جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۰۷۵
تحول خبررساني بعد از ۱۱ سپتامبر
ترجمه: زهره جنابي
005230.jpg

پيش از حوادث يازده سپتامبر، به ندرت آمريكاييان مي توانستند كابل يا حتي افغانستان را بر روي نقشه جهان نشان دهند و يا حتي عبارت «القاعده» را به درستي تلفظ كنند. رهبران افغانستان ادعا مي كنند كه تا پيش از اين زمان نمي توانستند به هيچ وجه توجه رسانه هاي را نسبت به درد و رنج مردم افغانستان جلب كنند. در ماه آگوست همان سال، تعداد خبرنگاران خارجي كه اخبار اين منطقه را پوشش مي دادند از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي كرد. چهار ماه بعد از آن تقريباً ۱۲۰۰ خبرنگار بين المللي گفت وگوهاي سازمان ملل متحد را در شهر بن (كشور آلمان) درباره تاسيس دولت موقت در افغانستان پوشش خبري دادند. آيا توجه به افغانستان و ديگر خبرهاي بين المللي آن هم در چنين مدت كوتاهي با هدفي خاص صورت پذيرفته است!
اورويل شل Orville Schelle، مدير دانشكده عالي خبرنگاري دانشگاه كاليفرنيا واقع در بركلي، در مصاحبه اي كه در زير آورده مي شود، نقطه نظرات و اميدهاي خود را بيان كرده است. وي كه براي مجلاتي در اين زمينه مطلب مي نويسد و داراي ۱۴ كتاب تاليفي نيز است، ضمن شركت در اجلاس ساليانه «سازمان اقتصاد جهاني»، درباره «رسانه و تروريسم: تغيير در قوانين موجود» به بحث و گفت وگو خواهد پرداخت. وي در مصاحبه اي با جنيفر بارت (Barret Jennifer) خبرنگار نيوزويك درباره حوادث پس از يازده سپتامبر و شيوه پوشش رسانه اي قبل و بعد از آن به گفت وگو مي پردازد.
•••
• به نظر شما حوادث يازده سپتامبر و جنگ هاي تروريستي پس از آن چه تاثيري بر شيوه پوشش خبري حوادث جهان چه در سطح منطقه اي و چه در سطح بين المللي داشته است؟
شايد همان شيوه پوشش خبري در غرب و ديگر مناطق جهان تفاوت وجود داشته باشد. مخصوصاً در آمريكا و همچنين در تمامي كشورهاي غربي، اين رويداد همانند زنگ خطري بوده كه توانسته وجدان هاي خفته را بيدار كند. اما «تناقض» آشكار هنگامي احساس مي شود كه تقريباً در سراسر جهان عبارت «جهاني سازي» بر سر زبان ها جاري شده، اما در آمريكا، رسانه ها نتوانسته اند به خوبي اين موضوع را پوشش دهند. به اعتقاد من، يازده سپتامبر حادثه اي تكان دهنده بود، آن هم در زماني كه ما واقعاً نمي دانستيم از تل آويو تا هنگ كنگ چه خبر است. آن اطلاعات ناچيز هم رهاورد حضور ناچيز و نامرتب خبرنگاران رسانه ها و روزنامه ها در اين مناطق بوده است.
• در حال حاضر، اين تغيير تا چه اندازه است؟
تاكنون كه اين تغيير لحظه اي و بسيار موقتي بود، اما سوال اصلي اينجاست كه آيا آن را بايد تغييري طولاني مدت و بسيار مهم ارزيابي كرد يا فقط رويدادي زودگذر و ناپايدار؟ جواب اين سوال كاملاً نامشخص است.
• به نظر شما تعهد و مسئوليت پذيري رسانه ها، نسبت به عموم مردم بيشتر است يا سهامداران شان؟
ميان علائق مردم در جهت آگاهي از اخبار و نيز ارزش هاي سهامداران تفاوت آشكاري مشاهده مي شود. و سوال اصلي هم همين جاست كه قرار است در اجلاس ساليانه سازمان اقتصاد جهاني مطرح شود. به اعتقاد من، قرار نيست كه شركت ها، مديريت كليسا را بر عهده بگيرند و يا پاسخ قاطع و قانع كننده اي براي تضعيف «وال استريت» داشته باشد. بايد خاطرنشان ساخت كه رسانه ها نبايستي موضع گيري هاي خاصي براي خود اتخاذ كنند. من شخصاً بسيار مخالف مالكيت شخصي هستم و بيشتر عمر خودم را در چين و خارج از آن سپري كرده ام. هميشه خبرگزاري رسمي چين يا «شين هوا» را به عنوان الگويي مدنظر قرار مي دهم. اما جنبه هاي ديگري هم وجود دارند كه متاسفانه بايد درباره آنها نيز به بحث و گفت وگو بپردازيم. اما سوال اصلي اينجاست، چه عاملي بر روند فعاليت رسانه ها تاثير مي گذارد؟ قاعده كار در رسانه ها چگونه است؟
• در ابتدا كدام يك توجه خود را نسبت به خبرهاي بين المللي از دست دادند؟ رسانه ها يا عموم مردم؟
اخبار بين المللي، كمي با موسيقي كلاسيك شباهت دارند. هيچ كس صبح هنگام پس از برخاستن از رختخواب درباره آن صحبت نمي كند. بايد روي آن كار شود، چون مربوط به «ديگران» است. پس همان طور كه مشاهده مي كنيد، ارتباط نامحسوسي ميان علائق و آشنايي وجود دارد. اين اخبار قرار نيست باعث نگراني ديگران شوند. اعتقاد بر اين است كه خبرها بايستي به گونه اي پرورده شوند كه مورد توجه همگان قرار گيرند. اما ظاهراً گفته مي شود، در جهاني كه اقتصاد آن رو به جهاني شدن است، درآمد شبكه هاي رسانه اي از بخش خبرهاي بين المللي ۵۰ درصد كمتر از ده سال گذشته بوده است.
• نظر شما راجع به شيوه پوشش خبري رسانه ها درباره حملات يازده سپتامبر و مبارزه عليه تروريست چيست؟
همگي آنها به خوبي توانسته اند در جهت وفاق ملي و با در نظر داشتن اهداف جهاني، كار خود را انجام دهند. همان طور كه مشاهده كرديد، خيلي هم با دقت عمل كردند. در حال حاضر، به تجربه و در ميان افرادي كه مي شناسيم ـ اعم از خبرنگاران و سردبيران بخش هاي مختلف خبري تلويزيون و روزنامه هاي كثيرالانتشار ـ اكثريت آنها به خوبي با مضامين و قواعد خبرنگاري آشنا بوده و واقعاً مي دانند كه چه كاري بايد انجام دهند. حادثه يازده سپتامبر گرچه يك تراژدي اسفبار بوده اما براي رسانه ها فرصت هاي فوق العاده اي را فراهم ساخته تا از اين پس به خاطر داشته باشند كه رسانه، چيزي بيش از يك ابزار سرگرمي و تفريحي است و در اين ميان چه نقش مهمي را بايستي ايفا كنند.
• چگونه بايستي ميان علائق خبرنگاري و ملاحظات امنيت ملي توازن ايجاد كرد؟
005240.jpg

هميشه به خاطر دارم كه علاوه بر يك خبرنگار، يك شهروند هم هستم. اما كشيدن يك خط دقيق ميان اين دو تقريباً غيرممكن است. در اينجاست كه تجربه حرفه اي و حس قوي اخلاق خبرنگاري به ما در تصميم گيري هاي درست كمك مي كند. جهاني كه در آن زندگي مي كنيم اكنون بي رحم تر و تكنولوژيكي تر شده است.
• در خصوص مسائل امنيتي نيز آگاهي هاي عمومي بيشتر شده است.
اما خبرنگاران بسياري را مشاهده مي كنيد كه درباره امنيت و تعهد ملي مطلب مي نويسند. اكنون مانند دوران جنگ خليج فارس، در دستيابي به حقيقت با مشكل روبه رو هستيم. اما من شخصاً اميدوارم كه آنها به وظيفه خويش عمل كنند.
• به نظر شما رسانه ها درس هاي بسياري را از حوادث يازده سپتامبر و ديگر عناوين مهم خبري جهان آموخته اند؟
فكر مي كنم، رسانه هاي جهان مي خواهند به همان شيوه هاي آگاهانه خود بازگردند. اين دارويي بسيار قوي است. اما درسي كه تا اينجا آموخته ايم، اين است كه بايستي استدلال قوي تري براي متقاعد ساختن رسانه ها براي كار در جهت علائق مردمي و آنچه كه از آن به عنوان بازارهاي مالي و امنيتي نام مي بريم، ارائه دهند.
اين تئوري پوچي كه مي گويد جهان مي تواند بدون حاكميت فعاليت كند، به بهترين وجه اكنون خود را نمايانده است. وجود نيروهاي حاكم و امنيتي در افغانستان و بعضي كشورها و حتي براي نظارت بر بازار رسانه ها ضروري است. نه به اين خاطر كه به ما بگويد چه كاري بايستي انجام دهيم، بلكه براي تضمين اينكه آنچه را كه لازم است، بتوانيم بيان كنيم ـ درست مانند اعمال رسانه ها و شهروندان در جهت جلوگيري از شرارت و بدجنسي هاي شركت هاي رسانه اي ـ و يا حتي اعمال فشارهاي قوي تر براي آنكه بررسي كنيم، ببينيم هنگامي كه صحبت از رسانه ها مي شود، دولت چگونه از منافع ملي دفاع خواهد كرد.
نيوزويك

عادت به خشونت
005245.jpg
يوآنديس نيكلاس
بازي هاي ويدئويي و بي اعتنايي نسبت به خشونت، آيا اين دو با هم در ارتباط اند؟ پيش از آنكه بخواهيم در رابطه با اين موضوع كه آيا حساسيت زدايي و بي اعتنايي نسبت به خشونت و بازي هاي ويدئويي، به گونه اي با هم در ارتباط هستند يا خير، تصميم گيري كنيم، در ابتدا بايد شرح دهيم كه به طور كلي منظورمان از «بي اعتنايي نسبت به خشونت» چيست؟
وقتي مي گوييم جوانان كم كم حساسيت خود را نسبت به خشونت از دست مي دهند، منظورمان اين است كه افراد جوان و نوجوان، به تدريج بر اثر تماشاي صحنه هاي خشن تحريك نمي شوند و در كل، گويي تماشاي صحنه هاي خشونت بار، تاثيري در آنها ندارد. قوي ترين استدلال در اين خصوص اين است كه كودكان اغلب، صحنه هاي خشونت بار را به عنوان نوعي بازي يا صحنه تماشايي تلقي كرده و تا حدودي در برابر ترس ناشي از تماشاي خشونت، مصونيت پيدا مي كنند و در نتيجه حساسيت خود را نسبت به درد و رنج ديگران از دست مي دهند.
حتي ممكن است خشونت را به عنوان تنها راه چاره براي حل درگيري ها و دعواها قبول كنند و همين موضوع سبب مي شود، نسبت به ديگران، رفتارهاي خطرناك و خشني (خشونت باري) از خود بروز دهند. به نظر مي رسد، در ارتباط با تاثيرات ناشي از تماشاي خشونت بر روي افراد جوان و نوجوان، هيچگونه اختلاف نظري وجود نداشته باشد.
اكثريت دانشمندان به اتفاق بر اين باورند كه قرار گرفتن مداوم در معرض خشونت، تاثيرات منفي و ناگواري از خود به جاي خواهد گذارد. و اين تاثيرات منفي كه ناشي از در معرض خشونت قرار گرفتن است، سبب حساسيت زدايي و بي اعتنايي نسبت به خشونت مي گردد. به هر حال، از آنجايي كه اين موضوع، عمدتاً به بازي هاي ويدئويي مربوط مي شود، هيچكس به درستي تفاوت ميان خشونت واقعي و خيالي و يا شبيه سازي شده را تشخيص نمي دهد. آيا واقعاً كسي اين موضوع را باور مي كند، نوجواني كه به هنگام تماشاي كتك خوردن بي رحمانه ديگران، مي خندد، به هنگام كتك خوردن مظلومانه مادر از پدر، همانطور بي تفاوت به تماشا مشغول شود؟ آيا واقعاً در چنين موقعيتي، نوعي بي تفاوتي انتخابي در وي به وجود نمي آيد؟
همچنين گرايش در اين قشر به وجود مي آيد كه مسائل بسيار پيچيده اي را كه سازنده شخصيت اوست، خيلي ساده و پيش پا افتاده تصور كند، به اعتقاد من حساسيت، جزء لاينفك وجدا نشدني از شخصيت يك فرد است و چيزي نيست كه بتوان از طريق عوامل نفوذي خارجي آن را به شخصيت فرد افزود. حتي نمي توان آن را از شخصيت فرد جدا كرد. حساس بودن يا نبودن به عوامل بي شماري بستگي دارند كه چگونگي ساختار شخصيتي فرد را مي سازند. پس بنابراين بي اعتنايي يا حتي ستيزه جويي، چيزي فراتر از قرار گرفتن در معرض خشونت است. به هر حال، اين خشونتي كه ما درباره آن صحبت مي كنيم، خواه خيالي باشد و يا شبيه سازي شده، هميشه در دسترس همه بوده، ادبيات، شعر، فيلم و سينما، فيلم هاي تلويزيوني، بازي ها و تمامي اشكال گوناگون هنر، همگي پر از مضامين خشونت بار است. از هومر كه استاد خلق صحنه هاي خشونت بار است گرفته تا شكسپير و فيلمسازان معاصر، همگي آن چنان ما را در معرض خشونت قرار داده اند كه در حال حاضر، همگي ما بايد از خود نوعي بي اعتنايي نشان دهيم. آيا واقعاً همينطور است. از آنجايي كه ستيزه جويي و رفتارهاي خشن تا حدودي به خشونت در رسانه ها مربوط مي شود، نمي توان از استدلال بهتري استفاده كرد. ستيزه جويي و پرخاشگري، موضوعي آموختني نيست. بلكه واكنشي غريزي است در برابر خطرات ترس آور يا واقعي، خطراتي كه ممكن است زندگي و خوشبختي يك فرد را با مخاطره مواجه كنند.
شيوه تفسير آن، اساساً به سطح فرهنگي خود فرد بستگي دارد. هر چه فرهنگ شخص پايين تر باشد، احتمال اينكه خشم خود را به صورت استفاده از نيروي فيزيكي بروز دهد، بيشتر است. و در اينجا است كه اين افراد در به كارگيري و استفاده از تكنيك ها و حقه هاي جديد مبارزه، از ستيزه جويي استفاده مي كنند. به هر حال اين قبيل افراد به هر صورت ممكن، اين نوع اطلاعات را كسب خواهند كرد، حتي اگر به وفور در رسانه ها عرضه نگردد. اما هنوز هم، تقليد از اعمال خشونت بار، دليل بروز ستيزه جويي و پرخاشگري نيست. به عبارت ديگر، آن دسته از مردم كه فرهنگ بالاتري دارند، در رويارويي با موقعيت هاي پرتنش و برخورد، از منطق و استدلال بهره مي گيرند. اين افراد، دلايل كمتري براي بروز رفتارهاي خشن، آن هم در شرايط سخت و پرتنش ارائه مي دهند.
بازي هاي ويدئويي، گرچه رسانه اي بسيار جوان و نوظهور هستند، اما در ميان كودكان، نوجوانان و حتي بزرگسالان از محبوبيت خاصي برخوردارند. اين رسانه، با وجود فرهنگ پايين خود، توانسته در برطرف ساختن يك نياز يا ضرورت، خدماتي را ايفا كند - و اين چيزي نيست به غير از نياز به جايگزين ساختن فعاليت هاي فيزيكي از دست رفته در جامعه مدرن تكنولوژيكي - درواقع بازي هاي ويدئويي، آن دسته از فعاليت هاي فيزيكي را شبيه سازي مي كنند كه در آنها بازي كننده فقط از نيروي ذهني خود استفاده مي كند و نيروي ماهيچه اي در آن نقشي ندارد. همه نوع فعاليتي در اين بازي ها يافت مي شود. اما اصل موضوع بحث ما درباره خشونت، مخصوصا در بازي هاي جنگي است. بازي هايي چون: جنگنده خياباني، نينجاي مبارز، بيگانه، شكست مرد مسلح و... در تمامي اين بازي ها، از بازي كننده خواسته مي شود كه بجنگد، كلك و حقه سوار كند، و در برابر دشمن از خود دفاع نمايد. دشمن هم معمولاً يك انسان است (سرباز، جاسوس، دزد، شواليه و حتي افراد شرور). اما اين انسان ها اغلب به صورت موجود خارجي، روح، موجودات فضايي و يا ديگر موجودات ترسيم مي شوند. از تمامي اشكال مبارزه استفاده مي شود: ورزش هاي رزمي، اسلحه نبرد، نبرد هوايي، نبرد دريايي، نبرد فضايي، و هر چيز ديگري كه بتوان تصور كرد. تا اينجا كه ربطي به خشونت نداشت.
خشونت يعني صدمه زدن، درد و رنج ايجاد كردن و چنين عناصري در بازي هاي ويدئويي وجود ندارند. درد و رنج در اين بازي ها هرگز نشان داده نمي شود و قرباني، قرباني ممكن است كاملاً از بين برود و دوباره بدون هيچگونه صدمه اي به مبارزه ادامه دهد. شخصيت ها هرگز به دنبال واقعيت نيستند، خواه به صورت فني و تكنيكي و خواه به صورت معيارهاي هنري. آنها ماهيت حقيقي ندارند و فاقد هرگونه احساس و انگيزه مي باشند. آنها بيشتر تداعي كننده يك اسباب بازي هستند تا يك موجود زنده. پس بازيگر هرگز نمي تواند با احساس وارد بازي شود.
براي او جنگ و مبارزه، تمرين و تكراري است براي بروز واكنش هاي سريع، دقت عمل، استراتژي و ديگر مهارت ها. همه چيز در مهارت و استعداد و استفاده از تجربيات خلاصه مي شود. و اين فراتر از تماشاي يك فيلم سينمايي است. درواقع بازي براي بازي كردن است نه براي تماشا كردن. در يك فيلم سينمايي، تصاوير، رنگ ها، حركت، سرعت، صدا و موسيقي و جلوه هاي ويژه به تصوير كشيده مي شوند و قطعاً در اين ميان خشونت نقشي ندارد. بنابراين جوانان به سادگي تصور مي كنند كه اين خشونت و ستيزه جويي فقط نوعي بازي يا منظره تماشايي است و در حقيقت همينطور هم هست. درواقع نيت اصلي بازي كننده عادت كردن يا بي اعتنايي به خشونت، بر اثر تماشاي بيش از اندازه آن نيست.

خبرهاي رسانه اي
سهم زنان در بخش هاي خبر راديويي
نتايج تحقيقي كه چندي پيش توسط دانشكده خبرنگاري ميسوري صورت پذيرفته، نشان مي دهد، ميزان مشاركت زنان در اتاق هاي خبر راديويي، بسيار ناچيز است. براساس اين بررسي، زنان هنوز هم كمتر از يك سوم نيروي كار در اتاق هاي خبر راديو را تشكيل مي دهند. از ميان نمونه هاي آماري جمع آوري شده، كمتر از يك چهارم سهم سمت مديريت اتاق خبر به زنان اختصاص دارد. در سال هاي دهه ،۱۹۹۰ در اين ميزان، تغيير چنداني مشاهده نمي شود و حتي در برخي موارد (سال هاي ۹۴ - ۱۹۹۰) در بخش مديران خبر و خبرنگاران با كاهش نيز مواجه بوده است. (۹ درصد در سال ۱۹۹۰ ، ۲/۶ درصد در سال ۱۹۹۳ و ۲/۶ درصد در سال ۱۹۹۴) درصدهاي به دست آمده در سال هاي مختلف داراي تغييرات چشمگيري نبوده و تغييرات موجود نيز، احتمالاً به ضريب خطاي آماري مربوط مي گردند. نويسنده مقاله، پژوهش و بررسي سراسري (در كشور آمريكا) در اين زمينه را از سال ۱۹۶۲ آغاز كرده كه آخرين آنها به اواسط سال ۱۹۹۴ باز مي گردد. اين تحقيق حاصل بررسي و جمع آوري ۸۳۰ نمونه آماري جمع آوري شده از تقريباً ۶۶۴۰ (شش هزار و ششصد و چهل) ايستگاه راديويي تجاري و خصوصي به همراه كاركنان آنها است.
در اين تحقيق، در بخش هايي كه ايستگاه هاي راديويي AM و FM آنها، مشتركاً از يك اتاق خبري استفاده مي كردند، در نمونه گيري آماري تنها يكي از ايستگاه ها در نظر گرفته شده است. از هر چهار سرپرست اتاق خبر، يك نفر به زنان اختصاص دارد. در اين ميزان طي سال هاي دهه ۹۰ تغيير چنداني مشاهده نمي شود. (۴/۲۵ درصد در سال ۱۹۹۰ ، ۳/۲۶ درصد در سال ۱۹۹۳ و ۶/۲۶ درصد در سال ۱۹۹۴) اما تعداد بسيار كمي از اين زنان، از گروه هاي اقليت هستند و اين ميزان طي سال هاي آتي كمتر نيز مي شود (۹ درصد در سال ۱۹۹۰ ، ۲/۶ درصد در سال ۱۹۹۳ ، ۳/۶ درصد در سال ۱۹۹۴). و بدتر از همه آنكه تعداد زنان سرپرست اتاق خبر طي سال هاي ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ با كاهش چشمگيري نيز مواجه بوده است.
نتيجه گيري: هيچ گونه دليل آشكاري براي پيش بيني تغييرات چشمگير در اتاق هاي خبر راديويي وجود ندارد. احتمالاً درصد مشاركت زنان در جايگاه ها و مشاغل مختلف خبر داراي افزايش خواهد بود. اما هر گونه افزايش حضور اقليت ها در گروه هاي خبري بعيد به نظر مي رسد. از جمله عوامل اين كاهش، حقوق ناچيز در بخش هاي خبر راديويي است. در مقايسه با تلويزيون، اكثر خبرنگاران و كاركنان راديويي، تحصيلات دانشگاهي بهتر دارند - اما به ندرت، افراد ترجيح مي دهند كه تخصص و مهارت را قرباني درآمد ناچيز حاصل از كار راديويي بنمايند.

حمله به خبرنگاران در جنوب آسيا
براساس دو گزارش تحليلي منتشر شده توسط فدراسيون بين المللي خبرنگاران، با گسترش خشونت در جنوب آسيا و حمله به رسانه ها، هر روزه بيش از پيش، جان خبرنگاران در خطر مي افتد. در اين گزارش، با ذكر جزئيات، حملات وارده به رسانه ها در كشورها و مناطق مختلف از قبيل بنگلادش، هندوستان، نپال، پاكستان و سريلانكا، آمده است: «بيش از گذشته، شاهد گروه هايي از مخالفان در اين مناطق هستيم كه مخالف آزادي مطبوعات و خبرنگاران هستند. گروه هايي چون دولت ها، شورشيان، تروريست ها، مقامات فاسد دولتي، جنايتكاران، باندهاي تبهكاري و اصول گرايان افراطي.» در يكي از اين بررسي ها كه توسط «خبرنگاران بدون مرز» و با عنوان «وخامت آزادي مطبوعات در سال ۲۰۰۲» صورت گرفته به موارد بي نظيري اشاره شده است. از جمله، «دولت ملي گراي هندوستان، با بازداشت افتخار گيلاني خبرنگار روزنامه كشمير و آزار و شكنجه كاركنان وب سايت خبري Tehlka.com ثابت كرده است كه تحمل خبرنگاران آزاد و پرسشگر را ندارد.» اين وب سايت خبري، درباره فساد در ميان مقامات ارشد دولتي و سياستمداران در سال ،۲۰۰۱ خبر داده بود. اما اندكي بعد كاركنان آن از سوي ماموران امنيتي هندوستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حاميان مالي آن به زندان افتادند.
در حال حاضر، اين وب سايت با بحران شديد اقتصادي روبه روست. به گزارش برخي منابع آگاه، دولت اين كشور با خالي كردن حساب هاي اين موسسه، سعي دارد كه آن را براي هميشه از صحنه حيات خارج سازد. چندي بعد گيلاني كه به خاطر اخذ اطلاعات و مدارك از شبكه اينترنت (دولت مدعي است كه اين اسناد محرمانه هستند) به زندان افتاده بود، متعاقب تلاش گروه هاي رسانه اي، آزاد شد. به گزارش فدراسيون بين المللي خبرنگاران، عنوان هايي چون «سركوب مطبوعات، و يا رسانه هاي آسياي جنوبي زيرآتش» تنها نمايانگر افزايش خشونت بر عليه رسانه ها در كشورهاي آسياي جنوبي است. «... در دوران خشونت هاي مدني يا ناآرامي هاي سياسي، اغلب خبرنگاران، اولين كساني هستند كه از وخامت اوضاع آسيب مي بينند.» در يك دهه گذشته، در سراسر كشورهاي آسياي جنوبي، ناآرامي هاي بسياري رخ داده كه علاوه بر صدمات فيزيكي، امنيت جاني آنها در قبال گفتن حقايق را نيز به خطر انداخته است. اين گزارش مي افزايد، فرهنگ سياسي خشونت و مصونيت منجر به ايجاد شرايطي شده كه در آن بيان هرگونه مخالفت، واكنش هاي مخاطره آميزي را به ارمغان خواهد آورد. و در پايان تأكيد مي كند، «دولت ها بايد انعطاف پذيرتر باشند، آنها بايد به حقوق دموكراتيك احترام بگذارند، هرگونه حمله به خبرنگاران بايستي مورد بررسي و پيگيري قرار گيرد. در اغلب موارد همدستي برخي مقامات در حمله به رسانه ها قابل تامل و بررسي است.»
One World

عرب ها به دريا مي زنند
چندي پيش، دكتر نظر توفيق، دبيركل سازمان منطقه اي حفاظت از محيط زيست در درياي سرخ و خليج عدن (PERSGA) اعلام كرد كه درصدد تاسيس يك شبكه رسانه اي گسترده در جهت حمايت از تلاش هاي اين سازمان براي حفاظت از محيط زيست و منابع دريايي و آبزيان منطقه مي باشد. اين شبكه ارتباطي MERSA (يا شبكه رسانه اي براي حفاظت از محيط زيست درياي سرخ وخليج عدن) نام گرفته است. اين تصميم حاصل نتيجه گيري پاياني از كارگاه پنج روزه اي است كه از سوي رياست اين سازمان واقع در جده و با مشاركت خبرنگاراني از اردن، جيبوتي، مصر، سومالي و سودان، يمن و عربستان سعودي برگزار شده بود. دكتر توفيق ضمن تاكيد بر اهميت تاسيس چنين رسانه اي، آن هم بر پايه افزايش دانش زيست محيطي در ميان مردم، خاطرنشان مي سازد كه بايد تمامي تلاش ها در جهت ترغيب مردم براي مشاركت در توسعه پايدار و حفاظت از منابع طبيعي درياي سرخ و خليج عدن صورت پذيرد.
005235.jpg

در عين حال بر اهميت نقش رسانه ها به عنوان پلي ارتباطي ميان مسئولان و مردم در نيل به اهداف مشترك، كه همان حفاظت از محيط زيست دريايي مخصوصاً در رويارويي با خطرات ناشي از آلودگي، تجهيزات توريستي و صنعتي، و نيز ماهيگيري زياد از حد (و در خطر انداختن نسل ماهيان) است، تاكيد نمود طي ۵ روز برگزاري اين كارگاه آموزشي، خبرنگاران شركت كننده ضمن صحبت و گفت وگو با متخصصان زيست محيطي، جنبه هاي متفاوت اين خطرات، پيامدهاي منفي و ضرورت همكاري رسانه اي در اين زمينه را مورد بررسي قرار دادند. هدف اصلي از اين اقدام، انتقال پيام هاي ضروري به مردم و مسئولان تصميم گيرنده است تا به هنگام نياز، اقدامات لازم در جهت كنترل و مهار اين خطرات اتخاذ گردند.
در عين حال در اين كارگاه آموزشي ساخت يك Kit كيت رسانه اي براي خبرنگاران درگير و اعضاي آينده شبكه مورد بحث قرار گرفت. اين كيت شامل تمامي اطلاعات ضروري درباره درياي سرخ و خليج عدن خواهد بود. وب سايتي نيز به همين منظور در آينده اي نزديك در جهت تبادل اطلاعات، همكاري و هماهنگ سازي تمامي تلاش هاي زيست محيطي ميان پرسنل رسانه اي، و سازمان هاي منطقه آغاز به كار خواهد نمود. شاهزاده تركي بن ناصر رئيس سازمان هواشناسي و محيط زيست عربستان نيز ضمن ملاقات با خبرنگاران بر اهميت ضرورت افزايش آگاهي هاي عموم مردم و بهبود همكاري ميان كشورهاي عضو PERSGA (شامل اردن، جيبوتي، مصر، سومالي، سودان، يمن و عربستان سعودي) تاكيد كرد.

رسانه هاي عراق به خط مي شوند
با سرنگوني رژيم صدام و رفع محدوديت هاي قانوني حاكم بر رسانه ها، خبرنگاران و مطبوعات و رسانه هاي اين كشور توانستند آزادي مطبوعات را تجربه كنند. اما اين شادي چندان هم دوام نياورد. نيروهاي ائتلافي و اشغالگر درصدد تعيين دستورالعمل و قانوني براي فعاليت مطبوعات و رسانه ها در اين كشور هستند. آنها مي گويند كه هدف ارائه اين قانون جلوگيري از سخنان تحريك كننده و تلاش هايي است كه مانع تشكيل جامعه اي مدني مي گردد، و مي افزايد: «اين كشور هنوز آمادگي پذيرش مطبوعات آزاد را ندارد. نيروهاي آمريكايي حق دارند كه نسبت به بي ثباتي در عراق نگران باشند. اعتقادات قبيله اي سبب تقسيم كشور به دو بخش اكثريت شيعه و اقليت سني، عرب، كرد و اقليت هاي كوچكتر شده است. علاوه بر اينكه، اين گروه ها شديداً از اشغالگران آمريكايي ناراضي هستند.» به همين منظور وزارت امورخارجه آمريكا، هفته گذشته از كليه خبرنگاران و دست اندركاران رسانه اي خواسته است كه ضمن حضور در آتن، پايتخت يونان، درباره طرح پيشنهادي آمريكايي براي خبرنگاران عراقي، رسماً اظهارنظر كنند.
هيچگونه اطلاعاتي درخصوص جزييات طرح منتشر نشده است، اما خبرنگاران عراقي از اينكه تصويب اين طرح ممكن است به سانسور مجدد در مطبوعات منجر شود، اظهار نگراني كرده اند. در زمان حكومت صدام حسين، تمامي رسانه ها از سوي دولت شديداً كنترل مي شدند و هرگونه تخطي از مقررات قانوني با مجازات شديد مواجه مي شد. اما پس از فروپاشي اين رژيم، روزنامه ها و رسانه هاي جديدي سر برآورده اند و خيابان ها سرشار از منابع اطلاعاتي است كه بعضي مردم را به مقاومت و يا حتي خشونت دعوت مي كنند. و اكنون ظاهراً آمريكا از اين آزادي مطبوعات نگران است. خبرنگاران و سياستمداران عراق پس از جنگ مي گويند، انتقاد از مسئولان و حاكمان يكي از اصول بنيادين دموكراسي است. اما نيروهاي ائتلافي ابراز مي دارند كه هيچگونه تلاشي در جهت مسدود كردن راه انتقاد از مسئولان صورت نخواهد پذيرفت. براي مثال، يكي از تلويزيون هاي عراق، كه تحت نظارت اشغالگران فعاليت مي كند، در چندين برنامه، عملكرد نيروهاي نظامي را زير سوال برده است. اما خبرنگاران عراقي معتقدند، اين قانون يادآور سال هاي اختناق و سركوب در گذشته است كه رسانه ها شديداً از سوي وزارت اطلاعات و عدي پسر ارشد صدام حسين كنترل مي شدند.

رسانه
ادبيات
اقتصاد
ايران
تكنيك
جامعه
زمين
شهر
علم
كتاب
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  تكنيك  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |
|  علم  |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |