سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۰۷ - July . 15, 2003
نگاهي نو به فرهنگي كهن
004090.jpg
فرش ايراني صاحب فرهنگي ناب و زيباست و انسان
گرفتار در هجوم تمدن اين زمان هر روزه نياز بيشتري
به اين هنرهاي انساني و زيبا پيدا مي كند
نگوييم كه فرش سنتي كهنه است و با آمدن تمدن و صنعت به ناچار رفتني است فرش با تمدن
چه كار دارد؟
در كدام دوره تاريخي در گذشته و حال و آينده بشر بدون فرش قابل تصور است؟
شيرين صوراسرافيل
سالهاي اندكي نيست كه علاقه و حساسيت و تعصب خود را نسبت به هنري كهن و با ارزش از دست داده ايم و به ياد نمي آوريم كه فرش دستباف، اين يادگار گذشتگان روزگاري چه نقشي در زندگي ما داشت. شايد بايد بپذيريم كه تصاوير فرشهاي آويخته بر ديوار كليساها و يا سالنهاي حكومتي در قرون وسطي و فرشهايي كه هديه دربار صفوي در مراسم عروسي پسر پادشاه لهستان شد و يا فرشهايي كه شاه طهماسب ارمغان مساجد نو ساخته استانبول در زمان حكومت عثماني كرد يادگارهايي مربوط به تاريخ است و نبايد فكر كنيم كه اين فقط نشانه هاي كوچكي از توانايي ارزشمندي بوده است كه ايرانيان داشتند و ما اكنون فراموش كرده ايم كه فرش در حيات اجتماعي ما چه نقشي داشت و چه پشتوانه اي به حساب مي آمد. قالي و قاليچه هاي زربفت كه فخر مكانهاي اشرافي بود و عنوان تاجر و دارنده فرش چه اعتباري به حساب مي آمد و چه آسان از ياد رفت كه چه بناهايي با بهاي فرش سر بر آسمان برداشت و چگونه فرش دستباف خرج عروسي و عزا و سفر حج مي شد و به عنوان مهريه و جهيزيه و شيربهايي به پيوندهاي ازدواج وزن و بها مي داد. جلوه جلال عروسي و عزا بر سينه ديوارها و پوشش تخته حوضخانه ها بود. روستاهايي كه با فرش حيات داشتند و روستايياني كه خرج سالانه خويش را با بافت قاليچه اي تأمين مي كردند و اين همه سواي آن شهرت و غروري است كه براي ايرانيان به عنوان بافندگان يكي از زيباترين و باارزشترين توليدات سنتي به ارمغان آورده بود. چرا چنين شد؟ چرا قدر آن را ندانستيم؟ يا حق اين بود كه اين داشته پر بهاي ملي را بدين روز افكنيم.
نگوييم كه فرش سنتي كهنه است و با آمدن تمدن و صنعت بناچار رفتني است، فرش با تمدن چه كار دارد؟ در كدام دوره تاريخي در گذشته و حال و آينده، بشر بدون فرش قابل تصور است. بازارهاي جديد و رقباي جديد و توليد كننده هاي جديد نيز همه حكايت از افزايش كاربرد فرش دارند. نگوييم كه كف پوشهاي متنوع مي توانند جاي فرش (فرش دستباف و يا فرش ايران) را بگيرند. آنها كه خواستار فرش ايران هستند مي دانند كه چه چيز مي خواهند. فرش ايران فقط كف پوش نيست، فرش ايران صاحب هويت و شناسنامه است و خواستاران هويت و فرهنگ همواره در جهان وجود دارند. فرش ايران صاحب فرهنگي ناب و زيباست و انسان گرفتار در هجوم تمدن اين زمان هر روزه نياز بيشتري به اين هنرهاي انساني و زيبا پيدا مي كند.   نگوييم رقبا، نگوييم تغيير ذوق و سليقه، نگوييم مشكلات گمرك، اين بهانه ها امروز كمتر راه به جايي مي برد و اين ما بوديم كه ارزش و اهميت هنر خويش را دست كم گرفتيم و اكنون بر فرش بحراني فروافتاده كه دور از انتظار نبود.
اما شايد اين اتفاق مباركي است در اين دوره سخت كه براي فرش دريچه هايي باز مي شود. دريچه هايي كه به همان دليل بي اهميت شمردن و بي بها شمردن فرش آنها را بر روي فرش ايران بسته بوديم. كمتر كسي مي داند كه پرويز تناولي در كنار هنر بي بديل مجسمه هايش پژوهشگر و گرد آورنده بخشي از زيباترين فرشهاي بومي و عشايري ايران است كه بعضاً آنها را در كتابها و يا در نمايشگاههايش عرضه كرده است. حسرتي است كه ما هرگز نتوانستيم و يا نخواستيم اندوخته ها و تجربيات هنرمنداني اينچنين را در حفظ و حمايت (يا حداقل جلوگيري از سقوط) فرش خويش بهره بگيريم.
اگرچه پرويز تناولي با سخنراني زيبا و تأثيرگذارش فرصتي بيش از آن جذاب پديد آورد كه از او گلايه اي داشته باشيم، در اينكه چرا تا به حال از اين دست سخنان بيشتر نداشته است ولي واقعاً جاي اين سؤال باقي است كه چرا بايد جامعه فرش از تجربيات بي نظير ديگر فرهيختگان وابسته به فرش محروم بماند. به هر حال اندوهي عميق است كه چرا هنرمندان و انسانهاي آگاه ديگري به ميدان نمي آيند تا شرح آن تأثيرات و عوالم زيبايي را كه از فرش دريافته اند بيان كنند. شك نداريم كه در اين سرزمين انسانهاي فرهيخته و هنردوست و هنرشناسي هستند كه به فرش عشق مي ورزند. عكاسان، سينماگران، نقاشان و حتي نويسندگان بسياري كه فرش دستمايه انديشه و ذهن آنان در كار هنري بوده است. حتي تجار و توليدكنندگان و مجموعه داران برجسته اي كه عشق و زيبايي را با گرد آوردن نمونه هاي بي همتايي از فرشهاي مناطق مختلف ايران معنا كرده اند. چرا اين افراد به ميدان نمي آيند؟ چرا در دفاع از فرش سخن نمي گويند آيا اين كوتاهي از آنان است يا از ما كه هرگز فرش را جز يك كالاي مصرفي تلقي نكرديم و يا از سياست و تجارت كه هرگز اجازه ندادند فرش از دايره محدود تجارت و صادرات فراتر رود. به هر حال شايد بحران پيش آمده را فرصتي تلقي كنيم براي زدن پلي بين نسل جوان و علاقه مندي كه به ميدان آمده و آمدن مشتاقانه آنان را در موزه معاصر براي شنيدن حرفهاي تناولي ديديم. به شرط آن كه تجار و خبرگان و آنان كه يادها و خاطرات باارزشي از بزرگان و فرش درخشان گذشته در خاطر دارند به ميدان  آيند و با زنده كردن سنت هاي شريفي كه در گذشته در جريان توليد اين فرش ها ديده مي شد عليه روشهاي توليد و تجارت نادرستي كه بر فرش ايران سايه افكنده اعتراض كنند.
اما دريغ است كه بازگشت به دردهاي فرش ايران ما را از پرداختن به جلسه پرشور و آموزنده پرويز تناولي دور سازد. جايي كه استاد از شور و عشقي كه در گرد آوري فرشهاي شيري و يا قاليچه هاي تصويري ياد مي كند، حق آن است كه به چهره دانشجويي كه همواره از فرش به عنوان سنتي كهنه و ورشكسته شنيده است بنگريم تا شگفتي و حيرت را شاهد باشيم و يا فقط تناولي بايد بگويد كه چگونه هنرمندان بزرگ خارجي از پيشروترين آنان در هنرهاي مدرن نظير «پل كله» و« موندريان» و« وازارلي» تا نسل اندكي قبل تر نظير سزان و ماتيس و گوگن چگونه حسرت مندانه در جاذبه نقوش دلفريب و رنگهاي زيباي مينياتورها و فرشهاي ايراني غوطه  خورده اند. زماني كه تناولي همراه با مجموعه فرشهاي شيري و گبه هايش از دنيايي ديگر و هنري ديگر سخن مي گويد، نسل جواني كه تا به حال ذهن او را با تابلوهاي رنگارنگ صدگره و فرشهاي لوكس و ابريشمين به عنوان هنر پر كرده اند، در مي يابد كه هنر در فرش چيست و چگونه يك هنرمند پيشرو و آگاه هنر را در قاليچه هاي كوچك پارچه اي بافته كه زيبايي آنها را بايد در فرهنگ و انديشه بافنده ساده عشايري جست وجو كرد و چگونه هنر ناب و ذهني عشاير بومي ايران به خوبي مي تواند با هنرهاي مدرن و انتزاعي پهلو زند و چگونه هماهنگي انديشه و احساس هنرمند روستايي، بدون نياز به نقشه اي از پيش ترسيم شده بر اساس احساس و تعريفي كه از يك طرح در خيال خود دارد نقشي خلق مي كند كه به خوبي مي توان آن را در كنار نقوش مدرن قرار داد. هنري كه از يك تعريف مطلق لوكس و اشرافي و پيچيدگي مربوط به ظرافت و نقش و رنگ فاصله اي به وسعت بي نهايت مي يابد. شيرهاي گبه ها بر قاليچه هاي كوچكي نشسته اند كه غالباً درشت باف و يا تعداد محدودي رنگ مي باشد و گاه حتي از بديهي ترين قوانين مربوط به ابعاد يعني نداشتن كجي و سره نيز بي بهره است.
به گفته استاد هنرمند اين بافته ها زاييده عشق و احساسند، احساسي كه هيچ ابا ندارد كه شير و شمشير با شكوه تاريخي و اسطوره اي را به سبك پيكاسو و دالي و هنرمندان آوانگارد ديگر با چشم هايي بر شانه و دست هايي بر پشت ببافد. البته اين تعريف اگر چه به تواناييهاي فرش ايران باز مي گردد، ولي زيباترين و دلپذيرترين فرشهاي روستايي و عشايري و به طور كلي بدنه اصلي ساختار قاليبافي ايران را مجموعه فرش هاي كوچك پارچه اي بايد دانست كه مفهومي از فرش يك منطقه تعريف مي كنند كه در ميان هزاران قطعه فرش به خوبي قابل شناسايي است.
ياد آوري آنچه در اين جلسه گذشت و احساس آن كه شايد اين جلسه آغازي باشد براي به سخن درآوردن ساير بزرگان و انديشمندان عرصه هنر ايران كه فرش بحران زده ايران به اين مباحث سخت نيازمند است و بي هيچ ترديدي گره كور فرش ايران را با يك همت جمعي با تحليل و بررسي تمام تواناييهاي هنري و اقتصادي و اجتماعي حل خواهد كرد. با سپاس از پرويز تناولي كه نظير تمام هنرمندان بزرگ، با فروتني خويش نشان داد كه در زمان نياز چه آسان با همه شهرت و اعتبار خويش براي دفاع از فرهنگ ملي به ميدان مي آيد، سپاسگزار او هستيم.

بررسي تمدن اورارتوها در گيلان
با آغاز دومين فصل كاوش در محوطه باستاني تول تالش واقع در چهل و دو كيلومتري جنوب غربي شهرستان تالش و در غرب دره كرگانرود جنوبي مربوط به عصر آهن (۸۰۰ قبل از ميلاد)، حضور تمدن اورارتويي و ساختارهاي فرهنگي منطقه به منظور تكميل فرضيه حضور اين تمدن در منطقه گيلان از سوي هيأت كاوش باستان شناسي سازمان ميراث فرهنگي بررسي مي شود.
محمدرضا خلعتبري سرپرست هيأت باستان شناسي با اعلام اين خبر گفت: سال گذشته و در ادامه كارهاي پژوهشي، گورستان باستاني مريان به منظور ارتباط سرزمين كادوسيان «كاتوزيان» باستان با تمدنهاي همزمان خود مانند اورارتوها، ماناها و نيز آشوريها مورد كاوش قرار گرفت.
به گفته وي با تداوم كار پژوهشي در اين محوطه فرضيه وجود امارات نشين هاي متعدد در دو سوي كرگانرود جنوبي تا مرز آذربايجان و مقاومت اين امارت نشينها در برابر تهاجمات دولتهاي مقتدر آن زمان نظير اورارتوها در منطقه غرب مطرح شد.
به دنبال طرح اين فرضيه اولين فصل كاوش در محوطه باستاني تول در غرب كرگانرود با آثار و قبوري از نوع چهارچينه سنگي و كلان سنگي در سال گذشته آغاز شد.
آثار مكشوفه شامل ظروف سفالين، ابزار و ادوات رزم از جنس مفرغ و آهن شامل سرنيزه، شمشير، خنجر، سرپيكان، زيورآلات از جنس طلا، نقره، عقيق، شيشه، خمير شيشه بيانگر اثبات اين فرضيه است.

كتاب شناسي حمام
004085.jpg
مجموعه «كتاب شناسي حمام» با اطلاعات متنوعي درباره حمام در ايران و ساير سرزمين هاي جهان منتشر شد.
اين مجموعه كه به «حمام» از زواياي «مردم شناسي»، «معماري و بافت مسكوني»، «پزشكي و بهداشت محيط»  و «حمام در آئينه سفرنامه ها» نگاه مي كند، اطلاعات كاملي را درباره «حمام»  از سالها پيش تاكنون در بر گرفته است.
«كتاب شناسي حمام» تأليف نادر كريميان سردشتي  است كه توسط معاونت پژوهشي پژوهشكده مردم شناسي سازمان ميراث فرهنگي كشور به  چاپ رسيده است.
محمد ميرشكرايي رئيس پژوهشكده مردم شناسي در مقدمه اين كتاب، به اين موضوع كه حمام هاي عمومي يكي از اجزاي اصلي بافت محله هاي شهري و محلات بسياري از روستاها به شمار مي روند، اشاره كرده و آورده است:  در فرهنگ عامه مردم ايران، چه در صورت هاي مختلف زبان فارسي و چه در ديگر زبان ها و گويش هاي رايج در ايران، بازي ها، آداب و رسوم، قصه ها، افسانه ها و ضرب المثل هاي بسياري در مورد حمام وجود دارد.
كتاب شناسي حمام خرداد سال ۸۲ در ۱۴۹ صفحه و در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر شده است.
كليات حمام شناسي، پيشينه تاريخي حمام و اسناد و مدارك تاريخي و باستان شناسي، حمام در سرزمين هاي ايراني و سرزمين هاي ديگر، فهرست حمام هاي ايران براساس قدمت و دوره تاريخي، حمام هاي ثبتي در فهرست آثار ملي ايران، اصطلاحات و واژگان حمام شناسي و... از جمله عناوين اين مجموعه است.

ادب و هنر
اجتماعي
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |