از تاريخ ۲ تا ۶ اسفند نمايشگاهي از نقاشي هاي «مائده آويني» و «آزاده رزاق دوست» در گالري آبتين برپا بود. آويني متولد ۱۳۵۶ و رزاق دوست متولد ۱۳۵۸ و هر دو فارغ التحصيل رشته نقاشي از دانشگاه هنر تهران هستند و تاكنون در ۲ نمايشگاه گروهي شركت كرده اند. تفكر در نقاشي امروز ايران چه جايگاهي دارد مسئله اي است كه حائز اهميت است. با نگاهي به حرف هاي نقاشان بنام دنيا به اين نتيجه مي رسيم كه قوه تعقل نقش به سزايي را در آثار هنري به عهده دارند، گرچه وجودش در نگاه اول كمرنگ به نظر مي رسد. اما به اين مسئله در ايران خيلي اهميت داده نمي شود. موج احساس گرايي به شدت در ميان نقاشان در حال فزوني است. شايد دليلش تدريس نادرست استادان باشد. گاهي اوقات بهتر است با خالق اثر صحبت كرد تا اين كه نقدي بر كارها نوشت.
براي من داستان مهم است و نمي ترسم به تصويرسازي متهمم كنند و فكر مي كنم خيلي از نقاشان معاصر امروز ايران اداي آبستره كار كردن را در مي آورند
ستاره مينوفر، محمدرضا شاهرخي نژاد
• به چه دليل به اين نتيجه رسيديد كه به اتفاق يكديگر نمايشگاه برگزار كنيد؟
آويني: شايد بهتر باشد نمايشگاه هاي اول گروهي باشد. . .
• چرا؟
آويني: خيلي از گالري ها قبول نمي كنند كه دفعات اول، هنرمند نمايشگاه انفرادي برگزار كند.
• پس دليل اش همين بود؟
آويني: نه، يك دوره خيلي با همديگر كار مي كرديم. راحت تر همديگر را مي فهميديم و كارها ارتباط خوبي با يكديگر داشت. در عين حال كه شبيه به يكديگر نيست ولي در كنار هم خوب فهميده مي شوند.
• كارها خيلي به يكديگر نزديك است. هم از نظر موضوعي و هم تكنيكي. آيا قبل از كاركردن موضوعي را انتخاب مي كرديد و در اين باره صحبتي مي شد؟
آويني: نه. شايد به خاطر نزديكي فكرمان است.
• ماهي در كارهاي شما چه مفهومي دارد؟
رزاق دوست: دقتم به ماهي از آن جا شروع شد كه در ماهي فروشي ماهي پاك مي كردند و سرشان را جدا مي كردند، برايم جذاب بود. قبل از اين كه ماهي در كارهايم وارد شود، فيگوراتيو كار مي كردم و نمي توانستم خيلي روي آن ها مانور بدهم، چون باعث دردسرهايي برايم مي شد، اين فضا جايگزين فيگورها شد.
• با همان مفهوم؟
رزاق دوست: بله، حتي خيلي راحت تر و بهتر.
• پس از ماهي به عنوان سمبل استفاده مي كرديد؟
رزاق دوست: نه. فقط به عنوان عنصري تصويري كه دوست داشتم و همچنين به عنوان موضوعي كه در كارهايم بود.
آويني: براي من خيلي اتفاقي بود. يك روز موقعي كه به خانه بر مي گشتم گربه اي را ديدم كه يك چشم اش كور بود و يك پايش شل، تا آن زمان كارهايي با ابعاد بزرگ انجام مي دادم كه فيگوراتيو بودند، فيگورهايي محو. البته كارهاي خوبي نبودند! ديدن آن گربه باعث شد كه از آن ها شروع به طراحي كنم و كم كم آدم هم به كارهايم اضافه شود و خيلي اتفاقي پيش رفت و خودش را شكل مي داد و من با برنامه ريزي خاصي پيش نمي رفتم.
براي من داستان خيلي مهم است و اصلا نمي ترسم كه به تصويرسازي متهمم كنند و فكر مي كنم خيلي از نقاشان معاصر امروز ايران اداي آبستره كار كردن را در مي آورند. براي من چون داستان اهميت دارد، ماهي هم عنصري از داستان است بنابراين وارد داستان مي شود و بعد از آن ديگر هيچ چيز مهم نيست. در آخر هم داستان برايم مهم نيست و در واقع به عنوان يك انرژي اوليه از آن استفاده مي كنم.
• خانم رزاق دوست موضوع كار شما از قبل معلوم است؟
موضوع ندارم ولي فرم هايي از قبل برايم مشخص است. در ابتدا خيلي فيگوراتيو شروع مي شود و كم كم تغيير مي كند به طرف فرم آب شش هاي ماهي، به طوري كه نه باعث مي شود فيگور از بين بروند و نه بارزتر بشود. خودم هم نمي دانم چطوري به اين سمت مي رود.
• تحت تاثير شرايط بيروني؟
نه با توجه به درونم و احساساتم و علاقه اي كه به اين فرم ها دارم.
• چقدر به نقاشي ايراني اهميت مي دهيد؟ اين سوال را براي اين پرسيدم چون كارهاي خانم آويني خيلي شبيه به كارهاي شاگال است.
اين شباهت عمومي نيست. براي من ايراني بودن خيلي مهم نيست. فكر مي كنم اگر من واقعا ايراني باشم كارهايم نيز ايراني خواهد بود و احتياج به هيچ تلاشي نيست چون اگر تلاشي صورت بگيرد در كارها مشخص مي شود.
• مطالعه چطور؟
آويني: انسان با مطالعه نقاشي نمي كشد.
ولي با شناخت از محيط اطراف است كه شخصيت انسان شكل مي گيرد و هر كسي نسبت به شخصيت اش كار مي كند.
آويني: خب قطعا تاثيرگذار خواهد بود.
رزاق دوست: من خيلي در اين زمينه مطالعه داشتم. ولي هيچ علاقه اي ندارم كه حتما كارهايم ايراني باشند. يعني زمان كار كردنم آن بخش ذهنم روشن باشد.
• هر نقاشي ممكن است براي كارهايش دليل شخصي داشته باشد ولي درباره يك اثر هنري نمي توان با توجه به دليل شخصي نقاش صحبت كرد. ديدن يك گربه كور مي تواند جرقه اي باشد ولي مطمئنا دليل نيست. در كارهاي خانم آويني حيوانات بر سر اجسادي نشسته اند كه معلوم نيست انسان هستند يا حيوان، اين تصاوير از يك ذهن آرام نشات مي گيرد و يك گربه كور نمي تواند دليل اش باشد.
آويني: من دليل واقعي اش را نمي بينم.
• دليل اش را نمي دانيد ولي مي دانيد كه نقاشي بيان موضوعي است. پس چرا نقاشي مي كشيد؟
آويني: چون كار ديگري نمي توانم بكنم. نقاشي براي من كل واحدي است كه فضايي را مي سازد و اگر آن فضا را بسازد ديگر احتياجي به اين سوالات نيست.
• تمام آن كل واحدي كه شما از آن صحبت مي كنيد ساختار بيروني يا رويي كار است ولي تمام اين ها از فيلتر ذهني هنرمند مي گذرد. امروز مد شده است كه هنرمند بايد براساس احساسات اش كار كند. اين حرف كمي مضحك است. تمام هنرمندان بنام داراي فيلتر ذهني قوي بودند.
آويني: دليل كارهايم خيلي شخصي است گرچه برداشت هاي اجتماعي از آن مي شود. . .
• دليل شخصي اش چيست؟
آويني: خب شخصي است ديگر! چندان هم مهم نيست و در واقع اهميت اش براي خودم است و تا آن جايي مهم است كه يك اثر هنري را شكل بدهد.
• شما خودتان را ملزم به نقاشي كشيدن مي دانيد؟
آويني: در زمان هايي بله و در زماني ديگر فكر مي كنم كه بهتر است نقاشي بكشم. من فكر مي كنم بايد در هر شرايط روحي كار كرد. البته براي من اينگونه نيست و ايراد است.
• خانم آويني از جواب دادن به سوال طفره مي روند. خانم رزاق دوست من فكر مي كنم انسان موجود با اهميت تري نسبت به گربه يا ماهي است آن هم به دليل حس تعقل اش. ماهي هاي شما هم با دهان هاي بازشان نمي توانند فقط به خاطر فرم، مورد استفاده قرار بگيرند. ماهي هايي كه مردن را تداعي مي كنند. دليل تلفيق اين ماهي ها با انسان چه بود؟
هيچ دليلي نداشت.
• فقط به خاطر فرم اين كار را كرديد؟
به خاطر خصوصيات اكسپرسيونيستي. . .
• اين خصوصيات بايد به چه سمتي ميل كنند؟
اگر اين ها با مسائل روانشناسي قاطي شود يك چيز ديگري در خواهد آمد. مي شود مردن. ببينيد موضوع مي تواند احساسات را به وجود آورد يا تفاسير را شكل دهد و همچنين ويژگي هاي بصري كار است كه اين به خصوصيات اكسپرسيونيستي كار برمي گردد كه چقدر موفق بيان شده باشد. اگر قرار باشد به تفاسير رجوع كنيم من دوست ندارم در مورد نقاشي اينگونه صحبت كنم ولي طرف ديگراش بهتر است.
• طرف ديگراش چيست؟
اين موضوع چقدر با مخاطب ارتباط برقرار كرده. چقدر به روحيات من نزديك شدند و چه برداشت هايي داشتند. . .
•چه برداشت هايي داشتند؟
من نمي دانم.
• من هم دارم يكي از برداشت ها را به شما مي گويم.
برداشت شما حس مردن است.
• برداشت من مردن نيست بلكه مي خواهم بدانم چرا از اين فرم مرده ماهي با اين دهان هاي باز استفاده كرديد. ببينيد ماهي در اين وضعيت مرده است. مطمئنا كه نمي خندد! مرده است.
من مجبور بودم از ماهي مرده استفاده كنم.
• چرا؟
چون آن چيزهايي كه من مي خواستم به من نمي داد.
• خب من هم به دنبال همين بودم. مي خواهم بدانم آن چيز چيست؟
براي من سرماهي با تمام اجزايش مهم بود.
خيلي ها ماهي خوردن را دوست دارند و فكر نمي كنم با ديدن سرماهي حس مردن به آن ها دست بدهد. كارهاي من از فرم شروع مي شود به فضا مي رسد و بالعكس. هيچ كدام از اين ها از هم جدا نمي شوند.