سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۰۷ - July . 15, 2003
و آنجا كه قداست اعداد مي شكند
004075.jpg
آن جا كه اعداد در جاي واقعي خود قرار نگيرند
و يا از آنها استفاده مجازي شود، بايد به انتظار اين روزي باشيم
كه ديگر كسي براي از بين رفتن دهها نفر در يك تصادف ساده
آن هم در قرن اتوبانها اشكي نريزد
احمد رياضي- دبير دبيرستان
عمل شمارش در رياضيات به معناي تناظر يك به يك بين اعداد طبيعي (با آغاز عدد يك) با اشياء و يا افراد مورد شمارش است و در چنين حالتي، آخرين عدد مورد استفاده، همان تعداد اشياء و يا افراد مورد نظر است.
قدمت عمل شمارش، شايد به اندازه قدمت تاريخ بشري است. يك زمان آدمي جهت كنترل گوسفندان خود، هنگام خروج از خانه به ازاء هر گوسفند، سنگي را در يك كيسه انداخته و هنگام بازگشت گله از چرا، به ازاء ورود هر گوسفند به آغل يا خانه، يك سنگ را از كيسه خارج مي كرد (تناظر بين سنگ ها و گوسفندان). كم آوردن سنگ در اين حالت، به معناي زيادتر شدن گوسفندان و آن يعني ورود گوسفندي از گله همسايه و اضافه آوردن سنگ به مصداق گم شدن گوسفند، تلقي مي گرديد. يك زمان هم هنگام رجوع به قصاب يا بقال، در ازاي هر بار گرفتن گوشت و يا كالا، فروشنده با ايجاد شكافي به روي يك تركه، چوب خطي براي او تهيه مي كرد كه در نهايت، با شمارش شكافهاي روي چوب خط، حساب و كتاب او معلوم مي گرديد.
كودك كه بوديم، دنياي شمارش ما محدود مي شد به انگشتان دو دست،  كه مي شد با آن تمام دنيا را شمرد. خدا بيامرزد مادرمان را كه هر وقت مي خواست ما را جهت تهيه نان به نانوايي گسيل كند، به تعداد نان مورد نياز انگشت از دستمان را رها مي نمود و باقي انگشت را جمع مي كرد و مرتب سفارش پشت سفارش كه توي راه با انگشت هايتان بازي نكنيد- نانوا هم با نگاهي به انگشتان خيس خورده، بدون هيچ ابهامي، عدد مورد نظر را حدس مي زد. وارد مدرسه كه شديم، اعداد هميشه حرمت و ابهت خودشان را داشتند، حال به عنوان نمره و يا به تعداد مشق هاي جريمه شب و يا تعداد تعطيلات در طول سال و يا عدد روزهاي مانده تا شب عيد. يادم مي آيد روزي كه دبير انشا وارد كلاس ما شد، به عنوان آغاز كلام گفت: به نظر مي رسد كه بچه هاي سال بالايي، پشت سر من حرف در آورده اند كه فلاني ناخن خشك است و نمره به جانش بسته است و نمره از دستش چيكه نمي كند، اينا همش حرف است و شما اصلاً باور نكنيد. من به شما قول مي دهم كه اگر كسي انشاء خوب، مستدل و خوش خط بنويسيد، به او ۱۲ مي دهم، تازه ممكن است ۱۳هم بدهم- و ما به خوبي حساب كار دستمان آمد كه نمره ۱۲ چقدر زيبا و باشكوه است و عدد ۱۳ چقدر رويايي و باور نكردني و ۲۰ چقدر دست نيافتني و دور است.
يك روز مدرس فيزيك مرا صدا زده تا به كمك قطر ظاهري يك درخت (زاويه اي كه بين پايين ترين و بالاترين شعاع نوري كه از شيء به چشم ناظر مي خورد)، ارتفاع آن را محاسبه كنم و من بعد از استفاده از فرمول مربوطه و ضرب و تقسيم متعدد، ارتفاع درخت را ۷۰۰ متر محاسبه كردم- معلم آتش گرفته فرياد زد: حواست كجاست؟ مگر صد بار به شما متذكر نشده ام كه با اعداد بازي نكنيد! شما بفرماييد ببينم ارتفاع كدام درخت در عرصه گيتي ۷۰۰ متر است؟ تو هنوز فرق بين ۷ متر و ۷۰ متر و يا ۷۰۰ متر را نمي فهمي كه اين چنين اعداد را بالا و پايين مي كني؟
و من تازه فهميدم كه از ۷ متر تا ۷۰ متر اختلاف ۶۳ متر نيست،  اختلاف ناممكن است كه من آن را ممكن و موجه نموده ام- و همان زمان بود كه با خود عهد كردم راجع به هويت اعداد و ارزش مطلق و مكاني آنها دقت بيشتري بكنم خصوصاً اگر پاي ارتفاع درخت درميان باشد! در همين راستا پدرم قصه جالبي داشت بدين مضمون كه «مردي روبه دوستش كرد و گفت: تيري در چله كمان قرار داده با رها كردن آن ۲۰ آهو را يك جا شكار كردم- دوستش با خنده تمسخرآميزي به او نهيب مي زند كه: شكارچي رويايي من، تو يا كاركرد تير و كمان را نمي داني و يا عدد ۲۰ را نمي شناسي و نمي داني آن چقدر است؟
به دانشكده علوم رياضي كه رسيدم، دريافتم اعدادي موجود است كه حرمت كشف آنها چنان ممارست و رنج بر دوستداران علم رياضي آورده است كه قدمت محاسبه و تعيين مقدار آنها به هزاران ماه مي رسد. اعدادي از قبيل عدد (pپي) عدد e (عدد نپر) و يا اعداد طلايي. قبول اين همه رنج، چنان كاركردي را دربرداشت كه اعداد همواره قداست خود را داشتند و حرمت خود را- و به همين علت بود كه در روايات،  احاديث و فولكلور ملل، گاهي عدد ۷ مبارك بود، گاهي ۵، عدد ۱۳ نحوست پيدا مي كرد و ۱۲ قداست.
در اوان روزهاي انقلاب پرشكوه اسلامي، يعني آبانماه ۵۷ بحث كلاس رياضي به دارايي هاي شاه كشيده شد و من جهت نشان دادن عمق ميزان بهره كشي اين خاندان از گرده مردم نقبي زدم به اين كه ميليارد چيست و ميلياردر كيست.
به همين منظور چند طرح را براي نشان دادن بزرگي و عظمت ميليارد (كه اين روزها به هيچ انگاشته مي شود) پيشنهاد كرده، به اتفاق دانش آموزان بدانها پرداختم.
۱) اگر فرض كنيم طول يك اسكناس صد توماني (توجه به ارزش اين اسكناس در سال ۵۷ به عمق مطلب كمك مي كند) ۱۵ سانتي متر باشد، براي فرش كردن هر متر طول از اين اسكناس با تقريب ۶۵۰ تومان مورد نياز است كه با يك تقسيم ساده، با يك ميليارد تومان مي شود طول ۱۵۰۰ كيلومتر را با اسكناس صد توماني پوشاند، يعني فاصله اي از تبريز تا مشهد!
۲- تصور كنيد يك كارمند بتواند ماهيانه ۸۵ هزار تومان پس انداز داشته باشد، در اين صورت براي اندوخته كردن يك ميليارد تومان بايد عمري معادل هزار سال و يا تعبيري ده قرن داشته باشد (عمر نوح).
۳- اگر براي شمردن هر بسته اسكناس صد توماني ۳ دقيقه صرف شده و روزي ۸ ساعت اسكناس بشماريم دقيقاً ۲۱ ماه طول مي كشد تا يك ميليارد تومان شمرده شود.
و بعد از محاسبات بود كه سكوتي متفكرانه كلاس را فرا گرفته، همگي به احترام بزرگي عدد ميليارد سر فرود آورده و بر شاه هاي ميليارد نفرين فرستادند. آنها نيز همان روز با خودشان عهد كردند كه اعداد را جهت مبالغه و گنده گويي به بازي نگرفته و از آنها استفاده ابزاري نكنند، هرگز بي جهت و به هر كس و ناكس نگويند: هزار بار فدايت مي شوم و يا صد بار برايت مي ميرم!
يادش بخير عدد مقام خودش را داشت و فهم از عدد منزلت خودش را و ما هر چه دور شديم، از اين ارج و منزلت كاسته شده و رسيديم به جايي كه عدد يك شمارنده نيست، بازيچه اي است در دستان ما و معدود نيز نه شادي برانگيز است و نه تأسف بار. رسيده ايم به جايي كه هيچ عددي چه بسيار كوچك و چه بسيار بزرگ ما را تكان نمي دهد و هيچ عددي معناي وجودي خودش را ندارد.
- در تصادف دو اتوبوس ۴۰ نفر جان باختند.
- مردي ۲۳ زن را كشت.
- زلزله رودبار ۳۷ هزار كشته و صدها هزار بي خانمان بر جاي گذاشت.
- ۱۲۳ ميليارد تومان اختلاس.
-۲۰ ميليارد تومان تخلف در گمرك مهرآباد.
- پرونده ۵۰۰ ميليارد توماني اختلاس در بانكهاي ... به جريان مي افتد.
- ۲۵۰ هزار نفر در انتظار مهاجرت به كانادا.
-۵/۱ ميليون نفر داوطلب كنكور ورود به دانشگاه.
- يك منبع آگاه در وزارت علوم اعلام كرد كه صادرات «مغز» از كشور بالغ بر ۳۸ ميليارد دلار در سال است.
- برطبق آمار اداره گذرنامه سالانه به طور متوسط ۵۵۰۰ نفر كارشناس ارشد و ۸۰۰ نفر دكتر از كشور مهاجرت مي كند و در مقابل در روزنامه ها و هر روزه،  چشممان به آگهي هاي جورواجوري مي خورد كه:
- فقط با ۵۰۰ هزار تومان از ما رايانه بخريد.
- قطعه باغي در فرمانيه، اكازيون بي واسطه به مبلغ ۸۵۰ ميليون تومان به فروش مي رسد.
- گروه فرهنگي... فرزند شما را ثبت نام مي كند(شهريه سالانه ۹۰۰ هزار تومان).
و اينجاست كه قداست اعداد مي شكند و بسيار بزرگ هاي ديروز، تحقير شده هاي امروز مي شوند و اعداد و ارقام ناباورانه ديروز، باورهاي امروز مي گردند- مهرباني و عظمت اعداد رنگ مي بازند و با اين كم رنگ شدن، احساس ما نيز كم رنگ مي شود، ديگر اگر ميليون ها وميلياردها تومان از بيت المال حيف و ميل شود، كسي دلي نمي سوزاند، زيرا سالهاست قداست ميليون و ميليارد به زير سؤال رفته است. اگر بر اثر ندانم كاري ها سه ميليون بيكار و ۱۸ ميليون نوجوان و جوان روي دستمان باقي مانده باشد، آب از آب تكان نمي خورد، زيرا اعداد تا رسيدن به مرز ۶۵ ميليون نفر خود را ناچيز مي نماياند.
آن جا كه اعداد در جاي واقعي خود قرار نگيرند و يا از آنها استفاده مجازي شود، بايد به انتظار اين روزي باشيم كه ديگر كسي براي از بين رفتن دهها نفر در يك تصادف ساده، آن هم در قرن اتوبانها اشكي نريزد. براي تلفات نجومي در يك سيل و يا زلزله، دستي جهت كمك از آستين بيرون نيايد روزي كه ۷۰۰ را به جاي ۷ محاسبه كرده و از اين خطاي نابخشودني درس لازم را نگرفتيم، مي بايست منتظر امروزي باشيم كه غارتگران ميلياردي بيت المال در مصونيت، زندگي راسپري كنند، آن هم در جايي كه وزير يك كشورهمسايه ، به علت ناتواني از پاسخگويي به حيف و ميل مالي، دست به خودكشي مي زند و يا در جايي ديگر مسئول مربوطه خود را مستعفي نموده و خود را مستحق هرگونه مجازات مي داند.
ما بدون اين كه بدانيم و يا بخواهيم، در فرهنگ مبالغه گويي و جهت نافذ كردن كلام، آنچنان اعداد را در معناي غير واقعي خود به كار برديم كه به فرهنگ نهادينه اي رسيده ايم كه اعداد ابزاري در دست زياده خواهي و زياده گويي ما بدل شده است. به ناز غمزي، قيطريه را به آتش مي كشيم و به خال هندو ياري سمرقند و بخار را سربخشي مي كنيم.
اگر ما حرمت عدد يك را به جاي مي آوريم، عدد ۱۰ محترم تر و ۱۰۰ جايگاه والايي خواهد داشت و آن زمان بود كه اگر شنيده مي شد در زلزله آوج، ۲۰ نفر جان باختند، اشكمان سرازير مي شد و اگر عدد به ۲۰۰ مي رسيد، ناباورانه خود را به دروديوار مي  زديم و اگر خبر ۲۰۰۰ نفر كشته صحت داشت، خواب تا زماني كه مسئولان پاسخگوي چنين حوادثي نباشند، از چشمانمان گريزان مي شد. اگر ارزش مكاني، اجتماعي اعداد شكسته شود كه شده است، از بين رفتن ميليون هكتار جنگل، مرتع و زمين كشاورزي فاجعه نخواهد بود و حقوق فرد به عنوان عدد يك و حقوق آحاد ملت به عنوان عدد ۶۵ ميليون، هرگز جدي گرفته نمي شود.

افت تحصيلي؛ دانش آموز يا معلم؟
يكي از مشكلات بزرگ و مطرح امروز مملكت ما افت تحصيلي و بي انگيزه بودن دانش آموزان در ادامه تحصيل است. اكثر دانش آموزان از سر ناچاري و براي رفع بيكاري و يا به منظور سرگرمي و دوست يابي به مدرسه مي روند، وحتي ديگر گرفتن ديپلم، ليسانس و يا هر مدركي چنگي به دل نمي زند. دانش آموزان و نوجوانان ما براي مطرح شدن در جامعه و ارضاي نيازهاي عاطفي خود، آن قدر دستاويز هاي ضد ارزشي دارنآشكار صنعت پنهان
اسماعيل رمضاني
يكشنبه، ۱۸ خرداد. ساعت ۱۱ و ۲۳ دقيقه و ۲۳ ثانيه، خبري روي سايت ايسنا جلب نظر مي كرد: «يك شاگرد از بررسي شيوه نوازندگي استاد خود در كنسرواتوار تهران خبر داد.»
از تيتر خبر معلوم نبود كدام شاگرد؟ كدام استاد؟ اگر كسي كنجكاو نمي شد ( يا بيكار نبود)، به سادگي از كنار آن مي گذشت، اما تا رفع اين ابهامات يك كليك بيشتر فاصله نبود. متن اصلي را كه مي گشودي تازه اصل خبر هويدا مي شد: «سه شنبه ۲۰ خرداد ماه، برنامه پژوهشي، سخنراني، اجراي موسيقي و پخش فيلم با موضوع بررسي شيوه نوازندگي محمدرضا لطفي در كنسرواتوار تهران برگزار مي شود. مهران مهرنيا نوازنده و شاگرد لطفي با بيان خبر فوق به خبرنگار ايسنا گفت: «از ديد من لطفي...»
دو روز بعد سالن كوچك كنسرواتوار تهران مملو از دوستداران هنر و موسيقي بود. گويا تا به حال در آن سالن كوچك اين همه آدم هاي بزرگتر از آن جمع نشده بودند؛ علاوه بر مشتاقان تار و سه تار، بهزاد معافي سرپرست كنسرواتوار، پيروز ارجمند آهنگساز و موزيسين، يك نماينده مجلس، معاون پارلماني وزير ارشاد و مسئول سابق صدور مجوز مركز موسيقي نيز حضور داشتند.
پس از نمايش فيلم، مهران مهرنيا در ابتداي برنامه كمي تا مختصر درباره لطفي و ويژگي هاي شخصيتي و موسيقايي او گفت: به نظر من محمدرضا لطفي تركيب ايده آلي از تمامي نوازندگان پيش از خود است. او از درويش خان گرفته تا ني داوود، مجد و شهناز تركيبي شيرين و قابل توجه ايجاد كرده است. طوري كه در ابتدا به نظر مي آيد اين سبك نوازندگي خاص اوست. در حالي كه هيچ چيز ابداعي در نوازندگي او به چشم نمي خورد بلكه تركيبي ويژه از بهترين نوازندگان قبل از خود است. مهرنيا فارسي زبان بودن لطفي، تسلط كامل او بر رديف آوازي، دوستي و همنشيني او با شاعران و هنرمندان هم عصرش نظير هوشنگ ابتهاج و جديت و پشتكاري كه در يادگيري هنر موسيقي سنتي و اصيل ايراني از خود نشان داد را از جمله عوامل موفقيت لطفي در اين زمينه بيان كرد و از او به عنوان هنرمندي نام برد كه در اجراي موسيقي انديشيدن را فراموش نمي كند.
مهرنيا سپس با اشاره به اين كه لطفي به كارگيري تكنيك هاي غربي و ذهنيت ناشي از آن را از جمله خطراتي مي داند كه موسيقي سنتي ما را تهديد مي كند، سعي كرد گوشه هايي از بيات ترك را با ساز تار و مضراب هاي خاص آن به شيوه نوازندگي او به نمايش بگذارد.
در بخش دوم برنامه نيز پس از نمايش قسمت هايي از اجراهاي لطفي در خارج از كشور، مهران مهرنيا درباره سه تار و ويژگي هاي تكنيكي اين ساز نكاتي ذكر كرد و سپس با اشاره به اين كه لطفي در اجراهاي خود از برخي ريتم هاي خانقاهي استفاده مي كند و يا سه تار را به شيوه چگور و تنبور يا با مضراب تك سيم مي نوازد خاطرنشان ساخت: لطفي در عين حال كه به اصول سنتي موسيقي ايراني بسيار پايبند است، خود را يك بداهه نواز موفق مي داند و به همين خاطر انتشار صوتي و تصويري اجراهاي خارج كشور خود را در ايران به طور جدي دنبال نمي  كند. بنابراين در اين مورد نمي توان به كاست ها و يا CD هاي موجود او استناد علمي و منطقي كرد. او در همين زمينه براي دريافت شيوه هاي سنتي نوازندگي لطفي، علاقه مندان را به كاست «به ياد عارف» خصوصاً قسمت ماهور آن ارجاع داد.
پايان بخش اين قسمت نيز اجراي گوشه هايي در دستگاه شور «لا» كه لطفي آن را بسيار دوست مي دارد، با ساز سه تار بود كه به شدت مورد توجه حاضران قرار گرفت.
*
ساليان درازي است- بيش از دو دهه- كه از محمدرضا لطفي خبري نيست. هم از او خبري نيست هم درباره او خبري نيست اما هنوز نه تنها نسل پيشين كه نسل سوم ايران نيز او را مي شناسند و بسياري از نوازندگان جوان امروز مي خواهند مثل او ساز بزنند و اين از عجايب روزگار است كه نسل امروز ما هنرمندي را مي شناسد و از او تأثير مي پذيرد كه بيش از ۲۰ سال است در كشور برنامه اي نداشته است. به راستي راز و رمز اين آشكار صنعت پنهان را در چه بايد جست؟...

آموزشي
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |