جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۹۲
گفت وگو با سيد رضا هاشمي برگزار كننده «جايزه بزرگ معمار»
روزي، روزگاري معماري
تفكيك كليت  معماري به اجزاي جدا جدا و قضا وت جداجدا درباره آنها كار  مشكلي است و هيچ جاي دنيا چنين كاري را انجام نمي دهند
ثمانه قدرخان
جايزه اي به نام «جايزه بزرگ معمار» سال گذشته توسط موسسه معمار نشر تاسيس شد. بنيانگذاران اين جايزه آن را تفكري در جهت كمك به اعتلاي معماري و اشاعه معماري خوب در كشور عنوان كردند. در دوره اول معماري نيمه دوم دهه ۶۰ موضوع مسابقه شد و امسال در دومين دوره ساختمان هاي مسكوني بعد از انقلاب مورد بررسي قرار گرفت و هر دوره نفرات برتر خود را به مردم معرفي كرد. و امسال رتبه اول به خانه صدري در اصفهان تعلق گرفت كه كار مشترك دكتر محمدرضا قانعي و مهندس علي شيخ الاسلام بود و به ترتيب جايزه دوم به ساختمان مسكوني الهيه در تهران كه كاري بود از مهندس بهروز بيات اهدا شد، جايزه سوم سهم خانه نواب صفوي در اصفهان شد كه كار دكتر محمدرضا قانعي و مهندس علي شيخ الاسلام بود. جايزه چهارم معماري، در شيراز به مهندس مهرداد ايروانيان تعلق گرفت و جايزه پنجم نيز به خاطر مجتمع مسكوني كامرانيه به مهندس فرامرز شريفي رسيد. جايزه ويژه اين دوره نيز كه مبلغ ۵ ميليون تومان بود به خاطر استفاده از سيستم گرمايش كفي به سازمان ميراث فرهنگي تعلق گرفت. اين گفت وگو حاصل ملاقات با «سيدرضا هاشمي» پشت يك ميز قهوه اي است. سيد رضا هاشمي امروز مدير موسسه معمار نشر و مدير مسئول و سردبير نشريه «معمار» است، و ديروز همه او را در وزارت شهرسازي يا در مقام معاون مرتضي الويري شهردار سابق تهران به خاطر دارند.
001475.jpg


• «جايزه بزرگ معمار» با شعار كمك به اعتلاي معماري و اشاعه معماري خوب در كشور تاسيس شد، براي تحقق اين اهداف چه كارهايي صورت داده ايد؟
ما براي برگزاري اين جايزه با تمام مجامع و موسسات معماري كه مي شناختيم تماس مستقيم گرفتيم و آنها را تشويق كرديم كه در اين جايزه شركت كنند و خوشبختانه موفق هم بوديم چرا كه ۱۶۰ كار در سال گذشته كه دوره اول برگزاري مسابقه بود به دست ما رسيد. مضمون دوره گذشته معماري نيمه دوم دهه ۶۰ بود. يعني ۵ سال قبل از جايزه كه هيات داوران در جلسات طولاني و مكرر تمام كارها را با دقت بررسي كردند و از بين آنها ۵ كار به مرحله نهايي رسيد كه علاوه بر انتخاب نمونه هاي خوب و نفرات برتر هدف ما اين بود كه نتايج اين مسابقه در جامعه مطرح شود و باعث شود مردم نسبت به تحولات معماري كشور شناخت پيدا كنند و تشويق شوند كه به معماري توجه كنند و با نمونه هاي خوب آن آشنا شوند. البته اين جايزه درواقع جشني است براي معماران و آنها احساس مي كنند كه معماري در جامعه مطرح است.
• چرا جايزه سال اول را به كارهاي غيردولتي محدود كرديد و امسال به ساختمان هاي مسكوني تعلق گرفته است؟
چون كارهاي دولتي با بودجه دولت ساخته مي شود و پروژه هاي بزرگي است، معمولا مشاوران بزرگ در آن شركت مي كنند بنابراين اين احتمال مي رفت كه راه را به جوانان و شركت هاي كوچك ببندند و در اولين مسابقه جوانان احساس كنند كه امكان مشاركت در بازي را ندارند. به همين دليل ما در مسابقه اول جايزه را به كارهاي غيردولتي منحصر كرديم كه همه دفاتر معمولي در تمام كشور بتوانند شركت كنند و جايزه امسال را هم اختصاص داديم به معماري مسكوني و طول مدت آن تمام سال هاي بعد از انقلاب بود كه ۱۰۰ پروژه شركت كردند.
هدف ما اين بود كه بتوانيم كار را طوري شروع كنيم كه بتواند جواب خوبي داشته باشد در ۵ سال گذشته كه موضوع مسابقه پارسال ما بود ساختمان هاي دولتي خوبي ساخته شده مثلا ساختمان مهمانسراي حافظيه، مهمانسراي دولت، ساختمان اجلاس سران، ساختمان مركز شوراي اسلامي و خيلي ساختمان هاي ديگر. طبعا وقتي اينها در مسابقه شركت مي كردند ممكن بود ساختمان هاي كوچك و معمولي در مقابل آنها خيلي نمودي نداشته باشد و شرايط غيرمساوي براي شركت كنندگان ايجاد كند و بعد هم مشاوران بزرگ كه كارهاي بزرگ دولتي را ساختند تا به حال در مسابقات مختلف مطرح شدند و جايزه بردند و به اندازه كافي شهرت پيدا كردند و خيلي نيازي به اين مطرح شدن نداشتند.
ما اولا قصد داشتيم نظر همه معماران كشور را جلب كنيم كه جرأت كنند در مسابقه شركت كنند، دفاتر معمولي و مخصوصا جوان ها كه بسيار هم موفق بوديم چرا كه پارسال معماران جواني كه البته كارهايشان پيش از اين هم در مجلات معرفي شده بود ولي زماني كه به وسيله اين جايزه معرفي شدند ديگر صلاحيت و اعتبار آنها تثبيت و احراز شد. به اين دليل ما اين كار را كرديم.
امسال نيز به اين دليل محور جايزه را تغيير داديم كه در فاصله يكسال آنقدر كاري ساخته نشده بود كه به مجموعه اضافه شود به همين دليل ما رفتيم سراغ معماري مسكوني آن هم در كل دوره بعد از انقلاب.
• سال هاي بعد چگونه محور مسابقه را انتخاب مي كنيد كه در نهايت فراگير باشد؟
تصميم قطعي نگرفتيم ولي شايد بخواهيم سال آينده درخصوص ساختمان هاي عمومي اعم از دولتي و غيردولتي مسابقه برگزار كنيم.
• اين جايزه نمي خواهد به مسائل جزيي تر معماري اعم از نماي ظاهري، سازه ساختمان يا ايستايي آن در مقابل زلزله يا تاسيسات و آسايش مصرف كننده توجه كند؟
تفكيك كليت معماري به اجزا ي جدا جدا و قضاوت جداجدا درباره آنها كار بسيار مشكلي است و ما در هيچ جاي دنيا نديديم كه چنين كاري را انجام دهند ولي همين قضاوتي كه ما تحت عنوان معماري درخصوص كارها مي كنيم تا جايي كه امكان داشته باشد شامل بخش هاي مختلف است يعني يك ساختمان را كه بررسي مي كنند، پلان نماي ظاهري، فضاهاي داخلي و كيفيت اجراي آن را مورد توجه قرار مي دهند چرا كه ساختماني كه خوب طراحي شده باشد ولي بد اجرا شده باشد بالاخره جلب توجه نمي كند يعني همان چيزهايي كه براي استفاده كننده ساختمان مهم است در مدارك نمود پيدا مي كند و داور آن را مي بيند ولي اگر بخواهيم وارد مسائل خيلي جزيي فني شويم فعلا براي ما مقدور نيست.
001470.jpg

• شما نماينده هايتان را در شهرستان به چه صورت انتخاب مي كنيد؟
ما اين كار را نكرديم و انجام آن طرح براي سال هاي بعد است.
• پس چطور مي توانيد از صحت و اعتبار انتخاب ها مطمئن باشيد؟
در اين مراسم ما به مردم هم اطلاع داديم ما از طريق سازمان نظام مهندسي كه در تمام استان ها شعبه و گروه معماري دارند كساني را كه داوطلب مشاركت در اين كار باشند به همكاري مي طلبيم كه چند نفر جزو شبكه اين جايزه در استان خودشان بشوند و ما بعد از اينكه موضوع مسابقه خودمان را اعلام كرديم دستورالعملي به آنها بدهيم كه آنها بتوانند هر كاري را كه براي شركت در مسابقه مناسب مي دانند كانديد كنند هم به ما خبر بدهند و هم دنبال جمع آوري مدارك بروند و خودشان ارزيابي اوليه راجع به كار را انجام دهند.
•  ارزيابي اوليه درخصوص چه مسائلي؟
مسائلي كه از راه دور نمي توان ديد را مورد بررسي قرار دهند و جزو اطلاعات ساختمان ارائه كنند كه وقتي كار براي داوري نهايي به تهران رسيد علاوه بر نقشه ها و طرح ها و توضيحاتي كه طراح داده اطلاعات فني راجع به پروژه داشته باشيم آن وقت وزن اين قضاوت بالاتر مي رود و هم اينكه عده بيشتري در آن مشاركت مي كنند.
• براي درستي قضاوت نماينده اي از تهران نمي فرستيد آيا اين گونه مطمئن هستيد كه قضاوت درست صورت بگيرد؟
جزييات اين مسئله را بايد مورد بررسي قرار دهيم.
• فكر مي كنم اين مسئله بسيار مهمي است، چرا كه داوري هر دو دوره را زير سوال مي برد، شما در ۲ دوره گذشته چطور كارهاي شهرستاني را مورد ارزيابي صحيح قرار داديد؟
در ۲ دوره گذشته پروژه ها تنها توسط هيات داوران ۵ نفره در تهران قضاوت شد.
• يعني اين ۵ داور رفتند شهرستان و كارها را ديدند؟
خير.
• پس چگونه مي گوييد كارهاي شهرستاني را مورد قضاوت قرار داديم؟
داورها آثار را از روي نقشه ها و مدارك بررسي كردند.
• تنها از روي يك عكس يا نقشه از چگونگي احداث، كيفيت و بسياري از موارد ديگر مطلع شدند آن هم بدون بررسي محيطي؟
البته بعضي از كارها را به طور طبيعي ديده بودند ولي نياز نشد كه بروند و كارها را از نزديك ببينند.
• خودتان فكر نمي كنيد اين قضيه درستي قضاوت ۵ داور را زير سوال مي برد و بالطبع جايزه شما را هم؟
نه اين گونه نيست، چون مدارك كافي بود.
• احراز كافي بودن مدارك موجود در نهايت براي چه كسي صورت مي پذيرد؟
همه داوران.
• و شما به عنوان محور برگزار كننده چطور؟
براي ما هم به دليل شناخت از داوران و نحوه عملكرد آن كافي است.
• ولي شايد تنها با ۲ دوره قضاوت و برگزاري نتوان به طور قطع در مورد سلامت قضيه نظر داد.
به هر حال در دوره هاي بعد تجربه ما بيشتر خواهد شد.
• البته نبايد از نظر دور داشت كه شما سابق بر اين تجربه هاي كلان تري در خصوص برگزاري چنين مسابقاتي را داشته ايد. در نهايت فكر مي كنيد جايزه بزرگ معمار كه متعلق به بخش خصوصي است و در نقش خود محدوديت نيز دارد تا چه حد توانايي سليقه ساز شدن براي سليقه عمومي را خواهد داشت؟
به اندازه خودش هيچ كدام از اين كارها به تنهايي موفق نمي شود، علت اينكه جايزه معمار مي تواند در فرهنگ معماري جامعه اثرگذار باشد اين است كه اولا ما نتايج اين جايزه را از طريق مجله معمار به اطلاع عموم مردم مي رسانيم وقتي هم كه منتشر مي شود هم مهندسان و هم مردم عادي مي بينند هم نتايج را مي بينند و هم بحث هاي داوران را مي خوانند و در نهايت رابطه برقرار مي كنند ما زياد داريم مواردي كه وقتي يك نفر را در مجله معرفي مي كنيم بعدا كسي به ما زنگ مي زند و مي گويد من مي خواهم اين آقا را پيدا كنم كه براي من يك ساختمان طراحي كند.
• شما قبلا هم به اين موضوع اشاره داشتيد اما مطمئن باشيد مخاطب مجله معمار يك قشر بسيار خاص هستند نه آن چيزي كه شما از آنها تحت عنوان «مردم عادي» ياد مي كنيد بنابراين اين مجله نمي تواند به تنهايي فرهنگ ساز باشد.
ما با مطبوعاتي كه تيراژ بالا دارند و مباحث اجتماعي و فرهنگي را مطرح مي كنند ارتباط برقرار كرديم، البته در بيشتر كشورها به جز آمريكا و كانادا مجلات معماري، مجلات تخصصي است ولي در آمريكا علاوه بر مجلات تخصصي روزنامه ها هم بحث معماري مي كنند.

پيوند مؤلف و منتقد
001480.jpg
امان جليليان
خنياگري
نام كتاب: خنياگري (مجموعه نقد موسيقي)
گزينش و ويرايش: پيمان سلطاني
ناشر: نشر آگرا
چاپ اول ۱۳۸۱
شمارگان: ۵۵۰۰ نسخه
قيمت ۱۱۰۰ تومان
«خنياگري» اولين مجموعه اي است كه در حوزه نقد موسيقي ايران، نوشته مي شود، كه شايد اولين مجموعه اي باشد، كه با نگاهي زيبايي شناسانه و انديشه اي انتقادي موسيقي ايران را مورد بررسي قرار مي دهد. از اين رو مي توان اميدوار بود كه اين مجموعه و مجموعه هاي ديگري از اين دست، بتواند راهگشاي جرياني باشند تا پاسخ هاي معلق در حوزه هاي موسيقي را پاسخگو باشند. شش اثر شنيداري در اين مجموعه به سبب قابل دسترس بودن، گستره شنيداري و فراگير بودنشان، همچنين به دليل تاكيد شنود بر حس و عاطفه مخاطب، انتخاب شده اند، از اين رو است كه با شنود همگاني به گفتار مورد نقد قرار گرفته اند، در اين كتاب پنج مقاله توسط آرش احمدي، حامد اصغرزاده، پوريا حاجي زاده، نيما مفتون و دو مقاله با موضوع درون روندگي
interos pective و كاباره اي از نوع ديگر توسط پيمان سلطاني به رشته تحرير درآمده است كه در بخش هاي پاياني نمايه و موضوع مقاله درون روندگي به زبان انگليسي نوشته شده. نويسنده درباره نقد و ارتباط آن با مولف عقيده دارد كه الگوها، همه چهره هاي شاخص را از بين برده اند، هنر ناب زيباتر از خود دنيا است، اين همان چيزي است كه منتقد مي خواهد به اثبات برساند، ايجاد يك جامعه دروني زيبا كه با پيوند مولف و منتقد به كمال مي رسد كار اصلي منتقد است، منتقد مدام در پي يافتن ارجاعات متعدد اثر است و اگر اثري فاقد تعدد ارجاعات و كثرت آن باشد، زيبايي، غيرقابل مصرف خواهد ماند، و منتقد نمي تواند با عنصر انديشگي روبه رو شود. در شرايط كنوني، خالق كسي است كه به شي سازي تمثيلي و از خودبيگانگي تمثيلي دست مي زند، و منتقد كسي است كه با قدرت انديشگي اش، چگونگي ساخته شدن نظام هاي غيرواقعي را آشكار مي كند.
مقاله «راوي سوم» آرش احمدي نقدي است بر موسيقي فيلم هاي «تخته سياه» و «روزي كه زن شدم» او نيز تاكيد دارد كه نقد تنها يك فرازبان است كه درباره زبان ديگر سخن مي گويد، و منتقد برداشت هاي خود را از نمادهاي ارائه شده توسط اثر با ديدگاهي موشكافانه بيان مي كند وي در ادامه به شش گونه موسيقي در مورد فيلم و ژانرهاي مختلف آن اشاره دارد.
حامد اصغرزاده در مقاله «رساله استفهامي» به نقد CD «آهنگسازان معاصر ايراني» به رهبري منوچهر صهبايي پرداخته و در اين رابطه به آثار «تينوس بوركهارت» اشاره دارد. پوريا حاجي زاده در مقاله «بيداد به بهانه داد» به تبيين جايگاه كنسرت «زمستان» محمدرضا شجريان پرداخته و معتقد است كه تا صورت هنري در مخيله آهنگساز شكل نگرفته باشد، جاي پاي او يعني وسايل مادي محض كه تخيل آهنگسازان را سامان مي دهد عقيم خواهد ماند. نيما مفتون و نيكو يوسفي در خاتمه كتاب به نقد و بررسي آثاري چون «اپراي رستم و سهراب» از لوريس چكناواريان و آلبوم «صد سال تار» پرداخته اند.
نيما مفتون در مقاله اي «تجسد برداشت جاري» اپراي رستم و سهراب، معتقد است كه چكناواريان از اين ساخته بازخواني جديدي ارائه نمي كند، بلكه همانند فردوسي كه افسانه را در زبان و با كمك ادبيات پيش مي برد او نيز كاملا بر اين سبك وفادار ماند، موسيقي اواخر قرن بيستم با تمامي طوفان هايي كه پشت سر گذاشته و امكاناتي كه فراهم آورده. در مقابل شيوه نظم شاهنامه چيزي اضافه نمي كند. همزماني روايت ها، فراهم نكردن پيش زمينه اي براي روايتي ديگر كه در آينده اتفاق مي افتد، به صورت موازي روايت حاضر شنيده نمي شود، استفاده از گروه كر هيچ كجا به روايت داستان و فضاي ذهني آهنگساز در برخورد با حماسه كمك نكرده بلكه به صورت سنتي به خواندن اشعار فردوسي قناعت شده است.
وي موارد ذكر شده را در دو دليل عمده متن اثر جست وجو مي كند. اول سعي آهنگساز در اين هماني حماسه و استواري آن بر اشعار و قرائت متن كه آهنگساز به عنوان هنرمندي ديگر برداشت متفاوتي از حماسه را نمي آفريند و ديگر اينكه آهنگساز به موسيقي به عنوان حقيقتي ديگر اعتقاد نداشته و هدف آهنگسازي را در چيزي بيرون از موسيقي يعني روايت باعث شده كه محصول كارش را در حد يك تجربه غيرخلاق و شنيداري باقي مي گذارد.
پيمان سلطاني در تحليلي ارزشمند، ريشه هاي هنر مردمي و PoP را مورد نقد و بررسي قرار داده و اشاره مي كند كه اشغال بريتانيا بر هنرمندان آمريكايي تكان دهنده بود و مدتي طول نكشيد كه پس از مدت دو سال به چنان نيرويي رسيدند كه توانستند عظيم ترين دوره پاپ موسيقي را پايه گذاري كنند، در اواخر نيمه اول قرن بيستم پس از پايان جنگ جهاني، نظاميان آمريكايي به تدريج به وطن بازگشتند و در فكر پي ريزي بنيان خانواده برآمدند، اين فرآيند چهار سال به طول انجاميد، بنابراين منحني جمعيت، رشد بادكنكي بزرگي را شاهد بود كه از آن تحت عنوان شكوفايي بچه «Baby Boom » نام مي برد، اين به آن معنا است كه جامعه آمريكايي بلافاصله بايد تدارك لازم را براي اين نسل مي ديد و آن بروز سرگرمي هايي به عنوان «فراموشي» بود. فراموشي از خود، از شخصيت خود، از هدف، از زندگي، از گذشته و آينده اي كه به هيچ وجه قابل تصور نبود، كه طرح انديشه هاي كاباره اي ريخته شد. از اين رو عاملان موسيقي پاپ در مقابل موسيقي كلاسيك «هنري» قدعلم كردند و كوشيدند تا موسيقي اي كه مديون تئوري كلاسه شده اي از باخ تامسيان است را منجمد و بايگاني كنند. وي در باب آثار توليد شده موسيقي ايراني در ده سال اخير عقيده دارد كه عمدتا حمايت هاي ارگاني ما را با آثاري روبه رو كرد كه نه با قانون مقابله مي كند و نه با زمان هاي متفرق غيرمستمر، در عين حال كه با زمان هاي فشرده نيز روبه رو نخواهيم شد.

نگاهي به برنامه «شما و سيما»
نقد سيما در سيما
001465.jpg
رضا آشفته
برنامه «شما و سيما» سال هاست كه از شبكه ۱ پخش مي شود و اختصاص به معرفي برنامه ها و توليدات سيما در شبكه هاي مختلف تلويزيوني دارد. «شما و سيما» هيچ محدوديتي در معرفي برنامه ها ندارد، و از هر نوع برنامه تركيبي، سريال، مستند، فيلم، تله تئاتر، خبري و گزارشي و. . . گزارش تهيه و آنها را براي بينندگان معرفي مي كند تا در صورت علاقه مندي آنها را در شبكه هاي مختلف سيما پيگير باشند. تا اينجا درمي يابيم كه اين برنامه يك بخش از وظيفه خود را كه اطلاع رساني است، به نحو احسن انجام مي دهد. اما اين برنامه ضمن معرفي پس از پخش مي تواند پيرامون نقد و بررسي همين برنامه ها گزارش هاي مردمي و كارشناسانه تهيه كند، تا با اين نوع برخورد برآورد بهتري داشته باشد. متاسفانه در اين زمينه گاهي اوقات اقداماتي شده، اما به طور پيوسته و پيگير چنين ضرورتي عملي نشده است. هرچند كه تلويزيون در برنامه اي تحت عنوان «كاغذ كاهي» براي مدتي كوتاه درصدد برآمد كه برنامه هاي تلويزيوني پخش شده از شبكه هاي مختلف را مورد نقد كارشناسانه قرار دهد. و از آنجا كه كارگردانان و تهيه كنندگان ايراني اصلا تمايلي به نقد و نظر مردم يا كارشناسان ندارند، كاغذ كاهي كه مي رفت خلايي ضروري را در بين برنامه هاي تلويزيوني پر كند، از گردونه توليد و پخش حذف شد.
اين ضرورت بايد سرلوحه برنامه ها و سياست هاي مسئولان شبكه ها باشد تا با جمع آوري نقد و نظرهاي مختلف در جهت شكوفايي شبكه ها اقدامات و راهكارهاي جديد و كارآمدتري را ارائه كنند، و اگر نقد و نظر حذف شود متاسفانه با تكرار آزمون و خطاهاي بي شمار شاهد درجا زدن هاي بي مورد خواهيم بود كه در جهت پيشرفت واعتلاي تلويزيون كه رسانه اي فرهنگي و تاثيرگذار است، نخواهد بود.
برنامه «شما و سيما» چند هفته قبل گزارشي مردمي درباره سريال هاي «پاورچين» و «زير آسمان شهر ۳» ارائه كرد كه بنابر نظر مردم پاورچين روز به روز زيبا و مردم پسندتر شده و متقابلا زير آسمان شهر ۳ در حد انتظارات اوليه مردم نبوده است. بايد با همين نظرسنجي وضعيت اين سريال ضعيف تعيين مي شد، و مسئولان شبكه ۳ واكنشي مؤثر نسبت به اين نظرسنجي انجام مي دادند، اما اين سريال همچنان هر شب از شبكه ۳ پخش مي شود بي آنكه ضرورتي در پخش آن باشد. اگر كمي بخواهيم منصفانه قضاوت كنيم، بايد بگوييم كه اين سريال در وهله اول بايد مردم پسند باشد كه ضرورت پخش داشته باشد. وقتي مردم علنا داد مي زنند كه اين ديگر چه سريالي است؟! بايد مسئولان نسبت به اين اتفاق و نظر بي تفاوت نباشند وگرنه اعتماد و اطمينان خود را نزد مردم از دست مي دهند. حتي خود گروه توليد به كارگرداني مهران غفوريان بايد طي يك برنامه و نشست معذرت خواهي خود را از اين شكست و تكرار بي مورد اعلام كنند تا در سال هاي بعد روي بازگشت مجدد را داشته باشند. اين گروه در برنامه اول خود كاملا موفق بود، اما در برنامه دوم رفته رفته از آن درجه قوت و عامه پسندانه بودن فاصله گرفتند، و جالب اينجاست كه سري سوم آن اصلا و ابدا نتوانست با مردم دوست و رفيق شود. گاهي برخي از تماشاگران از روي ناچاري به اين برنامه نظري انداخته اند، و هربار از اين همه سبك بازي و بيهودگي دچار حيرت شده اند. اي كاش اين سريال مي توانست در سري سوم هم موفق باشد. اما بايد بپذيريم كه محدوديت هاي موجود مانع از خلاقيت و نوآوري هنري مي شود، و تكرار مكررات باعث متلاشي شدن جنبه هاي قوت قبلي خواهد شد، و به مرور اعتبار به دست آمده ويران خواهد شد. چنانكه ديگر كسي حوصله ديدن «زير آسمان شهر ۳» را ندارد، و بالعكس از پاورچين كه پله هاي ترقي را تاكنون به خوبي طي كرده است، استقبال همگاني افزونتر گشته است. البته اين سريال هم بايد با زيركي مهران مديري و گروهش به دام تكرارهاي غيرضروري نيفتد، و در يك جايگاه رفيع قيچي شود تا با حوصله و امكان خلاقيت هاي بعدي در آينده شاهد شكوفايي آنان در عرصه هاي ديگر باشيم.
در عين حال تلويزيون بايد اين امكان را فراهم كند كه تهيه كنندگان و كارگردان هاي برنامه تلويزيوني با مردم و كارشناسان رودررو شوند، تا بدانند كه وظيفه سنگيني برعهده دارند و بايد در حد انتظارات مردم از خود مايه بگذارند، و اگر نواقص و ضعف هايي در كار خود مي بينند، در كارهاي بعدي در جهت از بين بردن آنها كوشا باشند، وگرنه به مرور به مرحله اي از ناتواني خواهند رسيد كه هيچ بيننده اي به خود زحمت يكبار ديدن برنامه هاي آنها را نخواهد داد. براي آنكه سره از ناسره جدا شود، هيچ چاره اي جز رجوع به نقد و نظرهاي بلااشكال و صحيح نخواهد بود.
شايد در آينده نه چندان دور شاهد نقدهاي سازنده در سيما باشيم تا نتيجه به نفع برنامه هاي توليدي تمام شود.

گفت وگو با خابيط  نبي زاده
موسيقي ما عميق است
001495.jpg
مهدي مقدم
خابيط نبي زاده يكي از خوانندگان شهير و مطرح در موغام امروزي كشور جمهوري آذربايجان است كه چون ستاره اي درخشان در آسمان موغام خواني مي درخشد. استادان او را بهترين و شايد بزرگ ترين اميد آينده آواز آذربايجان مي دانند.خابيط به دنبال اجراي تصنيف هاي اصيل آذربايجان است كه به فراموشي سپرده يا كمتر اجرا مي شوند و در تركيب هنر خابيط چيره دستي در نوازندگي قاوال نيز بسيار قابل توجه است. خابيط نبي زاده به سال ۱۹۶۵ در استان شيروان شهر شاماخي در شمال آذربايجان متولد شد و بعد از سپري كردن مدارس ابتدايي و متوسط از مدرسه موسيقي آصف زينال لي فارغ التحصيل و در رشته اختصاصي آواز را در دانشكده موسيقي باكو به پايان رسانيد و از محضر خوانندگان بزرگ كسب هنر نمود. او اكنون استاد رشته آواز در كنسرواتوار آذربايجان است.
•••
• از حاجي بابا حسين اف و شكل تدريس ايشان صحبت بفرماييد.
در كتب حاجي بابا حسين اف هر شاگردي كه پذيرفته مي شد مدت زيادي مي بايست تحت نظر استاد نريمان تقي اف مراحل ابتدايي و متوسطه آوازي را مي گذراند و سپس براي گذراندن دوره عالي خدمت استاد مي رسيد شايد بتوان اينگونه نيز گفت كه استاد نريمان مثل كوزه گري از گل خام گلداني مي ساخت ولي نقوش برجسته و طرح و رنگ را خود استاد حسين اف تكميل مي نمود كه من يك سال تمام در خدمت حاجي باباحسين اف بودم و ايشان در موعد كلاس در مكتب حاضر مي شدند و قسمت آوازي را به صورت كامل اجرا مي نمودند و سپس شاگرد باهوش تر را مرخص مي كردند و بعد به شاگردان ضعيف تر مي پرداختند. بعد به علت كهولت سن و بيماري استاد ديگر به مكتب تشريف نياوردند كه بنده خدمت ايشان رسيدم و طلب كمك كردم كه ايشان پرسيدند به نيابت از من چه كسي قرار است تدريس نمايد. گفتم جان علي اكبر اف و عالم قاسم اف كه ايشان هم فرمودند تو شاگرد خوبي براي عالم مي تواني باشي كه بعدها طبق برنامه مكتب من به كلاس درس جان علي اكبراف رفتم ولي چون ايده آل من عالم قاسم اف بود همزمان در كلاس او نيز شركت جستم و ظرايف و اسراري را كه در موغام از استاد حسين اف آموخته بودم را در محضر عالم كامل كردم.
• در چند سالگي وارد دانشگاه شديد و چرا با وجود آنكه از محضر اساتيد بزرگ درسي گرفته بوديد ترجيح داديد كه در دانشگاه ادامه تحصيل دهيد؟
من در ۲۶ سالگي وارد دانشگاه شده و در رشته اختصاصي آواز به درجه ليسانس رسيدم و اين از آن رو بود كه سعي داشتم با اصول موسيقي كلاسيك و كنسرواتوار بيشتر آشنا بشوم و ميل به يادگيري اكنون كه ۳۸ سال دارم و خود معلم مكتب و دانشگاه و كنسرواتوار ملي هستم نيز در من وجود دارد.
چرا كه هنوز به نغمات اساتيد بزرگ مثل استادخان شوشينيسكي و حاج بابا حسين اف و عارف بابايف و عالم قاسم اف و حتي ابوالحسن خان اقبال گوش مي سپارم تا با تكنيك هايي اجرايي و سبك سياق اين اساتيد بيشتر آشنا شوم.
• از مرحوم استادابوالحسن خان اقبال صحبت كرديد راجع به ايشان چه مي دانيد بفرماييد.
بي شك ايشان از مفاخر موسيقي شرق و آذربايجان هستند و تاثيرات عميقي روي اين موسيقي گذاشته اند و خود ابداع كننده چندين گوشه بسيار زيبا بوده اند كه مي توان ايشان را در دريف اساتيدي چون جابارقار ياغدي ميرزا محمد حسن و معاصرتر حاج بابا حسين اف قرار داد.
• تاثير ادبيات را بر گونه هاي آوازي آذربايجان چگونه مي بينيد؟
بدون شك تاثير ادبيات تاثيري بنيادي بوده است چرا كه من احساس مي كنم حداقل در غزل سرايي مردان بزرگي چون نسيمي و گنجوي، حاج عظيم شيرواني و معاصرتر علي آقا و احمد بي شك درك عميقي از موسيقي داشته اند چرا كه هر غزل از اين بزرگان در يك دستگاه دلنشين تر به نظر مي رسد. مثلا غزل هاي عرفاني حاج عظيم شيرواني در دستگاه شور بسيار نغزتر اجرا مي شود و اين دليل كاملي است براي اين كه ما بدانيم اين شعرا موسيقي را كاملا درك مي نمودند.
• تاكنون در چه كشورهايي به اجراي كنسرت پرداخته ايد و برخورد مخاطبين شما با موسيقي آذربايجان چگونه بوده است؟
در كشورهاي زيادي به اجراي كنسرت پرداخته ام مثل هلند، انگلستان، بلژيك، دانمارك، آمريكا، آلمان، روسيه، كانادا، برزيل، اسكاتلند، چين، ژاپن و مالزي و اكنون ايران به اجراي موسيقي پرداخته ام كه در اكثر كشورها با استقبال گرمي روبه رو شديم چرا كه آنان موسيقي ما را موسيقي عميق يافته اند.
• حتي با وجود اين كه زبان شما را درك نمي كردند اين نتيجه را گرفتند؟
بله چون فكر مي كنم كه شكل اجرايي آواز مخصوصا در شور و چهارگاه و ماهور اين درك را به آنان مي داد كه موسيقي غني را گوش مي كنند. ولي در تبريز با زحمات آقاي سرتيپي ما كنسرت موفقي را برگزار نموديم و با توجه به اين كه نزديكي زباني با مردم داشتيم بسيار مورد توجه وتشويق قرار گرفتيم.

هنر
ادبيات
اقتصاد
ايران
رسانه
شهر
صفحه آخر
عكس
علم
كتاب
ورزش
يادداشت
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  رسانه  |  شهر  |  صفحه آخر  |  عكس  |  علم  |
|  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  يادداشت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |