|
|
|
|
|
|
|
علي رغم مخالفت هاي اداره كل ميراث فرهنگي اراك
ساخت پل فلزي در بافت تاريخي اراك آغاز شد
علي رغم مخالفت اداره كل ميراث فرهنگي استان مركزي درباره ساخت پل آهني روگذر در بافت سنتي اراك، شهرداري اين شهر بدون توافق با اين اداره كل ساخت پل را آغاز كرده است.
محمدمهدي برومند معاون فني و شهرسازي شهرداري اراك، در ارتباط با ساخت اين پل گفت: «در جلسه كميسيون ماده پنج كه دوم ارديبهشت ماه تشكيل شد، قرار شد اين پل ساخته شود. و ما در حال حاضر، مشغول طراحي اين پل هستيم و به زودي عمليات عمراني براي ساخت آن آغاز مي شود.»
وي اضافه كرد: «اين پل فلزي روگذر ۲۲۰ متر طول دارد و پيمانكار آن كارخانه ماشين سازي اراك است.»
برومند درخصوص دلايل ساخت اين پل، عنوان كرد: «براي رفع مشكل ترافيك و امكان دسترسي آسان به نقاط مختلف شهر، ساخت اين پل ضروري است، ضمن اين كه هرگاه تشخيص داده شود كه نيازي به پل نداريم. پل را منتقل كرده و يا پيچ مهره هاي آن را باز و در انبار نگهداري مي كنيم.»
محمد رحمدل مدير ميراث فرهنگي استان مركزي نيز با تأكيد بر مخالفت سازمان ميراث فرهنگي با ساخت اين پل تصريح كرد: «در جلسه دوم ارديبهشت، نماينده ميراث مخالفت خود را با ساخت پل اعلام كرد و طبق بند ۱۱ ماده سه قانون اساسي آيين نامه حفاظت آثار فرهنگي ساخت و ساز در بافت هاي تاريخي سازمان ميراث فرهنگي حرف آخر را مي زند و اگر مخالفتي صورت گيرد هيچ سازماني اجازه ساخت و ساز ندارد. اما شهرداري بدو ن در نظر گرفتن نظر كارشناسان سازمان ميراث فرهنگي خودسرانه اقدام به چنين كاري كرده است و ميراث فرهنگي از حق خود براي پيگيري هاي قانوني استفاده خواهد كرد.»
مدير ميراث فرهنگي استان مركزي، تأكيد كرد: «سازمان ميراث فرهنگي با توجه به ادله و اسنادي كه در دست دارد از شهرداري به مراجع قانوني شكايت خواهد كرد، چرا كه به دليل بافت شطرنجي اراك، با ساخت پل اين منظر شهر تخريب مي شود.»
|
|
|
با افتتاح نخستين موزه ياسوج در هفته ميراث فرهنگي صورت مي گيرد
نمايش نقش برجسته شاپور اول و آثار گورستان قديمي چا ل شاهي
نخستين موزه شهر ياسوج با نمايش به خاك سپرده شدگان گورستان باستاني چال شاهي و نقش برجسته شاپور اول در هفته ميراث فرهنگي آغاز به كار مي كند.
كوروش علمداري معاون ميراث فرهنگي كهكيلويه و بويراحمد با اعلام اين مطلب به ميراث خبر گفت: اين موزه شامل دو بخش باستان شناسي و مردم شناسي است و در مساحتي بالغ بر ۱۵۶ مترمربع واقع در ساختمان مديريت ميراث فرهنگي اين استان راه اندازي مي شود.
وي گفت: قرار است ۲۷۰ اثر قديمي در اين موزه به نمايش گذاشته شود.
وي اشياي به نمايش گذاشته شده در اين موزه را حاصل بررسي ها و كاوش هاي باستان شناسي انجام شده در نقاط مختلف كهكيلويه و بويراحمد دانست و گفت: نقش برجسته شاپور اول، سنگ هايي مربوط به دوران پيش از تاريخ، سكه هاي دوره اشكاني، ساساني و اسلامي، اشياي به دست آمده از گورستان باستاني چال شاهي، ظروف سفالي و فلزي از جمله اشياي موزه ياسوج است.
|
|
|
معرفي بنا
نمازخانه باشگاه آرارات نمونه اي خوب از معماري مدرن
|
|
اگر به دنبال نمونه هايي از معماري ارزشمند در ميان انبوه بافت شهري تهران كه در دهه هاي اخير توليد شده است بگرديد، مجبور خواهيد بود به تعداد كمي بنا بسنده كنيد. يكي از اين تك بناهاي منفرد نمازخانه باشگاه آرارات است كه مي توان آن را با يك جمله كوتاه توصيف كرد: يك نمونه خوب از معماري مدرن.
داعيه هاي معماري مدرن در حوزه آكادميك بر چند مفهوم اصلي تأكيد دارد. يكي از اين مفاهيم تجريد (آبستراكسيون) است.
بر اين اساس، بايد از تزئينات و زوائد افراطي در ساختمان پرهيز كرد و زيبايي را در خود كالبد اصلي ساختمان جست.
در بناي مورد اشاره، طراح تلاش كرده تا حجمي مجسمه وار و نمادين را با استفاده از تركيب سطوح و احجام خالص و ساده به نمايش بگذارد كه در اين كار موفق بوده است. تناسبات معماري در اين اثر، تركيب حجمي به وجود آورده كه به خودي خود چنان كامل است كه احتياج به هيچ تزئين يا عنصر الحاقي اضافه اي ندارد.
همچنين بايد به سايه روشنهاي متنوعي كه در فضاهاي پر و خالي نماي اين ساختمان در ساعات مختلف روز ايجاد مي شود اشاره كرد. فرو رفتگي ها و حفره هاي خالي روي نما كه از درون بعضي مي توان احجام پشت آنها را ديد، يك ميدان ديد چند لايه به وجود مي آورد كه به غناي بصري مجموعه مي افزايد و ما را به ياد برخي نقاشي هاي پايه گذاران مكتب كوبيسم مي اندازد كه تلاش مي كردند با استفاده از سطوح و سايه روشنهاي خالص حجم اثر خود را بيان كنند.
حجم اين مجموعه با استفاده متهورانه از بتن نمايان (اكسپوز) ساخته شده است. استفاده از بتن مسلح هم زمان با تولد معماري مدرن به عنوان يك امكان جديد در اختيار سازندگان قرار گرفت كه جدا از استحكام بالا، امكان قالب گيري شدن و ايجاد احجام متنوع را ممكن مي سازد.
در ساختمان مورد نظر قالب گيري و اجراي نماي بتني با دقت صورت گرفته زيرا قرار نبوده بتن پس از اجرا با مصالح ديگري از قبيل آجر يا سيمان پوشانده شود. همين توجه به جزئيات و اجراي دقيق و تميز كنج ها و زواياي مختلف با بتني يك دست از امتيازات اين بنا است.
شايد اكثر كساني كه تأثير ساختمانهاي مذهبي كهن و تاريخي در القا حس روحاني به مراجعان آنها را تجربه كرده اند به اين نكته صحه مي گذارند كه ساختمانهاي مذهبي نوساز كه در دوران معاصر ساخته شده اند كمتر داراي قدرت فضائي القا حس روحاني در مقايسه با نمونه هاي تاريخي هستند.
ولي اين ساختمان را دراين زمينه مي توان يك نمونه موفق دانست. فضاي داخلي اين نمازخانه كه در پس ديوارهاي قطور بتني قرار گرفته، هشت ضلعي كوچكي است كه سقف بلند گنبدي شكلي بر فراز آن قرار مي گيرد.
اين فضاي كوچك، ولي مرتفع با ستونهاي باريك نور كه از ميان شكافهاي پوسته خارجي ساختمان تابيده مي شوند، در هم مي آميزد، به طوري كه ستونهاي باريك ولي تيز و درخشان نور در آن فضاي نيمه تاريك جلوه اي ويژه مي يابند.
نمازخانه باشگاه آرارات، در سال ۱۳۴۹ شمسي توسط مهندس رستم وسكانيان معمار ارمني ايراني طراحي و اجرا شده است.
|
|
|
هنرمند سخت كوش و ايده هاي متفاوت
|
|
كشف تعداد زيادي از آثار فرانسيس بيكن، كارشناسان هنري را شگفت زده كرده و باعث شده روشهاي مورد استفاده در آثار او مجدداً مورد ارزيابي قرار گيرند.
فرانسيس بيكن نقاش انگليسي (۱۹۰۹-۱۹۹۲) كه يكي از مهمترين نقاشان دوره پس از جنگ بود، در دوبلين تولد يافت. او در سال ۱۹۲۵ در سن شانزده سالگي به لندن رفت و در آنجا مدتي به عنوان دكوراتور داخلي مشغول به كار شد. در اواخر دهه ۱۹۲۰ در برلين سكونت پيدا كرد و بعد به پاريس رفت. او هيچ گاه آموزش هنري آكادميك نديد.
در دهه ۱۹۳۰ در گالري هاي تجاري لندن آثارش را به نمايش مي گذاشت. اما بعدها بيشتر آثار اوليه اش را از بين برد. اثر «مطالعه سه فيگور- ۱۹۴۵» يك شبه او را مطرح ترين هنرمند كشور كرد. اين فيگورها نيمي انسان و نيمي حيوان هستند كه مي توانند نيش بزنند و بمكند.
تأثير حسي آثار بيكن نه تنها به خاطر قوه تخيل او بلكه در آثار بدون فرمي است كه در آنها بخش هاي مربوط به چهره جابه جا شده و به حالتي غير عادي درآمده اند و مانند موجودات عجيب در كابوسها به نظر مي آيند.
از دهه ۱۹۵۰ آثار بيكن در آمريكا و ديگر كشورها در نمايشگاههاي متعددي به نمايش درآمده اند. در نمايشگاه بزرگ سال ۱۹۸۵ لندن، صاحبنظران زيادي از جمله منتقدين براي بررسي آثار او شركت كردند. برخي از منتقدين معتقدند اينگونه آثار بيش از حد بدبينانه اند.
اخيراً وقتي كارشناسان، كارگاه به هم ريخته ساوت كنزينگتون را بررسي كردند تا آن را مجدداً در گالري هوگ لين در دوبلين برپا كنند، تعدادي از نقاشي هاي بيكن را كه تصور مي شد از بين رفته اند، در آنجا يافتند. اثر «مردي با ميكروفن»(۱۹۴۶) نيز در بين اين آثار قرار داشت.
مارگاريتا كاپوك مدير گالري و آرشيو فرانسيس بيكن در هوگ لين مي گويد: «يافته هاي ما نشان مي دهد كه بيكن در كارش دقيقتر از آن چيزي بوده كه به ظاهر نشان مي داده است.»
اين هنرمند كه به سال ۱۹۹۲ درگذشت، در مصاحبه هايش به اين نكته اشاره كرده كه از اوايل دهه ۱۹۶۰ طراحي هاي اوليه را كنار گذاشته است. اما حدود ۷۰ طراحي كه اخيراً پيدا شده اين ادعا را نقض مي كند.
پروژه بازسازي محل كار فرانسيس بيكن دو سال و نيم به طول انجاميد و شامل تهيه كاتالوگ از بيش از ۷۵۰۰ شيء از جمله قلم موها و بريده هاي مجله بود.
كارشناسان همچنين در مورد منابع مورد استفاده بيكن نيز به كشفياتي دست يافته اند. اين منابع شامل تصاويري با دهان باز و كتابي در مورد پديده هاي رواني و ماوراء طبيعي همراه با تصاويري است كه از نظر نور و موضوع شباهتهايي به كارهايي كه بيكن در دهه هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ خلق كرد، دارد.
بيكن مي خواست نقش خود را در خلق نقاشيهايش كم اهميت، جلوه دهد! او برخود جوشي و شانس در آثار تأكيد زيادي داشت. اما اين طراحي ها و تعدادي دستنوشته، نشان مي دهد كه او هنرمندي بسيار سخت كوش تر از آنچه به صراحت بيان كرده، بوده است.
او در زمان حياتش به عنوان بزرگترين هنرمند زنده جهان به شمار مي رفت. پس از مرگش نيز آثار او مورد توجه گسترده اي قرار داشته، اما با اين وجود اغلب اين آثار به طور صحيحي درك نشده اند و امروزه در مورد بيكن ايده هاي متفاوتي وجود دارد.
تنظيم و ترجمه: اكرم قيطاسي
|
|
|
گزارش سفر به نروژ - بخش نخست
زنان نقاش ايراني در اسلو
|
|
سهيلا نياكان
چند سالي است كه برنامه هاي معرفي فرهنگ و هنر معاصر ايران در كشورهاي اروپايي و آمريكايي به اجرا درمي آيند. در اين برنامه ها، هنرمندان به اتفاق آثار هنري شركت دارند تا به علاقه مندان خارجي كه مايلند درباره هنر ايران بيشتر بدانند، توضيحاتي دهند و آنها را با جريانات معاصر هنر ايراني در زمينه هاي گوناگون، به ويژه هنرهاي تجسمي آشنا كنند.
به طور قطع، نمايشگاههايي كه به صورت هفته هاي فرهنگي ايران در دفاتر سفارتخانه اي برگزار مي شوند، بخشي از اين جنبه ها را دربردارند. اما دعوتي كه گالري هاي خصوصي، موزه ها و مراكز فرهنگي غيردولتي از هنرمندان ايراني به عمل مي آورند، با توجه به ذات غيردولتي بودن هنر، مي تواند بازتاب مستقيم تر و بهتري از جريانات اخير هنري ايران داشته باشد. البته بايد پذيرفت علاقه مخاطبان خارجي، دانشجويان، دانش پژوهان و به ويژه هنرمندان كشورهاي اروپايي، آمريكايي و آسيايي به هنر ايراني متأثر از اخبار و رويدادهايي است كه در ايران به وقوع مي پيوندد.
درواقع، به نظرمي رسد براي اين مخاطبان، ايران كانون حوادثي است كه برايشان جالب است بدانند هنرمند ايراني چگونه به جهان پيرامون خود مي نگرد؛ چرا كه هنرمند ايراني كمتر مي تواند در عرصه هاي جهاني حضور داشته باشد و هنرمندان خارجي نيز به دليل پاره اي مشكلات، به راحتي نمي توانند وارد كشور شوند.
در اين مقوله، سينما حضور جهاني اش را مستقل و خارج از نهادهاي دولتي كرده و برعكس، شعرو ادبيات تقريباً ضعيف ترين جريانات بين المللي را دربردارند. اما هنرهاي تجسمي با چند گرايش توانسته علاقه مندان هنر ايراني را جذب كند: اول آنكه، هنر و فرهنگ غني و كهن ايران را به نمايش مي گذارد. دوم، شامل دعوت از هنرمندان خارجي در ايران و هنرمندان ايراني مقيم خارج در ايران است تا آثارشان را در قالب نمايشگاه نشان دهند.
سومين گرايش عرصه تجسمي نيز مربوط به بين المللي شدن بي ينالهاي ايراني، مسابقات و سمينارهايي است كه در آنها از منتقدان، كارشناسان و استادان دعوت مي شود تا حضور يابند و به انعكاس نظريات شان بپردازند.
اما مهمترين شكل كه بي واسطه ترين شكل آن نيز محسوب مي شود، اين است كه يك مخاطب خارجي در يك نمايشگاه غيردولتي آثار ايرانيان را ببيند و در صورت علاقه خريداري كند؛ يعني همان روند درست عرضه آثار هنري كه در كنار ارتباط فرهنگي هنري ايجاد مي شود. مخاطب خارجي در اين صورت مي تواند پرسش هايي را كه در ذهن دارد، ازهنرمند ايراني بپرسد و در صورت تمايل به خريد اثر نيز بپردازد.
چنين جرياني، سالها به دليل وقايع مختلف همچون انقلاب و جنگ در كشور متوقف شده بود. اما اكنون، دوباره شاهد اين تبادلات فرهنگي و هنري هستيم.
گروه دنا (گروه هنرمندان زن نقاش) كه چند دوره است آثارشان براي نمايش در عرصه جهاني انتخاب مي شود، به خوبي توانسته اند تجربياتي را به دست آورند. ولي بايد يادآور شد كه گروهها و سبكهاي هنري ديگر نيز لازم است اين امكان را بيابند.
چنين امكاني نمي تواند از طريق اينترنت، مكاتبه، فيلم و يا عكس ايجاد شود. تابلو بايد با اندازه واقعي خود در گالري و موزه ديده شود و مجسمه بايد در همان محل لمس گردد؛ هر قدر كه كار مشكلي باشد.
همان گونه كه ما به عنوان يك ايراني آثار «اندي وارهول» و يا «دكونينگ» را در موزه هنرهاي معاصر مي بينيم و يا مي شنويم نمايشگاهي از آثار «آرمان» هنرمند شهير فرانسوي برپا شده و هنگام مراجعه به موزه، احساس مي كنيم با فرهنگ كشور هنرمندان مذكور آشنا مي شويم؛ مخاطبان خارجي نيز مي خواهند اين قضيه را در مورد هنرمندان ايراني كه دوران هاي سخت جنگ و پس از آن را پشت سر گذاشته اند و يا به نوعي درگير بحرانهاي كشورهاي همسايه خود بوده اند، بدانند و ببينند اين بحرانها چه تأثيراتي در هنرشان داشته است.
بنابراين، لازم است از اين گونه اقدامات استقبال كنيم، حضور گسترده تري داشته باشيم و پوشش خبري مناسبي را درنظر بگيريم. از اين پس، طي چند شماره، تجربه يك سفر در اين زمينه ، به علاقه مندان صفحه هنرهاي تجسمي ارائه مي شود.
|
|
|
ابداع و سنت در معماري
ساختمان ها نيز همانند موجودات زنده كه توانايي زندگي در مناطق خاصي را دارند بايد با محيط اطرافشان هماهنگ باشند تا مفيد واقع شوند
|
|
امروزه از يك سو ما با پديده هاي منفي جهاني چون افزايش دماي زمين، رشد جمعيت، مهاجرت هاي گسترده جمعي، كمبود غذا و ذخاير انرژي، روبه رو هستيم و از ديگر سو با قهرماني هاي جهاني، بازي هاي المپيك، تجارت جهاني، ارتباطات جهاني، مشاركت هاي علمي با سازمان ملل متحد، يونسكو، سازمان بهداشت جهاني، سامانه موقعيت يابي جهاني كه با ماهواره ها انجام مي شود و اتحاديه بين المللي معماري كه ما خود عضو آن هستيم، كه لازمه اش هم فكري و مشاركت و وحدت عمل است.
از سوي ديگر مي بينيم كه به هزار و يك زبان و لهجه متفاوت در سطح دنيا مكالمه مي شود. هزاران آداب و رسوم روزمره و اعياد سنتي عمومي وجود دارد و ما حتي اين تفاوت ها را در فاصله هاي بسيار كوتاه در محيط پيرامون خودمان هم مشاهده مي كنيم.
معماري بايد به هر دوي اين مسائل توجه كند، به خانه هاي مسكوني محلي كه با مصالح بومي ساخته شده اند و ساخت و ساز در شهرهاي بزرگ كه با بازار بين المللي تكنولوژي پيشرفته هم مرتبط است. ساختمان هاي حاشيه نيل كه با خشت خام دست ساز(يك شيوه ساخت قديمي) ساخته شده اند از زمين سربرمي آورند و دوباره در رقابت با ماشين آلات مدرن صنعتي كه شيشه هاي تخت و اتصالات پيش ساخته توليد مي كنند، از ميان مي روند. چنين محصولاتي متناوباً وارد بازار مي شوند و نتيجه، عموماً كسب دستاوردهاي مادي به قيمت خسارتهاي فرهنگي است.
بعد از هزاران سال، تعادل، ميان رودخانه بزرگ مصر و مردمي كه به بركت وجود آن زندگي كرده و مي كنند در حال از بين رفتن است، امروزه محصولات ديگري در سواحل اين رودخانه مي رويند كه تناسبات همه چيز را تغيير مي دهند.
خانه هم مثل اتومبيل ها، تقريباً در سرتاسر جهان با طراحي هاي مشابه ساخته مي شوند. اين كار را معماران و ساختمان سازاني انجام مي دهند كه فقط از امكانات تكنيكي و اقتصادي پيروي مي كنند، حتي با وجود مصرف بسيار بالا و غيرمسئولانه انرژي كه براي نگهداي و استفاده از اين ساختمان ها لازم است. اين كار تخريب موازي ارزش هايي را در پي دارد كه هويت معمارانه را مي سازند و بر آنها تأثير مي گذارند.
برخورد كردن با ساختمان كه طبيعتاً ساكن و ثابت بوده به مانند اتومبيل كه نماد جسم متحرك است بسيار سؤال برانگيز است. ساختمانها نيز همانند موجودات زنده كه توانايي زندگي در مناطق خاصي را دارند بايد با محيط اطرافشان هماهنگ باشند تا مفيد واقع شوند و از پتانسيل هاي موجود در محيط به نحوه احسن استفاده كنند. خرس قطبي با تمام نيرو و قدرتش نمي تواند در جايي نزديك به خط استوا دوام بيارود و غزال هم با همه سرعت فوق العاده اش هيچ شانسي براي زنده ماندن در قطب شمال ندارد.
ابداع نبايد تنها با آنچه قبلاً موجود بوده متفاوت باشد و نيز نبايد باعث شود كه ما فقط موفقيت هاي موقتي در حوزه هاي مشخص و جداگانه به دست آوريم. ابداع بايد ما را به كيفيات جديد جامعي رهنمون كند كه از تأثير متقابل داده هاي مادي و غيرمادي به دست مي آيند. معيار و محك چنين كيفيت هايي پيش و بيش از هر چيز بايد مقياس انساني باشد.
معماران دوست دارند درباره مسئوليت شان در قبال جامعه صحبت كنند. در اين كشور اين امر حتي به يكي از آداب و رسوم و تشريفات حرفه اي تبديل شده، معهذا نه دانشگاه هاي ما، نه افراد حرفه اي، هيچ كدام به اين مسئوليت خطير توجهي نشان نمي دهند كه فعاليت معماران به عنوان يك اصل كلي براي زندگي حياتي است. مهاجرت هاي جمعي به سوي كشورهاي صنعتي و مشكلات انكارناپذير مردم در كشورهاي جهان سوم پايان پذير نيست، مگر اين كه:
۱- فناوري و دانش كاربردي در دسترس آنها قرار گيرد.
۲- طرحهاي معماري كه در كشورهاي در حال توسعه استفاده مي شوند با نيازهاي منطقه اي مخصوص خودشان هماهنگ و همخوان شوند، نه اينكه نوعي سرگرمي به حساب آيند از سر سيري و وفور نعمت. پس در واقع زماني كه ما به محركهاي هنرمندانه توليد مفاهيم جديد پاسخ مي دهيم، آن زمان تصميم به توليد يك معماري ظريف و متعادل و در عين حال از نظر مصالح و زيبايي شناسي متفاوت گرفته ايم كه منجر به مدرنيسمي مي شود كه شايسته اين روش و شيوه طراحي و هماهنگ با اين هدف فرهنگي است.
نويسنده: تامس هرتزوگ
ترجمه: شيرين روحاني
|
|
|