اين مقاله درباره چگونگي رشد و گسترش بازار رسانه هاي جمعي جهان طي قرن بيستم و عوامل موثر بر اين توسعه و تلاش هاي صورت گرفته براي متوقف ساختن روند ادغام رسانه ها تاكنون مي باشد
زهره جنابي
برگرفته از «رسانه هاي جهاني، رسالت جديد شركت هاي سرمايه داري» نوشته: «ادوارد اس هرمان» و «رابرت دبليو مكنزي». مهمترين و چشمگيرترين تغييري كه تاكنون در مضمون رسانه ها در قرن بيستم صورت گرفته، همان تحول تدريجي است كه از پديده اي ملي و منطقه اي آغاز و به سوي پديده اي جهاني به پيش مي رود. به لطف تاثيرات پيامدهاي روزافزون سرمايه داري است كه پيش از هر چيز سبب گرديد، جوامعي بسيار متفاوت از يكديگر به بازارهاي جهاني و بسيار مرتبط با يكديگر تبديل شده و سرانجام، فروشگاهي عظيم و يكنواخت پديدار گردد.
به عبارتي ديگر، اين تغييرات بيانگر اين موضوع است كه در مدت زماني واحد، جهان به بازاري تجاري، رسانه هاي جمعي به محصولات تجاري اين بازار و شهروندان به صورت مشترياني درآمده اند كه فقط در صورتي در نظر گرفته خواهند شد كه پولي براي خرج كردن داشته باشند. (مناطق زير صحراي آفريقا در تمامي نقشه هاي اطلاعاتي و توسعه اي رسانه هاي جمعي ديده نمي شوند، در حالي كه اروپاي شرقي، آسيا و آمريكاي لاتين، به عنوان اهداف آتي برنامه هاي گسترش رسانه اي مشخص شده اند.) اين فروشگاه جهاني كه ما هم در آن زندگي مي كنيم توسط شركت هاي فرامليتي يا (TNC) تاسيس و به فعاليت مي پردازند.
اين شركت هاي فرامليتي در كشورهاي اطراف اقيانوس اطلس در نيمكره شمالي، سرمايه گذاري كرده و از ابتداي قرن جديد سعي دارند جهان را تحت سلطه و حكمفرمايي خود درآورند.
عوامل موثر
شركت هاي فرامليتي (TNC) از روابط امپرياليستي يا جهان سالاري خود در سراسر جهان منافع سرشاري را به جيب مي زنند (براي مثال، رسانه هاي جمعي از گسترش زبان مشترك كه همان زبان انگليسي است، سود بسيار زيادي را كسب مي كنند). در عين حال پيشرفت هاي سريع تكنولوژيكي آنها را قادر مي سازد، ساختار جديدي را براي سياست گذاري، فرهنگ، اطلاعات و. . . بنيان نهاده و از اين طريق جهانيان، خود را بهتر بشناسند.
در اين جهان نوظهوري كه توسط شركت هاي چندمليتي، ايجاد شده، رسانه ها در انجام وظيفه و ايفاي نقش اصلي خود به عنوان ابزاري سياسي كه مي بايستي در فضايي مردمي و تحت نظارت دولت و با كمك مالي يك حزب سياسي يا دولت فعاليت كنند، دچار خطا شده و به سوي نقشي كه در آن رسانه ها همچون كالايي تجاري كه با رعايت مقررات نظام سرمايه داري در بازاري خاص به رقابت مي پردازد، به پيش رفته و دچار تغيير و تحول مي شوند.
اين روزها، سيستم جديد رسانه هاي جمعي تحت سيطره شركت هاي چند مليتي درآمده است. شركت هاي غول پيكري كه به اندازه اي گسترش يافته اند كه تمامي شاخه هاي ارتباطي و حوزه هاي تفريحي را در بر مي گيرند. (از روزنامه ها گرفته تا اينترنت و حتي تمامي مجلات، كتاب ها، اسناد و گزارشات، سينما و فيلم هاي خبري) براي مثال مي توان از موسسه خبري مرداك (Murdock) نام برد. تجربيات به دست آمده از پخش برنامه هاي راديويي، فيلم و آگهي هاي تبليغاتي در زمان وقوع حوادثي چون وقايع تاريخ آمريكا و نيز جنگ هاي جهاني، به كارگيري و رعايت «اصول دكترين مونرو» و تمايل به بازگرداندن اروپا به قدرت همگون و يكنواخت در بازارهاي اطلاعاتي، در دوران هاي متفاوت قرن حاضر، به ايجاد انگيزه و جداسازي ارتباطات از راه دور و رسانه هاي جمعي از دولت، بسيار به ما كمك خواهند كرد.
اما اين گرايش به صورت تمايلي شديدتر به مبارزه بر عليه قانون زدايي از سيستم رسانه اي، تجاري كردن رسانه هاي جمعي و به تباهي كشاندن خدمات دولتي در رسانه ها پديدار گشت، زيرا مشغوليت هاي پس از جنگ در آمريكا سبب شد كه جريان اطلاعات به عنوان يكي از اصول جهاني به بقيه بخش هاي جهان سرايت كند.
اين شيوه فعاليت، بيش از آنكه، انگيزه اي دموكراتيك باشد، يك استراتژي پوياي تجاري است. زيرا ايده حمايت كننده از آن، متضمن اين نكته بود كه به شركت هاي تبليغاتي و چند مليتي اجازه داده شود، در سراسر جهان و بدون اعمال هرگونه سياست بازدارنده از سوي دولت هاي گوناگون، به كار خود ادامه دهند.
در حقيقت اين نوع نگرش، تهديدي براي دموكراسي محسوب مي گردد. تا زماني كه اطلاعات به وسيله اي براي سرگرمي (و اساسا از نوع خشن آن) تبديل مي شوند، آگهي دهندگان به حاكمان بازار مبدل خواهند شد. سيستم سياسي دموكراتيك (مردمي) از ارزش و اعتبار شركت هاي چندمليتي و همچنين شهروندان و رسانه هاي جمعي بي بهره بوده و اينگونه بازار به عنوان تنها واقعيت ارزشمند، در اولويت قرار مي گيرد. در عين حال اين نوع نگرش به تهديدي براي رسانه ها نيز تبديل مي شود، زيرا سرمنشاء همان چيزي است كه «جيمز اس كوآيرز»۱ از آن به عنوان «مرگ خبرنگاري» ياد مي كند.
سياست هاي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول، گات (GATT موافقتنامه عمومي تعرفه و تجارت) و نفتا (NAFTA توافقنامه منطقه آزاد تجاري آمريكاي شمالي) و ديگر توافقنامه هاي بين المللي، همچنين فضاي سياسي كشورهاي توسعه يافته كه به نوعي شرايط را براي پذيرش كوركورانه ايده تاسيس شركت هاي چندمليتي فراهم كرده اند، همگي در اجراي قوانين و مقررات شركت هاي چندمليتي در سراسر جهان سهيم بوده اند. اينگونه، شركت هاي چندمليتي راه ورود به بازار را گشودند، آگهي دهندگان تبليغاتي به دنبال آنها و رسانه هاي جمعي آخرين گروهي بودند كه به تبعيت از آنها راهي بازار شدند.
تاثير فوق العاده آمريكا بر الگوي كنوني رسانه ها، پيامد ايفاي نقش ويژه و خاص اين كشور در بازسازي سيستم هاي رسانه اي ژاپن، ايتاليا و آلمان است. اين تاثير در روند تجاري كردن و قانون زدايي از سيستم هاي تلويزيون ملي در سراسر جهان كه در دهه هاي ۶۰ و ۸۰ شروع به كار كرده و در دهه ۹۰ سرعت گرفتند، به خوبي منعكس شده است.
اگر هم در آمريكا و اروپا، آن هم در زماني كه تنها تعداد اندكي از شركت هاي چندمليتي، كنترل تمامي رسانه هاي جمعي را بر عهده داشتند، درباره نابهنجاري، تحريف و الگوي كنوني رسانه ها، بحث هايي صورت گرفته، اما از قوانين و مقررات آن زمان (درباره تمركز قدرت) چيزي كاسته نشده است. در حالي كه ديگر قوانين از قبيل «قانون ارتباطات از راه دور» آمريكا (۱۹۹۶) جايگزين اين مقررات شده و از يكپارچه سازي كنترل شركت هاي چندمليتي بر بازار رسانه هاي جهاني حمايت مي كند. حتي سيستم هاي حفاظت شده رسانه هاي آسيايي و اروپايي، به تدريج از قانون زدايي استقبال كرده و درهاي خود را براي پذيرش آن باز مي كنند.
در عين حال روند قانون زدايي و مركزيت قدرت بيشتر و سريع تر شده و اين محدودسازي قدرت به ميدان كارزاري جديد تبديل گرديده و گرايش رسانه ها به سوي «جنگ ديجيتالي ستارگان» شديدتر مي شود.
تلاش هاي صورت گرفته
تلاش هايي كه تاكنون در اين زمينه صورت گرفته است، گرچه تخيلي و دور از ذهن به نظر مي رسند، اما كارآيي بسيار ناچيزي دارند، گروه هاي «مخالف» به همان ميزان كه در سرمايه داري ضعيف هستند، به درستي تعريف و به هم ربط داده نشده اند. اينان اغلب با در نظر داشتن اهدافي متناقض با يكديگر فعاليت مي كنند و در پررونق ترين موسسات و رسانه هاي جمعي، نفوذ و قدرت ناچيزي از خود نشان مي دهند. بحث درباره NIWCO كه اولين جنبش ياغي گرانه بر عليه رسانه هاي روبه رشد جهاني در قرن هفدهم بوده، با اعتراضاتي از سوي گروه NAM همراه شد.
يونيسف با وجود آنكه خود تامين كننده بودجه پروژه NIWCO بوده، از پذيرش نتايج آن سر باز زد تا از اين طريق بريتانياي كبير و آمريكا در جايگاه خود باقي بمانند. به عبارتي ديگر اولين قدم ها برداشته شد تا عدم توازن و نابرابري در جريان اطلاعات و تكنولوژي ميان جهان سوم و جهان اول مورد نكوهش قرار گرفته و بي عدالتي و سلطه جويي در الگوي كنوني رسانه هاي جمعي محكوم گردد. به نظر مي رسد، چالش هاي صورت گرفته در هزاره كنوني مي خواهند از طريق حمايت و تقويت راديو و تلويزيون هاي دولتي، دورنماي رسانه هاي جمعي را در جهان اصلاح و بازسازي نمايند.
به اعتقاد نويسنده اين مقاله، ايجاد تغييرات واقعي در شيوه عملكرد رسانه هاي دولتي، كيفيت دورنماي رسانه هاي جمعي را بهبود بخشيده و فرصت هاي لازم را براي همه گروه هاي جامعه در داخل آمريكا، در سراسر قاره و در تمامي جهان فراهم سازد. تا از اين طريق صداي خود را به گوش جهانيان برسانند. اما در عين حال كاملا روشن است كه دولت ها نيز در خصوصي سازي تمامي بخش هاي دولتي نقش داشته و از بخش هاي خدمات دولتي مي خواهند كه نقش رقابتي بيشتري از خود نشان دهند. اين گونه، تغييراتي كه شاهد آنها هستيم، با افزايش تبليغات همراه شده و به كارآيي و كيفيت شغل خبرنگاري آسيب مي رساند، آنها براي جلب توجه علاقه مندان و بينندگان از ميزگردهاي راديويي و تلويزيوني، سريال هاي آبكي با كيفيت نازل و برنامه هاي سطحي و نمايشي و از همه مهمتر، پخش بدترين برنامه هاي راديويي استفاده مي كنند.
پي نوشت:
۱. James Squires