جمعه ۲۲ فروردين ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۰۱۹
جامعه
Front Page

كمتر، بيشتر
كرايه هاي سرگردان
002581.jpg
صداي مرد مي گويد خانم به خدا من هم راضي نيستم اما چه كار كنم. زن جواب مي دهد اگر واقعا راضي نيستي پس چرا مي گيري. مرد دنده را جا مي اندازد. سري تكان مي دهد و سكوت مي كند.
روز ديگر بيرون جايي
«يقه منو ول كن فكر كردي مملكت صاحب نداره» در اتومبيل با صداي بلندي بسته مي شود. مرد يقه اش را در دست گرفته و سعي در مرتب كردنش دارد بلوز عيدش البته پاره شده است. در روزهاي آغاز سال نو مردم شهر تهران يقه همديگر را گرفتند و رها نمي كردند.
جدال سر ۲۵ تومان و ۵۰ تومان و ۱۰۰ تومان بود. از راننده اصرار به گرفتن كرايه بود و مردم كه توان پرداخت بيشتر را نداشتند. آن ها مي گويند درآمد ما مگر چقدر است كه هر سال بايد با تغيير كرايه تاكسي قيمت همه اجناس و خدمات را دوبله بپردازيم.
قشر آسيب پذير و ريال
فكر مي كنيد چه كساني از وسايل نقليه عمومي استفاده مي كنند؟ چه كساني هر روز با تاكسي و اتوبوس و مترو در شهر جابه جا مي شوند؟ قطعا طبقه مرفه و صاحب وسيله نقليه شخصي هرگز از وسايل نقليه عمومي استفاده نمي كنند، كمتر هم پيش مي آيد به محدوده طرح ترافيك وارد شوند اگر هم وارد شوند لابد با آژانس يا تاكسي دربستي رفت و آمد مي كنند بدون واهمه از ريال هايي كه بايد با اسكناس هاي سبز بپردازند. در اين ميان مخبر كميسيون صنايع و معادن مجلس به نكته جالبي اشاره مي كند. او معتقد است: «دولت بايد مكانيسمي را اتخاذ كند تا در برابر افزايش قيمت، نرخ كرايه وسايل حمل و نقل عمومي تنها ۴ تا ۵ درصد افزايش يابد. دولت و مجلس بايد اقداماتي انجام دهند، تا اقشار آسيب پذير جامعه از افزايش قيمت بنزين آسيب نبيند. » اين كه دولت چه اقداماتي را بايد انجام دهد تا اقشار آسيب پذير جامعه از افزايش قيمت بنزين آسيب نبينند هنوز مشخص نشده است. مدتي قبل بحث بر سر پرداخت يارانه مستقيم به مردم بود چرا كه در بخش هاي بسيار زيادي قشر آسيب پذير جامعه از يارانه اي كه دولت همواره پرداخت مي كند بي بهره اند و تنها قشر مرفه جامعه از تمامي سوبسيدهاي پرداختي بهره مندند. حاصل همين قشر آسيب پذير يقه راننده را گرفته اند كه پول بيشتري نمي توانند براي كرايه تاكسي بپردازند. اين جدال ها را ما تقريبا هر سال يك بار يا بيشتر در شهر مي بينيم و ديگر برايمان عادت شده شايد خيلي از ما حتي امسال ديگر حوصله چانه زدن نداشتيم چون ديگر عادت كرده ايم.
واكنش ها و نظرها
به گفته بهلولي مخبركميسيون صنايع و معادن مجلس مصرف بنزين و ساير فرآورده هاي نفتي در ايران ۱۰ برابر كشور چين و ۱۵ برابر هند است. اين نشان مي دهد كه مصرف سالانه سوخت در ايران بيشتر از ميزان متعارف است و يكي از دلايل مصرف زياد شايد بهاي ارزان سوخت باشد. برخي اعتقاد دارند كه منطقي كردن قيمت فرآورده هاي سوختي علاوه بر بهينه كردن مصرف سوخت موجب جلوگيري از قاچاق آن به ديگر كشورهاي همسايه خواهد شد. و البته در اين نظريه منطقي كردن قيمت فرآورده هاي سوختي به معناي بالابردن قيمت سوخت در داخل كشور است. صرف سالانه نزديك به يك ميليارد دلار ارز براي واردات بنزين مصرفي كشور يكي از دلايل بالارفتن قيمت بنزين است. گفته مي شود مصرف بنزين به حدي رسيده است، كه بنادر، ظرفيت تخليه بنزين مورد نياز را ندارند. در اين ميان قائم مقام سازمان تاكسيراني رانندگان تاكسي تهران را افزايش نرخ كرايه بي رويه و خارج از ضوابط نرخ كرايه منع مي كند.
ذائمي هر گونه افزايش نرخ كرايه تاكسي را منوط به اعلام مصوب شوراي شهر مي داند و مي گويد: «تا زمان تشكيل جلسات دومين شوراي اسلامي شهر تهران رانندگان تاكسي بايد براساس نرخ مصوب سال گذشته از شهروندان تهراني كرايه دريافت كنند. »
شوراي شهر مسئوليت تعيين نرخ كرايه تاكسي را بر عهده دارد اما در اين بازه زماني هنوز جلسات شوراي شهر جديد تشكيل نشده است. وضعيت تعيين نرخ كرايه تاكسي ها در سطح شهر نابسامان است.
هر چند كه قائم مقام سازمان تاكسيراني افزايش كرايه تاكسي ها را منوط به جلسه شوراي شهر مي داند اما كرايه هاي افزوده مدتي است كه از شهروندان اخذ مي شود. ذائمي البته مهم ترين عامل افزايش بي رويه كرايه ها در آغاز سال نو را مسافربرهاي شخصي اعلام كرد و بر ضرورت ساماندهي اين خودروها و نظارت دقيق بر اخذ كرايه ها تاكيد مي كند. وي با اشاره به اين كه وظيفه ساماندهي خودروهاي شخصي بر عهده سازمان تاكسيراني است تاكيد مي كند: متاسفانه هيچ يك از مسافربرهاي شخصي حاضر به معرفي خود به اين سازمان نيستند. قائم مقام سازمان تاكسيراني از مردم خواسته است كه هر گونه تخلف را حتما براي پيگيري به اين سازمان اطلاع دهند.
چند روز بعد
در شهر ديگر همه مسالمت آميز با يكديگر زندگي مي كنند. حداقل بر سر كرايه تاكسي ديگر يقه هاي يكديگر را نمي گيرند راننده ها پول بيشتري طلب مي كنند و مردم غيظ مي كنند اما خاموش و زير لب مي غرند دست در جيب مي كنند و كرايه اضافي را پرداخت مي كنند.
تا وقتي كه نرخ هاي مصوب اعلام شود و شايد همان قشر آسيب پذير اميدوارند از يارانه سوخت بهره اي ببرند حتي اندك. اين قشر همواره به اندك قانع بوده است.

زندگي نو به روش چيني ها
چيني ها رسم دارند شب عيد تا خود صبح چراغ ها را روشن و در و پنجره ها را باز بگذارند
تا سال كهنه فرصت داشته باشد بساطش را جمع كرده از خانه رخت بربندد
ترجمه: نازنين زاغري
پنجره را كه باز مي كني و نگاهي به بيرون مي اندازي، گويي تمام غم و غصه ها از خاطرت پاك مي شوند و تنها چيزي كه مي ماند سرسبزي و طراوتي است كه بهار آن را به تو هديه داده است. هر سال، بي آنكه بخواهيم نوروز سر مي رسد و ارمغاني تازه به همراه مي آورد. تعطيلات نوروز امسال هم به سرعت هر چه تمام تر آمد و رفت و ما هر يك در ابتداي مسير جديدي از زندگي خود با كفش هايي طلايي بر سر جاده اي ايستاده ايم كه هيچ كس از انتهاي آن آگاه نيست، همه مي روند زيرا كه بايد خوشي ها و ناخوشي هايش را به راهبري بسپاريم كه همراه هميشگي مان بوده و ما را در تنهايي رها نخواهد كرد.
002566.jpg

مراسم شروع سال جديد در كشورهاي مختلف به اشكال متفاوتي بوده و هر كشوري آداب و رسوم خاص خود را دارد. بياييد با هم سري به كشور آسيايي چين بزنيم و ببينيم آن جا سال نو را چگونه برگزار مي كنند. از سال نو در كشور چين به نام «جشنواره بهاري» ياد مي شود و معمولا از نيمه بهمن ماه تا ابتداي ماه اسفند به طول مي انجامد. هر سال چيني سمبل يك حيوان است كه روي هم ۱۲ حيوان موش، گاو، ببر، خرگوش، اژدها، مار، اسب، گوسفند، ميمون، خروس، سگ و خوك نشانه هاي سنوات چيني هستند به طوري كه هر ۱۲ سال يك بار به ترتيب دوره جديدي آغاز مي شود و نام اين حيوانات تكرار مي شود. بسياري از چيني ها معتقدند ريشه اين شيوه نامگذاري به سال هاي بسيار دور برمي گردد. واژه «نيان» به معناي «سال» در فرهنگ چيني ها برگرفته شده از نام حيواني است كه چيني ها در زمان هاي خيلي دور در شب سال نو آن را قرباني مي كردند.
در افسانه «نيان» كه در كتب قديمي چيني به وفور ديده مي شود چنين آمده است: «در روزگاران قديم ديو غول پيكري به نام نيان زندگي مي كرد كه مي توانست در يك چشم بر هم زدن همه شهر را ببلعد و مردم هيچ گاه از دستش در امان نبودند. تا اينكه در يكي از روزهاي آخر سال پيرمردي به شهر آمد و دعا كرد مي تواند نيان را رام و مطيع خود سازد. وي از نيان پرسيد: «اين درست كه تو مي تواني همه اهالي اين شهر را يك لقمه كني و ببلعي، اما اگر توانستي به جاي اين انسان هاي بي دفاع، حيوانات وحشي جنگل ها و مزارع اين منطقه را يك باره از بين ببري آن وقت قدرتمند هستي. » نيان شرط پيرمرد را پذيرفت و در يك آن همه حيوانات وحشي را كه كشاورزان و اهالي منطقه از دستشان به ستوه آمده و عاجز شده بودند از بين برد. در آخر داستان پيرمرد، سوار بر نيان، شهر را ترك كرد و ساكنين را براي هميشه از شر اين ديو افسانه اي رها ساخت. وي پيش از رفتن به اهالي شهر توصيه كرد هنگام فرا رسيدن سال نو پنجره و سردرخانه هايشان را با كاغذهاي رنگي خصوصا قرمز تزئين كنند تا نيان جرات نكند به منازل آنها نزديك شود چرا كه او از رنگ قرمز واهمه دارد!»
افسانه نيان نسل به نسل پيش آمده و پدربزرگ ها و مادربزرگ ها آن را براي كودكان و نوه هايشان بازگو كرده اند، به همين دليل است كه چيني ها در جشن ها و مراسم سال نو از فانوس هاي كاغذي و نوارهاي رنگي براي تزئين استفاده مي كنند كه معمولا قرمز در آنها رنگ غالب است و در اولين نگاه رنگ سرخ چيزي است كه بيش از حد نظرت را جلب مي كند و در كنار آن بساط آتش بازي با ترقه هاي بي خطر به راه مي اندازند تا به اصطلاح نيان، ديو افسانه اي را بترسانند.
روزهاي آخر سال همه در جنب و جوش هستند، هياهويي كه در شب سال نو به اوج خود رسيده با شروع سال جديد يك باره فروكش مي كند، گويي همه به آرامشي دست مي يابند كه تنها تحويل سال مي تواند برايشان به ارمغان بياورد. پيش از شروع سال نو ايستگاه هاي قطار و مترو پر مي شوند از آدم هاي رنگارنگي كه براي بازگشت به محفل خانوادگي شان به هر دري مي زنند تا خود را به مقصد برسانند. وجه تشابه ما و چيني ها در اين است كه آنها نيز همانند ايرانيان مراسم «خانه تكاني» را در ماه هاي آخر سال اجرا مي كنند. آنها خانه هايشان را از هر گرد و غباري مي زدايند و منازل خود را براي ورود سال نو مهيا مي سازند و دعا مي كنند سال نو لحظاتي سرشار از شادي و خوشبختي برايشان به همراه آورد. جالب اينكه چيني ها در شب عيد، جارو و ديگر لوازم رفت و روب را بيرون از منزل قرار مي دهند تا بخت و اقبال از آنها زدوده نشود!
002561.jpg

بسياري از خانواده هاي چيني در حين مراسم خانه تكاني حاشيه در و پنجره هاي منازلشان را به رنگ قرمز مي آرايند و آرزوهايشان را در قالب اشعاري با مضامين «خوشبختي»، «ثروت»، «طول عمر»، «ازدواج موفق و فرزندان سالم» بر روي قاب هاي مقوايي از در و ديوار مي آويزند.
بالاخره سال نو مي شود و باز هم همان شيريني هاي خانگي و غذاهاي لذيذ شب عيد با كادوهايي كه همه به هم هديه مي دهند. چيني ها رسم دارند شب عيد تا خود صبح چراغ ها را روشن و در و پنجره ها را باز بگذارند تا سال كهنه فرصت داشته باشد بساطش را جمع كرده از خانه رخت بربندد. تا پاسي از شب هيچ كس به رختخواب نمي رود چرا كه بعد از نيمه شب روشنايي و سروصداي آتش بازي خواب را از چشمان همگان مي ربايد.
و اما خرافات مربوط به روز اول سال نو. چيني هاي خرافاتي در اين روز به گوشت قرمز لب نمي زنند، موهاي خود را نمي شويند تا بخت و اقبالي كه بر سر و رويشان نشسته است پاك نشود و از بين نرود. گريه كردن در چنين روزي مساوي است با همراه شدن غم و اندوه تا آخرين روز سال آينده و اين يعني بدشانسي، به همين دليل والدين سعي مي كنند در اين روز كودكانشان را تنبيه نكنند و كاري به كارشان نداشته باشند حتي اگر از دست شيطنت هايشان به ستوه بيايند!
روز دوم عيد روزي است براي شكرگزاري خدايان و همه آنهايي كه در نظرشان بزرگ هستند. همچنين روزي است كه بايد در آن بي نهايت با سگ ها مهربان بود زيرا چيني ها معتقدند روز دوم عيد روز تولد سگ هاست! روز پنجم زمان استراحت در منزل است، هيچ كس حق ندارد در اين روز براي ديد و بازديد از منزلش خارج شود در غير اين صورت بدشانسي برايش به دنبال خواهد داشت. روز هفتم روز تولد بشر است. كشاورزان در اين روز محصولي را كه مدت ها براي ساختنش زحمت كشيده اند به نمايش مي گذارند، نوشيدني خوش طعمي كه از تركيب هفت نوع سبزي مختلف به دست مي آيد و با رشته فرنگي آب پز شده سرو مي شود.
روز پانزدهم سال نو مراسم جشنواره «فانوس» در خيابان هاي اصلي شهر به اجرا درمي آيد كه علاوه بر نمايش فانوس هاي رنگي، رقص با آوازها و موسيقي هاي محلي نيز بخش ديگري از مراسم را به خود اختصاص مي دهند. در اين شب ماه كامل در آسمان مي درخشد و مردم حلول اولين قرص كامل ماه را به رقص و پايكوبي مي نشينند. شب جشن فانوس آخرين شب سال نو است و از روز بعد زندگي عادي دوباره آغاز مي شود.
چند روزي است كه تعطيلات به پايان آمده و مشغوليت هاي روزمره دوباره از راه رسيده اند، دوباره زندگي عادي با همان يكنواختي سابق. هيچ چيز تغيير نمي كند مگر اينكه ما بخواهيم و چه خوب است اگر با تمام نيرو هياهو و تكاپوي از آغاز زيستن را در درونمان ايجاد كنيم، زندگي يعني شب نو، روز نو، انديشه نو، زندگي يعني غم نو، حسرت نو، پيشه نو.

ناتور
وجدان درد
002576.jpg
زن يك ريز حرف مي زند، موج صدايش آرام آرام در فضاي بسته مي پيچد، همهمه آرام مي گيرد و صداي زن واضح تر به گوش مي رسد صدا به گوشم آشنا است. دنبال صدا مي گردم و بالاخره به خاطر مي آورم ۱۰ روز قبل نيز اين صدا را شنيده ام. كلمات همان كلمات تكراري است. زن صدايش را صاف مي كند و دوباره شروع مي كند: «دخترم مريض است خرجش خيلي زياد شده خودم با دست خالي ماندم كه چكار كنم خدا به شما عوض بده، يك كمكي به من بكنيد. »
همه دندان هايش افتاده است، صورت نقلي اش از قاب روسري سفيدش پيداست، چادري گل گلي سر كرده و آن قدر نحيف و كوچك است كه دختر بچه اي ۱۰ ساله را مي ماند.
از پشت قاب عينك چشمانش ني ني مي كند و چشم مي دوزد به صورت همه مسافران كه در اتوبوس هستند. انگار با نگاهش مردم را شرمنده مي كند.
مردم به يكديگر نگاهي زيرچشمي مي اندازند. نگاه ها به دست ها گره مي خورد و بالاخره طلسم شكسته مي شود، اسكناس ها آرام آرام به سوي پيرزن روان مي شود و دعاهاي پيرزن بخشايندگان را در برابر بلاياي طبيعي محافظت مي كند.
ايستگاه بعد مسافران پياده مي شوند و جمع ديگري سوار مي شوند دوباره صداي پيرزن و ناله هايش فضا را پر مي كند.
اتوبوس با يك تكان از جا كنده مي شود. هياهوي مسافران بر سر جاي بيشتر براي ايستادن تمام مي شود. صداي پيرزن واضح و مشخص مي پيچد و دوباره حرف از فرزند دختري است كه بيمار است و دارو لازم دارد و اتفاقا هيچ سازمان حمايتگري نيست و پيرزن نحيف قصه ما در برابر كوه مشكلات يكه و تنها وامانده است و مشكلات كمرش را شكسته و تنها مانده است با كوه غم.
اسكناس ها باز هم به دست پيرزن مي رسد و دعايش بدرقه مي كند ما را كه از اتوبوس پياده مي شويم. پياده راه مي روم و فكر مي كنم واقعا هيچ سازماني از يك زن تنها با دختر بيمارش حمايت نمي كند.
با همه كابوس هاي بد شب قبل كه ديده ايم و صبح كه بيدار شديم ياد همه گرفتاري هاي مالي و عاطفي و كاري كه افتاديم روبه روي آينه به خودمان لبخند زديم تا روز را ولو با تظاهر شاد و بانشاط آغاز كنيم كه حتما روز ديگري است و مي تواند بهتر باشد.
اما ديدن يك پيرزن و ناله هايش و عجز رفتار و نگاهش آشوب در درون مان به پا مي كند، فكرمان را به هم مي ريزد و به هم ريخته و آشفته از اينكه وظيفه ما واقعا چيست و آيا كاري از دستمان برمي آمده و كوتاهي كرده ايم يا نه؟
توي يك خيابان فرعي صداي سلام گرمي حواسم را پرت مي كند، مخاطب اين سلام گرم من هستم. نگاهم مي چرخد تا به خودم مي آيم پسر بچه ۸ ساله اي را كنارم مي بينم كه آدامس مي فروشد و به اصرار از من مي خواهد آدامس بخرم، چون مشكلات زيادي دارد ناپدريش كتكش مي زند و خرج مدرسه اش را بايد خودش دربياورد و هزار دليل ديگر كه هر كدام هزار بدبختي در خود دارد.
وقتي بدبختي ها به اوج مي رسد نتيجه اش اين صبح من مي شود. آدامس نمي خرم پا تند مي كنم تا به ساختمان برسم در آسانسور فكر مي كنم نه به پيرزن پول داده ام نه از آن پسربچه آدامس خريده ام اما وظيفه واقعي من و ما در برابر اين همه نداري و نيستي چيست؟

چند روز بعد
زني در خيابان سر راهم را مي گيرد و مي گويد: براي خريد نسخه فرزندش پول مي خواهد.
پول نمي دهم اما اعصابم درهم مي ريزد خيلي هم داغون مي شود. وجدان درد مي گيرم فكر مي كنم اي كاش به همه شان صد تومان داده بودم و وجدانم راحت مي شد و اين قدر خودخوري نمي كردم.
بعد فكر مي كنم يعني همه اينها واقعا نيازمند بودند. پسرك آدامس فروشي چندي پيش به من مي گفت روزي ۳۵۰۰ تومان درآمد دارد با اين حال از همه مردم با التماس مي خواست كه آدامس بخرند.
راستي حلقه گمشده ما كجاست كه هر روز در خيابان بايد شاهد رويدادهايي باشيم كه ذهنمان را مي خورد و آهسته آهسته ناشادمان مي كند و يك غم سنگين كنار دلمان مي گذارد تا هر روز صبح دل درد بگيريم از نوع حاد و شديد.

آيين مردم ايران
روز مردگان
002571.jpg
شادي وطن پرست
پس از جشن نوروز يا روزنو، ايرانيان باستان از روز اول فروردين ماه تا دوازدهم آن جشن مي گرفتند. روز سيزدهم، جشن جشن ها بوده چرا كه دوازده روز اول سال نمادي از دوازده ماه سال بود. و روز سيزدهم، خجسته ترين روز به شمار مي رفت. اما ششم فروردين جشن ويژه زرتشتيان است. زيرا به رواياتي اين روز، روز تولد اشو زرتشت (پيامبر) بوده و آن را روز مقدسي مي دانند. اما در كيش مزديسني وقتي ماه و روز با هم مي آيد، آن روز را جشن ويژه اي مي گرفتند و درواقع در هر ماه قطعا يك جشن بوده، همان طور كه در هفته هاي گذشته به برخي از اين جشن ها اشاره شد، روز نوزدهم هر ماه، «فروردين روز» نام دارد و همزماني اين روز با ماه فروردين، جشن «فروردينگان» يا «فروردگان» است.
در اين روز زرتشتيان به عبادتگاه رفته و اوستا مي خوانند و به عبادت اورمزد (داناي مطلق مي پردازند و براي شادي روان گذشتگان و جهت ساخت ساختمان هاي همگاني (مدرسه، بيمارستان و. . . ) و رفع احتياج نيازمندان با دادن پول يا مساعدت هاي ديگر اقدامات لازم را معمول مي دارند. نظير اين جشن در اديان ديگر نيز وجود دارد كه آن را جشن اموات مي گويند و نزد هندوان، ستايش روان نياكان «پيتارا» (Pitara) است كه شبيه فروردينگان ايراني است. رومي ها نيز ارواح مردگان يا مانس (Manes) را، پروردگاراني تصور كرده به آنها فديه تقديم مي كردند و عقيده داشتند روح پس از به خاك سپردن بدن، به مقامي بلندمرتبه مي رسد هر چند معمولا آرامگاه انسان داخل زمين است اما روحش مقدس است، ولي قادر است در روي زمين نفوذ كرده و تسلطي كامل داشته باشد، به واسطه فديه و قرباني كردن، توجه او را از عالم زيرين به سوي خود مي كشيدند. مردم، ماه فروردين در قبرستان جشني براي مردگان مي گرفتند و فديه و هديه برايشان در نظر مي گرفتند.
در جشن فروردگان، پارسيان هند به آرامگاه مي روند. در معبد چوب مي سوزانند و بخور مي دهند و موبدان با نذر ميوه و گل مراسم آفرينگان (خواندن دعا) به جاي مي آورند. جشن فروردگان شبيه به عيد «Taussaint » عيسويان كاتوليك است كه در اول ماه نوامبر، عيد اموات شمرده مي شود و به ياد درگذشتگان به مزارشان مي روند و آنجا را با گل مي آرايند.
واضح است كه تمام اديان از اين عيد زرتشتيان تاثير گرفته اند.
زرتشتيان ايران در اين جشن پس از عبادتگاه، به آرامگاه مي روند و اوستا مي خوانند. هر چند زرتشتيان در قديم، مردگان را در محلي به نام «دخمه» قرار مي دادند. داخل اين بناي عظيم، شيار بزرگي است كه مردگان را درون آن قرار مي دادند و يادگاري ها يا عكس ها و يا نقاشي هايي از مردگان را به عنوان سمبلي از آنان در آتشكده ها مي گذاشتند و در هنگام اين جشن به محل دخمه ها مي رفتند و اوستا مي خواندند - اما هم اكنون قبرستان هايي موجود است و مردگان را در آنجا به خاك مي سپارند - و آتشي به پا مي كردند و درونش اسپند، كندر و. . . مي ريختند و بوي خوش بر آتش مي نهادند و هفت نوع ميوه خشك از قبيل خرما، انجير، سنجد، كشمش، برگه هلو، برگه قيسي و توت خشك كه در اصطلاح آن را لرك (Lork) مي نامند، تهيه مي كردند. موبد به آنها اوستا مي خواند و پس از خواندن اوستا كه در واقع تبرك مي شود، بين مردم تقسيم مي كردند. علاوه بر لرك، ميزد (Meyazd) نيز در اين موقع آماده مي شود. ميزد عبارت است از ميوه هاي تر و خوراكي هايي كه براي تشريفات آفرينگان گذارده مي شود. در اين روز نان مقدس، كه «درون» كه در اوستا دره گونه (Dargona) نام دارد، مي آوردند و به مردم دادند. علاوه بر اين نان، نان ديگري كه از روغن كنجد درست مي شود، نيز آماده مي كردند. اين نان صورك (Sooruk) نام دارد كه همچنان در يزد نيز متداول است و براي خيرات از اين نان مي پزند. اين نان شبيه به نان يهوديان است كه در كوه صهيون بين افراد تقسيم مي شود و مثل نان روغني است كه مسلمانان در جمعه آخر سال درست و در قبرستان بين مردم تقسيم مي كنند. پس از خيرات براي مردگان، موبدان و ساير زرتشتيان آداب طهارت به جا مي آورند، وضو مي گيرند و دست و صورت مي شويند كه آن را در پهلوي «پادياب» مي گويند. اهميت اين جشن هم اكنون نيز در نزد زرتشتيان به خوبي نمودار است و هر سال با تجليل و احترام، آداب و رسوم آن را به جا مي آورند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   رسانه  |
|  شهر  |   عكس  |   كاغذ اخبار  |   كتاب  |   ورزش  |   هنر  |
|  يادداشت  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |