينه در ما" كه گفته علميه حوزههاي
".بودهايم ضعيف قرآن تفسير
التقاط شكست مظهر *
شوراها":است گفته شوراها فعاليت با ارتباط در كوهه دو نشريه سردبير "دهنمكي مسعود"
كه آنجايي از.است شرقي جوامع در غربي ساختارهاي با اسلامي مفاهيم بين التقاط شكست مظهر
مشاهده را پارادوكس و تضاد اين خوبي به بودند ، طرف روزشان مشكلات با شوراها در مردم
همين دهنده نشان دقيقا شوراها ، دوره دومين انتخابات در ثبتنام از استقبال عدم و كردند
شوراها اين اكثريت اگر يعنياست آن مباني در بلكه نيست افراد در شوراها مشكل.است مطلب
."شد نخواهد حل مشكلات هم باز بيافتد ، هم رقيب دست به است ، جناح يك دست حاضر حال در كه
مدافع احزاب تشكيل *
مولفان بسيج سازمان اعضاي با ديدار در گذشته هفته اواخر نظام مصلحت تشخيص مجمع رئيس
و فراخوانده "سياسي عرصه در گستردهتر حضور" به را كشور متخصص بسيجيان مشهد ، در كشور
.كنند پر كشور در را حقيقي احزاب خالي جاي سازماندهي ، با بايد متخصص بسيجيان":بود گفته
اصلاحطلبان ميان در كه سياسي تحليلگر و دانشگاه استاد "زيباكلام صادق" باره ، اين در"
گفته گفتوگويي در ;ميشود محسوب رفسنجاني هاشمي آيتالله سياسي ديدگاههاي مدافعان جزو
و حكومت مدافع حقيقت در احزاب اين كه هستند احزابي ايجاد دنبال به ايشان شايد":است
حال هر به يا و مستقل احزاب اين يا داريم حاضر حال در كه را احزابي چون.باشند حاكميت
اپوزيسيون يك صورت به فعلي احزاب نوعي به حال هر به هستند ، خردادي دوم و اصلاحطلب
باشند سياسي تشكلها اين كه هستند تشكلهايي آوردن وجود به دنبال به ايشان شايد.هستند
در كمونيست حزب مانند كنيم فرض مثال عنوان به.باشند نظام مدافع تعبيري به حقيقت در و
".كمونيستيسابق كشورهاي
رنجواقعي با ملاقات
بنييعقوب ژيلا
:ميكند فرق برايش كاملا وضع افغانستان در اما
از بعد سميرا.هستم مفيد مردم اين براي ميكنم احساس ميروم كه هم راه افغانستان در"
نفر پانصد ميگويد چون است ، خوشحال خيلي ميكند ، فيلمبرداري را فيلمش از صحنهاي اينكه
نخورده غذايي هيچ كه بود روز دو بيشترشان كه نفري پانصد هم آن بخورند ، ناهار توانستند
كمك آنها به غذا دادن با سميرا اينكه از بيشتر البته":ميگويد و ميكند مكثي ".بودند
شده ، ما قرن عارضه كه بيهودگياي و پوچي اين از كه ميكنند خدمت سميرا به آنها كند ،
هم هنوز ميكند احساس و ميكند پيدا معنا آدم زندگي شرايطي چنين در.كند پيدا نجات
در چون كنم ، تحمل را آمريكا نميتوانم هم روز سه حتي من...باشد مفيد ميتواند انسان
چقدر و بكنم ميتوانم چكار آنجا من مگر ندارد ، معنا زندگيام ميكنم احساس آنجا
".هيچ كه خودم نظر به.باشم مفيد ميتوانم
واقعي رنج
رئيس با كه يكبار.ميبيند را سياهپوستهايش ميكند ، سفر آمريكا به وقتي مخملباف
بعد و زد تنه او به سياهپوست يك ميزد ، قدم شهر اين خيابانهاي در نيويورك فيلم فستيوال
حالا شكستي ، مرا ويسكي بطري تو":گفت مخملباف به رو سياهپوستآمد چيزي شكستن صداي هم
".بده من به دلار بيست باش زود
من" كه بود گفته او به مخملباف.كند حمله آنها به تا كشيد بيرون را شيشهاي هم بعد
ممكن كه خاطر اين به بلكه كلفتيات ، گردن خاطر به نه البته ميدهم ، تو به را دلار بيست
".باشي داشته نياز پول به است
ببخشيد":خواست پوزش ايراني كارگردان از حادثه اين خاطر به بارها نيويورك فستيوال رئيس
".شد توهين شما به كه ببخشيد !مخملباف آقاي
سياهپوست اين با ملاقات !نباشيد نگران":كه بود گفته طور اين پاسخش در مخملباف اما
".شدم روبهرو واقعي رنج يك با چون بود امشب شام از بهتر من براي
اتومبيل ، تغيير غصه.دارند احمقانه رنجهاي آدمها بعضي !ميدانيد":ميگويد مخملباف
".ميخورند را آپارتمانشان يا و خانه
شده سطحي خيلي آدمها عواطف و كمرنگ خيلي بشري دغدغههاي ديگر حالا مخلمباف نظر به
بسيار اجتماعي وجوه كه نسلي.نيستم ايران جديد نسل جزو كه ميكنم شكر را خدا من":است
هم را اين البته.داشت بيشتري توجه اجتماعش مسائل به خيلي ايران قبلي نسل.دارد كمي
را آنها آنقدر و برد كار به را آرمانها اقسام و انواع آنقدر ما نسل كه ميدانم
هنوز همه اين با...شده بيزار است آرمان چه هر از جديد نسل ديگر حالا كه كرد بيمحتوا
يك از است بهتر احمقانه آرمانگرايي حتي !ميدانيد.باشم آرمانگرا يك ميدهم ترجيح هم
پهلو قند چاي تا سه خوردن بيشتر كباب سيخ دو.چيست زندگي معني...معنا بدون زندگي
قطع زودتر چه هر است اينها زندگي معني اگر.كردن دود بيشتر سيگار تا دو.نوشيدن بيشتر
"دارد؟ معنايي چه شما براي زندگي حالا !مخملباف آقاي خب":ميگويم ".است بهتر كه شود
خوبي چيز زندگي ميكنم احساس ما ا.چيست دقيقا زندگي معناي نميدانم واقعا":ميگويد
كار شب تا صبح بايد آيا.است پرسپكتيو بدون خيلي ميشود ، تهي انسانيت از وقتي اما است
اين من.دهيم ادامه بيولوژيكمان زندگي به آن با كه كنيم پيدا موادي و ابزار تا كنيم
".هستند طور همين ميكنيم ، كار هم با كه دوستاني همه تقريبا.نميپسندم را زندگي
دوست مثلاديوانهاند جوري يك دوستانم همه":ميكند اضافه خندهاي با مخملباف
الان.مذهبي من و بود كمونيست او.بوديم زندان هم با شاه زمان در كه دارم ديوانهاي
مفيد اينجا كه ميدانيم دو هر اما.نميداند هم خودش چي؟ او و هستم چي من نميدانم
به تعطيل روزهاي در اينكه از اوماست فيلم لشگرهاي سياهي مسئول و من دستيار اوهستيم
سر كه وقتي تا ميبرد لذت بيشتر ميكند ، راحل زندگيشان مشكلات و سركشي لشگرهايش سياهي
".ميبردشان جلو - عقب و ميزند فرياد آنها سر صحنه
ايران در سالها گفت او به راننده بود ، شده تاكسي سوار كابل شهر در مخملباف كه روز يك
"ديدهاي؟ را قارون گنج فيلم شما آيا":پرسيد مخملباف از هم بعد و است كرده زندگي
اين !بله":داد فوري را پاسخش اما چيست پرسش اين از افغاني راننده منظور نفهميد مخملباف
ياد به قارون گنج در را تهران حتما پس":بود پرسيده دوباره راننده".ديدهام را فيلم
راننده بار اين "ميآورم ياد به خوبي به بله ، ":بود داده پاسخ مخملباف باز و "ميآوري؟
شما براي افغانها ما ، امروز تهران با را قارون گنج در تهران فاصله":بود گفته افغاني
افغاني كارگران جز به كساني آيا.ساختند شما براي را برجها اين كساني چه.كرديم ايجاد
"بودند؟
و قاتل و دزد را ما شماها اما":بود زده حرف يكسره راننده و بود نگفته هيچ مخملباف
در هرگز بود ، نيفتاده اتفاق سپتامبر يازدهم حادثه كه وقتي تا و داديد نشان قاچاقچي
دزد ، يك شب هر آن جاي به.نكرديد ياد افغانستان مظلوم ملت بهعنوان ما از تلويزيونتان
افغان ملت گردن بر را !دنيا مافياي گناه تمام و داديد نشان را قاتل و قاچاقچي يك
".گذاشتيد
نداشتم ماموريتويژهاي
فنلاند خارجه امور وزير با گفتوگو
همچنان قانوني مواد و مسائل برخي ايران در سياسي اصلاحات جاري روند در كه ميدانيم ما
هستيم نظارهگر نزديك از ما و است مانده باقي باز و نيمهتمام
اتحاديه بررسي و توجه مورد نزديك از ايران كنوني وضعيت بشرو حقوق مسئله
دارد نزديك نگاهي موارد اين به نيز اروپا كهپارلمان داشت توجه بايد و است اروپا
شهيدي هنگامه
ناخالص توليد درصد كه 3 است ملي سرانه يورو هزار با 25 اروپا شمال ثروتمند كشور فنلاند
داراي و اروپا شمال در نورديك غيرمتعهد كشور تنها كشور اين.ميكند تحقيق صرف را ملي
علاقهمند و بوده ملل سازمان صلحطلبانه فعاليتهاي در مشاركت زمينه در طولاني تجربه
تقويت برابري ، بشر ، حقوق دموكراسي ، وضعيت بهبود هدف با توسعه حال در كشورهاي به كمك
فوق ، ارزشهاي اهميت افزايش موازات به و بوده جهان در آزادي و قانون حاكميت مدني ، جامعه
اتحاديه عضو كشور اين.است افزايش حال در نيز جهاني و اروپايي ديپلماسي در فنلاند نقش
مشترك امنيتي و خارجي سياست حاميان از و يورو ، و (EMU) پولي و اقتصادي اتحاديه و اروپا
شمالي نگاه عنوان تحت اتحاديه سياست.است شرق به اتحاديه گسترش طرفدار و (CFSP) اتحاديه
ابتكار از اقتصاد و انرژي زيست ، محيط زمينه در روسيه با همكاري سطح افزايش هدف با
خصوص در فنلاند خارجه امور وزير "اويا تومي اركي" با.است اروپايي اتحاديه در "هلسينكي"
گفتوگو به عراق به آمريكا احتمالي حمله و اروپا اتحاديه و ايران بشر حقوق ميزگرد نتايج
وزير "هالونن" خانم با گفتوگويي كه افتادم پيش سال چهار ياد به هنگام آن در و نشستم
...است فنلاند رئيسجمهور اكنون او و داشتم پيشين خارجه امور
***
ويژه ماموريتي اروپا اتحاديه سوي از شما آيا كه بدانم ميخواهم سوال نخستين بهعنوان *
داريد؟ گرفت صورت "تهران" در گذشته دسامبر ماه در كه بشر حقوق براي موضوعات خصوص در
است؟ "بروكسل" _ "تهران" توافقات پيگيري معناي به اكنون "تهران" در شما حضور اينكه يعني
سفر يك سفر اين هميشه مثل.ندارد وجود ميگوييد شما كه منظور اين به خاصي سياست خير ،
و اروپايي خارجه وزير يك بهعنوان اما ندارد ، وجود ويژهاي ماموريت و است دوطرفه كاملا
كردن فرماليزه و روند جريان در نزديك از من اروپا اتحاديه خارجي روابط كميسيون عضو
...دارم قرار ايران قبال در اروپا اتحاديه سياستهاي (بخشيدن رسميت)
تصميم اتحاديه اين كه معناست اين به اروپا اتحاديه مقامات اخير سفرهاي گفت ميتوان پس *
دهد؟ نشان نرمش خود از "تهران" قبال در دارد
يك ايران و است ممكن جاي هر در و همه با خوب روابط ايجاد اروپا ، اتحاديه كلي سياست
گسترش حال در كه ايران با مهم بازرگاني روابط داشتن ضمن ما.است منطقهاي مهم بازيگر
و كرده حركت هم دست در دست مقوله دو اين كه داريم ايران با نيز سياسي گفتمان است
موافقتنامههاي خصوص در را اقداماتي ما كه اينك.ميكنند عمل يكديگر مكمل بهعنوان
با نزديكي بسيار رابطه اقدام اين كه بگويم بايد كردهايم آغاز بازرگاني همكاري
بسيار مسئله اين شروع نحوه از من.دارد غيره و بشر حقوق مسائل منجمله سياسي گفتمانهاي
در و شد تشكيل ايران در بشر حقوق خصوص در كارگاهي دسامبر ماه در كه چرا دارم رضايت
است سالي چند ما زيرا كرده همكاري واقعا زمينه اين در "هلسينكي" كه ميدانم من حقيقت
...داشتهايم ايران با بشر حقوق زمينه در گفتمانهايي كه
آغاز بشر حقوق و سياسي گفتمان شروع شرط به را ايران با تجارت روابط اروپا اتحاديه *
تجارت توافقنامه سياسي گفتوگوي عدم صورت در كه است معني آن به پيششرط ايناست كرده
داشت؟ نخواهد وجود نيز
مورد در مذاكره كه داريم را انتخاب حق اين ما است مهمي بسيار مسئله اين زيرا بله
در نيز را سياسي مسائل كه كنيم آغاز را (اقتصادي و سياسي) مركب موافقتنامههاي
روند اين اما ميبندد كار به معمولا اروپا اتحاديه كه است شيوهاي اين و برميگيرد
اروپا پارلمان و اتحاديه تصويب به بايد تنها نه نهايت در زيرا است طولانيتري بسيار
كرديم احساس ما بنابراينگيرد قرار نيز عضو كشورهاي يكايك قبول مورد بايد بلكه برسد
همزمان طور به سياسي گفتمان نيز و بازرگاني همكاري موافقتنامههاي مورد در است بهتر
در لذا و است روشن بسيار هم ايراني طرفهاي براي مسئله اين كه ميدانم من و كنيم اقدام
...كرد خواهيم حركت راستا همين
تعويق به اروپا تجاري توافقنامههاي ايران سياسي شرايط به توجه با كه نميكنيد فكر *
بيفتد؟
برخي ايران در سياسي اصلاحات جاري روند در كه ميدانيم ما.نرسد اينجا به اميدواريم
نظارهگر نزديك از ما و است مانده باقي باز و نيمهتمام همچنان قانوني مواد و مسائل
چندين درباره ما بشر حقوق كارگاه خصوص در بهويژه اما داريم نظر زير را نتايج و هستيم
ايراني طرفهاي و ميآيد در اجرا مورد به حاضر حال در كه شديم جويا واقعي و عيني مورد
...دادهاند پاسخ ارائه قول ما به
.شد انجام بسته درهاي پشت در اروپا اتحاديه و ايران مذاكرات ميدانيد كه طور همان *
اروپااصلاح بشر حقوق هيات به ايراني مقامات سوي از شده داده رسمي اطمينانهاي براساس
است؟ شده انجام كار اين آيا بوده ، مطرح جزايي قوانين برخي
دريافت را آن گزارش اما نديدهام را آن رونوشت شخصا من البته.دارد صحت موضوع اين بله
تبديل مشابه مجازاتي به ايران در سنگسار مجازات كه شدهايم نيز امر اين متوجه.كردهام
...راستاست همين در حركت از حاكي و مثبت امري ما نظر از كه است شده
كجا به ايران براي اروپا پيششرطهاي به توجه با اروپا اتحاديه و ايران روابط آينده *
كرد؟ خواهد پيدا تحقق زماني چه پيششرطها اين شما عقيده به رسيد؟ خواهد
چه هر بايد ما ;نداريم زماني جدول هيچ ما اروپا اتحاديه براي كه بگويم طور اين بگذاريد
بررسي و توجه مورد نزديك از ايران كنوني وضعيت و بشر حقوق مسئله اما كنيم حركت سريعتر
بدون لذا دارد نزديك نگاهي موارد اين به نيز اروپا پارلمان كه داشت توجه بايد و است
...گرفت نخواهد صورت تصويبي سياسي ، مسائل روند پيشرفت
"تهران" به خود خواستههاي اجراي و ايران در بشر حقوق وضعيت بهبود براي اروپا اتحاديه *
مربوط اروپا اتحاديه سوي از شده مطرح مسائل اينكه به توجه با است داده ماههاي سه مهلت
اين در درخواستها اين تحقق كه نميكنيد فكر ندارد نقشي آن در دولت و است قضاييه قوه به
باشد؟ بلندپروازانه بسيار كوتاه مهلت
و سياسي روند دو كه ميدانيم ما اما ميكنيد ، صحبت زماني جدول كدام از شما نميدانم
...پيچيدهاند درهم نوعي به ايران در قضايي
اروپا اتحاديه خواستههاي زماني چه داريد شما كه آگاهي همين به توجه با ميكنيد فكر *
شود؟ محقق ايران از
مطمئنا اما بوده چه مذاكرات جزئيات نميدانم و بدهم زمينه اين در پاسخي نميتوانم من
دريافت ميشود ، برگزار ديگر هفته دو كه جلسهاي در را اروپا بشر حقوق كميسيون نظرات ما
...كرد خواهيم
است؟ داده اروپا اتحاديه به را همكاريهايي چه قول "تهران" *
مورد ناتمام و خاص مسئله چندين مورد در ايران ديدهام ، را گزارشها من كه آنجا تا
...است داده قولهايي ما ، درخواست
اروپا اتحاديه شرط و شود سياسي توافقات زيربناي اقتصادي توافقات اگر نميكنيد فكر *
شود؟ حاصل سريعتر مثبت نتيجه شود اجرا بالعكس
...ميكنند حركت هم همراه مورد دو اين ميكنم فكر من
اين "تهران" در اروپا اتحاديه نمايندگان مذاكرات پايان با "سفيد كاخ" سوي از ولي *
دولت با بازرگاني دادوستد آنها هدف فقط و داشته ظاهري جنبه اقدام اين كه شد مطرح نگراني
...است ايران
...داريم شده طي كه روندي از بهتري درك اتحاديهايها ما ميكنم فكر من
مثبت پالسهاي ارسال نشانگر "تهران" به بشر حقوق نمايندگان از دعوت سال شش از پس آيا *
نيست؟ ايران سوي از
..است ضروري استمرارش و ببينيم نيز را آن ادامه بايد ما ولي جلو به است گامي اين ;البته
.
ادامه گشته بدل جهاني موضوعي به اكنون كه عراق بحران و خودمان منطقه مسائل با را بحثم *
...ميدهم
...خوب بسيار
است؟ عراق مورد در "سفيد كاخ" مقامات سياست دنبالهرو "هلسينكي" آيا *
مسئله با دارد سعي ملل سازمان امنيت شوراي و ميكنيم حمايت ملل سازمان از ما ;نه
را ملل سازمان قطعنامههاي تمامي ما.كند مقابله عراق در احتمالي كشتارجمعي سلاحهاي
قطعنامهها طبق بايد ملل سازمان اعضاي ساير و عراق داريم اصرار نيز و كردهايم حمايت
چيزي تاكنون و هستيم راضي دارد جريان عراق در سلاحها بازرسي اينكه از مانمايند عمل
و نرسيده پايان به هنوز روند اين اما كند ايجاب را بعدي اقدامات ضرورت كه نشده يافت
اما باشيم نظامي درگيري بروز شاهد نميخواهيم ما.نگيرد صورت نظامي درگيري اميدواريم
...هستيم ملل سازمان قطعنامههاي اجراي خواهان
ميكنند؟ پيروي واحد سياست يك از همگي عراق مورد در اروپايي كشورهاي آيا *
متحد هم با اول همان از مسئله دو حداقل خصوص در ما.باشد طور همين تقريبا ميكنم فكر
اين.باشد داشته سروكار عراق بحران مسئله با بايد ملل سازمان اينكه ابتدا.بوديم
دوم.نميكنيم حمايت را يكجانبه اقدام ما.يكجانبه اقدامي با جانبه چند است مسئلهاي
عمليات با همراه رژيم تغيير اين اما هستيم عراق در رژيم تغيير خواهان همه چه اگر اينكه ،
نظامي ، بحران بدون حتي نهايي ، نتيجه اميدواريم ما.نميبينيم حق بر خود ، نفس در را نظامي
باشد داشته دنبال به را كشور اين در دموكراسي آغاز كه شود منجر عراق در رژيم تغيير به
."بغداد" رژيم خود نه و است كشتارجمعي سلاحهاي مسئله اينجا در توجه مورد مسئله اما
و دوست بهعنوان ميتواند را كشورهايي چه عراق عليه آينده احتمالي جنگ در آمريكا *
ديد؟ خواهد خود مقابل در را كشورهايي چه و كند حساب خود همراه
انتظار متحده ايالات از زيرا نرسد آزمايشي چنين و اينجا به كار اميدوارم عميقا من
تعيين ملل سازمان توسط ميافتد اتفاق آنچه هر نيز و كند حركت ملل سازمان مسير در داريم
عمليات نوع هيچ در مستقيما اروپايي كشورهاي از بسياري ببينيم نميخواهيم ما.باشد شده
عضو كشورهاي اما كرد نخواهد شركت نظامي عمليات هيچ در فنلاند.باشند داشته دست نظامي
نقشي درگيري از پس شرايط در ميتوانند آيا كه داشتهاند توجه نكته اين به ملل سازمان
...بازسازي و بشردوستانه كمكهاي مانند باشند داشته
اين است بيولوژيكي و شيميايي سلاحهاي داراي عراق كه است اين جهان سطح در عمومي احساس *
كه نوشت كتبا سال 1998 در ملل سازمان سابق تسليحاتي بازرس "ريتر اسكات" كه است حالي در
و مستدل شواهد چه است شده نابود كشتارجمعي سلاحهاي زمينه در عراق توان از درصد 97
دارد؟ وجود اينباره در جامعي
كشتارجمعي سلاحهاي به كرده سعي عراق كه ميدانيم.باشيم بازرسان گزارش منتظر بايد ما
كه ميدانيم و كرده استفاده خودش مردم عليه ايران ، عليه را سلاحها اين و كند پيدا دست
هنوز امروزه عراق اينكه.گذاشتهاند اختيارش در را سلاحها اينگونه نيز كشورها ساير
است عراق دست اين و نشده داده پاسخ هنوز كه است سوالي خير ، يا دارد اختيار در را اينها
..نمايد حاصل اطمينان سلاحها اين وجود عدم از بينالمللي جامعه تا كند باز را جا همه كه
بهانهاي چه به شما نظر بهاست كرده اجرا را ملل سازمان قطعنامه 1441 تاكنون عراق *
آيد؟ در صدا به "جنگ" ناقوس است ممكن
ملل سازمان قطعنامههاي اگر اما باشد داشته وجود نميتواند بهانهاي جنگ شروع براي
.شد خواهد شروع برخورد گاه آن برسد نتيجه اين به امنيت شوراي اگر گيرند ، قرار تخلف مورد
فكر ميشود منفجر ديگر ماه يك تا عراق به آمريكا حمله ساعتي بمب اينكه به توجه با *
ديگر مسالمتآميز راههاي به دستيابي و صلح براي فعال ديپلماسي به اقدام نميكنيد
نباشد؟ نتيجهبخش
بروز از اميدواريم.نشويم تسليم و كنيم تلاش صلح تحقق براي امكان درحد بايد هميشه ما
...دارد بستگي عراق به عمدتا امر اين اما شود جلوگيري جنگ
اينگونه و است "صلح" و "جنگ" ميان زدن زيگزاگ حال در اكنون بوش كه ميآيد نظر به *
را صدا اين هم شما آيا هستند جنگ طبل بر كوبيدن حال در كركسها كه ميشود تداعي
ميشنويد؟
دارد ، وجود آمريكا كابينه در گوناگوني نظرات البته است ، نشده حتمي جنگ بروز هنوز ;نه
.هستند جنگ بروز از اجتناب درصدد مستمرا كه كساني نيز و يكپارچگي فاقد و افراطي نظراتي
صلح استقرار بر سعي كه كساني و زمينه اين در ميانهرو افراد از قويا اروپا اتحاديه
.ميكند حمايت دارند ،
آمريكا كه رسيد پايان به "جهان در صلح" شعار با حالي در سال 2002 "تومياويا" آقاي *
درماه "بوش" وقتي.گذاشت بنيان "شرارت محور" اعلام با را كشورش خارجي سياست بنيان
كرد معطوف خود به را جهان تمامي تمسخر كرد استفاده "شرارت محور" واژه از ژانويه 2002
پيش دهه يك از و گرديده بدل آمريكا خارجي سياست قوانين بنيان به اكنون واژه اين ولي
اصول و دليل يك جستوجوي در آمريكا خارجي سياست يافته پايان سرد جنگ كه تاكنون
ديگر بار "شرارت محور" تئوري اكنون.است بوده خود خارجي سياست براي هدايتكنندهاي
دوران "پاول" كه دشمني شده ، آمريكا خارجي سياست در برتر هدف يك نيز و دشمن يك داراي
محور" ايده كه است اين شما از من سوالاست خوانده "سرد فراجنگ عصر" را آن با مقابله
است؟ افتاده مقبول اروپاييان نزد حد چه تا آمريكا "شرارت
.نميپذيريم را آن و نيست اروپا در ما شيوه گفتن ، سخن طرز اين
به آنها حامي دولتهاي و خود ديدگاه از تروريستي گروههاي ساختن مرتبط با "بوش" *
كرده تحميل را جديدي ايدئولوژي تروريسم عليه خود جهاني جنگ به ماهرانهاي نحو به يكديگر
ميتواند زماني چه تا ايدئولوژي اين."هستيد تروريست نيستيد اگر ;هستيد من با".است
باشد؟ داشته كاربرد
و خوب راه اين زيرا باشد داشته مصرف آمريكا داخل در فقط شيوه اين كه اميدوارم من
...نيست بينالمللي روابط راهبرد براي سازندهاي
دارد؟ برعهده "تروريسم با مبارزه" در آمريكا با همراهي در را نقشي اروپا آيا *
كساني و داريم نياز پليس و نظامي نيروي به تروريسم با مقابله براي ما كه است واضح بله ،
واضح ديگر سوي از.گيرند قرار قانون درمقابل بايد ميزنند تروريستي جنايات به دست كه
بايد ما بنابراين آيد ، فائق تروريسم بر تنهايي به نميتواند هرگز نظامي نيروي كه است
مناقشات و حاميان و گرديم پديده اين به منتهي مسيرهاي و راهها از حفاظت عهدهدار
.برداريم ميان از را خاورميانه درگيريهاي مانند ميشوند تروريسم باعث كه منطقهاي
نارضايتي كه است "اليگارشي" راهبرد براساس عراق به تسلط براي بوش تلاشهاي اكنون ولي *
..كند هدايت مليگرايي و ناسيوناليسم سوي به خارجي دشمنان از ترس بهانه به را كشورش مردم
اما ميفهمم را باشند داشته موضوع اين به نسبت است ممكن عراق همسايگان كه را سوءظني من
در زيرا گيرد قرار تشويق و حمايت مورد كجا هيچ در نبايد افراطي ناسيوناليسم ميكنم فكر
...داريم خوب همسايگان و كار به نياز ما دنيا ، جاي همه
بحرانساز ارگان
رستگار شهرام
ميشود ايجاد سياسي نوسانات در كه كشمكشهايي و اعضا اختلافات به تنها احزاب درون بحران
در تصويري انتشار.ميشوند بحرانساز نيز احزاب ارگان اوقات از بسياري بلكه نيست منحصر
منتشر خامنهاي سيدهادي حجتالاسلام مسئولي مدير به كه حياتنو روزنامه صفحات از يكي
سايت يك از كه تصوير اين.كرد سياسي بحران يك دستخوش را كشور هفته يك طول در ميشد
نشان را روزولت تئودور جمهوري رياست عصر در مسن قاضي يك تصوير است شده اقتباس آمريكايي
كتابهاي و كاغذها كه ميدهد نشان مذكور سايت اصلي متن به رجوع كه حالي در ميدهد ،
در آمريكا قضاييه قوه استيصال و شكست ترسيم زمين بر افتاده ترازوي و شمشير و پراكنده
فروپاشي وقت هنوز" عنوان با مصاحبهاي دل در كه تصوير اين.است روزولت قدرت برابر
نخستين جرقه اما رسيد چاپ به نو حيات روزنامه در دي هجدهم چهارشنبه روز "است نرسيده
مقابل در حزبالله انصار عناصر از تعدادي تجمع با پنجشنبه روز موضوع اين به واكنشها
اوجگيري.يافت گسترش كشور سراسر علميه حوزههاي به سپس و شد روزنامهزده اين دفتر
جمعه نماز پايان از پس و جمعه روز منتشره كاريكاتور به اعتراضآميز تجمعات و تظاهرات
اين متوجه را نمازگزاران ذهن موضوع به اشاره با جمعه امامان از برخي كه هنگامي ;بود
كه داد توضيح خويش جمعه روز ويژهنامه در نو حيات روزنامه راستا ، همين در.كردند قضيه
به احترام براي اما ندارد امام با ارتباطي رسيده چاپ به تصوير و نداشته اهانتي هيچ قصد
و اعتراضات دامنه افزايش اما.كرد خواهند خودداري روزنامه انتشار از روز دو عمومي افكار
شد باعث بود روزنامه مسئولان با برخورد براي قضاييه قوه اقدام خواستار كه شعارهايي طرح
كه جايي از اما نيست سياسي حزب هيچ رسمي ارگان نو حيات.شود توقيف نو حيات روزنامه كه
امام خط نيروهاي مجمع بهعنوان حزبي كل دبير روزنامه اين مسئول مدير خامنهاي هادي سيد
كل دبير بحران ، يك توليد با كه ارگاني.خواند غيررسمي ولو ارگان يك را آن ميتوان است
طول در كه آنچه هر ميكرد احساس كه كلي دبير.ساخت روبهرو بزرگ چالشي با را مجمع
شده انكار روزه يك است كرده كسب امامي خط يك هويت با خويش سياسي فعاليت متمادي ساليان
اين در پاسخگويي مسئوليت و مجمع مواضع ميان تشكيلاتياش وظايف از يكي كه كلي دبير.است
.است مورد
اعتقاد" آن اعتقادي مباني از يكي كه سياسي اسلامي ، است تشكيلاتي امام خط نيروهاي مجمع
اصول از يكي "امام خط از دفاع و حراست" و است" (ره)خميني امام تفكر مباني به التزام و
تابعيت داشتن بر علاوه امام خط نيروهاي مجمع عضو.ميرود شمار به مجمع اين خطمشي
ساير عضو و باشد داشته التزام و اعتقاد خميني امام تفكرات مباني به ميبايست ايراني
.نباشد سياسي گروههاي
يك در مجمع اعضاي عده هرگاه كه است احزابي زمره در نيز امام خط نيروهاي مجمع واقع در
مسئول حوزه.است نفر حوزه 15 اعضاي حداكثر دهند تشكيل حوزه يك بايد برسد نفر هفت به محل
تصميمات اجراي و اعضا عملي و اخلاقي سازندگي و اجتماعي و سياسي اسلامي ، بينش تقويت
پيشنهادهاي تهيه و جاري مسائل تحليل و بررسي مجمع ، اهداف تحقق راه در همكاري تشكيلاتي ،
انتخاب منشي يك و مالي مسئول يك مدير ، يك خود ميان از حوزه اين اعضاياست مناسب
تاييد مورد اعتمادي قابليت و صلاحيت كه تشكيلاتي رابط يك نيز مركزي شورايميكنند
به را مجمع شوراي تصميمات رابط اين.ميكند انتخاب حوزه اعضاي ميان از باشد موصوف شوراي
كنگره.ميرساند مجمع شوراي اطلاع به را خود پيشنهادهاي و تصميمات و حوزه اعضاي اطلاع
از يكسال و بوده مجمع عضو بايد آن اعضاي كه است مجمع در تصميمگيري مرجع عاليترين
شوراي تصويب با درآيند مجمع عضويت به نفر هزار آنكه از پس.باشد گذشته آنها عضويت تاريخ
را داوري شوراي و مركزي شوراي اعضاي كنگره.كرد برگزار را كنگره نخستين ميتوان مركزي
و دارد عهده بر را مجمع برنامهريزي و رهبري اساسي مسئوليت مركزي شوراي.ميكند انتخاب
.است مسئول كنگره برابر در مستقيما حزبي فعاليتهاي مجمع به مربوط امور كليه در
.ميشوند انتخاب سال دو مدت براي كه است عليالبدل عضو و 5 اصلي عضو داراي 15 شورا اين
همچنين مركزي شوراي.است مركزي شوراي اختيارات و وظايف از اجرايي هيات و كل دبير انتخاب
اسلامي علوم در صاحبنظر انديشمندان از تن سه بايد حداقل كه را ايدئولوژي شوراي اعضاي
و مجمع اجتماعي و اسلامي انديشه پويايي و رشد تامين مسئول شورا اين.برميگزيند باشند
با حزبي مقررات و مصوبات آموزشها ، همه انطباق تضمين و آن فكري ركود و تحجر از جلوگيري
و ميشود تشكيل مجمع اعضاي از تن سه از نيز داوري شوراي.است اسلامي اعتقادي مبناي
تخلفات به رسيدگي ديگر و است مجمع عضويت شرايط مخل كه اتهامي نوع هر به رسيدگي آن وظيفه
ماده 15 در.دارد وجود مجمع اساسنامه در قانوني تعارض يك اينجا در.است اعضا تشكيلاتي
كه حالي در است داده قرار كنگره وظايف جزو را داوري شوراي اعضاي انتخاب مجمع اساسنامه
بههر.است سپرده مركزي شوراي به را داوري شوراي اعضاي انتخاب اساسنامه همان ماده 31
ايجاب داوري شوراي وظايف زيرا.باشد نزديكتر حقوقي منطق به ماده 15 ميرسد نظر به حال
مسئول نيز اجرايي هيات باشد ، مركزي شوراي چون ركني از فراتر قدرتش منشاء كه ميكند
امور كليه اداره و داوري شوراي مركزي ، شوراي و كنگره مصوبات اجراي و مجمع سازماندهي
واقع در احزاب در اجرايي هيات.دارد عليالبدل عضو دو و اصلي عضو كه 7 است مجمع اجرايي
بر ميكند ايفا موسسات در مديرعامل به كه را نقشي همان و است مركزي شوراي اجرايي بازوي
دبير اختيارات و وظايف گرفتن ناديده است ، لمس قابل اساسنامه اين در آنچه اما دارد عهده
و محسوب خويش اركان از يكي عنوان به را كل دبير احزاب ، از بسياري كه حالي در است كل
كل دبير براي اختياراتي هيچ مجمع اين براي.ميكند تعريف اختيارات و وظايف وي براي
و است امام خط نيروهاي مجمع نام به تشكلي وجود منشاء خود كه كلي دبير.است نشده تعريف
اين موجوديت بر بيترديد سازد وارد وي سياسي حيات به صدمه كاريكاتور بحران كه صورتي در
.بود خواهد تشكلتاثيرگذار
سياست حاشيه
بيمخ شعبان به پاسخ *
براي.است داده پاسخ "بيمخ شعبان" كتاب از بخشي به پاسخ در "انصاري مسعود علي احمد"
پي در را پاسخ متن بحثانگيز ، كتاب اين در شده مطرح مسايل از يكي كيف و ازكم آگاهي
.ميخوانيد
كرده منتشر سرشار هما خانم نگارش به "جعفري شعبان" نام به كتابي ناب انتشارات اخيرا
از پهلوي رضا ديدن براي كه است شده مدعي جعفري آقاي كتاب اين تا 359 صفحات 357 در.است
در كه ميگويد جعفري.است نشده وي ديدار به موفق ليكن و بوده آمده واشنگتن به لندن
بوده گفته بهجعفري دريابيگي خانم و رفته دريابيگي خانم مرحوم من مادربزرگ خدمت لندن
و هستن هم با پهلوي رضا و اون كردم ، صبحت تو از پسرم احمد با من.واشنگتن برو":است
بدن انجام كارتو و بده بهت ملاقات پهلوي رضا و بكنن پذيرايي ازت تا اونجا برو شما.اينا
:ميافزايد سپس و "بموني اونجا كه
اينجا روزنامههاي از يكي تو [انصاري مسعود احمدعلي] اين ديدم پيشتر روز چند من حالا
و وكيلا و سرلشكرا سپهبدا ، تا چند يه.گرفتن پول پهلوي رضا از اشخاص عدهاي يه كه گفته
يه خودش البته.ميگيرن پول پهلوي از اينا آره كه بود برده منم اسم برده ، اسم اينارو
به زدم تلفن باز من.گرفته دلار چارهزار جعفري شعبان نوشته كتابش تو كرده چاپ كتابي
ميليون چل مينوشتي كاش بگو [..] اين به گفتم آنروز من دريابيگي ، خانوم گفتم.مادره
خودش يا حالا بگيرم؟ پول اين از من كه چيه دلار هزار چهار آخه دلار ، چهارصدميليون دلار ،
اون و اين و من حساب به خورده اينا از هي گرفته پولا اين از هي خورده ، گرفته پولو اين
تو كردم تكذيب رفتم منم.ميگرفتن پول پهلوي رضا از اينا كه بود نوشته روزنامه.گذاشته
از صنار حالا تا من نيست ، چيزي همچي هيچ گفتم.نيست بد بخونين اونو شما كه روزنامه همون
كهجعفري مطالبي.هيچي كردم ، چيزي تقاضايي چيزي نه گرفتم ، پول نه اينا از هيچكدوم
:است مغلوط و نادرست كاملا است گفته من واسطه به پهلوي رضا تشكيلات از پول گرفتن درباره
مربوط حساب از انگليسي پوند مبلغ 2050 جانب اين دسامبر 1981 ، مورخ 9 سند موجب به - 1
لندن در "باركلي" بانك در جعفري علي شعبان حساب به "سوئيس بانك كرديت" از پهلوي بهرضا
دسامبر 1981 ، 2050 تاريخ 9 در.است داشته دريافت وي كه كردم حواله پهلوي رضا دستور به
طرف از سند اين ضمن در.بود آمريكايي دلار و 4000 سوئيس فرانك معادل 7341 انگليس پوند
و شد ارسال ويرجينيا ايالت در فيرفكس دادگاه به حسابداري انجام براي سوئيس بانك كرديت
.است موجود دادگاه آن در نيز اكنون هم
را مطلب اين شخصا وينبود آساني كار پهلوي رضا از نيازمند افراد براي كمك گرفتن - 2
چندين من و نمود مطرح بارها بود جريان در ما فعاليتهاي به رسيدگي براي كه دادگاهي در
كتاب در (دادگاه بايگاني در شده ضبط اسناد از نقل به) مربوط اسناد درج با را آن مورد
در پهلوي رضا:ميكنم بسنده آن مورد يك نمودن بازگو به اينجا در.آوردهام "رضا و من"
او دستورات همه آيا كه (زمان آن در من وكيل) لوبين جواب در سپتامبر 1991 در خود بازپرسي
كه بود صورت اين به كارها اين انجام":گفت چنين نه يا بوده شفاهي پول پرداخت براي من به
من اوقات از بسياري در.است كرده كمك تقاضاي فرد فلان ميگفت و ميآمد من نزد به انصاري
ميداني تو ميكنند ، كمك تقاضاي و ميآيند افرادي دائما !كن نگاه كه ميگفتم انصاري به
ميتوانم من كه ميكنند فكر اينها زماني چه تا.شدهام خسته خواستنها كمك اين از من كه
.ميكرد اصرار چقدر انصاري كه داشت اين به بستگي من كار نتيجه حال دهم؟ ادامه كار اين به
كمك فرد اين به باشد ، :ميگفتم عاقبت نيز من و نمايد كمك به متقاعد مرا سرانجام تا
طرف از و آمده من نزد به مواقعانصاري از مردم ، 99درصد به كمك نوع اين مورد در.ميكنم
خير؟ يا كنم كمك دارند احتياج كه مردمي به حاضرم من آيا كه ميكرد سوال خودش يا و ديگران
:ميخورد چشم به سخنانجعفري در نيز ديگر اشتباه چند "
براي را جعفري كردم خواهش او از من است ، من دوستان و نزديكان از كه شيرزاد آقاي - 3
اصولا و نيست و نبوده ارتش سرهنگ گفته ، وي آنچه برخلاف شيرزاد ، آقاي.بياورد ناهار صرف
.است نبوده ارتش در هيچگاه
اين.است ايشان دختر من مادر. من مادر نه بود ، من مادربزرگ دريابيگي ضمنخانم در - 4
كه را كساني راز كه نبود ممكن نميشدم مجبور من اگر كه بگويم تاكيد به بايد هم را نكته
در مرا همكارانش و پهلوي وليرضا.كنم فاش بودند گرفته مالي كمك پهلوي رضا دستگاه از
و دادگاه پاسخ در كه بود نمانده چاره من براي كه زدند تهمتهايي و دادند قرار موضعي
مالي كمك پهلوي رضا از اصرار به برايشان كه را اشخاصي نام قضايي ، دستگاه پرسوجوهاي
بسياري مانند به روزگار آن در جعفري كهشعبان است اين امر واقع.كنم مطرح بودم ، گرفته
من.است بوده نيازمند مردي بودند ، شده رانده مملكت از ناگاه كه گذشته حكومت سركردگان از
شدم هم موفق خوشبختانه و بگيرم كمكي كردم تلاش - ديگر متعدد موارد چون - نيز او مورد در
ممكن البته.بكنم آوارگان از يكي زندگي افتادن راه به اندكي كمك خود سهم به توانستم و
مبالغ ميكرد ايشان به من درخواست و واسطه به پهلوي رضا دستگاه كه اندكي كمكهاي است
موجبات جهت اين به و است نميكرده برآورده را او انتظارات و نميداده تشكيل را "قابلي"
قضاوت در جعفري شعبان چرا اينكه ميماند باقي آنچه.است آورده فراهم را وي نارضايتي
كمك اين باني كه من از ;ميكند رعايت را وسواس حد گاهي (دشمنانش حتي) ديگران به نسبت
من.انصافاست خلاف اين ميكند؟ ياد مادر فحش و تهمت و ركيك الفاظ با شدهام وي به
پهلوي رضا مالي كمك در من كه نقشي به نسبت بيانصافي و مادر فحش خاطر به را جعفري شعبان
كه بشود زمر مباركه سوره از آيه 53 مشمول او ميكنم آرزو و ميبخشم داشتهام ايشان به
نااميد خدا رحمت از هرگز بگو كردند خود نفس بر اسراف كه بندگاني آن به":ميفرمايد
".است مهربان و آمرزنده بسيار خدايي او كه بخشيد خواهد را شما گناهان همه خداوند مباشيد ،
|