جمعه ۶ شهريور ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۷۹
index
نابغه باز مي گردد
استيون اسپيلبرگ و ساخت پرخرج ترين فيلم تاريخ
خسرو نقيبي
005682.jpg

در سال ۱۹۷۰ جوآن كرافورد به  دعوت يك جوان نه چندان مطرح بازي در بخش كوتاهي از يكي از اپيزودهاي مجموعه «گالري شبانه» را مي پذيرد؛ وقتي برداشت تمام مي شود شرلي ادر خبرنگار ديترويت فري پرس به سراغ كرافورد مي رود تا با او صحبت كند. كرافورد به جوان پر جنب و جوش پشت دوربين اشاره مي كند و مي گويد: «برو و با آن پسر حرف بزن چون او مهم ترين كارگردان همه تاريخ خواهد شد.»
آن روز ادر اين موضوع را خيلي جدي نمي گيرد اما چند سال بعد وقتي «آرواره هاي كوسه» جدول فروش ايالات متحده را تكان مي دهد، او اين خاطره را با آب و تاب براي همه تعريف مي كند. پسري كه كرافورد او را آنگونه خطاب كرده بود، حالا مقتدرترين چهره هاليوود است: استيون اسپيلبرگ.
خبرسازي دوباره
اين روزها نام اسپيلبرگ باز هم درصدر اخبار است نه البته از رده بندي هاي سالانه خبري هست و نه از نظرسنجي هاي خوانندگان اينترتيمنت ويكلي.
اسپيلبرگ اين روزها با دو خبر بزرگ دوباره نامش را به سر زبان ها انداخته يكي زماني كه خبر از ساخت «جنگ دنياها» به عنوان پروژه بعدي اش داده و يكي هم وقتي چند روز بعد اعلام كرد كه كارگردان مناسب براي «خاطرات يك يك» را يافته و خودش اين پروژه را نخواهد ساخت. حالا برنامه غول هاليوود حداقل براي يكي دو سال بعدش مشخص شده... خصوصاً اين كه اعلام هم شده پروژه جنگ دنياها پرخرج ترين محصول همه اين سال هاي هاليوود و حتي پرخرج تر از «تايتانيك» با هزينه ۱۳۰ ميليون پوندي اش خواهد بود.
جز اين برنامه هاي متعدد كارگردان بزرگ در عرصه تهيه كنندگي هم كم از كارهاي ديگرش ندارد. همين حالا او ۱۰ پروژه را در مقام تهيه كننده دارد كه برنامه هاي آينده اش تا دو سال ديگر است. اين وضع مردي است كه حتي آخرين فيلمش نه با اقبال منتقدان و نه با استقبال تماشاگران روبه رو شده؛ هرچه باشد او استيون اسپيلبرگ بزرگ است.
آغاز
در آخرين روزهاي پاييز سال ۱۹۴۶ در سينسيناتي اوهايو استيون آلن اسپيلبرگ به دنيا آمد. از همان كودكي، استيون عشق سينما بود و همين موضوع سبب شد در ۱۳ سالگي نخستين فيلم كوتاهش را بسازد. اسلحه آخر در ۱۹۵۹ ساخته شد و تا پنج سال بعد يعني ۱۸ سالگي سه فيلم ديگر هم به كارنامه او اضافه شد و بعد هم چند اپيزود تلويزيوني نشان داد كه اين جوان، آينده درخشاني خواهد داشت.
آينده درخشان تنها يك سال بعد از پيش بيني  جوآن كرافورد اتفاق افتاد. «دوئل» آغاز راه بود و «شوگرلند اكسپرس» امتداد اين راه اما «آرواره هاي كوسه» فيلمي بود كه اسپيلبرگ را در ۲۹ سالگي به قله موفقيت رساند.
پس از آرواره ها، اسپيلبرگ به همراه جورج لوكاس به عنوان استعدادهاي نوين هاليوود شناسايي شدند اما هم اسپيلبرگ و هم لوكاس ترجيح دادند به علايق قبلي شان بازگردند. در ۲۰ سالگي اسپيلبرگ فيلمي ساخته بود درباره هجوم موجودات فضايي به زمين و البته موجوداتي غريب هم خلق كرده بود. «برخورد نزديك از نوع سوم» كه اولين قدم اسپيلبرگ بعد از موفقيت قبلي بود، كاملاً در همان حال و هوا ساخته شد و البته نشان از نگاه متفاوت كارگردان به مقوله سرگرمي سازي هم داشت.
دهه ۸۰ اما آغاز قدرت نمايي و تبديل شدن به يك چهره درجه يك بود. سال هايي كه اسپيلبرگ خودش را به عنوان وزنه اي در هاليوود آن سال ها مطرح كرد.
ئي تي متولد مي شود
نخستين قسمت اينديانا جونز وقتي تبديل به تصوير يك قهرمان آمريكايي شد و فيلم با فروشي خيره كننده در گيشه هم مواجه شد، اسپيلبرگ فرصت هركاري را داشت و اين فرصت زماني براي خلق ئي تي را پديد آورد.
خيلي ها ئي تي را بزرگترين فيلم علمي تخيلي طول تاريخ مي دانند و البته ماندگاري اين كاراكتر نشان از همين مسئله هم دارد. فيلم چه در جلوه هاي ويژه و چه در داستان يك نوآوري تمام عيار بود. دو اينديانا جونز بعدي كه به ترتيب در سال هاي ۸۴ و ۸۹ ساخته شدند، بيشتر آقاي كارگردان را مجاب كرد كه مي تواند در بين اين پروژه هاي پولساز فيلم هاي مهجورتري هم بسازد. حاصل اين نگاه خلق «رنگ ارغواني»، «امپراتوري خورشيد» و «هميشه» بود. فيلم هايي كه گاه حتي به مرز يك كار كاملاً شخصي هم مي رسيدند.
هوك در ابتداي دهه ۹۰، ادامه راه اينديانا جونزها بود و تا اين جا اسپيلبرگ هم در وجه فني و هم در وجه هنري به چهره اي شناخته شده بدل گشته بود اما اقبال منتقدان به او در حد يك كارگردان مسلط بر ابزار بيشتر نبود. ادامه كار او در دهه ۹۰ اين موقعيت را هم تغيير داد.
توفيق توامان تجاري و هنري
سال ۹۳ اوج نبوغ اسپيلبرگ است. سالي كه او همزمان روي دو پروژه «پارك ژوراسيك» و «فهرست شيندلر» كار كرد. يكي اثري درباره خلق دوباره دايناسورهاي ما قبل تاريخ با جلوه هاي ويژه خيره كننده و فضايي منحصر به فرد كه در كوتاه ترين مدت تبديل به پرفروش ترين فيلم تاريخ سينما شد و ديگري اثري سياه و سفيد درباره جنگ جهاني دوم با ريزبيني هاي هنري خاص كه تصويري ملموس از كوره هاي آدم سوزي و جنايات نازي ها ارايه مي داد.
وقتي اسپيلبرگ در نخستين شب فروردين ۱۹۹۳ دوبار روي سن مراسم اسكار رفت تا هم جايزه كارگرداني و هم جايزه بهترين فيلم را دريافت كند، آن سوتر مردم هنوز براي ديدن افسانه علمي تخيلي او صف بسته بودند. توفيق توامان تجاري ـ هنري خط مشي آينده اسپيلبرگ را شكل داد. او در پي هر فيلم تجاري اش ساخت يك فيلم شخصي را هم آغاز كرد.
ساخت همزمان «آميستاد» و «پارك ژوراسيك ۲» و بعد كار روي پروژه نجات سرباز رايان حاصل همين نگاه و ديدگاه بود. آميستاد موقعيت فهرست شيندلر را تكرار نكرد اما نجات سرباز رايان باز هم توفيق فراوان اسپيلبرگ را در هر دو وجه به همراه داشت هر چند اسكار بهترين فيلم در مصاف با «شكسپير عاشق» جان مدن از دست رفت.
005685.jpg

كارخانه روياسازي
در همه اين سال ها نام كارخانه روياسازي براي هاليوود بسيار به كار رفته است. اما وقتي در نيمه هاي دهه ۹۰ سه غول هاليوودي از سر استوديوي بزرگ جدا شدند تا در كنار هم استوديوي تازه اي به راه بيندازند اين نام نامي غريب براي اين موسسه بود. جفري كاتزنبرگ، ديويد گفن و اسپيلبرگ كه حرف اول نامشان SKG را شكل داد، نام ديگر كمپاني شان را «دريم وركز» به معناي روياسازي نهادند و اولين توليدشان هم «نقاب زورو» درباره يكي از روياهاي هاليوودي بود. اينگونه شد كه روز به روز بر ثروت اسپيلبرگ افزوده شد تا در راي گيري سال ۹۷ مجله امپاير، او بزرگترين چهره هاليوود نام گرفت.
در آغاز هزاره در يك آمار ديگر سقف ثروت او دو ميليارد دلار ارزيابي شد و البته خانواده دوست بودنش هم سبب شد تا در كنار همسرش كيت كپشاو از زوج هاي طلايي  هاليوود هم لقب بگيرند.
در كنار نابغه
در سال هاي پاياني دهه ۹۰ بارها از رابطه نزديك استنلي كوبريك بزرگ با اسپيلبرگ به ميان آمد. در واقع كوبريك قصد داشت پس از «چشمان مبهوت» فيلمي به نام «هوش مصنوعي» بسازد و دوست داشت ميزان تخيلاتش را با جلوه هاي ويژه اي كه اسپيلبرگ به ريزه كاري هايش تسلط داشت هماهنگ كند.
وقتي كوبريك در آخرين سال  دهه ۹۰ درگذشت، اسپيلبرگ تصميم گرفت آخرين ميراث كوبريك را خودش بسازد و حاصل فيلم اسپيلبرگ شد. فيلمي كه در سال ۲۰۰۱ به نمايش درآمد و البته شاخص ترين وجه آثار اسپيلبرگ را در خود نداشت. پايان خوش و فضاي شوخ و شنگ در اين جا جاي خود را به فضايي سرد و دردناك داده بود. فضايي كه حتي اسپيلبرگ آن را براي شيندلر هم مجاز نديده بود.
در همان زمان شنيده شد كه اسپيلبرگ تمايل دارد تا رمان محبوب ج.ك. رولينگ را مقابل دوربين برد. هري پاترها آنقدر شهرت پيدا كرده بودند كه اسپيلبرگ هم وسوسه اقتباس سينمايي اش را داشته باشد و البته كار با هيلي جوئل آرمنت در هوش مصنوعي خيال او را بابت نقش هري راحت كرده بود ولي رولينگ پيشنهاد اسپيلبرگ را نپذيرفت و از او خواست كه همه گروهش را از انگليسي ها انتخاب كند و حتي لوكيشن ها را هم از لندن برگزيند. اينگونه شد كه كريس كلمبوس سر صحنه هري پاتر رفت و اسپيلبرگ ساخت يك علمي تخيلي ديگر را آغاز كرد.
گزارش اقليت در كنار تام كروز توفيق توامان تجاري و هنري ديگري بود و فيلم «راحت تر اگه مي توني منو بگير» هم در كنار لئوناردو دي كاپريو و تام هنكس تجربه اي ديگر ساخت. ترمينال كه فيلم امسال اسپيلبرگ بود در پي همان فضاي شوخ و شنگ و راحت فيلم قبلي آغاز شد هر چند فيلم توفيق هيچ كدام از كارهاي قبلي را نداشت.
اسپيلبرگ اين روزها
«جنگ دنياها» اينديانا جونز ۴ و «ونگنس» پروژه هاي بعدي اسپيلبرگ تا سال ۲۰۰۶ براي كارگرداني هستند. پروژه هايي سنگين كه تازه «خاطرات يك گيشا» از رويشان برداشته شده است.
اسپيلبرگ كارگردان توانايي است و بخشي از اين توانايي فني را خودش حاصل كار با يك تيم ثابت مي داند. تقريباً موسيقي همه فيلم هاي او كار جان ويليامز است و مدير فيلمبرداري اغلب آثارش يانوش كامينسكي. جز اين او با بازيگران تقريباً واحدي هم كار مي كند. نگاهي به فهرست كارهاي او نشان از اين مسئله دارد از سوي ديگر او همچنان حامي بزرگترين توليدات علمي تخيلي است و سعي مي كند توليد اين دست از آثار را انحصاراً براي دريم وركز نگاه دارد.
شنيده هاي اين روزها حكايت از بودجه اي حدوداً ۲۰۰ ميليون دلاري براي جنگ دنياها دارد اين گام تازه اي در كارنامه استيون اسپيلبرگ خواهد بود. شك نكنيد.

لانگ شات
فريدون زندي
در پيچ و خم سوءتفاهم ها

فرصت ها را به سادگي از دست مي دهيم. در اين بي بازيكني، حتي حالا كه نه براي فريدون زندي خرج كرده ايم و نه پيشرفتش را سبب شده ايم و حال كه او حاضر و آماده يك سال است مي خواهد به تيم ملي ايران بيايد، هيچ كاري براي آوردن او به تيم ملي انجام نمي شود. از سوي ديگر اين هفته اعلام شده كه يورگن كلينزمان سرمربي جديد ژرمن ها بازي هاي زندي را ديده، پسنديده و مي خواهد او را به تيم ملي آلمان دعوت كند هر دو پيراهن سفيد است و براي زندي كه يك رگش ايراني و رگ ديگر آلماني حالا انتخاب بسيار سخت تر از قبل خواهد بود.

حدود يك سال قبل بود كه شنيده شد تيم لوبك بازيكني ايراني الاصل با نامي كاملاً ايراني در اختيار دارد كه ستاره مسابقاتش است. نام فريدون زندي همان روزها در محافل ورزشي پيچيد و حتي فيلم يكي دو بازي اش هم ديده شد و همان وقت فدراسيون ها اعلام كردند براي به خدمت گرفتن او تلاش خواهند كرد. با پدر فريدون تماس گرفته شد و همان زمان فريدون اعلام كرد تمايلي به بازي در تيم ملي آلمان ندارد و ايران را ترجيح مي دهد. حتي در مقعطي نام زندي براي حضور در تيم ملي اعلام هم شد اما مثل هميشه همه چيز آنطور كه بايد پيش نرفت. زندي نيامد و تيم ملي بازي هايش را آغاز كرد او نقطه  مقابل وحيد هاشميان هم بود. اگر در اين مدت كارهاي وحيد پيگيري شد تا بيايد و او نيامد، فريدون مي خواست بيايد و فدراسيون همه چيز را پشت  گوش انداخت. اينها را پدر فريدون زندي در گفت و گو با يكي از روزنامه هاي ورزشي صبح گفته است.
005688.jpg


حالا يك سال گذشته و فريدون زندي اعلام كرده مي خواهد وقتش را روي تمرينات باشگاه جديدش بگذارد. او اين فصل از لوبك به كايزر سلاترن آمده تا توانايي هايش را به رخ همه بكشد. در چنين شرايطي اما مشخص نيست كه چرا ايراني ها دست روي دست گذاشته اند. مهم ترين مسئله هم يك چيز است بازي ماه آينده ايران و آلمان كه حالا ژرمن ها با شيطنت مي خواهند فريدون را با لباس خودشان روي چمن آزادي بفرستند نكته هم يك چيز است زندي هنوز تابعيت هيچ كشوري را نپذيرفته و بايد تصميمش را در اين باره بگيرد.

پدر فريدون زندي يك ايراني و مادرش يك آلماني است. او در آلمان بزرگ شده؛ براي همين هم فارسي را به سختي حرف مي زند. سال قبل او چندبار ابراز تمايل كرد كه به ايران بيايد و براي تيم ملي ايران بازي كند حتي مجازات يك محروميت را هم به جان خريد اما گويا فدراسيون همه چيز را به كاغذبازي با فدراسيون فوتبال آلمان موكول كرده و اصلاً هم اهميتي ندارد كه تيم ملي ما در آستانه حذف از رقابت هاي مقدماتي جام جهاني است پدر فريدون مي گويد بار اول از  آنها خواسته شده كه مدارك پسرش را بفرستند.اين مدارك همان سال قبل فرستاده شده اما هيچ كس از اين طرف قضيه را پيگيري نمي كند. عدم پيگيري كارها حالا فريدون را به جايي رسانده كه ديگر او نمي خواهد به ايران بيايد. پيشنهاد كلينزمان هم به حد كافي وسوسه كننده هست ولي عرق ايراني همه چيز را ساده مي كند اگر به فريدون يك پيشنهاد ساده هم بدهند، او خواهد آمد. اين چيزي است كه اهميت دارد.

در اين ميان فيفا هم نقش مهمي دارد و بخشي از بهانه ها روي دوش فيفاست. فدراسيون در مقطعي گفته فيفا نمي گذارد زندي به ايران بيايد و در مقطعي اعلام شده فدراسيون جهاني هيچ مشكلي براي پيوستن زندي به ايران ندارد. ابهام در حرف هاي همه طرفين حاضر در اين ماجرا نشان مي دهد كه همه چيز حتي در حد يك سوءتفاهم ساده است. آنچه اما اهميت دارد اين است كه ما يك بازيكن ديگر را هم ـ فعلاً ـ از دست داده ايم براي بازي با اردن فقط مي شود دعا كرد...
005691.jpg

پل اسكولز
يك خداحافظي ديگر

بازيكن شياطين سرخ و چهره مهم تيم ملي انگلستان دومين چهره اي است كه پس از جام ملت هاي اروپا از تيم ملي كشورش خداحافظي مي كند. اسكولز كه در اين دو سه هفته هيچ حرفي درباره دلايل تصميمش نزده بود، حالا اعلام كرده كه از مدت ها پيش به فكر خداحافظي بوده است. حرف هاي او هم مثل حرف هاي زيدان تكراري است. اسكولز خسته شده و فكر مي كند ديگر توان جنگ در دو جبهه را ندارد. هرچند كه تصريح كرده خداحافظي اش از تيم  ملي هيچ امتيازي براي حضور موفق تر در منچستريونايتد نيست. ستاره اين سال هاي انگلستان البته اعلام نكرده كه حضور باشگاهي اش را تا چه زماني ادامه خواهد داد...
ميكيس تئودوراكيس
خالق آواي المپيك در بستر بيماري

زورباي يوناني فقط منحصر به آنتوني كوئين و آن نماي معروف كنار دريا نيست. ايرنه پاپاس را هم فراموش كنيد. يكي از چيزهايي كه هميشه در زورباي يوناني مهم بوده و در هر بار ديدار تازه مي نمايد، موسيقي آن است. نوايي كه به شكل مجزا هم بارها چه در برنامه هاي تلويزيوني و چه در برنامه ها و مراسم مختلف آن را شنيده ايم. جادوي اين نت ها متعلق به ميكيس تئودوراكيس آهنگساز بزرگ يوناني و كسي است كه باز هم چند روز پيش جادوي موسيقي اش شده ايد بي آن كه خيلي هايتان فهميده باشيد. اين جادو البته بخشي از خبرهاي حول او در روزهاي اخير است.
005694.jpg

در مراسم افتتاحيه المپيك كه هفته قبل برگزار شد، جز دقايقي كه برنامه در اختيار يك DJ جوان و سرحال بود و تقريباً در تمام دقايق هم از تحرك باز نمي ايستاد، براي دقايقي قطعه اي حماسي نواخته شد كه از آن تئودوراكيس بود. همان قطعه اي كه هنگام بالا رفتن پرچم المپيك در ورزشگاه طنين انداخت و هفتاد هزار تماشاگر حاضر در استاديوم المپيك را مجذوب خودش كرد. در خود مراسم هم از دو نفر بيش از همه نام برده شد. يكي تئو آنجلوپولوس كارگردان معروف يوناني و ديگر همين تئودوراكيس كه يكي از مفاخر ملي يوناني است و البته حالا به دليل موضوع دومين خبرمان چندان حال خوشي ندارد. تئودور اكيس كه در اين چند سال همواره از مشكلات روده اي رنج مي برد، هفته قبل زير تيغ جراحي رفت و كيسه صفرايش را در يك عمل جراحي برداشت. آهنگساز بزرگ ۷۹ ساله البته خيلي زود بيمارستان را ترك كرد تا شايعات پيرامون سنش چندان بالا نگيرد.
آهنگساز پا به سن گذشته متولد جزيره اي در كنار يونان است و زندگي چندان آرامي نداشته است. تئودوراكيس تقريباً از نوجواني كارش را به شكل جدي آغاز كرد و پيش از آن كه موسيقي فيلم بسازد، ترانه هاي متعددي نوشت كه برخي از معروف ترين كارهاي دهه هاي پنجاه و شصت اند. در همان سال ها و پس از شهرت ترانه هاي ساخته شده توسط او، تئودوراكيس به ساخت باله ها، سمفوني ها و اورتورهايي رو  آورد كه شهرت جهاني اش را چندين برابر كرد هرچند در همان زمان و با فرا رسيدن نيمه دوم دهه شصت كه حكومت نظاميان بر يونان آغاز شد، او مورد غضب دستگاه دولتي قرار گرفت و اجازه پخش رسمي آثارش را از دست داد. محروميتي كه بيش از هفت سال به طول انجاميد.
تئودوراكيس حالا اين روزها در خانه اش در آتن روزگار مي گذراند. در بستر بيماري؛ هرچند كارش را هم انجام مي دهد. موسيقي مراسم اختتاميه هم احتمالاً از كارهاي او خواهد بود و همين به شهرتش بيش از پيش خواهد افزود.

چهره ها
هفته
جهان
پنجره
داستان
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |  ديدار  |
|  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |