ثابت شده در شهرهاي بزرگ و در هواي گرم وقتي اتومبيل ها به كندي حركت مي كنند افراد از لحاظ مقاومت رواني و همچنين تحريك پذيري شرايط ويژه اي را پيدا مي كنند به عبارت ديگر تحمل انسان ها دچار افت شده و به همين دليل اثر هر محرك خارجي تاثير بيشتري پيدا مي كند كم حوصلگي،عصبانيت، نق زدن،تعجيل و پرخاشگري از ويژگي هاي چنين شرايطي است
سينا قنبرپور
فصل تابستان و رابطه آن با درجه حرارت هوا تاثير مستقيم بر وقوع يكسري جرايم دارد. دكتر علي نجفي توانا، جرم شناس و استاد حقوق جزاي دانشگاه شهيد بهشتي تهران، با اشاره به «قانون حرارتي بزهكاري» در مكتب جغرافيايي به تحليل وضعيت جرايم جسمي در تابستان و گرم ترين ماه هاي سال پرداخت.
وي آمار استخراج شده از قتل هاي تهران را دقيق ندانسته و لازمه برخورد مناسب با پديده هاي جرم زا و كالبدشكافي آنها را وجود و استفاده از نيرويي به نام «پليس قضايي» عنوان كرد. گفت وگوي همشهري جمعه با اين وكيل دادگستري در راستاي موشكافي از پديده قتل هاي تهران و افزايش ناگهاني آن در چهارمين ماه از سال را در ادامه مي خوانيد:
از ابتداي سال و كنار هم قرار دادن اخباري كه بازپرسان كشيك قتل تهران به خبرنگاران داده اند ليستي به دست آمد كه طي گزارشي به افزايش ناگهاني وقوع قتل ها در تيرماه اشاره داشت. اين ماجرا در حالي اتفاق افتاد كه در خردادماه، تهران با يك كاهش چشمگير وقوع قتل روبه رو بود. به نظر شما اين
افت و خير ناگهاني از چه عواملي مي تواند متاثر باشد؟
آنچه مسلم است بسياري از واكنش هاي انسان در برخورد با محل، مكان و زمان دچار تغيير و تحول است. به عبارت ديگر قطعاً روزها، ماه ها و فصول سال در تغيير رفتار بشر بسيار موثر است. اما چون نمي توان در آماري كه به صورت تصادفي درباره قتل هاي كشف شده به دست آمده اظهار نظر علمي كرد لذا مي توان گفت به دليل همين نبود آمار مناسب و علمي در كشور ما از آسيب هاي اجتماعي هيچ فرضيه علمي را نمي توانيم پيگيري كنيم. البته رابطه مستقيمي بين توانمندي دستگاه قضايي و پليس با مسئله بزهكاري وجود دارد كه مي توان از آن چنين استنباط كرد كه هرگاه ميزان بزهكاري افزايش يافت توانمندي پليس و سيستم قضايي كاهش يافته است.
اما براساس تجربه درباره افزايش جرايم جسمي به ويژه ضرب و جرح، قتل و مشاجره مي توان گفت كه افزايش درجه حرارت هوا با اين رويداد يك رابطه معناداري پيدا مي كند. اگر آمار ارايه شده در تيرماه را به عنوان يك معدل يا نمره درستي فرض كنيم بايستي با لحاظ تعطيلي مدارس، آزاد شدن جوان ها و نوجوان ها از مشكلات امتحانات آخر سال و اتمام دوره هاي درسي افزايش بزه را بررسي كنيم. اشتغال جوانان به ويژه تعداد كثيري از اين قشر و پرشدن اوقات آنان را همواره مي توان يك عامل بازدارنده براي وقوع جرم تلقي كرد.
به عبارت ديگر هرچند مولفه هاي موثر بر رفتار فرد، متاثر از محيط زندگي و هواي آن است اما انتصاب صعود و سقوط آرزوي رفتن به شمال در اين فصل با ماه هاي خاص از لحاظ علمي قابل دفاع نيست.
با توجه به آنچه گفتيد آيا مي توانيم در علوم جنايي نوين نقشي براي عامل جغرافيايي نظير گرما و سرما در وقوع جرم قايل باشيم. مثلاً به تجربه ثابت شده است برخي جرايم جسمي در ماه هاي رمضان و محرم به وقوع نمي پيوندد زيرا عموم مردم بيشتر متوجه اعتقادات خود هستند.
در قديم الايام بشر جست وجوگر ناتوان از ابراز روابط علي بين معلول و علت هاي پنهان تمايل عجيبي به مداخله عوامل مختلف در سرنوشت بشر داشته است. اين وضع در دوران يونان باستان حول محور شرايط جسمي، لاغري و چاقي بدن افراد تحليل مي شده است. عده اي نيز با تقسيم گروه هاي انساني به خونگرم و خونسرد افراد را به «سودايي مزاج» و «دموي مزاج» در يونان قديم به بررسي رفتار اشخاص مي پرداختند. در واقع تكيه بر ويژگي جسمي و تبيين رفتار بشر براساس دانش تن پيمايي و ويژگي هاي جسمي بوده است. در دوران معاصر و در جرم شناسي نوين انديشمنداني با استفاده از اثرات محيط زندگي به ويژه سرما و گرما بر رفتار جنايي تكيه كردند و در قالب تئوري و قانون حرارتي بزهكاري در مكتب جغرافيايي اقدام به مطالعاتي در اين باره كردند. «كتله» بلژيكي و «گري» فرانسوي را مي توان به عنوان طلايه داران چنين بررسي هايي برشمرد كه توانستند در اواخر قرن نوزدهم ميلادي قانون حرارتي را ابداع كرده و درباره تاثير گرما و سرما بر افراد تحقيقاتي به عمل آورند.
نتيجه چنين مطالعاتي، در تقسيم بندي جرايم هم نقش داشت. يعني اين تحقيقات به ما كمك مي كند كه در آب و هواهاي مختلف منتظر چه نوع بزه و جرمي باشيم؟
بله، نتيجه اين مطالعات بر اين محور تاكيد داشت كه برخي جرايم مربوط به مناطق سردسير و برخي ديگر منتسب به مناطق گرمسير شد. برخي از اين انديشمندان سرقت، تخريب و نظاير آن را مختص مناطق سردسير و جرايم جنسي و قتل را به مناطقي با آب و هواي گرم و قاره اي مربوط مي دانستند.
صرفنظر از صحت و سقم جدي اين نظرات آنچه مسلم است ارتباط با طبيعت و اثرات عوامل طبيعي نقش قطعي بر رفتارهاي انسان دارد. مثلاً ثابت شده در شهرهاي بزرگ و در هواي گرم وقتي اتومبيل ها به كندي حركت مي كنند افراد از لحاظ مقاومت رواني و همچنين تحريك پذيري شرايط ويژه اي را پيدا مي كنند. به عبارت ديگر تحمل انسان ها دچار افت شده و به همين دليل اثر هر محرك خارجي تاثير بيشتري پيدا مي كند. كم حوصلگي، عصبانيت، نق زدن، تعجيل و پرخاشگري از ويژگي هاي چنين شرايطي است.
گرما اثر ديگري هم بر فعاليت هورموني افراد دارد. با توجه به اين اثر رشد و تمايلات جنسي در مناطق گرمسيري زودتر از مناطق سردسيري بروز و ظهور پيدا مي كند.
در تفسير اثر سرما نيز بايد گفت معمولاً جرايم عليه اموال و يا سرقت كه ارتكاب آن نياز به حوصله و بردباري و در عين حال برنامه ريزي و طراحي دارد در فصل سرما يا مناطق سردسير به وقوع مي پيوندد.
شما در بخشي از تحليل اين ماجرا يعني افزايش قتل ها گفتيد كه در صحت آمارها ترديد داريد. قتل ها عموماً با كشف يك جسد به ثبت مي رسد و بنا به همين رويه آمار مستندي را به دست مي دهد قضاوت شما در اين باره چيست؟
اين ترديد و تشكيك شامل جامعه ما نمي شود و در اكثر كشورها ما آمارهاي پنهان داريم كه از آن با اصطلاح «black number» ياد مي كنند. وقوع سقط جنين نمونه بارز اين آمار پنهان است. در جرايم جنسي به ويژه رابطه نامشروع و سرقت هاي كوچك آمار پنهان بالاست و به تدريج وقتي به قتل مي رسيم، اين آمار تنزل پيدا مي كند و معمولاً ارقام با واقعيت تطابق دارد. حتي گاهي كه افراد به عنوان گمشده تحت نظر قرار مي گيرند، هرگز به عنوان مقتول شناخته نمي شوند اما در نهايت افرادي كه قرباني قتلي شده باشند شناسايي و جنايت آشكار مي شود.
در اين ميان اگر دستگاه قضايي و پليس توانمند باشند و قابليت كشف بالايي داشته باشند اين جرايم زودتر آشكار شده و دستگيري مرتكبان به حد قابل قبولي مي رسد. اما اگر به دلايلي از قبيل كمي بودجه و انگيزه هاي حرفه اي توانايي نيروهاي ياد شده به حد قابل قبول نرسد آمار پنهان افزايش مي يابد. شايد به همين دليل است كه گاهي فردي دستگير و در بازجويي ها قتل هاي متعددي بر ملا مي شود اما بايد توجه داشت كه ضعف آمار به عوامل ديگري هم مرتبط است. فقدان يك نهاد يا سازمان موظف، كارآمد و متخصص در داخل نيروهاي قضايي و پليس از جمله اين عوامل است. به ضرس قاطع مي توان گفت آمارهاي كشور ما در مورد آسيب شناسي از فقيرترين و كم پايه ترين آمارهاي دنيا تلقي مي شود. براي تاييد اين گفته مثالي مي زنم. در همه كشورها يك آمار كلي با زير شاخه آمار پليس، آمار دادسرا، جرايم اعلامي، آمار محكومان و طبقه اين افراد بر اساس نوع جرم، سن مجرم، جنس مرتكب و ... ارايه مي شود. همين اقدام سبب شده است تا چنين اطلاعاتي باعث قوام و تمييز مطالعات علمي شود.
بر اين اساس دانش پژوهان علوم رفتاري با استفاده از آمارها مبادرت به نظريه پردازي علمي مي كنند و به جاي بلعيدن فروض علمي كشورهاي ديگر بدون درك درست خود، مبدع قواعد علمي و پاسخگو در خصوص رفتارها مي شوند.
با اين توضيحات شما چه راهكاري براي رسيدگي به قتل ها و تحليل آن در يك وجه و در وجه ديگر تلاش براي پيشگيري و كاهش آمار پنهان آن داريد؟
مسلم است كه پيش از هربرنامه اي درباره جرايم پيچيده و خشونت آميز اعم از «تعارض آميز» يا «تعرض آميز» بايستي در مرحله كشف، تعقيب و تحقيق و دادرسي نيروهاي متخصص و با دانش بالا را به كار بگيريم.
يكي از مشكلات نظام قضايي ما عدم بهره برداري از نيروهاي متخصصي تحت عنوان پليس قضايي است كه اين عده علاوه بر احاطه بر دانش روز حقوق برعلومي نظير جرم شناسي، روان شناسي و ... نيز احاطه دارند.
همين عدم به كارگيري سبب مي شود تا در مراحل ابتدايي تحقيق مسير بسياري از پروند ه ها از جاده ها منحرف شود. بنابراين پيشنهاد مشخص من اين است كه نوعي پليس متفاوت از پليس اداري و قضايي به پليس جنايي اختصاص يافته و تشكيل شود كه از ميان افسران تحصيلكرده حقوق و دوره ديده در ترم هاي خاص در رشته هايي نظير روان شناسي كيفري ـ قضايي، جامعه شناسي كيفري و جرم شناسي عده اي به تحقيق درباره جرايمي نظير قتل بپردازند. اين كار سبب مي شود كه به جاي گم كردن سرنخ هاي اصلي و راه هاي كالبد شكافي ماجرا مسير درست شناسايي مجرمان با روش هاي پليسي انتخاب و به كشف حقيقت نايل شوند.
در اين باره فراموش نكنيم كه توسن بزهكاري هميشه از كاروان انتظامي و قضايي جلوتر است. آن كس كه تعقيب مي كند بايد از توانمندي لازم براي توقف مجرم بهره مند باشد.