رضا جلالي
اوايل ارديبهشت ماه جاري نمايشگاهي از آثار عكس علي زارع در گالري آبتين برگزار شد.
نخستين چيزي كه هنوز هم برايم حل نشده است چرايي برگزاري چنين نمايشگاهي است.
آثار علي زارع كه بالغ بر ۱۶ اثر هستند بيش از هر چيز شائبه عكس هاي صنعتي را در ذهن مخاطب ايجاد مي كنند. آثاري كه مي شد هم جايگاه ديگري براي ارائه آنها در نظر گرفت و هم با ارائه يك چيدمان و روال صحيح، توجيه هاي منطق پذيرتري براي مخاطب ايجاد كرد. اولين عكس ورق هاي آهني را نشان مي دهد كه روي يكديگر قرار دارند و عكاس با استفاده از قرار دادن اين برهم قرارگيري آنها در يك پرسپكتيو آبي رنگ اثري جالب توجه خلق كرده كه به عنوان نخستين عكس يك نمايشگاه جذاب به نظر مي رسد. در ادامه با سه عكس از لوله هاي كاغذي روي هم چيده شده مواجه مي شويم كه از زواياي مشترك و تنها تحت نورهاي مختلف ثبت شده اند. جالب آنكه تا اين جاي كار به هيچ وجه نمي شود بين اين سه اثر و عكس اول نمايشگاه ارتباطي برقرار كرد و در شيوه عكاسي آن نه جذابيتي وجود دارد و نه خلاقيتي بيشتر به نظر مي رسد عكاس در يك حالت شيفتگي لحظه اي آنها را ثبت كرده است حالتي كه مي شود به راحتي از آن گذشت و حتي ارزش ثبت كردن را هم ندارد. هر چند كه خالق اثر در به وجود آوردن اثر آزاد است و مي تواند هر آنچه را كه در لحظه خوشايند باشد به وجود آورد اما ذاتاً يك هنرمند علاوه بر همه صفات خلاقيت ذاتي كه دارد خود اولين گزينشگر و منتقد اثري است كه خلق مي شود و عموماً در اين مرحله آن اتفاق نهايي كه بايد در خلق يك اثر رخ مي دهد.
در ادامه اثري كه جلب توجه مي كند يك صفحه مدارهاي الكترونيكي است كه ميان دو اثر از سرمته هايي غول پيكر قرار گرفته است. اثري كه خود به تنهايي يك عكس تبليغاتي صرف است، نه چيزي بيشتر و مي شود از آن براي تزئين اتاق هاي انتظار و يا راهروهاي عبوري مجتمع هاي الكترونيكي استفاده كرد و نه اثري كه بشود قسمتي از ديوار يك نمايشگاه را براي آن اشغال كرد.
در ادامه پس از يك وقفه باز هم عكس ديگري از صفحات مدارهاي چاپي را مي بينيم كه مسلماً از تكنيك عكاسي خوبي برخوردار است. نكته قابل ذكر آنكه اين دو اثر تنها عكس هاي اين نمايشگاه هستند كه هر چند با فاصله از يكديگر قرار گرفته اند اما به سوژه اي مشترك اشاره دارند. در ادامه چند عكس انتزاعي از پروفيل ها و لوله هاي آهني قرار دارد كه متاسفانه برخلاف آثار پيشين تا حدي نيز از ضعف تركيب بندي صحيح و ايستا برخوردارند. در نهايت نمايشگاه به چند اثر ديگر ختم مي شود كه در اين ميان عكس چنگال هايي كه در اتمسفر قرمز رنگ قرار دارند از همه جالب توجه تر است.
نمايشگاه عكس هاي زارع را مي شود از چند جنبه مورد بررسي قرار داد اول در شاخه عكس هاي هنري، دوم از ديدگاه يك عكس تبليغاتي و سوم از ديد يك اثر تزئيني صرف.
در حالت نخست متأسفانه عكس ها به دليل آنكه به هيچ وحدتي اشاره ندارند و كليت معنايي خاصي را در ذهن مخاطب به وجود نمي آورند نمي شود براي آنها بار معنايي خاصي در نظر گرفت. فقط شايد بشود با اغماض فراوان آنها را عكس هايي ضد تكنولوژيك دانست. ورق هاي فولادي كه در فضايي سرد قرار دارند و در كنار آن تصاوير انتزاعي وخشني از سرمته هاي تيز و برنده كه مخاطب مي پندارد قادر به از بين بردن هرچيزي هستند در كنار علم الكترونيك يادگار به يادماندني وگريز ناپذير هزاره دوم كه هزاره سوم بر آن بناشده است كه همه اين نتايج را بايد با كلي فرضيه چيني هاي پيش از نمايشگاه در ذهن و همچنين در كنار هم گذاردن شانسي آثار و حذف تعدادي از آن ها بدون هيچ دليل مشخص و واضحي (عكس كاغذها) به دست آورد. غلبه تكنولوژي و صنعت بر زندگي انسان معاصر يكي از مباحث گريزناپذير است كه نمي شود به راحتي از آن گذشت اما پرداختن تكراري و گنگ به آن در جايگاهي كه هزاران هزار بار به شيوه هاي مختلف و باديدگاه هاي موافق و مخالف به آن پرداخته شده است كمي جاي تأمل بيشتر مي طلبد.
|
|
بحثي نيست كه چنين حضوري براي ما تأثير گذار است اما آيا مي شود با يك شيوه بياني الكن و تنها به صرف افزايش ضريب تكنيكي، عكس هايي قابل قبول در قالب يك نمايشگاه، ارائه داد. به هر حال مخاطب در يك فضاي بسته با تعدادي اثر روبه رو است كه آن ها را به شكل يك كليت واحد مي بيند، مجموعه اي كه نشان از ذهنيت صاحب آن دارد. اما از ديدگاهي ديگر مي شود آثار فوق را صرفاً عكس هايي تبليغاتي دانست كه متأسفانه در اين ميان نيز تكراري بودن آثار لطمه بزرگي به آن ها وارد كرده است.
عكس هايي كه نمونه هاي آن در كاتالوگ ها و بروشورهاي صنعتي به وفور يافت مي شود. نكته حائز اهميت در اين ميان سوق يافتن آثار به سوي آثار كاربردي در عرصه گرافيك است.
عكس هاي موجود در اين نمايشگاه داراي فضاهايي هستند كه به نظر مي رسد به يك عنصر ديگر بصري احتياج دارد تا تكميل شود و اصولاً اين گونه عكس ها با قصد استفاده در يك بروشور و يا پوستر گرفته مي شوند تا در نهايت با آرم يا لوگوهاي مختلف به فضاهاي منفي شان هويت مستقلي داده شود تا كليت اثر جلب نظر كند. اما در حال حاضر آثار بيشتر در اين حيطه لخت و تخت به نظر مي رسند. به طور مثال مي شود در اين زمينه تفاوت پوستر و عكس هاي موجود در نمايشگاه كه همان پروفيل ها را از زواياي ديگري نشان مي دهد اشاره كرد. مسلماً پوستر نمايشگاه از لحاظ گرافيكي اثر قويتري است تا عكس هاي مورد اشاره و مشابه.اين بدان معني است كه فضاي مثبت و يا نقطه اصلي مورد توجه عكاس در سايه فضاهاي خالي گرافيكي اثر گم شده اند و اثر لازم را بر مخاطب نمي گذارند.
در نهايت آثار اين نمايشگاه را مي شود صرفاً به عنوان عكس هايي تزييني ديد، كه در اين بخش موفق تر از موارد فوق هستند. اين عكس ها جاي آن دارد تا با قرارگيري در قاب ها ياتركيب بندي هاي مناسب به عنوان آثار تزييني در مراكز يا دفاتر مربوط به آن حرفه مورد استفاده قرار گيرند. چرا كه با توجه به فرم هاي تخت و رنگ هاي تقريباً يك دست آثار مثل قرمز، آبي، زرد و يا قهوه اي و قضاهاي لختي كه محوريت را به شكلي تصنعي متوجه سوژه به تنهايي كرده اند و ناتوان از ايجاد فضاهاي معنايي هستند، تنها مي شود اين عكس ها را مناسب قرار گرفتن در دكور مراكزي كه ذكر شد، داشت.
در نهايت نمايشگاه علي زارع حاوي يك مجموعه عكس است كه از تكنيك بالايي در ثبت برخوردارند اما چون با ذهنيت هاي بسيار پراكنده و دور از هم عكاسي شده اند هنگام قرارگيري در كنار يكديگر هيچ سنخيتي با يگديگر ندارند و تنها مي شود آن را به صورت آثاري مستقل و تزييني در نظر گرفت. وي درباره دليل برپايي چنين نمايشگاهي مي گويد: پيش از اين قصد داشتم كه نمايشگاهي از ديگر عكس هايم برگزار كنم اما به دلايلي منصرف شدم. و شروع اين مجموعه با عكس چنگال ها (كه يك عكس از آن در نمايشگاه ارائه شده) و باقي آثار حاصل گشت و گذارهاي من به مراكز صنعتي براي تهيه عكس هايي است كه از آن ها در كارهاي گرافيكي و درآمدزايم استفاده مي كنم و گذشته از همه اينها قصد داشتم كه فعاليتم را به عنوان يك عكاس در ادامه با برگزاري يك نمايشگاه پي گيري كنم.
زارع در پاسخ به پرسشي مبني بر اعتقاد به لزوم در نظر گرفتن يك كليت در نمايشگاه گفت: بيشتر دلم مي خواهد كه عكس ها انتخابي باشند اما با يك وجه مشترك. به هرحال عكس هاي موجود در مرحله اول صنعتي هستند و دوم آنكه همه آن ها انتزاعي اند.
روند اين نمايشگاه هدفي را دنبال مي كند كه بر اساس يك اتفاق شكل گرفت و نه يك فكر اوليه و من پس از حدود گذشت ۳۰ درصد از شروع كار فهميدم كه چه كار بايد كرد. اين هنرمند همچنين معتقد است: اين عكس ها بيشتر يك نوع كنايه به صنعت و ابزارهاي صنعتي است و اين نزديكترين چيزي است كه به ذهنم مي رسد. ابزارها آنقدر هم كه ما آدم ها فكر مي كنيم خشن نيستند. مي شود آن ها را مثل يك آدم از لحاظ عاطفي پذيرفت و با آن ها ارتباط برقرار كرد. شايد به نوعي مي خواستم به آن ها يك حس زنده بدهم. مي شود همانگونه كه با يك آدم رفتار مي كنيم در مورد آن ها كنش داشته باشيم. بيشتر به آن ها بپردازيم نه فقط زماني كه احتياجشان داريم. علي زارع در خاتمه افزود: ادامه اين روند در عكاسي ممكن نيست مگر آنكه يك كانسپت از اين ابزار برگزار كنم، يك كار حجمي كامل. چون در هر حالت ديگر اين كارها تكراري خواهند بود. در نهايت نيز اميدوارم اين نمايشگاه من را از ديگر كساني كه بسيار سردستي كار مي كنند متمايز و مشخص گرداند. اين نمايشگاه جلوه اي از مبارزه دروني من با محيط است، مستقيم نيستم كه آثار فوق العاده هستند اما به هر حال اين يك حركت است.
•••
به هر حال آثار زارع داراي شبهات فراواني است و اين كه آيا عكس هاي اين مجموعه با استفاده از رنگ ها و فرم هاي خشن قصد در تطهير ابزارهايي دارند كه انسان را خرد مي كند يا نه قضاوتي است كه پرداختن به آن مشكل است.