اشاره: در ميان مترجمان و هنر پژوهان ايراني، نام دكتر علي رامين آشناست. وي اگرچه در ابتدا با ترجمه يكي، دو جلد از مجموعه خداوندان انديشه سياسي و نيز «حكومت انتخابي» جان استوارت ميل به جامعه كتابخوان معرفي شد، اما در ادامه با رويكرد جدي و تخصصي به هنر و فلسفه هنر و ترجمه آثاري در اين زمينه، از جمله«چيستي هنر» توانست خود را به عنوان چهره اي آشنا به مباحث تئوريك هنر معرفي كند. دكتر رامين چند سال قبل ترجمه «تاريخ هنر»«ارنست گامبريج» راآغاز كرد كه الحق از عهده كار برآمد. اين اثر كه از جمله شاخص ترين آثار در نقد و معرفي تاريخ نقاشي است، با رويكردي انتقادي و به همراه شرح و نقد آثار شاخص تاريخ نقاشي از سوي نشر ني در قالبي شكيل و زيبا منتشر شد. تازه ترين تلاش رامين ترجمه كتاب «هنر مدرن» اثر «نوربرت لينتن» است كه آن هم در هيأتي زيبا و با ترجمه اي روان و تصاويري رنگي و سياه و سفيد، از سوي نشر ني و همزمان با نمايشگاه بين المللي كتاب روانه بازار نشر شده است. به بهانه انتشار اين كتاب با دكتر رامين گفت وگويي كرده ايم كه مي خوانيد.
گفت وگو: سيدابوالحسن مختاباد
* پيش از هر سخني، مي خواستم بدانم كه مي توانيم تاريخ معيني را براي آغاز هنر مدرن تعيين كنيم؟
- در اين باره اختلاف نظرهايي ميان مورخان و پژوهشگران هنر وجود دارد. برخي، هنر مدرن را حدوداً هنر قرن بيستم مي دانند و سال ۱۹۰۵؛ يعني زمان گشايش نمايشگاه فووها در سالن پاريس را نقطه آغاز و عزيمت اين هنر قرار مي دهند. برخي همانند كريستوفر ويتكومب، پژوهشگر آمريكايي هنر، معتقدند كه هنر مدرن در دهه ۱۸۶۰ با نمايش تابلوي «ناهار در سبزه زار» اثر ادوارد مانه در سالن مردودهاي پاريس آغاز شد و تا دهه۷۰ ادامه يافت.
* آيا اين مفهوم و اصطلاح در تاريخ نقاشي و پيش از آغاز قرن بيستم رايج نبود؟
- چرا. كاربرد اين اصطلاح به قرن بيستم منحصر نمي شود.
* يعني شخصيت خاصي از هنر مدرن نام برده بود؟
- بله.«چينوچيني» نقاش فلورانسي قرن ۱۴ و ۱۵ ميلادي در اثري به نام «كتاب هنر» كه در سال ۱۴۳۷ تأليف كرده، توضيح مي دهد كه «جوتو» چگونه نقاشي را «مدرن» ساخته است. يا «جورجو وازاري» نقاش سده ۱۶ ميلادي كه دستي چيره در معماري و تاريخ نگاري هنر هم داشت و در ۱۵۵۰ كتابي با عنوان «زندگي هنرمندان» را نوشته بود.(اين اثر امروز هم به عنوان يكي از مهمترين و معتبرترين منابع اطلاعاتي در باره هنر و هنرمندان دوره رنسانس، مورد اقبال و استفاده اهل فن قرار مي گيرد)، نيز از هنر مدرن نام برده است. وي در اين كتاب تأكيد مي كند كه هنر داراي ماهيت تكامل يابنده است و هنرمندان نسلهاي متوالي، از دستاوردهاي پيشينيان خود بهره مي گيرند و سير تكاملي هنر را دنبال مي كنند.
* در همين كتاب است كه وازاري تعريفي از هنر راستين ارائه مي كند؟
بله. وي معتقد است معيار هنر راستين، تقليد مخلصانه و شورمندانه طبيعت است كه بايد با مهارت دستان هنرمند و قالب آرماني (يا فرم ايده آل)ي كه پيشاپيش در ذهن او شكل گرفته است، به تحقق درآيد. آنچه را كه وازاري هنر راستين مي داند، بازتابنده ديدگاه مسلط در فضاي هنري رنسانس است. اين معيار در دوره هاي بعد نيز همچنان اعتبار خود را حفظ مي كند و در قرن هجدهم، اساس نظريه هاي نوين فلسفي درباره چيستي هنر و به تبع آن، تعريف هنر واقع مي شود.
* از چه زماني مي توانيم بگوييم كه هنر نقاشي ، به شكل جدي و گسترده تري با اين مفهوم آشنا شده؟
- فكر مي كنم تحولاتي كه در نيمه دوم قرن نوزدهم در سه حوزه فناوري (از جمله اختراع و تكامل صنعت و هنر عكاسي از ۱۸۳۹ به بعد و تكامل سيستم هاي ارتباطي)، علم و فلسفه و نيز اقتصاد و سياست صورت گرفت، عميقاً جهان بيني هنرمندان را نيز تحت تأثير قرار داد.
*چگونه؟
- اين تحولات هم وضعيت مادي هنرمندان را دگرگون ساخت و هم بر ارزشها و آرمانهاي معنوي آنها تأثير نهاد. نظام جديد ترويج، عرضه و فروش آثار هنري، آزادي نو يافته اي را براي هنرمندان به ارمغان آورد. هنرمندان پس از قرنها وابستگي به حامياني چون پادشاهان، شهرياران، پاپها و اسقفان و اشراف هنردوست و هنرپرور، خود را آزاد احساس كردند.
* اين شرايط البته مسئوليتهاي خاص تري را نيز بر دوش هنرمندان نهاده است، اين گونه نيست؟
- دقيقاً. هنرمند در چنين شرايطي بايد با آگاهي ها و آزادي هاي نويافته خويش، زيست بوم خود را از نو بنگرد، باطن خويش را بكاود و به كشف افق هاي نويني در عرصه بروني حيات نايل آيد. در چنين فضايي هنرمند، نه تنها به جست وجو و ابتكار مضامين بديع و يافتن نكته هاي نغز در لايه هاي مغفول زندگي فردي و اجتماعي مي پردازد، بلكه عميقاً خود را نيازمند جستن و پروراندن زبان و بيان و قالبي نو احساس مي كند.
* فكر كنم نقطه آغاز و دقيق هنر مدرن به معناي محتوايي آن هم، همين دوران باشد كه هنرمند، به ويژه هنرمند تجسمي، خود را از قيد سنتهاي ريشه دار و آيين هاي قوام گرفته هنر كلاسيك و آكادميك رها ساخت و معيارهاي آن را به چالش گرفت، اين گونه فكر نمي كنيد؟
- درست مي گوييد. به تعبير صريح تر چگونه گفتن و چه گفتن؛ هر دو مي بايست نو مي شدند. اين چرخش گفتماني، حاصل تحولات كلان نيمه دوم قرن نوزدهم در حوزه هاي فلسفه و علم و فناوري، اقتصاد و سياست و روابط اجتماعي بود. در همين دوران چهره هاي شاخصي چون نيچه، كروچه، برگسون، داستايوسكي، اسكاروايلد، والتر پيتر،گويا، كوربه، ترنر، رودن و در نهايت فرويد توانستند با آراء و افكار و انديشه هاي خود بر شكل گيري هنري مدرن به معناي يك جريان اثرگذار هنري تأثيرات جدي داشته باشند.
* خود «لينتن» در كتابش چه تاريخي را به عنوان سرآغاز هنر مدرن انتخاب كرده است؟
- لينتن تقريباً از تقسيم بندي وزارت فرهنگ فرانسه تبعيت كرده است. اين وزارتخانه مقرر كرد كه آثار هنر مدرن، يعني آثار پديد آمده از سال ۱۹۰۵ تا زمان حاضر از آثار ديگر جدا و در موزه مركز ژرژ پمپيدو و موزه شهر پاريس نگهداري شوند. لينتن در كتاب هنر مدرن، همين ترتيب را دنبال كرده و ضمن اشاره به نام نقاشاني چون داويد، كانستبل، ترنر، گويا، انگر و دلاكروا به عنوان پيام آوران هنر مدرن ، نگاهي اجمالي به كار نقاشاني چون مونه، سزان، گوگن، ون گوگ، سورا، هدلر و مجسمه سازي چون رودن افكنده است و سپس بحث خود را به طور مبسوط با نقاشاني چون ماتيس، رئو، ولامنك و كيرشنر و ديگران كه آثارشان را پس از سال ۱۹۰۰، يعني در قرن بيستم آفريده اند، دنبال مي كند و چنان كه پيداست هنر مدرن را حدوداً همان هنر قرن بيستم به شمار مي آورد.
* هنر مدرن، چه ويژگيهايي دارد كه آن را از ساير هنرها، مجزا مي كند؟
- برخي منتقدان براي هنر قرن بيستم ويژگيهايي برشمردند كه من آنها را در اينجا براي شما نقل مي كنم.
نخست آن كه هنرمند تجسمي قرن بيستم صرفاً به تغييرات سبكي بسنده نمي كند و ضمن استفاده از ابزار و موارد و مصالح سنتي، مواد و مصالح و ابزار تازه اي را در رشته خود به كار مي گيرد. حاصل اين امر نه تنها تغييرات سبكي، بلكه دگرگون سازي مفهوم نقاشي و مجسمه سازي و تعريف متعارف آنها است. ويژگي بعدي تأكيد بر خودمختاري هنر و دنبال كردن آرمان هنر براي هنر است. هنر مي خواهد خود غايت خويش باشد، نه وسيله تبليغ و ترويج و تحكيم آموزه هاي سياسي و اخلاقي، هنر مدرن در ارائه روند آزادي از وابستگي هاي سياسي و كليسايي مي خواهد خود را حتي از قيد سوژه ها و مضامين قابل شناخت بيروني رها سازد و هر چه بيشتر بر قابليتهاي درون ذاتي هنر خويش تكيه كند. گسترش گرايشهاي فرماليستي و نظريه پردازي هاي فيلسوفاني چون كلايوبل و راجر فراي براي تحكيم فرماليسم در هنر بصري در همين راستا صورت مي گيرد.
ويژگي سوم را مي توانيم خصلت چالشگيري، طغيان گري، پرخاشگري، گزندگي و (در صورت ملايم ترين حالت آن) نقدكنندگي هنر مدرن بدانيم. شايد در اين خصوص، نيچه و فرويد در تأثيرگذاري بر جهان بيني هنرمندان مدرن و شكل دهي به بينش او، نقشي مستقيم تر از ديگران داشته اند. هنر مدرن در اين ويژگي نه مي خواهد والايي و عظمت را به نمايش درآورد و نه بازنمايي «طبيعت زيبا» و «خصائل عاليه انساني» باشد. مي خواهد بيشتر نقابها را برگيرد و زشتي هاي مكتوم را عيان سازد. به نهادهاي مستقر بتازد و مرجعيت ها و ارزش هاي ديرپا را به چالش بگيرد. به جاي تكيه بر پهلواني ها، دلاوري ها، وارستگي ها، بزرگ منشي ها و بلند نظري ها و اراده هاي پولادين آدمي، مي خواهد درماندگي و زبوني و محروميت و اضطراب ، سست عنصري و نفس پرستي و فروافتادگي انسان را به نمايش درآورد.
* ولي به نظر مي رسد كه تمامي سبكهاي مدرن واجد چنين ويژگي كه شما اشاره كرديد نيستند؟
بله. به جز فوتوريسم كه دنياي نوين صنعت، سرعت و خشونت را مي ستايد و رماليسم سوسياليستي كه ستايشگر عظمت كارگر و نقش او در ساختمان كمونيسم است و نيز چند مورد اندك شمار ديگر كه بگذريم، هنر مدرن با ستايش و پرستش و تكريم و تمجيد ميانه اي ندارد. در اكثر آثار آن، رگه هايي از ناباوري، تشكيك و تمسخر به چشم مي آيد.
در هم آميختن رشته هاي مختلف هنري چون نقاشي، مجسمه سازي، عكاسي، گرافيك و حتي موسيقي و ادبيات و رقص و تئاتر از ديگر ويژگيهاي هنر مدرن است كه عمده اين تغييرات در دهه هاي ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ پديد آمده اند كه اين ويژگي را مي توان در حوزه هستي شناسي هنر، كه از جمله مباحث عمده فلسفه هنر و زيباشناسي است، جاي داد.
* از ديدگاه شما و نيز نويسنده كتاب، كدام يك از ويژگيهاي هنر مدرن از بقيه مهمتر و شاخص تر است؟
- سر كشيدن به حوزه هاي فرهنگي و تمدني غير از فرهنگ و تمدن غربي است. چنان كه مي دانيم يكي از منابع الهام گيري امپرسيونيستها در آغاز فعاليتشان، نقاشي ژاپني و به ويژه چاپنقش هاي ژاپني بوده است. در نمايشگاه بين المللي پاريس كه در ۱۸۶۷ برگزار شد، بسياري از چاپنقش هاي ژاپني به ميزان قابل توجهي نقاشان امپرسيونيست را در فرانسه، آمريكا و كشورهاي ديگر تحت تأثير قرار دادند.
اين سنت تأثيرگيري از حوزه هاي فرهنگي غيرغربي(از گوگن و تأثيرپذيري او از زندگي و فرهنگ ساكنان تاهيتي كه بگذريم) در قرن بيستم با الهام گيري هنرمندان برجسته اي همچون هانري ماتيس و پابلو پيكاسو از نقابها و مجسمه هاي آفريقايي و هنر بدويان قوياً دنبال مي شود و در نتيجه توجه جهانيان به ارزشهاي هنري و فرهنگي اقوام كمتر شناخته شده در اقصي نقاط جهان و زبان و بيان خاص هنري آنها جلب مي شود.
* به مؤلف كتاب بپردازيم. نوربرت لينتن چه جايگاهي در ميان نظريه پردازان و منتقدان هنري دارد؟
- لينتن از مورخان، استادان و منتقدان برجسته هنر مدرن در انگلستان است كه همواره تماس نزديكي با جامعه هنري و هنرمندان كشورهاي مختلف جهان داشته است. او سالها در دانشگاههاي گوناگون انگلستان به تدريس تاريخ و نقد هنر اشتغال داشته و چندين سال مديريت نمايشگاههاي شوراي هنر بريتانياي كبير را عهده دار بوده است. وي نزديك به ۲۰ جلد كتاب در زمينه هاي تاريخ و نقد هنر نگاشته كه اكثر آنها به زبانهاي مختلف جهان ترجمه شده اند.
* خود شما كتاب «هنر مدرن» را چگونه توصيف مي كنيد؟
- اين كتاب در ميان آثاري كه درباره تاريخ هنر مدرن نوشته شده از شهرت و اعتبار ويژه اي برخوردار است. از زمان نشر نخست آن در ۱۹۸۰به كرات بازنگري، تجديد چاپ و به اغلب زبانهاي جهان ترجمه شده است. بحث اصلي كتاب با توصيف و تحليل جنبشهاي بزرگ قرن ۲۰ همانند فوويسم، كوبيسم، فوتوريسم، اكسپرسيونيسم آغاز مي شود و با بررسي ژرف كاوانه ديگر مكاتب مختلف هنر قرن ۲۰ از جمله سوپره مائيسم، كزوكتيويسم، دادا و سوررئاليسم، رئاليسم سوسياليستي، اكسپرسيونيسم انتزاعي، پاپ آرت، ميني مال آرت، هنر مفهومي و جز اينها دنبال مي شود. تشريح و تحليل شرايط تاريخي و اجتماعي شكل گيري و تحول هنر مدرن از برجسته ترين ويژگيهاي كتاب حاضر است.
* و سخن آخر؟
كتاب «هنر مدرن» لينتن، همانند تاريخ هنر گامبريج به عنوان يك منبع سودمند مي تواند دانشجويان رشته هنر و نيز علاقه مندان به مطالعه جدي تر مباحث هنري را به كار آيد.