سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۰۷ - July . 15, 2003
موسيقي
Front Page

گفت و گو با مهدي آذر سينا به بهانه انتشار رديف ميرزا عبد الله با كمانچه
كه به جان دادمش آب
004095.jpg
مهدي آذرسينا دانش آموخته استادان رحمت الله بديعي و علي اصغرخان بهاري كه آشنايي با نورعلي خان برومند را اتفاقي مبارك در زندگي هنري اش مي داند، از جمله هنرمنداني است كه تسلط و اشتهار در موسيقي را موجب بي نيازي و استغنا از تلمذ و تحقيق و تعليم در رشته هاي ديگر، نمي داند و خوشبختانه همفكران او روزافزونند و در كارنامه هنري او آثاري چون سخن تازه، چليپا، مال كنون، سياوشانه، سياه مشق،... و كتابهايي در باب كمانچه و كمانچه نوازي و پيركمانچه ايران (استاد بهاري) وجود دارد، نوازنده و آهنگ سازيست اصول گرا و معتقد و متكي بر فرهنگ ريشه دار و غني صوتي ايراني مبتني بر ظرايف و دقايق موسيقي رديف ايران زمين با نگاه و نگرش جدي و تعصبي مثبت بر اصالت و عمق موسيقي ايران كه همچون بسياري از اهل موسيقي بر حرمت موسيقي تأكيد و اصراري جالب توجه دارد. او اعتلا و ارتفاع و ژرفاي موسيقي را دليل حرمت مي داند و به لحاظ نفاست و قداست موسيقي اصيل ايراني معتقد است كه تنها محرمان و اهالي دل و درد شايسته دم زدن و قدم زدن در فضاي اهورايي موسيقي نجيب و شريف ايراني هستند. به تازگي آلبومي كه شامل ۶ نوار و حاوي كمانچه نوازي رديف ميرزا عبدالله به روايت مرحوم برومند است، توسط انتشار سروش به بازار نشر و نوا ارائه شده است و حقير به دليل اعتقاداتش و سخت گيري هاي او نسبت به اجراي صحيح و سالم موسيقي (بويژه كار مزبور كه جنبه آموزشي و آكادميك دارد) انتظار اجرايي خشك و كم روح و مدرسه اي و بدون ظرايف و ملاحت در ذهن داشتم، اما پس از شنيدن صداي اولين آرشه ها، نواي ناميراي دلنشين و دلكشي كه راوي قرن ها رنج و شادي و بيم و اميد هنرمند ايراني است با پيوند فرخ زخم و زخمه در تبلور حس و عاطفه و دست مهربان ناز و نوازش را بر طفل سيم گيسوي كمانچه مي كشيد، مرا از ذهنيت قبلي بيرون آورد.
شكوه شكوه هاي آرشه از سيم
رهايم ساخت از اقنوم و از اقليم
با وجود تأخير بسيار در عرضه مجموعه نوارها به دوستداران هنر و اهل فرهنگ، بايستي اشاره كنم كه مجموعه يادشده به همراه كتابي كه حاوي نگارش نتها و علامات و مقدمه و... است، مي تواند مآخذي معتبر و اساساً به عنوان مرجع رديف ميرزا عبدالله براي كمانچه قرار گيرد.
* لزوم نوشتن و نواختن رديف هاي بيشتر چيست؟-
- اينكه چه كسي شاگرد كلاس رديف است و توانش در گرفتن مطلب چيست بسيار تعيين كننده است. در شرايط درست استاد ظرايف و پي و بست هاي رديفي را كه درس مي دهد تشريح مي كند، اما اين شاگرد است كه در نهايت دريافتي را خواهد داشت و اينكه جمله هاي صيقل خورده و پرداخته رديف با چه هيبتي و با چه نظمي و حس و حالي در ذهن شاگرد بنشيند، مسأله مهمي است. يقيناً شاگردي كه از وزن و رقص اصوات در شكل گيري يك زنجيره يا يك گوشه، چيزي دستگيرش نشود درك و روايتي درست از رديف نخواهد داشت. مي دانيد رديف در جدول هاي دو چهارم و سه چهارم و هفده شانزدهم... نمي گنجد. ظاهراً فارغ از اين قيد و بندهاست، ولي در اصل نظامي بسيار حساب شده و دقيق دارد كه تنها مي شود فهميد چندان شرح دادني نيست.
پس اول اينكه نوشتن رديف و روايت آن با هر سازي كه هست كاري است كارستان و كار كتابسازان و آرتيست هاي بساز و بفروش سفره خانه اي نيست كه نوشته هاي آقاي ژان دورينگ را يا آقاي داريوش طلايي را دستكاري بكنند و به نام رديف جديد ارائه كنند و ديگر اين كه شعور موسيقايي روايتگر در اينجا تعيين  كننده است.
* رديفي كه شما نوشته ايد طبيعتاً  سازي است و براي سازهاي كششي.در اين باره بگوييد.
- بحث رديف  سازي و آوازي و مضرابي و كششي تا حد زيادي براي جنجال هاي سرگرم كننده و به بيهودگي و بطالت كشاندن فرصت اهل موسيقي مناسب است. بعد از حدود۴۰ سال كه بر سر انتخاب يك ريشه و الگوي ارزشمند براي موسيقي اصيل ايران تلاش شده است و فرقه هايي هم بدشان نيامده است كه اين بلاتكليفي و سردرگمي براي موسيقيدان جست وجوگر باقي بماند، امروز مي بينيم كه رديف ميرزا عبدالله مقبول طبع اغلب موسيقيدانان شده است. محققين و هنرجويان انديشمند موسيقي ارزش ايجاز و الماس گونگي اين رديف را چشيده اند و اما تاكنون هر چه كه از طريق شاگردان مكتب برومند نقل شده يا نوشته و اجرا شده است، به دست نوازنده هاي سازهاي مضرابي بوده است و اين بار من كه خود از شاگردان مستقيم جناب برومند بوده ام،با درك و دريافتي متفاوت اين رديف را به مدت ۳۰ سال آموخته ام، اجرا كرده ام و براي نواختن با ساز كمانچه پيراسته و پرداخته كرده ام و روايت ديگري را تقديم داشته ام.
اين رديف از نگاه و فهم خطي است نه نقطه اي و در اينجا نحوه به هم پيوستن برش ها و تركيب نت ها، بيان ديگري از ريتم در هم تنيده فراز و نشيب هاي اين رديف، فهميدن ديگريست از حس و حال اين رديف. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. اين رديف اگر چه به ظاهر براي كمانچه و ويلن و يا ديگر سازهاي كششي مناسب تر به نظر برسد و نغمه نگاري  هم بر مبناي كوك اين سازها صورت گرفته است ولي براي تمام كساني كه مي خواهند رديف روايت آقاي برومند را بشناسند اعم از نوازندگان سازهاي مضرابي و حتي آوازخوانها بررسي اين رديف ضرورت خواهد داشت. مطالعه مقدمه نسبتاً مفصلي كه نوشته ام اين مطلب را روشن تر خواهد ساخت.
* اجراي شما صرفاً آموزشي است؟
- من البته رديف نوازي كرده ام و لحظه اي خارج از آنچه به عنوان رديف مي شناسم اجرا نكرده ام ولي اصل مطلب اينجاست كه اساساً اين رديف شنيدني است و من سعي كرده ام كمانچه من اينچنين باشد، رديف تراشيده ترين، موزون ترين و دل انگيزترين نغمه هاي موسيقي اصيل و انديشمندانه ايران است.
* همه رديف ها را اجرا كرده ايد؟
- بله .تمام دستگاهها و آوازها و ضربي ها را در ۶ كاست يك ساعته اجرا كرده ام.
* از كارهاي در دست اجرا بگوييد.
- بعد از اجراي كار گروهي چهارگاه با نام «سياوشانه» با آواز خواننده ۲۰ ساله آواز ايران عليرضا شاه محمدي، مجموعه شور را با نام «سياه مشق» براي انتشار به شركت مشكات داده ايم. اين بار با آواز شاه محمدي ۲۲ ساله.
تصميم دارم همايون را با اين گروه و همخواني سپيده رئيس سادات و مهدي آذر سينا اجرا كنم و تصميم دارم اگر آقاي شهرام ناظري از كار سفرها و كنسرت ها فراغتي پيدا كند ، مجموعه ناتمام راست پنجگاه را كه ۱۲ سال پيش آغاز كرده ايم تمام كنيم.به قول نيما :
نازك آراي تن ساق گلي كه بجانش كشتم و بجان دادمش آب
اي دريغا به برم مي شكند
* نگاه شما به موسيقي جدي چگونه است؟
منظورم از موسيقي جدي هنري موسيقي اي است كه براي لحظه به لحظه اش بايد زحمت كشيد. طرح اوليه كار، انتخاب محمل مناسب براي تأثيري كه در نظر است، انتخاب شعر يا كلام مناسب براي كل كار، در نظر گرفتن نكات فني و ارزشي موسيقي مورد نظر و تكيه بر اصالت در حالي كه اسير آن نيستي، ابداع و نوآوري بي  آن كه به دام لغزش هاي پست ذوقي و يا آرتيست  بازي هاي بي سر و ته بيفتي، مقوله هاي زيادي هست كه براي عرضه يك كار حساب شده و داراي فرم و يكدست بايد به آنها توجه داشت.
در يك كار گروهي موسيقي، هيچ يك از اجراكننده ها را نمي توان دست كم گرفت. البته طبيعي است كه نقش ها متفاوت و اصلي و فرعي است، براي مثال نقش خواننده بسيار مهم است.
من در كارهايم آوازخوان را در خدمت شعر تصور نمي كنم، برخلاف آنچه كه اين روزها و از گذشته هاي دور هم سعي بر القاي اين تفكر داشته اند كه آوازخوان بايد شعر را تحويل بدهد آقا! و در اين طرز تفكر اصلاً خواندن بدون شعر مطرح نيست. اما من آواز را خلق نغمه هايي فني و زيبا مي دانم كه با ساز حنجره كه كامل ترين است اجرا مي شود و از كلام هم براي تأثير بيشتر استفاده مي كند و باز برخلاف همان نگاه پرتعصب  و جامد، به تحريرها و فنون مختلف زيبايي صدا در قسمت هاي بدون كلام اهميت زيادي مي دهم. در حالي كه تلفيق را هم نه در حد صرفاً  مناسب خواني شادي و غم بلكه در ظريفترين صورتهايش و در حرف به حرف كلام در نظر مي گيرم. ولي نه به خاطر كلام براي ارائه يك جمله موسيقايي درست و تأثيرگذار از طريق حنجره آواز خوان.
اين ترفندها را در تمام كار در تمام آوازها و تصنيف ها مي توانيد پيدا كنيد. زماني من مقاله اي در همين زمينه نوشتم كه در «ابرار هنري» چاپ شد و چند مقاله هم در اين اواخر در ماهنامه مقام. آن گفته ها را و همين نظريات را شما در قطعه «سياه مشق» ملاحظه مي كنيد. دو بيت شعر سعدي انتخاب شده (سلسله موي دوست...) شايد با۱۰ ملودي يا بيشتر اين بيت خوانده مي شود. همه اين ملودي ها براي خود زمينه اي اصيل و كلاسيك دارند، ولي هدف هر سه در هم رفتن ملودي ها و تداعي سياه مشق گونه اي است از موسيقي به همان صورتي كه در اصل سياه مشق در خوشنويسي مطرح است، به ندرت كلماتي سالم و كامل شنيده مي شوند. بنابراين، ضمن رعايت هزاران نكته تلفيقي شعر و موسيقي تلاش بر اين بوده است تا به بهانه شعر و ابزار شدنش يك موسيقي پر ازدحام ساخته شود، همان طوري كه در خوشنويسي شعر را به خدمت مي گيرند تا تصويري زيبا و هنري عرضه كنند.
مهارت آوازخواني در اينجا به خوبي مشهود است، نوازنده هايي كه در گروه نوازي ها همكاري كرده اند به كمال از عهده برآمده اند و هيچ لحظه سبك و بي مغزي در اجرايشان ديده نمي شود.
تمام كار آهنگسازي شده و حتي يك جمله از آثار گذشتگان استفاده نشده است و اگر محض معرفي كار تلقي شود، عرض مي كنم كه مثل تمام كارهاي ديگر من كمترين تأثيرپذيري از دو سه نفر آهنگساز مطرح موسيقي دستگاهي ايران در آن نيست. اتفاقاً يكي ديگر از نشانه هاي موسيقي جدي همين است كه اين كار با حال و هواي امروز ساخته شده است و كلكي در كار نيست، از يادآوري و ايجاد خاطره استفاده نكرده است در ضمن شباهتي به برنامه گلها هم كه اين روزها بهشت گمشده بعضي هاست ندارد.
در مقايسه با كاست قبلي «سياوشانه» كه جنبه حماسي و عصياني و غرورآميز آن به تبع زمينه چهارگاهيش در نظر بود، جنبه هاي تغزلي و عاشقانه شور در اينجا مطرح است گلزار حسيني كه به خاطر گوشه حسيني و خصلت هاي عصياني آن رجزخواني ها خود را نشان مي دهد، در « به چنگ رودكي و توسن سمرقندي» به اوج مي رسد و در «غلام سنبل آن زلف ياسمن بويم» فروكش مي كند و در تغزل فراهم مي آيد.
عليرضا پور اميد

آشكار صنعت پنهان
004100.jpg
اسماعيل رمضاني
يكشنبه، ۱۸ خرداد. ساعت ۱۱ و ۲۳ دقيقه و ۲۳ ثانيه، خبري روي سايت ايسنا جلب نظر مي كرد: «يك شاگرد از بررسي شيوه نوازندگي استاد خود در كنسرواتوار تهران خبر داد.»
از تيتر خبر معلوم نبود كدام شاگرد؟ كدام استاد؟ اگر كسي كنجكاو نمي شد ( يا بيكار نبود)، به سادگي از كنار آن مي گذشت، اما تا رفع اين ابهامات يك كليك بيشتر فاصله نبود. متن اصلي را كه مي گشودي تازه اصل خبر هويدا مي شد: «سه شنبه ۲۰ خرداد ماه، برنامه پژوهشي، سخنراني، اجراي موسيقي و پخش فيلم با موضوع بررسي شيوه نوازندگي محمدرضا لطفي در كنسرواتوار تهران برگزار مي شود. مهران مهرنيا نوازنده و شاگرد لطفي با بيان خبر فوق به خبرنگار ايسنا گفت: «از ديد من لطفي...»
دو روز بعد سالن كوچك كنسرواتوار تهران مملو از دوستداران هنر و موسيقي بود. گويا تا به حال در آن سالن كوچك اين همه آدم هاي بزرگتر از آن جمع نشده بودند؛ علاوه بر مشتاقان تار و سه تار، بهزاد معافي سرپرست كنسرواتوار، پيروز ارجمند آهنگساز و موزيسين، يك نماينده مجلس، معاون پارلماني وزير ارشاد و مسئول سابق صدور مجوز مركز موسيقي نيز حضور داشتند.
پس از نمايش فيلم، مهران مهرنيا در ابتداي برنامه كمي تا مختصر درباره لطفي و ويژگي هاي شخصيتي و موسيقايي او گفت: به نظر من محمدرضا لطفي تركيب ايده آلي از تمامي نوازندگان پيش از خود است. او از درويش خان گرفته تا ني داوود، مجد و شهناز تركيبي شيرين و قابل توجه ايجاد كرده است. طوري كه در ابتدا به نظر مي آيد اين سبك نوازندگي خاص اوست. در حالي كه هيچ چيز ابداعي در نوازندگي او به چشم نمي خورد بلكه تركيبي ويژه از بهترين نوازندگان قبل از خود است. مهرنيا فارسي زبان بودن لطفي، تسلط كامل او بر رديف آوازي، دوستي و همنشيني او با شاعران و هنرمندان هم عصرش نظير هوشنگ ابتهاج و جديت و پشتكاري كه در يادگيري هنر موسيقي سنتي و اصيل ايراني از خود نشان داد را از جمله عوامل موفقيت لطفي در اين زمينه بيان كرد و از او به عنوان هنرمندي نام برد كه در اجراي موسيقي انديشيدن را فراموش نمي كند.
مهرنيا سپس با اشاره به اين كه لطفي به كارگيري تكنيك هاي غربي و ذهنيت ناشي از آن را از جمله خطراتي مي داند كه موسيقي سنتي ما را تهديد مي كند، سعي كرد گوشه هايي از بيات ترك را با ساز تار و مضراب هاي خاص آن به شيوه نوازندگي او به نمايش بگذارد.
در بخش دوم برنامه نيز پس از نمايش قسمت هايي از اجراهاي لطفي در خارج از كشور، مهران مهرنيا درباره سه تار و ويژگي هاي تكنيكي اين ساز نكاتي ذكر كرد و سپس با اشاره به اين كه لطفي در اجراهاي خود از برخي ريتم هاي خانقاهي استفاده مي كند و يا سه تار را به شيوه چگور و تنبور يا با مضراب تك سيم مي نوازد خاطرنشان ساخت: لطفي در عين حال كه به اصول سنتي موسيقي ايراني بسيار پايبند است، خود را يك بداهه نواز موفق مي داند و به همين خاطر انتشار صوتي و تصويري اجراهاي خارج كشور خود را در ايران به طور جدي دنبال نمي  كند. بنابراين در اين مورد نمي توان به كاست ها و يا CD هاي موجود او استناد علمي و منطقي كرد. او در همين زمينه براي دريافت شيوه هاي سنتي نوازندگي لطفي، علاقه مندان را به كاست «به ياد عارف» خصوصاً قسمت ماهور آن ارجاع داد.
پايان بخش اين قسمت نيز اجراي گوشه هايي در دستگاه شور «لا» كه لطفي آن را بسيار دوست مي دارد، با ساز سه تار بود كه به شدت مورد توجه حاضران قرار گرفت.
*
ساليان درازي است- بيش از دو دهه- كه از محمدرضا لطفي خبري نيست. هم از او خبري نيست هم درباره او خبري نيست اما هنوز نه تنها نسل پيشين كه نسل سوم ايران نيز او را مي شناسند و بسياري از نوازندگان جوان امروز مي خواهند مثل او ساز بزنند و اين از عجايب روزگار است كه نسل امروز ما هنرمندي را مي شناسد و از او تأثير مي پذيرد كه بيش از ۲۰ سال است در كشور برنامه اي نداشته است. به راستي راز و رمز اين آشكار صنعت پنهان را در چه بايد جست؟...

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |